جنگ در جهان رو به گسترش است. مؤسسۀ بینالمللیِ “مطالعات استراتژیکِ لندن”، نظرسنجیِ معتبری پیرامونِ درگیریهای مسلحانه در اوایل دسامبر ۲۰۲۳ منتشر کرده و برایناساس، ۱۸۳ درگیری در سطح جهان به ثبت رسانده است. این رقم بالاتر از میزانِ ثبتشده در ۳۰ سال گذشته است.
عصر نو به نقل از نیویورک تایمز نوشت: قابلتوجهترین و دلخراشترین اپیزودِ عصرِ جدید که دورانی مشحون از خشونتِ جهانی است، موج حیرتانگیزِ سلطۀ نظامی بهویژه بر “کمربند کودتا” [مفهومی ژئوپلتیک در توصیفِ غربِ آفریقا، آفریقای مرکزی و ساحلِ صحرا که شاهد کودتاهای نظامیِ گسترده است.] است که بیوقفه در سراسر ساحل آفریقا از اقیانوسِ اطلس تا دریای سرخ برقرار است. درحالحاضر شش کشور جهان، متحملِ ۱۱ کودتا هستند و از سال ۲۰۲۰، تلاشهایی برای رفعِ این وضع صورتگرفته که تعدادی از آنها موفقیتآمیز بودهاند.
زمانیکه اثر “استیون پینکر” به نام «فرشتگانِ بهترِ طبیعتِ ما» با شرحِ تاریخ دامنهدارِ خشونت، کمی بیش از یک دهه پیش منتشر شد، خیلی سریع به سنگِ محکِ گروهی از خوشبینانِ ژئوپلیتیک مبدل گشت که دعاویِ گستردهای در بابِ پیشرفت بشر داشتند. ادعای تجربی و بنیادینِ کتابِ پینکر، در بابِ مرگ بود و توضیح میداد که نرخِ جهانی کشتار و جنگ، در بازهای طولانی، پیوسته و به نحوی چشمگیر کاهش یافته و اکنون جهان صلحآمیزتر از همیشه است.
شاید در مقیاس زمانیِ “تمدن بشر”، چنین صلحی و بهویژه در حوزۀ روابطِ اجتماعی، چنین صلحی هنوز هم صادق باشد؛ اما در مقیاس زمانیِ “حافظۀ بشر”، بهویژه باتوجه به جنگهای اخیر، این صلح و صفا دیگر صادق نیست.
با احتسابِ تعدادِ درگیریها، جهان درمجموع ستیزهجوتر از ۳۰ سالِ گذشته است. طبق برخی معیارها، از پایانِ جنگجهانیدوم، بسیاری از مناطقِ دنیا، با درگیری دستوپنجه نرم میکنند. دادههای آماریِ بهدستآمده از تحقیقاتِ “دانشگاهِ اوپسالای سوئد” حاکی از این است که “خشونت غیردولتی” [درگیری بین گروههای مسلحِ غیردولتی نظیر گنگها] بیش از ۳ برابر شده است. “خشونتِ دولتی” علیه غیرنظامیان نیز از سال ۲۰۰۹ ، بیش از دو برابر شده و تلاشها برای ترورِ چهرههای برجسته در حال افزایش است.
این درگیریها به موجِ کشتار و خونریزی در عصر حاضر دامن زدهاند. اوپسالا تخمین میزند در سال ۲۰۱۱، [دقیقاً زمانی که پینکر، «فرشتگان بهتر» را منتشر کرد]، حدودِ چهل هزار قربانیِ جانسپرده [در اثر جنگ] در سراسر جهان بر جای مانده است. پژوهشگرانِ جنگ میگویند در سال ۲۰۲۲، شمار جانباختگانِ جنگ، بیش از ۲۳۸ هزار نفر است که تقریباً شش برابر افزایش یافته و در بازهای یکساله تقریباً دو برابر شده است.
این تحولاتِ خون بار برای آمریکاییها، با جنگ در اوکراین و غزه پیوسته است؛ اما بیش از دو جنگ در جهان در حال وقوع است که بسیاری از آنها ارتباطِ بسیار ضعیفتری با منافعِ ایالاتمتحده دارند و درنتیجه توجه آمریکا را به خود جلب نمیکنند.
