چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

درباره “سند تحول بنیادن آموزش و پرورش” – حمید دادی زاده

حمید دادی زاده

آموزش و پرورش نظام ولایی حاکم بر ایران مهمترین سند خویش را در مورد اهداف راهبردی و استراتژیک خود پس از دهه ها حاکمیت انتشار بیرونی داده است.دهه ها طول کشید تا نظام به استقرار فکری برسد و تصمیم نهایی اتخاذ کند که از مدرسه و نظام آموزش مدنی و غیر حوزه وی چه می خواهد؟ سند به کرات می گوید که ما برآنیم شیوه زندگی مردم را تغییر دهیم و این نظام به اصطلاح سکولار فعلی شایسته یک نظام دینی نیست. قرار است بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز و یک میلیون و اندی معلم خود را با این سند همعنان کنند و محتوای آن را در مرحله عملی و میدانی بر کار گیرند. البته روشن است که تغییرات ساختاری باید در نظام بوروکراسی آموزش و نیروی انسانی نیز رخ دهد تا نظام بتواند این آمال اسلامی کردن و خصوصی کردن را جامعه عمل بپوشد. قرار است دوره ۱۲ ساله آموزش ابتدایی و متوسطه به چهار دوره سه ساله تقسیم گردد و طبق آین سند مورد بحث، آموزش اسلامی گردد و نهاد حوزه های علمیه و آخوندها هم در مدارس به تبیین آموزش اسلامی و فلسفه دینی بپردازند تا خواسته رهبری ولایت تحقق پذیرد. اما این که طبق معیارهای جهانی تحصیل ابتدایی و متوسطه اجباری و رایگان چه ریخت و روالی خواهد داشت هنوز بر همگان تاریک است.

این سند خواسته هر دو رهبر، آقای خمینی و نیز  خامنه ای است که پس از دهها جلسه بررسی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب نهایی رسیده و به  صورت بخشنامه دولتی  جهت اجرا به نهادها ابلاغ شده است. این سند به عنوان نوعی امریه نظامی مقتدر است که خواهان تغییر بنیادین در نظام آموزشی یک کشورمحسوب می شود. این که سند قایلیت اجرایی دارد یا نه،  و زمان و مکان و دوران ما با ویژه گیهایش میتواند پذیرنده فرم و محتوای این امریه باشد،  داوری با تاریخ است ؛ اما مطالعه دقیق و تجزیه  تحلیل این سند نشان می دهد که بیشتر یک سند دستوری دو رهبر اتوکرات مطلقه دینی است که بالاخره چهار دهه طول کشیده تا تحریر شود و آفتابی گردد.

این نوشته بر آنست که این سند را به طور موجز بازخوانی کند و با توجه به مقتضیات زمان مورد بررسی قرار دهد. تزها و گزاره هایش با معیارهای مدرن مورد سنجه قرار گیرد، حقیقت آزمایی گردد . نشان داده شود که این سند تحول در پی متحول کردن کیست و چه بنیادی را می خواهد متحول کند؟ نویسنده این سطور بر آن نیست که فقط ازین سند چند کلمه را مجزا کند و آنها را برجسته نماید  و از کل متن غافل باشد. هدف آنست که روح این سند راستی آزمایی گردد و از بعد آموزشگری و تعلیم و تربیت به آن نگریسته شود.

همان گونه که روشن است مخاطب این “سند تحول بنیادین” معلمین و دانش آموزان و نیز خانواده های ایران است یعنی این سند با درس و آموزش و علم سر و کار دارد و  قرار است نهاد علم و پداگوژی را در بر گیرد و محتوای تعلیمات رسمی را تغییر دهد .  به عبارت ساده تر  مرتبط است با نهادهای غیر دینی و غیر مذهبی یعنی موسسات آموزشی که قرار است نسل فردای ایران را تربیت کند و نوعی مانیفستی را می ماند که منظور نظر راهبردی هر دو رهبر نظام است .                                  

