دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

در باره فراخوان آقای فرخ نگهدار – ایرج فرزاد

ایرج فرزاد
ایرج فرزاد

آقای فرخ نگهدار مقاله ای نوشته است با عنوان: “در باره جبهه اصلاحات ایران”

به باور من این نوشته تناقضات زیادی را با خود حمل میکند.

اولین مورد توصیف “جبهه اصلاحات” است که ایشان ذهنیت و انتظار خویش؛ و همزمان رویکرد سیاسی خویش را در باره اوضاع سیاسی جامعه ایران، با واقعیت های عینی و تاریخی، یکی فرض کرده اند. تعبیر ایشان از “جبهه اصلاحات”، در حقیقت، یک “نظریه” است که چون غیر قابل تعمیم است، بنابراین غلط و نادرست است.

قدری توضیح میدهم:

ایشان در توضیح برخی مشخصات “جبهه اصلاحات ایران”، از جمله چنین نوشته اند:

“در عرصه سیاست داخلی: تقویت عناصر جمهوریت و مردم سالاری (دموکراسی) در کشور از راه برگزاری انتخابات آزاد، منصفانه و رقابتی، برای تقویت حس تعلق حکومت به مردم در اعماق جامعه و شکستن سیطره یاس و کاهش شکاف دولت- ملت. امتناع پیگیر از توسل به ارعاب و خشونت در قبال اعتراضات، به ویژه اعدام.” (از نوشته فرخ نگهدار، منتشر شده در سایت اخبار روز)

“اصلاحات”، با هر رویکرد، معنی مشخصی دارد. نیرو و یا حزب و جبهه ای که اصلاحاتی را در نظام موجود تعقیب میکند، به دنبال “یک تغییر” در رابطه بین “دولت – ملت” است. در تعبیر آقای نگهدار، مدافعان اصلاحات و یا جبهه اصلاحات مورد نظر ایشان، گویا هدف “تقویت حس تعلق حکومت به مردم در اعماق جامعه” را تعقیب  کرده و تعقیب میکنند.

به این جملات توجه کنید تا بیشتر متوجه شوید که خود آقای نگهدار چگونه در تعمیم رویکرد موضوع مورد بحث، عجز خود را به نمایش میگذارد:

“به لحاظ پایه اجتماعی اکثریت بزرگ اعضا و مسئولین احزاب و تشکل های اصلاح طلب در خانواده های اقشار فرودست و خرده پای شهری و روستایی پرورش یافته اند.  پیشینه تاریخی، تعلقات هویتی و فرهنگی، شیوه زندگی انها با یکدیگر همپوشی های گسترده دارد. آنها بلا استثناء در شکل گیری جمهوری اسلامی نقش داشته و طی دهه ها پس از انقلاب در رده های بالای حکومت، یا در حاشیه های آن حضور، دسترسی یا نفوذ داشته اند. به همین علت موقعیت اجتماعی آنها طی ۴ دهه کیفیتا ارتقا یافته و اکنون بخشی از لایه های فرادست، مدرن، و توانمند جامعه ما به شمار میروند.”(همانجا)

اگر از نظر آقای نگهدار، اکثریت بزرگ اعضا و احزاب تشکل های اصلاح طلب، “بلا استثنا” در شکل گیری جمهوری اسلامی نقش داشته اند، چگونه انتظار دارند که مردم ایران که نشان داده اند نمیخواهند سر به تن اسلام سیاسی باشد، آنان را کماکان “خودی” تصور کنند؟ بویژه اینکه اضافه کرده اند طی چهار دهه پس از انقلاب، این جماعت “در رده های بالای حکومت” دسترسی و یا نفوذ داشته اند؟ با این حال این تناقض شکننده، ایشان را از آویزان کردن مدال به اینها تحت عنوان: “بخشی از لایه های فرادست، توانمند ومدرن جامعه ما” باز نمیدارد.

آیا به همین راحتی ایشان میتواند حکم “اصلاح طلبی” را برای نیروهائی که در “شکل گیری فاشیسم” آن هم نه در چهار و پنج سال که در “چهار دهه” داشته اند و در “رده های بالای” فاشیسم موسولینی و هیتلری بوده اند، صادر کند؟ قطعا نه! آنجا “ایتالیا” و “آلمان” است، و حاکمیت اسلام سیاسی در “ایران” را نمی شود، بخاطر مجاهدات “مشروعه و مشروطه طلبی” و “فتوا”های  آیات عظامی چون، میرزای شیرازی، فضل الله نوری، خمینی، یا خلخالی “فاشیسم”، لقب داد! چون در آلمان و ایتالیا، امثال، “طالقانی”، “علی شریعتی”، “رفسنجانی” و “خاتمی”، کروبی و … به دلیل نقش و جایگاه اسلام “در میان اقشار فرودست”؛ و “تفاوت فرهنگی بین جامعه اسلامی و سنتی” با فرهنگ “غرب”، نمی توانستند جایگاهی داشته باشند. حکم “جنبش اصلاحات” آقای نگهدار، به این ترتیب و با این رویکرد، ویژه ایران “سنتی اسلامی” است و غیرقابل تعمیم. بنا براین، حکم و نظری که فقط در یک مورد ویژه، صادق باشد، و غیر قابل تعمیم، غلط و بی پایه است.