امروزه، یکی از بزرگترین بحرانهای بشردوستانۀ جهان در “سودان” در حال رخدادن است؛ جایی که جنگِ داخلی بیش از ۱۰ هزار نفر را سربهنیست کرده، نزدیک به ۸ میلیون نفر را بیخانمان کرده و به گفتۀ مقاماتِ سازمان ملل، به “یکی از بغرنجترین کابوسهای بشردوستانه در تاریخ معاصر” بدل گشته است. نزدیک به ۷ میلیون نفر در پی درگیریها در “جمهوریِ دموکراتیکِ کنگو” آواره شدهاند و سازمان ملل قصد دارد نیروهای حافظ صلح را در سال جاری به این مناطق اعزام کند.
جنگ و جدال در “یمن” بیش از ۲۵۰ هزار کشته و ۲۰ میلیون بازماندۀ نیازمند به کمکهای بشردوستانه برجای گذاشته است. برخی مطالعات تخمین میزنند جنگ اخیرِ “اتیوپی” علیه جداییطلبان ممکن است به کشته شدن ۶۰۰ هزار نفر طی دو سال منجر شده باشد. گزارشی که در سال ۲۰۲۳ در مجله “کانفلیکت اند هلث” منتشر شد، نشان میدهد در “جمهوری آفریقای مرکزی”، حدود ۶ درصد از کل جمعیت در سال ۲۰۲۲ بر اثر درگیریها درگذشتهاند.
اما از بسیاری جهات، بارزترین ناآرامیها در ساحلِ صحرا و کمربند کودتا رخ داده است که در سراسر قاره و جنوب صحرا، [از گینه در غرب تا حوضۀ نیل و شاخ آفریقا در شرق] ادامه دارد. تا پنج سال پیش، برخی دانشمندانِ علوم سیاسی معتقد بودند کودتا تاریخ جهان را تغییر میدهد؛ اما اکنون میتوانید ۴۶۰۰ مایل از اقیانوساطلس تا دریایسرخ را بپیمایید و از کشورهایی عبور کنید که طی ۵ سال به سببِ کودتا سرنگون شدهاند.
در مجموع، کودتا پدیدۀ ژئوپلیتیکیِ قابل توجهی است و میتواند بارزترین اپیزودِ بیثباتی و آشفتگیِ مدنی در سراسر جهان از زمان فروپاشیِ “پردۀ آهنین” باشد.
[پردهٔ آهنین Iron Curtain ، به مرزبندیِ اروپای پس از جنگجهانیدوم در سال ۱۹۴۵ و در خلالِ جنگ سرد به دو بخش اروپایغربی و کشورهای عضوِ پیمان ورشو اشاره دارد. با پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱، پردهٔ آهنین برچیده شد.”فروپاشیِ پردۀ آهنین” از لهستان آغاز شد و با مجارستان، آلمانشرقی، بلغارستان، چکسلواکی و رومانی ادامه یافت. رومانی تنها کشور بلوک شرق بود که سرنگونیِ رژیم کمونیستیاش به خشونت کشیده شد. “سقوط دیوار برلین” در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۹، نماد برچیدهشدن پردۀ آهنین در اروپا بود.]
تعداد دولتهایی که در یک منطقه با کنترل نظامی مواجه شدهاند، از آنچه در اوایل دهۀ ۲۰۱۰ به سببِ بهار عربی رخ داد [و دولتها را در چهار کشور سرنگون کرد] یا انقلابهای رنگیِ یک دهه قبل [که حکمرانیِ چهار کشور را تغییر داد]، فراتر رفته است. “کامفورت ارو” و “موریتی موتیگا” [مدیرانِ برنامۀ گروه بینالمللیِ بحران برای آفریقا] در ماه دسامبر در “فارن افرز” چنین نوشتهاند: “این روزها، زمانی که مقامات آفریقایی برای بحث در بابِ حکومتداری گرد هم میآیند، یک سؤال به ذهن متبادر میشود: رئیسجمهور بعدی که به دستِ ارتش برکنار میشود، کدام است؟”
هر یک از این کودتاها که در گینه، بورکینافاسو، چاد، نیجر، مالی و سودان رخ دادهاند ، داستانِ تودرتو و انگیزههای خاصِ خود را دارند. شاید خوشهبندیِ این کودتاها تصادفی باشد، اما واقعیت این است که این منطقه وضعیتِ پریشانی دارد و با توسعهنیافتگی، فجایع انسانی و بیثباتیِ سیاسی عجین است. “ارو” و “موتیگا” چنین وضعیتی را «بحرانِ دموکراسیِ آفریقایی» مینامند و “ناونیهال سینگ” [استاد کالج نیروی دریایی ایالاتمتحده و پژوهشگر بنامِ حوزۀ کودتاهای نظامی]، تأکید میکند که این بحران، نمونهای بارز از عقبگردِ جهانیِ هنجارهایِ دموکراتیک است.
