سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

بحران چندسویه و چالش‌های پیشِ روی چپ – پتر مرتنز دبیرکل حزب کارگران بلژیک، ترجمه: داود جلیلی

سخنرانی پتر مرتنز، دبیرکل حزب کارگران بلژیک(PTB-PVDA) در کنفرانس بین‌المللی برای تعادل جهان درهاوانا

درست ۱۷۵ سال پیش بود که کارل مارکس ورفیق همراه او فردریش انگلس مانیفست کمونیست، یکی از تاثیرگزارترین نوشته‌های سیاسی تاریخ مدرن را در بروکسل نوشتند.

بروکسل داووس نیست. این روزها در مرتفع‌ترین شهر اروپا در آلپ سوئیس، بانک‌دارها، صنعتگران برجسته، سیاست‌مداران برجسته، میلیاردرها و لابی گران همتا در عالی ترین سطح در همایش فوروم اقتصادی جهان حضور دارند. این (همایش) ادغام کسب وکارهای بزرگ وسیاست‌ است.

۱۷۵ سال از نوشتن مانیفست گذشته است و امروز مدیر آن فوروم جهانی اقتصادی اظهار می‌کند که “هشتاد درصد کارشناس‌ها فکر می‌کنند ما درحال دویدن از بحرانی به بحران دیگرهستیم.” به گفته او، ما در میانه یک بحران “چندجانبه‌ایم”

یک بحران چند جانبه، یعنی وقتی‌که چندین بحران در تقابل با یک دیگر هستند: ما گرفتار بحران اقتصادی( تورم و رکود)، بحران محیط زیستی( آب و هوا وهمه  گیری) و بحران ژئوپلیتیکی( جنگ وتقسیم بین‌المللی) هستیم.

امروز جهان در لبه‌ی تغییرات بزرگی است. شاید حتی بیشتر از ۱۸۴۸. عصر جهانی سازی سرمایه‌داری تحت سلطه امریکا دارد به پایان می‌رسد. جهان به طورموحشی درحال تقسیم به قطب‌های جدید است. این تقسیم(جهان) چالش‌های بزرگی را برای چپ مطرح می‌کند. زمان ابتکار چپ فرا رسیده است. زمان ترکیب ثبات اصولی با انعطاف، زمان اتخاذ دوباره یک موضع طبقاتی شجاعانه، و زمان روی کردن استوار به سوی جوانان.

من مایلم از سازمان دهندگان این کنفرانس برای تعادل جهان تشکر کنم که امروز به من اجازه می‌دهد این موضوع‌ها را با شما درمیان بگذارم.

۱- بحران چند جانبه

۱-۱ اقتصاد

تعدادی از رهبران دولت ومدیران بانک‌های مرکزی سعی می‌کنند به ما اطمینان بدهند که جهان به زودی “به وضع عادی” بازخواهدگشت.

اما این امر رخ نخواهد داد. همه چیز حاکی از آن است که :میانه روی بزرگ، (یعنی) زمانی که تورم پایین بود و فعالیت کم و بیش باثبات ، پشت سر مااست. سه مرکز اقتصادی اصلی- امریکا، چین و اروپا- به سوی کند شدن (رشد) می روند. نباید نادیده گرفت که امسال ممکن  است یک سوم اقتصاد جهان دچار رکود شود.

چین، سال‌ها، در یک اقتصاد کم رمق جهانی لوکوموتیو رشد(اقتصادی) بود. اما لوکوموتیو چینی به خاطر پایان  حباب مسکن، عقب نشینی‌ها در زنجیره تامین وتغییر شکل نامنظم همه گیری درحال کاهش سرعت است. مدیر عامل صندوق بین‌المللی پول می‌گوید “برای اولین بار در ۴۰ سال گذشته، رشد چین در ۲۰۲۲احتمالا درحد یا زیر رشد جهانی خواهد بود.”

در حقیقت، اقتصاد جهان هرگزبه صورت واقعی از بحران ۲۰۰۸ بهبود نیافت. درآن زمان نخبه گان مالی با دادن پول (bail out) بانک‌های خصوصی را نجات دادند و صورت حساب آن را همراه با ریاضت شدید برای زحمتکشان پرداخت کردند. بانک‌های مرکزی هزاران میلیارد پول نقد را به سیستم تزریق کردند، اما به اصطلاح ” پول رایگان” اساسا درصندوق‌های کسب وکارهای بزرگ انباشته شد، و حتی برای  بدهی و احتکار بیشتر مانند کاتالیزورآتش عمل کرد.  