اما نکته فقط این نیست. خود همان ویژگی “جبهه اصلاحات”، واقعی نیست و ساخته ذهن و یا طرح انتظارات ایشان است. چه، در شرح آن ویژگی ها از جمله زیر عنوان “خط قرمز” اصلاح طلبی، که باز هم ساخته ذهن و جزو آرزوهای ایشان است نوشته اند جبهه اصلاحات: با

“اقتدارگرایی، خشونت طلبی و توسل به قدرت های خارجی”، مرزهای روشن دارند! این جا هم آقای نگهدار نمی خواهد کسی تناقضات این سه خط قرمز ابداعی را با تعریفات و رسای ایشان در همان نوشته در باره نقش “اصلاح طلبی”،  بروی او بیاورد.

از نظر من، دلیل و ریشه این تناقضات آشکار، صرفا یک نظر فردی و غیر قابل تعمیم نیست. ریشه اصلی در خود جنبشی است که ایشان خود را متعلق به آن و بعضا،”صاحبخانه” آن می داند. این گرایش سیاسی، یعنی جنبش اسلامی- ملی در جامعه ایران، و شکل تعّین یافته آن  یعنی جنبش “اسلام سیاسی”، به عنوان مدعی و زعیم “سهم” فرودستان و “مستضعفین” در معادلات سیاسی ایران و جهان، خود یک گرایش عقیم و در حال زوال و فروپاشی است. بر این باورم که دغدغه ها و مشغله های ایشان و تمامی طیف های هم سوی ایشان در “جبهه اصلاحات ایران”، نه به حال و آینده جامعه ایران، که در “نوستالژی” و حال و هوای عرفانی رایحه مشروطه و مشروعه طلبی ایرانی به خودفریبی و “دیگران فریبی”، گرفتار شده است.

با این حال در همین نوشته، از نظر اخلاق سیاسی، به کار ناپسندی هم دست زده اند. تاریخ ”جنبش فدائیان خلق”، صرفنظر از اینکه من به عنوان کمونیست و مارکسیست، نوع سوسیالیسم آنان را بسیار قابل انتقاد میدانم، در زیر مجموعه و در حاشیه جنبش ارتجاعی موجوداتی رذل و تبهکار چون خاتمی، کروبی و رفسنجانی…”بازتعریف” کرده است. این را هم میتوانستند “فردی” و در مورد خود بنویسند. فرخ نگهدار و هم مسلکان او حق ندارند و اجازه ندارند جایگاه شخصی خویش را در سیاست و بحث و جدل سیاسی؛ و در “بازگشت به خویش”، به هیچ جریان و شخصیت دیگری، که در افکار جامعه حرمت و احترامی در مبارزه بر سر آرمان های سوسیالیستی دارند، “تعمیم” بدهند. این روش و رفتار امثال فرخ نگهدار، زشت و ناپسند است. این مرزها، در حوزه “آزادی بیان” ایشان نیست، اینها “خط قرمز” سوسیالیسم اند.

۲۳ مارس ۲۰۲۴

ایرج فرزاد

https://akhbar-rooz.com/?p=236721 لينک کوتاه

4.1 8 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 ماه قبل

برای تحقق خواسته هایش روش های مبارزاتی خاص خودش را پی گرفته و خواهد گرفت.
می بینیم در این روند تحولخواهی از درون همین حاکمیت گروهی بنام اصلاح طلب با هویت مبارزاتی خاص خودشان شکل گرفته است
که پررنگ شدن اینها نگرانی هایی هم برای سایر گروه ها و افرادی که در پی حذف حکومت حاکم بودند و هستند بوجود آورده اند
علت این نگرانی ها در دیگران متفاوت است:
-گروهی چون دچار توهم جانشینی حکومت شده اند از پررنگ شدن اینها یا هر گروه دیگر نگرانند
-گروهی می گویند چون اینها از بانیان این حکومت بودند پس در پی نجات حکومت دینی هستند اما بشکل دیگر.
– گروهی برای اینها هیچ حق مبارزه کردن قائل نیستند
بل می گویند باید همه محاکمه شوند و به سزای اعمالشان برسند.

