دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

غرب می تواند در ایران بی ثباتی ایجاد کند،‌ ثبات نه – سهراب مبشری

نرخ دلار در بازار تهران تقریبا به ۵۰ هزار تومان رسیده است. اگر اقتصاد ایران تا این حد وابسته به دلار نبود،‌ برای اکثریت مردم ایران نرخ دلار اهمیت چندانی نداشت. اما از آنجا که به علل مختلف و از جمله علل روانی، تورم و رکود در ایران بسیار از نرخ دلار تاثیر می گیرد، این نرخ متاسفانه نسبت مستقیم با وخامت وضع معیشتی مردم دارد. قدرت خرید مردم هر روز کمتر می شود.

حکومت جمهوری اسلامی نمی خواهد و نمی تواند این روند را متوقف کند. پاسخ جمهوری اسلامی به بحران اقتصادی، درست عکس آن چیزی است که می توانست از بار فشار اقتصادی بر اکثریت جامعه ایران بکاهد. این روزها با حمایت صریح و مصرانه علی خامنه ای، مشی به اصطلاح مولدسازی در اقتصاد ایران پیش برده می شود. (۱)

شغل اصلی اقتصاددانان مدافع سرمایه داری – هر جا که باشند، از ایران تا انگلیس و آمریکا، و در خدمت هر دسته سیاسی که باشند، از فقهای حاکم تا اپوزیسیون غربگرا – پرداختن به علم و تحقیق نیست، فعالیت تبلیغاتی برای نظام سرمایه داری است. در این راستا، آنها پیوسته برای یک برنامه ثابت که تامین سود سرمایه در هر شرایطی است، نامهای جدید اختراع می کنند. اصطلاح جدید، مولدسازی است. می گویند برخی اموال دولتی مانند کارخانه ها بلااستفاده مانده و باید آنها را مولد کرد، یعنی به بخش خصوصی سپرد. همین جا لابد مدافعان غربگرای سرمایه داری اعتراض می کنند که خیر، این خصوصی سازی واقعی نیست، خصولتی سازی است و قس علی هذا. اما از نظر من خصوصی سازی همه جا یعنی فساد و غارت، حتی در کشوری مثل آلمان که در آن اموال دولتی آلمان شرقی به جیب سرمایه داران رفت.

من نمی دانم در لحظه کنونی انگیزه اصلی علی خامنه ای برای این گونه اصرار بر خصوصی سازی تحت عنوان اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی چیست. خامنه ای زمانی گفته بود از اقتصاد سررشته ندارد. می توان درباره محرکهای رهبر جمهوری اسلامی در دفاع تمام قد از خصوصی سازی در این مقطع به حدس و گمان روی آورد،‌ مثلا این که عجالتا منابع مالی برای تامین مالی دستگاه سرکوب فراهم آورد و از این طریق به مهمترین بخش پرسنل نظام پول تزریق کند.

آنچه مسلم است،‌ این است که به اصطلاح مولدسازی یعنی انتقال باز هم بیشتر منابع از جیب عموم به جیب خواص. و چنین روندی نمی تواند آبستن خیزشهای بعدی نباشد، به ویژه که حکومت علیرغم همه ددمنشی و جنایاتی که در پنج ماه سرکوب قیام ژینا مرتکب شده،‌نتوانسته است شعله آن را کاملا خاموش کند.

بدین ترتیب، آینده معیشت مردم تیره است و به تبع آن، آرزوی خامنه ای و حکومتش برای برقراری آرامش گورستانی، بسیار واهی است. زمانی بود که حکومت می توانست همراه با کاربرد سرکوب و قهر، بخشی از درآمد حاصل از صدور نفت و محصولات پتروشیمی و غیره به کشورهای دیگر را به تامین نیازهای مردم اختصاص دهد. اما با آغاز روند فشار حداکثری دولت آمریکا به جمهوری اسلامی، امکانات برای این کار گام به گام کمتر شد. روی آوردن به روسیه و چین هم از ابعاد معضلات اقتصادی جمهوری اسلامی نکاسته است. روسیه در حال جنگ، خود به کمک جمهوری اسلامی نیاز دارد تا بر عکس. چین هم اولویت را به روابطش با همسایگان ثروتمند ایران می دهد.

از این رو، دونالد ترامپ می تواند به خود ببالد که توانسته است با فشار حداکثری، در ایران بی ثباتی ایجاد کند.

دولت بایدن هم مشی فشار حداکثری را ادامه داده است. علاوه بر آن، بایدن توانسته است بر خلاف دوره ترامپ، متحدان اصلی آمریکا یعنی اتحادیه اروپا، بریتانیا، کانادا، استرالیا، کره جنوبی و تا حدی ژاپن را زیر پرچم ایالات متحده گرد آورد. این کشورها نیز به مشی فشار حداکثری به ایران پیوسته اند. جمهوری اسلامی با حمایت از روسیه در جنگ اوکرایین، کار کسانی را در غرب تسهیل کرده است که از مشی فشار حداکثری بر ایران دفاع می کنند. باید انتظار داشت بر عوامل بی ثبات کننده وضع داخلی ایران، از این هم بیشتر افزوده شود.

اما آیا بدین معنی است که غرب می خواهد و می تواند رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کند و به جای آن، یک رژیم با ثبات طرفدار غرب در ایران روی کار آورد؟ پاسخ من بدین پرسش، منفی است. نه فقط در کوتاه مدت، بلکه در میان مدت نیز چنین پروژه ای چشم انداز موفقیت ندارد. در زیر به موانع بر سر راه اجرای چنین نقشه ای می پردازم.

دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی سرِ پاست

حکومت فقها بارها نشان داده است که بنا ندارد آن گونه که رضا پهلوی در اظهاراتی مثل همیشه احمقانه در مونیخ بیان کرد، اجازه »عبور بی دردسر« از جمهوری اسلامی  – عین کلمات او در یک مصاحبه در حاشیه کنفرانس مونیخ – را بدهد. دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی سرِپاست. بر خلاف پرویز ثابتی که خیلی پیش از محمدرضا شاه از ایران گریخت، پرویز ثابتی های جمهوری اسلامی برای خود راه فرار نمی بینند. دادگاه حمید نوری برای آنها هشدار است. اگر شکنجه شدگان توسط تیم ثابتی پس از انقلاب بسیار مشغولیت های دیگر در ایران داشتند و تعقیب ثابتی در خارج از ایران، کمترین دغدغه آنها بود، زخم خوردگان از ۴۴ سال یکه تازی خلخالی ها و لاجوردی ها و ری شهری ها و نیری ها و رئیسی ها و سایرین، آن قدر پرشمار هستند که بعد از جمهوری اسلامی آب خوش از گلوی این جنایتکاران فرو نرود، لااقل در جاهایی مثل غرب که بسیار هم به زندگی در آنجاها علاقه دارند.

پس پرویز ثابتی های جمهوری اسلامی تا لحظات آخر خواهند ایستاد، حتی اگر اندوخته کافی برای فرار کنار گذاشته باشند.

اگر آمران سرکوب از امکانات مالی برای گریز برخوردارند، اکثر عاملان سرکوب از این هم محرومند. من هیچ گاه فیلمهای حاوی صحنه های دهشت بار آزار انسانها را نمی بینم، اما کسانی که دیده اند توصیف کرده اند که چگونه یک مامور بسیار جوان سرکوب، زیر ضرب و شتم گروهی خشمگین، تا زمانی که جان داد حاضر نشد علیه خامنه ای کلمه ای بگوید. انگیزه این گونه افراد برای جنگیدن هر چه باشد، از اعتقاد به اسلام گرفته تا دینامیسم درون گروهی باندهایی که عضو آنند یا کینه نسبت به دشمن، در هر حال برای ۴۴ سال سرکوب خونین کفایت کرده است. نشانه ای از ریزش در درون این هسته سخت دستگاه سرکوب دیده نمی شود. درست مثل اس – اس و نیروهایی همانند آن در آلمان نازی، بعید نیست که تا آخرین لحظات حیات جمهوری اسلامی، چنین ریزشی را شاهد نباشیم. تازه بعد از جمهوری اسلامی نیز هر حکومتی که بر سر کار باشد، با معضلی به نام نیروی بنیادگرای شیعی روبرو خواهد بود. یک عامل برای بی ثباتی.

فعال تر شدن مجاهدین

سالهاست که بین سازمان مجاهدین و شورای مقاومتش از این سو، و سایر نیروهای سیاسی ایرانی از سوی دیگر، دیوار بلند تحریم برقرار است.

خیلی ها تصور می کنند این تحریم یک سویه است و آن را در این خلاصه می کنند که رهبری مجاهدین به ویژه از هنگام استقرار در عراق صدام حسین در اواسط دهه ۱۳۶۰ به بعد، توانسته است نیروهای خود را از طریق قطع ارتباطشان با دیگر نیروهای سیاسی، شستشوی مغزی دهد.

