جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

۵۲ سال بعد؛ سیاهکل از قلم یک معلم

گرامی باد حماسه سیاهکل (۱۹ بهمن ۱۳۴۹)
رضا امانی فر – معلم

هر اتفاق یا پدیده اجتماعی را می‌بایست در متن و بستر تاریخی آن تحلیل کرد. در دهه چهل دیکتاتوری و اختناق به اوج خود رسیده بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ فضایی ایجاد شده بود که اخوان ثالث در شعر زمستان در وصف آن می‌سراید:

«…. هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان، نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین
درختان اسکلت‌های بلورآحین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است».

بارقه‌هایی از امید به آزادی و رفاه و پیشرفت که از مبارزات دهه ۲۰ آغاز شده بود و به نهضت ملی شدن نفت انجامبده بود، به سرعت در دهه ۳۰ و ۴۰ به خاموشی گرایید. اختناق همه جا را فرا گرفت. تاریکی پهنه گسترد. دهه چهل اوج سرخوردگی و ناامیدی نیروهای اجتماعی و حتی روشنفکران آن روزگار بود. رمان «بره گمشده راعی» هوشنگ گلشیری به خوبی این وضعیت را توصیف می‌کند. قهرمانان یا ضدقهرمانان این رمان، افرادی هستند که در جوانی خویش در مبارزات ملی شدن نفت مشارکت داشته‌اند و امروز (سال ۱۳۴۸) میان‌سالانی شده بودند که به مواد مخدر، مشروبات الکلی، زنبارگی، بی‌انگیزگی و حتی خودکشی روی آورده بودند.

شرایط دهه چهل چنان می‌نمود که هیچ خط و خشی به دیوار ستبر استبداد نمی‌توان وارد کرد. در آن دوران واقعه‌ای لازم بود که تلنگری باشد بر بدنه خواب‌آلود اجتماع که شاید تکانی بخورد. و فداییان خلق با خلق حماسه سیاهکل، شرری در این شب سرد و ظلمانی افکندند. شرری که نخست بر جان و هستی خویش فکندند تا آتشگیرانه‌ای باشد بر ظلمات آن شب طولانی. با گرمای خونشان شوری در تن یخ‌زده جامعه انداختند. جامعه تکانی خورد و از خواب و رخوت خویش در آمد.

در آن شرایط هیچ کار دیگری نمیشد انجام داد. هیچ راه و حتی کوره‌راهی وجود نداشت. همه راه‌ها بسته شده بود. قلم‌ها را شکسته بودند. هیچ صدایی از هیچ جایی در نمی‌آمد. خاموشی همه جا را فرا گرفته بود و دیکتاتوری ترکتازی می‌کرد.

به قول شاملو:
بیابان را سراسر مه گرفته‌ست.
چراغِ قریه پنهان است
موجی گرم در خونِ بیابان است

بیابان، خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیانِ گرمِ مه، عرق می‌ریزدش آهسته از هر بند.
«ــ بیابان را سراسر مه گرفته‌ست. [می‌گوید به خود، عابر]
سگانِ قریه خاموش‌اند.
در شولای مه پنهان، به خانه می‌رسم. گل‌کو نمی‌داند. مرا ناگاه در
درگاه می‌بیند، به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«ــ بیابان را سراسر مه گرفته‌ست…
با خود فکر می‌کردم که مه گر
همچنان تا صبح می‌پایید
مردانِ جسور از خفیه‌گاهِ خود به دیدارِ عزیزان بازمی‌گشتند؟».

بله آن مردان جسور سیاهکل حصار ستبر تاریکی و سکوت را شکستند و پس از آن، دهه پنجاه پر از اعتراض و قیام و اعتصاب و شورش شد…

منبع: شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

https://akhbar-rooz.com/?p=192188 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

در صداقت و فداکاری آن انسانهای شریف و رزم بی امانشان هیچ تردیدی نیست ؛ ولی از یاد نبریم :

– تظاهرات چند صد هزار نفری در تهران در مراسم چهلم جهان پهلوان تختی ۱۳۴۶
– تظاهرات بر علیه رژیم و جانبداری از جنبش خلق فلسطین بعد از مسابقه فوتبال درامجدیه ۱۳۴۷
– تظاهرات برعلیه گرانی بلیط اتوبوسها در تهران ۱۳۴۸
– راهپیمایی کارگران جهان چیت در جاده قدیم کرج اردیبهشت ۱۳۵۰
– و ……
سلامت و پیروز باشید

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x