جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

“این درگه ما درگه نومیدی نیست” – مارال سعید

صحبت از "دستاورد" می کنی، نکند منظورت کمی عقب رفتن روسری من است یا خیمه شب بازیِ "حقوق شهروندی"؟ به کدام "دستاورد" ببالم وقتی سفره ام خالیست، وقتی فرزندم که با هزار بدبختی فارغ التحصیل دانشگاه گشته، بیکار در خانه کنار من نشسته. از کدام...

گپی خودمانی با ملیحه محمدی نویسنده ی «اصلاحات ساختاری» یعنی انقلاب *

 صحبت از “دستاورد” می کنی، نکند منظورت کمی عقب رفتن روسری من است یا خیمه شب بازیِ “حقوق شهروندی”؟ به کدام “دستاورد” ببالم وقتی سفره ام خالیست، وقتی فرزندم که با هزار بدبختی فارغ التحصیل دانشگاه گشته، بیکار در خانه کنار من نشسته. از کدام “دستاورد” بگویم وقتی همسرم با داشتن کارشناسی ارشد، کولبری می کند، و هر آن چشم انتظار صدای گلوله ام؟ بگذار مثنوی هفتاد منی را نگشایم، که هیچ عقل سلیمی نمی تواند فلاکت ما مردم را ببیند و دَم از “دستاورد” بزند! که تو میزنی!

اینجا در یکی از کلاس های مدرسه ی هاگ واردز**، از اسکندر تا چنگیز، از آدلف تا یوزف، از آغا محمدخان تا خمینی، همه را در خُمی ریخته اند بنام “اصلاحات”***. کی معلوم نیست، شاید عمر ما و شما قد ندهد، ولی قرار است روزی روزگاری همه ی اینها اصلاح شده از آن بیرون بیایند. باور ندارید پس طرفدار “انقلاب” هستید!

گزاف نیست اگر گفته شود: از بضاعت اندکمان این نشان بس، که ترجیح میدهیم از هر اندیشه ای یک شریعت بسازیم. بواقع این ماهی (مغز ما) در اثر تنبلیِ دوران، خود را راحت تر می بیند؛ آن زمان که در دایره ی تنگ و باریک برکه ی دین شنا می کند.

آرامش دوستدار به درستی میگفت: “ناپُرسائی” بخش جدائی ناپذیر فرهنگ ایرانیست. استبداد دیرینه سال، ذهنیتی “باورمند” برای ما ساخته و چنان با لذّت در این بِرکه غوطه میخوریم که برایمان فرق ندارد؛ در جبهه ی انقلاب می رزمیم و یا رفورمیست هستیم. و در این باورمندی چنان می تازیم که از پاپ نیز کاتولیک تر می شویم، آنقدر که اگر کسی گفت: این درخت بار نخواهد داد، بایست “پیوند” زده شود تا بتوان به میوه دادنش امید بست، بانگ بر می آوریم: ای زندیق، تو با کدام ابزار و با کدام نیرو می خواهی بَر این درخت “پیوند” زنی!

می پرسد: چگونه می توان به مردم گفت که حاصل چهل و دو سال مبارزه شما نه هیچ، بلکه بدتر شدن همه شرایط و سر سخت تر شدن حکومت بوده است و حالا ما و شما باید به اهداف بزرگتر بیاندیشم؟

دوست گرامی این مشکل آن مغز باورمند شماست که نمی تواند بدتر شدن معیشت و عریانی فریب حکومتیان را درک کند و بپذیرد؛ مبارزات تا کنونی مردم دو میوه حاصل داده: ۱- عیان گشتن عوامفریبی حاکمان ۲- فهم نادانی و ساده لوحی خود.   

صحبت از “دستاورد” می کنی، نکند منظورت کمی عقب رفتن روسری من است یا خیمه شب بازیِ “حقوق شهروندی”؟ به کدام “دستاورد” ببالم وقتی سفره ام خالیست، وقتی فرزندم که با هزار بدبختی فارغ التحصیل دانشگاه گشته، بیکار در خانه کنار من نشسته. از کدام “دستاورد” بگویم وقتی همسرم با داشتن کارشناسی ارشد، کولبری می کند، و هر آن چشم انتظار صدای گلوله ام؟ بگذار مثنوی هفتاد منی را نگشایم، که هیچ عقل سلیمی نمی تواند فلاکت ما مردم را ببیند و دَم از “دستاورد” بزند! که تو میزنی!

