شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

درباره جبهه اصلاحات ایران – فرخ نگهدار

مقاله حاضر پس از نگاهی به سیر تکوین جبهه اصلاحات به بررسی سیاست های راهبردی، روش های مبارزاتی و مرزبندی های جبهه با دستجات مدافع حکومت و نیز با اپوزیسیون راستگرا می پردازد. مقاله سپس بر ماهیت شناسیِ اختلاف در جبهه مکث می‌کند و ضمن اشاره به برخی روش ها و تکنیک ها و تجارب برای مدیریت اختلاف، به این پرسش پاسخ می‌دهد که آیا گرایش های درون جبهه اصلاحات همزیست پذیرند یا نه؟ بخش چهارم و پایانی مقاله اختصاص دارد به واکاوی میراث ۳۰ ساله جنبش اصلاح طلبی در ایران، و تاکید بر جایگاه جبهه اصلاحات، به مثابه اپوزیسیون قانونی، در گذار به دموکراسی در شرایط «ثبات سیاسی»، و در یاری رسانیدن به کشور در وضعیت «عدم ثبات سیاسی».

مقاله برای آن دسته از کنشگران سیاسی ممکن است مفید باشد که خود را انقلابی یا اصقلابی تصور نمی کنند و معتقدند گذار به دموکراسی، نه یک پروژه ضربتی، که پروسه ی تدریجی است. هدف مقاله آنست که کنشگران جبهه اصلاحات در انتخاب جایگاه خود در مجادلات درون جبهه‌ای، به ویژه در رفتار با طرف دیگر، با اشراف بیشتر تصمیم بگیرند. انتخاب این هدف نباید تاثیر پیش برنده و آینده ساز دموکراسی خواهان ایرانی، با هستی و هویتی غیردینی را کمرنگ کند و به حاشیه براند.    

فهرست

A. معرفی جبهه اصلاحات

۱. پیشینه اجتماعی و روند شکل گیری

۲. چرخش ۹۶

۳. اصلاح طلبان پس از ۹۶

۴. سیاست های راهبردهای جبهه اصلاحات

۵. خط قرمزها

B. ماهیت گرایش ها در جبهه اصلاحات

۱. منشاء عمده اختلاف ها

۲. ماهیت گرایش ها

C. دشواری های تصمیم سازی

۱. تصمیم سازی در فضای عدم قطعیت
۲. اهمیت مدیریت اختلاف
۳. نقش روحیه ها

D. جبهه اصلاحات: میراث مهم جنبش اصلاحات

۱. پاسخ به حملات اپوزیسیون دست راستی
۲. برخی آموزه‌های هجده ماه اخیر
۳. مسئولیت بی‌جایگزین جبهه اصلاحات

  1. معرفی جبهه اصلاحات
    1. پیشینه تاریخی و پایه اجتماعی

پیشینه تلاش ها برای هماهنگی نیروهای اصلاح طلب باز می گردند به سال ۶۸ زمانی که تشکل های جناح چپ، مدافع دولت موسوی، برای هماهنگی فعالیت های خود در مجلس چهارم یک شورای سیاست گذاری تشکیل دادند. در آن روزها هنوز خود را «اصلاح طلب» نمی نامیدند. آنها انقلابی بودند و مدافع تقویت بخش دولتی، با سیاست های تعدیل اقتصادی دولت رفسنجانی مخالفت می کردند و در سیاست خارجی هم در مقایسه با جناح راست، مواضع سخت تری داشتد. اما آنها با حمایت ضمنی رفسنجانی و جذب بسیاری از کادرهای دولت او، و کسب پیروزی چشم گیر در انتخابات ۷۶ به ریاست محمد خاتمی با رویکردی تازه، مبتنی بر گشایش فضای سیاسی در داخل، و بازسازی روابط با اروپا و امریکا، «دولت اصلاحات» را تشکیل دادند. با این حال بارقه های تفاوت نظر در مسایل برنامه ای در تمام این دوران، بین احزاب اصلاح طلب مشهود است و عمدتا به تفاوت در نگاه رفسنجانی (تعدیل اقتصادی» و نگاه خاتمی (توسعه سیاسی) باز می گردد.

از پی پیروزی بزرگِ ۷۶، احزاب و تشکل های حامی دولت خاتمی ابتدا «شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد» را تشکیل دادند که چندی بعد به «شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان» تغییر نام داد. اما شیوه های تصمیم سازی در میان آنها همچنان محفلی و حلقه‌ای و غیر ضابطه مند باقی ماند. این شوراها در فاصله دو انتخابات کمتر فعال بودند و در فصل انتخابات هم هماهنگیِ بین آنها از راه دیدارها و رایزنی های گعده ای و غیرساختارمند صورت می گرفت و تصمیم سازی های نهایی و اجماعی با تایید «زعمای قوم» قطعی می‌شد.

بی ضابطگی تصمیم سازی سیاسی در این گونه «شوراها» به بر آمدن با ۴ نامزد در انتخابات ۸۴ منتهی شد؛ اشتباهی که سنگین ترین شکستِ خود ساخته را به آنان تحمیل کرد. فاجعه فروپاشی نخستین شورای شهر تهران هم شکستی مدهش بود. این شکست ها فکر تاسیس نهادی که راه گشای تصمیم گیری جمعی و رعایت انضباط جبهه ای را به مساله‌ ای مرکزی بدل  کرد. بسیاری از آنان فهمیدند روش های سنتی تصمیم سازی، در مقابل روش های سازمان یافته و رهبری شده در طرف مقابل، دیگر کار نمی کند.

ضربات سنگینِ انتخابات ۸۸ هم به آنان آموخت که وضع دیگر آنطور نیست که «اجماع سازی» از یک سو و «رای مردم» از سوی دیگر، همه ی اسباب پیروزی را فراهم کند. در وقایع ۸۸ اصلاح طلبان به چشم سر دیدند در جمهوری اسلامی ایران نیروی دیگری وجود دارد که به حقوق قانونی آنان بی مهابا تعرض می کند و حاضر نیست به شرایط یا نتایجِ رقابت دموکراتیک تن در دهد. آنها خوب متوجه شدند شرایط تغییر کرده و بی توجهی به «ملاحظات» حکومت و «سرپیچی» کار را به زندان و حصر و حذف از صحنه سیاسی می کشاند. آنچه اصلاح طلبان از ۹۲ تا ۹۶ انجام دادند بیش از همه حاصل همین تجارب بود. دراین ۴ سال هم اصلاح طلبان «اجماع» کردند، هم «حاکمیت» رضایت داد، و هم «رای مردم» حاصل شد.

در اواخر سال ۹۶، از پی چرخش در سیاست حکومت، مذاکرات تازه ای میان احزاب اصلاح طلب شروع شد و ۳ سال بعد با اعلام موجودیت جبهه اصلاحات ایران در اسفندماه سال ١۳۹۹ به فرجام رسید. این جبهه در حال حاضر متشکل است از ۳١  حزب و تشکل اصلاح طلب که هریک در شورای جبهه مرکزی یک نماینده دارند. این شورا بعدا ۱۵ عضو حقیقی را به عضویت پذیرفت و شمار اعضای خود را به ۴۶ نفر افزایش داد.

به لحاظ پایه اجتماعی اکثریت بزرگ اعضا و مسئولین احزاب و تشکل های اصلاح طلب در خانواده های اقشار فرودست و خرده پای شهری و روستایی پرورش یافته اند.  پیشینه تاریخی، تعلقات هویتی و فرهنگی، شیوه زندگی انها با یکدیگر همپوشی های گسترده دارد. آنها بلا استثناء در شکل گیری جمهوری اسلامی نقش داشته و طی دهه ها پس از انقلاب در رده های بالای حکومت، یا در حاشیه های آن حضور، دسترسی یا نفوذ داشته اند. به همین علت موقعیت اجتماعی آنها طی ۴ دهه کیفیتا ارتقا یافته و اکنون بخشی از لایه های فرادست، مدرن، و توانمند جامعه ما به شمار میروند.

  • چرخش ۹۶

از اواخر سال ۹۶ به بعد، با غلبه راست افراطی در آمریکا و بازگشت فشار حداکثری، وخامت وضعیت اقتصادی و تشدید فوق العاده اعتراضات و التهابات توده ای، و نیز با بروز تغییرات محسوس در معادلات قدرت در جهان و منطقه، حاکمیت جمهوری اسلامی اهداف استراتژیک در عرصه سیاست خارجی و سیاست داخلی را مورد تجدید نظر قرار داد. یک سال بعد این اهداف در بیانیه «گام دوم انقلاب» جمع بندی شد و مبنای حکمرانی قرار گرفت. خوانش من از مهم ترین تدابیر راهبردی گام دوم انقلاب چنین است:

  • چرخش ها در سیاست خارجی: رها ساختن رویکردهای تعامل جویانه با امریکا، تکیه بر مقاومت در برابر «فشار حداکثری»، پیشبرد سیاست «تقویت حداکثری» توانمندی های سوق الجیشی نیروهای موسوم به «محور مقاومت»، گسترش همگرایی با «شرق»، مقابله همه جانبه با «غرب»، تنش زدایی با همسایگان و بهبود مناسبات با رقبای منطقه ای.
  • چرخش ها در سیاست داخلی: رها کردن برنامه های توسعه محور و روی آوردن به «اقتصاد مقاومتی» و بسیج منابع کشور در خدمت «اهداف سوق الجیشی»، حذف نیروهای توسعه گرا و رفرمیست و مسلط سازی مدافعان «گام دوم انقلاب» در مجلس و دولت از راه حذف رقابت انتخاباتی بین برپادارندگان نظام، تقویت آمادگی نیروهای امنیتی و انتظامی برای مقابله با گسترش اعتراضات خیابانی پس از حذف انتخابات رقابتی،

به نظر میرسد چرخش ها در سیاست داخلی، به ویژه رها کردن انتخابات رقابتی و برنامه های توسعه محور، برای پیگیری اهداف سیاست خارجی و «گام دوم انقلاب» صورت گرفته است. هرچند برخی تحلیل گران این چرخش را به مساله جانشینی هم ربط می دهند.

قابل توجه است که نطفه اندیشه های نهفته در «گام دوم انقلاب» به روزهای بعد از پایان جنگ عراق علیه ایران و انتقال رهبری در سال ۶۸ بسته شده است. اما پیروان این طرز فکر هنوز آنقدر قدرتمند نبودند که مانع حضور نیروهای اعتدالی اصلاحی در حکومت شوند. در عین حال، از جمله در دوران اوباما، سیاست تنش افزایی و امتناع از هر نوع توافق با ایران نیز بر کاخ سفید مسلط نبود. لذا رهبری حکومت با صراحت و مکرر اعلام می کرد گرچه او انتظار ندارد هیچ مسئله مهمی با آمریکا «حل شود» اما جلوی دولت را هم نخواهد گرفت که تلاش نکند.

در واقع چرخش فاحش در سیاست امریکا، خروج ترامپ از برجام و بازگشت امریکا به سیاست فشار حداکثری و بسط تحریم ها، وضعیت به زیان جریان اعتدالی اصلاحی یک باره دگرگون شد و آنها زیر سنگین ترین فشارهای داخلی و خارجی قرار گرفتند. اصلاح طلبان هنوز طعم «تکرار می کنم» را زیر زبان داشتند که با شرایطی بکلی متفاوت مواجه شدند. تنها  ۱۸ماه بعد از انتخابات ۹۶، بیانیه گام دوم انقلاب انتشار یافت، «انتخابات رقابتی» به معنای رقابت بین ناراضیان و مدافعان سیاست های جاری برچیده شد و ابتکارها برای جلب اقشار ناراضی به مشارکت در انتخابات، برای حفظ یا بسط پایه اجتماعی حکومت بکلی رها گردید.

