سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

آیا انقلاب عوض شدن یک استبداد با یک استبداد دیگر است؟ مزدک دانشور

چه شد که یکی از باشکوه ترین انقلاب های جهان، با مشارکت تقریبا ۱۰ درصد مردم این کشور، شکست خورد و راه های مشارکت و نظردهی شهروندان را تا این حد مسدود کرد؟ چگونه می توان مطمئن بود که این انقلاب جدید هم به یک استبداد دیگر ختم نشود و در فردای خود به ناکارآمدی و سپس نارضایتی منجر نشود و دوباره همین دور باطل!

در جریان یک خیزش انقلابی -یا حداقل با مشخص شدن گفتمان نفی- سوالات بسیاری در افکار عمومی شروع به مطرح شدن می کند. این سوال در اولین قدم به این صورت خودمانی پرسیده می شود: “اینا برن کی میاد؟ یکی بدتر میاد!” این پاسخ از تجربه زیسته بسیاری از شهروندانی بالای ۵۰ ساله ایران برخاسته است. آنها بر علیه سه خصلت استبدادی، وابسته و ناعادلانه حکومت پهلوی شوریدند و نصیبشان حکومتی شد که از نظر اقتصادی در صف تولید کننده مواد خام در جهان باقی مانده و آن طور که ادعا می کند مستقل نیست، خصلت استبدادی اش همچنان پایدار است و در بی عدالتی و فساد گوی سبقت را از رقیب دیرین ربوده. از آن بدتر در عرصه های اجتماعی آرزوی ساختن انسان اسلامی را هم دارد و به تمامی زوایای زندگی خصوصی شهروندان سرک می کشد و آنها را دستکاری می کند و یا کسانی را که تبعیت نمی کنند، آزار می دهد. از همه مهتر خصلت توسعه گرای حکومت قبل از خود را- با همه مشکلاتش- به فراموشی سپرده و با جهان غرب در ستیزه و جدال است که این مساله نیز شهروندان و به خصوص شهروندان طبقه متوسط را بیش از پیش رنج می دهد که به روزگاری می نازند که پاسپورت ایران با ارزش بود و شرکت های غربی برای سرمایه گذاری در ایران سر و دست می شکستند. پس این شهروندان حق دارند که نگران باشند زیرا از انقلابی که برای آن هزینه های بسیار دادند، چندان نصیبی نبردند و حتی دورنمای زندگی بهتر را نیز از دست دادند.

شهروندان در واقعیت روزمره خود متوجه شده اند که شعارهایی که حاکمیت برای ایران ۱۴۰۰ می داد، دیگر نه تنها قابل دستیابی نیست بلکه باید با فقری گسترده دست و پنجه نرم کنند. فقر تنها معضل ناشی از کاهش تولید و غارت منابع نیست، بلکه نابرابری فزاینده را نیز باید به آن اضافه کرد. نابرابری که با گسترش شبکه های اجتماعی مبتنی بر تصویر، بسیار پیش از گذشته قابل لمس شده و حس بی عدالتی را افزون کرده است. ناکارآمدی دولت در مقابله با بحران ها، شهروندان بسیاری را نگران کرده است. بیماری های همه گیر سالهاست که در زندگی بشر وجود دارند و راه های مقابله با آن در طب مدرن هم معلوم است. اما حاکمیت ایران دست در دست خرافی ترین اقشار و در همراهی با مافیاهای دارو و تجهیزات یک فاجعه تمام عیار را در زمینه قرنطینه و واکسن و حمایت از شهروندان رقم زدند. به همین ترتیب، کمبود منابع آبی، تخریب محیط زیست، آلودگی هوا، ترافیک کلانشهرها و آسیب های اجتماعی فزاینده که هر یک راه حل های مشخصی دارند و یک حاکمیت معقول می تواند راه حل هایی را برای آن تدارک ببیند، در دستور کار حاکمیت قرار ندارد بلکه توسعه تسلیحاتی و اتمی مورد خواست حاکمیت است و قدرت و امنیت را از این طریق جستجو می کند. حاکمیت و شهروندان به دو راه جدا می روند و منابع به گونه ای تخصیص پیدا می کند که مورد رضایت شهروندان نیست.

