جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

آرماگدون یا تله ی توسیدید؛ از توهم تا واقعیت – کیومرث زمانی

سوال مهم اینجاست، آیا نیرویی در برابر سیاست های امپریالیستی شرق و غرب که جهان را به کام نابودی کشانده اند وجود دارد؟ جهان سرمایه داری با در اختیار داشتن مدیاها و بمب باران اطلاعاتی مردم به سادگی می تواند هر ذهنی را مهندسی کند. در نبود رسانه های مستقل قدرتمند، هر ...

سوال مهم اینجاست، آیا نیرویی در برابر سیاستهای امپریالیستی شرق و غرب که جهان را به کام نابودی کشانده اند وجود دارد؟ جهان سرمایه داری با در اختیار داشتن مدیاها و بمب باران اطلاعاتی مردم به سادگی می تواند هر ذهنی را مهندسی کند. در نبود رسانه های مستقل قدرتمند، هر شهروندی که ذهن پرسشگر نداشته باشد آنچه را می بیند و در نهایت می پذیرد که توسط سلطه ی حاکم به او نشان داده می شود

بر اساس کتاب مکاشفه در عهد جدید کتاب مقدس مسیحی، آرماگدون مکان پیشگویی شده ی تجمع لشکرها برای نبرد در آخرالزمان است که به شکل های مختلف به عنوان یک مکان تحت اللفظی یا نمادین تفسیر می شود. این اصطلاح همچنین به معنای عام برای اشاره به هر سناریوی پایان جهان استفاده می شود. در کلام اسلامی نیز از حرمجدون یا الملحمه الکبری (نبرد بزرگ) در احادیث یاد شده است.

روسیه

روسیه در سیصد سال گذشته همواره یکی از قدرت های صحنه ی رقابت های جهانی بوده است. امپراتوری روسیه پس از بریتانیا و مغول ها، سومین امپراتوری تاریخ از لحاظ وسعت محسوب می شود. این امپراتوری از سال ۱۷۲۱ به مدت ۱۹۶ سال بر بخش هایی از آسیا، اروپا و آمریکا حکومت راند تا اینکه در فوریه ۱۹۱۷ توسط بلشویک ها سرنگون شد.

پس از پایان جنگ دوم جهانی و آغاز دوره ی جنگ سرد و تقسیم جهان به دو محور شرق و غرب، سرمایه داری جهانی که شامل گروه ایالات متحده/کانادا، اروپای غربی و ژاپن بود نه تنها متعهد به حفظ موسسات ساختگی (شامل بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و ناتو) که برای تضمین هژمونی خود بنا نموده بودند بلکه به هر بهایی دنبال ادامه و حفظ سیستم پسا وستفالن یا نظم جهانی لیبرال که پس از سرنگونی شوروی و حذف آن کشور در نظام جهانی هستند. امپریالیسم عریان که از ۱۹۹۰ تاکنون در جهان رخ نمایی نموده منجر به برتری تک قطبی ایالات متحده شده بود.

پس از الحاق کریمه به فدراسیون روسیه که طی پروسه ی همه پرسی در تاریخ ۱۶ مارچ ۲۰۱۴ به وقوع پیوست، روسیه گامی سترگ در تبدیل شدن دوباره به قدرتی بزرگ در جهان برداشت، هرچند که پوتین طی نطقی در نشست اقتصادی سن پترزبورگ در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که روسیه تمایلی به تبدیل شدن به یک ابرقدرت ندارد و فقط خواهان آن است که شرکای بین المللی اش به آن کشور احترام بگذارند و روسیه را هم وزن خود بدانند. 

