یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمهوری سوم در منتهاالیه راست بریکس! (۱۴۰۰ تا ؟) – محمد قراگوزلو

واقعیت این است که جمهوری سوم با دولت رئیسی و مجلس قالیباف و قوه­ی قضائیه ­ی محسنی اژه­ یی (یکدست شدن جناحی سه قوه) – اگرچه مساوی کل حکومت نیست اما به جرئت می­ توان گفت که تلفیق و ترکیب و همدستی دولت با نهادهای انتصابی در این برهه به حداکثر ممکن رسیده است. حتا در دولت نخست احمدی­ نژاد ما شاهد این همگرایی میان نهادهای “انتخابی” و انتصابی نبودیم. به وضوح می­ توان دید که بخش اصلی و متمرکز قدرت از شورای نگهبان و سپاه و حوزه ­های علمیه و صدا و سیما و سایر نهادهای انتصابی و نظامی امنیتیِ سیاسی فرهنگی تمام و کمال و سراپا از سران هر سه قوه و سیاست ­های اعلامی ­شان حمایت مطلق می ­کنند. در متن فعل و انفعالات بعد از این تجدید آرایش طبقاتی به وضوح طبقه ­ی بورژوازی حاکم به لحاظ عنصر نماینده ­گی و پایه ­های طبقاتی بسیار نحیف ­تر شده است و تبعاً دایره ­ی کوچک­تری از بورژوازی ایران را نماینده ­گی می­کند. اگرچه حکومت پای “متفکر/ بازدارنده/ سوپاپ اطمینان” خود را از دست داده (پای اصلاح طلب) و روی پایِ غیرتکنوکرات خود ایستاده است اما کماکان و با اندک تغییری در بالا خطوطِ همان پای قطع شده (آشتی”مشروط” با سرمایه ­داری غرب و برجام) را دنبال می ­کند. در عین حال طبق شواهد انکارناپذیر و واقعیت­ های اقتصادی و سیاسی و فرهنگیِ ۱۸ ماه گذشته حکومتِ یکپارچه­ نه فقط قوی­تر و منسجم ­تر و کم تنش ­تر و چابک ­تر از گذشته نشده و به کوچک­ترین مطالبات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مردم ایران پاسخ مناسب نداده بلکه تا گلو در بحرانی بی سابقه فرو رفته و تمام قد در برابر طیف ­های مختلف و مطالبات گوناگون مردم معترض سنگر گرفته است. اینجا دیگر سخن گفتن از یک بحران خاص ساده­ لوحی است. حکومت با انباشت بحران ­های چندگانه مواجه است که در خوش­بینانه ­ترین ارزیابی­ ها هی چکدام راه حل اقتصادی ندارند! طی ۱۸ ماه گذشته و متعاقب سیاست یکدستی سه قوه نه تنها حتا یکی از وعده ­های انتخاباتی رئیسی به واقعیت نپیوسته است بلکه وزیران کلیدی او با طرح نکات عجیب عقلانیت خود را نیز به محک تردید نهاده ­اند. برای نمونه ادعای حیرت انگیز وزیر کار سابق مبنی بر اینکه می توان با مبلغ یک میلیون تومان ایجاد اشتغال کرد!! دستور شگفت انگیز رئیسی در اواسط اسفند ماه گذشته به وزرای اقتصادی خود مبنی بر فقرزدایی تا پایان سال! فقرزدایی آنهم در جامعه ­یی با این درجه گسل طبقاتی بی سابقه و سقوط اکثریت ۶۰ میلیونی به زیر خط فقر نسبی آن هم ظرف دو سه هفته!! واقعاً انسان در می ­ماند چه کامنتی بر این دستورات بنویسد!

