جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

فتنه‌انگیزی فاجعه‌بار نازی‌های باندرا، نیازمند تحقیق است – برگردان: مسعود امیدی

فتنه‌انگیزی فاجعه‌بار نازی‌های باندرا، نیازمند تحقیق است. [۱]

۵ آوریل ۲۰۲۲

گنادی زیوگانف

رئیس کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه

یک تشنج واقعی در غرب در مورد «جنایت‌های» ادعایی آن ها از سوی ارتش روسیه در شهر بوچا واقع در نزدیکی کی‌یف آغاز شده است. به گفته‌ی آن‌ها به محض خروج ارتش ما (روسیه) از منطقه، اجساد قربانیان این «جنایت‌ها» پیدا شدند.

فدراسیون روسیه ضرورت تشکیل جلسه‌ی فوری شورای امنیت سازمان ملل متحد را به منظور درخواست از اوکراین برای ارائه‌ی مدارک و شواهد این اتهامات اعلام کرده است. وزارت دفاع فدراسیون روسیه پیش از این رسماَ این اتهامات را رد و اعلام کرده است که حتی یک غیرنظامی در جریان استقرار تشکیلات نظامی روسیه در این شهر مجروح نشده است. این تصاویر افراد به‌اصطلاح «به‌قتل رسیده»، با گذشت چهار روز پس از ورود نیروهای اوکراینی به آنجا منتشر شد. حقایق فراوان دیگری نیز در دسترس است که ماهیت صحنه‌سازی شده‌ی این فتنه‌انگیزی را تأیید می‌کنند.

همان‌گونه که می‌دانید هدفِ کاهشِ حداکثری تلفات غیرنظامیان و همچنین کاهش تخریب زیرساخت‌های غیرنظامی، طرحی کلی بوده است که از سوی رهبری سیاسی و نظامی روسیه دنبال شده‌است. و به طور کلی ارتش روسیه / شوروی با قتل عام غیرنظامیان بیگانه است.

حتی پس از حمله به قلمروی آلمان نازی در ۱۹۴۵-۱۹۴۴ پس از جنایات وحشتناک مرتکب شده از سوی فاشیست‌ها در اتحاد جماهیر شوروی، به نیروهای ارتش سرخ دستور اکید داده شده بود تا از انتقام‌ از مردم غیرنظامی اجتناب شود. و این دستور با جدیت به اجرا گذاشته شد.

در مقابل، نیروهای مسلح ایالات متحده و سایر کشورهای ناتو به دلیل اقدامات انتقام‌جویانه‌ی وحشتناک، مشهور شده‌اند. به روشنی هیروشیما و ناگازاکی را به خاطر داریم، شهرهای آرامی که ایالات متحده با استفاده از سلاح‌های هسته‌ای صدها هزار ژاپنی را در آن‌ها نابود کرد. ردِ خونینی، از کره تا ویتنام، یوگسلاوی، عراق، سوریه و لیبی به‌عنوان  بخشی از کشورهایی که آمریکایی‌ها شخصاً در قتل عام در آن‌ها مجرم بوده‌اند یا آن‌ها را به دست مزدوران محلی خود مرتکب شده‌اند، دنبال آمریکایی‌ها بوده است.

فتنه‌انگیزی‌های خونین همچون برند امپریالیسم ایالات متحده در انظار است. فقط کافی است  «واقعه‌ی راچاک» در کوزوو را به یادآوریم، زمانی که ۳۴ تروریست ستیزه‌جوی کشته شده‌ی به اصطلاح ارتشِ آزادی‌بخش، کوزوو [۲] (KLA)  به عنوان غیرنظامیان کشته‌شده از سوی ارتش یوگسلاوی معرفی شدند. بعداً کارشناسان مستقل فنلاندی این گزارش را رد کردند. اما کار قبلا انجام شده بود[۳]. واقعه‌ی راچاک را به توجیهی برای مداخله‌ی ناتو علیه یوگسلاوی تبدیل‌کردند. طی ۷۸ روز بمباران بی‌رحمانه‌ی شهرهای آرام، هزاران نفر کشته یا مجروح شدند و بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار خسارت به بارآمد.

کاملاً واضح است که اظهارات پیرامون «جنایت» ارتش روسیه که به‌عنوان دلیلی برای حمایت از نئونازی‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، بخشی از جنگ اطلاعاتی ایالات متحده و متحدانش علیه روسیه است. حاکمان کنونی طرفدار ناتو در اوکراین، از ماهیتی فتنه‌انگیزتر از این برخوردارند. تمام جهان با وحشت، ناظر نئونازی‌هایی در اوکراین است که از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کنند.

گرفتن تعدادی اسیر از تروریست‌ها (توسط ارتش روسیه)، همواره به عنوان جنایتی وحشتناک از سوی غرب معرفی می‌شود. در همین حال، ساکنان ده‌ها شهر و شهرک در اوکراین به گروگان گرفته شده‌اند که نازی‌های محلی به آن‌ها اجازه‌ی خروج از مناطق درگیری را نمی‌دهند و نه‌تنها مقامات رسمی اوکراین برای ایجاد کریدورهای بشردوستانه همکاری نمی‌کنند، بلکه به هر روش ممکن، مانع خروج شهروندان از شهرک‌ها در مناطق جنگی می‌شوند.