فرهنگ دینی ی آن ذهن ساده ات هر آن کجا که مثنوی هفتاد منی رنج و حرمان و فقر ما گشوده می شود، دربدر به دنبال “شیطان” می گردد و چاره ای نمی بیند جز آنکه ما را حوالت به “امپریالیسم آمریکا” دهد! گوئی در این سیستم جهانی تمامی ناملایمات سهم ماست و این “امپریالیسم جهانخوار” برای دیگران نیست. این استدلال نیز برخاسته از ذهن ساده پسند شماست که بهتر می بیند تمامی تقصیر را به گردن آمریکا بیندازد تا از این طریق کاهلی خویش بپوشاند.

از چهار دیوار خانه ات بیرون بیا و بیاموز! در همانجا که تو اکنون سُکنا داری اگر آزمایشات و معاینات پزشکی نشان دهد بیمار دچار “سرطان” گشته است، بلافاصله در اولین اقدام، بیماری را به اطلاع بیمار می رسانند، چون این از حقوق اولیه ی بیمار است. بررسی های تمامی دلسوزان مُلک و ملت به این استنتاج رسیده است که؛ جامعه ی ایران دچار سرطان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. آنوقت تو هر آن کس را که این واقعیت به زبان می آورد متهم به ناامیدسازی مردم می کنی! این گونه است که از پاپ کاتولیک تر به مردم امید واهی “رفورم” می دهی! چگونه است که فقط امثال تو و رئیس جمهور رئیسی “پیشرفت” را می بینید و الباقی مرد فقر و فاقه را!؟  

می گویمت: نَره

می گوئی: بدوش

دوست منوّرالفکر! تو می انگاری ما خود نمی دانیم که عیب از خود ما و فرهنگ ماست؟ ما میدانیم! اما چه کنیم که این فرهنگ در طول هزاران سال، ذرّه ذرّه در ما رسوب کرده و به آسانی نیز زدودنی نیست! و بدتر از آن اینکه؛ شکم امروز را نمی توانیم با نان فردا سیر کنیم. اما ذهن “باورمند” تو سعی دارد آن شریعتی که باور نموده و یا ساخته (امید واهی) را همچون دیگر وعده های ادیان الهی به تمامی دوران ها تسرّی دهد. و از این روست که به دوست دیرینه سالت نهیب میزنی و می گوئی: “مهمترین وظیفه و مسئولیت اصلی اصلاح طلبان در مقابل جامعه ارائه ی راهبرد و راهکارهایی است که طریق مبارزه ممکن و مسالمت آمیز را تحت هر شرایطی پیش پای مردم بگذارد.”  

اندیشه ی دین خوی تو، سیاه می بیند و سپید! و از آنجا که باورمند است هر آن کس را که بگوید آن رفورم های مینیاتوری و میکروسکوپی تو به درد زندگی این جهانی نمی خورد و ما عمر نوح نبی نداریم تا حقوق شهروندی (بعنوان مثال) را به چشم ببینیم! بلافاصله متهم به وابستگی، خشونت طلبی و انقلاب می کنی. و دریغا به مردم نمی گوئی که این حکومت است که شما را به سمت “انقلاب و خشونت” هول می دهد، و این حکومت است که تمامی راه های “مسالمت” را بر شما بسته است.

جای اینکه مرتّب ما را از “انقلاب” بترسانی، بهتر است بنا به توصیه ی خودت به تاج زاده؛ دنبال راهکاری باشی تا ما بتوانیم بی غُل و زنجیر، بی ساچمه و گلوله، گرد هم بیآئیم و برای کسب مطالباتمان، “مسالمت آمیز” آن گونه که تو می پسندی مبارزه کنیم!

مارال سعید

*مقاله را می توانید در “زیتون” و “کارآنلاین” بخوانید

**مدرسه هاگ واردز = مدرسه-ی تربیت جادوگران در رمان هری پاتر

***منظور اصلاحات مینیاتوری و میکروسکوپی مَدِّ نظر خانم محمدیست

https://akhbar-rooz.com/?p=133933 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل

روزگار غریبی ست نازنین….

