دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

ادامهٔ قابیل به روایتِ مأمون – سیدعلی صالحی

این
تقدیرِ پا در گریزِ ماست:
تعویذِ عقوبتِ ساحران
به خطِ خوابگزارِ سَحَرخیزان بود
تا شاعرانِ عَرَب
از حجاز و قصیده به خانه برگردند.

این
سلاسلِ زلیخاست
برخوابِ قاهره،
تا آسمان بر سحوریِ اَبونواس ببارد.
بارشِ واژه بر واژه تا مزمورات…!

اما رزقِ راه:
یک سبد نان وُ
یک سبد کلوخ!

دعای به دریارفتگان
همین بود
که بعد از این
عقوبتِ این قبایل آغاز خواهد شد.

من
خوابگزارِ قلعهٔ مَرغاب
ماه را
به مؤمنینِ شبِ شولاها
نشان خواهم داد.

آه ای خلایق
خلایقِ خسته
شما قبلهٔ حاجات را
اشتباه گرفته‌اید.

دی…من دیدم
از سرسرایِ ساحران
بویِ سوختنِ مویِ گرگ می‌آمد
بویِ سوختنِ زبور و زعفران:
شما مگر در این چاهِ بی‌یوسف
چه دیده‌اید
که پوزهٔ خونْ گرفتهٔ دلاکان
دریا را به درد اَندر آورده است!

این
شما بودید برادرانِ ناخَلَف
که بر پیراهنِ دریدهٔ گرگ
گواهی دادید.

پس ای داستانْ نویسِ دَغَل
دفتر به دربار آورده‌اید
صِله از ستمگران بگیرید…!؟
زلیخایِ تهمتْ خورده
خوابِ شیوخِ شبْ نشین را
به مُعَبرانِ مردود
لو خواهند داد.

آه ای خبرچینِ چراغ‌کُش!
کلمات مرا
به مردمِ بی‌چشم و رو
نفروش،
زیان خواهی کرد.

پس
من و مومنین
هم در قرائتِ معجزه
از نیل گذشتیم
تا در اَبر و مِه
به کشفِ کلماتِ ممنوعه برگردیم.
و…
بویِ گرگ می‌آمد
بویِ مویِ گرگ می‌آمد
بویِ سوختنِ موی گرگ می‌آمد.

من از ابراهیم پرسیدم:
این خاک خسته آیا
همچنان
در خونِ کودکان غُسل خواهد کرد!؟

https://akhbar-rooz.com/?p=218603 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x