جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

“زیر سطح” خبر دو اتفاق (انتخابات لبنان و گروگانگیری در بنیاد مستضعفان)- ایرج فرزاد

مردم، رهبران سیاسی، فعالان سیاسی و تمامی احزاب متعهد به حفظ شیرازه مدنی جامعه مُکلّف اند، مرز و خط فاصل روشن، برنامه و نقشه و سیاست های خود برای جامعه ایران را با نیروهای سیاه برآمده از لایه های “محروم” شده از سهم سیاسی و اقتصادی، و تمامی جریاناتی که...

مردم، رهبران سیاسی، فعالان سیاسی و تمامی احزاب متعهد به حفظ شیرازه مدنی جامعه مُکلّف اند، مرز و خط فاصل روشن، برنامه و نقشه و سیاست های خود برای جامعه ایران را با نیروهای سیاه برآمده از لایه های “محروم” شده از سهم سیاسی و اقتصادی، و تمامی جریاناتی که سهم خواهی و قدرت گیری خود را در گرو غرق شدن جامعه در گنداب سناریو سیاه ذخیره کرده اند، بروشنی و صریح ترسیم کنند. باید بدون هیچ مماشات و امتیاز دهی به “پایگاه توده ای” و “میلیتانسی” این نوع جریانات، نشان داد که مدنیت و هویت انسانی جامعه ایران و شهروندان آن در برابر هر نوع باج خواهی سکتاریستی و ارتجاعی، خط قرمز است

ایرج فرزاد

دو اتفاق، یکی ظاهرا “غیر سیاسی” و کم اهمیت در ایران و دیگری اتفاق مُهمِ  باخت حزب اله در انتخابات اخیر لبنان نیاز به یک ارزیابی عمیقتر و فرا رفتن از سطح نگاه ژورنالیستی دارد.

  خبر دوم، در حقیقت مُهر پایانی بر داعیه پان اسلامیسم و اهرم فشار اسلام سیاسی در ماوراء مرزهای ایران بود. این خبر در مهمترین عرصه “برون مرزی” و جائی که اسلام سیاسی همزمان با انقلاب ۵۷ بر آن سرمایه گذاری کرده بود، پایان قطعی تثبیت نوعی “جدید” قدرت در معادلات سیاسی، لااقل به عنوان یک جریان “منطقه ای” بود. اسلام سیاسی در هیات پان اسلامیسم در این مهمترین نقطه قدرت خود، یعنی لبنان و در “جنوب لبنان” که پایه “توده ای” اش را در “جهان عرب” و بیخ گوش اسرائیل با کمک بیدریغ جمهوری اسلامی از هر لحاظ، برپا کرده بود، در انتخابات اخیر باخت. زعمای اسلام سیاسی به این ترتیب با این حقیقت مواجه شدند که پان اسلامیسم چندان هم  “غیر قابل اغماض” نیست. لاجرم در دنیای واقع، سالها پیش و قبل از وضعیت رو به انقراض حزب اله لبنان، رژیم اسلامی همه نیروهایش را بر حفظ قدرت “داخل” متمرکز کرد.

خبر  اتفاق اول، یعنی ماجرای “گروگان گیری” در ایلام، اما راوی سرنوشت جالبی برای اسلام سیاسی در محدوده ایران، نیست. این اتفاق چنین مخابره شد:

“در سازمان اموال و املاک بنیاد مستضعفان ایلام شخصی اقدام به گروگانگیری کرد. گفته می شود این شخص از نیروهای سابق این مجموعه بوده که اخراج شده است”. این ماجرا با کشته شدن ۴ نفر از جمله با خودکشی  شخص گروگان گیر و زخمی شدن هفت نفر پایان یافت. در جمهوری اسلامی از این نوع قتل ها و باج گیری ها، زیاد اتفاق افتاده است. اما آنچه که گوشه های پنهان یک تقابل بسیار خونین تر و در ابعاد وسیعتر را در آینده های نه چندان دور، نشان میدهد، این نکته است:

دو جزء این خبر قابل تامل اند: ۱- مهاجم از نیروهای سابق بنیاد مستضعفان ایلام بوده است و ۲- که بهر دلیلی “اخراج” شده است.