علاوه بر بی پاسخ ماندن تمام مطالبات مردم زحمتکش و علاوه بر اینکه بدیهی ­ترین مطالبات مزدی معلمان و کارگران با زندان و سرکوب مواجه شده است و علاوه بر این که با وجود افزایش بهای نفت و فروش آسان آن و در آمد تقریباً صدمیلیاردی دلاری سالانه ­ی دولت؛ در همین مدت کوتاه کمتر از دو سال نه فقط سی تا چهل درصد دیگر از ارزش پول ملی در برابر ارز خارجی کاسته شده و به همان میزان سفره و نان مردم به گروگان بازار آزاد و رانت خواران و دلالان در آمده است مساله به وضوح این است که کرکس ابرتورمی تاریخی و مطلقاً بی سابقه بر غذا و مسکن و دارو و بهداشت و درمان و حمل و نقل و خودرو و لوازم ضروری خانه­ گی و خدمات دولتی از جمله مخابرات و غیره هجوم آورده است. در شرایطی که می باید دولت پس از بحران پاندمی کرونا کمر همت می­ بست و گوشه­ یی از زخم­ های مردم داغدیده و صدمه خورده را التیام می ­بخشید و با توزیع رایگان بسته ­های بزرگ و مفید و موثر حمایتی پاره ­یی از دردهای مردم زحمتکش را تسکین می ­داد ناگهان در پاسخ به یکی از هزاران “شاه+کار” پلیس گشت ارشاد و اعتراض به حق مردم به ستوه آمده ­ی ایران شمشیرها از نیام کشیده شد تا طولانی ­ترین خیزش اعتراضی پساجمهوری اسلامی رقم بخورد. سیاست تشدید برنامه ­های حجاب اجباری که در طول تابستان ۴۰۱ تداوم داشت و به بازداشت هزاران زن از جمله سپیده رشنو و اعترافات ناباورانه ­ی او انجامیده بود پاسخ معکوس داد. قرار بود این سیاست اعتراض رو به فزونی مردم به گرانی شدید و تورم بی سابقه ­ی ۶۷ درصدیِ مواد غذایی و کمبود دارو و انجماد دستمزدها و افزایش روزانه­ ی بهای کالاهای اساسی وآخرین مرحله ­ی برنامه ­ی نئولیبرالی شوک اقتصادی به ابتکار مخبر/ رضایی را زیر چادر کند. اما نشد. بومرنگ حجاب به سوی حکومت برگشت و با شدت تمام به چهره­ ی کلیت آن برخورد! روزهای آخر تابستان پایان بازی انحرافی یکه تازی گشت ارشاد به سود مردم بود. زمانی که سد گشت ارشاد  در برابر تهاجم مردم عاصی  شکست حکومت ناگزیر شد برای جلوگیری از پیشروی مردمی که از این سد گذشته بودند تمام نیروهای خود را وارد میدان کند. سیل خروشان معترضان به وضع موجود از سقز و گورستان آیچی و سایر شهرهای کوردستان به سرعت گذشت و همه­ ی شهرهای بزرگ و کوچک کشور را فرا گرفت. شعار شدیداً ناسیونالیستی “کوردستان – زاهدان/ چشم و چراغ ایران” طرحی ناشیانه به منظور گره زدن دو منطقه با ظرفیت ­های بالقوه میلیتانسی و البته زجر دیده از ستم ملی بود که فداکاری ­های مردم صدها شهر بزرگ و کوچک و حتا بخش ­ها و روستاها را زیر پا می­ گذاشت! از منظر حاکمیت مانند سیاست تمام دولت­ های گذشته – از موسوی و رفسنجانی و خاتمی و احمدی­ نژاد گرفته تا روحانی- پاسخ به اعتراض مردم ایران ابتدا انتساب آنان به جریان ­های مرتجع و تشکل ­های دست راستی خارج از کشور و دولت ­های ارتجاعی منطقه و البته امریکا و اسرائیل بود و در وهله ­ی بعد و بلافاصله تیر و تفنگ و ساچمه و زهرچشم گیری و زندان ­های فله­ یی.  تنها راه گریز از این بحران طی پنج ماه گذشته استفاده از سلاح نامطمئن و خونین زور بوده است.

تناقض لاینحل تقابل دیپلوماسی- میدان!

تضعیف میدان اتوریته ­ی منطقه ­یی جمهوری اسلامی را تقلیل می­دهد و دستانش را از عراق و سوریه و یمن و افغانستان و لبنان و….کوتاه می ­کند و تمام هزینه ­های هنگفتی که برای ایجاد و سازماندهی گروه­ های شبه نظامی نیابتی همچون حزب­ الله و حشدالشعبی و فاطمیون و غیره صرف شده است را به یاد می ­دهد و به تدریج جمهوری اسلامی را پشت صف ترکیه و عربستان و اسرائیل و حتا پاکستان قرار می ­دهد. ادامه ­ی تحدید میدان حتا جمهوری اسلامی را به یک قدرت درجه دوم منطقه­ یی تبدیل می ­کند و بازارهای کشورهای ذینفع را نیز از حوزه ­ی سلطه ­ی سرمایه ­داری اسلامی بیرون می ­کشد. از سوی دیگر نفوذ دولت صهیونیستی در کشورهای شیخ نشین بحرین و امارات و عادی سازی روابط با عربستان امکانات بسیار ویژه­ ی امنیتی و نظامی و حتا اقتصادی این کشورها را در اختیار باند حاکم بر اسرائیل قرار داده است. به یک مفهوم می­توان به ساده­ گی گفت که اکنون اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران از طریق بحرین و امارات و حتا آذربایجان و ای بسا دولت حریم کوردستان همسایه شده است. چنین “خطری” کنار گوش حکومت اسلامی ایجاب می­کند یا به طرف هسته­ یی شدن نظامی برود و یا اینکه صنعت موشکی خود را توسعه دهد. متحدان سیاسی جدیدی در کار نیستند. همزمان با تثبیت نسبی دولت بشار اسد و عادی سازی روابط سیاسی با ترکیه چه بسا منافع مشترکی همچون ضرورت خلاص شدن هر دو دولت از تعرض PKK  و سازمان­ های منتسب به این گروه و مهار جنگجویان جهادی پراکنده در سوریه و نزدیک به مرز ترکیه بتوان دمشق را به نحو ملموسی از تهران جدا و به آنکارا نزدیک کند و به تبع آن اقتصاد و بازار بازسازی جنگ داخلی را به ترکیه و حتا ناتو بسپارد. این امر منوط به موافقت نهایی روسیه خواهد بود. توافق روسیه با چنین سیاستی معطوف به میزان امتیازگیری مسکو از امریکا و ناتو در نبرد اوکراین و به طور مشخص تلاشی دولت نئوفاشیست زلینسکی است. حمایت از نئوفاشیسم تا کنون هزینه ­ی زیادی به اروپا و آمریکا تحمیل کرده است. در مجموع قدرت “میدان” و تطبیق آن بر دیپلوماسی هنوز نتوانسته است به اهداف راهبردی این برنامه نزدیک شود. مضاف به اینکه هر اندازه میدان تقویت شود به همان اندازه دیپلوماسی نیز ضعیف خواهد شد. نازکردن غربی­ ها برای از سرگیری مذاکرات برجام موید همین مولفه است. جمع کردن دو جبه ه­ی متناقض میدان و دیپلوماسی به این ساده ­گی ممکن نخواهد بود.

