سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

دموکراسی مستقیم، یا مردم اداره کننده جامعه – مراد عظیمی

گفته می شود انگلستان مهد دموکراسی در جهان بوده است. آیا این ادعا برپایه جاری شدن دموکراسی در انگلستان بوده ویا به پشتوانه قدرت توپ های ناوگان دریائی ذهنیت سازی شد.

در قرن شانزدهم پدیداری سرمایه داری منوط به انباشت اولیه سرمایه داری بود. منبع انباشت سرمایه اولیه انگلستان از غارت طلا های کلیسای کاتولیک توسط هنری هشتم پادشاه انگلستان و تجارت بیرحم   فروش برده تامین گردید.درقرن شانزدهم کشتی های تجاری بسیارکوچک بودند و طول آنها نهایتا ازسی مترتجاوزنمی کرد. برده داران درکف کشتی چندین ردیف تابوت می چیدند وانسان های بینوا را در غل وزنجیردرون تابوت ها قرار می دادند. این بینوایان مدت سه ماه در درون تابوت متعفن می ماندند.وقتی کشتی به آمریکا می رسید حداقل ۳۰% این بیچاره ها هلاک شده و اجساد شان را به اقیانوس می انداختند. تجارت برده بسیارپرسود بود وحداقل ۷۰% سود داشت. همچنین سرمایه داری   نیاز به کارگر با سلب مالکیت از دهقانان داشت. توده های دهقان اززمین کنده شده آن چنان زیاد بودند که کارگاه های تولیدی، قادر به استخدام آنها نبودند. ازاین گذشته، بسیاری ازاین نگونبختان که تا دیروزدرطبیعت بودند، تن به کارزیرسقف کارگاه های آلوده ودیسیپلین سرمایه  داری نمی دادند. ازاین رو سائلان شهرها را فرا گرفتند. دولت تصمیمم گرفت این بیچاره ها را به دهات برگرداند.اگرفردی برمی گشت، باراول شلاق می زدند، بار دوم اضافه بر شلاق پیشانی اش را داغ می کردند، بار سوم پشت گاری بسته وآنقدرروی زمین می کشیدند تا زمین خونی می شد.این فرایند پیدایش سرمایه داری در مهد دموکراسی انگلستان بود.

در قرن شانزدهم یک عده اشراف یا لردهای موروثی ادعا می کردند آنها به عنوان افرادی فرهیخته و با فرهنگ شایسته حکومت بر مردم هستند. شرط تملّک آن چنان بالا بود که تنها عده ای ازتجارثروتمند حق رای داشتند. تجاربا دادن شام ونهار رای می خریدند.رسواترازهمه وجود شهرداری  های گندیده بود که حق انتخاب چندین نماینده راداشتند،ولی، شهربزرگی بود که حتی حق انتخاب یک نماینده را نداشت. در حکومت اشراف فرهیخته کودک گرسنه ای راکه قرص نانی  دزدیده بود  دار می زدند.  

پادشاه و پارلمان. چارلز اول می گفت من فقط به خدا جوابگو هستم، او برای تامین نیازهای دربار و جنگ از پارلمان درخواست کمک مالی کرد. پارلمان شروطی مقرر کرد. چارلز مستبد با گارد سلطنتی به پارلمان آمد وازرئیس خواست از صندلی اش بلند شود، وی امتناکرد و شاه سرافکنده پارلمان را به آکسفورد ترک کرد و جنگ داخلی یا انقلاب به اصطلاح بورژوا دموکراتیک روی داد. ارتش پارلمان پیروز شد. پارلمان ترسان از قدرت ارتش فرمان ترخیص سربازان را صادر کرد. سربازان اعلام کردند ماهنوز شش ماه حقوق نگرفته ایم. ما جنگیدیم وکشته ها دادیم وسهمی در اداره این کشورداریم. سه جریان سیاسی پدیدارشدند. یکم اولین شورای سربازان و افسران مادون تشکیل شد، آنها دیسیپلین سلسله مراتب نظامی را نادیده گرفتند ودر کلیسای پاتنی در غرب لندن دریک طرف میزژنرال ها ودرسمت مقابل نماینده های سربازان باهم جدل کردند. دوم، جنبش مساوات طلبان،Levellers، و صدور منشوریا چارت انتخابات :شامل حق رای همگانی مردان، اختصاص بودجه دولت برای کاندیدها و انتخابات سالانه. سوم جریان کارگران گودال کن، اولین نطفه آرمان برابری اجتماعی جرالد وینستلی که می گفت: زمین از آن کسی است که درآن کار می کند. وینستلی تلاشی نیز انجام داد. پارلمان وحشت زده هر سه جنبش اجتماعی ضد دولت-قدرت  سرمایه داری را سرکوب کرد۱.