شاید تأثیری همهگیر و عاملی سرایتکننده در کار است که به سببِ آن هر کودتا، مجوزِ ساختاریِ کودتای بعد را فراهم میکند. همانطور که سینگ اشاره کرده است، حکومتها از نظر تاریخی، کمتر بر اساسِ منطق بیرونی استوار بودهاند و عموماً محرکِ داخلی دارند. درحالیکه بسیاری از مفسران آمریکایی، پایانِ پکس امریکانا [Pax Americana “صلح آمریکایی” است که اساس پاکسرومانا مدلسازی شده است. لفظی درخصوص ِمفهوم “صلح نسبی” که در آغاز در نیمکرۀ غربی و بعدها در سراسر جهان در نتیجۀ هژمونیِ ایالات متحده از میانۀ قرن بیستم شروع شد و تاکنون ادامه دارد] و خلاء رهبریِ ژئوپلیتیک را مقصرِ این وضع میدانند، کسانی که به ساحلِ صحرا نزدیکترند، تمایل دارند جنگ آمریکا علیه تروریسم، بهویژه تهاجم [به رهبریِ ایالات متحده] به لیبی در سال ۲۰۱۱ را از عوامل اصلیِ درگیریهای منطقهای قلمداد کنند.
در میدانِ بیثباتیهای منطقهای، خصومت با فرانسویها هم فراگیر و دخیل است. شیطنتهای نفوذی و مداخلۀ استراتژیکِ امارات متحدۀ عربی، عربستان سعودی، ترکیه و قطر، همراه با سوءظنِ گسترده نسبت به روسیه با پیمانکاریِ نظامی واگنرها نیز بر وخامتِ اوضاع میافزاید.
ساحل آفریقا چند سال اخیر با دشواریهای زیادی دست به گریبان بوده است؛ از جمله بحرانِ پاندمی، رکود اقتصادیِ ناشی از کرونا و افزایش گرسنگی که بخشی از آن ناشی از جنگ در اوکراین است. درآمدهای عمومی کاهش یافته است و کشورها با بحرانِ بدهیهای دولتی دستوپنجه نرم میکنند. تورم رو به افزایش است و مردم به سختی روزگار میگذرانند.
ستیزه جویانِ اسلامگرا که درحالحاضر توجه ایالات متحده را جلب نمیکنند و عمدتاً فراموش شده یا نادیده گرفته شدهاند، همچنان منبعِ بی ثباتیِ ساحلی هستند؛ زیرا شکست در مهار آنها در برخی کشورها به طور گسترده اتهامی علیه نخبگانِ موجود قلمداد میشود. پویاییهای نسلی هم در در این بازی دخیل است. در این مناطق با جمعیتهای جوانِ در حال رشد مواجهیم که به طور فزایندهای از رژیمهای رهبریِ کهن و سیاستهای گذشته ناامید شدهاند. شهرنشینیِ سریع و افسارگسیخته و گذار از حیاتِ روستایی و کشاورزی هم به خشونت و درگیری در این مناطق دامن میزند.
فکر میکنم باید از یکی دیگر از عوامل احتمالی در بروز درگیریهای منطقهای نیز یاد کنیم. “تغییرات آبوهوایی” نیز از عواملِ کلیدی و مؤثر در بروز نابسامانی و جدالِ منطقهای است.
محققان آبوهوایی از مدتها قبل پیشبینی کردهاند که ساحل بیش از هرجای دیگری تحت تأثیرِ “گرمایش” قرار دارد. “مؤسسۀ اقتصاد و صلح”، ساحل را از نقاط کلیدیِ تهدیدات زیستمحیطی معرفی کرده و بر اساسِ «رتبهبندی نوتردام: ابتکار جهانی سازگاری» (ND-GAIN) و شاخصِ خطرات اقلیمی Germanwatch، هر شش کشور منطقه را در زمرۀ پرمخاطرهترین نقاط جهان قرار داده است.