اما تحریم، دوسویه است. رسانه های پربیننده فارسی زبان، تحریم این رسانه ها از سوی مجاهدین را بهانه قرار داده اند تا اصلا اخبار مربوط به مجاهدین را بازتاب ندهند. در نتیجه، کل جامعه سیاسی ایرانی تا جایی که مربوط به مجاهدین می شود، دچار یک نوع کوری خودخواسته شده است. سیر تحول مجاهدین در سالهای اخیر به کلی از انظار اکثر ایرانیان دنبال کننده امور سیاسی دور مانده است.

تقریبا همزمان با فروپاشی آخرین توهمات اکثر مردم ایران نسبت به اصلاح پذیری جمهوری اسلامی، یعنی پس از رأی مجدد به روحانی در سال ۱۳۹۶، زمانی که در دی همان سال مردم در خیابانها حضور یافتند، مشی مبارزاتی به اصطلاح کانونهای شورشی مجاهدین نمود گسترده یافت (۲). تاکتیک این کانونها، اکسیونهای ضربتی و کوتاه مدت با هدف شعارنویسی، نشان دادن پوستر، به آتش کشیدن نمادهای تبلیغاتی رژیم و کارهایی از این دست بود. از این گونه اقدامات فیلم تهیه می شد و در سالهای اخیر از طریق رسانه های مجاهدین انتشار می یافت، بدون این که مورد کوچکترین توجه سایر رسانه ها قرار گیرد (۳). از شروع قیام ژینا به بعد، شاهد گسترش چنین اقداماتی بوده ایم. من نمی توانم به طور قطع در مورد میزان مشارکت کانونهای شورشی مجاهدین در قیام ژینا اظهار نظر کنم، اما شباهت ها زیاد است و احتمال الهام گرفتن سایر مبارزین از عملکرد این کانونها وجود دارد. کما اینکه در پنج ماه اخیر نیز بر شمارش اقدامات نام و نشان دار هواداران مجاهدین در ایران افزوده شده است.

در خارج از کشور نیز مجاهدین در پنج ماه اخیر بسیار فعال بوده اند. فعالیت مجاهدین خارج از کشور در این پنج ماه را می توان به دو مرحله تقسیم کرد. در مرحله نخست، مجاهدین نیروی خود را روی شرکت بدون نام و نشان در گردهمایی های فراگیر مانند تظاهرات اکتبر ۲۰۲۲ در برلین متمرکز کردند. این مشی در انطباق با عملکرد اکثر مبارزان در ایران بود که می کوشیدند به طرح اشتراکات همه مخالفان جمهوری اسلامی و دادن شعارهای مورد پذیرش همه آنها بسنده کنند.

مرحله دوم فعالیت مجاهدین در خارج از کشور زمانی آغاز شد که بخشی از اپوزیسیون غربگرای برون مرزی، به ویژه سلطنت طلبان، تلاش برای مصادره به مطلوب گردهمایی ها در خارج از کشور را علنی کرد و دست به نوعی کودتا در این گردهمایی ها زد. این مصادره از حد حمل پرچم شیر و خورشید که از آغاز مرسوم بود فراتر رفت و به تدریج بر شمار عکسهای رضا پهلوی و سایر پهلوی ها در تظاهرات افزوده شد. اخیرا عکسهای پرویز ثابتی هم اضافه شده است (۴).

در مرحله دوم، مجاهدین دیگر صف خود را جدا کرده اند. به طور مثال، همزمان با حضور رضا پهلوی، مسیح علی نژاد و نازنین بنیادی در کنفرانس امنیتی مونیخ، مجاهدین چند روز پیاپی در میادین بسیار نزدیک به هتل کنفرانس، تظاهراتی سازمان دادند که یکی از مشخصه های اصلی آن، اعتراض به دعوت از رضا پهلوی به کنفرانس مونیخ بود. من این تظاهرات را دنبال کردم (۵). دیده ام که ترکیب سنی شرکت کنندگان به هیچ وجه محدود به نسل به اصطلاح پنجاه و هفتی یعنی افراد بالای ۵۵ سال نیست. حتی تقریبا مطمئنم متوسط سن هواداران مجاهدین از میانگین سنی کسانی که توسط نیروهای چپ بسیج می شوند کمتر است، شاید به استثنای نیروهای کردستانی.

مجاهدین خلق بیش از هر گروه دیگری در مبارزه با جمهوری اسلامی قربانی داده اند. طبق آماری که برای هر کس قابل جستجو و تحقیق است (۶)،‌ مجموع شمار همه قربانیان دیگر سرکوب سیاسی بسیار از شمار تلفات مجاهدین کمتر است (۷). جان باختگان مجاهدین، خانواده داشتند، دوستها داشتند. نادیده گرفتن یا کم بها دادن به نیروی مجاهدین، یکی از بزرگترین خطاهایی است که یک نیروی سیاسی ایرانی می تواند مرتکب شود.

علاوه بر پایگاه اجتماعی،‌ مجاهدین در طول نزدیک به چهار دهه، از منابع مالی گسترده ای نیز بهره برده اند. آنها به مبارزه انتخاباتی بسیاری از نمایندگان پارلمانهای کشورهای غربی و به ویژه آمریکا کمک مالی کرده اند. مسیح علی نژاد که به این نکته بی توجه بود،‌ در میزگرد جانبی کنفرانس مونیخ ناچار شد درسی در این باره بیاموزد که شناختن حد خود، بسیار مهم است (۸). در بخش سئوالات، یک نفر که خود را نماینده پارلمان اروپا معرفی کرد گفت بسیاری از همکارانش تحت تاثیر مجاهدین اند و تشکیل دهندگان ائتلاف جرج تاون باید فعالتر شوند تا جلوی نفوذ مجاهدین در پارلمانهای گرفته شود. مسیح علی نژاد بلافاصله در این باره سخن گفت و تذکر داد مجاهدین نماینده مردم ایران نیستند. او در همین میزگرد قبلا گفته بود خوشحال است که کنفرانس مونیخ از مردم ایران دعوت کرده است. منظورش خودش بود. زیر سئوال بردن مجاهدین توسط علی نژاد با این خواست تکمیل شد که اعضای پارلمانهای غربی از این پس مجاهدین را به عنوان نمایندگان مردم ایران نپذیرند.

رابرت منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا که یکی از دو سیاستمدار غربی حاضر در میزگرد بود، فورا جواب مسیح علی نژاد را داد، با این جمله که ما کماکان با هر کس که خواهان دمکراسی در ایران باشد دیدار می کنیم. ترجمه به زبان غیرمودبانه: فضولی به تو نیامده. مسیح علی نژاد، مست از سالها رانت رسانه ای فاکس نیوز و پر و بال گرفتن زیر حمایت بخشی از هیأت حاکمه آمریکا، شاید فراموش کرده بود که منندز در گذشته از سازمانهای نزدیک به مجاهدین در ایران کمک مالی انتخاباتی گرفته (۹) و همین چند ماه پیش حضور ویدئویی در یک کنفرانس مجاهدین داشته است. (۱۰)

تفرقه در صفوف اپوزیسیون غربگرا

در میزگرد مونیخ، هانا نویمان نماینده سبز آلمانی در پارلمان اروپا، شاید در واکنش به بحث علی نژاد و منندز، ساز دیگری کوک کرد و گفت امیدوار است در آینده با کسانی به عنوان نمایندگان مردم ایران دیدار کند که امروز در خود ایران در زندان اند (۱۱). او به طور مشخص از نسرین ستوده نام برد. شامگاه همان روز برگزاری میزگرد مونیخ، شبکه دوم تلویزیون آلمان در برنامه خبری – تحلیلی اصلی خود، گزارشی در معرفی حامد اسماعیلیون پخش کرد. گوینده در مقدمه این گزارش گفت از اسماعیلیون به عنوان رئیس جمهور انتقالی آینده نام برده می شود (۱۲). به کار بردن فعل مجهول و بدون فاعل، گاه به معنی این است که فاعل، خودِ گوینده است.

به مشاهداتم در روزهای اخیر، این هم اضافه شد که شبکه های تلویزیونی سلطنت طلبان علیه مسیح علی نژاد سخن پراکنی و افشاگری می کنند و سابقه طرفداری او از اصلاح طلبان جمهوری اسلامی را به رخ او می کشند. یک سخنرانی علی نژاد در مونیخ بارها با فریادهای جاوید شاه و نیز شعارهای لومپنی قطع شده است. به این فیلم از دقیقه ۵ به بعد نگاه کنید:

امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه چند هفته پیش در دیدار حضوری به مسیح علی نژاد به او گفت وقتی می تواند انتظار جدی گرفته شدن اپوزیسیون ایرانی از سوی غرب را داشته باشد که این اپوزیسیون متحد باشد – نقل از خود علی نژاد. در کنفرانس مونیخ، علی نژاد در یک صحنه یک دقیقه ای در شرایطی که به نظر می رسید مکرون را غافلگیر کرده است، فیلمی از خود و مکرون گرفت حاوی این پیام: اپوزیسیون متحد را آورده ام. ظاهرا قرار است مکرون با جرج تاونی ها دیدار کند (۱۳).

