جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

زلنسکی واقعی: از سلبریتی پوپولیست تا نئولیبرال به سبک پینوشه – ناتیلی بالدوین، برگردان: علی اورنگ

در طول کمپین انتخاباتی، ایده "پیشرفت" که توسط زلنسکی برجسته شده بود، هرگزبه خصوصی سازی، فروش زمین، حذف بودجه و غیره ارتباط داده نشد. فقط بعدازاینکه زلنسکی قدرت رياست جمهوری اش را با کنترل کامل قوای مقننه ...

در طول کمپین انتخاباتی، ایده “پیشرفت” که به وسیله زلنسکی برجسته شده بود، هرگز به خصوصی سازی، فروش زمین، حذف بودجه و غیره ارتباط داده نشد. فقط بعد از اینکه زلنسکی قدرت ریاست جمهوری اش را با کنترل کامل قوای مقننه و مجریه مستحکم کرد، با صراحت اعلام کرد که منظورش از “عادی سازی” و “مدنیت” اوکراین خصوصی سازی زمین و املاک دولتی و عمومی، مقررات زدایی روابط کار، کاهش قدرت اتحادیه های کارگری، افزایش نرخ سوخت، برق و غیره می باشد

اولگا بایشا، پژوهشگر اوکراینی، با جزییات روند پذیرش سیاست های عمدتا منفور نئولیبرالی به وسیله ولودیمیر زلنسکی، سرکوب رقبایش و اینکه عملکردهای وی چه تاثیر در بروز جنگ فعلی داشته است را توضیح می دهد.

ولادیمیر زلنسکی هنرپیشه کمدینی که به بالاترین مقام دولتی در سال ۲۰۱۹ دست یافت، به جز شاید به عنوان یک بازیگر کوچک۱ در تئاتر “استیضاح ترامپ”، او برای مردم آمریکا ناشناخته بود. ولی وقتی که روسیه در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲  به اوکراین حمله کرد، زلنسکی ناگهان تبدیل به یکی از معروف ترین سلبریتی های رسانه های آمریکایی شد. مصرف کنندگان اخبار آمریکایی با تصویری از یک انسان بمباران شدند که به نظر می آمد۲ مغلوب حوادث تراژیکی شده است و احتمالا کنترل اوضاع خارج از توانایی اش است، ولی این هجوم خبری توام با دلسوزی بوده است. زمان زیادی طول نکشید که آن تصویر تبدیل به قهرمانی با لباس خاکی و خستگی ناپذیر شد که به یک کشور مصمم کوچک دموکراتیک حکومت کرده و به تنهایی بربرهای استبداد را از شرق دفع می کند.

ولی خارج از تصویری که به دقت به وسیله رسانه های غربی ساخته شده است پدیده ای  پیچیده تر و ناخوشایند در مورد او وجود دارد. زلنسکی با ۷۳ در صد رای۳ مردم انتخاب شد، با این قول که صلح را پیگیری کند در حالی که بقیه برنامه انتخاباتی اش مبهم بود. اما، در آستانه حمله روسیه به اوکراین، میزان رضایت مردم به خاطر پیگیری سیاست های عمیقا غیر مردمی اش به ۳۱ رسید.۴

آکادمیسین اوکراینی، اولگا بایشا نویسنده کتاب دموکراسی، پوپولیسم، و نئولیبرالیسم در اوکراین: در حاشیه های حقیقی و مجازی، به قدرت رسیدن زلنسکی و چگونگی کاربرد قدرت از زمانی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، را مطالعه کرده است. در این گفتگو، اولگا بایشا به بررسی: به کارگیری نئولیبرالیسم و تداوم رشد استبداد در اوکراین از زمان روی کار آمدن زلنسکی، تاثیر عملکرد زلنسکی در بروز جنگ، رفتار خودشیفته و رهبری غیر سازنده ی وی در طول جنگ، دیدگاه ها و هویت پیچیده فرهنگی و سیاسی اوکراینی ها، مشارکت بین نئولیبرال ها و راست رادیکال در طول و بعد از (کودتا یا جنبش م.) میدان، و اینکه تصرف فعلی کل منطقه دونباس امکان دارد که در مقایسه با قبل از ۲۰۱۴ (میدان) در بین مردم محلی از مقبولیت کمتری برخوردار باشد، پرداخته است. گفتگو با آکادمیسین اوکراینی، اولگا بایشا را می خوانید:

کمی در مورد کار خودت به ما توضیح بده. اهل کجا هستی و چطور به زمینه فعلی مطالعاتی ات علاقه مند شدی؟

