کوتاە سخن مترجم
در مهرماە ١٣٢۴ شمسی در پی حمله ارتش عراق به کردستان و شکست مقطعی جنبش رهایبخش کردهای عراق، ملا مصطفی بارزانی همراە با بسیاری از نیروهای جنگجوی بارزانی مجبور به عقب نشینی و پناە آوردن به کردستان ایران شد. با اعلام جمهوری کردستان در ٢ بهمن ماە ١٣٢۴ بارزانی و یاران او در صف نیروهای پیشمرگ کردستان تا آخرین روزهای جمهوری نوپای کردستان به آن خدمت کردند.
چند ماە پس از حمله ارتش ایران به آذربایجان و کردستان که به فروپاشی دو حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان در آذرماە ١٣٢۵ انجامید، بارزانیها به سوی کردستان عراق عزیمت کردند. ملا مصطفی بارزانی که آمادە تسلیم به رژیم بغداد نبود همراە با ۵٠٠ نفر از یارانش پس از یک اقامت کوتاه در منطقه بارزان، مسیر طولانی رسیدن به رودخانه مرزی ارس را در امتداد مرزی خاک عراق، ترکیه و ایران پیمود. این راەپیمایی طولانی، یکی از حماسیترین عملیات پارتیزانی پیشمرگان کرد به رهبری م. بارزانی بود که موجب حیرت و تحسین حتا دشمنان آنها نیز گردید. بارزانی قبل از گذر از مرز، با فرستادن نمایندە خود به خاک شوروی، از طریق نامهای که خطاب به شخص استالین نوشته بود، درخواست اجازە عبور از مرز اتحاد شوروی و پناهندە شدن به کشور”شوراها” را نمود، اما بعلت وجود تعداد قابل توجه زخمیان و بیماران، همچنین خستگی مفرط همراهان و خطر حمله نیروهای زمینی و هوایی ارتش ایران، بدون آنکه منتظر پاسخ مسکو بماند در ٢۶ خرداد ماە ١٣٢۶ از مرز آذربایجان شوروی عبور کرد. بارزانی و یارانش که در پی یافتن پناهگاهی، خود را به خاک اتحاد شوروی رساندە بودند، متاسفانه در “مدینه فاضله زحمتکشان جهان” به مانند بسیاری از پناهجویان انقلابی کشورهای دیگر مورد بی مهری و آزار بسیار قرار گرفتند.
در مقالهای کە اکنون در دسترس خوانندگان قرار میگیرد آلکسی باقروف با استناد به دو نامه م. بارزانی و یکی از سخنرانیهای استالین در جلسهی هیات رئیسه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویکها) در نوامبر سال ١٩۵٠ به دیدگاه معاملهجویانه استالین و رهبران شوروی به مساله کرد اشارە میکند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اسناد زیادی در مورد بارزانیها و سرنوشت آنان در خاک اتحاد شوروی منتشر شد، شماری از این اسناد توسط زندەیاد دکتر افراسیاب حلیمی (هورامی) (١٣٣۴- ١٣٨٩) به زبان کردی ترجمه و در کردستان عراق به چاپ رسیدند.
امید است انتشار چنین اسنادی به شناخت هر چه بیشتر گذشته یاری رساند تا نسل کنونی و آیندە، آزمودەهای پیشینیان خود را دیگر بار نیازمایند.
***
پرسمان حق تعیین سرنوشت ملی – سیاسی و اداری کردها در ترکیه، ایران، عراق و سوریه همیشه از سوی قدرتهای [بزرگ (١)] در راستای منافع ژئوپولیتیکیشان مورد استفادە قرار گرفته است و هنوز میگیرد. اکنون بطور فزایندەای تلاش برای تقسیم ملت کرد از نقطه نظر جغرافیایی و مذهبی، و متناسب با آن “به انحراف کشاندن” راە حل مشخص این پرسمان، به آن اضافه شدە است.