یک سال قبل از کووید-۱۹ رکود جدیدی (حضور) خودرا اعلام کرد. در آن زمان آلمان اولین کشور اروپایی بودکه رشد آن به زیر صفر سقوط کرد. زمانی‌که کووید-۱۹ شایع شد، بیمار از قبل مریض یود، و همه می‌دانند که یک بیمارمریض خیلی کم عکس‌العمل نشان می‌دهد. اقتصاد باید مستقیم تحت مراقبت شدید وآرامش قرارمی گرفت. دومین تزریق پول کلان دنبال شد تا آن را ازوضعیت بدتر نجات دهد. دولت‌ها با پرداخت صدها میلیارد یورو پول و کمک مستقیم عمیقا دربدهی غرق شدند.

در ابتدا هدف نجات شرکت‌های بزرگ بود. انحصارها، خطوط هواپیمایی، سازندگان اتوموبیل و دیگر غول‌ها (فرصت) تاخیردرپرداخت، تضمین‎ها وانبان‌های یارانه‌ها را دریافت کردند.با این حال، ده‌ها فرد عادی وکسب وکارهای کوچک ورشکست شدند.

حتی قبل از تمام شدن همه گیری، پیش بینی‌های” بهبود عمومی” برای ۲۰۲۱ شایع بود. استثنایی که هرگز اتفاق نیفتاد. چون زنجیره تامین تولید جهانی قطع شده بود و آن‌ها گیر افتاده بودند. قیمت‌ها ماه‌ها پیش از شروع جنگ در اوکراین پیوسته درحال افزایش بود.

جنگ به عنوان ضربه دوم وارد شد. بیمارمریض، که هرگز به صورت واقعی بهبود نیافته بود، بغرنجی‌ها را توسعه داد. ناگهان دولت‌ها مجبور شدند، به خاطر تحریم‌ها و ضد تحریم‌های  اقتصادی تامین انرژی کاملا متفاوتی را ترتیب دهند. قیمت انرژی و مواد غذایی به خاطر سود جویی انحصارها سر به فلک کشید. تامین حبوبات تعداد زیادی از کشورهای جنوب به خطر افتاد. دولت‌ها تحت فشار بودند تااز هزینه‌های نظامی کم کنند. 

امروز، وام اضافی دیگر نمی‌تواند سیستم را نجات دهد، آن‌طور که در بحران بانکی و کرونا نجات داد. کل سیستم مالی با یک آزمون پریشانی عظیمی رو در رو است.

همه جا تورم است. اگرچه افزایش قیمت‌ها فراتراز”اوج”دو رقمی ده درصد و بالاترخود هستند، اما قیمت‌های انرژی به قیمت‌های قبلی خود باز نخواهدگشت. آن‌ها در سه سال آینده به افزایش خود ادامه خواهند داد. درضمن، قیمت‌های مواد غذایی هم به افزایش ادامه خواهد داد. پول گرایان می‌خواهند با محدود کردن تامین پول وبالا بردن نرخ بهره با تورم مبارزه کنند. نه به “پول رایگان” بیشتر. نرخ‌های بهره بسیار پایین ۱۵ سال گذشته بدهی‌های عمومی و خصوصی را به حدنصاب غیر قابل تحملی هول داده است. فوروم اقتصادی جهان پیش بینی می‌کند که تونس، آرژانتین، مصر، غنا، کنیا، پاکستان، وترکیه در خطر قریب الوقوع ورشکستگی قرار دارند. کشورهای جنوبی اولین قربانی‌ها هستند.

مثل همیشه، آن‌ها تلاش می‌کنند با جفتک پرانی به طبقه کارگر و جنوب جهان (ازاین بحران) بگذرند. این یک جنگ طبقاتی تحمیل شده از بالا است. آن‌ها در حال تدارک هوای عمومی اعتدال و ریاضت هستند. چهار دهه نئولیبرالیسم به کاهش شدید دستمزد واقعی منجر شده است. این انتقال عظیمی از کار به سرمایه است: جلوگیری از دستمزد از یک سو و سودهای شگفت انگیر از سوی دیگر. مبارزه برای سد کردن (افزایش ) قیمت‌ها و(پیکار برای) افزایش دستمزدها اولین مبارزه اقتصادی طبقاتی این عصر جدید است.

۱-۲ ژئوپلتیک‌ها

درزمان جنگ سرد بین امریکا و اتحادشوروی چین از این جنگ خارج بود. چین در دهه ۱۹۶۰ به هیچ اردویی تعلق نداشت و درآن زمان به مسکو بیش از واشنگتن انتقاد می‌کرد. تا زمان آشتی با امریکا در سال ۱۹۷۱، چین باید توسعه را در داخل مرزهای خود، منفصل از بقیه جهان دنبال می‌کرد.