اگر بخواهم وضعیت اپوزیسیون غربگرای ایرانی را خلاصه کنم، این اپوزیسیون به شدت دچار تفرقه است. به میزان تفرقه در صفوف این اپوزیسیون،‌ حامیان غربی آنها نیز به پشتیبانان از این یا آن گروه یا چهره ایرانی تقسیم می شوند. تلاش برای غلبه بر این تفرقه البته وجود دارد. یک نمونه، ماموریت کریم سجادپور برای گرد هم آوردن مخالفان جمهوری اسلامی است. سجادپور در گذشته از مذاکره با جمهوری اسلامی حمایت می کرد و مورد عنایت سازمان نایاک هم بود. ورود سجادپور به پروژه متحد کردن اپوزیسیون ایرانی را باید به عنوان یک نشانه از تلاش بخشی از هیأت حاکمه آمریکا برای تقویت و یکپارچه کردن اپوزیسیون غربگرای ایرانی تلقی کرد. اما کار سجادپور ساده نیست. او می تواند به انگلیسی رضا پهلوی را آر پی جان خطاب قرار دهد (۱۴) و سعی کند مناسبات دوستی بین پهلوی و بقیه جرج تاونی ها برقرار کند، اما به همان میزانی که این مناسبات دوستانه را جوش می دهد، بر خشم بخش اصلی طرفداران رضا پهلوی می افزاید. رضا پهلوی بدون هوادارانی که از پدرش به ارث برده،‌ هیچ است، هوادارانی که ایده آل آنها احیای همان رژیم پیش از انقلاب و قهرمانشان پرویز ثابتی است.

طبیعی است که به اصطلاح کارشناسان رسانه های پیش برنده مشی همه با هم در اپوزیسیون غربگرا، از وضعیت این اپوزیسیون تصویری متفاوت از آنچه من ترسیم کردم ارائه دهند. این ناظران،‌ خسته نمی شوند از این که پیشرفتها در همگرایی اپوزیسیون غربگرا را عمده کنند و به مخاطبانشان امیدواری بدهند. ماموریت آنها چنین روحیه دادنی است. معاش آنها را کسانی تامین می کنند که پروژه همه با هم را به راه انداخته اند.

آیا غرب واقعا به دنبال تغییر رژیم در ایران است؟

ابراهیم رئیسی در یک دیدار با خامنه ای مدعی شد که غرب با قطع مذاکره با ایران و روی آوردن به حمایت از اپوزیسیون غربگرا،‌ دچار خطای محاسبه شده است (۱۵). این یک یاوه سرایی است. خطای محاسبه در کار نیست. غرب ۴۴ سال تجربه در کاربرد سیاستهای مختلف در قبال ایران را پشت سر گذاشته است، سیاستهایی که گاه تنها در ظاهر، متضاد به نظر می رسند. وجود یک اپوزیسیون حتی المقدور متحد و پرمخاطب طرفدار غرب،‌ تنها به کار تغییر رژیم در ایران نمی آید. در شرایطی که ثبات زدایی در ایران به حدی میسر نباشد که جمهوری اسلامی را متزلزل کند، می توان از یک اپوزیسیون پر سر و صدا به عنوان اهرم فشار در چانه زنی با جمهوری اسلامی بهره گرفت.

چند روز پیش یک مصاحبه با عباس عراقچی مسئول مذاکرات برجام در زمان وزارت جواد ظریف منتشر شد که بر خلاف خود ظریف، اکنون در یک پست مشاوره، حضور رسانه ای یافته است (۱۶). عراقچی گفت باید جلوی تظاهرات مشروعیت زدا از جمهوری اسلامی را گرفت. به گمانم منظور عراقچی تظاهرات در داخل ایران نبود، زیرا نیروهای سرکوب در ایران نیازی به راهنمایی امثال عراقچی ندارند و کار خود را بلدند. تخصص عراقچی، روابط با غرب است. از این رو من حرف او را چنین تعبیر می کنم که خواهان جلوگیری از تظاهرات علیه جمهوری اسلامی در غرب شده است. جمهوری اسلامی چگونه می تواند از انعکاس فعالیتها علیه خود در غرب بکاهد؟ از این طریق که به غرب امتیاز بدهد و در مقابل خواستار کاستن از بازتاب رسانه ای فعالیت اپوزیسیون ایرانی شود. اظهارات عراقچی بدین معنی است که نیروهایی در جمهوری اسلامی نمی خواهند در گفتگو با غرب کاملا بسته شود. سخنان ناصر کنعانی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی درباره کنفرانس مونیخ را نیز باید در این راستا ارزیابی کرد. کنعانی ضمن محکوم کردن عدم دعوت جمهوری اسلامی به این کنفرانس، اظهار امیدواری کرد که در سال آینده از جمهوری اسلامی دعوت شود (۱۷).

تاثیر جنگ اوکرایین

اما گاه روابط دو بازیگر صحنه سیاست، تنها تابع رفتار دو طرف نیست و به عوامل خارجی نیز بستگی دارد. لااقل از هنگامی که کمک تسلیحاتی جمهوری اسلامی به روسیه در جنگ با اوکرایین آشکار شد، یک موضوع مهم دیگر پیش آمده است که فهرست خواستهای غرب از جمهوری اسلامی را بلندتر می کند. اکنون دیگر فقط محدود کردن پروژه هسته ای و کاستن از یاری رساندن به نیروهای اسلام گرا در خارج از ایران و آزادی شهروندان غربی زندانی در ایران، در لیست مطالبات غرب از تهران قرار ندارد. یک موضوع جدید در صدر لیست است: قطع حمایت تسلیحاتی از روسیه.

این موضوع جدید،‌ آینده مناسبات بین جمهوری اسلامی و غرب را پیچیده تر می کند. اکنون این مناسبات، تابع تحولات جنگ اوکرایین نیز شده است. در کنفرانس مونیخ، علیرغم وعده زلنسکی مبنی بر شکست دادن روسیه در سال جاری،‌ صدراعظم آلمان و رئیس جمهوری فرانسه آب پاکی را روی دست همه ریختند و گفتند باید آمادگی جنگی طولانی در اوکرایین را داشت. اگر سیاست غرب یا سیاست جمهوری اسلامی در قبال جنگ اوکرایین تغییر نکند، جنگی فرسایشی در اوکرایین، می رود تا سالها بر روابط غرب و ایران سایه افکند. چنین جنگی طولانی، می تواند مدت زمان پروژه حمایت تبلیغاتی از اپوزیسیون غربگرای اپوزیسیون ایرانی را نیز طولانی کند. در قیاس با صدها میلیارد دلار هزینه جنگ اوکرایین، ده ها میلیون دلار رانت رسانه ای برای اپوزیسیون ایرانی برای غرب قابل تحمل است.

ادامه جنگ اوکرایین می تواند برای ایران عواقب وخیم تری نیز داشته باشد، تا حد اقدام نظامی مستقیم غرب علیه صنایع تسلیحاتی جمهوری اسلامی،‌ چیزی بسیار فراتر از ترقه بازی اخیر در اصفهان. حداقل تدارک سیاسی چنین اقدامی، از هم اکنون آغاز شده است.

آتش تهیه

نزدیک به چهار سال پیش، دونالد ترامپ سپاه پاسداران را در لیست تروریستی ایالات متحده قرار داد. همان زمان متن کوتاهی در واکنش به اقدام ترامپ نوشتم که در اخبار روز منتشر شد:

http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=92598

البته من آن زمان نمی دانستم که اقدام ترامپ به قول نظامیان یک نوع آتش تهیه است برای کاری که حدود ۹ ماه بعد انجام شد و حتما تدارک اطلاعاتی و نظامی اش همزمان با تروریستی نامیدن سپاه پاسداران جریان داشت:‌ ترور قاسم سلیمانی.

در تابستان سال ۹۸ یعنی چند ماه پس از قرار داده شدن سپاه در لیست تروریستی آمریکا،‌در جلسه ای دوستی قدیمی به من چیزی را گفت که در برخی واکنشهای کتبی هم دیده بودم: تو از سپاه دفاع کرده ای.

متاسفانه ما هنوز گرفتار دوگانه هایی هستیم که می خواهند به ما تحمیل کنند. دو مثال ملموس می زنم: برگردیم به سال ۱۳۵۸. فرض کنید یک نفر در آبان آن سال می نوشت گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکایی محکوم است و‌ عاقبت خوشی ندارد. آیا آن فرد فرضی به صرف آن موضعش از امپریالیسم آمریکا دفاع کرده بود؟ یا اگر فردی در سپتامبر ۲۰۰۱ حملات انتحاری به نیویورک را محکوم کرده بود باید تنها بدین خاطر او را در صف طرفداران جرج بوش قرار می دادیم؟

من در سالهای اخیر دریافته ام که مقابله با دوگانه هایی که در ذهن ما شکل گرفته اند بسیار دشوار است. با این حال هنوز معتقدم این مقابله مهم است.