رهبر فعلی نظام که خود را ولی امر مسلمین جهان می داند در چند مورد سخنرانی و دستور مستقیم به طور دقیق این را خواسته است که ” بهترین و برجسته ترین فکرها باید بنشینند  برای آموزش و پرورش طراحی کنند، باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامی واضح باشد و بر اساس این فلسفه افق آینده آموزش و پرورش کشور روشن باشد. معلوم باشد ما دنبال چه هستیم؟(بیانات خامنه ای و  ادامه سفارش را می خوانیم ” ما در آموزش و پرورش احتیاج به تحول داریم ۱۲/۰۲/۱۳۸۵ حال  شورایعای انقلاب فرهنگی  متنی را با رضایت فقها انتشار داده اند .این متن باید به این خواسته “ولی امر” خامنه ای پاسخ بدهد که”باید معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا می خواهیم  برویم”. نویسنده این مقال دوباره تکرار می کند که قصد بازی با کلمات را ندارد بلکه مقصد آنست از روح کلی متن دور نماند.

  ذکر این نکته هم ضروری است که این سند ساخته و پرداخته حاکمان است؛ معلمین و اصحاب دانش مستقل هیچ گونه نقشی در تدوین آن نداشته اند و هر چند که سند در مورد اهداف آموزش و پرورش است اما بدنه آموزشگران مورد صوابدید و نظرخواهی قرار نگرفته اند. شما سندی را در نظر بگیرید که برای آموزش و پرورش و فرهنگیان تدوین شده باشد، اما در مراحل تهیه و تدوین آن اصلا از خود آنان، نظراتشان، خواسته هایشان استفاده نشده باشد؟ حتی تشکیلات ها، مجامع و سازمانهای معلمین نیز مورد نظرخواهی واقع نشده اند. این سند بیشتر به دستور شباهت دارد تا سندی منطبق با نیازهای امروز، و توجه به ضروریان زمان و افق آینده. در ص۹ سند دو نفر نامشان قید شده دکتر حمید رضا حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش و دکتر محمد رضا مخبر دزفولی- دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی. در متن سند چندین بار اشاره شده که این سند “ضمن پایبندی به دیدگاههای  آ. خمینی و نظرات مقام معظم رهبری در باره تحول بنیادین نظام آموزشی و همسو با اسناد فرادستی، از جمله سند چشم آنداز بیست ساله کشور تدوین و تصویب شده است”.

من برای داوری مردم و خانواده ها برای کسانی که دسترسی به این سند را ندارند برآنم که فرازهایی از متن را در فرایند مقاله نقل و قول نمایم تا خود خواننده هم به کیفیت متن، نوع استدلال، شیوه نگارش و معرفت شناسی آن  پی ببرد که چه آرمانهایی در نظام آموزش و پرورش باید در نظر گرفته شود؟ ما دنبال چه هستیم و تعلیم و تربیت ما چه خصلتها و محتوایی باید داشته باشد؟. سند با این مقدمه آغاز می شود

 “تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی ایران مانند احیای تمدن عظیم اسلامی،حضور سازنده، پیشرو در میان ملتها و کسب آمادگی برای برقراری عدالت و معنویت در جهان در گرو تربیت انسانهای عالم، متقی، و آزاده و اخلاقی است.  تعلیم و تربیتی که تحقق بخش “حیات طیبه”، جامعه عدل جهانی و تمدن اسلامی-ایرانی باشد در پرتو چنین سرمایه انسانی متعالی است که جامعه بشری آمادگی تحقق حکومت جهانی انسان کامل را یافته و در سایه چنین حکومتی ظرفیت و استعدادهای بشر به شکوفایی و کمال خواهد رسید”( از صفحه اول مقدمه) خوب روشن است که طبق دستور مقام ولایت در آموزش و پرورش”ما دنبال چی هستیم و کجا می خواهیم برویم تا بر اساس آن خط کشی بشود” ما دنبال “احیای تمدن عظیم اسلامی” و “برقراری عدالت ومعنویت در جهان” هستیم. خروجی همچون نظامی در عرصه تعلیم و تربیت “حیات طیبه ، جامعه عدل جهانی و تمدن اسلامی-ایرانی” خواهد بود. حال که محتوای نظام آموزش و پرورش روشن شد باید ببینیم ما با این محتوا چگونه می خواهیم در دنیای کنونی با این پیشرفتهای عظیم علمی فنی و دستاوردهای بشری در علوم با سایر دولتها رقابت کنیم.؟ نظام آموزشی ما و یک میلیون اندی معلم باید تمام هم و غم خود را متمرکز کنند که تمدن عظیم اسلامی در جهان احیا گردد و ضمنا “عدالت و معنویت” نیر در سراسر گیتی مستقر شود. ما طبق این سند بنیادین تحول در جهانی که پر از ظلم و بی عدالتی است با نظام آموزشی اسلامی می خواهیم هم برای بشریت “حیات طیبه” به ارمغان بیاوریم و هم جهان را با “عدل و داد اسلامی” آذین بندی کنیم.  (منظور سند حکومت مهدی موعود است)