به دلایل اقتصادی و عوامل جغرافیای سیاسی تاکنون ایجاد دولت کردی نفعی برای قدرت های بزرگ نداشته است. با این حال “پرسمان کرد” از سوی ایالات متحدە آمریکا و اتحادیه اروپا در سیاستهای خود در قبال ترکیه، عراق و سوریه مورد بهرەبرداری قرار می گیرد.
بدین ترتیب، وضعیت مناطق کردنشین ترکیه متناوبا در چارچوب گفتوگوی اتحادیه اروپا – ترکیه، زمانی مورد بحث قرار می گیرد که نیاز به گرفتن امتیازاتی از ترکیه باشد. اما با رسیدن “اتحادیه اروپا” به اهداف خود، پرسمان کرد” از سوی آنها بطور موقت به باد فراموشی سپردە میشود …
غرب و روسیه عملا از بحث علنی پیرامون پرسمان کرد در چارچوب خاورمیانه امروز اجتناب میورزند، به همین خاطر، امروز هم مورد بحث قرار دادن این پرسمان تحت تاثیر ملاحظات معینی میباشد. بطور کلی بدون احتساب “نگرانیهایی کە از سوی ترکیه بطور مداوم در رابطه با احتمال حضور “جداییطلبان” کرد در روسیه ابراز میشود، افزایش وابستگی اقتصادی – سیاسی فدراسیون روسیه به منافع ترکیه موجب حذف پرسمان کرد در مذاکرات روسیه – ترکیه شدە است.
در این رابطه یادآور می شوم، امید بستن جنبش ملی – رهایبخش کرد به حمایت واقعی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی صحیح نبود. علاوە بر این: بسیاری از رهبران این جنبش که مقیم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بودند عملا در موقعیت تبعیدی، اخراجی و حتا زندانی قرار داشتند. گذشته از این، رهبران بسیاری از احزاب کمونیست نیز از چنین سرنوشت مشابهی در امان نماندند، برای نمونه م. راکوشی(٢) از مجارستان، ن. زاخاریادیس(٣) از یونان، س. ظهیر (۴) از پاکستان، م. ب. احمد (۵) از مالزی. در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اکثرا و بویژە صدها نفر از مهاجرین کمونیست از ترکیه، ایران، عراق، سوریه، مصر، سودان، الجزیرە، مراکش، چین، اندونزی، برمه، مالزی و اردن در موقعیت مشابهی قرار گرفتند. چرا که، آنها مانع “دوستی” گاە گاهی مسکو با رژیم های ملیگرای این کشورها بودند…(۶)
اسناد زیر اثبات کنندە سیاستهای ریاکارانه و فرصتطلبانه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در رابطه با پرسمان کرد است. درک این مساله لازم است تا در آیندە چنین توهماتی در مورد “صداقت” سیاسی قدرت های [بزرگ] در پرسمان کرد در خارج [از کردستان] ایجاد نشود.
[نامه مصطفی بارزانی به استالین]
“رفیق استالین عزیز”
١. شما میدانید، ما در عراق علیه دولت عراق برای رهایی کردها قیام کردیم. پس از این قیام، در سال ١٩۴۵ در جستجوی جان پناهی در کنار ارتش شوروی، وارد خاک ایران شدیم. ما با آمدن به آنجا، در جنبش انقلابی برای آزادی خلق های آذربایجانی و کرد شرکت کردیم.
٢. در ١٠ دسامبر سال ١٩۴۶ نیروهای دمکراتیک ایران تحت فشار نیروهای واپسگرا تسلیم شدند، اما ما به مقاومت خود ادامه دادیم. ملیتهای دیگر نیز در کنار ما قرار گرفتند. اگر بیکها و خان های کرد در ایران به دولت ایران کمک نمیکردند، ما عقب نشینی نکردە، به مبارزە ادامه می دادیم.
