در شیلی مردم همچنان ادامه می دهند. به یاد آلنده، میگل انریکز و تمام مبارزانی که برای شیلی جدید و سوسیالیستی جنگیدند.
سالوادور آلنده یکی از مهم ترین و به یاد ماندنی ترین شخصیت های تاریخ شیلی است. او در سال ۱۹۷۰ به عنوان رئیس جمهور آن کشور انتخاب شد تا دوره ریاست جمهوری خود را تا سال ۱۹۷۶ ادامه دهد، اما در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، آگوستو پینوشه – در همدستی با ایالات متحده – یک کودتای نظامی را علیه دولت او به راه انداخت. صبح آن روز، رئیس جمهور آلنده در کاخ لاموندا در دفاع از “حاکمیت مردم”، همانطور که در آخرین کلمات خود گفت، کشته شد.
ظاهر یک رهبر
سالوادور آلنده در ۲۶ ژوئن ۱۹۰۸ در خانواده ای متوسط در والپارایسو به دنیا آمد. در کودکی به دلیل فعالیت های کاری پدرش، وکیلی که سمت های مختلف سیاسی در شیلی داشت، به نقاط مختلف کشور سفر کرد.
در سال ۱۹۲۴ برای تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه شیلی شد. او در سال ۱۹۲۹ به دلیل حرفه اجتماعی عمیق خود به گروه سیاسی دانشگاه “Avance” پیوست و یکی از مراجع مهم دانشجویی بود. در سن ۲۵ سالگی اولین دبیر منطقه ای حزب سوسیالیست شیلی شد.
سالوادور پس از اخذ مدرک پزشکی، خود را وقف پزشکی اجتماعی کرد و آثار مختلفی در زمینه بهداشت عمومی به عنوان میراث به جا گذاشت. او قبل از ۳۰ سالگی به عنوان معاون والپارایسو و کویلوتا انتخاب شد.
در سال ۱۹۵۱، همراه با کمونیستها، رادیکالهای دکترینر و چپ سوسیالیست، در تأسیس جبهه ملی خلق (FRENAP)، شرکت کرد. یک سال بعد او برای اولین بار برای ریاست جمهوری نامزد شد.
پس از سه تلاش، در ۴ سپتامبر ۱۹۷۰، سالوادور آلنده با حمایت ائتلاف تاریخی احزاب چپ به نام “وحدت مردمی” به عنوان رئیس جمهور شیلی انتخاب شد.
تاریخ را مردم می سازند
آن انتخابات تا به امروز برای بسیاری از پیروانش به شادترین و تاریخی ترین روز در تاریخ این کشور تبدیل شد. پیروزی او همچنین به معنای آغاز یک تعرض سیاسی بود که نه تنها به دولت مردمی پایان داد، بلکه به چندین نسل تا امروز آسیب عمیقی وارد کرد.
اعتقاد او به ایجاد سوسیالیسم بر اساس سنت های دموکراتیک، در مسیری که به عنوان «راه شیلی» به سوسیالیسم تعریف شد، اصلاحات مهم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را پدید آورد و کشور را متحول کرد، معادن بزرگ مس ملی شدند و اصلاحات ارضی تعمیق یافت.
مردم برای اولین بار سرنوشت خود را به دست گرفتند. فرصت ها و حقوق برابر به وجود آمد و آلنده یک زندگی آبرومندانه و عادلانه را تضمین می کرد.
در طول اتحاد مردمی، فرهنگ شیلی با هنرمندانی چون ویکتور خارا (که توسط حکومت نظامی در ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۳ ترور شد) یا شاعر جایزه نوبل ادبیات ۱۹۷۱، پابلو نرودا، که در ۲۳ سپتامبر درگذشت، عمیقا شکوفا شد.
سخنان و اقدامات انقلابی آلنده آشکارا مخالف نظم ایجاد شده توسط آمریکا در منطقه بود و منافع الیگارشی و بخش های راست کشور را تهدید می کرد. کمپین بی ثبات سازی اقتصادی علیه دولت توسط همین نیروها آغاز شد.
ایالات متحده و پینوشه
امپراتوری آمریکای شمالی از تمام قدرت خود برای پایان دادن به دولت وحدت مردمی آلنده استفاده کرد. ایالات متحده اپوزیسیون شیلی را ترویج و حمایت مالی کرد، اقداماتی مانند توقف حمل و نقل، کمبود مواد غذایی و اعتصابات عمومی سازمان داده شد.
در گزارش “فعالیت های سیا در شیلی” می توان چنین خواند: “سیا همچنین به گروه های شبه نظامی راست افراطی برای تضعیف رئیس جمهور و ایجاد فضای تنش کمک کرد.”