چین در دهه ۱۹۷۰ جذب سرمایه خارجی را آغازکرد، و تا پایان دهه۱۹۹۰ اقتصاد چین  تا حدزیادی با سیستم جهانی سرمایه‌داری یک پارچه شده بود . چین مواد اولیه وارد می‌کرد، کالاهای ساخته شده و خدمات صادر می‌کرد، و به صورت فزاینده‌ای درگیر تجارت خارجی شد. آن‌ها ساختن جاده ابریشم جدید را آغاز کردند. واشنگتن و چین در آن زمان ، با وجود رقابت مکمل هم بودند. چین با سرعت زیادی صنعتی شد و امریکا اقتصاد آن را تامین مالی کرد. این دو روند مکمل هم بودند و در پایان ۲۰۰۱ چین هم عضو رسمی سازمان تجارت جهانی شد.   

باراک اوباما رئیس‌جمهور امریکا به آن توسعه موازی پایان داد. او با (سیاست) چرخش به آسیا، صریحا نگاه خود را متوجه پکن کرد وتهدید به یک جنگ تجاری نمود. او به این طریق خواست ازلحاظ فن‌آوری چین را از ایستادن روی پای خود و توانمندی تهدید هژمونی آمریکا باز دارد . پس از اوباما، دونالد ترامپ با تمام انواع اقدامات حفاظتی (حمایت از محصولات داخلی) به جنگ تجاری ادامه داد.

دولت بایدن در اکتبر ۲۰۲۲ حتی فشار را بیشتر کرد و جنگ فن‌آوری علیه چین به راه انداخت. بایدن صادرات مدارهای پیشرفته یکپارچه ، یعنی چیپ‌های (تراشه‌های) فن آوری برای طراحی مدارهای پیشرفته یک پارچه، و ماشین آلات تولید آن‌ها را به چین ممنوع کرد. او می‌خواست پکن رااز توسعه فن‌آوری فوق پیشرفته‌ی آینده  و ازآخرین نسل تراشه‌ها محروم سازد. این تراشه‌ها در راس همه می‌توانند موردنیاز هوش مصنوعی و سیستم سلاح‌های پیشرفته باشند.

این جنگ‌های تجاری و جنگ‌های فن‌آوری شکاف سیستم تجارت جهانی کنونی را وسیع‌ترمی‌کنند. چین و دیگر اقتصادهای نوظهورممکن است یک سیستم تجارت جهانی، جدای از سیستم قدیمی تحت سلطه امریکا ایجادکنند، تا جایگاه خود را در زنجیره صنعتی جهانی محکم نمایند. وازاین رو جنگ سرد جدید پایان دوره جهانی سازی بی‌مانع سرمایه‌داری از دهه ۱۹۹۰را نیزمشخص می‌کند.

با این حال کشورهای بیشتر و بیشتری درحال گزینش مسیرمستقل هستند. اکثریت بزرگی از کشورها به درستی جنگ روسیه علیه اوکراین  را رد می‌کنند. اما، خارج ازغرب، کشورهای اندکی مایلند سیاست تحریم‌های تحمیل شده از سوی واشنگتن را پی بگیرند. این تغییری بی سابقه ، یک شورش از سوی کشورهای غیرغربی علیه نظم مستقر است. گروه جدیدی از “کشورهای غیرمتعهد” دیگر نمی‌خواهند به ساز امریکا برقصند. به این ترتیب، دوره مختصر”جهان تک قطبی” ، که در آن امریکا از طریق “جهانی سازی” اقتصاد تحت کنترل خود، که دلار درآن وسیله پرداخت‌های جهانی بود هرچیزی را دیکته می‌کرد به پایان می‌رسد.

کشورهای بسیاری درجنوب از وادار شدن به جهت‌گیری خودداری می‌کنند. با این حال به‌نظر می‌رسد اتحادیه اروپا بیشتر وبیشتر به آمریکا وابسته می‌شود. ظاهرا بایدن،  ون درلین رئیس کمیسیون اروپا را همراه خود دارد.

جنگ در اوکراین کیسه‌ها پول هزینه دارد. درآلمان، درعرض چند هفته هشتاد سال تاریخ وارونه شده است. کشور بیش از ۱۰۰ میلیارد یورو درارتش خود سرمایه‌گذاری می‌کند. آلمان درحال خرید میزان عظیمی از سلاح‌های جدید است. آن‌ها این سلاح‌ها را از یک کشوراروپایی نمی‌خرند، نه. آن‌ها آن را از آمریکا می‌خرند، که در آن جا صنایع نظامی عصر طلایی را تجربه می‌کنند. دیگران هم نمونه آلمان را دنبال می‌کنند. فرانسه، لهستان، لیتوانی، دانمارک، سوئد و  بلژیک: همه‌ی آن‌ها مخارج نظامی خود را افزایش دادند و درحال خرید تجهیزات جدیدی از آمریکا هستند. آن‌ها برای پرداخت آن، تمام انواع سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های عمومی را به عقب می‌اندازند و (افزایش) دستمزدها را سد می‌کنند. جنگ نظامی در خارج و جنگ اجتماعی در داخل، این‌ها دوروی یک سکه‌اند.