٣. در حال حاضر بعلت همکاری [در متن “کمک” نوشته شدە است] ارتجاع ترکیه و عراق ما در حال نابودشدن هستیم. [هرچند] ما نیروی کمی داشتیم با این حال با دادن قربانیهای زیادی، در مقابل فشار ارتجاع ایستادگی کردیم. ما در پرتو روح انقلابی[مان] پیروز شدیم و نیروی خود را حفظ کردیم. ما امید به کردستان عراق بستیم، اما مشتی واپسگرا به ما خیانت کردند. ما شاهد کمک ارتش ترکیه در عراق به واپسگرایان ترکیه و عراق بودیم و همین ما را مجبور کرد برای حفظ نیروهایمان برای مبارزە در آیندە به طور موقت مبارزە را قطع کنیم.
۴. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم به سوی مرز شوروی حرکت کنیم، با شکستن محاصرە ارتش ایران وارد ترکیه و از آنجا بسوی مرز شوروی حرکت کردیم. طی ٢٠ روز راە رسیدن به ارس را پیمودیم. در این ٢٠ روز واپسگرایان ایرانی سعی کردند ما را از بین ببرند، اما ما با انجام نبردهای شدید خود را به مرز شوروی رساندیم.
۵. در حال حاضر ۵٠٠ نفر بارزانی انقلابی در مرز شوروی هستند. در میان ما تعداد زیادی زخمی و خسته وجود دارد. ما مانند همه خلق های دمکرات نیازمند به آزادی، انتظار یاری از رفیق استالین داریم. ما می خواهیم وارد خاک شوروی شویم، می دانیم که دولت شوروی دمکراتیکترین دولت کارگران و دهقانان است. با توجه به شرایطی که داریم اکیدا تمنا میکنیم به ما کمک کنید.
زندەباد رفیق استالین و همه مردم شوروی!”
١١ ژوئن سال ١٩۴٧
***
از سخنرانی ژ. و. استالین در جلسهی هیات رئیسه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویکها)
“… اگر جنگجویان کرد می توانند مانع انگلیسیها و آمریکاییها در عراق و ایران و بویژە در برنامه کنترل نفت این کشورها توسط آنگلوساکسون ها شوند، لازم است ما به این امر توجه کنیم. در ترکیه نیز از پارتیزان های کرد میترسند، امری که باید مورد توجه قرار گیرد. اما بسیاری از کردهای قفقاز در ازبکستان زندگی میکنند، آن ها می توانند به کردهای گروە بارزانی بپیوندند. آیا این به معنای وجود تهدیدی در ازبکستان است؟ باید تصمیم بگیریم: اگر منطقه خودمختار کردها در ازبکستان ایجاد شود، کردهای بارزانی و خود بارزانی چه جایگاهی در آن خواهند داشت؟ آیا باید [آنها] را از ازبکستان به جای دیگری منتقل کرد؟ باید همه اینها را بعنوان یک مجموعه حل کنیم.
نوامبر سال ١٩۵٠
***
[قسمتی] از درخواستنامه م. بارزانی بە اعضای هیات رئیسه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ن. محیدیناف(٧) و ب. پاناماریف(٨) ،
” … من همسر و فرزندانم، برادران و دیگر اقوامم را در عراق رها کردم. من حتا در این ١١ سال (اقامت در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. آ.و) هیچ خبری از وجود آنها ندارم. من در جستجوی حقیقت و آزادی بودم. من برای کمک به مردمم به کشور شما آمدم. من شخصا به هیچ چیزی نیاز ندارم. اکنون، من دوبارە از حزب کمونیست اتحاد شوروی و دولت شوروی درخواست کمک برای رهایی ما از زنجیر کلونیالیسم میکنم. من آمادە ترک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و رفتن به هر کشوری برای ادامه مبارزە هستم. در صورتی که دوبارە به خواست من رسیدگی نشود، حاضرم بمیرم. در اینجا، به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی [اعلام میکنم]، من دست به اعتصاب غذا خواهم زد، چرا که بیش از این، کار دیگری نمی توانم انجام دهم”.
ژانویه سال ١٩۵٨
توضیحات مترجم:
١. واژەهای داخل کروشه و زیر نویسها از مترجم میباشد.