{ذکر یک نکته ضرورت دارد که سند  با نثری معیوب و بدون ویراستاری شده و پر از نارسایی در بیان گزاره ها و مفاهیم نوشته شده و من  نا چارم  هنگام نقل و قول عین متن را بیاورم }  برای این که خوب متوجه بشوم که منظور از “حیات طیبه ” چیست که طرح درسی برای تدریس آن در کلاس تهیه کنم  در سند دنبال آن می گردم که تعریف “حیات طیبه” را پیدا کنم.در صفحه سیزده پاسخ سوالم را پیدا می کنم. نظام آموزش و پرورش آینده ایران باید در این مسیر گام بردارد.

” حیات طیبه” وضع مطلوب زندگی بشر در همه ابعاد و مراتب، بر اساس نظام معیار اسلامی ( مبانی و ارزش های مقبول دین الاهی) است که تحقق آن باعث دستیابی به غایت زندگی یعنی قرب الی الله خواهد شد. این گونه زندگانی مستلزم ارتباط آگاهانه و اختیاری با حقیقت هستی و تشدید رابطه ی او در همه شئون فردی و اجتماعی زندگی است که باید بر اساس انتخاب و التزام آگاهانه و آزادانه ی نظام معیار مناسب با دین اسلام باشد.” حالا ادامه توصیف حیات طیبه را از متن سند بخوانیم. “بنابراین، یکی از مشخصات اصلی حیات طیبه، تکیه بر ارزش غایی زندگی-قرب الی الله- و نظام معیار متناسب با آن یعنی ارزشهای مقبول دین اسلام است. زیرا با توجه به لزوم پذیرش ربوبیت خداوند متعال به عنوان یگانه رب حقیقی جهان و انسان، این نظام معیار، جهت اساسی نحوه تحقق حیات طیبه را در همه مراتب و ابعاد زندگی به این نظام(تقوا) ، وجه تمایز اساسی حیات طیبه از زندگی غیر دینی (==سکولار) رایج محسوب می شود. که نقطه اوج و حقیقت آن در جامعه جهانی مهدوی محقق می گردد” (المعنا فی بطن الشاعر؟ )  تا اینجا آن چه که من معلم ازین توصیفات حیات طیبه که قرار است نظام آموزشی ما را به آن قله برساند  دریافتم این است که حیات طیبه چیزی است در مقابل زندگی غیر دینی یا سکولار و نظام آموزشی ما باید تا ۱۴۰۴ ما را به حیات طیبه برساند. این که زندگی در نظام سکولار چرا این قدر مذموم قلمدادشده که باید “حیات طیبه” جایگرین آن شود باید روشن شود. این حیات طیبه چیست که ارزشهای زندگی سکولار را مذموم می شمارد و ما را به سوی جامعه جهانی مهدوی سوق می دهد؟ هنوز تعریف این شبه جمله روشن نیست. اما در صفحه ۱۵ متن که به گزاره های ارزشی و مولفه های  نظام آموزشی در حال گذلر اشاره می کند،  محتوای “حیات طیبه” و جوهره نظام تربیتی آمرانه را چنین می خوانیم:

“گزاره های ارزشی نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی عبارتند از:

۱-آموزه های قرآن کریم و نقش معنوی، اسوه ای، هدایتی و تربیتی پیامبرو حضرت زهرا و ائمه معصومین به ویژه امام زمان و ولایتمداری در تمام ساحت ها برای تحقق جامعه عدل جهانی (جامعه مهدوی)

۲- آموزه ی بنیادین مهدویت و انتظار که رمز هویت اسلام ناب و عامل حیات و بقای آن در عصر غیبت است. به عنوان مهمترین رسالت منتظران در عصر غیبت می باشد”متن سند ص۱۵-۳۰

تعداد این گزاره ها تا شماره سی پیش می رود و به خواننده القا می شود که برخیزد و بداند که در دوران حاکمیتی زندگی می کند که همه باید یکسره متحول شوند و رایحه امام زمان را از نایب او استشمام کنند و به جامعه جهانی مهدویت گام گذارند و دانش آموزان را یک تنه بسیج کنند تا در برابر صفوف اجله فقها و در برابرجانشین مهدی رژه روند وحضور اورا درک کنند و احسا س نمایند که  “جامعه منتظر” آماده است تا در عرصه گیتی قدوم حضرت مهدی را همراه جهانیان پذیرا باشند.