در دنیای سرمایه داری، جنگ همچون هر ابژه ای دیگر یک کالای قابل فروش است، با این تفاوت که دامنه ی ارزش افزوده ی آن صنایع گوناگونی را شامل می شود. جنگ، در ظاهر یک تنفس عمیق در بحران سرمایه داری برای رشد به نظر می آید اما در واقعیت پلی است برای ورود به یک بحران بزرگتر. به بیان دیگر باید گفت حیات سرمایه داری بر ایجاد بحران استوار است. سوال اساسی اینجاست که سرمایه داری تا چه اندازه حاضر به ایجاد بحران است؟ و گردانندگان این سیستم برای انباشت سرمایه ی بیشتر تا کجا حاضرند جهان را و به تبع آن خود را در در بحران فرو ببرند؟ از منظر منطق جواب این است تا آنجا که هستی خود را به خطر نیندازند. ولی اگر جهان سرمایه داری هستی خود را در برابر یک سیستم جایگزین در خطر ببیند چی؟ آیا جهان کنونی سرمایه داری می تواند این واقعیت را بپذیرد که در برابر امپریالیسم چین رو به افول است و ابزاری برای مقابله و یا شکست آن در اختیار ندارد؟

چین: تله ی توسیدید

بدون شک سرمایه داری غربی قابلیت مقابله با توسعه ی صنعتی، اقتصادی و مالی چین را ندارد ولی درصدد محدود کردن رشد اقتصادی این کشور بوده تا مانع از عزم آن کشور برای تغییر نظم جهانی به رغم تبدیل شدنش به یک قدرت گلوبال شوند.

چین نمونه ای بارز از برخورد قهرآمیز قدرتمندان غربی در مواجهه با یک کشور مستقل شرقی می باشد. یک قرن تحقیر از زمان جنگ های تریاک تا جنگ جهانی دوم میراث آنها برای مردم چین بود که اوج این تحقیر با آتش زدن کاخ های تابستانی امپراتور چین در سال ۱۸۶۰ توسط نیروهای بریتانیا صورت گرفت. شاید بپرسید چه انگیزه ای پشت این حجم از تحقیر وجود داشته است؟ تجارت، عامل اصلی این خشونت بود. البته بهتر است بگوییم وادار کردن چین به تبعیت از نظم بین المللی تجارت عاملی شد برای اشغال چین توسط ۸ کشور اروپایی در سال ۱۹۰۰ و سرکوب جنبش یهیتوان.   

اکنون ایالت متحده و هم پیمانانش همان برخورد را که بریتانیا و کشورهای اروپایی با چین قرن نوزدهم انجام دادند در پیش گرفته اما با اعمال نسخه ای نرم تر، یعنی محدود کردن این کشور در زمینه های اقتصادی، ژئوپولیتیک و نظامی. هدف این کار وادار کردن چین به گردن نهادن به نظم انحصاری سرمایه داری مالی یا تابعیت از نظم بین المللی قانون محور است.  

هنوز خیلی زود است که چین را به عنوان سلطه طلب جهان معاصر به جای ایالات متحده معرفی کنیم. با نگاهی به عرصه های مختلف به سادگی برتری ایالات متحده را به کشوری نظیر چین می توان دید.

ایالات متحده در جهان بیش از ۸۰۰ پایگاه نظامی دارد و بزرگترین ناوگان هواپیمابر دنیا متعلق به این کشور است. آمریکا حتی در تایوان که چین همیشه آن را جزء لاینفک خاک خود می داند نیروی نظامی مستقر کرده است. اهمیت این امر آنچنان است که چین این عمل را به مثابه بازی با آتش برای آمریکا تلقی نموده است. این عملیات روانی آمریکا بخشی از سیاست مهار و محدود کردن چین بوده که هدف از آن خشمگین کردن چین برای اقدام به واکنش نظامی برای کند نمود رشد اقتصادی و به بیان دیگر تحمیل نمودن هزینه های بسیار سنگین با ناآرام جلوه دادن این کشور جهت خروج شرکت های بین المللی و فرار سرمایه از چین است.

اما آمریکا در عمل با اختصاص مبلغ ۷.۴ میلیارد دلار از بودجه ی نظامی ۷۶۸ میلیارد دلاری خود (۳ برابر بودجه ی نظامی چین) به طرح بازدارندگی در اقیانوس آرام که صراحتا هدف آن را حراست از تایوان در برابر چین عنوان کرده عملا وارد فاز تهاجمی علیه این کشور گردیده است. آمریکا با این کار تهدیدی بالقوه برای حریم امنیتی چین و به تبع آن امنیت جهان است که هدف غایی آن توقف یا تاخیر در عملیات پروژه ی راه ابریشم جدید چین (one belt one road) که ارتباط و همکاری چندگانه ی کشورهای آسیایی، آفریقایی و اروپایی را دربر می گیرد، می باشد. رفتار حزب کمونیست چین تا این لحظه بسیار منطقی و به دور از هرگونه تنش نظامی بوده و از طرفی با وارد نشدن به بازی آمریکا و متحدانش امکان عملیاتی نمودن جنگ سرد علیه این کشور را خنثی نموده است.