یکی از اهداف مهم جمهوری سوم حل این تناقض پیچیده بود و است. انتصاب فرماندهان سپاه قدس به سمت­ های حساس وزارت خارجه در همین راستا شکل بست. تردیدی نیست که تناقض دو مولفه ­ی “دیپلوماسی – میدان” و برتری میدان بر دیپلوماسیِ خارجی چنانکه ظریف در گفتگو با لیلاز از آن نالیده بود و گاه و بیگاه خنده ­های لوس روحانی و ظریف را به ترشرویی تا حد تهدید به استعفا تبدیل می ­کرد قرار بود با ترکیب جدید حل هیئت حاکمه حل شود. نشد اما. “فرصت” تعدیل تنش با غرب آنه م در شرایط مطلوب ناشی از جهان چند قطبی شده و حمایت روسیه و چین از ج الف و تقابل این دولت با غرب به اعتبار محاسبات اشتباه طرف ایرانی و قلدری ذاتی امپریالیسم امریکا به ساده ­گی سوخت. برنامه ­ی گردش به “شرق” با وجود شانس استثنایی عضویت در پیمان شانگهای از یکسو و سیاست یکی به میخ و یکی به نعل در ماجرای “نبرد اوکراین” به تمامی فرصت­ های طلایی بهره­ مندی از بازار غنی شرق را سوزاند. اینک جمهوری اسلامی و دولت رئیسی در جهان چند قطبی با وجود ادعای نزدیکی و همپیمانی با بلوک روسیه و چین بدون هیچ متحد استراتژیک قدرتمندی از سوی معترضان داخلی به گوشه ­ی رینگ پرتاب شده است. غرب برای همان امتیازاتی که هشت ماه پیش به راحتی می­ داد تاقچه بالا می اندازد و برای نخستین بار و به طرزی استثنایی از زبان بایدن گیج و منگ و ترودوی شیدا سخن از “رژیم چنج” می گوید. ماکرون که میانجی آشتی با دولت­ های اروپایی و امریکا بود فلان خبرنگار به غایت مرتجع و “رژیم چنجی” و سبک وزن VOA را در الیزه به قهوه ­ی پارتی از شب مانده دعوت می­ کند و از او می ­خواهد برود و با یک اپوزیسیون منسجم و متشکل “پدر مادر دار” برگردد. دولت فرانسه هشیارتر از آن است که روی یک خبرنگار و دندانپزشک داغدیده و فوتبالیست نیمکت نشین بایرن مونیخ و بازیگر سریال­ های زرد و درجه سوم هالیوود سرمایه ­گذاری کند! کشور فرانسه تا دل­تان بخواهد به این و آن جایزه و نشان لژیون دونور بخشیده و در عین حال آنقدر شهروند برنده­ ی جایزه­ ی نوبل دارد که در مون­پارناس و کافه لاکلوزری دِ لیلا پلاس هستند و نوبت به فروختن “اعتبار” خانم عبادی به الیزه در مقام یک آلترناتیو سیاسی دارای پایگاه اجتماعی نمی­رسد.

جمهوری سوم در بن بست برزخی!