اما در سیر روند رویدادها، سپاه پاسداران و زیر مجموعه نهادهای اسلامی در مواجهه با بحران عمیقی که جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه رانده است، مجبور خواهند شد که در جهت حفظ آن سلاح های “غیر متعارف” از طریق مرخص کردن لایه های وسیعی از اقشار در حاشیه تولید و طفیلی های اجتماعی که از دوران انقلاب ۵۷ تاکنون به سهمی از قدرت محلی و سراسری دست یافتند، از شر “سهم خواهی” ها خود را خلاص کند. دوران پایانی اتکاء اسلام سیاسی به آن لایه وسیع اجتماعی سالهاست آغاز شده است. اسلام سیاسی، بنابراین مدتهاست که مترصد این فرصت بوده است که خود را به عنوان یک رژیم “دایر” و در اوضاع فعلی به عنوان “حکومت ایران” و عاری از هر شائبه “غیر متعارف” در مناسبات بین المللی و طرف مذاکره و تعامل و سازش با غرب بقبولاند. اعلام خبر خارج کردن سپاه پاسداران از لیست تحریم توسط دولت آمریکا، رعد و برق در آسمان بی ابر نبود. توهماتی که اپوزیسیون بورژوائی ظاهرا با این حرکت حکومت بایدن، “متعجب” شدند.

اما، اتفاق ظاهرا کم اهمیت و “غیر سیاسی” گروگانگیری توسط یک عضو برکنار شده بنیاد مستضعفان، که سمبل تعداد بسیار وسیعی از پایه اجتماعی حاکمیت اسلام سیاسی در ایران است، گویای این حقیقت تلخ و در عین حال وحشتناک است که مقاومت مسلحانه در مواجهه با حذف اینها از سهم سیاسی و اقتصادی نیز یک خطر بالقوه و نزدیک به وقوع است. چه، رژیم اسلامی نه تنها دست اش از منابع مالی و تامین امکان ادامه کاری انواع نهادهای سیاسی و مذهبی “نامتعارف” کوتاه و کوتاه تر شده است، بلکه در مواجهه با مردمی که با بحران نان و قحطی روبرو شده اند، راهی جز هرس کردن سهم خواهی های نهادهای طفیلی و دست و پاگیر در راستای بقاُء در دروه آتی ندارد. به این ترتیب رژیم جمهوری اسلامی، عملا در یک حالت آچمز سیاسی زمین گیر شده است. نارضایتی و خشم عمیق مردم از اوضاع فلاکتبار، این تهدید جدی را نیز بالای سر اسلام سیاسی آویزان نگاه داشته است که لایه وسیع حذف شدگان از سهم “انقلاب اسلامی”، مُجّرب در قتل و آدمکشی و برخوردار از سالها تجربه حرکت سازمان یافته، “شهادت” و جانبازی در هشت سال جنگ با عراق و قبول مخاطرات در ماموریت های “گردان فاطمیه” اعزامی به سوریه،”سرکوب ضد انقلاب”؛ و دسترسی به “اسلحه” و… خود را با موج نارضایتی ها و اعتراضات همسو کنند. چه، این لایه وسیع و “بی پارتی” بروشنی میبیند که درست در همان حال که آنان را در برابر خشم مردم تنها و “بی پناه” رها کرده اند، “دانه درشت” تر ها و ذُرّیه و تخم و ترکه آنان براحتی راهی آمریکا و کانادا و کشورهای غربی شده و با “گرین کارت” و از مجاری “قانونی” نه تنها خود را از مخمصه طرف شدن با مردم به جان آمده خلاص کرده اند، که بعلاوه در جهت گرفتن سهمی از قدرت در رژیم جانشین، خود را با انتظارات و توقعات غرب و آمریکا “تربیت” میکنند. اینها در دور آتی و در سناریوهای آماده شده، قطعا از هر شائبه تعلق به اسلام و اسلام گرائی تکانده شده اند. لاجرم طیف وسیع رها شده پایه اسلام سیاسی، در مواجهه با “خیانت”ی که زعما به آنها روا داشته اند، و با آشکار تر شدن ابعاد این شکاف بین زندگی اشرافی نخبگان در بالا و از دست رفتن موقعیت و سهم خود در ارگانهای مختلف اداری-سیاسی- سپاهی و غیره به “انتقام” روی خواهند آورد. بسیار روشن است که اوجگیری مبارزه مردم در مقابل رژیم، این طیف وسیع را به جائی خواهد رساند که امر واقعی خود را از طریق همراه شدن با مبارزات شهروندان ایران پیگیری کنند. اما این عامل میتواند به شدت فریبنده باشد، چه، مردم و شهروندان حاضر در صحن خیابان بروشنی میدانند که “چرک را با چرک پاک میکنند”، میدانند این “لشکر امام زمان” که بسیار وسیع اند، فوت و فن در افتادن و حتی ساقط کردن رژیمی را که خود سالهای سال ارکان آن بوده اند، بلد اند و همه سوراخ سمبه ها و نقاط ضعف رژیم را میشناسند، به اطلاعات سرّی زیادی دسترسی دارند و… 