پس چه شد که یکی از باشکوه ترین انقلاب های جهان، با مشارکت تقریبا ۱۰ درصد مردم این کشور، شکست خورد و راه های مشارکت و نظردهی شهروندان را تا این حد مسدود کرد؟ چگونه می توان مطمئن بود که این انقلاب جدید هم به یک استبداد دیگر ختم نشود و در فردای خود به ناکارآمدی و سپس نارضایتی منجر نشود و دوباره همین دور باطل!

کریس هارمن مولف انقلاب در قرن بیست و یکم نیز این دغدغه را دریافته و تلاش کرده در رابطه با آن به روشنگری دست بزند. در این کتاب و در فصل چهارم نویسنده به دمکراسی انقلابی می پردازد و می گوید: “پیروزی هر انقلابی در گرو این است که مردم انقلابی قدرت خود را از طریق نهادهایی دمکراتیک تر از پیش اعمال کنند. زیرا اشکالی از سازماندهی که در طی انقلاب به دست آمده است، این اجازه را به مشارکت کنندگان می دهد که بر روند کارها و همچنین منتخبان خود نظارت مداوم داشته باشند” 

در حقیقت کریس هارمن بر این باور است که انقلابیون باید مسیرهای مشارکتی را که در حین انقلاب آفریده اند، در ساختار دولت بعدی حفظ و از طریق آن خواسته های خود را دنبال کنند. او به شوراهای سربازان و کارگران در انقلاب های قرن بیستم اشاره کرده و این دمکراتیسم انقلابی را در انقلاب های موفق دنبال می کند. او مثال هایی از موفقیت شوراهای محلات و شوراهای کارگری در توزیع منابع حیاتی مردم در شرایط سخت می زند و نشان می دهد که در مرحله ای از انقلاب حاکمیت دوگانه شکل می گیرد و این شوراها در این لحظه می توانند به عنوان دولت در صحنه عمل کرده و مثلا مایحتاج عمومی را توزیع کنند و یا امنیت را برقرار نگه دارند. پس از سرنگونی دولت قبلی و انهدام ماشین دولتی، این شوراها با ساختار انتخابی می توانند ساختاری مشارکتی تر و منعطف تر را تدارک ببینند و دولت را از شکل پیشین خود به صورتی نوین دربیاورند که بیشتر در خدمت مردم باشد تا منافع فرادستان و قدرتمندان.

پس اگر بتوان مسیرهای مشارکت نوینی را تدارک دید می توان امید داشت که انقلاب توسط یک گروه قلدر و تفنگ به دست که رسانه های جریان اصلی از آنها حمایت می کنند، مصادره نشود و مردم بتوانند خود در امور خود دخیل باشند. این مرحله از پیروزی یک انقلاب البته در گرو تمایزیافتگی و تشکل یابی شهروندان، کارگران و کارمندان و به طور کل زحمتکشان است و نیاز به یک فرایند هم آموزی و ساختارسازی دارد…تا چه حد نیروهای مترقی در این راستا بکوشند و تا چه حد مردم ضرورت این کار را دریابند، آن بحث دیگری است…            

https://akhbar-rooz.com/?p=183266 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راحله طارانی
راحله طارانی
1 سال قبل

با تشکر از دکتر مزدک عزیز – مطلبشان مثل همیشه عالی ست – فقط فکر میکنم یک اشتباه تایپی پیش آمده و به جای ۹۰ درصد نوشته شده ۱۰ درصد.

مزدک دانشور
مزدک دانشور
1 سال قبل

رفیق عزیز درود بسیار. همان ۱۰ درصد مشارکت فعال مورد نظر است. شاید ۹۰ درصد مردم با انقلاب همدلی داشتند اما حدود ۱۰ درصد مردم در فرایند عملی انقلاب درگیر شدند. این برآورد کورژمان است در کتاب “ناگهان انقلاب”…
عموما برآورد دانشمندان علوم سیاسی این است که اگر بالاتر از ۳ و نیم درصد جمعیت فعال یک کشور در فعالیت انقلابی درگیر بشوند، احتمال پیروزی آن بالا می رود
ارادتمند شما

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x