جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

مُشتی پرِ دُرنا و خاکسترِ هزار درخت – خسرو باقرپور


 
 پرندگان اگر نبودند،
برهوتی تهی بود آسمان؛
خالی از خیال.

درختان اگر نبودند،
جنگل چه واژه ی تاریکی بود
و خیال همشکل پرنده ای مُرده بود.

جنگل و پرنده اگر نبودند،
چه خالی و بی هوده می شد جهان.

محبوبِ هماره ی همراه، آه!
خیال اگر نبود،
عشق چه بی چاره می ماند
و من چون پوده ای از خاکسترِ هزار درخت؛
اسیرِ بادهای بیابان بودم
و چون مُشتی پَرِ دُرنا
خوابِ پرواز را
در خاربُن هایِ خفته ی همیشه عبوس می دیدم .

شادا خیال هست!
و تو همان معشوقِ مهربانِ منی!
با تو آسمان؛
رفیقِ پرنده هاست
و جنگل؛
آکنده از غوغای زندگی ست.

محبوبِ من!
شادا! خیال هست.



شعر را با صدای هادی خوجینیان بشنوید:



https://akhbar-rooz.com/?p=33386 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x