ملیت من اوکراینی است و متولد خارکف، یک شهراوکراینی در مرز روسیه هستم، جایی که پدرم  و دیگر اقوام هنوز در آن زندگی می کنند. قبل از جنگ فعلی، خارکف یکی از مراکز عمده علمی و آموزشی اوکراین بود. اهالی خارکف به اینکه در “مرکز روشنفکری” اوکراین زندگی می کنند، به خود می بالند. در سال ۱۹۹۰، اولین شبکه تلویزیونی که خارج از کنترل حزبی بود در آنجا بوجود آمد؛ بزودی، اولین برنامه خبری در آنجا پخش شد. در آن مقطع، من از دانشگاه خارکف فارغ التحصیل شده بودم، یک روز، از طریق یک دوست دانشگاهی از من دعوت کردند به عنوان روزنامه نگار در این برنامه خبری کار کنم. روز بعد، بدون تجربه قبلی، شروع به کار گزارشگری کردم. در طول دو سه ماه، مجری اخبار شدم. در واقع پیشرفت سریع شغلی من استثنائی نبود.

رسانه های بدون کنترل، که تعدادشان روزانه در حال افزایش شدید بود، بیشتر و بیشتر در پی کارکنان رسانه ای بودند. در اکثریت قریب به اتفاق این موارد، آنها افراد جوان جاه طلب بدون کوچکترین آموزش روزنامه نگاری یا تجربه زندگی بودند. آنچه که ما را متحد می کرد، تمایل به غربی شدن، عدم درک تضادهای اجتماعی که توصیف کننده تحولات پسا شوروی، و بی توجهی به نگرانی های مردم شاغل بود  که با رفرم ها مخالف بودند. از دید ما، آنها واپسگرا بودند: آنها تمدن را درک نمی کردند. ما خود را به عنوان پیشتاز انقلابی و رفرمیست های مترقی برگزیده می دیدیم. ما (کارکنان رسانه) بودیم که محیط مساعدی را برای نئولیبرالی شدن اوکراین به وجود آوردیم، آن را به عنوان وسیله ای برای غربی و متمدن شدن با همه نتایج فاجعه بارش برای جامعه که با خود به همراه داشت، به مردم ارائه دادیم. من، چندین سال بعد، متوجه این موضوع شدم.

بعدا، درحالی که تولید فیلم های مستند تاریخی را در رسانه تلویزیونی در کیف  نظارت می کردم، اسطوره های پیشرفت تاریخی یک طرفه و اجتناب ناپذیری غربی شدن “بربرها” که زمینه ایدئولوژیک برای تجارب نه تنها شوروی سابق اما در اقصی نقاط جهان را فراهم کرده بود، شناختم. این علاقه من به هژمونی جهانی ایدئولوژی غربی شدن بود که ابتدا مرا به طرف برنامه ی اخذ دکترا در زمینه  مطالعات منتقدانه رسانه ها در دانشگاه کلرادو در بولدر سوق داد و بعد به پژوهشی که در حال حاضر مشغول آن هستم.

برطبق کار آکادمیک۵ تعدادی از جامعه شناسان اوکراینی، نظرسنجی نشان داد که در گذشته نه چندان دور اکثریت مردم اوکراین به موضوع هویت علاقه ای نداشتند ولی بیشتر نگران موضوع هایی مثل شغل، دستمزد، و قیمت ها بودند. کار تو به مقدار زیادی روی رفرم های نئولیبرالی تمرکز می کند، که از سال ۲۰۱۹ در اوکراین بر خلاف رضایت مردم تصویب شدند. می توانی درباره نظر مردم در مورد موضوعات اقتصادی و دلیل آن صحبت کنی؟

در محیط اجتماعی که من در آن زندگی کردم (شرق اوکراین، کریمه و کیف) تعداد کمی از مردم نگران مسائل هویت ملی بودند. تاکید بر “محیط اجتماعی” بدون دلیل نیست. اوکراین یک کشور پیچیده و چندپارچه ای است که شرق دور و غرب دورش در همه مسائل اجتماعی از دیدگاه های کاملا متفاوتی برخوردار هستند. از زمان اعلام استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱، دو دیدگاه در مورد هویت ملی در اوکراین در حال رقابت با یکدیگر بوده اند: “ملیت اوکراینی” در مقابل “اسلاوی شرقی.” ایده ملی قوم اوکراینی بر پایه این تصور است که فرهنگ اوکراینی، زبان، و تاریخی که  تمرکز روی  قومیت دارد باید نیروهای متحد کننده غالب در  کشور یکپارچه اوکراین باشد، این ایده در غرب کشور از محبوبیت بیشتری برخوردار بوده است. ایده شرقی اسلاوی، که ملیت اوکراینی را بر مبنای دو قوم اصلی، دو زبان، و دو فرهنگ (اوکراینی و روسی) به وجود آمده است، می بیند، در جنوب شرقی اوکراین به عنوان امری عادی پذیرفته شده است. هرچند، موافق این امر هستم که بیشتر اوکراینی ها نگرانی اصلی اشان مسائل اقتصادی است و همیشه اینطور بوده است.