دوباره موضوع قرار دادن سپاه در لیست تروریستی داغ شده است. بخشی از اپوزیسیون برون مرزی ایران از کشورهای غربی می خواهند در این مورد به آمریکا بپیوندند. مثلا خواست اصلی تظاهرات یکم اسفند بروکسل همین بود. نیروهای مختلفی از چنین اقدامی حمایت می کنند و باید میان انگیزه ها و ماهیت آنها تفاوت قائل شد:

۱ – بخشی از محافل حاکم غربی مدافع اقدام نظامی علیه ایران یا علیه نیروهای هوادار جمهوری اسلامی در غرب آسیا یا علیه مواضع سپاه در خارج از ایران مثلا در سوریه اند. فعلا تدارک سیاسی اقدام نظامی در دستور کار آنان است. بخشی از این تدارک سیاسی، این است که شمار هر چه بیشتری از دولتهای غربی به آمریکا  تأسی کنند و سپاه را در فهرست تروریستی قرار دهند. آنگاه نوعی مشروعیت سیاسی خودساخته برای جنگ علیه ایران سرهم بندی خواهد شد (۱۸).

۲ – برخی نمایندگان پارلمانهای غربی، عمدتا از میان بک بنچرها، حمایت از اعتراضات در ایران را در ماه های اخیر به عنوان روشی برای کسب شهرت کشف کرده اند. منظور از بک بنچر، نماینده ای است که مسئولیت مهمی در فراکسیون ندارد و در ردیفهای عقب می نشیند. در انتخابات بعدی، اگر رأی حزب کم شود معمولا شماری از بنک بنچرها باید پارلمان را ترک کنند و از حقوق و مزایای هنگفت نمایندگی چشم بپوشند. برای این که از بک بنچری بیرون بیایی باید در رسانه ها مطرح شوی. باید موضوعی بیابی که به اصطلاح، موضوع انحصاری خودت باشد. چنین کاری به خصوص وقتی اهمیت می یابد که بدانی حزب متبوعت، تو را برای جور کردن جنس، نامزد کرده است. یک نماینده با اصل و نسب خارجی را که بک بنچر بماند در انتخابات بعدی شاید به بازی نگیرند. برای این که مشخص سخن بگویم، از دو نفر اسم می برم: علیرضا آخوندی عضو مجلس سوئد که در مصاحبه با ایران اینترنشنال منت بر سر مردم ایران گذاشت و گفت به خاطر حمایت از اعتراضات در ایران، طی تعطیلات کریسمس خانواده را ترک کرده و برای رایزنی به آمریکا رفته است (۱۹)، و دریا صفایی عضو یک بلوک دست راستی ضد مهاجر در بلژیک. انگیزه این گونه افراد برای میداندار شدن در طرح خواستهایی مانند گذاشتن سپاه در لیست تروریستی، از نظر من کسب شهرت به منظور حفظ موقعیت خود است (۲۰).

۳ – بخشی از اپوزیسیون دست راستی ایرانی که مسیح علی نژاد شاید مشهورترین چهره آن باشد، از چند سال پیش در نوعی همدستی با جنگ افروزترین محافل حاکم در آمریکا، مانند مایک پمپئو (۲۱)، و رسانه های آنها مانند شبکه فاکس نیوز (۲۲)، از فشار حداکثری بر ایران دفاع می کنند. این فشار در حال حاضر یعنی فشار و لابی کردن برای گذاشتن سپاه در لیست تروریستی.

۴ – برای شماری از نیروهای سیاسی و افراد ایرانی زخم خورده از جمهوری اسلامی، این رژیم به دلایل قابل درک، تبدیل به شر مطلق شده است. از نظر این گروه، باید از هر اقدام علیه جمهوری اسلامی، از سوی هر کس که باشد، دفاع کرد.

تکلیف با سه گروه اول روشن است. حرفی با آنها ندارم.

یک پیشنهاد جایگزین در برابر خواست قرار دادن سپاه در لیست تروریستی

در اینجا خطاب من به کسانی است که هم مخالف جمهوری اسلامی اند و هم مخالف دخالت بلوکهای امپریالیستی در ایران.

چرا باید دنباله رو سه گروه اول نامبرده در بالا شد؟ چرا نمی توان صدای مستقلی داشت؟ چرا باید از شعاری دفاع کرد که دیگران، یعنی سه گروه نخست در بالا، طرح کرده اند،‌ تبلیغ کرده اند و با آن اهدافی را دنبال می کنند که ما با آن مخالفیم؟

پیشنهاد جایگزین من در برابر خواست قرار دادن سپاه در لیست تروریستی،‌ شعار انحلال این نهاد است، شعاری که مخاطب آن نه قدرتهای امپریالیستی، که مردم ایران اند. یک نیروی سیاسی ایرانی می تواند انحلال سپاه را در برنامه خود بگنجاند، انحلال نهادی که در بیش از چهار دهه گذشته نقش تعیین کننده در سرکوب مردم ایران داشته و امپراتوری اقتصادی دارد.

جزئیات اجرای خواست انحلال سپاه باید با استفاده از تجربیات کشورهای دیگر تعیین شود. مثلا یک تجربه منفی در عراق وجود دارد. وقتی افراد ارتش صدام توسط حکام اشغالگر آمریکایی اخراج شدند،‌ بسیاری از این اخراجی ها به حال خود رها شدند، بدون هیچ درآمد و تامین اجتماعی. شمار زیادی از بدنه گروه داعش و سایر باندهای تبهکار را همین افراد تشکیل دادند. باید میان سرداران غارتگر سرمایه دار و ده ها هزار نفر از افراد تحت فرمانشان تفاوت قائل شد. هر کس مرتکب جنایت شده است، باید تحت پیگرد قرار گیرد. دارایی هر افسری که با تکیه بر پست نظامی خود، سرمایه هنگفت به دست آورده است، باید ضبط شود. برای مابقی، باید اشتغالی شرافتمندانه در عرصه های مولد در نظر گرفته شود.

البته این را نیز بیافزایم که من خواست انحلال نیروهای سرکوب را به سپاه پاسداران محدود نمی کنم. نیروهای سرکوب دیگری نیز مانند ارتش، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، قوه قضاییه و غیره وجود دارند. توجیه پذیر نیست که میان نیروهای سرکوب رژیم تفاوت قائل شویم. اینکه سپاه این روزها عمده شده است، در حالی که در پنج ماه اخیر،‌ نیروی انتظامی اگر نه بیش از سپاه، حداقل به اندازه سپاه مرتکب جنایت شده است،‌ بدین باز می گردد که مبتکران اصلی شعار قرار دادن سپاه در لیست تروریستی، نه عملکرد سپاه در داخل ایران، که فعالیت برون مرزی آن را هدف قرار داده اند. البته این فعالیت هم عمدتا جنایتکارانه است. اما در غرب آسیا،‌ ما عمدتا با جنگ بین قدرتهای تبهکاری سر و کار داریم که به لیست آنها باید در کنار جمهوری اسلامی، نام امپریالیسم آمریکا و دولتهای عربستان و اسرائیل و ترکیه و روسیه و مصر و امارات و غیره را نیز بیافزاییم. حالا بخشی از این قدرتها، گروهی از اپوزیسیون برون مرزی ایرانی را برای آتش تهیه جنگ علیه جمهوری اسلامی راه انداخته اند.

ضرورت مبرم وجود دارد که نیروهای چپ و آزادیخواه، صف و شعار خود را از این آتش تهیه جدا کنند. این بر عهده مردم ایران است که تکلیف خود را با سپاه مشخص کنند، مثلا در وهله اول خواهان رفتن نیروهای سرکوب به پادگانها و پایگاه هایشان و بی طرفی آنها در مناقشات سیاسی شوند، درست همان گونه که روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ اعلام شد، متاسفانه خیلی دیر و پس از کشته شدن شمار زیادی از مردم.

جمعبندی

در این مقاله به برخی از موضوعات مورد بحث روز در محافل سیاسی ایرانیان برون مرزی پرداخته شد،‌ با حفظ روش نگارنده در احتراز از هر اظهار نظری که بتواند به نوعی زیر سئوال بردن حق انحصاری مردم ساکن ایران در تعیین مسیر مبارزاتشان تلقی شود. مخاطبان این مقاله در درجه اول ایرانیان تبعیدی و مهاجرند.