در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۰، نیروهای مسلح شیلی به فرماندهی فرمانده وقت ارتش، آگوستو پینوشه اوگارته، و با کمک ایالات متحده، دست به کودتای نظامی علیه دولت سالوادور آلنده زدند.
خشونت ایجاد شده در صبح روز سه شنبه آنقدر شدید بود که عملاً آنچه چند ساله ی آینده ی شیلی را رقم زد، آشکار کرد. کشوری در معرض یکی از خونبارترین دیکتاتوری های آمریکای لاتین قرار گرفت.
در آن ۱۱ سپتامبر، کاخ دولتی به نام “لا موندا” توسط هواپیماها و تانک ها بمباران و به طور کامل ویران شد و بازسازی بعدی آن سال ها به طول انجامید.
رئیس جمهور سالوادور آلنده داخل کاخ دولتی بود. او علیرغم تلاش بستگان و نزدیکترین حلقه دوستانه و سیاسی اش برای رفتن به مکانی امن، تمایلی به ترک محل خود نداشت. او همچنین پیشنهاد پینوشه برای «تسلیم شدن» و خروج از کشور را رد کرد. (اسناد بعدی نشان داد نیت واقعی پینوشه این بود که هواپیمای او را در میانه ی پرواز ساقط کند).
او در آخرین سخنان خود گفت: “من قصد ندارم انصراف دهم. من با جانم وفاداری به مردم را نشان خواهم داد». این سخنان تاریخی توسط رادیو ماگالس پخش شد.
او که در لاموندا سنگر گرفته بود، تفنگی را که دوستش فیدل کاسترو ماه ها پیش به او داده بود، بر دوش گرفت. اسلحه در دست در نبرد با سربازانی که به کشور خیانت کردند جان داد.
چگونگی مرگ او هنوز با شک و تردید همراه است. نظریه ای که بیش از همه وجود دارد این است که او در زمانی که توسط کودتاچیان محاصره شد، با همان تفنگ اهدایی خودکشی کرده است. اما نظریاتی وجود دارد که او در دفتر ریاست جمهوری خود هنگام دفع حملات کشته شده است.
پایان حکومت او به معنای استقرار دیکتاتوری پینوشه بود که ۱۷ سال به طول انجامید و بیش از ۳۰۰۰ زندانی، ناپدید و اعدام شدند. هزاران تن دیگر، شکنجه و تبعید شدند.
تا به امروز، مردم شیلی سال به سال به زندگی، کار، میراث و آموزه های او، پرچم مبارزه اش برای اهداف مردمی، ادای احترام می کنند. بسیاری از هنرمندان ملی و بین المللی به او ادای احترام کرده اند و از او در آثار خود یاد کرده اند.
برخی از آنها عبارتند از ماریو بندتی شاعر با سرودن “مرد صلح”، تروبادور کوبایی سیلویو رودریگز، با “سانتیاگو دی شیلی” یا خواننده و ترانه سرای ونزوئلایی آلی پریمرا با “آواز برای شجاعان”.
«کارگران کشورم، من به شیلی و سرنوشت آن ایمان دارم. مردانی دیگر بر این لحظه خاکستری و تلخ که در آن خیانت می کوشد غلبه کند، پیروز خواهند شد. این را بدانید که خیلی زود، مراکز بزرگ دوباره توسط مردان آزاد باز می شوند و جامعه ای بهتر می سازند.
زنده باد شیلی زنده باد کشور، زنده باد کارگران!
این آخرین سخنان من است و یقین دارم که فداکاری من بیهوده نخواهد بود، یقین دارم که حداقل درسی اخلاقی خواهد بود که مجازات جنایت، بزدلی و خیانت را در پی خواهد داشت.»
پنج عبارت برای یادآوری سالوادور آلنده
۱. «تاریخ از آن ماست و آن را مردم می سازند».
۲. «جوان بودن و انقلابی نبودن حتی یک تناقض بیولوژیکی است».
۳. “بدانید که خیلی زود، مراکز بزرگ دوباره در جایی که انسان های آزاد برای ساختن جامعه ای بهتر می کوشند، باز خواهند شد.”
۴. «یک روز آمریکا صدای قاره، صدای مردم متحد را خواهد شنید. صدایی که مورد احترام و شنیده شدن خواهد بود. زیرا این صدای مردمی است که بر سرنوشت خود مسلط هستند.»
۵. «اگر مرا ترور کنند، مردم مسیرشان خود را خواهند رفت، با این تفاوت که شاید همه چیز بسیار سختتر، خشنتر شود، اما درس بسیار واضحی خواهد بود برای مردمی که متوقف نخواهند شد.»