تئوری های ضرورت دولت  و لیبرالیسم

تامس هابس و جان لاک هردو شاهد زنده برآمد انقلابی در جنگ داخلی انگلستان بودند.هردو وحشت زده از سه جنبش اجتماعی برآن شدند تا محمل تئوریک برای سرمایه داری سرهم کنند.

تامس هابس طرفدار سلطنت استبدادی ،درپیامد جنگ داخلی می گوید: زندگی بدون دولت چگونه خواهد بود.اوآن را حالت طبیعت نامید. در آن هر شخص حق یا مجوزی برای همه چیز در جهان خواهد داشت. هابس استدلال می کند  این منجر به “جنگ همه علیه همه” می شود. پس باید افراد بخشی از آزادی خود را دراختیار یک دولت مرکزی مقتدر قرار دهند تا در جامعه صلح و آرامش برقرار  کند.   دولت  ضروری هابس حق استفاده مطلق قهر،زور و سرکوب جامعه ومردم را به دولت سرمایه داری عرضه کرد.

 ضرورت وجودی دولت برفراز جامعه خواه با عنوان راست یا چپ ادعائی بی پایه است. من درپائین ماهیت واقعی دولت هابس را توضیح خواهم داد. ولی، همین جا بگویم که دولت نه از ازل وجود داشته ونه تا ابد به حیات اش ادامه خواهد دهد. درحقیقت، اشکال جوامع بدون دولت هم درگذشته وهم اکنون وجود دارد. در کنفدرالیسم دموکراتیک شمال وشرق سوریه کنونی(قبلا روژاوا نامیده می شد) یک هستی زنده از دموکراسی مستقیم یا مردم اداره کننده جامعه طی یازده سال گذشته زنان ومردان فرایند اداره جامعه را با سازمان دادن کمون ها و شوراها به پیش می برند. دولت  ضروری هابس حق استفاده مطلق قهر،زور و سرکوب جامعه ومردم را به دولت سرمایه داری عرضه کرد.