نتیجه گیری اصلی این مقاله این است که باید در مقابل دخالتهای امپریالیستی در امور ایران ایستاد و با هر گونه توهم که گویا می توان برای دستیابی به دمکراسی و عدالت در ایران از کمک دولتهای امپریالیستی به شمول آمریکا، بریتانیا، آلمان، فرانسه، کانادا و سایرین بهره گرفت، مبارزه کرد. این قدرتهای امپریالیستی نه می خواهند و نه قادرند کاری کنند که یک دمکراسی با ثبات در ایران شکل گیرد. آنها می توانند ایران را بی ثبات کنند و برای دستیابی به اهداف تجاوزکارانه خود، گامهایی در این راستا برداشته اند. اهداف تجاوزکارانه است که برای آنها اولویت دارد،‌ اهدافی که بسته به اوضاع و تناسب قوا، هم می تواند از طریق اعمال فشار بر جمهوری اسلامی تعقیب شود و هم، اگر شرایط ایجاب کرد و تناسب قوا اجازه داد، از طریق تغییر رژیم در ایران.

عمر جمهوری اسلامی مانند هر رژیم سیاسی دیگری روزی به پایان می رسد. نیروهای چپ و آزادیخواه ایرانی باید بکوشند که هر تحولی در ایران،‌ به دور از حیطه دخالت قدرتهای امپریالیستی صورت گیرد.

منابع

۱ – سایت علی خامنه ای، ۱۰ بهمن ۱۴۰۱

۲ – درباره تاکتیک کانونهای شورشی مجاهدین، مقاله مفصلی در ویکیپدیای فارسی آمده است.

۳ – در سایت مجاهدین فیلمهای زیادی از اقدامات کانونهای شورشی مجاهدین آمده است. در بسیاری از این فیلمها، محل فیلمبرداری در داخل کشور کاملا مشخص است و به نظر نمی رسد فیلمها دستکاری شده و جعلی باشند.

۴ – رجوع کنید به فیلم سخنرانی مسیح علی نژاد در مونیخ که لینک آن در متن مقاله آمده است. عکس بزرگ پرویز ثابتی در میان جمعیت دیده می شود.

۵ – گزارشهای تصویری تظاهرات مونیخ در سایت مجاهدین آمده است.

۶ – به عنوان نمونه، رجوع کنید به اسامی جان باختگان در کشتار ۱۳۶۷:

https://asre-nou.net/1381/bahman/13/koshtare67.pdf

۷ – طبق گزارشی که اخیرا منتشر شد، نزدیک به ۷۳ درصد از ۳۴۰۰ نفر جان باختگان در اعدامهای سال ۶۰ که هویت آنها مشخص شده است، از اعضا و هواداران مجاهدین بودند:

https://www.radiofarda.com/a/iran-1981-executions/32263793.html

۸ – رجوع کنید به فیلم میزگرد مونیخ، که در بسیاری از سایت ها مانند سایت ایران اینترنشنال موجود است.

۹ – گزارش درباره کمک مالی هواداران مجاهدین به کمپین انتخاباتی رابرت منندز:

۱۰ – گزارش درباره گردهمایی تابستان امسال مجاهدین با سخنرانی رابرت منندز:

۱۱ – فیلم میزگرد مونیخ، سایت ایران اینترنشنال. لازم به توضیح است که حزب خانم نویمان در آلمان در میان همه احزاب حاضر در پارلمان، افراطی ترین مواضع را در دفاع از کمک تسلیحاتی به اوکرایین دارد. آنالنا بربوک وزیر خارجه آلمان که از حزب سبز است چند ماه پیش گفت هدف از تحریمها علیه روسیه به خاک سیاه نشاندن این کشور است – عین کلمات او. او از کشور روسیه سخن گفت و نه از دولت پوتین.

۱۲ – فیلم گزارش تلویزیون آلمان درباره حامد اسماعیلیون،‌ در دقیقه ۱۲ مجری از حامد اسماعیلیون به عنوان رئیس جمهوری انتقالی ایران نام می برد:

https://www.zdf.de/nachrichten/heute-journal/heute-journal-vom-18-februar-2023-100.html

۱۳ – فیلم سلفی علی نژاد با مکرون:

۱۴ – فیلم کنفرانس جرج تاون، سایت دانشگاه جرج تاون:

۱۵ – فیلم سخنرانی رئیسی:

https://www.leader.ir/fa/media/play/31937

۱۶ – فیلم مصاحبه با عراقچی:

https://www.aparat.com/v/PbxlG

۱۷ – اظهارات ناصر کنعانی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی:

https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84-17/598200-%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AE

۱۸ – اسامی برخی از کسانی که به تظاهرات اول اسفند بروکسل پیام فرستادند: جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در هنگام اشغال افغانستان و عراق که به کشتار صدها هزار نفر انجامید، ینس ستولتنبرگ دبیرکل ناتو، جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا در زمان ترامپ که سالهاست از حمله نظامی به ایران دفاع می کند، به نقل از گزارش ایران اینترنشنال:

https://www.iranintl.com/en/202302202702

۱۹ – فیلم مصاحبه آخوندی با ایران اینترنشنال:

۲۰ – اطلاعات درباره حزب خانم صفایی:

https://en.wikipedia.org/wiki/New_Flemish_Alliance

۲۱ – ملاقات مایک پمپئو و مسیح علی نژاد:

https://ir.usembassy.gov/secretary-pompeos-meeting-with-iranian-womens-rights-activist-masih-alinejad/

۲۲ – علی نژاد بارها در تلویزیون راست افراطی فاکس نیوز ظاهر شده است، یک نمونه:

https://www.foxnews.com/video/6319510518112

https://akhbar-rooz.com/?p=193726 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

20 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

در کشورمان به دلایلی بعد از سرنگونی حکومت محمدرضا، نیرویی با کارکرد نظامی بنام سپاه پاسداران تشکل شد اگر از پرداختن به این موضوع که ایجاد این نیرو در آن زمان درست بوده یا نه بگذریم
بخواهیم به روند بعد از تشکیلش بپردازیم
باید گفت با الگو برداری از سپاه قزاقی رضا شاه
( بهمین خاطر شعار رضا شاه روحت شاد گاهی برداران بسبجی و سپاهی سر می دادند و خواهند)
این سپاه دخالت خودش را در تمام حوزه برنامه ریزی و سازماندهی کرد
که در شرایط فعلی هم اسلحه دارد و هم ثروت و هم رسانه و هم همه چیز را،
به تجربه می توان گفت این سپاه رفتاری مخرب در همه زمینه ها از خود نشان داده است.
حتا درون حکومتی ها از این همه قدرت و دخالتگری او به وحشت افتاده اند.
در برخورد به این سپاه نگرش های مختلفی شکل گرفته است:
۱- گروهی خواهان انحلال آن هستند
انحلال خواهان چند گروه هستند
الف)درون جمهوری اسلامیان
ب)برون جمهوری اسلامیان
درون جمهوری اسلامیان:
می گویند دو نیروی نظامی هزینه زیادی بر کشور تحمیل می کند باید
سپاه منحل شود و بخش نظامیش در ارتش ادغام شود و با نظم و نظام خاص ارتش عمل کند تا بدین طریق یک نیروی نظامی قوی و قدرتمند که وظیفه اش فقط حفظ مرزها خواهد بود تشکیل شود و همه انجام وظیفه کنند
و بخش هایی از سپاه که کارکردشان در حوزه غیر نظامی است باحوزه دیگر که در دولت وجود دارند ادغام شوند و…
این گروه درون نظامیان می گویند:
این نوع انحلال باعث می شود :
نیروهای سپاه بعد از انحلال سرگردان نشوند ؛
که بعدن جذب ارتش های مشکوک شوند( مانند ماجرای انحلال ارتش صدام که توسط امریکا انجام گرفت و این نیروهای بیکار شده پایه نیروی متفکر نظامی داعش را بوجود آورند)
برون جمهوری اسلامی ها:
این انحلال خواهان ، خواهندگیشان با پرسش هایی روبرو است:
این انحلال را کی باید انجام دهد؟
بعد از انحلال این نیروها که کم نیستند بعد از انحلال محلشان چگونه با آنها برخورد شود؟
۲- بعد از گروه انحلال خواهان،
گروهی از درون جمهوری اسلامیان
و گروهی از بیرون جمهوری اسلامیان
خواهان انحلال نیستند در پس ذهنشان این است،
اگر این نیروها فعلن منحل نشوند بعد از سرنگونی حکومت ،می توان بنفع خود و در خدمت خود استفاده کرد چون منطق این خواهندگان اینست بعد از سرنگونی حکومت ،این نیروها نگران وضعیت شغلی خود هستند پس برای بقای زندگی خودشان مثل یک کارمند در دولت بعدی که ما اوزیسیون خاص آنرا تشکیل می دهیم انجام وظیفه خواهند کرد؛
رضا پهلوی به این امید است و حتی مجاهدین خلق با داشتن نیروی نظامی خودش به این امید است که بعد از سرنگونی حکومت این نیروی نظامی را در زیر مجموعه ی نیروهای نظامی خودش در آورد تا بتواند نظم سرکوبگرانه خود را به پیش ببرند.
۳-گروه سوم گروه تحریم خواهان هستند
که این خود چند گروه هستند:
الف) درون جمهوری اسلامی ها
گروهی از درون جمهوری اسلامی ها می گویند
چون سپاه مانع هر تحرک اقتصادی است اگر از طرف جامع بین المللی تحریم شود پس هر شرکت و هر حوزه ای که سپاه در آن وارد شده در بیرون از کشور نمی تواند فعالیت کند جمهوری اسلامی دیگران توان پیشرفت و رقابت با دیگران را ندارند
پس تصمیم گیران اصلی برای رهایی از بن بست ایجاد شده اگر نمی توانند سپاه را منحل کنند پس باید این سپاه را محدود به همان کار نظامیش کنند و..
ب) برون از جمهوری اسلامیان که شامل دولت های خارجی هم می شوند می گویند وقتی سپاه رسمن تحریم شود بسیاری از کشور مواظب خواهند شد وارد فعالیتی نشوند که بگونه به سپاه ربط پیدا می کند با تحریم، منبع مالی سپاه محدود مشود فقط محدود می شود به بودجه خاصی که دولت برای کارهای پرسنلی باید به آن سازمان نظامی بدهد
دیگر منبع مالی سپاه برای انجام خراب کاری در بیرون از بین می رود و…
۴- گروهی خواهان تروریست خواندن این نیرو ها هستند.
در شرایط فعلی هر گروهی که خواهان اینست که جامعه جهانی بجای اینکه کارگزاران حکومت را مورد توجه خود قرار دهند آنها را بعنوان نیروی اصلی بحساب بیاورد.
خواهندگان تروریست اعلام کردن سپاه
چون فکر می کند با تروریست اعلام کردن سپاه شرایط بگونه ای خواهد آنها دیگر در مجامع بین المللی همه کاره خواهند؛ پندار این خواهندگان چنین است:
چون تمام کارگزان حکومت دوره ای در سپاه بودند و یا بیشتر خانواده ها که فرزندانشان به اجبار و یا به اختیار در سپاه حتی وظیفه سربازیشان را گذرانده اند مشمول قانون تروریست اعلام شدن سپاه می شوند و حتی می توان در خارج با تمام کسانی که خواسته و ناخواسته در سپاه وارد شده بودند برخورد کرد و آنها را گرفت و مجازات کرد.
این بخشی از ماجرای خاص نیروی مخربی بنام سپاه که در کشورمان میداندار اصلی شده است و مخالفین او بود.
ازپرداختن به نقش خامنه ای در فربه کردن این نیرو در می گذریم که خود بحث دیگری می طلب.
از پرداختن به روش مخرب سازمانی به نام مجاهدین
که کپی از نظام ولایی حاکم بر کشور است در می گذریم
چون این هم بحث خودش را دارد.