اما این مساله در عین اینکه امکان دسترسی مردم معترض به اسلحه را ممکن است فراهم، و حتی ساقط کردن رژیم را تسریع کند، اما در عین حال میتواند باعث یک سردرگمی، بوجود آمدن یک حالت “هرج و مرج” و “بلبشو” نیز باشد. میتواند در صورت نا هوشیاری مردم و گرفتار شدن به این حالت که “جمهوری اسلامی” در فقدان یک آلترناتیو پیشرو و مترقی “فقط برود”، میدان را برای جولان خرده بقایای جریانات اسلامی و تکه پاره کردن مبارزه مدنی مردم به بار بیاورد. درست در همان حال که بقایای ارگانهای سیاسی و نظامی رژیم به تلاشها در جهت یک استحاله، تغییر رفتار و یا یافتن راههای سازش و تعامل با غرب در تکاپو اند. اسلام سیاسی از این نظر بطور رسمی، آماده است قدرت را واگذارد تا در چیدمان قدرت آینده سهمی داشته باشد. در چنین حالتی بیم این وجود دارد که نارضایتی مردم با مقاومت و انتقامجوئی های کور و خونین اسلامی از سوی لایه های حذف شده از قدرت، چه اکنون، و چه بطریق اولی در آینده بدون جمهوری اسلامی، همسو و چه بسا همخوان تلقی شود.

نسبت به این وضعیت محتمل باید بسیار هوشیار بود، این حالت، یعنی وضعیت بلبشو که لایه های ساقط شده از قدرت اسلام سیاسی به هر جنایت و آدمکشی دست میزنند که وضعیت و امتیازات سابق خود را “اعاده” کنند، میتواند مبارزات مردم را خدشه دار کند، به امر عادلانه و خواستهای برحق و مدنی آنان، رنگ انتقامجوئی های کور بزند و در یک کلام جامعه را به حالت “سناریو سیاه” گرفتار کند. اوضاعی شبیه به یکه تازی گروههای باند سیاهی و  ارتش های “آزادیبخش” قومی در یوگوسلاوی سابق که غرب موفق شد در جهت اعاده “آرامش”، عملا نقشه های خود را با نشان دادن حسن نیت و “احساس مسئولیت” در خلع سلاح نیروهای سیاه – که خود در آن دوره بانی و سازمانده آنها بود-؛ به تمامی به مرحله اجراء بگذارد. مردم، رهبران سیاسی، فعالان سیاسی و تمامی احزاب متعهد به حفظ شیرازه مدنی جامعه مُکلّف اند، مرز و خط فاصل روشن، برنامه و نقشه و سیاست های خود برای جامعه ایران را با نیروهای سیاه برآمده از لایه های “محروم” شده از سهم سیاسی و اقتصادی، و تمامی جریاناتی که سهم خواهی و قدرت گیری خود را در گرو غرق شدن جامعه در گنداب سناریو سیاه ذخیره کرده اند، بروشنی و صریح ترسیم کنند. باید بدون هیچ مماشات و امتیاز دهی به “پایگاه توده ای” و “میلیتانسی” این نوع جریانات، نشان داد که مدنیت و هویت انسانی جامعه ایران و شهروندان آن در برابر هر نوع باج خواهی سکتاریستی و ارتجاعی، خط قرمز است. در این شرایط دوران “همه با هم” و توهماتی از این قبیل، گرفتار شدن به “تب سرنگونی”- بدون اینکه معلوم باشد که چه نیرو و یا شخصیتهائی “رهبری” سرنگونی را، آشکار و یا پنهان، در دست دارند و یا به آنها “محول” شده است-؛ و بی مبالاتی نسبت به آلترناتیو  حاضر و آماده نیروی پیشرو، از هر طرف که باشد، چه چپ و مدعی سوسیالیسم و یا راست و مدعی سلطنت “دمکراتیک”، سمّ مُهلک است و خاک پاشیدن به چشم جامعه. غرق شدن در هیجان آتش و نور اعتراضات مردم و مسابقه در دنباله روی چشم بسته از رویدادها، بدون تعمق بر نقشه ها و بند و بست های آشکار و نهان که دست اندرکاران اسلام سیاسی با همکاری و در هماهنگی با دولتهای غرب در همین لحظات اوجگیری احساسات بدان مشغول اند، شایسته نیروهای مسئول در قبال مدنیت جامعه ایران نیست. 