دولت رئیسی به طور مشخص در شرایطی گمارده شد که با سهل انگاری حاکمیت و تناقض­ های ناشی از رقابت ­های جناحی و ناکارآمدی مفرط دولت روحانی بحران کرونا مهار ناپذیر می ­نمود. این “سهل انگاری” را شاید بتوان به گونه ­ی دیگری ترجمه کرد. استفاده از نعمت کرونا به عنوان یک فرصت برای تعلیق جنبش­ های اجتماعی رو به رشد. درست مانند استفاده از نعمت جنگ! نظام سیاسی که ابتدا اپیدمی را انکار و سپس به تمسخر گرفته بود و متعاقباً برای رونق بنگاه­ های اقتصادی خود راه ورود واکسن معتبر خارجی – از فایزر امریکایی تا اسپوتنیک روسی و مشابه – را بسته بود زمانی لاجرم به خود آمد که در خوشبینانه ترین تخمین­ ها نزدیک به پانصدهزار نفر از جان ­های عزیز مردم ایران سوخته و خاکستر شده بود. علاوه بر این ها بهداشت و درمان در شرایط قرمز بود. نرخ بیکاری بر اثر اپیدمی و تعطیلی کارگاه­ های کوچک به طرز سرسام ­آوری افزایش یافته بود. بیکاری بدون بیمه­ ی بیکاری. از این منظر دولت ایران از راست ترین دولت­ های دنیا – از جمله امریکا و انگلیس و فرانسه و برزیل و ایتالیا – نیز راست تر عمل کرده بود. با این حال ماموریت دولت رئیسی فراتر از مهار کرونا بود. کرونا را به حال خود نیز می ­گذاشتند به شیوه ­ی ایمنی گله­ یی جمع و جور می ­شد. با گورهای تازه و سیاه پوشان و داغداران ماتم ­زده­ی خاکسترنشین شده! ماموریت دولت رئیسی انتقال جمهوری اسلامی به دوره­ یی بود که من از آن به “جمهوری سوم” یاد می کنم. در این جمهوری می باید تکلیف رهبر سوم حکومت تعیین شود. سیاست ادغام اقتصادی در سرمایه­ داری غرب – به عنوان دکترین استراتراتژیک اصلاح طلبان- تغییر کند اما منتفی نشود و روزنه ­های ارتباط با سرمایه ­داری غرب در کانال اروپا بازتر از همیشه بماند. تلفن ­های چپ و راست و گپ­ های متمادی رئیسی و مکرون از همین جا می­ آید. اروپا یک طرف اصلی ارتباط با نهادهای برتون وودز و شریک اصلی تجاری جمهوری اسلامی است. برجام نمی ­تواند به حال خود رها شود و لاجرم باید به یک حد میانه برسد. چنانکه حکومت می­توانست در آستانه­ ی گریز هسته ­یی قرار گیرد و به اعتبار اورانیوم غنی شده­ ی مورد نیاز برای تولید بمب در شرایط مقتضی دست به کار شود. و از سوی دیگر با عضویت در پیمان شانگهای خلا ناشی از همکاری اقتصادی با امریکا و اروپا و به ویژه فروش نفت و گاز را جبران کند. اما این سیاست ­ها کل داستان نبود. بازار غنی شرق یک فرصت کم نظیر برای حکومت بود که لازمه­ ی آن در نبرد اوکراین و تعرض امریکا به تایوان باید به محک آزمون می خورد. چنین نشد اما. یا دستکم کاملاً چنین نشد. مستقل از ابهام فراوان در پیمان ۲۵ ساله با چین فروش چند پهپاد با مهندسی معکوس به روسیه و مواضع “پاکیزه ­ی” بی طرفانه رئیسی و عبداللهیان نسبت به جنگ نمی ­توانست موید وجود یک عمق استراتژیک به منظور استفاده از امکانات روسیه و چین و حتا هند و برزیل باشد. روسیه به دشمن خود در ناتو (ترکیه) سامانه ­ی موشکی اس ۴۰۰ فروخته بود اما به جمهوری اسلامی نه! به هر حال واقعیت این است که دولت رئیسی از هیچ استراتژی مشخصی برای قرار گرفتن در یکی از بلوک ­های جهان چند قطبی جدید برخوردار نبود و نیست. در حالی که برجام به خنس خورده بود و اصلاح طلبانی همچون ظریف تقصیر را به گردن روسیه می انداختند هر لحظه از ارزش و قدرت خرید پول ملی در برابر ارز برتر غربی (دلار و یورو) کاسته می ­شد. با وجود افزایش بهای متوسط نفت تا بشکه­ یی صد دلار و درآمدی بالغ بر صد میلیارد دلار در سال همان سیاست­ های نئولیبرالی دولت­ های پیشین از سوی دولت رئیسی نیز اتخاذ شد. معروف است که دولت احمدی نژاد را راست ترین دولت تاریخ ایران می