باران اذرمینا
باران اذرمینا
1 سال قبل

جناب مبشری میان سازمان مجاهدین و چپ ایران نه دیوار بلکه قرارداد نا نوشته ای هست که از یکدیگر انتقاد نکنند حتا هنگامی که این سازمان به همکاری با صدام حسین دست زد یا در انقالاب ایدیولوژیک ولایت مطلقه ی رجوی و سپس بانو مریم را برقرار کرد همه ی دگراندیشان را از شورای مقاومت بیرون ریخت سپس دست به سوی همکاری با اسراییل و امریکا زد و به راست ترین جناح های کشورهای غربی یا به گفته ی شما امپریالیستی نزدیک شد و با جان بولتون و پمپیو و مایکل پنس نرد عشق باخت با پولهای باد اورده هرسال جماعتی را در فرانسه گرد هم اورد و می اورد وبا پرداخت های چند صد هزار دلاری بولتون و جولیانی و رییس پیشین سازمان امنیت سعودی و…..را به نشست خود فرا خواند . گول دروغها و تبلیغات این سازمان استالینی اسلامی را نباید خورد شنیده ام در تظاهرات پاریس از حومه های مسلمان نشین این شهر با پرداخت ۱۵۰ یورو و غذا و و نوشابه و حمل و نقل رایگان صف های خود را پر کرده اند . جوانانی که شما دیدید پناهجویانی هستند که مجاهدین از هایم ها و شهرهای المان و دیگر کشورهای اروپایی با وعده ی تاییدیه ی این سازمان با عکس و و تفصیلات شکار می شوند و پس از اخض پناهندگی دنبال زندگی خود می روند اینها پیوسته در پارلمان ها و ی اروپا و امریکا لابینگ می کنند که شورای مقاومتشان با ویتیرین همه رنگ تنها الترناتیو دمکراتیک رژیم اند . تازه رییس جمهور هم برایمان تعیین کرده اند که مادام عمر هست شما عنوان مریم رجوی رییس جمهور مقاومت را به زبان المانی یا هر زبان دیگری ترجمه کنید و هر ادم عاقل که هیچ مرغ پخته هم خنده اش می گیرد فکر نمی کنم سازمانی با این سابقه ی درخشان؟؟؟ در ایران نفوذ چندانی داشته باشد به ویژه در جنبش کنونی زن زندگی ازادی با توجه به ان چه در ارودگاه های البانی می گذرد و زنان لچک بسر با تفکیک جنسیتی پشت سر رهبر کبیر به نماز می ایستند . اگر اینان روزی به قدرت برسند المثنای کره ی شمالی را در خاورمیانه یا به گفته ی شما غرب اسیا خواهیم داشت

گودرز رودبارکی
گودرز رودبارکی
1 سال قبل

به آقای مبشری نوشتی : “جناب مبشری میان سازمان مجاهدین و چپ ایران نه دیوار بلکه قرارداد نا نوشته ای هست که از یکدیگر انتقاد نکنند “

با این اتهام گنده بخودت هم رحم نکردی !! شاید هم ده ها جریان چپ را نمی شناسی و خواستی طبق معمول چپ ستیزی خود رابا این کامنت تکرار کنی. کمی آرام تر و واقع بینانه تر که با بحث ها و مقاله های اخبار روز جور دربیاید.

نگارنده همین جا خاطر نشان می کند که از «رای منفی» کسانی که بحای بحث و گفتگو در اینجا به «بازیگوشی» مشغولند اهمیت نمی دهد. چند سئوال از باران اذرمینا
ـ مگر حکومت کشتار جمهوری اسلامی با «درخشان ترین» سابقه در این ۴۴ ساله در ایران و جهان در ایران و خارج از کشور «نفوذ» ندارد؟
ـ مگربازماندگان حکومت پادشاهی و متهمان جنایت بشری و نقض حقوق بشر در دوران ۲۵ ساله که سابقه ی «درخشان» در ایجاد بحران و انقلاب داشتند در ایران و خارج از کشور «نفوذ » ندارند؟
البته کیست که نداند که این دو با سرمایه و رسانه ها داخل و خارج از کشور را با سوابق «درخشان » اشغال کرده اند .
ـ البته جریان «درخشان » دیگری هم وجود دارد . کسانی می باشند که از گذشته ی مبارزاتی خود دست بر داشته و از این دو جریان «درخشان ترین » حاکم و «درخشان » شکست خورده در سال ۵۷ حمایت می کنند. این ها را دست کم می گیردید یا در داخل و خارج «نفوذ» ندارند؟
حال با این توضیحات و بلبشو به نظر شما «نیروهای چپ» با این سه جریان با سوابق «درخشان» چگونه باید بر خورد کند؟
جمهور اسلامی را رها کند؟
تحرک های شاه باوران که در همین چند ماه جنبش «زن ، زندگی ، آزادی » را متشتت و از شعار های اساسی آن پرت کردند را نادیده بگیرند؟
بنظر شما تصاد عمده ی ایران امروز مشکل مجاهدین خلق ست؟
به باورمن چه امروز و چه بعداز گذار از جمهوری اسلامی در کارزارهای انتخاباتی برای قانون اساسی یک جمهوری سکولار همه حق رای دارند. ولی متهمان جنایت بشری و نقض حقوق بشر نمی توانند انتخاب شوند مگر دادگاههای صاحبت دار آنها را از اتهامات تبرئه کنند. اگر چنین نشود دوباره مثل کودتای ۲۸ مرداد در فرمانداری نظامی و سراسر ایران یا ۲۲ بهمن بالای سر خمینی و سراسر ایران عده ای بی دلیل قربانی افراط و تفریط خواهند شد.
آیا تمام کسانی که از وحشت نعلین ایران را ترک کردند مجرم یا متهم به خلافی در دوران ۲۵ ساله شاهی بودند؟
این بار نباید مانند خمینی ها و خلخالی ها به آنارشی و آزار و تجاوز به دگراندیشان دامن زد.
از هم اکنون باید قانون مداری را تبلیغ و ترویج کنیم و فقط برای هر کس که خوشمان نمی آید تبلیغ نکنیم.