حال قبل از این که دنباله متن این” سند بنیادین تحول” را پیگیری کنم می خواهم خواننده را اندکی در متن زندگی واقعی معلمین نیزمشاهده کنم، یعنی زندگی واقعی و عینی معلمین و خانواده هایشان ، به آن عده ازمعلمینی که به خاطر خواسته های صنفی پشت میله های زندانند بپردازم، معلمینی را که ۴۳ سال پیش شغلشان شغل انبیا خوانده شد در زندگی روزانه ببینم که مجبورند دو تا سه شیفت کار کنند تا نان شبشان را در بیاورند و سفره کمرنگ خود را در این دوران مقدس “انتظار” برای فرزندانشان نگه دارند و ضمنا به خیل سپاه حضرت مهدی یعنی ۱۳ میلیون و اندی دانش آموز می اندیشم که بخشی از آنان ناچار باید در خیابانهای شهر زباله گردی کنند تا نان خود را از داخل زباله ها گردآوری کنند و اگر امروز “حیات طیبه” ندارند در “انتظار مهدی موعود” باشند و دلخوش کنند که “حیات طیبه” در انتظارشان هست هر چند که می بینند فرزندان “نایب امام منتظر” به برکت سفره انقلاب و اسلام در کشورهای بیگانه و سکولار در عیش و نوشند و شاید هیچ انتظار فرجی را هم نمی کشند و از تمام مزایای کشورهای سکولار برخوردارند و “حیات طیبه” را نیز ترک کرده اند و با مزایای زندگی غیردینی حیات خود را حتی در سرزمین کافران و امریکای جهانخوار سپری می کنند. چگونه است که برخی از فرزندان این فقها و حاکمان معمم خود جامعه عدل اسلامی “انتظار-محور را رها کرده  و در کشورهای غربی و کاملا سکولاز زندگی می کنند؟ پرسش این جاست که آیا داشتن “حیات طیبه” شامل حال این “آقازاده ها” نمی شود؟ آیا زندگی لاکچری سردمداران این رژیم ولایی و اشرافیت ملایان و آریستوکراسی روحانیت شیعه و سبک زندگی سوپرلوکس این حکام با عدالت مورد ادعای این سند خوانایی دارد؟ آیا این سند بنیادین تحول نوعی بخشنامه آمرانه یک نظام توتالیتر نیست که خود را مجاز می داند نوع زندگی مردم و آموزش رسمی دولتی را به طور دستوری اجرا نماید؟ مگر آموزش و پرورش ابتدایی و متوسطه طبق معیارهای جهانی رایگان و اجباری نیست؟ مگر این دولت طرفدار “حکومت مهدی” که زندگی سکولار را خلاف دین می شمارد، و آن را را خیلی مذموم و از نظر فقهی  نجس می داند و در پی گستراندن برنامه عدل جهانی است  چگونه است که آموزش فرزندان این مرز و بوم را پولی کرده است؟ چرا نظامی که در پی استقرار عدل آموزشی است در راه عدالت گستری برای مردم ایران این تدارکات را نمی بیند؟این چه عدالتی است که نواب امام مهدی مدارس را طبقاتی کرده و قرب و منزلت و کرامت معلم را پایین آورده و فقر و فاقه و گرانی را به اوج رسانده است؟ اینک رایج ترین واژه در زبان معلمین و محصلین واژه “اختلاس و فساد” حاکمیتی است. شعار “اگر یک اختلاس کم شود، مشگل ما حل شود” درست دوم دیماه ۱۴۰۰ از معلمین شیراز در خیابانها شنیده می شد.از خود می پرسم که این سند تحول بنیادین را در کدام کشور می خواهند اجرا کنند؟ مگر نویسندگان این متن و خود وزیر وقت و دیگر مدیران ارشد نظام مقدس تحت رهبری “ولی امر مسلمین” حی و حاضر نظاره گر اعتراضات معلمین نیستند؟ به نظر می رسد که حضرت مهدی نیز با وجود شنیدن صدای معلمین و فقر و فاقه میلیونها شهروند ایرانی قادر به استقرار این سند تحول بنیادین نشده است!! چرا صدایی از نهاد علم به گوش نمی رسد؟ این “حیات طیبه” که بیش از ۵۰ بار در سند تکرار شده چگونه باید پیاده شود تا معلمان بتوانند از زیر خط فقر، بنا به اقرار خود دستگاه ولی امر، رها شوند؟

سند تحول بنیادین در کلیت خویش دستور نظامی است تمامیت گرا برای کنترل روح و روان آموزشگران و سرکوب حق شهروندی آنان. این سند رقیت و بردگی مردم و جوانان و به بند کشیدن مردم ایران است. این سند در واقع مرگ نظام آموزشی رسمی ایران را در پی دارد. سندی که خروجی آن تبدیل مدارس به حوزه های علمیه و دانش آموزان به طلاب علوم دینی است.