در این راستا قبل از هر چیز باید به فاجعه‌ی ماریوپل اشاره کرد که در آن شبه‌نظامیان هنگ‌ نازی «آزوف» در ساختمان‌های چند طبقه مواضع تیراندازی ایجاد کرده‌اند و همان‌گونه که اشاره شد، ساکنان این خانه‌ها را از خروج از شهر منع کرده‌اند. این تنها یک نمونه، اما وحشتناک‌ترین نمونه از نسل‌کشی عمدی است که غرب «متمدن» چشمان خود را بر روی آن می‌بندد.

حزب کمونیست به‌شدت فتنه‌انگیزی مشترک فاجعه‌بار سیاستمداران اوکراینی و غربی را محکوم می‌کند و خواستار یک تحقیق جامع و موشکافانه، نه بر مبنای اخبار جعلی و صحنه‌سازی‌ها ، بلکه پیرامون جنایات واقعی بی‌شمار نازی‌های باندرا، از جمله شکنجه وحشیانه نظامیان روسیه است.


[۱] https://cprf.ru/2022/04/the-heinous-provocation-of-bandera-nazis-requires-investigation/

[۲] Kosovo Liberation Army (KLA)

[۳] یعنی انتشار این خبر جعلی (در کنار موارد مشابه دیگر)، از سوی رسانه‌های امپریالیستی، تأثیر روانی مخرب خود را برای توجیه اقدام تجاوزکارانه به یوگسلاوی با هدف تجزیه‌ی این کشور گذاشته بود. (م)

https://akhbar-rooz.com/?p=148665 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

بخشی از مقاله جنگ و چپ – نوشته ی: مارچلو موستو
از اخبار روز

 لنین در سوسیالیسم و جنگ (۱۹۱۵) و بسیاری از نوشته‌های دیگر خود در خلال جنگ جهانی اول، از این اعتبار بزرگ برخوردار است که دو پرسش بنیادین را تشخیص داد. اولین پرسش با «تحریفی تاریخی» مرتبط بود، به این معنا که هر زمان که بورژوازی می‌کوشد «احساس رهایی ملی ترقی‌خواهانه» را به آنچه در واقع جنگ‌های «غارت‌طلبانه» است نسبت دهد،[۱۷] تنها با این هدفْ این کار را می‌کند که تصمیم بگیرد کدام متخاصم این بار باید خارجی‌ترین مردم را سرکوب کند و نابرابری‌های سرمایه‌داری را افزایش دهد. دومین پرسش، با پوشاندن تضادها توسط سوسیال رفرمیست‌ها ــ یا به قول خودش «سوسیال شووینیست‌ها»[۱۸] ــ مرتبط بود که در نهایت چه کسانی توجیهات جنگ را به‌رغم اینکه در قطعنامه‌های بین‌الملل دوم به عنوان فعالیت «جنایتکارانه» تعریف شده بودند، تأیید کردند. پشت ادعای آن‌ها مبنی بر «دفاع از میهن» پذیرش حقی نهفته بود که برخی از قدرت‌های سرسخت‌ترین مخالفان جنگ بودند.

—   — –     

لوکزامبورگ و ولادیمیر لنین دو تن از سرسخت‌ترین مخالفان جنگ بودند.
 لوکزامبورگ درک نظری چپ را گسترش داد و نشان داد که چگونه نظامی‌گری ستون فقرات دولت است. او که اعتقاد و اثربخشی‌اش در میان دیگر رهبران کمونیست کم‌نظیر بود، استدلال کرد که شعار «جنگ علیه جنگ!» باید به «سنگ بنای سیاست طبقه کارگر» تبدیل شود. چنانکه او در کتاب بحران سوسیال دموکراسی (۱۹۱۶) که به عنوان جزوه‌ی یونیوس نیز شناخته می‌شود، نوشت، بین‌الملل دوم به دلیل شکست «در دستیابی به یک تاکتیک و اقدام مشترک توسط پرولتاریا در همه‌ی کشورها» متلاشی شده بود. بنابراین، از آن زمان به بعد، «هدف اصلی» پرولتاریا باید «مبارزه با امپریالیسم و جلوگیری از جنگ‌ها، چه در صلح چه در جنگ» باشد.[۱۶]

——- 

نسیم
نسیم
2 سال قبل

چه وقاحت بی حد وحصری!
گوبلز در مقایسه با این جانیان دلقکی بیش نبوده.
زیوگانف نماد امروز حزب کمونیست روسیه است با عملکردی همانند استالین و برژنف دیروز، توحش بلشویکی که پادوی قدرت امروز است همانند توحش بلشویکی که دیروز در قدرت بود.
نفرت عمومی از کمونیسم (و بهره برداری سرمایه داری غرب) ریشه در رفتار این تئوریسین های سرمایه داری دولتی دارد، حقیقتا” موجب بدنامی سوسیال دموکرات ها و مارکسیست ها هستند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x