باران اذرمینا
باران اذرمینا
1 سال قبل

جناب گودرز شما با زبان غیر بهداشتی به من تاخته اید بی ان که کامنت من در پاسخ به جناب مبشری را درست درک کرده باشید من هرگز نگفتم سازمان مجاهدین دشمن اصلی است و پیکار با رژیم را باید رها کرد و با مجاهدین رزمید. اما این بار اگر نخواهیم به دام همه باهم گله ای خمینی وار و بحث بعد از مرگ شاه نیفتیم باید سره را از ناسره جدا سازیم .در وحدت و همکاری جریان های ازادی خواه نباید با هیچ جریان غیر دمکراتیک و دیکتاتور پروری چه شاه الاهی چه مجاهد استالینی اسلامی چه هواداران جمهوری دمکراتیک اسلامی؟؟؟ دست اتحاد داد ونه جشم بر حرکات انها بست و گرنه پس از سرنگونی رژیم اسلامی ممکن است ان ها میدان را بدست گیرند و دیکتاتوری محمد رضا شاهی یا دیکتاتوری دمکراتیک اسلامی یا ….. را بر پا کنند . چرا نباید به ایده ها کنش ها و موضع گیری های دیگر نیروها انتقاد کرد .؟ چرا باید دیدار های همدلانه ی مجاهدین با راست ترین جناح های غرب را زیر سبیلی در کرد؟ و ……. چرا نباید درباره ی حجاب اسلامی و جمهوری دمکراتیک اسلامی شلن و کیش رهبر پرستی مسعود و مریم چیزی گفت ؟

گودرز رودبارکی
گودرز رودبارکی
1 سال قبل

نوشتید:”جناب مبشری میان سازمان مجاهدین و چپ ایران نه دیوار بلکه قرارداد نا نوشته ای هست که از یکدیگر انتقاد نکنند”(نقل از سطر اول کامنت شما). اتهامی کلی به چپ ایران. حرف دیگری ندارم

سهراب مبشری
سهراب مبشری
1 سال قبل

سلام به خواننده گرامی باران آذرمینا، خوشبختانه به همت مسئول پر تلاش سایت ایران آرشیو همه شماره های نشریات سازمانی چپ دهه ۱۳۶۰ و نیز مقاطع پس از آن قابل دسترسی است و شما می نوانید با مراجعه به آن دریابید که چه حجم زیادی انتقاد از مجاهدین در آن نشریات وجود دارد. در ضمن من با انتقادی که از مواضع امروز مجاهدین کرده اید همراهم. نوشته ام امثال علی نژاد به غلط گمان کرده اند که نماینده انحصاری نئوکانها در سیاست ایران اند. پاسخ منندز به علی نژاد در حقیقت تصحیح این تصور خطا بود. با یک ارزیابی شما که مجاهدین طرفداران قابل توجهی ندارند موافق نیستم. شما در این ارزیابی تنها نیستید و بسیاری از مخالفان مجاهدین در این مورد آرزو را به جای واقعیت می نشانند. زنده باشید.

pop
pop
1 سال قبل

مقاله جالبی است، بخصوص که مرجع اطلاعات مشخص شده. مسئله ای که بطور واضح به عنوان مشکل اصلی از دید جمهوری اسلامی وجود دارد، مشکل اقتصادی است. حکومت در ایران مشکلات اجتماعی را با زور اسلحه و سرکوب و زندان حل می کند، مشکلات سیاسی هم طبقه بندی شده هستند که در آن غرب و اسرائیل دشمن و شرق و روسیه و چین دوست هستند. در واقع حکومت در ایران سیاست را در سطح بازی بچه ها می بیند. وضعیت اقتصادی وضعیتی است که حکومت در آن تسلطی ندارد، اقتصاد سرمایه داری در حال حاضر در کشورهای غربی هم مشکل ساز شده و تورم و قیمت بالای انرژی وضعیت زندگی بسیاری را خراب کرده. البته در ایران که زیر فشار تحریم است وضع بسیار خرابتر میشود. چیزی که در این مقاله به آن اشاره نشده، وضع اقتصادی کشورهای غربی است. این احتمال وجود دارد که کشورهای غربی با مشکلات عظیم اقتصادی در سالهای نزدیک روبرو شوند. یکی از دلایلی که حکومت ایران توانسته به عمر خودش ادامه دهد، وجود مشکلات اقتصاد سرمایه داری در سطح جهانی است.

کمال
کمال
1 سال قبل

آقای مبشری ,

پیشنهاد تروریستی اعلام کردن سپاه از طرف مخالفان حکومت به کشورهای غربی داده شده است , بنابر این وظیفه تروریستی اعلام کردن سپاه به عهده غرب گذا شته شده است . در مورد پیشنهاد شما مبنی بر انحلال سپاه برای من این سؤال پیش می آ ید که چه کسی قرار است سپاه را منحل کند ؟ شما می گویید این پیشنهاد را به مردم میدهید , مردم چگونه باید این کار را انجام دهند ؟ در جریان یک انقلاب توده ای از جنس انقلاب ۵۷ و سرنگونی حکومت ؟ اگر اینطور است چه لزومی دارد که پیشنهاد بدهید ؟ همه نهاد های حکومت در جریان انقلاب خود بخود منحل خواهند شد .اگر منظور شما انقلاب توده ای است رهبری انقلاب را چه کسی در دست خواهد داشت  ؟ شما به حاکمان پس از سرنگونی جمهوری اسلامی در جریان انقلاب که نمیدانید چه کسانی هستند این پیشنهاد رامیدهید ؟ مطمئن نیستم که شما از خود همین حکومت خواستار انحلال سپاه باشید که در آ ن صورت حکومت نمیتواند اصلاح ناپذیر نامیده شود 

من از آنجائیکه هنوز از اصلاحات بطور کامل ناامید نشده ام با پیشنهاد شما مبنی بر انحلال سپاه موافقم با این تفاوت احتمالی که من این پیشنهاد را به عنوان اولین گام در جهت اصلاحات ساختاری به خود رهبران نظام میدهم . واقعیت این است که سپاه پاسداران و نیروی قدس آ ن وبال گردن مردم ایران و حتا خود حکومت شده اند و جز درد سر و تحمیل هزینه سنگین به مردم و انزوای جهانی ایران هیچ سودی برای مردم ایران نداشته اند , تنها به عنوان یک نمونه,  سپاه میلیاردها دلار برای “محور مقاومت ” کذایی با هدف نابودی اسرائیل  هزینه کرده است ولی امروز شرایط فلسطینیها به مراتب بدتر از ۴۴ سال پیش است و در عوض اسرئیل به سوی بهبود روابط با کشورهای عرب منطقه میرود , خدا وکیلی سودی که سپاه و نیروی قدس آ ن به اسرائیل رسانده اند به مراتب بیشتر از فلسطینیها ست .بنابر این حکومت میتواند به عنوان گامی در جهت اصلاحات ساختاری به شکلی آبرومندانه سپاه را در ارتش ادغام و خود را از شر هزینه های بیهوده این نهاد در سطح جهانی خلاص کرده و به سوی بهبود روابط با جهان خارج گام بردارد .

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

 در ارتباط با انحلال سپاه پاسداران, نویسنده به خوبی واقف است که جمهوری اسلامی فقط می تواند به این شعار بخندد و جامعه بین المللی نمی تواند خواهان و یا عامل اجرایی انحلال سپاه پاسداران شود. بنابراین شعار انحلال سپاه با وقوف به دو مطلب فوق بیشترهوادارانش را از رده جنبش خارج میکند.

این که نمی توانید صدای مستقلی داشته باشید که طرفدار داشته باشد دقیقا به خاطر طرح اینگونه شعار ها است. حال که مردم ایران خواهان گذار از این سیستم هستند شما بعد از ۴۰ سال که زمانی طرفدار تسلیح سپاه پاسداران بودید حالا خواهان انحلال ان هستید! 

در ضمن وقتی از “اپوزیسیون غربگرا” صحبت می کنید, زحمت بکشید نشانی هم از اپوزیسیون “شرق گرا” به ما بدهید آیا وجود خارجی دارند یا اصلا متحد هستند یا نه! و به موازات ان، “شرق” تا کنون چه مرحمتی برای ایرانیان داشته است؟

خشایار ابراهیمی
خشایار ابراهیمی
1 سال قبل

آقای مبشری در مورد مجاهدین خلق در زیر موضوع :فعال تر شدن مجاهدین
مطالب زیادی نوشتید که جالب و آموزنده ست :
” در خارج از کشور نیز مجاهدین در پنج ماه اخیر بسیار فعال بوده اند. فعالیت مجاهدین خارج از کشور در این پنج ماه را می توان به دو مرحله تقسیم کرد.