خواندند. روحانی که آمد و بخشی از سوبسیدها را زد رکورد راست ترین به دولت او رسید. رئیسی اما خیلی زود پرچم را از دولت روحانی گرفت و تا آنجا که جا داشت و ممکن بود برافراشت. بعد از حذف دلار کذایی ۴۲۰۰ تومانی – به بهانه ­ی مبارزه با قاچاق دارو و آزد و لبنیات و غیره – یک شوک عمیق و شدید به اقتصاد ایران وارد شد و طبقه ­ی کارگر در آستانه ­ی تحمل یک شکست طبقاتی دیگر قرار گرفت. ناگهان کلید کرایه یا رهن یک خانه ­ی متعارف به رویاها پیوست و از بهشت و جهنم سر در آورد. لبنیات و گوشت و مرغ و ماهی و تخم مرغ از سفره­ ی مردم غیب شد. قیمت خودروهای پلاستیکی داخل سر به آسمان کشید. حداقل دستمزد به پنج برابر زیر خط فقر نسبی سقوط کرد. بهای دارو تا سیصد درصد افزایش یافت. حتا مرگ آسان نیز پیچیده و دشوار شد. هر بنگاه سوددهی که خصوصی سازی نشده بود به از مابهتران واگذار شد. نان تافتون و بربری و سنگگ همچون کیمیا به پستوها رفت. بازار آزاد به یمن دولت رئیسی زنجیر برید. و تباهی آغاز شد. در این برهه کمتر روزی را می شناسیم که شاهد تجمع بازنشسته ­گان و معلمان و کارگران نبوده باشد. تشکل ­های سراسری معلمان با وجود دستگیری رهبران­شان مثل شاخ شمشاد همه روزه در قلب واقعه ­ی اعتراض مردم زحمتکش به سقوط شتابان سطح ساده­ ی معاش فعال بودند. اعتصاب­ ها به مراکز اصلی صنعتی کشیده می ­شد. وعده­ های پوچ دولت مبنی بر ساخت و ساز یک میلیون واحد مسکونی در سال و ایجاد اشتغال همچون حبابی ترکیده بود. حتا ساده لوح ترین مردم کوچه و بازار نیز می­ دانستند که دولت از ده درصد چنین امکان و توانی برخوردار نیست. صدای اعتراض مردم به جان آمده از همه جا شنیده می ­شد. صدای اعتراضی که لحظه به لحظه بلندتر می ­شد و بدون ترس از باطوم و گزمه و کتک و ارعاب قدرت فریاد به خود می گرفت. تیرماه ۱۴۰۱ کشور در یک بلاتکلیفی مطلق به سر می برد. جراحی اقتصادی پیشنهادی مخبر – رضایی به مرگ بیمار انجامیده بود و خونخواهان به دیه هم رضایت نمی دادند. تمام روزنه ­های دولت رفاه که از سال ۱۳۵۲ با افزایش بهای نفت به حفره­ های گل و گشاد تبدیل شده بود – از مصرف و خدمات گرفته تا حمایت از تولید و سوبسیدهای مستقیم و غیرمستقیم- کور شدند. دولت رئیسی که گمان می زد با یک دست شدن حاکمیت و حمایت “نظام” و پشتوانه ­ی بی کم و کاست دو قوه­ ی دیگر و حمایت تمام نهادهای حاکمیتی قادر است به آتش بحران در صورت لزوم با مشت آهنین پاسخ دهد بدون هیچ برنامه و استراتژی سیاسی اقتصادی خاص به تله افتاد. پرتاب یک سیگار نیمه خاموش، وجود “سنگچینی خرد/ بر مسیر خامش جنگل” حتا با خاکستری سرد (به تعبیر نیما جان)، شعله­ ی کم سوی فندک یک رهگذر ناشناس و…..بدون روشن کردن فتیله یا زدن جرقه و سنگ چخماق کافی بود. کافی بود تا همه ­ی هستی دولت را به آتش بکشد. اساساً در این کشور بلازده رد پای مفید دولت را در کمتر حادثه­ یی می توان یافت. پیرمرد مریضِ نیازمند فیزیوتراپی از وزیر بهداشت مولتی میلیاردر پاسخ می­گیرد “خود در خانه بمال.” سیل می آید دولت نیست. زلزله می آید دولت نیست. کرونا می آید دولت نیست. برج رانتی ساز بر سر مردم آوار می شود دولت نیست. زاینده رود خشک می شود دولت نیست. جنکل­ ها را ویلا می سازند دولت نیست. زمین ­های مرغوب را می خورند دولت نیست. آب قطع یا گل آلود و غیرقابل شرب می شود دولت نیست. بهای دو اتاق فزرتی سر به آسمان می کشد دولت نیست. دارو قحطی می شود دولت نیست. پلاسکو فرو می پاشد دولت نیست. حضور دولت فقط یک جا دیده می شود. برخورد پلیس با اعتراض و اعتصاب و تجمع! حتا اگر اکثریت مطلق معترضان بالای ۶۵ سال داشته باشند باز هم پلیس “بلند بالای رشید” حضور برق آسا دارد…