آمریکا اروپایی‌ها را وادار کرد قراردادهای گاز با مسکو را پاره کنند و دنبال جایگزین باشند.  یکی از این جایگزین‌ها گاز شیل به شدت گران آمریکا است. پاییز گذشته، قیمت تانکربارگیری شده از آمریکا از ۶۰ میلیون یوروبه ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون  یورو افزایش یافت. انحصارات انرژی امریکا ازآن سود می‌برند و صنایع اروپایی ازآن رنج. ممنوعیت (صدور) تراشه‌ها به چین نیز به شرکت‌های فن‌آوری پیشرفته اروپایی مانند ASML در هلند و Carl Zeiss در آلمان ضربه می‌زند.

اما این همه برای واشنگتن کافی نیست. آن‌ها اتفاق‌ها را به سمت یک حمایت گرایی جدید هدایت می‌کنند. لایحه کاهش تورم بایدن در طی ۹سال چیزی بیش از ۳۷۰ میلیارد دلار سوبسید برای کسب و کارها فراهم خواهد کرد. این “برنامه حفظ آب و هوا” آن طور که دولت آمریکا آن را می‌خواند، مشوق‌های عظیمی را برای خرید اتوموبیل‌ها وباتری‌های الکتریکی ساخت آمریکا تامین می‌کند.

وقتی که شما افزایش قیمت انرژی در اروپا را اضافه کنید، روشن می‌شود که چرا برخی شرکت‌های انرژی محور وغول‌های شیمیایی مانند BASF و Tata Chemicalsانتقال برخی از تولیدات خود را به آمریکا مورد توجه قرار داده‌اند. نورت ولت شرکت باتری سازی سوئدی نیز ممکن است توسعه کارخانه‌هایش را در آلمان به تعویق بیندازد تا در آمریکا بیشتر سرمایه گذاری کند. واشنگتن می‌خواهد برای این هدف به نورث ولت با کیسه‌های پول یارانه پرداخت کند. امریکا صنعت زدایی قاره اروپا را باد می‌زند و این کار را بسیارعلنی انجام می‌دهد.

اروپا واکنش بی رمقی نشان می‌دهد یا اصلا واکنشی نشان نمی‌دهد، و بروکسل به صورت فزاینده‌ای همراه با واشنگتن برچسب می‌خورد. حامیان اتحادیه اروپای مستقل درحال پدافند هستند، اما هنوز تمام نشده‌اند.

صفحه‌های زمین ساختی جهان به لرزه افتاده‌اند. در آینده‌ای قابل پیش بینی، دوتا از سه بزرگترین اقتصاد های جهان آسیایی خواهد بود: چین و هند. وقتی قدرت درحال ظهوری روی هژمونی منطقه‌ای یا جهانی قدرت مستقر فشار وارد می‌کند، شبیه آن‌چه که چین امروز انجام می‌دهد، ما آن را دام توسیدید[۱] می خوانیم. این دام جهان را به لرزه انداخته است. اما سیستم بدهی جاری هم می‌تواند  جهان را تکان دهد. آگر چین نتواند یا اجازه ندهند، یا مایل به شرکت در سیستم بدهی بزرگ جهان نباشد چه؟ بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد؟ 

اکنون یک جهان دوقطبی تنها گزینه‌ی ممکن نیست. چین از یک جهان دوقطبی با دو بلوک مخالف طرف‌داری نمی‌کند. چین می‌خواهد به راه با ثبات خود، وبه تجارت با جهان  ادامه دهد. نیروهای بسیاری درجاهای دیگر جهان نیز برای توسعه خود تلاش می‌کنند ومشتاق دنیایی چند قطبی هستند. ما ازآن مسیر حمایت می‌کنیم تا چالش‌های بزرگ هزاره سوم یعنی صلح، مبارزه علیه نابرابری، تباهی آب و هوا، سلامت جهان را نشان دهیم.

۲- چالش‌ها برای چپ

بحران‌ها به صورت خودکار به آگاهی اجتماعی یا گردهم آمدن چپ منجر نمی‌شوند. ما این را می‌دانیم.

افرادبسیاری در جستجوی امنیت وبازگشت به خودشان هستند. اغلب قالب‌های آزادیبخش مغز و نیز چشم‌اندازوجود ندارد. این بستر ایده آل برای پرورش بدبینی و شکست گرایی است، وهمه انواع شارلاتان‌های راست افراطی دوست دارند این مزرعه را شخم بزنند تا خود را مسیح جدید نشان دهند.