مرحله اول ـ طرح اشتراکات و شرکت بدون آرم
در مرحله دوم، مجاهدین دیگر صف خود را جدا کرده اند.” ( نقل خلاصه ای از موضوع فعال تر شدن مجاهدین ٬٬)

از آنجائیکه در مطلب خود ۵ ماه اخیر را قید کرد ه اید. بسیار علاقمندم که این نیرو که بیشتر زنان آن با اونیفوم و حجاب خاص مجاهدین در عکس ها دیده می شوند و در تمام رسانه ها بعداز جنبش «زن ، زندگی ، آزادی» حجاب و اونیفورم مجاهدین زیر علامت سئوال بزرگی قرار داشته ست .
زنان مجاهدین چگونه در تظاهرات پشتیبانی از جنبش «زن ، زندگی ، آزادی » شرکت می کنند؟

سهراب مبشری
سهراب مبشری
1 سال قبل

درود بر شما و سپاس از لطف شما. من هم مثل شما اطلاعاتم از مجاهدین محدود به منابع قابل دسترس در اینترنت است که از اخبار روز خواهش کرده ام لیست آنها را که تهیه کردم اضافه کند. طبق آنچه من دیده ام اکثر زنان هوادار مجاهدین در تظاهرات در کشورهای غربی بدون حجاب شرکت می کنند، نگاه کنید به فیلمها در سایت مجاهدین. زنان با رده تشکیلاتی بالا در مجاهدین، از جمله ساکنان کمپ آلبانی، حجاب دارند. یکی از شعارهای مجاهدین این است: چه با حجاب، چه بی حجاب، پیش به سوی انقلاب.

خشایار ابراهیمی
خشایار ابراهیمی
1 سال قبل
پاسخ به  سهراب مبشری

سلام ، من هم ازپاسخ شما سپاسگزارم .
من هم شعار «چه با حجاب، چه بی حجاب پیش بسوی انقلاب » را شنیده ام.
این شعار نه مشخص است و نه پیوندی با جنبش «زن ، زندگی ،آزادی » دارد که با شعار های قبل از ۱۴۰۱ تفاوت اساسی دارد.
اگر مجاهدین خلق این شعار را مشخص با محکوم کردن حجاب اجباری و طرد آن پیوند نزند که تجلی آن زنان اونیفورم پوش و روسری دار این سازمان ست و در راس آنها خانم مریم رجوی می باشد.
اگر آنها مثل جامعه ی ایرانی مخلوطی از با حجاب و بی حجاب بودند . شعار را طبیعی و درست می دانستم.
ولی اراده ای در سازمان (ایدئولوژی ) وجود دارد که همه را با روسری میخواهد. این سازمان سیاسی نمی تواند مبشر جمهوری سکولار باشد.

نه تنها من که انتقادات اساسی دیگری نسبت به این سازمان دارم. بلکه دختران و زنان آزاده و عرفی ایران به این سازمان اعتماد نخواهند کرد و اتفاقا هر سازمان و حزبی دیگر که به این مهم اهمیت ندهد و قصد دیالوگ ونزدیکی و همکاری با مجاهدین داشته باشد زیر سئوال خواهد رفت. مانند حمایت دگر اندیشان ازخمینی پیش و پس از انقلاب که مورد انتقاد واقع شدند و هنوز ادامه دارد.
مثلا در مورد همین موضوع عبدالکریم سروش و اهانش به خانم گلشیفه فراهانی ، جریانهای مذهبی خارج از حکومت نمی توانند تافته ی جدا بافته باشند. چرا سروش را محکوم نمی کنند؟
چند روز پیش نهضت آزادی بیانیه ای منتشر کرد تاکید بر جدائی نهاد دین از حکومت و دولت .
این مواضع سازمانهای مذهبی جالب و لازم ست .ولی باید در واقعیت زندگی ، ما به ازاء داشته باشد تا بر دین باوران تاثیر بگذارد.
شعار مجاهدین و بیانیه نهضت آزادی تضمینی برای پای بندی آنها به چایگزین جمهوری سکولار بعداز جمهوری اسلامی نمی شود. باید با رویکرد های مختلف اعتماد دگراندیشان و مردم را جلب کنند. ضربه ی اسلامی سیاسی بر جامعه ایرانی بسیار کاری بوده ست .

کمل
کمل
1 سال قبل
پاسخ به  سهراب مبشری

خمینی هم وقتی در پاریس بود می گفت نظام آینده ایران مثل فرانسه خواهد بود ، به زنان بی حجاب که در انقلاب شرکت کردند صحبتی از حجاب اجباری نمی کرد.مجاهدین خلق می گویند که آنها تنها آلترناتیو موجود در برابر جمهوری اسلامی هستند ، چنین سازمانی نمی تواند به دمو کراسی باور داشته باشد ،آدم عاقل از یک سوراخ مار ۲ بار گزیده نمیشود

شاهرخ ابیک
شاهرخ ابیک
1 سال قبل

تحلیل عمیق و روشنگرانه ای دارید. ولی در تحلیل شما کمتر به نقش روسیه و چین پرداخته شده. آیا آنها در این بازی گردانی های غرب منفعل نشسته اند؟

سهراب مبشری
سهراب مبشری
1 سال قبل
پاسخ به  شاهرخ ابیک

سلام و سپاس از لطف شما. به نظر من دولت روسیه در سوریه مرتکب جنایت شده است و بدین دلیل نام دولت روسیه را در کنار بقیه ویران کنندگان غرب آسیا آورده ام. تا آنجا که اطلاع دارم چین در غرب آسیا حضور نظامی ندارد.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل
پاسخ به  سهراب مبشری

آقای مبشری. درود بر شما!
آیا شما مدارک و آماری از جنایات انجام شده، از سوی هر نیرو یا کشور، در سوریه دارید که یکسویه نباشند؟ میدانیم که در نگاه علمی و برای شکل دادن به یک باور آگاهانه، جز به چنین مدارک و آمار نمیتوان تکیه کرد.

کیا
کیا
1 سال قبل

نویسنده با هوشمندی و توانایی ، خیلی واقع بینانه وقایع را بهم ارتباط می‌دهد و حتی از جایگاه مجاهدین در جنبش که از طرف همه جریان‌های سیاسی بجز سلطنت‌طلبان و حاکمیت” حاکمیت از من است” نادیده گرفته می‌شوند، پرده بر می‌دارد و به تقسیم‌بندی ۴ گروه می‌رسد و سه تا را پس زده و یکی را ضمنی می‌پذیرد و پیشنهاد انحلال سپاه بجای قرار گرفتن آن در لیست تروریستی غرب را عنوان میکند” حال با چه قدرتی متاسفانه در خلع می ماند”.
خوب شروع شده است و با ابهام خاتمه می‌یابد!
امید به آن است که موضوع بیشتر باز شود.

سهراب مبشری
سهراب مبشری
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

سلام و سپاس از توجه شما. من هم مانند اخبار روز از منشور تشکلهای درون ایران قویا حمایت می کنم. امیدوارم که مانند انقلاب ضد سلطنتی خواستهای مردم گام به گام تحقق یابد تا بتوانند مرحله به مرحله پیش روند. حتما می دانید که طبقه کارگر در انقلاب ۵۷ از خواستهایی مانند خروج نیروهای امنیتی از محیط کار آغاز کرد. و بعد به جایی رسیدیم که خود دولت بختیار مجبور شد ساواک را منحل کند.

Gabriel
Gabriel
1 سال قبل

مطلب شما را خواندم مشخص است خیلی هم رویش کار کرده و زحمت کشیده اید اما راستش را بخواهید یک حس در طول خواندن کل مطلب به من دست میداد، آن هم این که این رفیق به نظر میآد در دام خبرهای وزارت اطلاعات یا اگر نگویم دام بنوعی در دام خبرهای وزارت اطلاعات گرفتار است در عین این که خیلی هم احساس میکند خیلی با اشراف و اطلاعاتی را در ضدیت با سایر جریانها به خورد نویسندگانش میدهد که اگر هوشیار نباشی دچار عارضه ایی میشوی که رفیق مبشری شاید بدون اینکه خود بدانند بدان گرفتار آمده است . من قصد دفاع از کسی یا جریانی را ندارم ولی ما اگر در جریانهایی هستیم که اسم خودمان را چپ یا هر چیز دیگری میگذاریم شاید اخلاق و اصول انقلابی حکم میکند که تمام تلاشمان این باشد که حقیقت را صداقانه بگوییم و اگر واقعا به چیزی مطمئن نیستیم از تکرار ان خود داری کنیم و یا حداقل این است برای گفته مان سندی ارائله بدهیم.
نظرشما چیست رفیق

سهراب مبشری
سهراب مبشری
1 سال قبل
پاسخ به  Gabriel

با سلام. منابع را به مقاله اضافه کردم و از اخبار روز خواهش کردم متن را به روز کند. همه منابع در دسترس عموم است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


20
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x