سرکار خانم مارال سعید
در این اشکالی نمی بینیم که “گپی خودمانی با ملیحه محمدی نویسنده ی «اصلاحات ساختاری» یعنی انقلاب *
داشته باشید.

نوشته شما مرا ا خود به چند سال پیش برد که در «دوماهنامه میهن» مطلبی از همین نویسنده خواندم . امروز به آن نشریه سر زدم و توانستم تاریخ آن را نیز پیدا کنم ـ ۹ بهمن ۱۳۹۶ شماره ۳۱ ـ با عنوان زیر:

انقلاب بهمن و ضرورت همواره بازبینی اش ـ ملیحه محمدی ۴۰ سال بعداز انقلاب ضد استبدادی سال ۵۷ نویسنده روایت خود از آن وقایع نوشته که قسمتی از آن را این جا می گذارم :

” یادم هست که اولین اعتراضات سیاسی در تهران سیزدهم شهریور(۵۷) در تپه های قیطریه و به دعوت گروهی از روحانیون و مشخصاً دکتر محمد مفتح آغاز شد. تجمع و راهپیمایی بعد از نماز عید فطر آغاز می شد. حوالی ساعت ده صبح آنجا بودیم و منتظر که نماز تمام شود و ما که چپ و معتقد به انقلاب سوسیالیسیتی بودیم به « مردم» بپیوندیم و البته هیچ مشکلی نداشتیم که با چادر مشکی آنجا حاضر شده ایم. مطمئنم که نه تنها ما به عنوان مارکسیست که حتا مجاهدین هم مطمئن بودند که روحانیون همانند نهضت مشروطه تنها در کنار مردم و عامل اتصال آنها با یکدیگر خواهند بود و حکومتی که در آن عهد به آنها نرسیده بود در این زمان به طریق اولی ربطی به آنان نخواهد داشت.

حتا در ماههای بعد از آن روز نیز دیدیم که صحبت از رفتن به قم و ادامه درس و دیانت بود. درست است که در تعریف مردم به کسوت خود اشتباه می کردیم و مردم ما نبودیم ولی این نیز واقعیت است که اکثریت جوانانی که من در راهپیمایی ها می دیدم در باره اینکه خمینی چه کسی است و کجاست، پرسش داشتند؛ یعنی آنها هم نبودند اما در غیاب هر گونه آزادی فقط مسلک آنها بود که در اشکالی به هر حال علنی زیسته و امکان تغذیه داشت و خبردار شدن.” (پایان نقل قول )

راستش با تجربه ای که بعداز شرکت در شب های کانون نویسندگان در محوطه ی انیستیتو گوته در ماه مهر ۵۶ داشتم و تمام مسیر منتهی به ۲۲ بهمن را در بر داشت بخصوص در اولین تجمع سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در ۱۹ بهمن ۵۷ که برگزار نشد و به روز ۲۱ بهمن منتقل شد و سایر همایش ها نقش زنان و دختران سازمان را هرگز به این صورت که در نقل قول توصیف شده ندیدم. بعداز خواندن نوشته ی فوق در سال ۱۳۹۶ با چند تن از دوستان سازمان نیز در میان گزاردم که آنها نیز چنین رفتاری را از هواداران سازمان در قبل از انقلاب بعید می دانستند.البته این موضوع تلقی خود را هنوز هم تعمیم نمی دهم و فقط بسیار عجیب ست که با موضوع هیچ جریان حتی حزب توده مطابقت ندارد.

آیا واقعا چنین روایت هائی پایه واقعی و عینی داشته ست؟

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

نرگس محمدی و ملیحه محمدی

نرگس شیر زنی که با مقاومت و مبارزه ، فاشیسم مذهبی را به سخره می‌گیرد و تاوان مبارزه ش را با شلاق و شکنجه در سیاه چال های دڑخیمان اسلامی میدهد ! 

 و دیگری ملیحه محمدی زن خارج نشین 
فراری از ایران که تنها ارزویش گفتگو و همکاری با سران جنایتکار اسلامی مانند حجاریان که از عوامل اصلی سرکوب کمونیستها و چپ در سال های ۶۰ و اصلاحات چی فاشیسم سپاهی اخوندی است ! 

مارال
مارال
2 سال قبل

با پوزش از کم دقتی

الباقی مرد فقر و فاقه را!؟  (غلط)

الباقی مردم فقر و فاقه را!؟ (صحیح) 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x