بسته شدن راه تسخیر دولت و مجلس از راه انتخابات به روی اصلاح طلبان، آنها را با بحران استراتژی مواجه کرد. چرخش راهبردی در حکومت اصلاح طلبی را از دو سو زیر فشار حکومتگران و سرنگونی طلبان قرار داد و پایگاه رای آنان، یعنی توده های ناراضی از جمهوری اسلامی را به سوی یاس کامل از صندوق رای و بیان اعتراض خود به اشکال دیگر سوق داد.

  • واکنش اصلاح طلبان

آیا جبهه اصلاحات در واکنش به چرخش ۹۶ در سیاست های راهبردی و شیوه های کنشگری خود تجدید نظر کرده است؟

گرچه دیدگاه های آنها با دیدگاه های مندرج در بیانیه «گام دوم انقلاب» متفاوت است، اما آنها سیاست های راهبردی خود را تغییر ندادند. مهم ترین پیامدهای منفی سیاست های برخاسته از «گام دوم انقلاب» عبارت است از:

  • در عرصه سیاست داخلی: توقف برنامه های توسعه اقتصادی؛ افزایش فاحش شکاف دولت-ملت، کاهش فاحش جایگاه دولت و مجلس؛ حدت انفجاری نارضایی مردم و سیطره یاس فراگیر؛ تمرکز فوق العاده قدرت در نهادهای غیر انتخابی و سپاه؛ بستن راه مردم برای پیگیری مطالبات خود از راه  انتخابات و انتقال آن به خیابان؛ بی مخاطب شدن رسانه ملی، توسل به خشونت برای تحمیل حجاب اجباری علیرغم تحمیل هزینه های بسیار سنگین بر کشور.
  • در عرصه سیاست خارجی: رشد عدم تعادل در مناسبات با قدرت های بزرگ، تنش و تقابل فزاینده با اروپا و آمریکا، تداوم گسترده تحریم‌ها. فشار فرساینده و پرهزینه سیاست منطقه ای بر دوش اقتصاد کشور؛

با چرخش ۹۶ عملا اهداف سیاست داخلی کشور در خدمت اجرای اهداف سیاست خارجی کشور تعریف شدند. توقف رشد تولید ملی و کاهش درآمد سرانه، تورم لجام گسیخته، قطع اعتبارات عمرانی و رها شدن تدابیر زیست محیطی، کاهش مستمر پول ملی و سطح زندگی زحمتکشان، تنگدستی مفرط کارآفرینان، خصولتی سازی موسسات بزرگ و نهادینه کردن فساد، از پی آمدهای ناگزیر گام دوم انقلاب و تعریف اهداف سیاست داخلی ذیل اهداف سیاست خارجی است.

  • سیاست های راهبردی جبهه اصلاحات

سیاست های راهبردی احزاب عضو جبهه اصلاحات همان هاست که از ۳۰ سال پیش تعریف شده اند که از نگاه نگارنده سرفصل های آن چنین است:

  • در عرصه سیاست داخلی: تقویت عناصر جمهوریت و مردم سالاری (دموکراسی) در کشور از راه برگزاری انتخابات آزاد، منصفانه و رقابتی، برای تقویت حس تعلق حکومت به مردم در اعماق جامعه و شکستن سیطره یاس و کاهش شکاف دولت-ملت. امتناع پیگیر از توسل به ارعاب و خشونت در قبال اعتراضات، به ویژه اعدام.
  • در عرصه سیاست خارجی: تنش زدایی با اروپا و امریکا، احیای دیپلماسی برجامی با هدف رفع تحریم ها، هماهنگ سازی سپاه با دستگاه دیپلماسی، بازگردانیدن تعادل به مناسبات کشور با شرق و غرب و گشایش باب همکاری و هم پیوندی اقتصادی با هر دو سوی جهان، با هدف  تسهیل دسترسی، و افزایش سهم کشور در بازارهای بین المللی و منطقه ای

اصلاح طلبان در ۳ دهه اخیر همواره بر این باور بوده اند که انتخابات آزاد و رقابتی سطح مشارکت مردم را بالا برده حس تعلق حکومت به مردم را تقویت می کند. آنها افزایش شکاف دولت-ملت را مهمترین مانع برای بسط اقتدار ملی، امنیت ملی، انسجام ملی، و ثبات سیاسی کشور تلقی می کنند. آنها نگرانند که رفتار حکومت با مردم، از جمله در قبال مطالبات زنان، چنانکه در خیزش «زن زندگی آزادی» دیدیم، درگیری معترضان با حکومت در خیابان ها را ناگزیر و آلودگی دست حکومت به خون بیگناهان را مکرر سازد. آنها این گونه توسل حکومت به خشونت و اجرای احکام اعدام معترضان را زیانبار ارزیابی و محکوم می‌کنند و تاکید دارند تعطیلی انتخابات تهدیدات امنیت ملی را تشدید کرده، دیپلماسی را کم اثر ساخته، ظرفیت های رشد و توسعه اقتصادی کشور، بیش از همه سرمایه های انسانی کاردان ایران – این سرچشمه های اصلی تولید دانش و ثروت – را بر باد داده است.  

  • خط قرمزها

جبهه اصلاحات ایران در سه عرصه با سایر نیروها مرزبندی روشن دارد:  نفی هرنوع اقتدارگرایی، اتکا به روش های قانونی و مسالمت آمیز، و عدم توسل به قدرت های خارجی، خط قرمزهایی است  که عموم اصلاح طلبان آن را رعایت می کنند:

  • اقتدارگرایی: اصلاح طلبان با نیروهایی که با جمهوریت و حق مردم در تشکیل حکومت مخالفند، استقلال قوای سه گانه و حکومت قانون را زیر پا میگذارند، با نیروهایی که حکومتی متمرکز می خواهند – و حق حکمرانی را به یک نهاد غیر منتخب و غیر پاسخگو، اعم از موروثی، نظامی یا فقهی – می سپارند، مرزبندی دارند
  • خشونت طلبی: اصلاح طلبان با تمام نیروهایی که سرنگونی و براندازی حکومت را پی می گیرند، از روش های علنی، قانونی و مسالمت آمیز پیروی نمی کنند، مبارزات اصلاح طبانه و مطالباتی را بی ثمر می شمارند، و یا توسل به خشونت در کنشگری سیاسی یا حمل سلاح را ناگزیر می دانند، مرزبندی روشن دارند. 
  • توسل به قدرت های خارجی: اصلاح طلبان با نیروهایی که برای پیگیری اهداف سیاسی خود به قدرت های خارجی متوسل می شوند، از تحریم و تشدید فشار بر ایران حمایت می کنند، ومخالف تنش زدایی امریکا و اروپا با ایران هستند، مرزبندی روشن دارند.

مرزبندی های فوق، به انضمام شواهدی که در انتهای بخش قبل نقل شد، نشان می دهد که با چرخش ۹۶ در جبهه اصلاحات ایران هیچ چرخش راهبردی شکل نگرفته است. همه احزاب جبهه به همان اصول و موازینی که «اصلاح طلبی» تعریف می شود، همچنان وفادارند.

به استناد شواهد فوق با اطمینان باید گفت هیچ شکاف بنیادین در زمینه سیاست های داخلی و خارجی کشور، و در زمینه مرزبندی ها، در جبهه وجود ندارد و هر نوع تقسیم بندی نیروهای متحد شده در جبهه اصلاحات بر اساس تفاوت در سیاست های راهبردی، یا خط قرمزهای بنیادین یک اشتباه معرفتی است. اشتباه است هرگاه کسی تفکرات آقایان موسوی و تاجزاده را در تقابل با تمایلات و تمهیدات آقای خاتمی یا حتی کرباسچی تصور کند. 

هرگاه به صحنه سیاست در ایران از فاصله ای بالاتر نگاه کنیم در خواهیم یافت که سیاست های راهبردی اصلاح طلبان و روش های مبارزاتی آنان، از جمله تنش زدایی با غرب، تاکید بر جمهوریت، انتخابات آزاد، توسعه گرایی، حکومت قانون، توجه به محیط زیست و بهبود حقوق بشر، همدلی با جنبش های مدنی، خشونت پرهیزی، مداراجویی و گفتگو با دیگران، با مطالبات، تمایلات طیف بسیار گسترده تری از نیروهای سیاسی کشور همسوست. بخش عمده ای از نیروهایی که اعتدال گرا یا میانه رو محسوب می شوند، بخش عمده ای از نیروهای چپ یا لیبرال که در داخل و خارج کشور با ماهیت سکولار فعال هستند، با سیاست های راهبردی جبهه اصلاحات و اصول مبارزاتی آنان همپوشی های فراوان دارند و امید به پیشرفت تلاش ها برای همگرایی میان همه این نیروها در زیر یک سقف بلند، در جبهه ای به مراتب پر گنجایش تر امیدی واقعی است.

  • ماهیت گرایش ها در جبهه اصلاحات

اگر واقعا نیروهای تشکیل دهنده جبهه اصلاحات به لحاظ پایه اجتماعی، هویت فرهنگی، سیاست های راهبردی و مرزبندی های سیاسی یگانه و متحد هستند، پس چرا این جبهه تا کنون قادر نشده است در مقاطع حساس و سرنوشت ساز، مثل انتخابات ۱۴۰۰ و انتخابات اخیر، متحد بر آمد کند؟  چرا در جبهه اصلاحات دو گرایش نسبتا پایدار، «اکثریت» و «اقلیت»، حول «شرکت یا عدم شرکت» پدید آمده که بر سر هر «بزنگاه» مانع از تصمیم گیری های اجماعی می شود؟ 

  1. منشا عمده اختلاف ها

قبل از پرداختن به جزئیات به یاد داشته باشیم که ما در اینجا درباره علت اختلافات در جبهه اصلاحات صحبت می کنیم که یک ائتلاف گسترده از نیروها با هویت تاریخی و سرمایه اجتماعی شکل گرفته و نسبتا پایدار است. در اینجا ما درباره منشاء اختلافات در تشکل های خلق الساعه، رویایی-رسانه ای، یا به فرموده، مثل ائتلاف واشنگتن، و یا ائتلاف هایی مثل جمنا و امنا و شانا و شریان و غیره، صحبت نمی کنیم که بی بنیادِ مشترک به دنیا آورده می شوند و پس از تولد، یا حتی سر زا، از دنیا می روند. ما درباره اختلافات در جبهه ای صحبت می کنیم که خود بنیاد است و تصمیم سازی هایش و شیشه عمرش دست این و آن نیست.

در ضمن به یاد بیاوریم که اختلاف در احزاب بزرگ و جا افتاده در کشورهای دیگر عموما از دو منشاء است: یکی ناشی از نفوذ گروه های اجتماعی مختلف المنافع در حزب و تاثیر آن روی اعضای ارگانهای تصمیم گیرنده، و دیگری ناشی از تفاوت در تشخیص ظرفیت ها و میزان تهدیدها. در ادبیات سیاسی اختلافات مبتنی بر دلبستگی ها به گروه های اجتماعی متفاوت را معمولا طبقاتی و اختلافات ناشی از تفاوت در تشخیص ظرفیت ها را معرفتی معرفی می کنند.

 آیا شرکت و عدم شرکت اختلاف راهبردی است؟

ما در سطور بالا دیدیم که احزاب جبهه اصلاحات گرچه منشاء تاریخی و هویت اجتماعی-طبقاتی و فرهنگی بسیار همگونی دارند، و به لحاظ سیاست های راهبردی و روش های مبارزه با یکدیگر مرزبندی بنیادین ندارند. اما پرسیدنی است که پس چرا در بزنگاه های انتخاباتی، به ویژه در ۳ انتخابات اخیر، دو گرایش مشخص مبنی بر «شرکت» یا «عدم شرکت» در میان آنها بروز می کند؟

 به نظر می رسد در این جبهه نیز، هم به دلیل ناهمگونی تاثیر پذیری های متفاوت از گروه های اجتماعی و نیروهای سیاسی بیرونی، و هم به دلیل قرائت های متفاوت از ظرفیت ها و تهدیدها،

برخی ممکن است علت یا منشاء اختلافات در جبهه اصلاحات را به مداخله عوامل حکومتی نسبت دهند. واضح است که این مداخلات در فعالیت همه احزاب، هم در ایران و هم در خارج به طور روزمره و به اشکال پیچیده یا ساده همواره جریان دارد. اما بسیار خطاست هرگاه کسی علت اختلاف در احزاب سیاسی را به حکومت نسبت دهد. این کار ما را در شناخت جبهه اصلاحات به بیراهه می برد. احزاب جبهه اصلاحات، مثل احزاب رسمی زمان شاه مُهر «ساختِ حکومت» بر پیشانی شان نیست. برچسب «حکومت ساز» بیشتر با سوابق آنان خوانائی دارد.