منبع: خلاصه آمریکای لاتین
۱۱ سپتامبر فراموش شده
یازده سپتامبر اگرچه در سالهای اخیر با حادثه برجهای دوقلوی نیویورک و القاعده رقم خورده اما یادآور واقعه ی تاریخی دیگری نیز هست که دولت آمریکا در بروز آن دخالت مستقیم داشت و آن هم کودتا علیه دولت سوسیالیست سالوادور آلنده در شیلی است. واقعه ای که واشنگتن ترجیح می دهد برای همیشه فراموش شود. به مناسبت اولین سالگرد حمله به برجهای تجارت جهانی از ۱۱ کارگردان مطرح کشورهای مختلف خواستند تا هر کدام اپیزودی ۱۱دقیقه و ۹ ثانیه و ۱ فریمای برای این حادثه بسازند، که در نهایت با کنار هم قرار دادن آنها فیلم بلندی به نام ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شکل گیرد. تماشای بعضی از اپیزودها مانند تصویر سیاهی که آلخاندرو گونزالس ایناریتو از سقوط افراد از برج نشان میدهد، بسیار دشوار است. بقیه افراد مشارکتکننده در ساخت این فیلمهای کوتاه عبارتاند از: شان پن (آمریکا)، کلاد لولوچ (فرانسه)، آموس گیتای (اسرائیل)، یوسف شاهین (مصر)، شوهی ایمامورا (ژاپن)، میرا نایر (هندوستان)، ایدریسا اودرائوگو (بورکینا فاسو) دانیس تانوویک (بوسنی) و کن لوچ (انگلستان). در این بین کنلوچ مانند آثار خود رویکردی متفاوت در پیش میگیرد.
کن لوچ در فیلم کوتاه خود در سالگرد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به کودتای آمریکایی ژنرال آگوستینو پینوشه علیه سالوادور آلنده (رئیسجمهوری منتخب مردم) در شیلی که آن هم در ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد پرداخته بود.در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، حدود ۳۰۰۰ نفر در برجهای دوقلوی بانک تجارت جهانی قربانی تروریسم شدند، در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ تنها در استادیوم سانتیاگو پایتخت این کشور، بیش از ۳۰ هزار نفر توسط کودتاچیان قتل عام گردیدند. «کن لوچ» کارگردان بریتانیایی اپیزود خود را با یک شیلیایی تبعید شده آغاز میکند. مرد شیلیایی در حال نگارش نامهای به مردم آمریکا تسلیت میگوید و سپس خاطرات ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ را مرور و یادآوری میکند و به همدستی آمریکا و پینوشه در کودتا شیلی میپردازد
در فیلم کن لوچ ، او خطاب به پدر و مادرهای کشته شدگان یازده سپتامبر نیویورک مینویسد: «… عزیزان شما کشته شدند و عزیزان من نیز و ما سال روزی را با هم به اشتراک داریم: یازدهم سپتامبر. سهشنبه یازدهم سپتامبر…»
کن لوچ سپس از قول نویسنده شیلیایی، شرح انتخابات سال ۱۹۷۰ این کشور را میدهد. انتخاباتی که میتوانست رویای ساخت جامعهای براساس شراکت مردم در محصول کار خود و ثروت کشور را تحقق بخشد.او میگوید: «… پس در سپتامبر ۱۹۷۰ همگی رای دادیم و برنده شدیم… شیر و آموزش سهم کودکان شد، زمینهای بلا استفاده در اختیار کشاورزان بیزمین قرار گرفت.
زغال سنگ، معادن مس و صنایع مادر به مالکیت همگانی درآمد. مردم برای اولین بار در زندگی شان کرامت انسانی را تجربه میکردند…»در بخشی از فیلم صحنهای از ملاقات هنری کیسینجر و ژنرال پینوشه نمایش داده میشود.
«… اما وزیر امور خارجه شما، آقای هنری کیسینجر جایی گفت: من نمیفهمم چرا باید بنشینیم و دست روی دست بگذاریم که کشوری کمونیستی شود؟ فقط به دلیل بیمسئولیتی مردمش؟! یعنی تصمیم دمکراتیک ما، رای ما برایشان موضوعیت نداشت.
یازده سپتامبر آغاز دروغهای بزرگ گوبلزی(دروغ هرچه بزرگترباشد مردم بهترباور میکنند)آمریکا وناتو در تجاوز به کشورهای افغانستان عراق لیبی سوریه بود.در همین زمان بود که طالبان و القاعده و داعش از آستین اهریمنی آمریکا وناتو بیرون آمد تا بهانه ای برای تجاوز باشد.