در واقع، استقلال سال ۱۹۹۱ اوکراین عمدتا به خاطر نگرانی های اقتصادی بوده است. خیلی از اوکراینی ها ایده جدایی سیاسی از روسیه را حمایت کردند با این انتظار که اوکراین از نظر اقتصادی وضعش بهتر می شود (این آن چیزی است که مبلغین بروشورهای تبلیغاتی به ما وعده دادند. این امیدواری اقتصادی متحقق نشد. از بسیاری جهات، فروپاشی شوروی به خاطر نئولیبرالیستی شدن اوکراین (بازاری کردن حوزه اجتماعی و تباهی دولت رفاهی شوروی)، به طور اساسی زندگی مردم را بدتر کرد.

عملکرد رفرم هایی نئولیبرالی زلنسکی چطور خود را نشان داده است؟ می توانید با درجه محبوبیت آن در نظرسنجی از مردم در مورد آن قضاوت کنید. ۷۲ در صد از مردم اوکراین مخالف اصلاحات ارضی (مهمترین بخش برنامه نئولیبرالی زلنسکی) بودند. بعد از تصویب آن به وسیله حزب اش علیرغم خشم مردم، آرای مردم از ۷۳ درصد در بهار ۲۰۱۹ به ۲۳ درصد در ژانویه ۲۰۲۲ رسید. دلیل آن ساده است: یک احساس عمیق پیمان شکنی. در برنامه رسمی انتخاباتی اش (شو تلویزیونی “خدمتگزار مردم”، زلنسکی، هولوبورودکو (هولوبورودکو در شو تلویزیونی کاراکتر زلنسکی بود) قول داد که اگر او فقط یک هفته رئیس دولت باشد کاری می کند که ” معلم مثل رئیس جمهور زندگی کند و رئیس جمهور مثل معلم.” به زبان ساده، این وعده برآورده نشد. مردم متوجه شدند که دوباره فریب خورده اند (رفرم ها برای منافع مردم اوکراین اجرا نشد بلکه  برای منافع سرمایه جهانی بود).

فکر می کنی حمله ی روسیه تا چه حدی در جابجایی اولویت مسائل مربوط به امنیت اقتصادی با مسائل هویت تاثیر داشته؟ از این که می گویی آینده سیاسی ملی گراها/ ملی گراهای افراطی را در مقایسه با میانه روها یا چپ ها شکل می دهد، منظورت چیست؟

این سوال جالبی است. از یک طرف، اولویت مردم در حال حاضر زنده ماندن است، که امنیت را تبدیل به مسئله اصلی شان می کند. برای نجات جانشان، میلیون ها اوکراینی، شامل مادر و خواهرم با بچه ها، اوکراین را به مقصد اروپا ترک کردند. خیلی از آنها آماده اند که برای همیشه در آنجا زندگی کنند، زبان خارجی یاد بگیرند، و روش زندگی ناشناخته را قبول کنند (همه این تحولات به سختی می تواند به نگرانی های هویتی اولویت دهد. از طرف دیگر، تشدید احساسات قومی و تحکیم ملی در مواجه با حمله روسیه مشهود است. من این را بر اساس بحث های های موجود در رسانه های اجتماعی قضاوت میکنم (بعضی از اهالی خارکف که من شخصا میشناسم حتی شروع به گذاشتن پست به زبان اوکراینی کردند، که قبلا هرگز نکرده بودند، برای اینکه هویت ملی شان را برجسته کنند و پیغام بدهند که آنها مخالف هر نوع  حمله خارجی ها هستند.

مردم اوکراینی طرفدار روسیه هرگز تصور نمی کردند که روسیه یک روزی شهرهایشان را گلوله باران بکند. تراژدی این مردم دوگانه است: اول، دنیای آنها به وسیله میدان به صورت نمادین از هم پاشید، حالا، به صورت فیزیکی به وسیله روسیه نابود می شود

این جنبه دیگری از این جنگ تراژیک است. انقلاب میدان ۲۰۱۴، که خیلی از مردم در جنوب شرقی اوکراین آن را حمایت نکردند، اینها را تبدیل به “اسلاوها،” “سووکی” و “وتنیکی” (سووکی و وتنیکی اصطلاحات تحقیر آمیزی هستند که راست های افراطی در اوکراین کسانی را که تحت تاثیر تبلیغات شوروی سابق هستند خطاب می کنند م.) کلمات تحقیر آمیزی که  به عقب ماندگی و بربریت آنها اشاره می کند. این آنطوری است که انقلابی های میدان، که خود را نیروی مترقی تاریخ می دانستند، مخالفان میدان “دیگران” را  به خاطر تبعیت از زبان و فرهنگ روسی، می دیدند. مردم اوکراینی طرفدار روسیه هرگز تصور نمی کردند که روسیه یک روزی شهرهایشان را گلوله باران بکند. تراژدی این مردم دوگانه است: اول، دنیای آنها به وسیله میدان به صورت نمادین از هم پاشید، حالا، به صورت فیزیکی به وسیله روسیه نابود می شود.