راست این است که مداخله حکومت ها از طریق تاثیر گذاری روی شناخت اعضا از فرصت ها و تهدیدها صورت می پذیرد. برخی صراحت در «نقد رفتار رهبری جمهوری اسلامی» را فرصت ساز، و برخی دیگر آن را فرصت سوز، می بینند.  توجه کنیم که این تفاوت مختص رفتار با حکومت ها نیست. تصمیم سازی های احزاب سیاسی در همه جا زیر تاثیر فشار گروه های قدرتمند، گروه های ذینفعان و هزار عامل بیرونی دیگر شکل می گیرد. اما در تحلیل نهایی همه این عوامل بیرونی شناخت اعضای ارگان از فرصت ها و تهدیدها را شکل می دهند و در نهایت در رای هر عضو بازتاب می یابند.

  • ماهیت گرایش ها

واکاوی نقطه نظرها و آراء اکثریت جبهه اصلاحات بیانگر نوعی اصلاح طلبی مطالبه گر، و یا به زعمی تحول خواه است. عنوان مطالبه گرا برای توصیف رویکردهای اکثریت از این نظر کمک کننده است که اشاره دارد به این که آنها در واقع شرکت در انتخابات را مشروط می کنند به قبول مطالبات خود از حکومت. این نگاه می گوید وقتی دعوت مردم به رای دادن به کسانی که نه نسبت و سنخیتی با ما دارند و نه انتخاب آنها به تغییری یا اصلاحی در امور کشور منتهی می شود یک خودزنی دهشتناک است که نه تنها هیچ دستاوردی و نتیجه ای ندارد، بلکه سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان را نیز تضعیف می کند و پتانسیل شرکت در انتخابات بعدی – که  ممکن است یک شرایط حداقلی قابل قبول داشته باشد – را بشدت  تضعیف می کند.

نگاه اقلیت در جبهه اصلاحات حاوی نوعی اصلاح طلبی روزنه گشا یا عمل گرا است و استدلال می کند انتخابات در ایران، علیرغم تمام راه بندان‌ها و ورود ممنوع‌ها، همچنان تا حد معین مهم، رقابتی، و تاثیر گذار است. «عدم معرفی نامزد» نه تغییری در رفتار یا ساختار حکومت درست می کند، و نه راه دیگری، جز صندوق رای، پیش پای جبهه می گذارد. پشت کردن به انتخابات به پشت کردن به فعالیت علنی و قانونی منتهی می شود. حتی اگر مردم هم مشارکت نکنند اصلاح طلبان باید در هر شرایطی ثبت نام کردن و مشارکت کردن را ترویج کنند.

برخی ناظرین عناوین واقع گرایان و آرمان گرایان را برای خصلت نگاری این دو گرایش مناسب می یابند. برخی برای معرفی یک دیگر از واژه های محافظه کار و پیشرو، چپ و راست، یا تقابل گرایان و تعامل گرایان، یا افراطی و میانه‌رو و غیره استفاده می کنند.

اما بسیاری از این نامگذاری ها طوری نیست که هر دو طرف آنها را واقعی بدانند و به کار گیرند. هر خطابی که یکی از دو گرایش آن را قبول نداشته باشد، برای وصل کردن نیست و برای فصل کردن است. تعریف گرایش ها وقتی دقیق همزیستی آفرین است که هر دو طرف آن را بپذیرند و به کار گیرند.  

  • دشواری های تصمیم سازی
    • تصمیم سازی در فضای عدم قطعیت

تصمیم سازی سیاسی در بسیاری موارد روزنه گشایی در فضای بشدت مه آلود و سرشار از عدم قطعیت است. در چنین فضاهایی میزان داده‌ها و دانسته ها، حد تبحر و تجارب، اعتماد به نفس و جسارت، خطر گریزی و خطر پذیری، دغدغه ها و انگیزه های افراد البته متفاوت است. بسیار نامحتمل است مکانیسم «هر نفر یک رای» جمع را به اجماع برساند. حتی اگر هیچ اختلاف منافعی هم در کار نباشد، محدودیت شناخت و محدودیت زمان محاسبات هر فرد را “سرانگشتی” hueristic می کند. ملاحظات مبتنی بر رقابت های اجتناب ناپذیر درون حزبی نیز عمل می کنند، شکل گیری یک اکثریت و یک اقلیت نسبتا پایدار با دو روحیه نسبتا متفاوت، روندی کاملا طبیعی و عادی است.  

تصمیم سازی در رهبریِ نیروهایی سیاسی، که فاقد ساختار دموکراتیک (هر نفر یک رای) هستند، یا از طریق تزریق کاریزما به کسی که سودای رهبری دارد شکل داده می شود. و یا از طریق طرد حیله گرانه یا سفاکانه رقیبان و مدعیان از صحنه روزگار. نیروهای سیاسی با ساختار غیر دموکراتیک ناگزیرند، از راه اول یا دوم، بالاخره برای خود امکان تصمیم سازی درست کنند.

نبود سیستم «یک نفر-یک رای» ناشی از جاذبه اقتدار گرایی یا اعجاز کاریسما نیست. این جاذبه، یا باور به اعجاز گری، خود ناشی از حد پایین اطلاعات و تجارب ← سطح پایین دانش و مهارت ← و در نتیجه سستی اعتماد به نفس در بدنه حزب است. این کمبودها فعالین را از تصمیم سازی می رماند و میل به واگذاری آن به مرکز، به رهبر فرزانه، به شاه، به ولی امر، به فرمانده کبیر، یا عالیجناب سرخ پوش را در اعماق ذهن رسوب می دهد.

از سوی دیگر تصمیم سازی سیاسی در ذات خود پدیده ای جمعی است. حتی اگر حق تصمیم گیری تماما به بالاترین نقطه هرم احاله شده باشد، باز این طور نیست که آن «قادر متعال» به تنهایی تصمیم گیری کند. تصمیم سازی به سبک «روبنسون کروزوئه» افسانه محض است. حتی خدایان متعال و خردمند هم، قطع نظر از این که کاریزماتیک باشند یا دیسپوتیک، برای هدایت امپراطوری خویش نیازمند رای و نظر محارمِ مورد وثوق اند؛ محارمی حتی با وجود وفاداری مطلق به اطلاع های مشابه، در یک فضای مملو از عدم قطعیت متفاوت نظر می دهند؛ چون برخی تیزبینی بیشتر در دیدن جزئیات نیمه خالی لیوان دارند، و برخی دیگر تبحر بیشتر در شناختن فرصت‌های نهفته در نیمه پر.

  • حقوق اقلیت، اهمیت مدیریت اختلاف

هر تشکیلات دموکراتیک، که در آن بر اساس یک نفر – یک رای تصمیم گیری می شود،  به پلتفرم ها و ضوابطی نیازمند است که تبادل نظر روان و منظم بین مخالفان و موافقان هر تصمیم را جاری کند. اما هرگاه از پی تبادل نظر و رای گیری اجماع حاصل نشود، برای حفظ وحدت صفوف جبهه باید بین اقلیت و اکثریت بر سر چگونگی اجرای مصوبه و رفتار اقلیت در قبال آن توافق شود؛ توافقی که به اکثریت امکان می دهد تصمیم جبهه را اعلام کند و آن را پیش ببرد، و به اقلیت اجازه می دهد در درون یا بیرون آن تصمیم را نقد کند.

در سنت احزاب دموکراتیک تضمین حق نقد برای اقلیت به هیچ وجه به آن معنا نیست که به امضای اقلیت یا لیدر آن، یا به صورت دسته جمعی سیاست خود را اعلام کنند و پیش ببرند. در سنت آن احزاب این عمل انشعاب تلقی می شود. در احزاب دموکراتیک جاافتاده معمولا این ضوابط در قالب حقوق فراکسیون تعریف شده است.

در تشکل های دموکراتیک ایرانی هنوز فراکسیون های شناسنامه دار شکل نگرفته اند. زیرا تشکیل فراکسیون کاری به مراتب پیچیده تر و پر مساله تر از آنست که ما تصور می کنیم. این کار به درجه بالایی از فرهنگ مدارا و همزیستی نیاز دارد. در شرایطی که هنوز اکثر گرایش های سیاسی شناسنامه دار، مثل ولایت خواهان و یا پهلوی طلبان و ملی گرایان، یا  اصلا تشکیلات ندارند یا اگر هم دارند اصلا دموکراتیک، بر حسب «یک نفر-یک رای»، نیست. تا رسیدن به وضعیتی که در آن هم فراکسیون های پایدار و با حقوق اساسنامه ای معین شکل گرفته اند، و هم رهبری جبهه از حق تصمیم سازی با اکثریت برخوردار است، فاصله معینی وجود دارد که باید با همکاری و توافق جناح ها پیموده شود.

در این میان اشاره به تجارب احزاب چپ، فدائیان خلق و توده ای ها آموزنده است. حزب توده نخستین حزب شناسنامه دار ایرانی است که در تصمیم گیری ارگان های آن هم اصل یک نفر – یک رای اجرا شد. مطالعه شیوه های موفق و ناموفق مدیریت اختلاف در این حزب، و حد تاثیر عوامل بیرونی و درونی در تعیین سرنوشت آن، حاوی درس های گرانقدر است. فدائیان اما با پیروزی انقلاب، بی هیچ تجربه در زمینه مدیریت اختلاف، به یک باره با پیچیده ترین وضعیت سیاسی مواجه شدند و تا چشم به هم زدند در همان سه ساله اول سه انشعاب متوالی در صفوف آنان رخ داد.
اما جالب است که سازمان اکثریت، و نیز بخش عمده ای از منشعبین که در «اتحاد فدائیان» متحد شده بودند، طی ۳ دهه حیات مستقل، هم از نظر اصول تصمیم سازی دموکراتیک و رعایت حقوق اقلیت، هم از نظر اهداف و سیاست های راهبردی به تدریج با هم همراستا شدند. این همگونی ها اکثریت بزرگی در هر دو تشکل را ترغیب کرد که وحدت صفوف فدائیان را با تاسیس یک سازمان تازه احیا کنند و تاسیس حزب چپ ایران، متشکل از نیمی از سازمان اکثریت و نیمی از اتحاد فدائیان، محصول همین تلاش هاست. منتهی شدن تلاش ها برای وحدت دو سازمان به سه سازمان، بار دیگر نشان داد که – مثل روند نافرجام وحدت توده ای ها و فدائیان در اوایل دهه ۶۰ – روند ادغام تشکل های همسو بسیار پیچیده تر از آنست که قبلا تصور می شد. 

  • روحیه ها تعیین کننده اند

گرچه کار سازمان ها بدون ضوابط تشکیلاتی و آئین نامه ها نمی گردد، اما آنها ابزارهایی خشک و بی جانند و به خودی خود راهگشا نیستند. این مسئولین تشکیلات هستند که این ابزارها را، به روش های متعدد به کار می گیرند. آنها در بحبوحه بحران ها هم می توانند اساسنامه را طوری اجرا کنند که تشکیلات از هم نپاشد، هم ممکن است از ضوابط سلاحی بسازند برای حذف رقبا. 

ضوابط حقوقی فقط وقتی کار می‌کنند که در ذهن جناح ها، به هر دلیل میل به حفظ سازمان از میل به جدایی قوی تر باشد. در یک فضای ملتهب و متخاصم نه ضوابط حقوقی کار می‌کند و نه وحدت در آرمان‌ها، نه اشتراک نظر در مبانی راهبردی. در چنان شرایطی مدیریت اختلاف بیش از همه نوعی مدیریت روحیات است.