٢. ماتیاش راکوشی (١٩٧١ – ١٨٩٢)
٣. نیکوس زاخاریادیس (١٩٧٣-١٩٠٣)
۴. سجاد ظهیر (١٩٧٣-١٩٠۴)
۵. م. ب. احمد، احتمالا منظور بوستامان احمد (١٩٨٣ – ١٩٢٠) باشد.
۶. برای آگاهی بیشتر از سرنوشت م. راکوشی و نیکوس زاخاریادیس مراجعه شود به: قربانیان سرکوب خروشچف:
https://fa.topwar.ru/103997-zhertvy-hruschevskih-repressiy.html
همچنین: مورد نیکوس خشمگین.
٧. محیدیناف، نوریتدین اکرموویچ (٢٠٠٨-١٩١٧)
Нуритди́н Акра́мович Мухитди́нов(Nuritdin Akramovich Mukhitdinov)
شخصیت برجسته دولتی – حزبی در اتحاد شوروی، دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی، عضو هیات رئیسه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، نمایندە شورای عالی اتحاد شوروی و دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست ازبکستان(١٩۶١-١٩۵٧) بود. او از جمله مسئولین حزب کمونیست در رابطه با امور جمهورهای شوروی و کشورهای خارجی در آسیا بود. در فاصله سالهای ١٩۶٨ تا ١٩٧٧ سفیر شوروی در سوریه بود.
٨. پاناماریف، بوریس نیکلایوویچ (١٩٩۵-١٩٠۵)
Пономарев Борис Николаевич (Boris Nikolayevich Ponomarev)
دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کاندید عضویت در هیات سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی، معاون اول رئیس شعبه روابط خارجی؛ کمیسیون سیاست خارجی؛ کمیسیون و سپس شعبه روابط با احزاب کمونیست خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویکها) بود. در سالهای ١٩۵۵ تا ١٩۵٧ ریاست شعبه روابط با احزاب کمونیست خارجی در کشورهای سرمایهداری همچنین احزاب چپ در کشورهای جهان سوم را به عهدە داشت.
منبع
Свидетельствуют документы: Курды – И.В.Сталин – Кремль
Home
همبستگی کامل با مبارزات کردها ،بلوچ ها ،لرها و…… تمامی خلق های تحت ستم مضاعف در ایران و در جهان از وظایف چپ است !
یکی دیگر از زیر خاکی ها !
آمریکا که در سالهای ١٩٨٠ از فاندامنتالیست های اسلامی بر علیه کمونیستها در افغانستان استفاده کرد ، اکنون خیال دارد برای پایان دادن به رژیم اسلامی در ایران از کمونیستها استفاده کند”
(بر گرفته از روزنامه ”تایمز آسیا” مورخ ٢١ ژوئن ٢٠٠٣ توسط ب. رامان مندرج در سایت روزنه وابسته به ”حزب کمونیست کارگری ایران” تحت عنوان ”آمریکا یک متحد کمونیست بر علیه ایران
پیدا می کند”.
تا اواسط دهه ۵۰ شمسی؛ حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی از طریق رژیم امریکایی شاه تسلیح و حمایت می شد (دوران جنگ سرد) تا بر علیه حکومت وقت عراق (حسن البکر )که توسط کاسیگین-برژنف حمایت میشد بجنگد. بعداز سازش و توافق شاه و صدام حسین در سال ۵۵؛ کمکهای رژیم پهلوی قطع؛ و ملا مصطفی بارزانی شکست خورد و از زمان شاه در ویلایی در عظیمیه کرج به آرامی زندگی و در سال ۵۸ فوت شد.
گیریم که همه این افسانه ها و عکسهای زیرخاکی درست، الان که کار بچه هاش به مزدوری موساد و دزدی و قاچاق مواد مخدر و … رسیده، تکلیف چیست. بگیم عیبی تدارک بابابزرگم صدها کیلومتر اسب سواری کرده؟
مردم از خنده!