زمان آسانی برای چپ نیست. اما اگر چپ شهامت تجدید قوا، آغاز دوباره از اصول، منعطف بودن، توسل به طبقه کارگر وجوانان را داشته باشد امکان‌های بسیاری وجود دارد. این چیزی است که ما از تجربه ناچیز خود در یک کشور کوچک در اروپا می‌بینیم. کشورکوچکی که نه تنها ساکسفون و اسمورف‌ها از آن  جا می‌آیند، بلکه ستادهای مرکزی ناتو و کمیسیون  اروپا نیز درآن قراردارند. 

۲-۱- اصولی بودن

حزب ما، حزب کارگران بلژیک در طی دهه‌ی گذشته رشد قابل توجهی کرده است. اعضاء حزب پس از کنگره نوسازی در ۲۰۰۸، از ۲۸۰۰ نفربه ۲۵۰۰۰ نفر افزایش یافته است. ما با ۸ درصد آرا سراسری ، روی ۱۲کرسی مجلس فدرال حساب می‌کنیم، و من نماینده پارلمان اروپا هستم. در بستر اروپایی، چنین پیشرفتی برای یک حزب مارکسیست بسیاراستثنایی است.

دربلژیک، فرهنگ دادگاه سیاسی روی زمین لرزانی قرار دارد. کمونیست‌ها به ناگهان درمجلس حضور دارند. این وضعیت‌ها فرهنگ کبوتر با کبوتر را تهدید می‌کند. واز این روسازوکارهای ترسناک بسیاری برای اهلی کردن حزب‌های شورشی وجود دارد. به نمایندگان مجلس به صورت نامناسبی پرداخت می‌شود، ودرک می‌کنند کسانی که به ساختارهای قدرت وابسته شوند کمتر مایل به محکوم کردن و تغییرآن ساختارها خواهند بود. فشار برای ماندن در یک حباب کوچک پارلمانی، درمیان افراد تحصیل کرده دانشگاهی، که همه آن‌ها درخدمت‌گذاری استوار، و غرقه دراعتقاد به عدالت خود، بسیار دور از جهان واقعی هستند، بسیارزیاد است.

ما با این فشار چه رفتاری می‌کنیم؟ ما از اصول آغاز می‌کنیم که (می گوید) شما تنها با روندی از اقدام اجتماعی، سازماندهی و افزایش آگاهی می‎توانید توازن قوا را در روی زمین تغییردهید. تمام کادرهای ما وهمه نمایندگان مجلس ما باید حداقل نیمی از وقت خودرا روی زمین، در دنیای واقعی بگذرانند. کار مجلس درعملکرد مبارزه اجتماعی است ونه شیوه‌ای دیگر. به علاوه، تمام کادرها و نمایندگان مجلس ما با حقوق متوسط کارگران یقه آبی زندگی می‌کنند. آن‌ها باقی درآمدشان را به حزب می‌بخشند. به همین خاطر ما می‎گوییم: “کسی که آن طور که فکر می‌کند زندگی نمی‌کند،  به زودی آن طور که زندگی می‌کند فکر خواهدکرد.”

احتمالا حتی ازآن مهم‌تر: در حزب ما تصمیم‌ها را گروه پارلمانی نمی‌گیرند. موضع ما در رابطه با همه‌گیری، بحران انرژی یا جنگ را گروه پارلمانی تعیین نکرد. ارگان‌های منتخب حزب باید پس از بحث کامل این‌کار را انجام دهند. نمایندگان مجلس “برفراز” دیگر رزمندگان حزب نیستند، آن‌ها در خدمت حزب هستند. این یک موضوع اصولی است.

درجهانی که دهان گشادهای راست تلاش می‌کنند هر چیزی را غرق کنند، ما معتقدیم چپ نمی‌تواند به پیش حرکت کند مگر آن که از برخی تکیه گاه‌های محکم چپگرایی یا اصول آغاز کند. سنگ بنای این آغاز این است که در هر زمان تحلیل کاملی از اوضاع دهید، تحلیلی هشیارانه‌ای با یک چشم انداز مارکسیستی. اگر از این مرحله فرار کنید، ضربه خوردن در تمام  جهت‌ها را آغاز می‌کنید . اتخاذ یک موضع طبقاتی، که پایه است.