در شرایطی که جبهه از هر سو زیر تهاجم حریفان قرار می گیرد، سرمایه اجتماعی و اعتبار سیاسی آن در ذهن فعالین آن لطمه می بیند، قابل پیش بینی است که انضباط تشکیلاتی و حس تعلق به جبهه سست شود. حتی ابراز ندامت و شرم از هویت خویش به برخی اذهان سرایت کند و به ریزش و جدایی، حتی تغییر نام و فرار از تاریخ، منتهی گردد.

تشکل های سیاسی دموکراتیک برای ماندگاری نیازمند مدیریت اختلاف اند. بدون نقش آفرینی مسئولین صبور، دلسوز، کار بلد و دوراندیش، به ویژه خبره در ارتباط گیری و گفتگو، روند تصمیم سازی در یک تشکیلات دموکراتیک یا سرانجام نمی گیرد و یا به تصمیمات ناپایدار منتهی خواهد شد. توانمندی مدیران در بالا بردن روحیه اعضا و افزایش میزان مشارکت و حمایت از تصمیمات جبهه حائز اهمیت حیاتی است. این توانمندی‌ها بیش از همه محصول رشد فرهنگی و نیز انباشت تجربه و پختگی است. این توانمندی ها یک شبه به وجود نمی آید.  

در جنبش فداییان در سال ۵۹ اختلاف افتاد که با این حکومت چه بایدمان کرد؟ برخی تعامل گرا شدند و برخی تقابل گرا. کسی بلد نبود اختلاف را چگونه مدیریت کند. تا چشم به هم زدیم کار به انشعاب کشید. و خیلی زود هر دو طرف افسوس خوردند که «انشعاب زودرس بود». انشعاب کنترل طرفین بر رفتار سیاسی دیگری را کاملا از بین برد. انشعاب تعامل گرایان را تعامل گراتر، و تقابل گرایان را تقابل گراتر کرد.
حیرت آور است که همان موقع طرفین، اگر کمی بیشتر دوراندیشی داشتند، به جای اعلام انشعاب، با هم توافق می‌کردند که کادرهای اقلیت، با حفظ کامل حقوق خود در سازمان، از کشور خارج شوند. اگر چنین تدبیری اندیشیده بودیم، تنها ۳سال بعد، در تیرماه سال ۶۲، اقلیت و سیاست های راهبردی آن در دستگاه رهبری سازمان اکثریت می آورد، و به احتمال زیاد همان سیاست ها تا آستانه انتخابات ۷۶ بر سازمان مسلط می ماند. 

در شرایط شکست و عقب نشینی واقعا معجزه است اگر مدیریت تشکیلات موفق شود هم حقوق اعضا را رعایت کند، هم یکپارچگی سازمان را حفظ کند، و هم از ریزش سنگین در بدنه جلوگیری کند. در شرایط بحران هر اختلاف، حتی یک دروغ، می تواند کار را به انفجار بکشاند. در شرایط شکست فضایی خلق می شود که همه انتقاد می کنند و کمتر کسی جرات می‌کند مسئولیت بپذیرید که «حالا چه باید کرد؟»
غلبه این روحیات در بدنه یک «تشکیلاتِ عمودی» باعث می شود که کادرها خیلی راحت تر از گذشته مسئولیت تصمیم سازی را از عهده خود بردارند و بر عهده «رهبر کبیر» بگذارند. در شرایط شکست ممکن است نثار «همه هستی خویش» به پیشگاه رهبر و تبدیل او به مالک الرقاب جان و مال و ناموس همگان یک قهرمانی بزرگ و ضامن خیر همگانی فهمیده شود.

غلبه این روحیات در یک «تشکیلات افقی» باعث می شود که کادرها خیلی راحت تر از گذشته مسئولیت تصمیم گیری را از دوش خود بردارند و آن را بر عهده «توده تشکیلات» بگذارند. بسیاری کادرها باور می کنند که نه فقط خود آنها، بلکه هیچ یک از مسئولین سازمان هم صلاحیت مسئولیت پذیرفتن ندارند و خیر همگانی در آنست که کنار بکشند و کار را به توده اعضا محول کنند.  در سال‌های خونبار دهه ۶۰ تجربه اول در سازمان مجاهدین تکرار شد و تجربه دوم در سازمان اکثریت.   

  • میراث گرانقدر جنبش اصلاحات
    • پاسخ به حملات اپوزیسیون دست راستی

طیف براندازان راستگرا، برخلاف گذارطلبان چپگرا، مدام به اصلاح طلبان حمله می کنند که «شما بیش از۲۵ سال است وعده اصلاحات می دهید. اما نه تنها هیچ تحول مثبتی پدید نیاورده اید، بلکه هر روز میخ رژیم ولایت فقیه را محکم تر کرده‌اید. یک راه بیشتر وجود ندارد و آنهم براندازی است».

پاسخ این لفاظی ها ساده است: شما سخنگویان اپوزیسیون دست راستی بیش از ۴۵ سال است که وعده براندازی می دهید و هنوز، حتی یک قدم هم برای متشکل کردن نیروهای خود، برنداشته اید. شما ۴۵ سال است وعده گذار از استبداد به «دموکراسی» می‌دهید. اما فقط چشم به واشنگتن و لندن و پاریس دوخته اید و مدام سرشان غر می‌زنید «پس چرا تکلیف این رژیم را روشن نمی کنید؟ ماندن این رژیم نه به نفع شماست، نه به نفع ما». 

نمی‌گویم شما هیچکدام دموکراسی را قبول ندارید. چون همه از جنس «مقام امنیتی» نیستند. معتقدم اشتباه می کنید که فکر می کنید امریکا و اروپا، مثل اوکراین و عراق و لیبی و افغانستان، برای «پس دادن ایران به شما» آستین بالا می زنند. ثانیا، به فرض محال اگر هم قدم جلو بگذارند، پایان کارشان «شر مطلق» است، «جهنم» است، نه دموکراسی.

اشتباه شما این است که باور نمی کنید که کار شما، بدون حمایت و همت واشنگتن و لندن و پاریس، هم ممکن است درست شود. همین ناخودباوری‌هاست که شما را از ساختن هرگونه تشکیلات برای هوادارانتان در ایران و خارج از ایران محروم کرده است. در اوج خیزش مهسا ژینا شما عجولانه برای درست کردن یک تشکیلات حداقلی برای «مدیریت گذار»، به میدان آمدید تا با جلب «حمایت بین المللی» کار را یکسره کنید. اما فرجام کار خیلی زود غم انگیز شد. شما نشان دادید که، بر خلاف جمهوریخواهان و چپگرایان، اصلا نمی دانید تصمیم سازی به شیوه دموکراتیک یعنی چه؟ شماحتی بلد نیستید دم و دستگاهی بسازید که خود شما راننده آن باشید که «مسافر عوضی» سوار نکند. می دانید چرا؟ چون روی حمایت و قدرت کاخ سفید بیش از حمایت و قدرت مردم حساب می کنید. و صد و سه سال است که چنین می کنید.

بله، به علت فتنه جویی شما و حامیان شما در کاخ سفید، که «محور شیاطین» را علیه دولت خاتمی و «خروج از برجام» را علیه دولت روحانی عَلَم کردند، اصلاح طلبان موفق نشدند از تعرض و غلبه راست‌ افراطی در حکومت جلوگیری کنند، و تلاش هاشان برای اصلاح ساختار حکومت و سیاست خارجی به نتیجه نرسید. اما، برخلاف شما، حاصل کار آنها در زمینه متحد کردن نیروهای خود، اصلا پوچ نشد. پیدایش و پرورش جبهه اصلاحات ایران محصول همان تلاش هاست. موجودیت جبهه اصلاحات، محصول لطف رسانه های بی شناسنامه نیست، که گاه هست و گاه نیست. موجودیت این جبهه محصول جنب و جوش ها، پیروزی ها و شکست‌ها، آزمون و خطاهای نسل های انقلاب و پساانقلاب است. جبهه اصلاحات هرچه هست، محصول بخشی از تجربه های مردم ایران است.

ریختن ترس حکومت از وجود یک اپوزیسیون دارای پایگاه اجتماعی، مسئولیت پذیر و قانون گرا، یک گشایش مهم در حیات سیاسی کشور ماست؛ تحولی در راستای آماده سازی جامعه ایرانی برای دموکراسی. ما ایرانیان در طول مبارزات ۱۲۰ ساله برای دموکراسی هرگز موفق نشدیم استبداد حاکم را به ضرورت و فایده مندی وجود اپوزیسیون قانونی متقاعد کنیم. سران جبهه ملی و نهضت آزادی، و مشخص تر از همه خلیل ملکی، از پیشگامان به نام این فکر بوده اند. با رفع شکاف و بحران در حکومت همه سرکوب شدند.

اکنون، برای نخستین بار در تاریخ کشور ما، سیاست یکدست سازی حکومت و رفع هرگونه شکاف درونی با جدیت پیگیری و پیش رانده شده است. اما، برخلاف سال های بعد از ۳۲ و بعد از ۴۲، که اپوزیسیون قانون گرای کشور زیر سرکوب رفت و برچیده شد، این بار ایران میرود که در دوران ثبات سیاسی از وجود یک «اپوزیسیون قانونی» محروم نشود. علیرغم همه فشارها و سرکوب ها و حملات افراط گرایان حاکم، و سمپاشی‌ها و کارشکنی‌های افراط گرایان دست راستی از خارج، بخش معینی از نیروهای مردمی جامعه ما موفق شده اند بدنه اصلی نیروهای خود را در یک تشکل با ساختار دموکراتیک، زیر عنوان «چبهه اصلاحات ایران» متحد و متشکل کنند؛ جبهه ای که می کوشد هم بازتاب دهنده مطالبات مردم باشد، هم با مناسبات با سایر نیروهای میهن دوست و زیر سرکوب را حفظ کند، و هم مسئولیت پاسخگویی در برابر حکومت در قبال کنشگری میدانی خویش را بر عهده گیرد.

  • آموزه های ۱۸ ماه اخیر

هجده ماه پیش که بانگ زن زندگی آزادی در اوج بود وعظیم ترین تظاهرات در برلین امید به تغییر را در دل ها می کاشت، چشم بسیاری از ایرانیان به «نشست جرج تاون» دوخته شد، امید به اصلاح طلبی، به ثمر بخشی مبارزه مطالباتی، به فعالیت قانونی در ذهن بیشماری از شهروندان رنگ باخت امید به انقلاب با جلب حمایت بین المللی جوانه زد.    

جبهه نوپای اصلاحات، در محاصره «گام دوم انقلاب» و «انقلاب جرج تاون» قرار گرفت و در ذهن میلیون ها ایرانی واقعا به فراموشی سپرده شد. صحنه سیاست در ایران به یک باره از اصلاح طلبی تهی شد. یک طرف حامیان «گام دوم انقلاب» صف کشیدند، و در طرف دیگر حامیان «انقلاب جرج تاون».