جمهوری سوم و شتاب در تکمیل نهایی پروژه ­ی نئولیبرالیزاسیون

برخلاف تحلیل ­های سطحی و ساده ­لوحانه ­ی برخی از فعالان چپ که دولت رئیسی را از منظر الحاق به پیمان شانگهای و برخی “گرایش”های ناروشن به بلوک روسیه و چین و شعارهای شبه احمدی ­نژادی رئیس دولت در خصوص رفع شکاف طبقاتی و عدالت اجتماعی و غیره دولت نسبتاً مطلوب “مستضعفان” می دانستند داستان از همان ابتدا روشن بود. همه ­ی بخش ­های ناگفته ­ی داستان روشن بود. بخشی از مواضع فعالان مستقل چپ که به دفاع از دولت رئیسی وارد شده بودند واقعاً شگفت ­ناک به نظر می ­رسید. شاید به افراد کم تجربه و تازه کار سیاسی نتوان چندان خرده گرفت اما برای نمونه جناب محیط در یکی از برنامه ­های تلویریونی خود در دفاع از دولت رئیسی به دفاع از “فساد ستیزی امارت طالبان” منگنه زد و یادآور شد که چون وزیر اقتصاد رئیسی (یعنی شخص خاندوزی) از شاگردان فرشاد مومنی بوده است در نتیجه برنامه ­های اقتصادی رئیسی کینزی و حمایتی و ضد نئولیبرال خواهد بود! تحلیلی موهوم و به غایت کودکانه که بعد از گذشت چهل سال هنوز نه فقط درک درستی از حکومت و طبقه­ ی حاکم و انکشاف سرمایه­ داری در ایران و صف­ بندی­ های طبقاتی و دولت جمهوری اسلامی ندارد بلکه اساساً به عنوان یک فرد با تجربه ­ی مارکسیست پدیده­ ی دولت به عنوان مدافع منافع طبقه­ ی حاکم را هم نمی شناسد. تحلیلی که این توهم را ترویج می­ کند که گویا یک فرد در مقام وزیر اقتصاد می­ تواند سیاست ­ها و برنامه ­های کلی و اصولی دولت و نظام را تغییر دهد. چرا؟ چون استاد دانشگاهی ­اش یک کینزگرای محافظه­ کار بوده است. عجب؟ مستقل از اینکه تمام افراد و اعضا و برنامه ­های دولت رئیسی از منتهاالیه راست ترین بخش سیاست و اقتصاد ایران آمده ­اند مساله به ساده­ گی این است که حتا اگر فرض مرتضا محیط هم درست بود و خاندوزی شاگرد مومنی بود و گرایش کینزی داشت بازهم آش همان آش و کاسه همان کاسه بود. اصلاً بیائید فرض کنیم به جای خاندوزی مثلا حسین راغفر یا خود مومنی وزیر اقتصاد می­ شدند، تصور اینکه سیاست­ های اقتصادی دولت رئیسی و هر دولت دیگری در این نظام به سمت برنامه ­های حمایتی جهت­ گیری می­کرد واقعاً سلامت عقلانی گوینده را به زیر سئوال می ­برد. آقایان با شرکت نیشکر هفت تپه که در پرت ترین نقطه کشور افتاده است و به ثمن بخس به دوستان خود فروخته اند بعد از صدها روز اعتصاب کارگران در نهایت همان کردند که می­ خواستند. سیاست حمایتی؟ لطفاً شوخی نکنید! کل داستان “خلع ید” از مالک خصوصی سرِ کاری بود. چنانکه زمان صحت پیش بینی نگارنده را ثابت کرد. ماجرای خصوصی سازی که حالا شده “مولد سازی” در تار و پود نظام اقتصاد سیاسی حکومت تنیده شده است. طبیعی است که من تمام دولت نئولیبرال را نمی ­شناسم اما به جرئت می توانم مدعی شوم که در ایران معاصر به ویژه از زمان رفسنجانی تا کنون کمتر دولتی تا این حد با برنامه ­های کینزی سر عناد داشته است. بگذارید ادامه دهیم…

ادامه ندارد!

۱۴ تیر ۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=217958 لينک کوتاه

4.2 26 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کاظم منتظری
کاظم منتظری
7 ماه قبل

دوست گرامی جناب مهر آور
با درود
از آنجا که دکتر فقط یک بار تاکید میکنم فقط یکبار به کومنتها پاسخ داده آنهم کومنت شما البته در جایی دیگر به نظر می رسد که شما از دوستان نزدیک نویسنده باشید. در اینصورت خواست من به عنوان یک دانشجوی جامعه شناسی از شما این است که از استادمان دکتر بخواهید که برخلاف مقدمه مقاله قبلی خود کماکان در میدان تحلیل و تفسیر و رهنمود جنبش حاضر باشد. با توجه به نیازهای مبرم جنبش زن زندگی آزادی و فعالیت انواع اپوزیسیون مخرب راست. اما در مورد کومنت شما باید بگویم سخت مخالفم. رفیق گرامی شعار “از کردستان تا زاهدان….” یک جمله مکمل هم داشت و آن “جانم فدای ایران ” بود. درست مانند از “غزه تا لبنان” این اگر ناسیونال شوونیسم نیست پس چیست؟ دیگر اینکه فقط کافی است که ترکیب طبقاتی رهبری اعتراضات در زاهدان توجه کنید. از سوی دیگر جبهه مورد نظر شما من را به یاد ” همه با هم” سال ۵۷ انداخت. و این فاجعه است. شکست است. حالا یک عده به اتکای حزب سوسیال دموکرات فاشیست آلمان جمع شده اند و نام خود را همه با همی ترقیخواه گذاشته اند. برای این جماعت متاسفم. یک عده روشنفکر منفعل که بعضی از ایشان در اخبار روز چپ می نویسند و در رادیو فردا و اینترنشنال راست…