این کارهمیشه آسان نیست. وقتی که تانک‎های روسی به اوکراین تجاوز کردند، همه باید موضع می‌گرفتند. حق دفاع علیه دخالت خارجی وجوددارد. درست است، دشمنی‌ها پیش از این از ۲۰۱۴ آغاز شده بود اما نباید این حقیقت را از نظر دور داشت که تجاوز روسیه برخلاف  قوانین بین‌المللی است. اما به سرعت هم آشکار شد که جنگ ماهیتی دوگانه دارد، به اصطلاح سر ژانوس [۲]. جنگ دفاعی دربرابر تجاوز روسیه از یک سو. وجنگ نیابتی ایالات متحده و ناتو علیه روسیه از سوی دیگر. این جنگ نیابتی وضعیت را تیره و تار می‌کند. درابتدا هیستری جنگ عظیمی در اروپا وجود داشت: همه باید کورکورانه با دستورات پنتاگون رژه می‌رفتند. هر دیدگاه دیگری ناسزا بود و منزوی می‌شد. وضعیت تا اندازه‌ای شبیه جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ بود، که همه جا باید بودجه‌های جنگی تصویب می‌شد.

دریک چنین زمانی، به ویژه تحلیل کامل وگرفتن  زمان و مکان برای بحث هوشمندانه در حزب مهم است. براین اساس، ما بودجه اضافی برای ارتش را تایید نکردیم. ما علیه سیاست تحریم‌ها وعلیه تامین سلاح رای دادیم. وفعالانه ازگسترش جنبش صلح ” اروپا برای صلح ” حمایت کردیم. ما در مجلس اغلب تنها بودیم. اما مخالفت با دانه درکوتاه مدت بهتراست از مخالفت با تاریخ دربلندمت. 

۲-۲- منعطف بودن

این مرا به دومین  قضیه ما می‎رساند: منعطف بودن. چون اگرچه اصولی بودن تعیین کننده است، اما کافی نیست. کسانی که اصولی هستند سخت می‌شوند. به حق بودن کافی نیست، گرفتن حق و تغییر امور هم ضروری است.

موضوع احاطه کننده جنگ موضوعی حیاتی است. فشاری روی حزب ما وجود داشت تا (با چراغ) خاموش درهمراهی با قطعنامه‌ها رای دهیم، تا” خودمان را منزوی نکنیم” و” نگذاریم آن‌چه در سال‌های اخیر ساخته شده است نابود شود”. پس این مهم است که خونسردی خود را حفظ کنیم و بتوانیم طبق اصول روی وحدت استوارحزب تکیه کنیم. اما این هم کافی نیست. ما نمی‌توانیم به نشستن روی یک صندلی راضی باشیم و” حقایق بزرگ”را تو سرمردم بریزیم. معلوم نیست چگونه عمل می‌کند.

ما می‌دیدیم که برخی جنبش‌های چپ افراطی دوست دارند خودشان را در سنگر حباب خودشان قرار دهند، هیچ درک سیاسی از وضعیت ندارند و بی هیچ خطری از پشت میزهایشان تعدادی شعارهای آسان آماده می‌کنند. طبق نظر این افراد، این به اندازه کافی نمی‌تواند چپ گرایی باشد. شما از آن‌ها می شنوید  یکی باید این کار ویکی باید آن کار را انجام  دهد. اما شما با لفاظی چپ افراطی به فشار جناح راست پاسخ نمی‌دهید. شما با درگیری دربحث، با استدلال، با آموزش، با محکومیت، با تمایل به  شنیدن وبا بردباری، بر پایه موضع طبقاتی استوار خودتان پاسخ می‌دهید.

تفاوتی بین استراتژی(راهبرد) و تاکتیک‌ها(راهکارها) وجوددارد. ما برای آن که بدانیم کجا می‌خواهیم برویم، هدف‌های درازمدت ما چیستند، چگونه می‌خواهیم به این هدف‌ها برسیم، چه کسانی متحد و چه کسانی مخالفان ما هستند به راهبرد می‌اندیشیم. ما برای یافتن بهترین راه و شیوه‌های منطبق برای حرکت به پیش درآن جهت روی راهکارها تامل می‎کنیم. ما با افشاندن ” برنامه کامل” خود بر سرمردم پیش نمی‌رویم. ما معتقدیم، چپ باید به هنر حرکت دادن مغزها و نیز قلب‌ها مسلط باشد. مغز و روح. این امر زمانی رخ می‌دهد که مردم تجربه خود را زندگی می‌کنند، زمانی که پشت هدفی را می‌گیرند، حرکت می‌کنند، سازمان می‌یابند و اقدام اجتماعی یا مبارزه رخ می‌دهد. بنابراین، ضروری است توازن قوای موجود، سطح آگاهی مورد توجه قرارگیرد. 

دراروپا، جنگ واحتکار به افزایش عظیم قیمت‌های انرژی منجر شده است. این چیزی است که مردم هرروزه آن را احساس می‌کنند. ما طرف‌دار خارج کردن بخش انرژی از دستان شرکت‌های انحصاری هستیم، که امروز قیمت‌های گزاف را تحمیل می‌کنند و دگرگونی سبز واقعی را امکان پذیر می‌سازند. ما برای این دگرگونی کارزار می‌کنیم. اما هم زمان، “میز کمک” انرژی برای افرادی که با صورتحساب‌های انرژی مبارزه می‌کنند باز کرده‌ایم. با انجام این کار، ما تلاش می‌کنیم کمک کنیم، راه حل‌های جمعی بسیار مشخص وبا مزیت را جستجو می‌کنیم. کمک قابل لمس نیز کارزار سیاسی ما را تقویت می‌کند.

اصولی بودن و منعطف بودن برای ما دست در دست هم پیش می‌رود. یک حزب دارای انعطاف حزبی است که می‌داند بامحیطی که درآن عمل می‌کند چگونه وفق پیدا کند. تاکتیک‌ها بخش جدایی ناپذیری از مارکسیسم هستند. راهکارهای معقول می‌داند کی باید حمله کند، و کی باید دفاع نماید. اما راهکارها همیشه نسبت به راهبرد در درجه اهمیت دوم قراردارند. قصد ما همیشه پیشرفت به سوی هدف راهبردی سوسیالیسم باقی می‌ماند. راهکارهای ما باید به سوی ترقی کشیده شوند ونه به سوی نزول.

۲-۳- طبقه کارگر و جوانان

موضوع نهایی نیروهای تغییراست.  برای اعمال تغییرما باید به کدام نیروها تکیه کنیم؟ مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست نوشتند طبقه کارگر. امروز دنیا صنعتی شده تر از آن زمان است. ما فکر می‌کنیم وقت آن رسیده است که یک بار دیگر دوباره با افتخار از سیاست‌های طبقاتی آغاز کنیم. 

با بحران کرونا روشن شد که: دنیا را بازارهای سهام نمی چرخانند، زمین را تبادل سهام نمی چرخاند، شاه بلوط‌ها را طبقه حراف از آتش بیرونمی‌کشد. بلکه این طبقه کارگراست، یعنی آن‌هایی که کارخود را برای دستمزد می‌فروشند، کسانی که درکارخانه‌ها و مزارع کارمی‌کنند، آن‌هایی که  گوشت را فراهم می‌آورند، کسانی‌که کالاها را با کامیون‌هاو قطارها توزیع می‌کنند، آن‌هایی که  کشتی‌ها را بارگیری و تخلیه می‌کنند، کسانی که قفسه ها را پرمی‌کنند، آن‌هایی که بسته‌ها را می‌رسانند، کسانی که مراقبت را سازمان می‌دهند.

اما همان طور که ویروس کرونا به سرعت فراموش شد، طبقه کارگر هم به همان سرعت فراموش شد. و بلافاصله سیاست‌های طبقاتی هم فراموش شد. برای ما، یک حزب چپ باید جایگاه مرکزی را در صفوف خود و نیز در رهبری دراختیار مردان وزنان زحمتکش  قرار دهد. و سیاست‌های خودرا بر منافع طبقاتی گسترده طبقه کارگراستوار نماید. به نظر ما، این (سیاست) باید آشکار باشد، اما آشکار نیست.

جنبش‌های بسیاری وجود دارند که دیگر تحلیل اقتصادی انجام نمی‌دهند. کسی دیگر از “طبقه کارگر” سخن نمی‌گوید بلکه فقط از”مرکز” و به اصطلاح “طبقه متوسط” می‌گوید. تحلیل طبقاتی رها می‌شود، تولید، محل کار و قهرمانان بحران کرونافراموش می‌شوند.  و یک باره به تمام تمایزهای طبقاتی در خروجی نشان داده می‌شود، انواع بحث‌های هویتی در گفتمان مسلط گم می‌شود. تمام تضادهای واقعی و غیر واقعی ممکن به هم زده می‌شوند وقبل از آن که شما آن را بدانید، مردم عادی فریاد می کشند وبا یکدیگرزد وخورد می‌کنند.

ما فکر می‌کنیم باز زمان اتخاذ موضع طبقاتی رسیده است.  رها کردن طبقه کارگر به ترامپیست‌ها، بولسوناریست‌ها، وکسی‌ها Voxians یا دیگرموش گیرهای راست افراطی هاملین[۳] می‌تواند مزخرف باشد. آری، ما با نژادپرستی می‌جنگیم، آری با تبعیض جنسیتی مبارزه می‌کنیم، آری با هر شکلی از محرومیت مخالفیم. اما همیشه این کار را از چشم انداز تقویت و تحکیم نفوذ و وحدت طبقه کارگر انجام می‌دهیم. طبقه کارگر تقسیم شده نمی‌تواند پیروز شود. نه دیروز، نه امروز.