جان لاک  تئوری لیبرالیسم را برپایه های «حق طبیعی زندگی، لیبرتی و مالکیت»،مطرح کرد. حق طبیعی زندگی جان لاک یک شعار توخالی بود. اما لیبرتی چیست؟ لیبرتی به زبان فرانسه یعنی آزادی.ولی، درزبان انگیسی ،Freedom، واژه آزادی است. جان لاک آگاهانه از مفهوم لیبرتی نامأنوس استفاده می کند ونه از واژه شفاف آزادی در زبان انگلیسی .لیبرالیسم به عنوان یک ایدئولوژی /مذهب سرمایه داری را باید در تئوری و عمل بررسی کرد. جدا از چند فقره حقوق دموکراتیک فردی و سیستم وقضائی، لیبرالیسم یک ایدئولوژی/مذهب التقاتی است. لیبرالیسم چند مفهوم مختلف نظیر جهانی بودن، نسبی گرائی، مثبت گرای، پیشرفتگی، ذات گرائی، سیرخطی و پیشرفته تاریخ، اقتصاد سیاسی، فردگرایی را با هم مخلوط می کند. هم زمان، لیبرالیسم دموکراسی اخلاق و محوریت جامعه  بستر زندگی انسان ها را نادیده می گیرد-مارگرت تاچرنخست وزیر اسبق انگلستان صریح گفت: فقط افراد وجود دارند ونه جامعه. لیبرالیسم از آزادی فرد سخن می گوید.  فرد آزاد است و آزاد نیست. سرمایه دار آزاد است ارزش اضافی از گرده کارگرزن ومرد بیرون به کشد.اوتصمیم می گیرد چه، چگونه وبرای  چه هدفی تولید کند، کارگرهیچ آزادی دخالت درتولید ندارد،دیکتاتوری در کارخانه. از سوی دیگر لیبرالیسم فرد گرائی، آز و طمع شخصی و پول پرستی را تشویق می کند. همه چیزازجمله شرف رابا معیارپول می سنجد.  پراکسیس ایدئولوژی یا مذهب  لیبرالیسم جان لاک را باید در توسل به جنگ های خونین وویران گربی پایان، سلطه گری ، تجاوز، غارت، استعمار، استثمار، نابرابری، بی حقوقی ،بردگی وبویژه بردگی زن، نژاد پرستی، مردسالاری و تولید سلاح های مرگبار ارزیابی کرد.

اهتزاز پرچم منشور یا چارت مساوات طلبان.

درسال ۱۸۱۹ تقریباً دو قرن بعداز سرکوب چارت مساوات طلبان، ۶۰۰۰۰ نفر زن ومرد وعده ای با کودک درمیدان سنت پیتر منچستر اقدام به برگزاری همایش مسالمت آمیزکردند تا پرچم سرکوب شده حق رای همگانی مساوات طلبان را برافرازند. به محض اینکه اولین سخنران بالای تریبون شروع به سخنرانی کرد سواره نظام با شمشیرهای آخته حمله کردند عده ای را کشتند، جمعی زیرپای اسبان له شدند و شماری زخمی گردیدند. جواب دولت-قدرت سرمایه داری انگلستان به مطالبه دموکراسی وشرکت همه در انتخابات و اداره جامعه.

دودهه بعد درسال ۱۸۴۳ بورژوازی صنعتی دربحران غله براشراف پیروزشد واصلاح قطره چکانی حق رای اجراگردید. بعداز چند قرن شهرداری های گندیده منحل شدند وبا شکست جنبش جدید منشورطلبان یا چارتیست ها، وادامه قطره چکانی افزایش حق رای؛ بالاخره، وقتی دولت-قدرت انگلستان درسال ۱۹۲۹ حق رای زنان ومردان را تصویب کرد، گوهرو خصلت حق رای مساوات طلبان قرن هفدهم فراموش شده بود. اکنون حق مردم درسرنوشت جامعه به یک روز شرکت درانتخابات نیابتی یا دموکراسی نیم بند تقلیل یافت.

وقتی کشتی کریستوف کلمب مسیحی  درسال ۱۴۹۲ درجزیره باهاما Bahamas،  درقاره آمریکا لنگر انداخت زنان ومردان با سینی های میوه به استقبال آمدند.به محض اینکه کریستوف کلمب گردن بند طلائی را دید آن را چنگ زد و قاپید وغیره. درآمریکای شمالی میلیون ها مردم اصلی زندگی می کردند. سفید پوستان مهاجرنژادپرست مردم اصلی را تا لبه محو کامل نابود کردند، همینطور برده های آفریقایی وحشیانه استثمار شدند. پدران انقلاب به اصطلاح استقلال آمریکا درسال ۱۷۷۶به تاسی از انگلستان گفتند اگر ما به مردم حق رای بدهیم آنها زمین های دزدیده شده را ازما خواهند گرفت.ازاینرو، حزب جمهوری خواه قدرتمند تا سال ۱۹۱۹ انتصابی شد ونه انتخابی. لیبرالیسم آمریکا با توسل به دکترین مونرو درسال ۱۸۴۷به مکزیک حمله کرد ونصف آن کشور را شامل کالیفرنیا، فلوریدا، تکزاس و نیومکزیکو را تصرف کرد.آمریکای مرکزی و جنوبی حیات خلوت آمریکا شدند. آمریکا کودتا ها کرد، جنگ ها راه انداخت، از سلاح هسته ای استفاده کردو غیر.بابروز بحران اقتصادی دردهه ۱۹۷۰،  حکومت های راست افراطی مارگارت تاچر ورونالد ریگان درسال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۱ درانگلستان و آمریکا به قدرت رسیدند. دولت رفاه یا سوسیال دموکراسی برپایه های تولید صنعتی و نقش اتحادیه های کارگری از اقبال افتاد و بخش مالی به قدرت رسید ونئولیبرالیسم جانشین لیبرالیسم گردید. نئولیبرالیسم  سیاست های لیبرالیسم را درسطح نظری و عملی موافق با سلطه بخش مالی ادامه داد. نرم افزارهای مبارزه علیه تروریسم و فقدان به اصطلاح دموکراسی در کشورهای مخالف ابداع شدند. رسانه  های جمعی درخدمت وضع موجود به خط شدند. فرهنگ پویا وخلاق به هنر تفریحی مبتذل سقوط کرد. به شرائط کارو زندگی کارگران قویا حمله شد، قوانین ضد اتحادیه ای تصویب گردید و مقررات محدود کننده فعالیت بانک ها ملغی گردید، وراه برای قمار بازی بانک ها و موسسات مالی یا سرمایه داری کازینو هموار شد و منجربه عظیم ترین بحران سرمایه داری در شکل بحران مالی درسال ۲۰۰۸ گردید.نئولیبرالیسم وحشی جنگ هاراه انداخت خون ها ریخت ویرانی ها به بارآورد. احزاب و دولت های فاشیست همه جا سرکشیدند. درآمریکا حزب جمهوری خواه شبه فاشیست علنا طرفدار یک دولت توتالیتر و قیچی کردن دموکراسی نیم بند نئو لیبرالیسم است. دراتحادیه اروپا اولیگارشی تصمیمات را گرفته و وظیفه پارلمان اورپا مهر و امضا آنهاست. پرفسوریانیس وارافاکیس وزیراقتصاد یونان درسال ۲۰۱۵، می گوید من به شرودر وزیر اقتصاد قدرتمند آلمان گفتم مردم یونان به ما رای دادند تا بحران مالی را منصفانه حل کنیم وی جواب داد دموکراسی نمی تواند در اقتصاد دخالت کند!

دموکراسی اکسیژن جامعه است، همچنانکه تنفس به اکسیژن نیاز دارد. دموکراسی چیست؟ دموکراسی از دمو یعنی مردم و کراسی به معنای گرائی یا سالاری، پس دموکراسی یعنی مردم سالاری یا دموکراسی مستقیم ویا مردم جامعه را اداره کنند. به مدت نزدیک به یک قرن دردوران باستان دموکراسی مستقیم درشهر-کشورآتن اجرا می شد. مردم هرسال درمیدان شهر اجتماع می کردند تا ازبین نامزدها افرادی را برای اجرای تصمیمات مردم انتخاب کنند.اگرفردی با فصاحت وبلاغت خودرا معرفی می کرد نه تنها اورا انتخاب نمی کردند بلکه ازشهرتبعید می شد. دلیل شان این بود آن شخص با نطق فصیح امکان انتخاب  فردی را که عادی صحبت می کرد- ازبین می برد. کاستی های دموکراسی آتن این بود که زنان، برده ها و مهاجران حق شرکت در اداره جامعه نداشتند. علیرغم  این کمبودها، نمونه شهرکشوریونان باستان مصداقی است از وجود و تحقق دموکراسی مستقیم یا مردم جامعه را اداره کنند. اما، دردوران پیشا-تاریخ یا پدیداری دولت، جوامع عشیره ای دموکراسی مستقیم یا مردم اداره کننده جامعه را کنش کرده وبرپایه های اخلاق وسیاست ورزی تولید وبازتولید خودرا سامان می دادند۲.     

وجود دموکراسی درجامعه به این معناست که همه آحاد انسان ها درتولید وبازتولید جامعه شرکت کرده، و جامعه بطورطبیعی نفس می کشد. با پدیداری وعروج دولت برفراز جامعه، یکم: دولت برای صیانت و تداوم خود، به شیوه خودکامه یا تمامیت خواه مردم را ازشرکت در اداره جامعه محروم یا کنش دموکراسی را خفه می کند. دوم: دولت شرکت مردم دراداره جامعه ویا اجرای دموکراسی درجامعه را به یک روز محدود می کند-دموکراسی نیابتی-Representative parliamentary -.

با قیام و اعلام  فرایند انقلاب روژاوا درسال ۲۰۱۲ اولین شیوه نوین اداره شورائی جامعه یا دموکراسی مستقیم را درجهان سرمایه داری بشارت داد. من به اختصار به وجوهی از سیستم اداره شورائی روژاوا اشاره می کنم:

۱-دولت قانون اساسی می نویسد. درروژاوا «قرارداد اجتماعی مردم» تدوین گردید. به سخن دیگر،مردم قوانین ناظر برزندگی خود را تحریرکردند.  

۲-روژاوا-کردستان سوریه یا کردستان غربی به زبان کردی روژاوا نامیده می شود-اکثریت جمعیت اش را کردها تشکیل می دهند، واز اقلیت های قومی ارمنی، سیریانی، عرب، ترکمن، چچن و مذاهب مسیحی ارتودوکس، مذهب سنی و علوی وزبان های عربی، کردی،چچن، ترکمن، ارمنی وسیریانی تشکیل شده اند. همه این انسان ها با پذیرش اصل دموکراسی وبرابری تنوعات درتمام نهادهای جامعه ازمحله -معادل کمون- تاشوراها نمایندگی می شوند.(نمونه نوینی برای ایران).

۳- درسال ۲۰۱۷ با آزاد سازی شهرهای منبیج، شدادی، طبقا، رقه-پایتخت داعش- وشرق دیرعزور، روژاوا با استواری به اصل دموکراسی ورفع شبهه علیه برتری کردها برمردمان شهرهای عرب نشین نام روژاوا به «کنفدرلیسم دموکراتیک شمال وشرق سوریه» تغییرکرد.

۳-زنان موقعیت ویژه درانقلاب روژاوا داراهستند. پیش ازانقلاب، مردها می توانستند چند همسراختیارکنند. هم چنین با تفاوت سنی زیاد با دخترکم سن وسال ازدواج می کردند. زن وقتی نشاط وشادابی جوانی راازدست می داد، مرد با زن جوانترازدواج می کرد ویا زن وفرزندان را به امان خود گذاشته واز منزل می رفت. مرد زنش را می زد. جای زن خانه بود وجای مرد بیرون ازخانه. انقلاب به همه اینها خاتمه داد.ازدواج زیر سن هیجده سال وچندهمسری را غیرقانونی کرد. خشونت مرد در خانواده پیگرد قانونی شد. همسرمرد مطابق قانون مکلف به حضانت همسر و فرزندان گردید. فراتراز تصویب این قوانین ومقررات به سود زنان، اجرای عملی آنها پیگیری شدند. مبارزه علیه سنت مردسالاری ورهائی زنان به اجرای قوانین ومقررات محدود نشد و نهادهای گوناگون و تشکلات مستقل زنان برای زدودن سنت دیرین وجان سخت مردسالاری وتوانمندی زنان-empowering-بوجود آمدند.

۳-۱مجریان تمام تشکیلات ازکمون ها تا شوراها ازیک نفرزن ویک نفرمرد تشکیل می شود. همچنین درتمام تشکیلات اجتماعی ازکمون به بالا باید حداقل %۴۰ افراد را زنان شامل شوند.

۴-درک د ش ش س بجای واژه پلیس-با دولت تداعی می شود- ازواژه نیروی آسایش استفاده می کند.همچنین، نیروهای دفاعی ک د ش ش س ازواژگان نیروهای حفاظت خلقی مستقل زنان-PYJ- ونیروهای حفاظت خلقی  مستقل مردها-PYG- استفاده می کنند.

۵- ک د ش ش س پیگیرانه ایجاد ورشد انواع گوناگون هنرها سمعی، بصری ، نمایشی ودراماتیک وغیره را به پیش می برد.   

۶-ک د ش ش س پارادایم خط سه عبداله اوجالان را مبنی برنه با دولت سوریه وحامیانش ونه با دشمنان سوریه و فقط اتکا به نیروی مردم اساس سیاست های ک د ش ش س را تشکیل داده ودرهمان حال از پدیداری شکاف بین دولت-قدرت ها استفاده می کند.

۷- ک د ش ش س اقتصاد اجتماعی بر اساس فرایند کمون های زراعی و تعاونی های تولیدی را علیرغم محاصره اقتصادی از چهارطرف وحملات نظامی اردوغان فاشیست تجربه می کند.  

۸- بالاخره به یک نمونه بی نظیردهکده ژنوا اشاره کنم. این دهکده را زنان ک د ش ش س ساخته اند، هم مواد غذایی خودرا تولید کرده و هم درباره دانش زنان- ابداع عبداله اوجالان – بحث وپژوهش کرده وزنان از کشورهای اروپا دراین کلاس ها و سمینارها شرکت می کنند.

با استناد به تمام دلائل مطروحه در بالا و بهره گیری از تجربیات کنفدرالیسم دموکراتیک شمال وشرق سوریه، برپائی دموکراسی مستقیم یا  زنان ومردان جامعه ایران را اداره کنند آلترناتیو گذارازدیکتاتوری جمهوری اسلامی است.  

https://akhbar-rooz.com/?p=228249 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
4 ماه قبل

نوشته یک داستان تاریخی زودگذر است اما کسی که مدافع چنین نظراتی است قطعا باید تعریف معین و نقد معینی از دولت بدهد تا روابط تاریخی تمام جوامع تاکنونی را در آن تشریح کرده باشد ارتباط دولت با طبقات چرا کمونها که با شیوه همین داستان زندگی میکردند ناگهان به دو دسته برده و برده دار تقسیم طبقاتی شدند چرا دهقانان بوجود آمدند چرا سرمایه داری هست ؟ وقتی همه چیز از گل و بلبل شروع شده چه مکانیزمی جامعه را به این ورطه ی نیستی کشانده که منجی عالم بشریت ناگهان از مریخ افتاده و روزآوا آفریده است ؟تقلیل تلاش بشریت برای ارتقای خودش را تا امروز نادیده گرفته و بقول گفته مارکس به فوئرباخ را به یاد می آوریدکه در مورد درخت گیلاس بیان کرد دموکراسی با تعریف تقلیلگرایانه نوع حکومتیست طبقاتی نه مردم سالارانه زیرا قرار است روابطی را تعریف نماید و از نقطه ای که روزآوا ایستاده قرار است به کدام نقطه دیگر و برمبنای چه مکانیزمی پیش برود؟ نادیده گرفتن ماتریالیسم تاریخی و نامفهوم بودن مکانیزم تکامل و با خوش نویسی میسر نمی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x