هنوز شش ماه نگذشته بود که خبر آمد اولین موج اختلاف در «ائتلاف جرج تاون»، بنیاد آن قصر ماسه ای را شست و با خود برد. خبر آمد که، شاهزاده ای که با تصویر پردازی منوتو خیال لطیف طیفی از جوانان ایران نوازش می داد، برای جلب حمایت نتانیاهو از نجات ایران به اسرائیل رفت. خبر آمد که قایق ناجی به باطلاق جنایت درغزه فرو غلطیده و پیمان ابراهیم در آتش سوخته و این بار خانواده سلطنتی برای نجات ناجی به پا خاسته و زیر نشان شیرخورشید و ستاره داوود، به خیابان آمده است. خبر آمد مهمات توپخانه های رسانه ای رو به اتمام است و…

خبرها همه به کام سپاهیان «گام دوم انقلاب» بسیار خوش بود. به آنها دل داد که نارضایی و بیگانگی عمیق مردم از حکومت را بیشتر فراموش کنند. فراموش کنند که مهر مردم ایران، واقعا بیش از افزایش قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای برای ایشان ارزش و کارآیی دارد. آنها روز ۱۱ اسفند – درست در چهل و نهمین سالگرد اعلام حزب رستاخیز – انتخاباتی برگزار کردند که در آن نفر اول تهران با ۶% و نفر چهاردهم با کمتر از ۳% از آرای مردم تهران به مجلس رفتند. و این ۱۴ نفر همه از حکومتی ترین حکومتگران، از سرسخت ترین سپاهیان گام دوم انقلاب، بودند. در رفتار حاکمان در این انتخابات روح همان کبر و نخوتی موج می زد که ۴۹ سال پیش در چنین روزی زیر پوست حاکمان دویده بود.    

اگر آن روز حکومت مثل آب خوردن تمام احزاب حکومتی و غیرحکومتی را منحل و به منتقدان گفت یا به خارج بروید یا به زندان. و بر تپه های اوین هم بیش از این کرد. اما امروز تمام احزاب و جمعیت های قانونی و نیمه قانونی، در داخل کشور، با صدای رسا این که به این تحقیر حکومتی با اعلام «عدم شرکت» اعتراض می کنند، اما بر خلاف ۵۰ سال پیش، حکومت اصلا به صرفه نمی بیند که همان کند که آریامهر در ۵۰ سال با مخالفان خویش کرد.

در سطح مدنی نیز علیرغم بیش از ۵۰۰ کشته، هزاران زخمی، و دهها هزار بازداشتی، مرزهای شهامت مدنی و ایستادگی در برابر تحقیر و سرکوب محال است به قبل از جنبش مهسا باز گردد. تعادل قدرت میان جامعه و حکومت به سود مردم جا به جا شده است. علیرغم تمام تمهیدات و بگیر و ببندها، کنشگری مطالباتی و تشکل های مدنی، نه تنها از پا نیافتاده اند، بلکه صبورانه همچنان زنده اند، مطالبه گری می کنند و اهداف خود را پی می گیرند.

به این ترتیب:
۱- شکست سنگین اپوزیسیون راستگرا،            
۲ – تشدید انزوای سنگین افراط گرایان حاکم،
۳ – قوام یابی زمینه های شکل گیری یک اپوزیسیون متشکل، مسئول و ملتزم به قانون،
۴ – دوام یابی جنبش های مطالباتی و سازمان یابی تشکل های مدنی

چهار مشخصه مهم تحول وضعیت سیاسی طی هجده ماهه اخیر به شمار میروند. 

  • مسئولیت بی جایگزین جبهه اصلاحات

تصمیم جبهه اصلاحات ایران با اکثریت قاطع به «عدم شرکت» با حمایت چهره های محصور و محبوس جبهه، همراهی و همزبانی نهضت آزادی ایران، جبهه ملی ایران، و سایر محافل سیاسی شناخته شده، و از همه مهمتر، مورد پشتیبانی سرشناس ترین شخصیت حامی جبهه، آقای محمد خاتمی، قرار گرفت. این همگرایی گسترده گامی بسیار بلند و امید آفرین در راستای تجهیز کشور به یک اپوزیسیون قانونی و پاسخگو در مقابل حکومت و مردم.

از آنجا که جبهه اصلاحات تشکلی دارای ساختار دموکراتیک است و  تقویت جمهوریت در نظام سیاسی نخستین و مهم ترین راهبرد سیاسی آن است، موفقیت آن در گذار به یک اپوزیسیون قانونی و مسئولیت پذیر، تحولی در راستای شکل دهی ثقل جمهوری خواهی در ایران است. ظرفیت جبهه اصلاحات، به دلیل وزن و موقعیت حقوقی آن، در قیاس با سایر نیروهای جمهوریخواه، بیشتر است. این ظرفیت باز هم گسترش خواهد یافت هرگاه رفتار چهره های سرشناس حامی جبهه، به ویژه آقای خاتمی، در قبال ناراضیان سرشناس سکولار در داخل کشور رفتاری جذب کننده باشد.

مروری بر فهرست تشکل های عضو جبهه و فعالیت های بسیاری از کادرهای آن، نشان می دهد که هرگاه جبهه موفق شود یورش های بی وقفه نیروهای تندرو در حکومت برای برهم زدن موقعیت حقوقی و قانونی خود را مهار و خنثی کند، در عمل اندام های آن وکلای مدافع مردم خواهند بود در چالش با حکومت. بسیاری از مطالبات زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان، کارمندان، کشاورزان، کارآفرینان و غیره، از طریق این اندام ها در رابطه با ارگان های حکومتیِ مرکزی و محلی طرح و پیگیری و محقق خواهد شد.

تجارب ۱۲۰ ساله ایرانیان و همه تجارب جهانی نشان می دهد گذار به دموکراسی قطعا مسالمت آمیز است و بدون حضور و نقش آفریتی تشکل ها با ساختار دموکراتیک هرگز استقرار نخواهد یافت. واکاوی رفتار شناسی ایرانیان و بسیاری جوامع همطراز نشان می دهد که تشکل های دموکراتیک تنها به واسطه قدرت تشکیلاتی و خط مشی سیاسی کارآمد، بدون معرفی چهره های معتبر اجتماعی، قادر به جلب اعتماد وسیع ترین توده های شهروندان کشور نیستند. اصلا تصادفی نیست که نیروهای سیاسی فاقد چهره های معتبر ملی بسیار حاشیه ای عمل می کنند. نارشدیافتگی تشکل های جامعه مدنی از یک سو تکیه بر نقش شخصیت در روند سیاسی را بی جایگزین می کند، و از سوی دیگ خطر هرز شدن ساز و کارهای دموکراتیک و عدم تبعیت شخصیت از اراده حزب را تشدید می کند.

این که آقای محمد خاتمی، تا پایان بحث ها و مجادلات سنگین در جبهه اصلاحات ایران در جریان انتخابات اخیر سکوت کرد و اعلام جانبداری نکرد، این آقایان موسوی و تاجزاده و دیگران، و روزنه گشایان، از همدیگر تبری نکردند، نشان داد که این گونه از دموکراسی خواهی ایرانی – برخلاف انواع اقتدارگرایی، اعم از انقلابی، سلطنتی، نظامی، یا ایدئولوژیک (دینی یا سکولار) – می‌رود که بر مهمترین نقطه ضعف‌های خود غلبه کرده و افق‌های تازه‌ای فراروی کشور بگشاید.

اما کمک به ایران در بحبوحه بحران های سیاسی پیش رو مسئولیتی بس بالاتر و سنگین تر از افق گشایی به سوی دموکراسی است. روند تحول وضعیت سیاسی داخلی و منطقه ای نشان می دهد که در غلتیدن کشور به ورطه بحران سیاسی چشم‌اندازی واقعی است:

  • زیرا خطر گسترش جنگ اسرائیل علیه فلسطین به منطقه و سرایت آن به کشور فوق العاده بالاست؛
  • زیرا به دلیل وضعیت اقتصادی امکان گسترش مجدد خیزش های مردمی خود انگیخته کاملا جدی است؛
  • زیرا در صورت ناتوانی یا فوت رهبر چند پارگی در راس حکومت احتمالی واقعی حتی گریزناپذیر است.  

هرگاه به علل فوق یا به علل دیگر، بحران سیاسی در کشور ما فراگیر شود، باز هم وجود جبهه اصلاحات ایران، نه فقط برای همه طرف های درگیر، بلکه برای بقای ایران، فرصتی بی جایگزین است. هیچ نیروی متشکل، مجرب، و گسترده‌تری وجود ندارد، که هم از سابقه تعامل و پیوندهای گسترده با حکومتگران برخوردار باشد، هم از سابقه رای و اعتماد نسبی اقشار ناراضی و نهادهای مدنی بهره‌مند باشد، و هم با طیف گسترده جمهوری خواهان مخالف نظام همپوشی های فراوان و زبان گفتگو داشته باشد. 

* * *

قصد از همه فرازهایی که در این مقاله مبسوط ۷۳۰۰ کلمه ای آمده است رساندن یک پیام به حکومت، و به میهن دوستان و به آزادی خواهان کشور است:

هر یک از ما آرزوها، دغدغه ها و مسئولیت های متفاوتی داریم. اما همه کشور خود و مردم آن را دوست داریم. همه ما می‌بینیم که کشور ما در چشم اندازهای روبرو به هر علت ممکن است در وضعی بحرانی قرار گیرد و در آن «حکومت، بدون همراهی مردم»، و «مردم، بدون تمکین حکومت»، نتوانند برای کشور کاری بکنند.
در چنان وضعیتی وجود جبهه اصلاحات ایران و همراهی آقای خاتمی، که هم آداب تعامل با حکومت را خوب می دانند و هم از سابقه و تجربه همدلی با مردم بهره می برند، نهاد گرانقدری است که غیاب آن در روز مبادا، خسرانی جبران ناپذیر و پرافسوس برای همه ما، برای ایران، است.

و یک پیام هم برای آن عزیزانی که پس از تصمیم سازی در جبهه اصلاحات، در پاسخ به ندای وجدان خویش، « دعوت به شرکت» را به جای «اعلام عدم شرکت» برگزیدند و آن را با مردم خویش در میان گذاشتند:

دوستان گرامی! امید افزاست که شما، ضمن پاسخ به ندای وجدان خویش درباره انتخابات اخیر، به هم میهنان خود اطمینان دادید که تا همیشه پاره ای از جبهه اصلاحات ایران هستید، و استحکام صفوف و اعتلای نقش آن در حل مشکلات کشور، را والاترین وظیفه می شناسید. یقین است که شما و دیگر سرمایه های جبهه، همه اتفاق نظر دارید که برای برآوردن عاجل ترین نیاز کشور، یعنی هدایت مبارزه مردم ناراضی به مسیرهای قانونی و صلح آمیز، در میان همه گزینه ها، ظرفیتی کارآمدتر از جبهه اصلاحات در وضع حاضر در دسترس ایران نیست.

فرخ نگهدار

جمعه، ۲۴ اسفندماه ۱۴۰۲ – لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=236359 لينک کوتاه

1.6 19 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

37 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 ماه قبل

دنباله نظر قبلی
و وابستگیش نظری دارد
اگر به استبداد سلطنتی بازگردیم می بینیم شاه وقت دچار توهم امپراطور شیعه منطقه شده بود آن شاه متوهم با سرکوب کردن غیر دینی ها و با ساختن مساجد زیاد و استخدام آخوند های خاص شرایط را برای سلطه دینداران در یک روند تحولی فراهم کرد و شد همان چیزی که نباید می شد اما شد.
به این موضوع باید اشاره کرد در شرایط فعلی که جامعه بسمت روند تغییراتی دارد به پیش می رود و می خواهد به سلطه دینداران و دین خواهی در حوزه سیاست پایان دهند، وراث استبداد سلطنت با پررویی و طلبکاران خود را مطرح می کنند و خود را محق جانشینی می دانند اما این موجودات نمی دانند جامعه می خواهد خود را از هر استبدادی رهایی دهد و…
اما بعد از سلطه دینداران روند تحولخواهی خاصی درون کشور شکل گرفت در این روند بازیگرانی از همان حکومتگران و وابستگان به حکومت دینی وارد عرصه مبارزاتی شدند و هر چه به جلو می آیم روند مبارزاتی آنها پررنگتر و گاهی حرکاتشان نشان از این می دهد که از حکومت دینی عبور