تمرکزما نه تنها روی طبقه کارگر، بلکه روی جوانان است. این که هرکسی که زندگی می‌کند، پیرتر می‌شود، قانون طبیعت است. اما هم زمان، سازمان، حزب، اتحادیه، جنبش اجتماعی شما نباید کهنه شود. از این رو باید در سطح جوانی فعال باشید.

جوانان حامل آینده‌اند. جوانان از روی قدرت عادت، با روزمرگی یا با وزن گذشته از احساسات خود جلوگیری نمی‌کنند. اشتیاق جوانی رهایی ، و منبعی از تعهد واعتراض است. جوانان هنوز در یک وضعیت خاص خانواده آشیانه نکرده‌اند. آن‎ها شجاعت به چالش کشیدن امرظاهرا غیرقابل تغییر را دارند. تصادفی نیست که جوانان  در قرن گذشته نقش مهمی در جنبش‌های توده‌ای ایفا کرده‌اند. (کافی است)  تنها به انقلاب کوبا بیندیشید، به مقاومت ضد فاشیستسی، مبارزه علیه استعمار، جنبش علیه جنگ ویتنام، جنبش حقوق مدنی، جنبش می ۶۸، اشغال وال استریت، زندگی سیاهان مهم است، جمعه‌های جهانی برای صدمات آب و هوایی آینده… 

ما به جوانان برای آموختن ازآن‌ها نیاز داریم. یادگرفتن از انرژی آن‌ها، یادگرفتن ازاشتیاق آن‌ها و آموختن ازتکنیک‌های سازمانی وارتباطی آن‌ها. ما درمیانه موج چهارم صنعتی قرار داریم. شما آن را هوش مصنوعی، شبکه‌های پویا، رباطی کردن فراگیر می‌خوانید. در ده هزار سال پیشرفت فن‌آوری از زمان انقلاب کشاورزی، نسل‌های قدیمی ترصبورانه دانش و تجربه خود را به نسل‌های جوان تر منتقل کرده‌اند. اما آن چه امروز آموختنی است  اغلب در عرض ۲۰ سال  کهنه می‌شود. سرعت تغییر آن چنان تند شده است که نوجوان‌ها باید از والدینشان آخرین تکنیک‌های دیجیتالی را بیاموزند. این اتفاق دیده نمی‌شود و سبب پریشانی بسیاری می‌شود. اما این وضعیت جوانان را در خطمقدم این توسعه توفانی قرارمی‌دهد.

از این که اجازه دادید امروز پیش روی شما درباره بحران چندجانبه و چالش‌ها برای چپ سخن بگویم سپاس‌گذارم. تعداد بسیار زیادی از مردم دراین سیاره صرفا در جستجوی پاسخی اجتماعی و اکولوژیکی( بوم شناختی) به بحران چندجانبه هستند. جنبش‌های عمیق‌تر مختلفی تلاش می‌کنند به رویای پیشرفت اجتماعی و عدالت خود ، که بیشتر با محدودیت‌های سرمایه‌داریبرخورد می‌کند تحقق بخشند. ما باور داریم که ، برای تضمین پایدار و عمیق توسعه اجتماعی، اکولوژیکی و دموکراتیک سوسیالیسم ضروری است. سوسیالیسم برای نگهداشتن تغییر پایدار، برای  درمرکز قرار دادن مشکلات مردم و محیط زیست، و قرار دادن خود آفرینندگان  ثروت درچرخ جامعه لازم است. سوسیالیسم ۲ بدیل ما برای جهانی است که درآن مردم اولند ونه سودها، جهانی که روی اندازه مردم می‌چرخد و نه روی اندازه ثروت . متشکرم. 

https://progressive.international/blueprint/4c2504fd-b0b0-454d-b8ce-1d4a8ef83c99-mertens-the-polycrisis-and-the-challenges-for-the-left/en


 [1] – دام توسیدید اصطلاحی است که گراهام تی آلیسون دانشمندعلم سیاسی آمریکایی برای توصیف گرایش آشکار به جنگ، هنگامی که یک قدرت نو ظهور، یک قدرت بزرگ را به عنوان یک هژمونی منطقه ای یا بین المللی تهدید می کند، رواج داد.

[۲] – ژانوس (خدای دوسر) در اسطوره های یونانی خدای درها، دروازه ها، وانتقال ها بود. او بستریبین دو متضاد است: جنگ وصلح/ مرگ وزندگی/ آغاز/پایان

[۳]  – هاملین شهری درکنار رودخانه وزر در ساکسونی سفلای آلمان است .اینشهر برای افسانه موش گیر هامین معروف است. مترجم.

https://akhbar-rooz.com/?p=237579 لينک کوتاه

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x