چگونه در عمل ممکن است که از یک طرف به تعامل با کشورهای جهان اشاره شود اما مدام، طبق مفاد این سند، به استکبار ستیزی تاکید  گردد؟ مگر دانش آموزان و معلمین را چه فرض کردید  که بتوان طی بخشنامه اداری آنان را   وادار به چنین دستورالعمل آموزشی کرد؟

“نظام معیاراسلامی چیست؟ “

در کل این سند تحول بنیادین  تاکید بر این است که محتوای آموزش در مدارس ایران باید متحول شود. یعنی کتب درسی از محتوی علمی تهی شوند و مندرجات کتب مدارس مورد تعرض حوزه ویها قرار گیرند .از متن اصلی تعریف “نظام معیاراسلامی” را می آورم:

” مبانی و ارزشهای مبتنی بر دین اسلام ناب محمدی یا سازگار با آن، مشتمل بر سلسله مراتبی از ارزش هاست که ناظر به همه ابعاد زندگی است، زیرا دین اسلام به همه عرصه های امور اجتماعی و فردی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی زندگی بشر پرداخته است(نفی سکولاریسم-از متن سند) هر چند نسبت به پاره ای از این عرصه ها، به عرصه کلیات اکتفا و نسبت به بخشی دیگر، جزییات را نیز ذکر کرده است.(ص۱۱متن) با این سند تمام حرکات و سکنات و تمام اجزا زندگی شخصی خصوصی افراد تحت کنترل قرار خواهد داشت.{ نارسایی مهومی جمله از متن اصلی است}

تربیت انسانهای تسلیم محور و تکلیف مدار:

 در این سند تحول بنیادین طراح سند به وضوح کامل بیان می کند که مدارس بایستی خروجیشان انسانهای تسلیم خو و رضایتمند باشد نه نسلی پرسشگر و نقاد و شکاک. چرا که در ضمن متن اشاره می کند که رسیدن به “حیات طیبه” مستلزم افرادی تسلیم خوو رضایتمند به خالقی قهار و در عین حال منتظر مهدی است.(ص ۱۲ نقل به مضمون)  نظامی که از مردمش می خواهد توده وار زندگی کنند و ولایت مدار باشند.  این که دانش آموز روحی نقاد نداشته  و به اوضاع جامعه و شرایط حاکم با اندیشه منتقد ننگرد از نوعی توتالیتاریسم خبر می دهد. سند از انسانها می خواهد همواره “دارای تعامل اثربخش با مساجد و دیگر نهادها باشند و “ارتباط مستمر موثر با عالمان دین” و نیز “متخلق به اخلاق اسلامی” باشند. در واقع اینجا تقلید جای تفکر را می گیرد و انسان “طراز جمهوری اسلامی” تبیین می شود که “استکبار ستیزی وتکلیف گرایی” خصلت اوست و هویت او “یک پارچه توحیدی بر اساس “نظام معیار اسلامی” است.  اما این که مقلدانه عمل کنی، تسلیم و حالت رضا داشته باشی، تکلیف مدار باشی، در جانعه ای زندگی کنی که حاکمیت مطلقه است و ابزار حفظ نظام بر ترور و کشتار و سرکوب استوار است ، در اندیشه سیاسی بحت هانا آرنت را مطرح می سازد.  هانا آرنت فیلسوف معاصر آلمانی به کمک ما می آید تا آماج اصلی این سند تحول بنیادین را درک کنیم. حاکم فردی است مقتدر که قدرت مطلقه دارد(توتالیتر). توده ها را توده وار سازمان می دهد،  و ذهنها را تسخیر می کند ؛ فردیت انسان را نابود می کند، این ویژه گی آشکار اندیشه توتالیتریسم است که “زندان و ترور و خشونت ابزار رسیدن به آن است”.