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 ماه قبل

گروهی از مبارزان ایرانی دارا ی نگرشی هستند که بر اساس نگرششان پیگیر روندی هستند
که در کشورشان آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی بصورت پایدار محقق گردد و
به نوشتارهای و یا افرادی که خود را مبارز می پندارند و یا تلاش می کنند خود را مبارز بنمایانند بر این کارپایه به نوشتار و این مبارزان توجه خواهند کرد و اهمیت می دهند:
این افراد مبارز و یا نوشتارها آیا در خدمت تحقق آزادی و‌دمکراسی و عدالت اجتماعی پایدار است .
در غیر این صورت نوشتار فقط یک سیاهه ای خواهد بود که کارش وقت تلف کردن است و گاهی مطالبش توهین به شعور مخاطبین است و آن مبارز هم یک شعار دهنده ایست که شعارهایش در حد یک طنز تلخی بیش نیست.
اگر به گذشته برگردیم نه گذشته خیلی دور بل به گذشته که منجر به سلطه دینمداران بر روند تحولخواهی حاکم شدند و شرایط بعد از ۵۷ را آفریدند.
اولین پرسش در مورد سلطه این دین مداران اینست: آیا در این روند و تحولات می بایست دینداران جامعه حاکم می شدند؟
هرکس با داده هایش و اهدافش و ارامانش و خاستگاهش و

حاج خلیفه
حاج خلیفه
1 ماه قبل

پاسخ به F Sharifi
فلک را سقف بشکافیدو طرحی نو دراندازید
در زمانه ای که هوش مصنوعی و رباتیک تمام عرصه ها را در مینوردد و در آینده نه چندان دور سود را به صفر میرساند رژیم ستمگر سرمایه را قطعا به چالش میکشد. در چنین شرایطی که سرمایه به پوسیدگی میرسد اگر تئوری مدرن و منسجمی برای بعد از آن نباشد و نیروی کار و دانش آموزش نبیند سودپرستان ناکام همزمان با ارتش ذخیره انبوه بیکار تنها ماشیتها را خرد میکنند و بشر را به عصر حجر پرتاب میکنند و اون موقع به جای بیت کوین باید داد و ستد را با واحد شتر سنجید . این یک وجه قضیه است وجه مهم دیگر آن رنسانس فرهنگی است که از جوش و خروش فرهنگی هزاران ساله تغذیه کرده و در دل آن بذری بسان سیاوش کاشته شده که نیاز به شناخت و سر برآوردن دوباره از زیر خاک و گسترش دارد. و یکی بدون دیگری کاری از پیش نمیبرد بقول شاعر

برآر ای بذر پنهانی سر از خواب ِِ زمستانی

که از هر ذره ی دل آفتابی بر تو گستردم

ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان

دلی در آتش افکندم،سیاووشی برآوردم

جعفر بهکیش
جعفر بهکیش
1 ماه قبل

سئوالی از مسئولان محترم سایت اخبار روز: اخبار روز در بسیاری موارد به کسانی که مطالبی برای انتشار در آن وبسایت می‌فرستند، از جمله من، این نکته را متذکر می‌شوند که از انتشار مطالبی که در رسانه‌های دیگر، حتی در وبلاگ شخصی، منتشر شده است، معذور هستند. از همین رو متعجب هستم چرا مطلب فرخ نگهدار که ابتدا در انصاف نیوز منتشر شده است را بازنشر داده‌اند؟

جعفر بهکیش
جعفر بهکیش
1 ماه قبل
پاسخ به  اخبار روز

این مقاله هم‌زمان در سایت کار متعلق به فدائیان خلق- اکثریت و گویا نیوز منتشر شده است:
https://kar-online.com/86669-2/
https://news.gooya.com/2024/03/post-85189.php
یا نگهدار از ضوابط اخبار روز تخطی کرده (با این فرض که نگهدار از این ضوابط اطلاع دارد و یا به او گوشزد شده است) و هم‌زمان برای وبسایت‌های دیگر از جمله وبسایت فدائیان خلق- اکثریت و گویا نیوز نیز فرستاده است یا فدائیان خلق- اکثریت و گویا نیوز تخطی کرده و به محل انتشار آن اشاره نکرده‌اند و یا اخبار روز استاندارد واحدی برای همه ندارد و برای برخی استثنا قائل می‌شود؟

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط جعفر بهکیش
جعفر بهکیش
جعفر بهکیش
1 ماه قبل
پاسخ به  اخبار روز

بر اساس توضیحات بالا اخبار روز استثنایی قائل نیست. پس به نظر می‌رسد که یا نگهدار از ان توافق دوطرفه تخطی کرده یا بر تخطی گویا نیوز و فدائیان خلق- اکثریت چشم بسته است، در هر دو مورد شایسته است که این مقاله از سایت اخبار روز حذف شود.
لازم است متذکر شوم که این مقاله را نخوانده‌ام پس به محتوی آن هیچ نقدی نداشته و ندارم و تنها حراست از اعتبار اخبار روز مد نظر من است.

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط جعفر بهکیش
فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 ماه قبل
پاسخ به  جعفر بهکیش

جعفر بهکیش عزیز و مسئولان محترم اخبار روز!
به اطلاع شما عزیزان می رسانم که این جانب نوشته‌های خود را هرگز برای گویا نیوز نمی‌فرستم. چون وبسایت آنها فاقد هر نوع ضابطه ادیتوریال است. متاسفانه آنها مقالات دیگران را بدون کسب اجازه یا حتی اطلاع مولف باز نشر می‌کنند . یک عده فحاشان حرفه‌ای هم آزادانه هر نوع تخریبی را مجازند که به جای اظهار نظر منتشر کنند.
اخبار روز نشریه عمومی مورد علاقه من است و این علاقه نه به سبب هم پوشی‌های گسترده‌تر با سایر مقالات، بلکه به علت اعتماد به هویت، صداقت و شفافیت کار مسئولان اخبار روز و نیز کیفیت بالای کار تکنیکی آنهاست.
من مقالات خود را همیشه قبل از انتشار برای مسئولین سازمان اکثریت ارسال کرده‌ام. و قرار ما این بوده که قبل از نشر در وب‌سایت‌های عمومی در نشریات سازمانی درج نشود و رفقا همیشه این درخواست را رعایت کرده‌اند.  

جعفر بهکیش
جعفر بهکیش
1 ماه قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

از نظر من یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های کار حرفه‌ای داشتن ضابطه و احترام گذاشتن و رعایت آن است. در این مورد خاص به نظر می‌رسد که کس یا کسانی ضابطه‌های سایت اخبار روز را رعایت نکرده‌اند.

باقر
باقر
1 ماه قبل

بر همه انسانها و نیروهای بشردوست است که به راه حلی صلح آمیز برای برقراری نظم جدید بیندیشند.

حاج خلیفه
حاج خلیفه
1 ماه قبل

نحله چپ از زمان جد من عَبْد الله بن محمد بن علی بن عَبْد الله ابن العباس بن عَبْد المُطَّلِب رحمت اللهچگونگی کاربرد تاکتیکهای لنینی برای سرنگونی بنی امیه را عمیقا می شناخت و با این روش همو به کمک ابومسلم وارد بغداد شد و بویژه در قرن بیستم منجر به سرنگونی تزار روسیه و چین و ویتنام و کوبا و آنگولا و کامبوج و لائوس و نیکارگوا و …..شد که آخرین آنها هم توسط مارکسیت ها و غیر مارکسیت های نحله های چپ به همان سانی انجام گرفت که در بقیه انجام گرفت مع الاسف باید بگویم چپ برای بعد از سرنگونی از همان اول دچار بحران بود نمونه اش از مزدک تا کمون پاریس و نپ لنین و داستانهای استالین و مائو و تنگ و پینگ که نتیجه منطقی آنها همینه که میبینیم .چپ برای بعد از هر انقلاب و سرنگونی در هر کشوری تئوری منطقی ندارد . چپ ماشین قهرمان پروری قبل از سرنگونی است و برای خود یک ولایت تاریخی در فرم یک کلاف سر در گم تراشیده است که انرژی هدر میدهد .
میخانه اگر ساقی صاحبنظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت

F Sharifi
F Sharifi
1 ماه قبل
پاسخ به  حاج خلیفه

احتمالا این پاسخ خمینی از جهنم به اقای نگهدار است !

حاج خلیفه
حاج خلیفه
1 ماه قبل
پاسخ به  F Sharifi

نگهبان چپ خلاف به عرض رسانده است احتمالا آنها هم به خلاف آلوده شده اند .. جواب موجز چند پست بالاتر میدهم . دریچه های بینش را اینقدر بسته نگه ندارید صدای الارم مخ در می آید به عبارتی مخ سوت میکشد .

Esed
Esed
1 ماه قبل

آقای نگهدار تا سال ۶٢ در کنار رژیم بودید و از سیاست و عملکردهای رژیم حمایت میکردید و حتی در سرکوب جریان خلق مسلمان آذربایجان شرکت کردید و گناه کبیره حزب خلق مسلمان مخالفت با ولایت فقیه بود و شما و تشکیلات شما با این شعار که لیبرال نابود باید گردد در کنار پاسداران در سرکوب تبریز تشریف داشتید و ما میدانیم که افراد جبهه اصلاحات از جمله موسوی و حاتمی به دفعات گفته اند که ولایتت فقیه خط قرمز ماست حالا شما در کنار این حضرات دوبار در سرکوب مخالفین ولایت فقیه شرکت خواهید کرد یا نه ؟

Esed
Esed
1 ماه قبل

در رابطه با نوشته قبلی نگهدار تحت عنوان انتخابات مجلس و مواضع نیروهای سیاسی بنده کامنت کوتاهی نوشته بودم که دوبار تکرار میکنم : نگهدار از این رژیم جنایتکار دل نکنده و با یک سری توجیهات میخواهد بگوید که این رژیم مشروعیت دارد و قابل استحاله است

مهردادیک‌پیشنهاد:: لطفا اسامی کشورها را قید کنید؛

متاسفانه نگهدار و شرکا در همان کج‌راهی گام‌نهاده اند که « راه توده» ……حفظ نظام به اسم مبارزه با امپریالیسم …..راه توده دگماتیزم را منش خود پیشه کرده و نکهدار و شرکا آویختن به مهره های سوخته ….. اذهانی منجمد ……

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
1 ماه قبل

فرض کنیم نویسنده را نمی شناسیم. نگاهی به ۶۰ سال پیش می کنیم:نیروهای مذهبی سنتی به اصلاحات حکومت بعداز کودتا اعتراض کردند که به غائله ۱۵ خرداد ۴۲ وکشتار و حکومت نظامی مجدد منجر شد دوباره همه نیروها سرکوب شدند.موج جدیدی از اعتراضات در جنبش دانشجوئی نضج گرفت.زنده یاد بیژن جزنی در سال ۴۶دستگیر شد.در نوشته های زندان خود با شناخت تاریخی و تجربی از نیروهای سیاسی بر نقش نیروهای پیرو خمینی تاکید داشت و شانس قدرت گرفتن آنها را ارزیابی کرد و نگران بود که در این حالت فعالیت نیروهای چپ از زمان حکومت شاه دشوار تر خواهد شد. فکر نکنم بیژن با تمام درایت تصوری از ابعاد دهشتناک سبعیت و فساد درونی نیروهای مذهبی به این صورت که ما در این ۴۵ سال دیدیم داشت.اما شاگران تنبل بیژن کاری به آن حرفها نداشتند و ندارند. اصلا برایشان اهمیت ندارد که حکومت مشروعه ولایت فقیه چه به روز مردم آورده و این تنبلان با حمایت خود چه ضربه ای به جنبش چپ ایران زدند.