وضعیت چین در زمینه ی تکنولوژی بسیار بهتر از عرصه ی نظامی نسبت به آمریکا است. این کشور با توسعه ی اینترنت ۵G عملا تهدیدی در عرصه ی اینترنت برای آمریکا است تا آنجا که اجازه ی نصب دکل های آن در آمریکا از سوی کنگره رد گردید. از طرفی دیگر توسعه ی نسل پنجم اینترنت باعث پیشرفت سریع چین در زمینه ی هوش مصنوعی و کاربرد آن در صنایع فضانوردی، حمل و نقل، گوشی های هوشمند و ارتباط انسان با دستگاه های پیشرفته ی الکترونیکی مانند دستگاه های جراحی از راه دور و سیستم خودران اتوموبیل ها شده که خود رقیبی جدی برای آمریکا است. از تبعات منفی پیشرفت تکنولوژیکی چین در این زمینه برای آمریکا می توان به همکاری گسترده ی عربستان سعودی، امارات متحده ی عربی و قطر با شرکت هواوی و نیز بیش از ۸۰ کشور که بعضی از آنها متحدان سنتی آمریکا نیز هستند جهت تجهیز و راه اندازی ۵G در این کشورهاست. اینک متحدان سنتی آمریکا در خلیج فارس شریک تجاری تکنولوژی چین شده اند. اهمیت این همکاری ها بین چین و سه کشور عربی حاشیه ی خلیج فارس زمانی مشخص می گردد که بدانیم بیشتر تجهیزات نظامی و امنیتی آنها ساخت آمریکا بوده و چین می تواند با جمع آوری داده ها و سرقت تکنولوژی این تجهیزات نه تنها به فناوری ساخت آنها دست یابد بلکه می تواند اطلاعات افراد درگیر در ساخت تجهیزات را به دست بیاورد. پس دور از انتظار نیست که چین در آینده ای نزدیک از نظر نظامی و صنایع فضایی به آمریکا تنه بزند. واکنش آمریکا به این موفقیت چین طبق معمول تحریم گسترده ی شرکت هواوی در سال ۲۰۱۸ و حتی بازداشت مدیر مالی این شرکت در کانادا بود.    

احیای ناتو

از سال ۹۱ میلادی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از منظر منتقدان، سازمان ناتو عملا دشمنی برای توجیه ادامه ی حیات خود نداشت و در جهانی تحت سیطره ی نئولیبرالیزم لات کوچه خلوت شده بود. اما تخصیص بودجه ی نظامی ۱.۵ میلیاردی یورویی برای این سازمان و بودجه ی جمعی کشورهای عضور ناتو که به بیش از ۱ تریلیون دلار برای سال ۲۰۲۲ می رسد به گونه ای وضعیت آرایش جنگی را تداعی می کند. به این اعداد باید ۱۴۴ ملیارد دلار دیگه اضافه کرد که شامل بودجه ی نظامی کشورهای عضو ناتوی آسیایی (Quad) یعنی ژاپن، استرالیا، هند و ایالات متحده است.    