برای این که خواننده خوب بداند که محدوده آزادی اندیشه دانش آموز چه میزان باید باشد  و فراخی میدان تفکر معلم در این سند تحول بر چه محوری دور بزند به یکی از راهکارهای امریه صادره از سوی ولایت فقیه اشاره می کنم:

راهکار ۲-۲-

” تعمیق تقوای الاهی و مهارت خویشتنداری، انتخابگری درست و تعالی بخش مستمر دانش آموزان با استفاده از فرصت ایام الله، برگزاری مراسم آگاهی بخش و نشاط انگیز در اعیاد و وفیات، حضور فعال و مشارکت دانش آموزان در محافل، مجالس و اماکن مذهبی و تقویت انس با دعا و توسل.”پایان نقل و قول از سند ص ۳۴

با مطالعه دقیق این سند می توان چنین گفت که انتظار این سند تحول بنیادین از دانش آموزان این است که آنها حق انتخاب دارند اما این انتخاب باید “درست  و تعالی بخش” باشد والبته در چهارچوب “فرصت ایام الله” . به این معنی اگر دانش آموزی بخواهد برای مثال نوروز یا عید سده را جش بگیرد چون از ایام الله نیستند عملا ممکن است از اینکار ممانعت شود. دانش آموزان مورد نظر که به “حیات طیبه” نائل شده اند می توانند در اماکن مذهبی مثل مساجد حضور یابند در محافلی چون نماز جمعه شرکت داشته باشند، با دعای کمیل و دیگر ادعیه مثل دعای توسل مانوس شوند و “در مراسم آگاهی بخش و نشاط انگیزی” چون اعیاد و وفیات” شرک کنند، تا روح و روان خود را در سایه اوراد مراسم “وفیات” نشاش کنند یعنی این که باید نوع زندگی خود را عوض کنند، فعالیتهای مورد دلخواه خود را تعطیل کنند زندگی خود را با فرایض دینی بگذرانند. حاصل این نگرش تربیت بندگانی است نه چندان شاد و نه چندان منتقد  و خروجی همچو تعلیماتی انسانهایی است تک بعدی، متحجر و دگم که در تمام شئونات زندگی باید مثل برده باشند. در ایام “وفیات” و مراسم عزاداری چگونه ممکن است داتنش آموز یا معلمی “نشاط” داشته باشد؟

این سند قرار است در بزرگترین وزارتخانه ایران اجرا گردد . دانش آموزان همراه خانواده هایشان فرض بر آنست که شیوه زندگی معمول خود را که نوعی سکولار است ترک کنند.  این سند نوعی اعلان جنگ با خانواده ها و نادیده گرفتن حقوق اساسی شهروندان است. به این معنا که از فرزندان مردم  می خواهند نوع زندگیشان را عوض کنند و اگر مردم با تعریفی که از “حیات طیبه” دارند حاضر نباشند آن را اجرا کنند علنا با نظام رودررو خواهند شد. در ص ۲۲ سند ضمن شمردن خصیصه های غنی فرهنگ اسلامی از دانش آموزان می خواهد که از سویی “تکلیف گرا” باشند و از سوی دیگر “خود باور”. روشن نیست کسی که حاکمان ازو می خواهند تکلیف گرا باشد و خود را مکاف بداند که طبق دستورات مذهب زندگی کند چطور همان فرد می تواند خود باور و مستقل و مختار باشد. مکلف بودن اختیار و حق انتخاب و آلترناتیو را از فرد می گیرد .

درست است که در راهکارها به شفاف سازی و برنامه ریزی برای افزایش سهم اعتبارات آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی به میزان  مناسب اشاره شده، خود این شفاف سازی به شفاف سازی نیاز دارد تا معلم بداند که در این دوران تحریم ها و مدیریت غلط و ناکارامد، دوره  پر از فساد و تورم این سند چه تغییر مثبتی در زندگی او ایفا خواهد کرد.؟ بخشهای از راهکارها که به طور کلی به برنامه ریزیها و دیگر مسایل معلمان اشاره می کند باید منتظر بود و در عمل دید که تا چه مقدار این موارد جامعه عمل خواهند پوشید.

ح.د.

-برای تمای با نویسنده می توانید با این آدرس تماس بگیرید:

Hdadizadeh”yahooşcom

-ریشه های توتالیتاریانیسم نام کتاب معروف فیلسوف معاصر آلمانی است که به فارسی نیز ترجمه شده است

Origin of Totalitarianism- pub. In 1951 by Hannah Arendt

https://akhbar-rooz.com/?p=136963 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x