“بیزا تسفایی” نیز در سال ۲۰۲۲ ، در گزارش به “شورای روابط خارجی” خاطرنشان کرده است: “کشورهای ساحلی به طور همزمان در زمرۀ کشورهایی هستند که بیشترین آسیب را از تغییراتِ آب و هوایی میبینند. این کشورها واجدِ کمترین آمادگی برای سازگاری هستند.” در نوامبر ۲۰۲۲، سازمان ملل متحد هشدار داده، تأثیرات آب و هوایی میتواند باعثِ بیثباتی سیاسی و درگیریِ بیشتر در ۱۰ کشورِ ساحل صحرا شود. در پنج سال گذشته این ۱۰ کشور، درمجموع ۸ کودتای موفقِ نظامی را از سر گذراندهاند.
مبارزاتِ زیست محیطی در سراسر منطقه، بهنحوی دامنهدار ادامه دارد و نیم قرن تاریخِ پرآشوب را رقم زده است. بروز اختلالاتِ اخیر با توجه به بحرانهای اقلیمی بسیار قابل توجه است. نیجر، در ۲۰ سال گذشته با ۹ خشکسالی و ۵ سیل ویرانگر مواجه بوده است. هر چهار سال یک بار، بحران غذایی رخ میدهد و بسیاری از مناطقِ این کشور در یک دهۀ گذشته از برداشتِ مناسب و خاک حاصلخیز بیبهره بودهاند. در سال ۲۰۲۲، بارانهای موسمیِ شدید، به وقوعِ سیلی ویرانگر در مالی و چاد انجامید.
شبکۀ جهانی آبوهوا تخمین میزند، خسارات وارده به سببِ تغییرات آب و هوایی، ۸۰ برابر بیشتر شده است. در جنوبِ شرقیِ کمربند کودتا، خشکسالیِ سه ساله در شاخ آفریقا، بیش از چهار میلیون نفر را نیازمندِ کمکهای بشردوستانه کرده است. تخمینِ محافظهکارانۀ “شبکۀ جهانیِ انتسابِ آبوهوا” [دبلیو دبلیو اِی] این است که احتمالِ خشکسالی به سببِ تغییراتِ آب و هوایی، ۱۰۰ برابر بیشتر شده است.
روشن است که این فجایع، منشأ همۀ آشفتگیهای سیاسیِ اخیر نیستند. مانند بسیاری از نقاط ناپایدار جهان، تغییرات آب و هوایی ممکن است مستقیماً به بروز اختلالاتِ سیاسی نینجامد؛ اما سیستمهای شکننده و عرصههای آسیبپذیر را تحت فشار قرار میدهد. “کنت شولتز” -دانشمند علومسیاسی-، میگوید: «ساحل صحرا مثل گذشته بیمار است و از انواع مختلفی از نابسامانیها رنج میبرد، اما باید توجه داشت که ناخوشاحوالیِ اخیرِ ساحل، جور دیگری است.”
“رولاند نگام”، -از بنیاد رزا لوکزامبورگ-، اگوست سال قبب در “روزنامۀ دیلی ماوریکِ آفریقای جنوبی” نوشت: «پشتِ همۀ کودتاها مؤسساتِ ضعیف و بهویژه تغییرات آبوهوایی وجود دارند که به فروپاشیِ عظیمِ اکوسیستم در قرن گذشته منجر شدهاند».
“عبدالله سیزی”، [معاونِ جناحِ اکثریت و رهبر مجلس ملی گامبیا] نیز نوامبر سال قبل در “انترناسیونالیست جدید” نوشت: «واقعیتِ روشن این است که ظهور میلیتاریسم [نظامیگری] دستبهدستِ افزایش روزافزونِ فقر، ناامنی، گرسنگی و بحرانهای اقتصادیِ داده است. میلیتاریسم از سویی به آشوب دامن میزند و از سوی دیگر نقش تغییراتِ آب و هوایی را در وقوع نابسامانیها ناچیز جلوه میدهد.»
*دربارۀ نویسنده: “دیوید والاس ولز” ، روزنامهنگار آمریکایی است که به خاطر نوشتههایش در مورد “تغییراتِ آبوهوایی” شناخته شده است. او در سال ۲۰۱۷، مقالۀ مفصل و تحلیلیِ “زمینِ غیرقابلسکونت” را نوشت که درنشریۀ “نیویورک” منتشر و به پرخوانندهترین مقاله در تاریخِ این نشریه مبدل شد. چندی بعد سردبیر همین نشریه شد و فعالیتِ حرفهای خود را بهویژه با تمرکز بر بحرانهای آبوهوایی و همهگیریِ کرونا ادامه داد. ولز در مارس ۲۰۲۲ به استخدامِ “نیویورکتایمز” درآمد تا در انتشارِ “خبرنامۀ هفتگی” با این نشریه همکاری کند.