در پایان پرسشی مطرح است
اگر در پی تحقق آزادی و دمکراسی در کشور هستیم،
ظهور این بازیگران که در درون حاکمیت بودند
و دارای نگرش مبارزاتی دمکراسی خواهانه شده اندرا باید کنار گذاشت
و یا اینکه اینها چون از درون نظامی آمده اند که ویرانگری دینی اش را

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 ماه قبل

در پای نوشتار آقای نگهدار که در مورد اصلاح طلبی بود
نظری را ارائه دادم
که بخاطر قوانین جدید نظر دهی اگر نظر ارائه شده دنباله ای داشته باشد دنباله دریافت و پخش نخواهد شد نظر ناقص خواهند بود
دنباله آن نظر را بشکل تکمیل شده در اینجا می آورم
که بگونه ای به موضوع نوشتار آقا فرزاد هم ربط پیدا کند.
در ابتدا باید به این اشاره کرد،
در جریان مبارزاتی و رسیدن به شرایط مطلوب در کشورمان،
نظرات و شیوه های مختلفی وجود دارد؛
گروهی این روند تحولی را با نگرش طبقاتی آنهم در طبقه خاصی می بینند که آن طبقه را فقط کارگران می دانند
اما گروهی که هدفشان آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی است
روند تحولی را در وجود طبقه ای بنام طبقه متوسط می بینند و می دانند که این طبقه در هر دوره با توجه به شرایط جامعه ظهور پیدا می کنند و خواهد کرد
در حکومت حاکم بر ایران که روند تخریب ایران و رفتار ضد انسانی را از خود نشان داده است طبقه متوسط با شرایط ‌وجودی حاکم بر کشور شکل گرفته و می گیرد که این طبقه برای

برانگو
برانگو
1 ماه قبل

متاسفانه هر وقت مطلبی از آقای فرخ نگهدار میخوانم
قیافه ایشان در مناظره های تلویزیونی اوائل انقلاب
در کنار آخوند بهشتی و آقای طبری را بیاد میآورم که
ایشان مصرانه در پی اثبات شباهتها و همسوئی سوسیالیزم و اسلام حسینی بودند و گویا هنوز هم در همان تخیلات خود
باقی مانده اند، بقول دوستی “برخی از کمونیستهای ما هم کمونیستهای اثنا عشری هستند”

الف باران
1 ماه قبل

نگاهی به دو رویداد “کوچک” – ایرج فرزاد

 پاسخ
ایرج فرزاد
 8 ماه قبل
 پاسخ به  الف باران
جناب الف. باران!

۲. “جنگ ملی و میهنی ایران و عراق”. آن جنگ دقیقا روند سلطه “اسلام سیاسی” بر جامعه ایران و یا به تعبیر شما “اسلام ستیزان” را سر جای خود نشاند. غایت اینکه شما دفاع از آن تحکیم قدرت جنبش ارتجاع اسلامی را: “جنگ ملی میهنی” نام گذاشته اید.
ابتدا این نکته را باید در نظر داشت که خواننده مقاله اجباری به پاسخ‌گویی و “زیبا کلامی”خود مقاله نداشته بلکه خطوط سیاسی نویسنده مورد نقدخود قرار می‌دهد .
در این مورد پاسخ روشن است ‌که بایستی ایران توسط ارتش صدام حسین اشغال می‌شد،جان و مال و ناموس مردم و هویت کشوری بنام ایران نابود می‌شد بهتر می‌بود تا تحکیم قدرت اسلام سیاسی کنونی ! در این مورد شاهزاده رضا پهلوی هم می‌فرماید که ” سر مار و چشم اختاپوس در تهران است ” بدین معنی که اسرائیل صهیونیستی بهتر است بجای مردم غزه که بهانه اش “حماس ” است

کهنسال
کهنسال
1 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

جناب باران بنظرمیرسد شماموضوع مقاله را که جبهه اصلاحات است فراموش؛ویاد“مرزپرگهر؛سرچشمه هنر…” افتاده اید؟حالا شما هرچه دوست دارید بنامید:اسلام انقلابی؛غیرسیاسی؛کپک زده؛فاشیستی و…(هرچند:آخوند ومغ وکشیش وخاخام یکیست).
فراموش کرده اید دولت فاشیست ونژادپرست اسراییل به حکومت وقت اسلحه میفروخت؟آمریکا وچین وروسیه همزمان هردو دیکتاتور را تسلیح میکردند؟کدام جریانات سیاسی هواداران خود را قربانی وتشویق به جنگ زیرپرچم خمینی کردند؟ وبعدها چگونه پاداش خود را گرفتند؟جنگی که خمینی جنایتکار صدوراسلام را آغازوآنرا “خیروبرکت” دانست ومیلیونها نفرمردم بیگناه از دوطرف کشته مجروح وآواره وصنایع نابود شد؟بازاریان با احتکارچه سودها که نبردند؟میدانیم که شروع؛ جنگ بهانه ای شد برای تشدید سرکوب و اختناق و کشتارهای آغازین دهه۶۰ که جان هزاران انسان شریف را ستاندند و پایان جنگ که به جای “پیروزی”؛سیه روزی در پی داشت وکشتار تابستان۶۷ فرا رسید. 