این روزها تصویری که از شرایط جنگ در اوکراین می بینیم نشان از اجرای استراتژی دور نگه داشتن ناتو از محدوده ی قدرت چین است. ناتو در تاریخ ۱۰ آپریل اعلام کرد که توان نظامی خود را در کشورهای همسایه ی اوکراین که عضو ناتو هستند، مضاعف خواهد کرد. یعنی بخشی از تسلیحات و تجهیزاتی که ایالات متحده می خواست برای مهار رشد اقتصادی – نظامی چین به دریای چین گسیل نماید صرف نیرومندتر کردن ناتو در جبهه ی روسیه خواهد شد. سیاست تضعیف روند پیشروی ناتو به شرق، همزمان شده با تسریع روند توسعه ی تجهیرات نظامی اتمی چین که نشانه ای از عزم امپریالیسم شرقی برای هماوردی با رقیب غربی خود است. از طرفی دیگر بازیگردانی چین در پشت صحنه ی جنگ اوکراین، اروپا را در حالتی مستاصل برای تامین انرژی گاز قرار داده است. همانگونه که می دانیم تامین و جایگزین کردن گاز روسیه برای اروپا اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت خواهد بود. جایگزینی گاز ایالات متحده برای اروپا علاوه بر زمانبر بودن بسیار پرهزینه خواهد بود و در نهایت قیمت تمام شده ی آن بالاتر خواهد رفت. وضعیتی که در نهایت باعث کاهش رشد اقتصادی در منطقه ی اروپایی ناتو و حتی نارضایتی مردم از افزایش بهای گاز خواهد شد. سناریویی جایگزینی گاز قطر نیز که عملا یک دهه ی پیش با راه اندازی جنگ سوریه به اتمام رسید و تکرار آن پروژه نیز امکان پذیر نمی باشد. آنچه که چین از روسیه خواهد خواست طولانی بودن و یا حتی دائمی بودن جنگ اوکراین با تصرف بخش شرقی و جنوب این کشور (و یا قسمتی از آن) جهت تسلط بر دریای سیاه که نقطه ی مهمی از راه ابریشم جدید چین در مبادلات و معادلات اقتصادی و لجستیکی در شرق اروپا است. از طرفی دیگر طبق اعلام روزنامه ی تایمز، دو کشور فنلاند و سوئد تا آخر سال ۲۰۲۲ به ناتو خواهند پیوست. می توان گفت چین به آنچه که مد نظرش بوده رسیده، یعنی دور نگه داشتن ناتو از محدوده ی قدرت خود و ایجاد منطقه ی حائل مابین چین – روسیه در برایر اوکراین – ناتو است.         

دِاوکراینه کردن اوکراین

به دنبال انقلاب فوریه ۱۹۱۷ بلشویک ها، در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۱۷ جمهوری خلق اوکراین اعلام موجودیت کرد و در نهایت در تاریخ ۲۵ ژانویه ۱۹۱۸ استقلال خود را اعلام کرد. در آخرین سرشماری حدود ۱۷.۵ درصد جمعیت اوکراین را روس ها تشکیل داده و ۷۸ درصد اوکراینی تبار و مابقی اقوام دیگر هستند. روابط بسیار نزدیک روس ها و اوکرایینی ها در طول سده های گذشته و تشابه فرهنگی آن ها، اوکراین را به کشوری آرام و حتی مهاجرپذیر تبدیل کرده و دانشجویان زیادی را از تمام دنیا به دانشگاههای این کشور جذب نمود.

پس از فروپاشی شوروی و از سال ۱۹۹۱ تا کنون، اوکراین دولت هایی را به خود دیده که یا به روسیه نزدیک بوده یا به آمریکا و اتحادیه ی اروپا. اما در ۳۰ سال گذشته دو نقطه ی عطف در تاریخ این کشور روی داد که تاثیر بسیار مهمی در شعله ور شدن جنگ کنونی اوکراین و روسیه داشته است. انقلاب نارنجی سال ۲۰۰۴ و اشغال کریمه در مارس ۲۰۱۴.

پیش از نشست سران ناتو در سال ۲۰۰۸ که در بخارست برگزار شد، ولادیمیر پوتین آشکارا به آمریکا درباره ی پیوستن اوکراین به ناتو هشدار داده بود. او در تماس با ویلیام برنز که در آن زمان معاون امور سیاسی وزارت امورخارجه ی باراک اوباما بود اظهار داشت که از نظر کرملین پیوستن اوکراین به عنوان ستون اتحاد جماهیر شوروی سابق و با پیوندهای عمیق با روسیه به ناتو، خط قرمز به حساب می آید و جدا از اینکه چه کسی در کرملین بر مسند قدرت نشسته باشد این امر غیرقابل تحمل خواهد بود.

