اخگر لرزانی است زندگی
اگر میان خاکستر اجاقی نیمهجان
رهاشده باشد
چون نیزههای بیتاب آفتابی
که پسپشت ابری نازا
پنهان مانده باشد،
چون گُلِخندهای
که دشنهای
از لبهای داغ باغی
چیده باشد،
و عشق ناگاهان فرارسد
چون سایهی گریزان عابری
که بهشتاب از خیابانی گذر کند.
١١/٧/٢٠٢٢