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 ماه قبل
پاسخ به  خسرو شکیبا

خسرو شکیبای عزیز
شما لطفا از یکی از شاگردان زنده یاد جزنی یاد کن و نام ببر که از نگاه خودت کارها و کارنامه‌ای سیاسی‌اش از نگاه شما شایسته تقدیر پیشکش، نه مستحق دشنام نباشد. کسی که حرف‌هایش را چهار تا آدمی که شما قبولشان داری بخوانند و روی آن مکث کنند.
خسرو عزیز
باور کن عیب از آئینه‌ای نیست که تو در آن سیمای چپ را باز می‌جویی. شما برای شاگردان جزنی صادقانه اعتبار آرزو داری. اما نمی‌یابی. هرگز نمی‌یابی. چون از تاریخ چپ ایران تاریخ سرافکنده ای و هیچ نام و سازمانی را نمی‌یابی که به وجود و حضور آن افتخار کنی. هزاران فعال چپ امروز هستند که از نام و تاریخ خود گریزانند و شما هم یکی از آن هزارانی.
اگر شما یک نام، فقط یک نام، که شهید نباشد، را در تاریخ تشکل‌های چپ ایران نام بردی که او را، یا سازمانش را نمی‌‌کوبی و کارهایش را قدر می‌دانی، من عذر خواهم خواست و خواهم نوشت که اشتباه کرده‌ام اگر آنچه را که نوشته‌ای برخاسته از روحیه‌ای خرد شده، در هم شکسته و گریزان از خود پنداشته‌ام.

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
1 ماه قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

این را برای خوانندگان اخبار روز می نویسم:برخلاف ادعای نویسنده این مقاله “در جنبش فداییان در سال  ۵۹  اختلاف افتاد که با این حکومت چه بایدمان کرد؟” نه !«اختلاف» از همان تشکیل رهبری در دانشکده فنی شروع شد وده ها واقعه سازمان را در سراسر ایران به چپ و راست کشاند.وقتی بارها ثابت شد که حکومت سنتی مرتجع مذهبی و بازار؛ نیروهای ملی ، دموکرات ، لیبرال ، چپ و مذهبی غیرخودی را تحمل نمی کند چه دلیلی داشت که در حماقت و واپسگرائی با آنها رقابت شود.وقتی از دیوارسفارت بالا رفتند. خنده داریا گریه داربود که از مواضع « مترقی و ضد امپریالیستی » خمینی حمایت شود؟ چند نفررهبری سازمان را در اختیار داشتندوهزاران نفر مات و مبهوت و منفعل شدند اختلافات ادامه داشت.ولی بین چند نفردر رهبری که بعداز انشعابات هنوز هر کدام ازآن ها خیال می کنند که حق با آنها بوده ست.به قول یکی با«تحلیل ِاز وسط » ۴۵ سال توجیه ارتجاع حاکم را بر حق می دانند.ولی بسیاری در جنبش چپ ازهمان ۱۰۰سال پیش کنارکشیدند بدون مجیزارتجاع!

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 ماه قبل
پاسخ به  خسرو شکیبا

خسرو شکیبای گرامی
درخواست من از شما این بود که اگر شما خود مدافع چپ می‌دانید لطف کنید یک نام (غیر شهید) از میان فعالین چپ را ذکر کنید که به او احترام می‌گذارید و فکر می‌کنید خدمت کرده است به پیشبرد آرمان‌های چپ. شما خواهش مرا نادیده گرفتید. حدس می‌زدم نادیده بگیرید و پشت گوش بیاندازید. حالا هم دوباره همان خواهش را تکرار می‌کنم.
دوست عزیز
در این ۶۰ سالی که در میانه هستم کم ندیده‌ام عناصری را که فقط برای خراب کردن در صحنه هستند. مفت و مجانی هیزم کش غول بیابانند. 
بسیاری را دیدم که نام چپ روی خود گذاشته‌اند اما در طول این ۶۰ سال یک سازمان ده نفره هم نساختند و هرچه را هم که دیگران ساختند آنها کلنگ برداشتند و یا خرابش کردند، و یا هنوز مبارزات ایشان حاصل نداده و همچنان مشغول تیشه زنی هستند.
اصلا آرزو ندارم که خسرو شکیبا یکی از همان تیشه زن‌ها به ریشه چپ در ایران باشد. به همین دلیل مجددا از او تقاضا می‌کنم یک نفر از نحله چپ را معرفی کند که شهید نشده و خسرو برایش احترامی قائل است.

کهنسال
کهنسال
1 ماه قبل
پاسخ به  خسرو شکیبا

جناب شکیبا گرامی:
“شاگردان تنبل”؛ بالاترین امتیازیست که شما برای اکثریت سازمانی در نظر گرفته اید که روزگاری فدایی خلق بودند و سپس به فداییان خط امام پیوستند(دهه خونین ۶۰) و سپس رهبران جبهه اصلاحات را به دوش میکشند و بوقچی آنان شده اند. تعدادی از آنان مشاور ومرید پسرشاه سابقند ودر “مدیریت گذار” و”شورای تصمیم” به تمجید “کارآفرینانی” مانند ثابت پاسال و خیامی و…مشغولند. اینان با هواداران خود نیزمهربان نبودند.بقول بزرگواری، اینان را فقط باید افشا کرد گفتگو ومدارا با این حرافان و شعبده بازان حرفه ای فایده ای ندارد.زنده یاد بهروز دهقانی که در زیرشکنجه های ثا بتی و ساواک به شهادت رسید؛ مقاله ای تحت عنوان لمپنیسم دارد و….نظرتان چیست؟ سلامت وشاد باشید 

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
1 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

نه خیرابعاد فاجعه ازاین ها بزرگترست که شما خیال می کنید.در فاصله ی فروپاشی حکومت پادشاهی و و به قدرت رسیدن ارتجاع مذهبی فرصتی به وجود آمد که ما بعدازشهریور۱۳۲۰ تجربه نکرده بودیم .آزادی ! میلیونها نفر به انقلاب پیوستند.تمام تبعیدیان ازخارج آمدند.زندانیان سیاسی آزاد شدند.هزاران نفر به سازمان چریکهای فدائی خلق ایران پیوستند که بزرگترین تشکل چپ شد بخاطرپایمردی بنیان گزاران وکسانی که قبل از انقلاب برای استقلال وآزادی و عدالت اجتماعی ازجان گذشتند.وقتی بر خلاف قول و قرار های پیش از انقلاب ،خمینی و نیروهای مذهبی «آن کار دیگر» کردند وبه آزادی کشی پرداختند.مردم که درآزادی آمدند به تدریج فهمیدند که آن ره که خمینی میرود به قبرستان منتهی می شودوبه فراخور کنار کشیدند.فدائیان هم از این قاعده مستثنی نبودند .وقتی رهبری رفت دنبال حساب کتاب های «ضد امپریالیستی» وآزادی را به هیچ گرفت.خودشان ماندند و انشعابات وبزرگترین جریان چپ به چند محفل تبدیل شد.هزاران نفر ازچپ کنار کشیدند و میلیونها نفر مردم عادی .تمام

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
1 ماه قبل
پاسخ به  خسرو شکیبا

(ادامه) ۴۵ سال حکومت مشروعه را می توان چنین تقسیم کرد: ۱) دهه اول تا سال ۶۷ـ ظهور توحش ،جنگ افروزی، کشتارو قتل عام دگر اندیشان .۲) دهه دوم تا ۷۶ـ مرگ خمینی ـ ولایت فقیه دوم، تبدیل سپاه پاسداران به بزرگترین بنگاه نظامی ، امنیتی ، اقتصادی ،قتل های زنجیره ای و..۳)دهه سوم تا ۸۸ـ رستاخیززنان و جوانان علیه حکومت تمامیت خواه که با انتخابات دوم خرداد ۷۶ درحکومت شکاف ایجاد کرد.بخشی از حکومت درجبهه مشارکت ایران اسلامی به «اصلاح طلب » حکومتی معروف شدند که کاری ازپیش نبردند در«انتخابات »۸۸ سرو کله ی میرحسین موسوی پیداشد.ولی فقیه نشان داد مثل همیشه در حکومت اسلامی هرکس که با رهبری زاویه داشته باشد برکنار می شودچه منتظری ،چه رفسنجانی چه موسوی و روحانی۴) دهه چهارم تا ۹۶ ـ اصلاح طلب اصولگرا دیگر تمام شد ۵) دهه پنجم ـ آغازپایان حکومت مشروعه با جنبش های توده ای ، صنفی ، کارگری ، زنان و.از رونق افتادن «انتخابات» نیروهای مذهبی. توگوئی درایران نیروی غیرمذهبی وجود ندارد.براقتصاد کشوردر این ۴۵سال چه رفت؟غارت

F Sharifi
F Sharifi
1 ماه قبل

واقعا متوجه نمیشوم که چرا تحلیل های تاریخ گذشته
، « اصلاح طلبانه » ، نا امید کننده و کاملا راست نئولیبرال اقای نگهدار، تقریبا هر هفته در اخبار روز منتشر میشود ؟

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 ماه قبل
پاسخ به  F Sharifi

جناب شریفی
نوروز مبارک
فهم علت چاپ مقالات من دشوار نیست.
دلیل آن به توشه و فهمی برمی‌گردد که گردانندگان اخبار روز با گذر از رنج‌ها انداخته‌اند.
آنها از روز اول در فضای بحث و فحص چشم به دنیا گشوده اند و فقط وقتی مطمئن می‌شوند که اختلاف منشاء بیرونی ندارد و به قصد تخریب نیست راه می‌گشایند که مخالفان هم بنویسند و نقد کنند.
اما دلیل دیگر درج مقاله به رفتار کامنت نویسان حرفه‌ای بر می‌گردد. این وضع کامنت نویسی متاسفانه به اخبار روز محدود نیست. در اکثر رسانه‌های مجازی کامنت‌ها از ۱۰ تا دست کم ۸ تای آنها افشاگری و دشنام گویی است. برخی‌ها از مقالات تحلیلی نظری را با چوب و چماق پذیرایی می‌کنند.
در چنین فضایی اگر اخبار روز بخواهد به نصیحت شما گوش کند باید اصلا در را به روی اختلاف نظر ببندد. و یا باید راه کامنت نویسی را از این هم مسدود تر کند.
من چون به سلامت مدیران سایت یقین دارم برای آنها می‌فرستم و در عین حال نوعی مسابقه را با بدگویان حرفه‌ای پی می‌گیرم و این کار برایم تمرین مدارا است

F Sharifi
F Sharifi
1 ماه قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

سال جدید ، جشن های نوروز و بهار بر همگان مبارک باد !

بحث و گفتگو و وجود اختلاف نظر و عقیده، در مورد مسائل اصلی جنبش ، مطمئنا تحت هر شرایطی همیشه موجب ارتقأ و پیشرفت نظریات و عملکردها میشود .

بحث من این است که اگر اخبار روز مواضع سوسیال لیبرالیسم ، راست و یا متاسفانه راست افراطی (حامیان فاشیسم اسلامی ، جنگ و.. ) مقاله منتشر میکند، باید مقالات چپ های ضد لیبرال ، ضد جنگ ، اکولوژیست و چپ های مارکسیست و کمونیست ضد سرمایه داری را در مورد جنبش انقلابی ایران و تحولات جهان به همان نسبت، منتشر نماید !

بجای مباحث تاربخ گذشته،از دیدگاه من چیزی که کمیاب است، تحلیل وقایع سیاسی روز ، اگاهی وشناخت از تئوری های ضد سرمایه داری ،اکولوڑیک و دموکراتیک امروزی ، تجزیه و تحلیل تجربه جنبش های ناکام مصر ، تونس، نیکاراگوئه و ونزوئلا و فرا گیری از تاکتیک ها و استراتژی پیروز چپ های رادیکال ضدسرمایه در امریکا جنوبی از جمله شیلی ،چیاپاس مکزیک و… میباشد !