قاسم مهرآور
قاسم مهرآور
7 ماه قبل
پاسخ به  کاظم منتظری

دوست گرامی. ۱- سوسیالیست ها پیش از آنکه انترناسیونالیست باشند باید ناسیونالیست باشند،
رهبرانی مانند مصدق و عبدالناصر ناسیونالیست بودند. اما از نوع منجمد آن. چون نگاه آنان همچون نگاه سوسیالیست ها به دوردستها یعنی سرزمین های شورایی، بدون مرز، ارتش و حکومت های کلاسیک نیست. شعارناسیونالیستی: ” از کردستان تا زاهدان، جانم فدای ایران” حاوی چه برتری طلبی و شوونیسمی  است ؟
۲- جبهه ی متحد خلق، متفاوت از ” همه با هم” است. در این جبهه تمامی سازمان های “مردمی” شامل سوسیالیستها، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی حول یک پلتفرم گرد می آیند. ” همه باهم” بسان یک گونی است که همه چیز حتا آشغال در آن چپانده اند! از مرتجعان مذهبی تا نحله های وابسته به راست جهانی.
۳- من مرحله انقلاب ایران را سکولار دموکراتیک می دانم. جبهه خلق، هر نگرش ضد راست جهانی و ولایی و “مردمی” را‌ شامل می شود. حتا سنی ها. شکل و ساختار سرزمین خلق های ایران را آینده و چانه زنی های  نمایندگان اتنیک های مختلف با حکومت مرکزی تعیین خواهند کرد.

قاسم مهرآور
قاسم مهرآور
7 ماه قبل

رفیق دکتر قراگوزلو
تمام فرمایش شما مورد تایید من هم است.
اما انجا که می فرمایید(نقل به مضمون) :
” از کردستان تا زاهدان”
یک شعار ناسیونالیستی است. و نقش سایر شهر ها را کمرنگ جلوه می دهد.
باید عرض کنم که در جنبش مهسا، حقیقتا سخت کوشی، مطالبه گری و نهایتا عمق و پهنای مبارزه در این دو منطقه از سایر نقاط ایران متفاوت و برتر بود‌ه است. حالا اگر عده ای بگویند که ” تکفیریان” یا هر جریان خارجی دیگری پشت این همه همت و تلاش بوده اهمیتی ندارد. بگذار هرچه می خواهند بگویند. چون من مرحله ی انقلاب ایران را سکولار دموکراتیک می دانم معتقدم برای دستیابی بدان اپوزیسیون باید و مجبور است که تشکیل جبهه متحد خلق بدهد.( اتحاد نیروی های چپ، پیشکش شان باد!) بطور طبیعی هر نیرو و سازمانی که در کمپ زحمتکشان یا حداقل در کمپ مردم است می تواند وارد این جبهه شود. حتا ملی گرایان( ناسیونالیست ها) اما این جبهه ی مردمی نباید باشونیست های نژاد پرست وهمچنین سلطنت طلبان کمترین گفتگو و تعاملی داشته باشد. موفق باشید.

الف باران
7 ماه قبل

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی خود به خود منجر به استقرار آزادی و عدالت اجتماعی نخواهد شد. ماهیت رهبری سیاسی یک انقلاب و هر تحول اجتماعی تعیین کننده است. انقلاب عظیم و مردمی بهمن ۱۳۵۷ به دلیل ماهیت ارتجاعی و عقب‌مانده نیروی رهبری کنندۀ سیاسی‌اش در نیمه راه متوقف گردید و شکست خورد.
امروز جمهوری اسلامی سد راه تکامل جامعۀ ایران است و خواسته‌های دموکراتیک مردم از انقلاب مشروطه و بهمن هنوز متحقق نگردیده‌اند. این مطالبات فقط شامل جدائی دین از دولت و یا مسئلۀ حجاب و حقوق مدنی نیست . انقلاب آتی مردم ایران علاوه بر پاسخگوئی به آزادی بیان و احزاب و اجتماعات و برابری زن و مرد باید در جهت استقرار عدالت اجتماعی خیز بردارد. این مبارزه حتما باید جهت‌گیری ضدسرمایه داری داشته باشد. تا بتواند به نان، مسکن و کار، که مهمترین مطالبات معیشتی مردم هستند، پاسخ گوید. از طرفی هر انقلاب دموکراتیک و مردمی و عدالت‌خواهانه باید جهت‌گیری ضدامپریالیستی، ضدصهیونیستی و ضداستعماری نیز داشته باشد و با اتکا به..

شاهین ایزدی
شاهین ایزدی
7 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

فقط عرض کنم روحانیون مرتجع همیشه نه تنها سّد تکامل جامعه بودند بلکه گمراه کننده ی اقشار مختلف اجتماعی از صدر تا ذیل و از روستاها تا شهر ها بوده اند … همه جا و همه جا با اسناد و مدارک مادی و معنوی زار میزنند که تردید ناپذیرست.
از تجربیات انقلاب مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰و از همه مهم تر ۱۲سال تجربه آزادی و دموکراسی تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وهیجانات تا بهمن ۵۷و کشتار تا امروز بیاموزیم که چه نباید بکنیم و چه چیزهائی درست و لازم بوده ست . ما از صفر شروع نمی کنیم.. دستاورد ها را برای جوانان توضیح دهیم.