جامعه ایران تاوان بسیار سنگینی را در ناتوانی چپ سوسیالیست، از به میدان آوردن یک نیروی آلترناتیو مترقی و پیشرو در انقلاب ۵۷ پرداخته است. تکرار موهومات انقلاب ۵۷ دیگر فقط یک کمُدی نیست، یک فاجعه تمام عیار است.

۱۹ مه ۲۰۲۲

ایرج فرزاد

https://akhbar-rooz.com/?p=154729 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساسان
ساسان
1 سال قبل

اینکه یک اتفاقی می افتد و گروگانگیری منجر به قتل چند تن و خودکشی گروگانگیر میشود اگر با همین مقدار اطلاعات دستمایه تحلیل فرار گرفته است جای حرف و حدیث بسیاری در تحلیلگری نویسنده دارد . بنابراین منطقی است فکر کنیم که تنها داده های نویسنده برای تحلیل، این خبر رسانه ای شده نیست و قاعدتا باید شناخت کاملی از گروگانگیر و آنچه تحلیل گر به او نسبت داده است در دسترس خواننده قرار گیرد و الا برپایه‌ی این اطلاع اندک که گروگانگیر از کادر های بنیاد مستضعفان و آنطور که نویسنده وتحلیل کرده است به اعتبار دو گزاره است «۱- مهاجم از نیروهای سابق بنیاد مستضعفان ایلام بوده است و ۲- که بهر دلیلی “اخراج” شده است.»اصلا کل تحلیل بی اساس و پایه خواهد بود چرا ؟
اول اینکه بنیاد مستضعفان یک بنگاه بزرگ اقتصادی است و ربطی به توپ و تانک و مزدور و آدمکش ندارد . کافیست نویسنده با یک جستجوی کوتاه در اینترنت در یابد که این بنیاد چه ماهیتی دارد .
از آنجا که سالها به عنوان کارگر در یکی از کارخانجات وابسته به این بنیاد فعالیت داشته ام از خواندن این تحلیل بسیار شگفت زده شدم چرا که از محتوی این تحلیل چنان بر می آید که گویا گروگانگیر یکی ازافراد لایه های ساقط شده از قدرت اسلام سیاسی به هر جنایت و آدمکشی دست میزنند؛ بوده است و از اینجا موضوع را به موضوع تمیزدادن صف مردم از لایه های ساقط شده از قدرت اسلام سیاسی به هر جنایت و آدمکشی دست میزنند ؛ هشدار می دهد و الی آخر …
برای روشن شدن ذهن خوانندگان این مطلب اطلاعات اندکی را از ویکی پدیا در باره این بنیاد بخوانیم :
بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی نهاد شبه‌دولتی ایرانی و زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی استکه پس از شرکت ملی نفت ایران، دومین مؤسسه اقتصادی بزرگ در ایران محسوب می‌شود، همچنین یکی از بزرگترین شرکت‌های هلدینگ در خاورمیانه بشمار می‌آید.این نهاد در زمینه‌های مختلف اقتصادی و تجاری همچون: ارائه خدمات فرهنگی و آموزشی، چاپ و انتشارات، تولید و توزیع برق، خدمات جهانگردی، ترابری و کشتی‌رانی، خدمات بیمه، بانکداری و سرمایه‌گذاری، پیمان‌کاری عمومی و بازرگانی فعالیت می‌کند.