Hadi Shahab
Hadi Shahab
1 ماه قبل
پاسخ به  F Sharifi

البته که خیلی خوب است که نظرات آقای نگهدار هر هفته منتشر میشود
ایکاش اخبار روز آنقدر به اصل آزادی پایبند بود که نظر سایرین را هم منتشر میکرد
همه ما از اینکه در حکومت شاهنشاهی پهلوی آزادی اظهار نظر مخالف نبود با ان حکومت
مقابله کردیم که این شد که با ان دست به گریبان هستیم
آیا آنقدر به آزادی پایبند هستیم که بتوانیم بپذیریم که نظراتی وجود دارد که ما به شدت با ان
مخالفیم اما درج انها باید آزاد باشد .
مهم نیست که نظر دهنده نگهدار است و یا پرویز ثابتی است مجاهد است و یا کمونیست
ملی مذهبی است و یا توده ای است…
این ما هستیم که میباید در مورد نظرات متفاوت فکر کنیم و جای لازم انتقاد و روشنگری کنیم
با حذف نظرات مشگلی حل نمیشود اگر میشد حکومت اسلامی تا به حال توانسته بود حزب فقط حزب الله
خودش را جا بیاندازد… دیدیم که نشد

ف. زُهری
ف. زُهری
1 ماه قبل
پاسخ به  Hadi Shahab

تمام بدبختی ما بخاطر نبودن آزادی های اساسی فردی و اجتماعی؛ اندیشه ،بیان ، قلم ، نشر ، احزاب ، مطبوعات ، رسانه ها ، اجتماعات، اعتصاب و.. ست. انتظار داریم اخبار روز جبران کند.هر یک از نحله های فکری می توانند هر طور می خواهند تبلیغ کنند. دیگر نحلهه ها نیز می توانند اگر بخواهند با نظرات آنها برخورد جانیدارانه یا انتقادی داشته باشند. موضوعی که این وسط مغفول ست هرج و مرج برخورد اندیشه هااست .چون آزادی احزاب و رقابت سیاسی وجود ندارد. هرکس از خامنه ای تا رضا پهلوی و سایر نبروها و شخصیت ها هر چه دلشان می خواهد بدون پایه و اساس می گویند و ادعا می کنند که همه حرف آنها را باور می کنند.اگر انتخابات آزاد و احزاب وجود داشت می دیدیم که جامعه دارای چه میزان نیروهای مترقی و ارتجاعی و میانی ست.مثل آلمان که از توش هیتلربیرون آمد.پس نظرات نگهدارها و دیگران را می خوانیم. ولی با ادعاها و جعلیات و اتهامات و….چه می توانیم بکنیم؟مگر اخبارروزسایت سیاسی چپ نیست؟

حامد شهامت
حامد شهامت
1 ماه قبل
پاسخ به  Hadi Shahab

خیلی عجیب است شما از « پرویز ثابتی » جنایتکار رژیم منفور پهلوی و از سران دستگاه پلیس مخفی محمد رضاشاه « ساواک » که سرهای سرافراز بسیاری از آزادی خواهان ایرانی را از جمله پرویز حکمت جو ٫ هوشنگ تیزابی ٫ بیژن جزنی ٫ خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان را بر سر دار کرد و یا زیر شکنجه از بین برد می خواهید بیاید مقاله بنویسد و مناظره کند .
دوست عزیز او نیز مانند « حمید نوری »٫ جنایتکار رژیم شیخ ریاکارو عضو « واواک » باید بازداشت و به دست عدالت سپرده شود .

کهنسال
کهنسال
1 ماه قبل

مولوی:  
این بهار نو ز بعد برگ‌ریز///هست برهان بر وجود رستخیز  
۱) حجاریان تئوریسین جبهه اصلاحات وعباس عبدی سربازان غیرگمنام امام زمان وحامیان دوآتشه خاتمی(تدارکچی نظام) و روحانی(“کاشف” ۵ دولت درسایه) درسایت مشق نو و…اظهارات ف.ن درمورد شکل گیری اصلاح طلبی را فشرده ترو روشنتر بیان کرده اند.حال که صحبت”جورج تاون” پیش آمد؛یادی کنیم ازذوب شدگان سابق درجبهه اصلاحات (شیرین ومسیح) وازاتوبوس نشینان واشنگتن.مشت نمونه خروار!
شاه وشیخ،مجلس،شورای نگهبان، رای، دادگاه، زندان و…را که ازابزارهای لاینفک آنان برای سرکوب  است، برای اعمال قدرت ومنافع خود میخواهند. 
حتی تا ۴۵۰ سال آینده ؛از تلاشهای متواضعانه و خالصانه نگارنده مقاله درنگهداری ازجناحهای مختلف نظام در۴۵سال گذشته به “نیکی” یاد خواهد شد.

کهنسال
کهنسال
1 ماه قبل

۲)کسانیکه شعارهای ۱۸ماه اخیر:
مرگ بر خامنه ای
فقر؛ستم؛گرونی؛میریم تا سرنگونی
نه نون داریم نه خونه حجاب شده بهونه
سقف کتاب و گندم قدرت به دست مردم
نه سلطنت؛نه رهبری-آزادی؛برابری
از کردستان تا جلفا قدرت بدست شورا
نه سوختبری؛نه کولبری-آزادی؛برابری
سپاهی؛ بسیجی داعش ما شمایی 
را نمیشنوند چه نام دارند (برشت:فرق نادان و تبهکار)؟ 
داعشیون شیعه حاکم هیچگاه از طریق رای و یا به صورت داوطلبانه عمامه و منبر خود را رها نکرده و نخواهند نمود. همانطورکه پهلوی۲ تاج و تخت خود را رها نکرد.
رای گیری۱۲ فروردین۵۸ وبعد ازسرکوب خونین قیام وانقلاب درسال۶۰= تعیین افراد و جناح‌های رژیم ( تندرو؛میانه رو؛اصلاح طلب؛اصولگرا؛..) برای سرکوب؛ کشتار؛ غارت؛ دزدی و اختلاس.
آنکه نمیخواهی از گذشت روزگاربیاموزی؟

الف باران
1 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

جناب کهنسال شما اینقدر برای این سایت محبوب شده اید که کامنت های شما در مقاله قبلی آقای نگهدار پنج بار چاپ شد در صورتیکه نظرات دیگران یا چاپ نمی‌شوند و یا حد اکثر دو بار و نه بیشتر ! بهتر است بپردازیم به شعار های انتخابی و اشفته فکریهای شما :
۱-مرگ بر خامنه ای؟شعار اصلاح طلبان نیست؟
۲-نه سلطنت نه رهبری آزادی برابری
این چگونه حکومتی است که رهبر ندارد ،هم آزادی دارد و هم برابری ؟!
یک تور مسافرتی،ی ارکستر موسیقی،یک کلاس یک مدرسه،شهر ، استان یا کشوری،بدون رهبری ؟!
۳-از کردستان تا جلفا قدرت بدست شورا
منظور شما فقط از کردستان تا جلفاست ؟ این شعار یک شعار تجزیه طلبان نیست؟
این”حکومت شورایی”که الگوی شما شده است در کدام کشور و در چه تاریخی وجود داشته و تئوریسین های آنها چه کسانی بوده آند؟البته بقول معروف ” لاف در غربت و فلان در بازآر مسکرها “معلوم نمی‌شوند ! یک حکومت شورایی در ایران بدون حزب و رهبر در حضور دنیایی از امپریالیستها که تحمل هیچ دولت قانونی مخالف خود را هم ندارند ؟!

مهردادیک‌پیشنهاد:: لطفا اسامی کشورها را قید کنید؛
پاسخ به  الف باران

پاسخ به باران:
۱. مرگ بر خامنه ای را نه اصلاح طالبان که مردم کف خیابان مطرح کرده اند. ملک طبق اصلاح طلبان نیست.
۲. رهبری به معنای بلا منازع بودن آن. البته که هر گروه سیاسی در یک برهه از رمان رهبری می طلبد.
۳. تجزیه طلب؟ تکرار شعارهای پوسیده راست ؟ یا اصلاح طلبان ؟ معنای عدم تمرکز در تصمیم گیری و در سطح محلی چیست ؟
سوال :
شما در کدام قماشی؟ راه توده و حفظ نظام به بهانه واهی مبارزه با امپریالیسم ؟ یا اصلاح طلبی نخ نمای رد شده توسط مردم در خیزش زن زندگی آزادی ؟

الف باران
1 ماه قبل

بعد از تفسیر شبانه روزی ” لیلی” ، تازه سئوال می‌فرمائید که ” لیلی زن بود یا مرد ؟ ”
ماندگاری این مقاله در شرف اتمام است . در آینده ای که شما حضور داشته باشید در خدمت شما خواهم بود .
برای پاسخگویی به چند سئوال شما بهتر است به ” انتخابات مجلس و مواضع نیروهای سیاسی – فرخ نگهدار ” ( در زیر همین مقاله )
که در دو قسمت نوشته شده بود ولی یک قسمت آن چاپ شد مراجعه فرمایید.
جالب این‌جاست که که کامنت ” الف باران” یک امتیاز مثبت داشت ، در حالیکه پاسخ آن بوسیله آقای نگهدار ۱۳ امتیاز منفی !

توجه!
توجه!
1 ماه قبل

تلاشی تخیلی از اصلاحطلبان “خط امام قدیمی ” بعنوان اپوزیسیون حاکمیت فعلی!
اصلاحطلبان تا زمانیکه علنی و یک پارچه و شفاف ولایت مطلقه فقیه” و ولایت فقیه با عناوین متفاوتش ” را رد نکرده اند و روشن از پس گیری منابع ملی از بخش خصوصی صحبت نکنند ، در چهار چوب حاکمیت اسلامی فعلی قرار دارند و خود بخشی از مشکل باقی خواهند ماند.

مهرداد ۱
مهرداد ۱
1 ماه قبل

به این نوشته در آخرین پاراگراف مقاله توجه کنید: “اما کمک به ایران در بحبوحه بحران های سیاسی پیش رو مسئولیتی بس بالاتر و سنگین تر از افق گشایی به سوی دموکراسی است.”

جدا از اینکه چه کسی در ۴۵ سال گذشته باعث و بانی آن سه بحران اصلی کشور است، فرخ نگهدار هنوز دیگران از جمله عوامل خارجی و اپوزیسیون را مسول همه این بحران‌ها می‌داند و به جای درخواست از حکومت برای پایان حمایت از تروریسم و ایجاد امکانات انتخابات آزاد, از ایرانیان می‌خواهد به خاطر کمک به “ایران” دست از افق گشایی به سوی دموکراسی دست بردارند.

علی رغم اذعان صریح او در سال‌های گذشته به درستی خط ایرج اسکندری در مقابل کیانوری مبنی بر تقدم آزادی و دموکراسی، انگار که او هنوز در سیاست‌های ۴۴ سال پیش منجمد مانده است. تفاوت فقط در کاربرد واژه‌هاست. آن زمان شکوفایی حکومت اما امروز کاربرد اصطلاح زیرکانه ایران! مسئله وی اثبات برتری اصلاحات بر سرنگونی نیست. ایشان به وضوح و با اعتراف خودش نگران خیزش خودانگیخته مردمی است.

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 ماه قبل

نگهدار هدف جبهه را ذهنی می داند در حالی که یک مارکسیست تفییر مادی را تشریح و تغییر مناسبات را تعریف می کند . مثلا دائم از رانتخواری و خام خواری حرف می زنند ولی نمی فهمند رانتخواری و خام خواری یعنی اینکه مثلا نفت در ۱۳۲۹ ملی شده است ولی دولت استبدادی آنرااز طریق سیستم بورکراتیکش تبدیل به مالکیت خصوصی می کند اگر جبهه ی دموکراسی پاسخگوی این بحران بود در سال ۱۳۳۲ سبب سرنگونی و بن بست دولت ممصدق را فراهم نمی کرد نگهدار در حدود ۷۰ سال از جنبش ایران و حدود ۲۰۰ سال هم از دنیا عقب است از تاریخ درس نمی گیرد و دائم دچار توهمات خودش است دموکراسی شما متعلق به حکومتهای ماقبل سرمایه داریست نه حکومتی که با نمایش رکود تورمی دچار بحران است و غارتگران منابع و معادن کشور را نه در بازتولید که در حسابهای بانکهای خارجی نگهداری می کنند چون سرمایه گذاری در داخل برایشان هم زیان ده است و هم ریسک پذیر . فقط این منابع باید توسط خود مردم اداره شود تمام عوامل جبهه ارتجاع هستند .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


37
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x