الف باران
1 ماه قبل

به ایران حمله نمایند.
درست است که مردم ایران خواهان سرنگونی این نظام جنایتکار هستند ولی آیا با تجاوز نظامی همانند یو گسلاوی ،افغانستان، عراق ، لیبی و سوریه و فلسطین و یا بکار گیری بمب اتمی برای نابودی این نظام خیر خواهانه ست یافریبکارانه؟ آیا مردم ایران با این گونه سیاستها بخواستهای خود خواهند رسید ؟
این چه سیاستی است که گویا بود و نبود جهان وابسته به مبارزه علیه اسلام سیاسی است ؟ ایا فقط اسلام افیون توده هاست نه یهودیت و نه مسیحیت !
اسلام‌ ستیزی مبارزه با ادیان به طور کلی مورد نظرشان نیست، بلکه تقویت سایر ادیان در مقابل اسلام برای توجیه تاریخ استعماری و نژادپرستانه سفید پوستان،مو بلوندها و چشم آبی‌های غربی است که بخشی از هویت فرهنگی آنها می‌باشد. آنها که خود را با تکرار مکرر و با برچسب جامعه “متمدن”و”جهانی”غرب،با زور تبلیغات سرسام‌ آور و مغزشوئی وزارت استعماری خود،خویش را متمدن،جهانی و مرجع تقلید معرفی کرده و جا زده اند،نیز در کنار این بربریت و نسل‌کشی قرار دارند .

ایرج فرزاد
1 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

ایرج فرزاد

 8 ماه قبل

 پاسخ به  الف باران

اگر نه بوحرام، الشباب، یورش ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با هواپیمای مسافریری به برج دو قلو، تاریخ باند تبهکار طالبان، داعش و ….بشریت متمدن را “اسلام هراس” نکرده باشند و فقط کارنامه خونین جمهوری اسلامی را جلو چشمان شما قرار بدهیم، به نظر هنوز از این باور ارتجاعی تان دست بر نمیدارید که این جنبش ارتجاعی و تروریستی را راهنمای “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” بدانید. برای این تعهد، تعلق و اخلاص شما به این پدیده تروریسم و لومپنیسم آواخر قرن بیست و اوائل قرن ۲۱، آرزوی صبر جمیل و اجر جزیل دارم.

من لازم نمیدانم به تیتر اختراعی”به ایران حمله کنید” پاسخ بدهم

و بالاخره بحث “مذهب افیون توده هاست”، با مساله “اسلام سیاسی” به عنوان یک صنعت و دستگاه آدمکشی، خیلی تفاوت دارد. به نظر من شما آگاهانه، در پی انکار این جنبه سیاسی “جنبش اسلامی” هستید؛ که در ایران بیش از ۴۰ سال است قدرت دولتی را ضمیمه آن صنعت آدمکشی کرده است.

کرمخان رومیانی
کرمخان رومیانی
1 ماه قبل

درودبر رفیق ایرج فرزاد ودانش بی‌نظیرش در هوزه چپ ایران،منتظر نوشتهای بعد شما هستی،
زنده وپاینده

کهنسال
کهنسال
1 ماه قبل

ف.ن بنا به منافع طبقاتی خود نمیخواهدونمیتواند رادیکالیسم جنبش انقلابی مردم را جهت عبورازاصلاح طلبی وسرنگونی حکومت اسلامی بپذیرد.“مجاهدتهای” اومعمولا قبل انتصابات مجلس و ریاست جمهوری وبعد از آن به اوج میرسد
بعنوان یکی ازتئوریسینهای جبهه اصلاحات خارج ازکشور وبموازات حجاریان؛ جبهه مشارکت(جلایی پورجلاد مهاباد  ومحسن میردامادی…)؛سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(بهزاد نبوی؛محسن آرمین؛عرب سرخی؛تاجزاده و...)؛ 
عمل میکند.سازمانی که درسالهای۶۰-۵۹ سازمانهای سیاسی چپ وقت را به “ضد انقلاب” بالفعل و بالقوه تقسیم وبرای دستگیری وکشتارآنان اولویت گذاری میکرد.مقالات وی برای درج درجراید وسایتهای داخل کشورهمانند:شرق؛مستقل وانصاف نیوز(مقاله اخیر)نگاشته میشود.
درمقاله ای هم ازبرگشت خوردن یکی از مقالات خود واز اینکه هنوز بعنوان یک«حزب‌اللهی امتحان پس داده»ازسوی حکومت به رسمیت شناخته نمیشود گله کرده بود!؟ 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x