در سال ۲۰۱۹ ولادیمیر زلنسکی با شعار مبارزه با فساد و پایان دادن به درگیری های دامنه دار شرق اوکراین در انتخابات پیروز شد و در ژانویه ۲۰۲۱ از جو بایدن خواست تا درخواست پیوستن اوکراین به ناتو را تسریع بخشد. تقریبا یک سال پس از این درخواست، مسکو در دسامبر ۲۰۲۱ دو پیش نویس توافق به آمریکا و ناتو ارائه داد و در آنها خواستار تضمین های امنیتی منطقه ای از طرف آنها شد که با جواب رد صریح آمریکا و ناتو روبرو گردید اما آنها خواستار گفت و گو با مسکو بودند. یک ماه بعد وزرای خارجه ی آمریکا و روسیه در ژنو دیدار کردند که نتیجه ای در پی نداشت. پوتین پس از اطمینان کامل از بی توجهی آمریکا به دغدغه هایش در اوکراین، درست پیش از مراسم افتتاحیه ی المپیک زمستانی پکن به دیدار شی جین پینگ رفت و در انتها در بیانه ای مشترک اعلام کردند که “دوستی بین دو کشور هیچ محدودیتی ندارد”. این جمله گویی چراغ سبز به پوتین برای تهاجم به اوکراین و حمایت شی جین پینگ از او است، البته با ذکر این نکته که تجاوز به اوکراین باید بعد از پایان المپیک زمستانی پکن انجام گردد. چین با وجود آگاهی از نیت روسیه حتی تا شب قبل از تهاجم به اوکراین، تمامی پیش بینی ها و شواهد که حاکی از این تجاوز بود را رد کرد و آن را پروپاگاندای مدیاهای غربی دانست. پوتین در دوم اسفند ۱۴۰۰ طی ایراد نطقی از بی اعتنایی غرب به نگرانی های امنیتی مسکو انتقاد کرد و اعلام کرد روسیه استقلال جمهوری های مردمی دونتسک و لوگانتسک را به رسمیت می شناسد و در کاخ کرملین قراردادهای همکاری و دوستی را با سران این جمهوری ها امضاء کرد. در نهایت ۳ روز پس از این اتفاق روسیه به اوکراین حمله کرد. واکنش امپریالیسم غرب به این تجاوز فقط اعمال تحریم بود! با نگاهی به سیاست اعمال تحریم جبهه ی غربی امپریالیسم علیه کشورهای متخاصم، هر مخاطبی خواهد فهمید که این سیاست ویترینی هیچ توانی برای تغییر رفتار دولت هایی که مورد تحریم قرار گرفته اند ندارد. مورد ایران نمونه ای بارز از این سیاست ویترینی است. سیاست تحریم حداکثری ایران نه تنها رفتار این رژیم را تغییر نداده بلکه تهاجمی تر شده است.     

بر اساس اعلام وب سایت خبری اطلاعات مهاجرتی اتحادیه ی اروپا، حدود ۱۰ میلیون نفر یعنی ۲۵% جمعیت اوکراین مجبور به ترک خانه های خود شده اند و طبق گفته ی آژانس پناهنده گان سازمان ملل (UNHCR) حدود ۶.۵ میلیون نفر از اوکراینی ها تا به امروز (۱۰ آپریل) کشور خود را ترک کرده اند. حدود ۱۳ میلیون نفر در مناطق آسیب دیده از جنگ بر اثر تهدیدات امنیتی، تخریب جاده ها و پل ها و عدم دسترسی به اطلاعات در زمینه دستیابی به مکان های امن و پناه گاهها گرفتار شده.   

جنایات روسیه در هفته های اخیر ابعاد وسیعتری یافته است. در تاریخ ۶ فروردین، ماتیلدا بوگنر رییس تیم حقوق بشر سازمان ملل در اوکراین اعلام کرد؛ گورهای دسته جمعی در شهر ماریوپل کشف گردیده که تنها در یکی از این گورها اجساد بیش از ۲۰۰ نفر از شهروندان این شهر یافت شده است. همچنین تصاویر تکان دهنده از جنازه های شهروندان شهر بوچا در خیابانهای این شهر که یادآور فیلم های آخرالزمانی هالیوود است که گویی پیامی عریان و وحشتناک به جبهه ی غرب امپریالیسم جهانی می باشد. “اوکراین را حیاط خلوت ما بدانید در غیر این صورت با چنین واکنشی مواجه خواهید شد”. هرچند که روسیه انجام چنین جنایتی را به شدت رد کرد و آن را سناریویی دانست که بیشتر از یک ماه قبل از پخش این صحنه ها توسط خود اوکراین جهت تخریب چهره ی روسیه ضیط کرده دانست، اما مجله ی اشپیگل در سندی از شنود پیام های رادیویی فرماندهان نظامی روسی پرده برداشت که دستوراتی مبنی بر انجام این جنایت صادره شده است. به هرحال تجربه های گذشته در چنین مواردی نشان داده که جنایتکاران و قصابان هرگز تاوان ددمنشی خود را در کشتار مردم نداده اند و برای نیل به اهداف خود هیچ حد و مرزی را نمی شناسند، چه از طرف امپریالیسم غربی باشد و چه امپریالیسم شرقی. با عقب نشینی ارتش روسیه از کیف و تمرکز بر شرق و جنوب اوکراین سناریویی دیگر محتمل به نظر می رسد. تقسیم اوکراین به دو بخش شرقی و غربی شبیه به تجربه ی آلمان پس از اتمام جنگ دوم جهانی. جبهه ی غربی با توسل به این جنایات جنگی در پی آن است که عضویت روسیه در شورای حقوق بشر را لغو کند و حتی به فکر اخراج این کشور از شورای امنیت سازمان ملل است.       

زلنسکی قهرمان

در طول جنگ اوکراین بارها تصویر زلنسکی را از صفحه ی تلویزیون دیده ایم که برای پارلمان های کشورهای عضو ناتو سخنرانی کرده است. بدین گونه که تمامی نمایندگان به احترام او به پا خواسته و تشویقش کرده اند. تصویری احساسی که به سادگی هر بیننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد. ولی بیایید نگاهی دقیق تر به این تصویر بیاندازیم.

زلنسکی به عنوان نماینده ی دولت اوکراین تا پیش از شروع جنگ، توان آن را داشت از وقوع آن جلوگیری کند. او مستقیما مسئول آواره شدن ۱۰ میلیون نفر از اوکراینی ها، تخریب زیرساخت های ریلی و جاده ای، منازل، پالایشگاهها، بیمارستان ها، تاسیسات نظامی، فرودگاهها، زمین های کشاورزی، منایع آب، محیط زیست و در نهایت کشته شدن هزاران نفر از شهروندان نظامی و غیرنظامی اوکراین است. بدون شک او می دانست که با طرح اجرای تسریع پیوستن اوکراین به ناتو پا بر روی نقطعه ضعف روسیه گذاشته است تا آنجا که پوتین درباره ی آن با هیچ قدرتی شوخی ندارد. زلنسکی ددمنشی ارتش روسیه را در چچن، گرجستان، سوریه و شبهه جزیره ی کریمه دیده بود، پس انتظار چنین ویرانی ای را برای کشورش داشت. حال پارلمانتارهای اروپایی که صدها کیلومتر دورتر از صحنه ی جنگ یر روی کرسی های نرم خود لمیده اند و خانواده شان در امنیت و آرامش زندگی می کنند به افتخار چنین رییس جمهور حرف گوش کنی قیام می کنند و پاداش نابود کردن اوکراین را با تشویق های بی وقفه می دهند. نتایج اقتصادی که زلنسکی قهرمان از این جنگ ویرانگر به دست آورد کوچک کردن اقتصاد آن کشور تا ۴۰ درصد و استقراض سنگین از بنگاههای مالی غربی برای مردم اوکراین در عوض بی خانمان کردن شان است. زلنسکی سمبل ناسیاستمداران رنگارنگ مدیایی است که مردم را با شعار عوام فریبانه نه تنها به پای صندوق رای می کشاند بلکه به کام مرگ نیز می برد و سپس با افتخار در معیت بوریس جانسون در خیابانهای اوکراین رژه می روند.    

