سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

«رهایی از حِقارت و صِغارت» – مارال سعید

من به عنوان یک زن با شرکت در انقلاب بهمن ١٣۵٧ خودم را تحقیر کرده بودم. این تحقیر شده-گی همچون نجاستی بر تن و روانم چنان نشسته که با چهل سال شستن، هنوز و همچنان بر تن و جانم ماسیده و بوی گند می دهد.

وقتی دخترم را می بینم که با چشمانی برآمده از تعجب به من می نگرد، شرمنده-ی وجودش می شوم. می گوید: چطور خودت را و دیگران را راضی کردی تا ١۵٠ سال به عقب برگردید؟ و چگونه در حالیکه به عقب می رفتید می انگاشتید در حال پیشرفت هستید؟

می گوید و می گوید و من سرم از سنگینی به روی گردنم خم شده. نم که به گونه ام می نشیند، مرا سخت درآغوش می گیرد، آهسته در گوشم می گوید: می دانم؛ شما نیز چون مردم آلمان، اسیر نادانی خود شدید. اینها با رأی خود ناسیونال سوسیالیست ها را به قدرت رساندند و شما با رأی خود جمهوری اسلامی را انتخاب کردید، و حالا درش مانده اید که چگونه دوباره بتوانید از این نِکبت رهایی پیداکنید.

می گویمش: خلاصه کردن آنچه شد، که همچنان ادامه دارد در جهل و نادانی نگاهی ناقص و تقلیل گراست. ما و جوامعی همچون ما “توسعه نایافته” و یا اسیر “توسعه-ی ناموزون” همگی از فقرفرهنگی رنج می برده و می بریم. “استبداد” دیرپا در ایران به ما مردم هیچگاه فرصت تمرین نداد تا بتوانیم خودمان را به مقام شهروندی برسانیم. در دوران پهلوی ها لباس ما را به زور، رفتار ما را به تقلید تغییر دادند، اما آنچه را که هیچ تغییری درش ایجاد نشد و یا اگر شد کج و معوج و ناهمگون، فرهنگ ما بود. این گونه بود که وقتی به سال ١٣۵٧ پای به انقلاب نهادیم انگاشتیم که آن مُلّا با اندیشه های اسلامی برازنده-ی راهبری ایران است، و اوست که می داند راه و رسم زندگی بهتر را. و چون شهروند نبودیم همه-ی قدرتمان را به او تفویض کردیم و کنار نشستیم. و آنقدر در خود فروریختیم که تا سال ها نمی دانستیم از کجا خورده ایم، و او کرد هرآنچه می خواست و می توانست، که تو اکنون نتایجش را می بینی.    

شاید اگر از این زاویه به فاجعه-ی جمهوری اسلامی نگاه کنیم بتوانیم بگوئیم که؛ از پس فرود این فاجعه بود که ما مردم فرهنگمان تَرَک برداشت و چهل و اندی سال طول کشید تا این تَرَک بشکافد و یک برآمد فرهنگی نوین در سیمای “زن زندگی آزادی” از درون آن سر بَرآورد. 

حاملان همان فرهنگِ به غایت عقب مانده ای که زن را “جنس دوم”، زندگی را زندان مومنین و آزادی را امری حیوانی می شمردند اینک در هر کوی و بَرزن، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران فریاد می زنند “زن زندگی آزادی”. تو گوئی تحوّلی که قرنها منتظرش بوده ایم اینک می رود تا سربَرآورد.  

اما دخترم نباید ساده بود، مسائل فرهنگی سخت جانتر از آنیست که فکر می کنی. بهتر از من می دانی؛ هیچ پارامتر فرهنگی یک شبه نیامده که یکروزه برود. “زن زندگی آزادی” طلیعه-ی یک طلوع است. راهی-ست که تازه آغاز شده. نمی دانم چه مقدار طول خواهد کشید، و چه جانها به خاک و خون خواهند غلطید. شاید عمر من کفاف دیدن آن روز را ندهد، اما مطمئن هستم که ایران و ایرانی قدم در راهی نهاده است که در ادامه می تواند نور را در انتهای این تونل وحشت ببیند. و بر شما و نسل های آینده است که ادامه دهنده-ی این راه باشید.

آری ما مردم قرنهاست اسیر فرهنگ صغارت و تحقیر هستیم، وقت آن رسیده است به خودمان تکانی بدهیم و برای یک زندگی انسانی که سخت نیازمند آنیم، دست در دست هم، زن و مرد، پیر و جوان، با هر رنگ و نشان بکوشیم و خودمان را از چنگال فرهنگ جهل و خرافه و نفرت برهانیم.

با “زن زندگی آزادی” انگار چیزی در ما به فریاد آمده است “رهایی از حقارت و صغارت”! قدر بدانیم و از آن حراست کنیم و بدانیم که تنها به مُمارست ماست که “ایرانی کمی بهتر” دستیافتنی خواهد شد.

https://akhbar-rooz.com/?p=176850 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوسن
سوسن
1 سال قبل

شاید حرفهایم خارج از ریل و نامربوط به این نوشته بنظر بیاید، ولی علاقمندم گردانندگان اخبارروز را هشدار دهم؛ جنبش “زن زندگی آزادی” بنیانش بر “زن” استوار است، ولی ۹۰% مطالبی که شما انتخاب و نشر میدهید جنسیت زده و مردانه یا مرد نوشته است. و اگر زنی هم می نویسد شما او را در حاشیه قرار میدهید. این تناقض و بدفهمی جنبش را چگونه توجیه میکنید؟

کیا
کیا
1 سال قبل

مکالمه ساده ، روشن و مهربان بین نسل‌ها یمان!

“چطور خودت را و دیگران را راضی کردی تا ١۵٠ سال به عقب برگردید؟ و چگونه در حالیکه به عقب می رفتید می انگاشتید در حال پیشرفت هستید؟”

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x