جالب اینستکه رفقا مثل اینکه اصلا لای کاپیتال مارکس را باز نکردند، چون اگر خوانده بودن متوجه می شدند، خود مارکس در این مورد به صورت مشخص گفته که معلم کارگر است در فصل ۱۶ با تیتر ارزش نسبی و مطلق به آن پرداخته است. رفیقمان پیروز زورچنگ می گوید که اینکه خیلیها از به اصطلاح کمونیستها که فکر می کنند معلم کارگر نیست مسببش مارکس و لنین و انگلس و … هستند چون آنها اینجوری می گفتند چون که سنتی فکر می کردند به مقتضی زمانه شان!؟! واقعا عجیب، و این کشف بزرگ را مثل اینکه راه کارگر خودش کرده !؟! مارکس می گوید اصل قضیه تولید ارزش اضافیست آنهاییکه تولید ارزش اضافی می کنند برای صاحب کاری آنها کارگر محسوب می شوند. در فارسی کارگر مفهوم محدودی دارد و از فروش نیروی کار کمتر صحبت می شود و به این خاطر این در هم بر همی ها بروز کرده، البته به عنوان یک دلیل. لطفا به این نقل خود از کاپیتال نگاه کنید: کاپیتال مارکس جلد یکم فصل ۱۶ ارزش اضافه مطلق و تسبی اگر مجاز باشیم مثالى از خارج حوزه تولید مادی بیاوریم، مىتوان گفت معلم مدرسه وقتى علاوه بر پرورش ذهن شاگردان از فرط کار از زانو مىافتد برای آنکه صاحب مدرسه پولدارتر شود، کارگر مولد است. اینکه صاحب مدرسه سرمایهاش را بجای کارخانه کالباسسازی در کارخانه آموزشى بکار انداخته است تغییری در این رابطه نمىدهد. بنابراین مفهوم کارگر مولد متضمن صرفا رابطهای میان کار و اثر مفید آن، میان کارگر و محصول کار او نیست، بلکه متضمن یک رابطه اجتماعى تولیدی خاص، رابطهای با منشأ تاریخى که مُهر وسیله مستقیم ارزشافزائى سرمایه بودن را بر پیشانى کارگر مىکوبد نیز هست. لذا کارگر مولد بودن از خوش اقبالى نیست، از بد اقبالى است کاپیتال ترجمه اسکندری پی د اف ۱۹ صفحه ۱۰ پاراگراف ۴ کاپبتال جلد یک فصل ۱۶ ترجمه هادیّان ارزش اضافه مطلق و نسبی پاراگراف ۴ در مورد دیکتاتوری پرولتازیا که منظور همان حاکمیت کارگران است بجای اینکه این رفقا توضیح دهند که این حاکمیٍت هیچ نوع ربطی به استبداد ندارد. به جنگ لغت پرداخته اند تا مفهوم. مارکس در نق برنامه گوتا دیکتاتوری پرولتاریا را یک دوره گذار در بدو پیروزی پرولتاریا میداند که جامعه را به کمونیسم رهنمون می کند. و از درک دموکراسی بورژوایی که این رفقا تبلیغش را می کردند خبری نیست آزادی در کمونیزم همسنگ رهایی ست. صحبت از آزادیهای بورژوایی تقلیل آزادی ها در جامعه کمونیستی ست. به این نقل قول از مارکس نگاه کنید:
.” بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.” مارکس نقد برنامه گوتا ۱۸۷۵
بخاطر اینکه این نکته گویی یا کامنت تبدیل به مقاله نشه همین جا نوشته ام را خاتمه می دهم.
جالب اینستکه رفقا مثل اینکه اصلا لای کاپیتال مارکس را باز نکردند، چون اگر خوانده بودن متوجه می شدند، خود مارکس در این مورد به صورت مشخص گفته که معلم کارگر است در فصل ۱۶ با تیتر ارزش نسبی و مطلق به آن پرداخته است. رفیقمان پیروز زورچنگ می گوید که اینکه خیلیها از به اصطلاح کمونیستها که فکر می کنند معلم کارگر نیست مسببش مارکس و لنین و انگلس و … هستند چون آنها اینجوری می گفتند چون که سنتی فکر می کردند به مقتضی زمانه شان!؟! واقعا عجیب، و این کشف بزرگ را مثل اینکه راه کارگر خودش کرده !؟! مارکس می گوید اصل قضیه تولید ارزش اضافیست آنهاییکه تولید ارزش اضافی می کنند برای صاحب کاری آنها کارگر محسوب می شوند. در فارسی کارگر مفهوم محدودی دارد و از فروش نیروی کار کمتر صحبت می شود و به این خاطر این در هم بر همی ها بروز کرده، البته به عنوان یک دلیل. لطفا به این نقل خود از کاپیتال نگاه کنید:
کاپیتال مارکس جلد یکم فصل ۱۶ ارزش اضافه مطلق و تسبی
اگر مجاز باشیم مثالى از خارج حوزه تولید مادی بیاوریم، مىتوان گفت معلم مدرسه وقتى علاوه بر پرورش ذهن شاگردان از فرط کار از زانو مىافتد برای آنکه صاحب مدرسه پولدارتر شود، کارگر مولد است. اینکه صاحب مدرسه سرمایهاش را بجای کارخانه کالباسسازی در کارخانه آموزشى بکار انداخته است تغییری در این رابطه نمىدهد. بنابراین مفهوم کارگر مولد متضمن صرفا رابطهای میان کار و اثر مفید آن، میان کارگر و محصول کار او نیست، بلکه متضمن یک رابطه اجتماعى تولیدی خاص، رابطهای با منشأ تاریخى که مُهر وسیله مستقیم ارزشافزائى سرمایه بودن را بر پیشانى کارگر مىکوبد نیز هست. لذا کارگر مولد بودن از خوش اقبالى نیست، از بد اقبالى است
کاپیتال ترجمه اسکندری پی د اف ۱۹ صفحه ۱۰ پاراگراف ۴
کاپبتال جلد یک فصل ۱۶ ترجمه هادیّان ارزش اضافه مطلق و نسبی پاراگراف ۴
در مورد دیکتاتوری پرولتازیا که منظور همان حاکمیت کارگران است بجای اینکه این رفقا توضیح دهند که این حاکمیٍت هیچ نوع ربطی به استبداد ندارد. به جنگ لغت پرداخته اند تا مفهوم. مارکس در نق برنامه گوتا دیکتاتوری پرولتاریا را یک دوره گذار در بدو پیروزی پرولتاریا میداند که جامعه را به کمونیسم رهنمون می کند. و از درک دموکراسی بورژوایی که این رفقا تبلیغش را می کردند خبری نیست آزادی در کمونیزم همسنگ رهایی ست. صحبت از آزادیهای بورژوایی تقلیل آزادی ها در جامعه کمونیستی ست. به این نقل قول از مارکس نگاه کنید:
.” بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.” مارکس نقد برنامه گوتا ۱۸۷۵
بخاطر اینکه این نکته گویی یا کامنت تبدیل به مقاله نشه همین جا نوشته ام را خاتمه می دهم.