نیروی سوم

سوال مهم اینجاست، آیا نیرویی در برابر سیاستهای امپریالیستی شرق و غرب که جهان را به کام نابودی کشانده اند وجود دارد؟ جهان سرمایه داری با در اختیار داشتن مدیاها و بمب باران اطلاعاتی مردم به سادگی می تواند هر ذهنی را مهندسی کند. در نبود رسانه های مستقل قدرتمند، هر شهروندی که ذهن پرسشگر نداشته باشد آنچه را می بیند و در نهایت می پذیرد که توسط سلطه ی حاکم به او نشان داده می شود. برای پی بردن به این واقعیت کافی است نگاهی به واکنش مردم به جنگ ویتنام و یا همین اواخر به لشکرکشی آمریکا و متحدانش به افغانستان و عراق انداخت که چگونه جنبش های ضد جنگ که طیف های وسیعی از مردم را با گرایشات مختلف به خیابان ها کشاند سلطه ی مدیایی سرمایه داری جهانی را در هم شکست. در مقوله ی جنگ اوکراین اما شاهد چنین لشکرکشی خیابانی توسط مردم نبودیم. طنز تلخ اما انفعال نیروهای چپ در واکنش به جنگ اوکراین از جایگاه اپیستومولوژی است. به جز موارد محدودی همچون کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا که از بارگذاری تجهیزات جنگی که تحت عنوان کمک های بشردوستانه راهی اوکراین بود با شعار “نه به جنگ سرمایه داران” سر بار زدند انگار نیروهای کارگری، سندیکاها و احزاب چپ در یک گذر تاریخی گیر افتاده اند. چپ بورژوازی که به غرب سمپات دارد به جبهه ی پوتین شوریده و بخشی از چپ کارگری و ضد امپریالیست غربی به دامان پوتین افتاده اند. متاسفانه آن بخش از نیروهای چپ و سازمانهای کارگری که به شناخت صحیحی از جنگ اوکراین رسیده اند نتوانسته اند بسیجی مردمی را علیه این جنگ به خیابانها بکشانند. طبقه ی کارگر می داند که خیابان ها در دسترس ترین تریبون آنهاست. مادامی که با تکیه بر سازماندهی بتوانند با لشکرکشی به خیابان ها عرض اندام نمایند، سرمایه داران برای ادامه ی کارزار خود هزینه های زیادی خواهند داد و در صورت رها کردن خیابان ها در این برهه ی تاریخی سرنوشتی شوم تر از مردم اوکراین در انتظارشان خواهد بود.      

https://akhbar-rooz.com/?p=150706 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ali
Ali
2 سال قبل

به دوست گرامی پیروز
این که این مقاله هیچ کامنتی نگرفته است را باید به فال نیک گرفت. شاید دوستان کامنت گذار به بازنگری به نظرات خود رسیده باشند و از این روی، تعجیل در کامنت‌گذاری را جایز ندانسته‌اند.
راستی اگرشانس بازنگری در نظرات نصیب شخص نگردد، از مطالعه نوشته‌های دیگران چه سودی حاصل خواهد شد؟ من فکر نمی‌کنم که جستجو در نوشته‌های دیگران برای یافتن نقطه ضعفی برای کوبیدن برسر نویسنده‌اش می‌تواند سود و بهره‌ای از مطالعه آن نوشته‌ها به‌حساب آید.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

چنین مقاله جالبی تا کنون حتی یک کامنت نگرفته است, جالب تر آنکه در پای آن, مقاله ای از مهین میلانی آمده است که رابطه آنرا با مقاله موجود نمیدانم . از گشتی در اینترنت در باره مهین میلانی چیز زیادی دستگیرم نشد جز مقاله ای به تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۰ که ظاهرا پس از درگذشت او نوشته شده است. آیا کسی اطلاعات بیشتری در این باره دارد؟

https://www.ibna.ir/fa/note/312177/%D9%85%D9%87%DB%8C%D9%86-%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%B3-%D9%86%D9%88-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D8%AF

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x