صادق رحمانی
صادق رحمانی
7 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

سرنگونی هیچ رژیمی به خودی خود منجر به برقراری سوسیالیسم یا تعبیر خلقی آن عدالت اجتماعی و آزادی نمی شود. این امری بدیهی است و طرح آن نیز بدیهه گویی است. مردم ایران و عراق دو تجربه متفاوت در این زمینه دارند. دو تجربه شکست خورده. تلاش انقلابی مردم ایران در سال ۵۷ به دلائل مختلف قدرت را به ارتجاع اسلامی وانهاد و تجربه بدتر از آن موضوع رژیم چنج امپریالیستی در عراق است که به وضع فاجعه بار کنونی انجامید. در عصر امپریالیسم فقط انقلاب های تحت رهبری طبقه کارگر می تواند به رفاه عمومی و آزادی منجر شود. چیزی به اسم انقلاب دموکراتیک نداریم. انقلاب دموکراتیک نام دیگر انکشاف مناسبات بورژوایی است که مورد نقد لنین نیز قرار گرفته.

الف باران
7 ماه قبل

بدون اینکه نقدی از مقاله و یا نویسنده بنمایم که منجر به… ” همه زین سبب به خونم تشنه” شوند، نوشتاری متفاوت آورده باشم . صد البته اگر چاپ شوند ….

محمد رضا صلواتی
محمد رضا صلواتی
7 ماه قبل

درود بر دکتر قراگوزلو عزیز
با همه اختلاف نظرهایی که با شما دارم اما مانند خیلی از رفقای دیگر آرمان ما مشترک است. این آرمان همان سوسیالیسم و رسیدن به رفاه و آزادی برای کارگران و زحمتکشان است. در راه تحقق این آرمان هر کدام از ما مسئولیتی داریم که باید به آن عمل کنیم. من و چند رفیق دیگرم وقتی که بعد از انتشار مقاله قبلی شما متوجه شدیم برای مدتی نامعلوم از تحلیل ها و راهکارهای بسیار ارزنده شما محروم خواهیم شد طی نامه ای به نشانی شما نظر خود را نوشتیم و در انتها خواستیم که مانند تمام سال های پیش در اخبار روز بمانید و همچنان بنویسید. ما به تاسی از لنین معتقدیم جنبش انقلابی بدون تئوری انقلابی وجود نخواهد داشت. جنبش انقلابی کارگری و البته چپ ایران نیازمند وجود شماست. بمانید و کماکان بنویسید.
دست تان را می فشارم و می فشاریم.
محمد ر و چند رفیق دیگر از اصفهان

امیر ایرانی
امیر ایرانی
7 ماه قبل

جالبست
در پایان نوشتار، آنهم نوشتاری که از همه چیز می گوید اما یک هیچ چیز گویی است،
آورده شده :《ادامه ندارد》
باید گفت خدایا شکرت که دیگه ادامه ندارد؛
ظاهر خود نگارنده متن، از آوردن این همه مطالب تکراری ویا از هر دری سخن گفتن چه با ربط و چه بی ربط
خسته شده است و جمهور سازیش را پایان داده است.
اما قرا گوزلو موضوع میدان و دیپلماسی را مطرح کرد
و برای خشنودی میدانیان، عقب نشینی از میدان را
بضرر دانسته است که این عقب نشینی تمام هزینه های انجام گرفته را بهدر می دهد
و باز هم برای خشنودی خواص، دیپلماسیان را به تمسخر گرفته البته دیپلماسیان خاصی را.
ایشان بجای اینکه به این بپردازد، آنهایی که در یک بازی شرق خواهی میدان را بر دیپلماسی چیره کردند و این همه به کشور ضرر زدند باید جواب پس بدهند و محاکمه شوند
مطالب را بگونه ای می اورد که میدانیان حاکم شده بر همه چیز بهشان برنخوره و….

رسول مشکینی
رسول مشکینی
7 ماه قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

جناب ایرانی شما برای دفاع از حسن روحانی و جواد ظریف مشهور به کمدین خنده و امیرکفگیر ایران می توانید در سایت های اصلاح طلب مطالب مورد نظر دوستانتان را بیابید . شما را چه به کمونیست ها؟
از لوس خواندن خنده های مسخره روحانی و ظریف که به کشتار مردم ایران قهقهه می زدند ناراحتی؟
باش تا صبح دولت تان به خاموشی گراید.
دیگه تمومه ماجرا.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
7 ماه قبل
پاسخ به  رسول مشکینی

آقای نماینده کمونیست ها،
نه تنها کمونیست های ایران بل کل کمونیست های جهان!
باید به شما بگویم
در نظر ارائه از طرف اینجانب
تناقص و روش پرداختن مشکوک استادتان مطرح و به پرسش گرفته شده است؛
اینکه شما جوش آوردی
وارد شعار گویی آبکی شدی
رفتارت طنزی را می آفریند

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading