شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

اطلاعیه برگزاری کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر + اسناد و پیام ها

بیست و هشتمین کنگره سازمان راه کارگر با برگزاری نشست هایی طی چهار روز در فوریه ۲۰۲۴ با شرکت اعضای سازمان و تعدادی میهمان برگزار شد.

در جلسات اولیه، بیلان یک ساله کمیته مرکزی و کلیه نهادها و کمیسیون های سازمان مورد نقد و بررسی قرار گرفت . شرکت کنندگان ضمن قدردانی از زحمات اعضای همه نهادها و کمیسیونهای تشکیلاتی، پیشنهادات چندی را برای بهبود و توسعه فعالیت ارائه کردند.

بعد از آن اعضای جدید کمیته مرکزی برای سال پیش رو انتخاب شدند. بر طبق اساسنامه سازمان، هر عضو کمیته مرکزی فقط برای دو دوره متوالی میتواند کاندید و انتخاب شود. ضمن اینکه این نهاد، اساسا نقش هماهنگ کننده دارد و در چارچوب مواضع مصوب، به انتشار اعلامیه و بیانیه مبادرت می ورزد. طبق اساسنامه سازمان، تدوین هر نوع موضع و سیاست جدید، تنها در ید اختیار جمهور اعضاء است که از  سه طریق اقدام به سیاست گزاری می کنند: کنگره سالانه، مجامع عمومی اینترنی منظم و همه پرسی یا رفراندم.

کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر پس از بررسی و تصویب گزارشات و بیلان سالانه نهادها و کمیسیونها، چهار سند پیشنهادی به کنگره را در دستور کار قرار داد. این اسناد عبارت بودند از: ۱درباره خیزش انقلابی ژینا و جنبش زن زندگی آزادی ۲درباره موقعیت جنبش کارگری ایران و ضرورت تشکل یابی سراسری ۳درباره مسایل بین المللی و خاورمیانه ۴پیام به فعالین جنبش دادخواهی، زندانیان سیاسی و خانواده جانباختگان راه آزادی و برابری.

در جریان نقد و بررسی این اسناد، ابتدا رفیق نویسنده پیش نویس، چکیده ای از محتوای سند را ارائه میکرد و آنگاه حاضرین در کنگره، جنبه های مختلف سند را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و پیشنهادات چندی را برای تکمیل و یا حذف برخی بخش های سند، مطرح میکردند. رفقای ارائه کننده پیش نویس اسناد نیز، کلیه پیشنهادات را یادداشت نموده و آندسته از آنها را که از حمایت اکثریت برخوردار بود در ویرایش دوم، وارد سند مذکور می کردند تا اینکه سرانجام هر چهار سند به تصویب کنگره رسید که همراه این اطلاعیه، انتشار بیرونی پیدا می کنند.

در پایان، با پخش سرود انترناسیونال، و با امید به گسترش جنبش سوسیالیستی و پیروزی انقلاب اجتماعی به رهبری طبقه کارگر برای استقرار آزادی و برابری در ایران و سراسر جهان، کنگره به کار خود خاتمه داد.

سرنگون رژیم اسلامی سرمایه داری ایران

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

اسفند ۱۴۰۲

سند سیاسی مصوب کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر درباره مسائل جهان و خاورمیانه

بودن یا نبودن! سوسیالیسم یا بربریت!

امروز بیش از هر زمان مشخص شده و یا باید مشخص شده باشد که نظام طبقاتی سرمایه داری در راستای پیشبرد هدف بنیادین خویش، یعنی کسب حداکثر سود از طریق استثمار بشریت و غارت طبیعت، فاجعه ای تمام عیار را برای اکثریت ساکنان سیاره زمین و خود زمین رقم میزند. این واقعیت را اکنون مضاف بر طرفداران جنبش و آرمان سوسیالیستی، حتی شماری از پیروان نظام سرمایه داری و نهادهای بین المللی نیز ناگزیر از اعتراف شده اند و سازمان ملل رسما آژیرهای خطر را به صدا درآورده است.

افزایش نابرابریهای طبقاتی

در یکسال گذشته – در فاصله بین دو کنگره سازمان – نظام جهانی سرمایه داری، همچون دو قرن گذشته، بحران های عمده جهانی را در همه سطوح افزایش داده و فجایع و تراژدیهای عظیمی را خلق کرده و یا ادامه داده است.

سازمان ملل که چند سال پیش وعده داده بود به گرسنگی و سوء تغذیه تا سال ۲۰۳۰ میلادی پایان دهد، اکنون اعتراف میکند که نه تنها این هدف قابل دسترسی نیست، بلکه بر میزان گرسنگان نیز افزوده شده و به حدود یک میلیارد نفر رسیده است.

سازمان جهانی کار که بارها هدف خود را کاهش استفاده از کار کودکان اعلام کرده بود، اکنون اعتراف میکند که جمعیت کودکان کار به حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون نفر رسیده است و هیچ چشم انداز نزدیکی برای کاهش و یا محو آن در سپهر اقتصاد جهانی بویژه در کشورهای موسوم به جهان سوم مشاهده نمی شود. زیرا سودهای میلیاردی کمپاتانی های بزرگ در ادامه استفاده از نیروی کار به شدت ارزان کودکان نهفته است.

نابرابری طبقاتی و فاصله فقیر و غنی روزبروز در حال افزایش است.  فاصله میان درآمدهای نجومی افراد و دهک های بالایی قابل قیاس با دهک های پائین جامعه یعنی اکثریت عظیم اردوی کار و رنج نیست. بطوریکه خود موسسات اقتصادی نظام سرمایه داری اعتراف میکنند که فقط ده ابر- سرمایه دار جهان، به اندازه نیمی از سکنه زمین ثروت دارند. اگر در قرن ها و دهه های گذشته، مافوق سود ناشی از استعمار کهن و نو سبب میشد که این حجم عظیم فقر و فلاکت عمدتا در کشورهای توسعه نیافته و عقب نگه داشته شده احساس شود، اکنون در خود کشورهای پیشرفته متروپل و امپریالیستی نیز شاهد فقر و محرومیت گسترده توده های میلیونی کارگر و زحمتکش هستیم. از تشدید فقر و بیکاری تا تشدید بحران مسکن و بی خانمانی و بحران بازنشستگی و محرومیت های دوران سالمندی و …

تخریب محیط زیست و انقراض تدریجی زمین

 اگر داده های فوق نشانه وخیم تر شدن زندگی اکثریت کارگران و محرومان جهان است و دودش اساسا به چشم اردوی کار و رنج میرود، تخریب سیستماتیک محیط زیست و سیاره زمین و آلودگی هوا و خاک و آب و بحران انباشت زباله، دارد کل هستی را در سیاره ما به اضمحلال میبرد که در اینصورت نظام سرمایه داری جهانی و طبقه حاکم نیز از آن بی نصیب نخواهند بود. در واقع به همراه نابودی تدریجی اما پرشتاب طبیعت و محیط زیست، کل تمدن بشری در خطر نابودی است و این تراژدی، فقیر و غنی نمی شناسد. از اینرو بخش هایی از حتی حامیان نظام سرمایه داری و اکثریت دانشمندان و کارشناسان زیست بوم نیز متوجه این فاجعه شده اند و آژیرهای خطر را به صدا درآورده اند. همزمان شاهد شکل گیری جنبش های توده ای و وسیع در کشورهای مختلف برای متوقف کردن روند انقراض زمین بویژه با مشارکت نسل جوان هستیم که آینده تیره و تاری را در چشم انداز می بینند. اما علیرغم حقانیت بی چون و چرای داده های علمی درباره عوامل اصلی تخریب محیط زیست و نقش کلیدی استفاده از سوختهای فسیلی، باز دولتهای سرمایه داری با فشار شرکتهای بزرگ بویژه نفتی، حاضر نیستند هیچ قدم اساسی و رادیکال برای توقف این چرخه ویرانگر بردارند. تمام اجلاس های بین المللی دعوت شده از سوی سازمان ملل از جمله اجلاس اخیر کاپ ۲۸ در امارات، نشان دادند که اقدامات آنها از حد یکسری فعالیتهای رفرمیستی و توصیه های اصلاح طلبانه فراتر نمی رود. ضمن اینکه بسیاری از دولتها بویژه دولتهای اصلی تولید کننده و مصرف کننده سوختهای فسیلی حاضر نشده اند به تعهدات خود در اجلاس های مکرر قبلی، برای کاهش چشمگیر گازهای آلاینده عمل کنند و هیچ نظارت جدی بر عملکرد اقتصادی این دولتها برای کنترل و حسابرسی از شرکتها وجود ندارد و یا بسیار سطحی و نازل است.

بدین سان بشریت در برابر این فاجعه قرار گرفته که در صورت افزایش دمای کره زمین به حدود دو تا چهار درصد، چگونه میتواند از پس عواقب وخیم آن برآید. همین حالا که گفته می شود دمای کره زمین یک و نیم درصد نسبت به دوره انقلاب صنعتی، افزایش یافته است، شاهد انواع بلایای “طبیعی” از توفان های عظیم النینو تا آتش سوزیهای عظیم جنگل ها و مراتع تا رانش زمین و خشکسالی و بحران آب و فاضلاب و غیره هستیم و صدها میلیارد دلار هر ساله خسارت اقتصادی به کشورها و بودجه دولتها وارد می شود. حال آنکه با هزینه هایی به مراتب کمتر از این خسارات، میتوانستند با فاصله گیری از مصرف سوختهای فسیلی، در زمینه انرژی های پاک سرمایه گذاری کنند و نکردند.

رشد بی سابقه آواره گان و پناهجویان

این ابر بحران بشریت، سبب مهاجرات دهها میلیون انسان از خانه و کاشانه خود شده است. بسیاری از مردمان کشورهای جهان سوم به دلیل عواقب ناشی از خشکسالی و تخریب محیط زیست، ناگزیرند یا در داخل کشور خود دست به کوچ اجباری بزنند و یا به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. البته جدا از عوامل اقلیمی، مسائلی چون جنگهای داخلی و منطقه ای، استبداد و سرکوب و تبعیضات اجتماعی نیز در افزایش پدیده آواره گی و پناهندگی و مهاجرت دخیل هستند. به نحوی که برای اولین بار در تاریخ بشریت، رقم پناهجویان و آواره گان به صد میلیون نفر رسیده است. بسیاری از آنها در جستجوی مکانی نسبتا امن تر، دل به دریا می زنند که فقط در دو دهه گذشته بیش از بیست هزار نفر از آنها در دریای مدیترانه جان خویش را از دست داده اند.

رشد گرایشات راست افراطی و نئوفاشیستی

پاسخ دولتهای پیشرفته سرمایه داری از اروپا تا امریکا و غیره، در مواجهه با این ابر-پالش ها، تشدید سیاستهای ضد پناهندگی و مهاجرت، حذف خدمات اجتماعی به جای مانده از دولتهای “رفاه” پس از جنگ جهانی دوم و در پیش گرفتن سیاستهای راست روانه و نئوفاشیستی است. در واقع نظام سرمایه داری در آستین خود فقط گزینه های لیبرالی، محافظه کارانه، سوسیال رفرمیستی، احزاب مذهبی و غیره ندارد، بلکه در شرایط اوج گیری بحران های اجتماعی سیاسی و اقتصادی، سعی میکند با برگ احزاب و نیروهای راست پوپولیست، افراطی و نئوفاشیست نیز بازی کند. وظیقه پوپولیسم راست و جریانات راسیست و فاشیست این است که تلاش کنند درباره ریشه اصلی مصیبتها و بحران های کشور و جهان، آدرس غلط بدهند تا مانع از تمرکز مبارزه طبقاتی کارگران و زحمتکشان روی نظام جهنمی سرمایه داری شوند. آنها با طرح ادرسهای غلطی همچون پناهندگان، مهاجرین جهان سومی و یا افراد متعلق به این یا آن مذهب، نژاد و ملیت … سعی میکنند افکار عمومی را منحرف کنند و متاسفانه به دلیل ضعف بدیل های رادیکال انسانی و چپ، به توفیق هایی هم دست یافته اند و در بسیاری از کشورها شاهد پیروزیهای انتخاباتی جریانات راست افراطی و یا اقزایش وزن سیاسی آنها هستیم. نظیر: هلند، ایتالیا، آرژانتین، یونان، فرانسه، آلمان، سوئد، امریکا و …

میلیتاریسم و جنگ های بی پایان

نسل کشی در غزه و درگیریهای نیابتی در خاورمیانه

 فقر و نابرابری و آواره گی و انقراض تدریجی زمین، تنها دستاوردهای نظام سرمایه داری نیستند، بلکه این نظام در راستای منافع خود هرازگاهی با راه انداختن انواع جنگها، دست به جنایت و نسل کشی میزند. در واقع این به اصطلاح “منافع ملی” در راه اندازی و یا حمایت از یک جنگ معین، بخشی از اقتصاد میلیتاریستی و سود سرشار کمپانیهای تولید سلاح به ویژه سلاحهای کشتار جمعی است. بند ناف نظامات طبقاتی و در جهان معاصر، نظام سرمایه داری با جنگ، ویرانی و کشتار پیوند خورده است. حمایت از رژیمهای سرکوبگر، تلاش برای تقسیم یا تصرف منابع اقتصادی جدید، تلاش برای کنترل مناطق ژئوپولیتیک و سوق الجیشی و رقابت قدرتهای منطقه ای و بین المللی با یکدیگر، عواملی هستند که تنور جنگ را دائما شعله ور نگه میدارند. هزینه انسانی اجتماعی و اقتصادی این جنگها و نیز تولید تسلیحات و اداره پایگاههای نظامی برای بشریت، هر ساله تریلیونها دلار بالغ می شود. سرمایه عظیمی که میتواند در خدمت حفظ محیط زیست و نیز بهبود بهداشت، مسکن، تغذیه و رفاه انسانها قرار گیرد و ریشه بسیاری از بحران ها را بخشکاند.

تنها کافیست به فاجعه ای که در پنج ماهه اخیر شاهد وقوع آن در غزه و فلسطین اشغالی بوده ایم نگاه کنیم که چگونه جهان، ناتوان از توقف ویران سازی و نسل کشی و پاکسازی نژادی سیستماتیک است. ما می دانیم که دیرینه ترین بحران خاورمیانه یعنی بی حقوقی مردم ستمدیده فلسطین، به دلیل جنایات و اشغالگری رژیم آپارتاید اسرائیل، عمری ۷۵ ساله دارد، اما رسانه های اصلی غرب به سرکردگی امریکا، میخواهند اینطور وانمود کنند که جنگ و بحران اخیر با حمله حماس در روز هفت اکتبر شروع شده است و این خاک پاشیدن به چشم حقیقت و تاریخ است. تردیدی نیست که حماس و جهاد اسلامی فلسطین دو نیروی عمیقا ارتجاعی اسلامی و بنیاد گرا هستند و به شدت استبدادی، بورژوایی، ضد سوسیالیستی، ضد لائیسیته و زن ستیز. بعلاوه تردیدی نیست که کشتار غیرنظامیان در روز هفت اکتبر را باید قاطعانه محکوم کرد. اما تراژدی پنج ماهه اخیر – و در راس آن کشته شدن بیش از سی هزار فلسطینی در غزه و کرانه باختری و آواره گی و گرسنگی و بی پناهی بیش از دو میلیون نفر از آنها، مصداق کامل سیاستهای فاشیستی است توسط کسانی که خود در جریان جنگ جهانی دوم قربانی فاشیسم اروپایی بوده اند. از اینرو ما ضمن حمایت از اقدام افریقای جنوبی برای کشاندن رژیم اسرائیل به دادگاه بین المللی دادگستری در لاهه به جرم نسل کشی، و نیز ضمن وفاداری به صدای سوم یعنی مرزبندی توامان با امپریالیستها، صهیونیستها و ارتجاع اسلامی، باید تمام قد در کنار مردم فلسطین به ایستیم و از حق تعیین سرنوشت آنها دفاع کنیم. مردمان ساکن اسرائیل – فلسطین فارغ از ملیت، مذهب و عقایدشان، باید از حقوق شهروندی برابر برخوردار باشند. خواه به صورت دو کشور مستقل و خواه به صورت یک کشور واحد دمکراتیک و سکولار مبتنی بر حداکثر آزادی و برابری. تنها چنین رویکردی است که میتواند ریشه دیرینه ترین منازعه و بحران خاورمیانه را بخشکاند و به این جنگ ویرانگر منطقه ای پایان دهد.

این جنگ و بحران البته فقط به منطقه فلسطین – اسرائیل محدود نمانده و با دخالت مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای خارجی و منطقه ای، بخش مهمی از خاورمیانه را درگیر کرده است. از یکطرف امریکا تمام قد از جنایات رژیم اسرائیل حمایت میکند و جلوی تصویب قطعنامه توقف جنگ و اعلام فوری آتش بس را گرفته است و از سویی دیگر جمهوری اسلامی ایران، سعی کرده بدون وارد شدن مستقیم به جنگ، از طریق نیروهای متحد و بعضا نیابتی خویش در سوریه و لبنان و عراق و یمن در منازعه اخیر نقش آفرینی کند و در این راستا تعدادی از مهمترین فرماندهان سپاه قدس هدف ترور اسرائیل در سوریه قرار گرفتند. یکی از کانون های داغ این درگیری نظامی منطقه ای، کشور یمن و حوزه دریای سرخ است. از یکطرف حوثی های یمن با هدف همبستگی با مردم غزه وارد منازعه شده اند و از طرفی دیگر امریکا و شماری از متحدین غربی اش، دائما در حال بمباران مناطق مختلف یمن هستیم. کشور جنگ زده و فقیری که تازه داشت از طریق آتش بس با عربستان کمی نفس می کشید.

 حملات موشکی سپاه پاسداران به اقلیم کردستان عراق، ادلب سوریه و بلوچستان پاکستان نیز ابعاد تنش را بالا برد هر چند به نظر میرسد در هفته های اخیر فروکش کرده و نوعی آتش بس در عراق میان طرفین منازعه بوجود آمده است.

رژیم ایران در حالی متحدین خود در لبنان، سوریه، عراق  و یمن را تشویق به مداخله در جنگ و بحران اخیر کرده که خود سعی نموده مستقیما وارد منازعه نشود تا دامنه آتش جنگ به ایران کشیده نشود و موجودیت رژیم را به خطر نیندازد.در این رابطه، باید تاکید کرد که مجموعه سیاستهای منطقه ای رژیم در خاورمیانه ربطی به دفاع از مردم محروم فلسطین و سایر مردمان ستمدیده خاورمیانه ندارد. ریخت و پاش میلیاردها دلار از سوی این رژیم فقط با هدف تقویت ارتجاع اسلامی متحد خود بویژه هلال شیعی صورت میگیرد. به همین خاطر از سوی اکثریت مردمان ایران محکوم می شود و این سیاست نتوانسته هیچ سمپاتی در داخل جامعه ایران ایجاد نماید.

بنابراین  بسیار اهمیت دارد که ضمن حمایت قاطع از حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و مخالفت با ادامه جنگ و کشتار، از موضع صدای سوم، مرز روشنی با سیاستهای رژیم فاشیست اسلامی ایران و نیروهای مرتجع متحد آن در خاورمیانه داشته باشیم.

جنگ ویرانگر روسیه – اوکراین – ناتو

همین موضع یعنی صدای سوم در مورد جنگ اوکراین نیز مصداق دارد و باید از همین دیدگاه یعنی مرزبندی توامان با رژیم جنایتکار و اشغالگر روسیه و دولت دست راستی اوکراین و حامی آن امریکا و ناتو، و نیز افشای قاطع دخالت مستقیم رژیم اسلامی ایران از طریق فروش پهباد و موشک به روسیه برای استفاده ارتش پوتین، به توقف فوری جنگ، کشتار و رقابتهای نظامی رای داد تا میلیونها اوکراینی که خانه و کاشانه خود را از دست داده اند قادر شوند به یک زندگی نرمال برگردند. ضمن اینکه حقوق انسانی مردمان روس زبان شرق اوکراین نیز رعایت شود. بعلاوه باید مردمان اروپا را تشویق نمود که در سراسر قاره علیه گسترش جنگ و پیمان های نظامی امپریالیستی نظیر ناتو مبارزه کنند. روسیه پوتین که فکر میکرد به عنوان دومین قدرت نظامی جهان، براحتی میتواند تا کیف پیش برود و موجبات سقوط رژیم زلینسکی را فراهم کند، عملا نتوانسته به خواست اصلی خود دست یابد و دوسال است که در باتلاق اوکراین گیر کرده و متصرفات آن به همان مناطق عمدتا روس زبان شرق اوکراین خلاصه شده است. هر چند در هفته های اخیر به دلیل تردیدهایی که چه در امریکا و چه در اروپا در مورد ادامه کمکهای نظامی و مالی گسترده به اوکراین، بوجود آمده، شاهد عقب نشینی هایی توسط نظامیان و شبه نظامیان اوکرائینی بودیم. با این همه به نظر نمیرسد این جنگ ویرانگر، طرف پیروزی داشته باشد و بن بست آن ادامه دار خواهد بود. البته نباید کتمان کرد که امریکا و غرب با زیر پا گذاشتن قول خود به روسیه مبنی بر عدم گسترش ناتو به مرزهای شرقی اروپا (غرب روسیه) و از جمله سازماندهی شبه کودتا علیه دولت قبلی کیف و تشویق دولت کنونی اوکراین به طرح درخواست عضویت در ناتو، عملا آتش بیار معرکه بوده و تا این لحظه نیز با اعطای صدها میلیارد دلار کمک نظامی، مالی، اقتصادی و مستشاری، مستقیما در این جنگ خانمان سوز مشارکت داشته است و اکنون نیز با پذیرش درخواست عضویت فنلاند و سوئد در ناتو، گام دیگری برای تداوم رقابتهای میلیتاریستی در اروپا برداشته و در این راستا امریکا همه کشورهای عضو ناتو را زیر فشار قرار داده که حداقل دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف بودجه نظامی و هزینه های پیمان امپریالیستی ناتو کنند.

بنابراین در مواجهه با این جنگ و بحران نیز باید از موضع صدای سوم حرکت نمود و این میسر نیست جز تشدید مبارزه در همه عرصه ها برای جهانی عاری از جنگ، کشتار، ویرانی و میلیتاریسم.

قطب بندیهای امپریالیستی جدید و رقابت همه جانبه چین و امریکا

امپریالیسم امریکا که بعد از فائق آمدن بر سیطره استعمار بریتانیا – بویژه پس از جنگ جهانی دوم- مبدل به سرکرده نظام جهانی سرمایه داری چه به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا با بیش از ۲۵ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی و مجهز ترین نیروی نظامی با فاصله بسیار از دیگر کشورها و از جمله برخورداری از حدود هزار پایگاه نظامی در خارج از مرزهای ایالات متحده شده بود و در دنیای پس از فروپاشی بلوک شوروی، عرصه را برای همه اشکال مداخله امپریالیستی و از جمله راه اندازی جنگ و اشغال مهیا می دید، اکنون مدتی است که شاهد شکل گیری قدرتهای جدید سیاسی اقتصادی و حتی نظامی است.

از یکطرف چین با حدود ۱۸ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی به عنوان دومین اقتصاد جهان سرمایه داری، به سرعت خود را به امریکا نزدیک می کند. با این تفاوت که دولت امریکا بدهکارترین دولت جهان است و دولت چین دارای بیشترین مازاد ارزی. از سویی دیگر، این نقطه قوت، سبب شده که امپریالیسم چین با سیاست “کمربند و جاده” (دیپلماسی اتوبان) و با سرمایه گذاری صدها میلیاردی در زیرساخت ها، معادن، کشاورزی و صنایع کشورهای جهان سوم بویژه در افریقا، آسیا و امریکای لاتین، طیف وسیعی از کشورهای جهان را عملا به کمپ خود بکشاند. تشکیل اتحادیه های اقتصادی بزرگی مثل: بریکس و شانگهای، عملا به رقیب جدی جناح غربی امپریالیستها به سرکرده گی امریکا تبدیل شده اند. ضمن اینکه چین با چراغی خاموش، به سرعت در حال تقویت قدرت نظامی خود است که بسیاری از ابعاد آن ناروشن است.

برای مقابله با به خطر افتادن هژمونی تا کنونی امریکا، هیات حاکمه ایالات متحده همان سیاستی را دارد پمپاژ میکند که امپریالیستهای رقیب در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم در پیش گرفتند. برای به چالش گرفتن قدرت رقیب، جهان را در آتش جنگ و ویرانی سوق دادند. اکنون نیز امریکا احساس میکند که باید در برابر قدرت نوظهور چین و متحدینش، به ایستد و آنرا علیرغم بحران خاورمیانه و جنگ اوکراین، بدل به الویت سیاست خارجی خود کند. به همین خاطر، به بهانه دفاع از تایوان (چین تایپه) که خود اقرار میکند بخشی از چین اصلی است، به شدت در حال دمیدن بر رقابتهای نظامی در دریای چین و آبهای اطراف تایوان است. از سویی دیگر چین که توانسته بود در دهه های اخیر، ماکائو و هنگ کنگ را پس بگیرد، اکنون برای الحاق مجدد تایون، دندان تیز کرده است. ضمن اینکه با ایجاد جزایر مصنوعی در دریای چین بر سر تسلط بر ان با چند کشور آسیای شرقی نظیر ویتنام، فیلیپین، ژاپن، کره جنوبی و … دعوا دارد. این در حالی است که امریکا ناوگان دریایی بزرگی در این منطقه مستقر کرده است.

از اینرو با توجه به تضعیف روسیه، رقابت اصلی قدرتهای جهان سرمایه داری را باید میان امریکا و چین جستجو کرد که در صورت عدم مهار این رقابت امپریالیستی اولین و دومین قدرت اقتصادی جهان، بشریت با سناریوهای هولناکی مواجه خواهد بود. هر چند اتمی بودن ارتش های هر دو کشور، احتمال جنگ جهانی سوم را تا حدود زیادی کاهش داده، اما این مسئله مانع از درگیریها و جنگهای منطقه ای کنترل شده نخواهد بود. 

جهانی بهتر ممکن است

 بشریت فرصت ناچیزی دارد که از گریبان خویش را از ابر-چالش هایی نظیر گسترش فقر، انقراض پرشتاب زمین و نابودی تمدن بشری و رشد انواع فجایع و بحران ها و جنگها و محرومیتها رها کند. عبارت شکسپیر در نمایشنامه هملت – بودن یا نبودن – باید به شعار تاریخی روزا لوکزامبورگ گره بخورد: سوسیالیسم یا بربریت.

 اما کدام خوانش از سوسیالیسم؟ سوسیالیسم مد نظر ما حکومتهای تک حزبی استالینیستی یک قرن اخیر نیستند و یا احزاب به اصطلاح چپ میانه مدعی سوسیال دمکراسی که در واقع چیزی نیستند جز جناحهای رفرمیست خود نظام سرمایه داری برای جلوگیری از انهدام آن و برای ممانعت از تغییرات ریشه ای رادیکال.

سوسیالیسم مورد نظر ما اولا متکی بر اراده دمکراتیک و شورایی اکثریت عظیم جامعه است، هدفش برچیدن نظام طبقاتی سرمایه داری و بنای جهانی انسانی سرشار از آزادی، رفاه ، شادی و برابری است. جهانی عاری از جنگ و کشتار و تبعیضات جنسی – جنسیتی، ملی نژادی مذهبی و طبقاتی، جهانی که هیچ بودگان، بر سرنوشت خود حاکم می شوند و انسان و طبیعت در یک هارمونی، محیط زندگی را زیباتر میکنند.

متاسفانه به دلیل هژمونی خوانش های استالینیستی و نیز رفرمیستی در یک قرن اخیر، هنوز گفتمان سوسیالیسم دمکراتیک و شورایی و عجین شده با دمکراسی مستقیم، نتوانسته حقانیت خود را با درس آموزی از تجارب مثبت و منفی گذشته، به اثبات رساند. لذا باید چه در پراتیک و چه در تئوری، اقدامات خویش را در همه کشورها توسعه دهیم.

در این راستا ضروریست فعالین چپ، آزادیخواه، برابری طلب و انسان دوست در همه نقاط جهان، کارزارها و جنبش های وسیعی برای توقف جنگ و کشتار و در حمایت از صلح عادلانه برپا کنند، جنبش حفظ محیط زیت را وسعت دهند، عنصر تشکل یابی و سازماندهی را در میان کارگران و زحمتکشان تقویت کنند تا علیه این ابر بحران ها و نابرابریهای عظیم طبقاتی به میدان آیند. نیروهای چپ و انقلابی در همه کشورها باید از طریق لگام زدن بر سکتاریسم و پراکندگی، صفوف خود را متشکل تر و وسیع تر کنند. ضمن اینکه در کلیه نهادها و تشکل ها یدمکراتیک غیرحزبی ، لازم است حول آرمان آزادی و برابری، وسیعترین نیروهای مترقی را گرد آورد. در خاورمیانه بحران زده، ایده ایجاد فوروم چپ خاورمیانه، برای مقابله توامان با رژیم های استبدادی، سرمایه داری، اسلام سیاسی، دخالت امپریالیستها و نسل کشی صهیونیستها بیش از هر زمان اهمیت یافته است. تنها چنین نیرویی با چنین مواضعی است که میتواند جهان ما را از چنبره فقر و نابرابری و جنگ و ویرانی و اضمحلال تدریجی تمدن بشری نجات دهد.

 ما اگر چه اکنون در اقلیت هستیم، اما در سمت درست تاریخ ایستاده ایم. از اینرو با صدایی رسا باید اعلام کنیم که آزادی، رفاه، آسایش و برابری بشریت و نیز حفظ سیاره زیبای ما در گرو عروج این بدیل است، هر راهی جز این، سراب است!!

اسفند ۱۴۰۲

سند کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر درباره موقعیت جنبش کارگری ایران و ضرورت تشکل یابی سراسری

۱- در تمامی طول عمر رژیم اسلامی مبارزه کارگری و جنبش کارگری به اشکال مختلف وجود داشته است. هر چند که گزارشات مربوط به اعتراضات کارگری در چند سال  گذشته روند رو به افزایشی را نشان می دهد. این مبارزات، اعتصابات، اعتراضات  در سالهای اخیر از نظر تعداد، در جهان کم نظیر بوده است ، حتی در دوران  پاندمی کرونا کارگران به اعتراضات خود ادامه دادند که خود نشان از شرایط  بدی معیشت، بی حقوقی مطلق، سرکوب و بیزاری از حکومت و سیاستهای آن و پاسخ کارگران و زحمتکشان به وضعیت تحمل ناپذیر و به بحران اقتصادی – اجتماعی عمیقی است که سراپای نظام سرمایه داری ایران را فرا گرفته است.

۲- طبقه کارگر با همه فشارها و سرکوب ها تلاش کرده خود را سازمان بدهد . جنبش کارگری در گفته هایش سالهاست که پیشاپیش جامعه حرکت کرده است، در مقابله با رژیم اسلامی تا حدی پیشروی های نسبی داشته است، با درجه ای از آگاهی و سازمانیابی، با وجود ممنوعیت اعتصاب و سازمانهای مستقل کارگری،  با تشکیل اتحادیه های شرکت واحد و هفت تپه ، تشکیلات های فعالین کارگری مانند کمیته های هماهنگی و پیگیری، اتحادیه آزاد …و نیز تشکلهای نسبتا سراسری معلمین و بازنشستگان  تا به امروز علیرغم فشار دائمی و بسیار خشن دستگاههای امنیتی رژیم اسلامی، اخراج، بیکاری، زندان و شکنجه فعالین کارگری، اعتراضات و اعتصابات موثری را چه در سطح کارخانه، محیط کار و شهرهای محل سکونت خود و چه در شماری از اعتراضات سراسری بویژه معلمین سازمان داده است. دستآوردهای چشمگیری داشته و نقش مهمی در کشیده شدن اوضاع به شرایط امروز داشته است.

۳- در جنبش کارگری کار مشترک و دمکراتیک  بر روی یک اعلامیه، سند و یا اطلاعیه سابقه داشته است. در همین چند سال گذشته و تا کنون تشکلهای مستقل کارگری ( هر چند کوچک و محدود) و تشکلهای فعالین کارگری به همراه نهاد های دانشجویی، بازنشستگان ، زنان و…  به مناسبتهای مختلف (نه فقط اول ماه مه و هشتم مارس)، بلکه روز دانشجو، روز معلم، علیه دستمزدهای زیر خط فقر، لایحه بودجه، حداقل دستمزد، واکسیناسیون و… گاها به تعداد متفاوت و هر چند تشکل با یکدیگر اطلاعیه و بیانیه مشترک ارایه داد ه اند. از نمونه های درخشان آن را میتوان: بیانیه در حمایت از فراخوان کارگران هفت تپه و اسماعیل بخشی که یازده تشکل دانشجویی ، ۲۶  تشکل کارگری، بیکاران، بازنشستگان و جوانان محلات  آنرا امضا کردند.

۴- بیانیه اول ماه مه  سال ۱۴۰۰ که ۱۵ نهاد و سندیکاهای کارگری، معلمان ، بازنشستگان و تشکلات مدافع حقوق زنان بیرون دادند در آن از جمله بویژه به تبعیض حداکثری بیش از همه در وضعیت معیشتی زنان ، حق اشتغال پایین آنان، قرار گرفتن در صف اول اخراج، بیکار سازیها، منزوی شدن زنان کارگر، وضع زنان کارگر خانگی و فشار مضاعفی که  بر این زنان اعمال میشود اشاره کردند. در آن بیانیه از ایجاد یک شورای همکاری میان بخشهای مختلف کارگران، کارمندان، مزدبگیران، معلمان، بازنشستگان، زنان ، دانشجویان، بیکاران تاکید داشتند:  … این یک حلقه اصلی کار سازماندهی در جامعه و در بین کارگران و زحمتکشان است. بدون هماهنگی و رفتن به سوی ایجاد نهاده های همکاری و سراسری برای هدایت مشترک جنبشهای مطالباتی قدرت آنها به هدر میرود.

۵- و بالاخره میتوان از انتشار منشور دوازده ماده ای بیست تشکل اجتماعی کارگری، زنان، صنفی و مدنی در ایران که بر متن جنبش انقلابی زن- زندگی-آزادی در سال گذشته بیرون داده شد، بعنوان نقطه عطفی نام برد که مطالبات حداقلی مردم و بویژه جنبشهای اجتماعی را بیان میکرد. این منشور با تاکید بر دخالت مستقیم مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود، در تقابل آشکار با پلاتفورم‌ها و منشورهای جریانات دست راستی تمامیت­خواه با ائتلاف­هاى پشت پرده از بالای سر مردم بود. منشور در کل با‌ همخوانی طبقاتی کارگری و گرایش به سوی طبقه کارگر رویکردی به سوی چشم انداز و افق برون رفت از مناسبات طبقاتی و انسان ستیز حاکم داشت و دارد.

۶- منشور مطالبات حداقلی به لحاظ اجتماعی انعکاس وسیعی داشت و با استقبال اکثریت نیروهای آزادیخواه و برابری طلب و سوسیالیست مواجه گشت و نیروهای ارتجاعی را به واکنش وا داشت. همچنین مورد حمایت تعدادی از اتحادیه‌های کارگری در سطح بین‌المللی قرار گرفت. اکثریت سازمانها و جریانات چپ و سوسیالیستی ایران در خارج از کشور و بسیاری از فعالین اجتماعی با وجود ارزیابی‌های  متفاوت درباره کمبودهای آن، از این منشور حمایت کردند. و بسیاری از احزاب و سازمانهای سوسیالیست با یک همکاری بیسابقه در حمایت از منشور ۲۰ تشکل، یک همایش بزرگ در کلن برگزار کردند و از فعالین و تشکل‌های کارگری در داخل کشور و حتی از زندان  پیام حمایت دریافت کردند.

۷- در خیزش انقلابی ژینا که بزرگترین و عظیم ترین جنبش و عصیان انقلابی با وسعت و تداوم بی سابقه در دوران حکومت جمهوری اسلامی بوده است، کارگران و زحمتکشان همچون آحاد جامعه نقشی اساسی داشتند. بدون شک اکثریت معترضین شرکت کننده در کف خیابان ، دستگیرشدگان ، اعدام شدگان و زخمی ها متعلق به  طبقه  کارگر و خانواده های کارگری بودند. کارگران بخشهای مختلف تلاش کردند که در همبستگی با این جنبش عظیم به میدان بیایند بعنوان مثال: شورای سازماندهی اعتراضات پیمانی نفت در همان ابتدا اطلاعیه و هشدار داد و حتی ۱۸ مهر کارگران پروژه ای عسلویه و فاز دوم پالایشگاه آبادان اعتصاب کردند و حتی شعار مرگ بر دیکتاتور دادند که با دستگیری، تهدید، و بیکاری روبرو شدند. کارگران ذوب آهن اصفهان و پاره‌ای دیگر از کارخانجات، اعتصابات و اعتراضات موردی را برگزار کردند. معلمان در هفته های نخست این خیزش، فراخوان دو حرکت  سراسری را دادند و نیز کارکنان بخش بهداشت و درمان و رانندگان کامیون چندین اعتصاب و حرکت سراسری  برپا کردند. اما طبقه کارگر نتوانست بطور سازمان یافته و همچون یک طبقه با شعار سرنگونی و یا با بر پایی اعتصاب سیاسی سراسری به میدان بیایند.

 از موانع در راه پیوستن جنبش کارگری به جنبش انقلابی میتوان به ساختار اقتصاد ایران، نا امنی شغلی ، سرکوب گسترده و سیستماتیک ، خطر اخراج و بیکاری ، نا امنی شغلی و نبود صندوق  اعتصاب  نام برد.

۷- هر چند رژیم اسلامی با سرکوب گسترده، کشتار، و براه انداختن موج اعدام ها ،ترور، باز داشت ، مسمومیت جنایتکارانه، لشگر کشی و امنیتی کردن محل کار و دانشگاه تلاش کرد که سیاست خدای دهه شصت را بکار گیرد اما نتوانست اراده انقلابی را از مردم  بگیرد. نیروی سرکوب دستگاه حاکم کارآیی اش گذشته اش را از دست داده است. بقول کارگران فولاد:  نه تهدید، نه زندان دیگر اثر ندارد. به نظر میرسد که مرکز ثقل و دینامیسم اعتراضات، به مراکز تولیدی و حرکات اعتراضی و مطالباتی کارگران و زحمتکشان در جامعه منتقل شده است. شاهد حرکات کارگری رادیکال و سیاسی  و سر دادن  شعرهایی در رابطه با تحریم انتخابات، مجلس فرمایشی، لغو اعدام، آزادی زندانیان سیاسی می باشیم. جنبش کارگری با هوشیاری در حال تلاش و یافتن راههای پیشروی و گسترش تداوم مبارزات است. به موازات اعتراضات منظم بازنشستگان، (تامین اجتماعی، کشوری و لشگری، مخابرات و …) که با هماهنگی و همزمان کف خیابان ها را به محل تجمع و طرح مطالباتشان تبدیل کرده اند، موج گسترده ای از اعتراضات کارگری در صنایع کلیدی منجمله نفت و گاز، پتروشیمی، معادن و فولاد ، پرستاران ، کادر درمان، معلمان و… جاری است. بنا به گزارشات اتحاد بین المللی اعتراضات کارگری در نه ماهه اول سال در مقایسه  نسبت به مشابه آن در سال ۱۴۰۱ افزایشی ۵۱ در صدی داشته است.

۹- در این دوره هر چند همبستگی ها در جنبش کارگری و در حمایت از اعتصابات و اعتراضات یکدیگر روند رو به افزایشی داشته است، بعنوان مثال در اعتصاب کارگران فولاد –  که با حضور یکپارچه و قدرتمندانه و با همبستگی و با برگزاری مجمع عمومی توانستند به برخی از خواست هایشان برسند- شاهد زنجیره حمایتی در میان بخشهای دیگر طبقه و نهادهای دانشجویی و مردم آزادیخواه  بودیم. با این وجود جنبش کارگری همچنان با وجود حمایتهای بیدریغ از یکدیگر از پراکندگی رنج می برد.

۱۰- همانگونه که در قطعنامه کنگره ۲۶ سازمان آمده : مسئله ایجاد تشکیلات پایدار و حرکت به سوی ایجاد تشکیلات سراسری کارگران همچنان پاشنه آشیل جنبش کارگری ایران است. اشکال تشکل  سندیکا ، شورا، کمیته های کارخانه ، اتحادیه و جنبش مجامع عمومی و … از دل مبارزات طبقه بیرون می آید و محصول شرایط عینی مبارزه طبقه کارگر می باشد. در غیاب این تشکیلات نیروی عظیم اعتراضی جرقه وار خود می نماید و امر همگرائی لازم بین حرکات بخشهای مختلف کارگران و حقوق بگیران با حرکت لاک پشتی و با افت و خیز به پیش خواهد رفت. ایجاد اتحاد عملهای بزرگ در غیاب چنین تشکیلاتی به سختی ممکن بوده و همانطور که می بینیم تنها به اعلام همبستگی و صدور بیانیه های حمایتی خلاصه خواهد شد.

۱۱-ضرورت هماهنگی و تلاش برای تشکل یابی سراسری که حلقه مقدم آن میتواند ایجاد شورای هماهنگی فعالین کارگری و همکاری با دیگر تشکلهای کارگران و مزد بگیران خصوصا تشکلهای معلمان بازنشستگان و پرستاران، کارگران بیکار در ایران باشد. بعلاوه از آنجاییکه طبقه کارگر کلیتی یک پارچه و هم‌گون نیست، و بخشهای مختلف آن با مسایل و مسیرهای متفاوتی به سازمان‌یابی میتوانند دست یابند. بنابراین با توجه به موقعیت، وزن نسبی ‌هریک از آنها در اردوی عمومی مزد و حقوق‌بگیران، و نیز ظرفیتهای مبارزاتی آنها تنوع سازمان‌یابی آن را باید به رسمیت شناخت.  از آنجاییکه بخش اعظم نیروی کار در مراکز کاری زیر ده نفر اشتغال دارند وبا توجه به ارتش عظیم بیکاران  سازمان یابی نیروی کار در محل کار و زیست ، و استفاده از فضای مجازی ظرفیت بیشتری برای انطباق  با شرایط موجود و تضمین بقا و ادامه کاری این بخش از کارگران را دارد.

۱۲-در شرایط ضعف کنونی سازماندهی حزبی، اهمیت سازماندهی کارگران در مبارزات جاری مطالباتی برای حرکت در جهت کسب هژمونی گفتمان سوسیالیستی و تلاش برای تشکیل و گسترش بلوک سوسیالیستی در میان کارگران آگاه و مسلح به درک طبقاتی، در کنار و همراه تلاش برای ایجاد همگرائی و اتحاد های هرچه گسترده تر توده کارگران درگیر در جریان مبارزه مطالباتی بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد. در این راستاست که میتوان به گسترش اتحاد و همبستگی اکثریت عظیم مردمان ایران برای در هم شکستن رژیم سرمایه داری اسلامی امید داشت.

اسفند ۱۴۰۲

سند کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر درباره خیزش انقلابی ژینا و جنبش زن زندگی آزادی 

     مبارزه زنان برای بدست آوردن حقوق خود از هفته های نخست حاکمیت فاشیستی جمهوری اسلامی آغاز شد. زنان در نخستین تظاهرات خود در ماه اسفند سال ۱۳۵۷ با شعار « ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم »  مبارزات خود علیه قوانین اسلامی از جمله حجاب اجباری، سنگسار، قصاص و خشونت های خانگی، جنسی و جنسیتی و برای حقوق برابر با مردان در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را آغاز کردند.

     پاسخ رژیم به خواست های زنان سرکوب اعتراضاتآنان، تحمیل حجاب به آنان، اخراج آنان از کار به اتهام بد حجابی یا دگر اندیشی بود. سرکوب زنان، با اقداماتی نظیر: اسید پاشی، حملات شیمیایی به مدارس دخترانه، کور کردن آنها با گلوله های ساچمه ای، تجاوز و تباهی جسم و جان آنها در سیاه چال ها ادامه یافت. زنان به شیوه های گوناگونی چون حرکت « دختران انقلاب » علیه حجاب اجباری و کارزار مقابله با آزار جنسی « من هم » علیه ستم چند گانه ای که به آنها تحمیل می شد به مبارزات خود ادامه داده و همگام با مردان و پیشاپیش آنان در جنبش دانشجویی سال ۷۸، اعتراضات علیه تقلب در انتخابات سال ۸۸ و خیزش های انقلابی دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ حضور فعال داشته اند.

     طوفان خشم فروخورده مردم به ویژه با قتل جنایت کارانه ژینا مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله کرد، در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، بدست نیروهای انتظامی گشت ارشاد در تهران به اتهام بد حجابی شعله ور شد. این خیزش تحولی انقلابی عظیمی را بوجود آورد و بازتاب گسترده جهانی آن همبستگی و هم آوازی قابل توجهی را در پی داشت. این جنبش:

ـــ سکولار و شدیدا مخالف حاکمیت دین، دین مداران و مبلغین مذهبی است. خواهان پایان دادن به دخالت روحانیت و مذهب در زندگی مردم است. روشن است که این به معنای آغاز پایان حکومت اسلامی در ایران است.

ـــ ساختار شکن است، زنان که ۴۵ سال از ابتدایی ترین حقوق خود در یک جامعه متعارف محروم بوده اند پیشگامان جنبش زن ، زندگی ، آزادی اند.

ــــــ  مبارزات آنان زمینه را برای تحول عمیق  فرهنگی علیه ستم جنسیتی آماده می کند.

ــــ این خیزش رادیکال، آزادیخواه ، برابری طلب  و مدرن است. زنان با برداشتن روسری و سوزاندن آن بر آنند تا برای همیشه بر ایدئولوژی مذهبی حاکم خط بطلان بکشند.

ــــ حضور زنان کرد، فارس، آذری و بلوچدر همبستگی با یکدیگر در این جنبش چشمگیر و تحسین بر انگیز بود.

ـــــ خیزش زن زندگی آزادی، جنبشی است که ستم ساختاری بر زنان در همه عرصه های زندگی را به چالش می کشد و خود را تنها به طرح مساله ی زیستی زنان محدود نمی کند، به هیچ جناحی از رژیم توهم ندارد و خواهان سرنگونی کلیت رژیم اسلامی آنست

ـــ جنبشی است مدنی، اجتماعی، سیاسی و طبقاتی که مشخصا در طرح شعارهایی چون: “از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان“. “نه روسری، نه توسری، آزادی، برابری“. “فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی“. “آزادی، برابری، حکومت کارگری“. “از کردستان تا جلفا، قدرت به دست شورا“. “کرد، بلوچ، آذری، آزادی، برابری“.”نه پهلوی، نه رهبری، دمکراسی، برابری“. “فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیمو دهها شعار انقلابی دیگر تجلی پیدا کرد.

در این خیزش انقلابی، جریاناتی در اپوزیسیون راست سعی کردند آنرا به نفع خود مصادره کنند، از جمله سلطنت طلبان با طرح شعار ناسیونالیستی و مرد سالارانه « مرد، میهن، آبادی » و نیز شعاررضا شاه روحت شاددر داخل کشور و شعارمرگ بر سه فاسدملا، چپی، مجاهدو برافراشتن پرچم شیر نر و شمشیر توحش و تصاویر اعضای خاندان پهلوی و آرم ساواک جنایتکار در خارج از کشور، انقلاب ژینا را به انحراف ببرند.

در این خیزش، هر چند بخش اعظم دستگیر، اعدام و کشته شدگان و مجروحین، از طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و یا جوانان متعلق به خانواده های کارگری بودند، اما از آنجایی که ما در دوران جنبش های انقلابی چندگانه بسر می بریم، هم سطح نبودن جنبش هایی چون جنبش معلمان، جنبش کارگران، پرستاران، بازنشستگانبا جنبش زن، زندگی، آزادی به گونه ای بود که حضور آنها بعنوان طبقه کارگر و نیرویی مشخص آشکار نبود.عنصر مهمی که لازمه رهبری انقلاب اجتماعی توسط طبقه کارگر است

این خیزش انقلابی با ارائه منشورهای مطالباتی تشکلهای صنفی و مدنی، قطعنامه ها و بیانیه های متنوع، شعارهای روشن و با درس آموزی از تجربه خونین شکست انقلاب ۱۳۵۷ نشان داد که مسئله قدرت سیاسی و بدیل (آلترناتیو) سیاسی انقلابی و کارگری در مقابل حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی و پس از سرنگونی آن، اهمیت کلیدی دارد. بدون چنین بدیل رادیکالی، گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و پیروزی انقلاب اجتماعی در ایران ممکن نیست.

      رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی بجای پاسخگویی به خواست های انباشته شده چهل و پنج ساله مردم به سرکوب و کشتار آنها متوسل می شود. طبق گزارش سازمان های حقوق بشر طی خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی دست کم ۵۲۷ نفر به دست عوامل رژیم در کف خیابان کشته و دهها هزار نفر زندانی شده اند. طبق گزارش دفتر حقوق بشر « حال وش » بلوچستان، تنها در این استان ۶۲۸ نفر از جمله ۸۲ سوخت بر مرزی کشته شده اند. درماندگی رژیم در مقابله با خیزش زن ، زندگی، آزادی تا بدانجا بود که حتی به تجاوز به زندانیان و مسموم کردن دسته جمعی دانش آموزان مدارس دخترانه نیز  متوسل شد. اساسا با چنین جنایات هولناکی بود که رژیم اسلامی توانست موقتا از سرنگونی خود توسط خیزش عظیم ژینا جلوگیری کند.

 کجا ایستاده ایم؟

امروزه جمهوری اسلامی با بحرانهای بی سابقه ای مواجه است: بحران اقتصادی، گرانی همه اقلام خوراکی، فقر، فلاکت، تورم، استثمار و نابرابریهای عظیم طبقاتی، ستمهای چند گانه، آپارتاید جنسیتی علیه زنان، اعمال تبیعضات شوونیستی علیه ملیتهای تحت ستم، سرکوب سیستماتیک حق گرایش جنسی، نبود آزادی، دخالت مذهب در خصوصی ترین ارکان زندگی مردم، تخریب محیط زیست، کمبود آب، فرسایش خاک، بیابان زایی، خشکیدن دریاچه ها، مساله ریز گرده ها و، انبارهای باروتی هستند که میتوانند زمینه گسترش جنبش های اجتماعی و دور بعدی خیزش های انقلابی  و انفجارهای سیاسی را بوجود آورند.

    خیزش انقلابی  ژینا جنبشی خود انگیخته و خود جوش بود و مانند هر جنبشی از این دست، بویژه در دوره های انقلابی فراز و فرود هایی دارد. این خیزش با سبعیت بی سابقه  سرکوب شده است. این خیزش انقلابی در بعد خیابانی، شورشی و تعرضی خاموش شده است اما مقاومت، نافرمانی و مبارزه در اشکال گوناگون و روش های ابتکاری جدید تداوم دارد

اعتراض، مبارزه و مقاومت در متن جامعه ادامه دارد، نه فقط مقاومت و مبارزه زنان در برابر تهاجمات افسار گسیخته رژیم  به امری روزمره  و فراگیر بدل شده، بلکه حرکات اعتراضی بخشهای مختلف مردم از جمله کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، خانوادههای جانباختگان و زندانیان سیاسی همچنان ادامه دارد و بعضا گسترش یافته است، هر چند مطالبات مزد و حقوق بگیران عمدتا هنوز صنفیاجتماعی است، اما آنها روزبروز رادیکال تر می شوند و شاهد سیاسی شدن شعارها و مطالبات جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی دیگر هستیم.

از آنجا که اولویت اصلی رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی، دزدی و چپاول ثروت های ملی و سرپا نگه داشتن نیروهای ارتجاعی نیابتی و به هدر دادن ثروت های کشور است.

از آنجا که جمهوری اسلامی سرمایه داری، طی ۴۵ سال عملا نشان داده است که نه می خواهد و نه میتواند خواست ها و نیازهای مردم را برآورده کند.

ما براین باوریم که:

 ـــ وظیفه همه نیروهای چپ، کمونیست و آزادیخواه است که در همبستگی با جنبش زن، زندگی، آزادی به هر طریقی که میتوانند به آن یاری رسانند.

 ـــ از همه سازمانهای چپ و سوسیالیست، اتحادیه های کارگری، تشکل های مستقل زنان و نهادهای بشردوست در تمام جهان، می خواهیم علیه سرکوب معترضین و اعدام زندانیان سیاسی ایران از جمله کودکان و اقلیت های ملی و مذهبی اعتراض و نمایندگان رژیم اسلامی را از کشورهای خود اخراج کنند.

 ـــ از همه سازمان های آزادیخواه، مترقی و چپ می خواهیم که به سرکوب و زندانی کردن دانش آموزان، دانشجویان و استادانی که در  جنبش زن، زندگی، آزادی شرکت و از آن حمایت کرده اعتراض و برای آزادی  کلیه زندانیان سیاسی به هر طریق ممکن اقدام کنند.

 ـــ وظیفه همه نیروهای چپ و سوسیالیست است که با همه نیرو و توان بدیل های ارتجاعی ـــ امپریالیستی از جمله سلطنت طلبان و مجاهدین خلق را افشا کنند. این نیروها در صدد مصادره و به انحراف کشاندن خیزش انقلابی جاری و بازسازی نظامی استبدادی و ارتجاعی در چارچوب همین نظام جهنمی سرمایه داری هستند.

    کمک به تشکل یابی و خود سازمان یابی کارگران و زحمتکشان از یک سو و گسترش و تداوم جنبش جاری و تبلیغ شعارهایی چون « نان، کار، آزادی، اداره شورایی »، « دانشجو، کارگر، معلم، اتحاد اتحاد » و « نه سلطنت، نه رهبری، آزادی، برابری » جزیی از وظائف نیروهای چپ و انقلابی است. در عین حال تلاش جهت ایجاد ائتلاف و همکاری گسترده ای از نیروهای چپ و سوسیالیست به هدف سرنگونی رژیم  فاشیستی جمهوری اسلامی و گذار به جامعه ای که در آن برابری، آزادی و عدالت اجتماعی تحقق یابد را باید با تمام نیرو پی گرفت

اسفند ۱۴۰۲

پیام کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر به جنبش دادخواهی، زندانیان سیاسی و خانواده جانباختگان راه آزادی و برابری

 در سالی که گذشت، جنبش دادخواهی مردم ایران ، دهه ها رنج و مقاومت و ایستادگی را در مقابل زور و استبداد و تبعیض و نابرایری، در ستیزی نابرابر علیه حکومت اسلامی، به پیش برد؛ جنبش دادخواهی ، خیزش انقلابی زن ـ زندگی ـ آزادی را بر شانه هایش نشاند تا جهان با رویاهای رهایی وبرابری و ایستادگی جنبش ما آشنا شود ،چهره ی دیگری از ایران و مردمان ایران ،چهره و تصویر زن وزندگی را ببیند. جهان چهره ی دیگری از ما دید، چهره ای که با همه ی تصویرهای تا کنونی رسمی متفاوت بود.

در سالی  گه گذشت ، داس مرگ حکومت اسلامی، همچنان جان های فراوان دیگری  از ما گرفت.  جان هایی که همچنان فریاد های جنبشی را سر میدادند که  شعار « نان و آزادی» را فریاد میزد و حکومت مرگ در تلاش برای نابودی زندگی ، برای شکست این جنبش و عقب راندن مردم ، دهها و صدها انسان را در چهار گوشه کشور شکنجه و زندانی و بدار کشید. بی سبب نبوده و نیست که  متاسفانه  مدام و مدام بر صف قربانیان   و نیز به کارزارهای دادخواهی افزوده شد. در شرایطی که بسیاری از بازداشت شدگان دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ وخیزش انقلابی زن -زندگی -آزادی و فعالان کارگری وفرهنگی واجتماعی در زندانند، رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی از دادن هر گونه اطلاعاتی در این زمینه طفره میرود. مادران و خانواده های دادخواه ، علیرغم تهدیدها، فشارها و محدودیت ها، همچنان در کنار مادران خاوران، مادران پارک لاله و مادران قربانیان جنایات سیاسی در سراسر کشور ایستاده اند و حکومت اسلامی و سردمداران جنایتکار این کشتار بزرگ را مورد خطاب و نفرین قرار میدهند و خواهان حقیقت، عدالت و محاکمه آمران وعاملان کشتارعزیزانشان هستند.

 اینک فریاد خاوران با خانواده های کشته شده گان دی ماه ۹۶، آبان ماه ۹۸ ، قربانیان هواپیمای اکراینی و  جنبش مهسایی بهم پیوند میخورد.  این بهم پیوستن خانواده های قربانیان جنایات بیش از چهار دهه حکومت اسلامی، با جنبشهای مطالباتی و اجتماعی، ایران را ، به پایتخت اعتراضات و جنبش های تغییر وضع موجود در جهان تبدیل کرده است.   پیوندهایی که با وجود اعتراضات و اعتصابات کارگری، تظاهرات  مداوم و مستمر بازنشستگان  و فرهنگیان ، تظاهرات و اعتراضات مردم زاهدان و اعتصابات توده ای در شهرهای کردستان و سمیرم و…، اعتصاب و ایستادگی دلیرانه ی زندانیان سیاسی  وحمایت خانواده ای آنان از این اعتصاب،  حمایت های شریف نهادها و کانونها و تشکلهای مستقل و مردمی وصدور بیانیه ها، میتواند راه را برای درهم شکستن دستگاه سرکوب فراهم کند.

   تلاشهای بی وقفه و شجاعانه خانواده های زندانیان سیاسی و قربانیان جنایات بیش از چهار دهه، خصوصا کشتار دهه خونین ۶۰، عاملی شد که سیاست سرکوب، سکوت و سانسور، انکار، دروغ و فریب تا حد زیادی به عقب رانده شود وراه برای آشکار شدن حقیقت، مقاومت علنی و گسترده و همبستگی های شجاعانه باز شود. خاورانهای پنهان و آشکار مبنا و آغازی برای کارزار دادخواهی مردم ایران علیه خبرگان آدمخوار شد. پرچمداران این پایداری، مقاومت و ایستادگی خانواده ها به ویژه مادران خاوران: مادر آبکناری ها، مادر لطفی ها، مادر ریاحی ها، مادر بهکیش ها، مادر پرتویی ها، مادر رضایی جهرمی ها، مادر معینی ها و مادر قائدی ها … بودند که داد خواه خون فرزندان وعزیزانشان بوده و هستند! این تلاشها بود که دهه خونین ۶۰ را با نگاهی دیگر به نسل جوان پس از انقلاب و جهانیان نمایاند. این تلاشها بود و هست که جنایات روحانیت حاکم، از جمله قتل عام دهها هزار مخالف را به جهانیان آشکار کرد. دهه ای که از پشت بام مدرسه رفاه آغاز شد، با دادگاهای شرع خلخالی و گیلانی و لاجوردی و موسوی، نوروز سنندج، کشتار فعالان خلق ترکمن، سرکوب فعالان خلق عرب و بلوچ، لشگرکشی ۲۸ مرداد به کردستان و اعدامهای گسترده پس از سی خرداد ۱۳۶۰ و… ادامه یافت و به تابستان ۶۷ و قتل عام خونین زندانیان سیاسی ختم شد. سپس دهه های دیگری از خون، جنون و جنایت در قتلهای سیاسی روشنفکران و نویسندگان و فعالان سیاسی موسوم به فتل های زنجیره ای، سرکوب وحشیانه کوی دانشگاه، سرکوب جنبش ۸۸، قیام دی ماه ۹۶، آبان ماه ۹۸، خیزش انقلاب ۱۴۰۱ آفریده شد! در راستای این جنایات و ویران سازی های بزرگ، حتی نابودی رویاهای پرواز را در فضای ایران با زدن موشک به هواپیمای مسافربری اکراینی و کشتار مسافران آن به نمایش گذارد.

           نقش فتواهای مذهبی در اعدامها و قتلهای سیاسی، در جهاد علیه مردم کردستان، ‌در نعمت جنگ هشت ساله، در اشغال سفارت امریکا، در انقلاب فرهنگی و تصفیه های خونین دانشگاهیان، در قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، فتوای ممنوعیت واردات واکسن کرونا و مرگ دهها هزار نفر از شهروندان کشور را نباید نادیده گرفت. این راهپیمایی خونین آشکار کرد و میکند که استقرار استبداد مذهبی و شکست انقلاب ۵۷هرگز خواست عمومی مردم ما نبوده است. این رژیم هرگز نم یتوانسته بدون داغ و دار و شلاق و شکنجه و فریب به حیاتش ادامه دهد. این  صف عظیم قربانیان جنایات سیاسی و مذهبی، از بهایی و کمونیست، کرد و عرب ، بلوج و لر و فارس، از مسئولان نظام گذشته تا فعالان سیاسی و مدنی، از گروههای مختلف سیاسی، از هنرمند و نویسنده و خبرنگار، از زن و مرد و پیر و جوان سند و گواه روشن این حقیقت است که رژیم سرمایه داری اسلامی کوچکترین گامی در راه تحقق خواست ها و منافع مردمان ایران برنداشته است. این رژیم قرون وسطایی تبهکار، جنایتکار،غارتگر و ویرانگر جز نابودی همه دستاوردهای انسانی مردم ایران سیاست دیگری ندارد. باید این نظام فاشیستی را درهم شکست و نابود کرد.

      در چنین شرایطی که خشم و اعتراض مردم علیه حکومت اسلامی و شخص خامنه ای در حال فزونی است ، خواست محاکمه او بجرم جنایت علیه بشریت، بخاطر فتوای کرونایی اش، دستور حمله به هواپیمای اکراینی و کشتار آبان ۹۸، کشتار و سرکوب جنبش انقلابی ۱۴۰۱ واعدامهای گسترده اخیر، که ایران را به صدر دولتهای قاتل وجنایتکار ارتقا داده،  باید به خواستی همگانی و سراسری تبدیل شود. نباید این جنایات فراموش شوند، نباید تکرار شوند، نباید گذاشت آمران و عاملان این فجایع از دست عدالت بگریزند. باید شرایط محاکمه عادلانه و علنی آنان را فراهم کرد. آنان را به جرم جنایت علیه بشریت و سازمان دادن یک نظام فاشیستی اسلامی، سازمان دادن تصفیه های خونین عقیدتی ، مذهبی، سیاسی، ملی و جنسیتی به محاکمه کشاند. تشکیل دادگاههای مردمی برای ثبت همه ی جنایات حکومتی، نظیر ایران تریبونال، و دادگاه حمید نوری و محکومیت او و رژیم اسلامی، اقدامات بسیار مهم وتاثیرگذاری در این راستا هستند. طبعا گسترش وپیگیری فعالان جنبش دادخواهی در سطح داخلی و بین المللی میتواند در آینده کشور ما زمینه های عدالت و داخواهی را بوجود آورد. به این لحاظ    نباید گذاشت تاریخ خونین و جنایتبار رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بار دیگر در کشور ما تکرار شود. برای عدم تکرار و ادامه سیکل کشتار و خشونتی که از رژیم های مستبد پادشاهی و پهلوی به حکومت اسلامی به ارث رسیده است ، باید شعار » نه به اعدام، اعدام هرگز وبرای هیچ کس»، محاکمه آمران وعاملان همه ی جنایت های سیاسی و ثبت آن د ردستور کار جنبش دادخواهی قرار گیرد. جنایت ، جنایت است و زمان و مکان نمیشناسد، باید آنرا محکوم کرد، مذموم شناخت و نباید به هیچ عنوانی برای هیچ انسانی و علیه هیچکس به کار رود!

     کنگره ۲۸ سازمان راه کارگر، به همه خانواده های جنبش دادخواهی درود میفرستد و با شما  عهد میبندد که همچنان در کنار وهمراه تان برای آرمانهای شریف و انسانی یارانمان ، جانباختگان راه آزادی و برابری بایستیم و مبارزه کنیم. چرا که  برای ساختن کشوری آزاد  ودمکراتیک  پرده بر داشتن از بیش از چهار دهه جنایت، سرکوب، تباهی و ترس و وحشت و اضطراب در جامعه ضرورتی حیاتی است. ما براین باوریم که  جنبش دادخواهی باید ‌همه قربانیان جنایات سیاسی در ایران با همه ی  گرایشات سیاسی، مذهبی، ملی، جنسیتی و فرهنگی را در برگیرد. جنبش دادخواهی مردم ایران که سابقه ای طولانی و دراز به وسعت تاریخ مبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری شاه و شیخ دارد، در اشکال متفاوت، در گوناگونی روشها و نگرشهای مختلف ادامه دارد. اگر قربانیان نظام اسلامی، همه اقشار و گرایشات گوناگون سیاسی و عقیدتی، فکری ، مذهبی و ملی هستند، اگر از بهایی و کمونیست و مسلمان، از عرب و آذری و کرد و بلوچ و فارس و لر و گیلک، از زن و مرد، از دانشجو و کارگر و معلم، از جنبشهای ملی و زیست محیطی و فعالان اجتماعی و کارگری و معلمی، از همه طیف های سیاسی، اسیران و قربانیان این نظام جنایت و تباهی بوده اند، پس باید مقاومت علیه این نظام را در ابعاد مختلف آن دید، آنرا برسمیت شناخت و در گستره وسیع و فراخ بدان پرداخت. جبهه وسیعی از دادخواهان و حامیان عدالت و آزادی و برابری، از مخالفان اعدام و شکنجه و زندان سیاسی سازمان داد. تلاش کرد که این سیکل ناقص جنایت و تباهی و مرگ شکسته شود. این فرصتی تاریخی برای مردم ایران است که به این سیکل خشونت و جنایت پایان دهند و تاریخی تازه و آینده ای بهتر و انسانی تر برای فرزندان این کشور بسازند. قطعا مادران خاوران، نیروهای چپ وترقیخواه در این کارزار نقش ویژه و بی همتایی دارند که میتواند آنان را به مرکز و هسته اصلی این جنبش انسانی تبدیل کند. این وظیفه و ضرورت را باید دریافت.

زنده و جاودان باد یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و برابری

سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری ایران

زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم

اسفند ۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=235201 لينک کوتاه

3.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
F Sharifi
F Sharifi
1 ماه قبل

از دیدگاه من جالب است که مقالات شخصی مانند نگهدار حساسیت ها بر می انگیزد و چنین متن کاملی از چپ ، که در تضاد با مواضع نئو استالینیست ها و رو یزونیست ها است ، هیچگونه کامنت و باز خوردی ندارد !

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x