بنیاد مستضعفان یک ماه پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، به فرمان سید روح‌الله موسوی خمینی با هدف تجمیع اموال و دارایی‌های مصادره شده و با شعار تخصیص این دارایی‌ها به نیازمندان، تأسیس شد. این مؤسسه در سال ۱۳۶۷ به بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی تغییر نام داد و در سال ۱۳۸۸ در پی تفکیک بخش جانبازان و شکل‌گیری بنیاد شهید و امور ایثارگران، با تغییر نام به فرم کنونی، به فعالیت‌های خود ادامه داد. بنیاد مستضعفان هم‌اکنون (۱۳۹۷) مالکیت ۱۸۹ شرکت و مؤسسه همچون: بانک سینا، بنیاد علوی، بیمه سینا و شرکت نفت بهران را در اختیار دارد.در سال۱۳۹۵، درآمد بنیاد مستضعفان بیش از ۲۸ هزار میلیارد تومان و سود خالص آن بالغ بر ۳ هزار میلیارد تومان بود.این بنیاد با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ارتباط بوده و حتی اعضای اصلی و مرکزی آن را پاسداران تشکیل می‌دهند.این بنیاد در ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰ توسط وزارت خزانه‌داری آمریکا تحریم شد.
کاش نویسنده این تحلیل به جای پرداختن به موهوماتی از قبیل آدمکش . مزدور دانستن شاغلین در این بنگاه عظیم اقتصادی و مالی _اولا به اطلاعات بیشتری از این بنیاد و انگیزه واقعی گروگانگیری (در بخش اموال و املاک که در برگیرنده ی بخش از نیروهای کار این بنیاد در سراسر ایران است) را کسب می کرد دوما به آسیب شناسی چنین اقداماتی که از انسان های به تنگ آمده و مستاصل مربوط است می پرداخت و سوما به جای خیالات آشفته و رهنمودهای به ظاهر عالمانه برای دوران برآمد و اعتلای انقلابی؛ به کارگران و زحمتکشان این بنیاد توصیه به تشکل یابی و مبارزه برای احقاق حقوق‌شان را می کرد . افسوس که گویا دامنه نفرت برخی سیاسیون به دلیل نبودن در ایران و عدم شناخت واقعی از شرایط؛ به توده های مردم نیز کشیده میشود .
توضیح اینکه من هم این انسان عاصی و جان به لب رسیده را نمی شناسم اما همین چگونگی اقدام با کشتن دیگران و خود نشان از استیصالی دارد که متاسفانه راه نادرست را پیش پای مردم به جان آمده قرار می دهد و انتحار و خودکشی نیز از تبعات انست و ما هر روز شاهد انواع خودکشی و دیگر کشی به دلیل بحران روحی ناشی از مجموعه بحران های اقتصادی و اجتماعی که جامعه را فرا گرفته است، هستیم .

ایرج فرزاد
1 سال قبل
پاسخ به  ساسان

باسلام خواننده گرامی، ساسان

به نظر میرسد نوشته من را کامل نخوانده اید، و یا اگر هم خوانده اید انتظار دارید که من “میبایست” مثل شما، فقط در باره آن یک “خبر” مینوشتم که در “بنیاد مستضعفان” میبایست به “زحمتکشان شاغل” در آن رهنمود اتحاد و از این

قبیل میدادم و مینوشتم که “خودکشی”_ که نمیدانم چرا”گروگانگیری” قبل ازخودکشی و قتل ۳ “زحمتکش” بنیاد مذکور و مجروح شدن ۷ نفر را قلم گرفته اید_ چاره نیست و باید آن زحمتکشان راه درست تری را

در پیش بگیرند و …

بحث شکست حزب اله در انتخابات اخیر لبنان هم نظرها را از مشغله شما دور میکرد_ چون هیچ اشاره ای در کامنت شما به آن نیست_ و ..



متاسفم که نوشته من مطلقا در مورد فرضیات شما نیست.  

سلامت باشید

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x