نتیجه این تحولات نامعلوم است چون معلوم نیست که این جنگ چگونه خاتمه خواهد یافت. اگر مناطق جنوب شرقی به عنوان بخشی از اوکراین باقی بمانند، نابودی آنهایی که در مقابل ناسیونالیسم افراطی مقاومت می کنند، تکمیل می شود. این احتمالا به منزله پایان یک فرهنگ منحصر به فردی مرزی است که هرگز نمی خواهد کاملا اوکراینی یا روسی شود. اگر روسیه می خواهد کنترل اش را بر این نواحی تثبیت کند، همانطور که با غرور اعلام کرده است، به سختی می توانم پیش بینی کنم که چطور با خشم انبوه مردم کنار خواهد آمد (به ویژه، در شهرهایی مثل خارکف که به طور جدی آسیب دیده اند).

برگردیم مشخصا به زلنسکی، نکته ای که در کتاب ات به آن اشاره کرده ای این است که چطور زلنسکی به نوعی نقش پایپیر(شخصیت افسانه ای در آلمان، اشاره ای است به رهبری که وعده های غیر مسئولانه می دهد. م.) را بازی کرد به این صورت که سلبریتی بودن و مهارت بازیگری اش را به کار برد تا مردم از او حمایت کنند، علیرغم برنامه مبهم دلبرانه ای انتخاباتی اش (صلح، دموکراسی، پیشرفت، ضدیت با فساد)، برنامه دیگری ( مشخصا برنامه اقتصادی نئولیبرال) را پنهان کرد که محبوب نمی توانست باشد. می توانی توضیح بدهی که چطور اینکار را کرد؟ چطور کمپین انتخاباتی اش را مدیریت کرد؟ و بعد از دستیابی به دفتر ریاست جمهوری، اولویت هایش چه بودند؟

استدلال اصلی که من در کتابم ارائه دادم این است که پیروزی عجیب زلنسکی و حزبش را، که بعدا تبدیل به یک ماشین (تشکل سازمان یافته) پارلمانی شد که رفرم های نئولیبرالی را تولید و تصویب کرد (در یک رژیم توربو، آن طور که آنها خطابش کردند)، نمی توان جدا از موفقیت برنامه های تلویزیونی اش توضیح داد. خیلی از صاحب نظران معتقدند که برنامه تلویزیونی به عنوان یک برنامه انتخاباتی غیررسمی زلنسکی عمل کرد. برخلاف برنامه رسمی اش، که فقط ۱۶۰۱ کلمه بود و تعداد محدودی خط مشی مشخص را در بر می گرفت، ۵۱ قسمت نیم ساعتی از برنامه تلویزیونی اش برای اوکراینی ها جزئیات دیدگاه های او را در مورد اینکه چه باید کرد که اکراین بتواند پیشرفت کند، ارائه داد.

پیامی که زلنسکی به مردم اوکراین از طریق شوهای تلویزیونی داد به وضوح پوپولیستی بود. در آن مردم اوکراین به شکل جامعه ای یکپارچه بدون مسئله و عاری از اختلافات درونی به تصویر در آمدند، که از آن فقط الیگارش ها و مقامات یا سیاستمداران فاسد جدا شده اند. کشور دوباره سالم می شود فقط اگر هم الیگارشی ها و نوکران آنها به زندان بیفتند و یا از کشور فرار کنند؛ اموالشان بدون توجه به اینکه  قانونی باشد یا نباشد ضبط شود. بعدا، زلنسکی رئیس جمهور همان کار را با رقبای سیاسی اش می کند.

نکته جالب این است که شوی زلنسکی ‌موضوع جنگ دونباس را، که در سال ۲۰۱۴  یک سال قبل از اینکه سریال ها پخش شوند شروع شد، نادیده می گیرد. از آنجایی که میدان و روابط روسیه/اوکراین در جامعه اوکراین موضوع های اختلاف برانگیز هستند، زلنسکی برای اینکه وحدت کشور مجازی اش، بینندگان، و در نهایت رای دهندگان را به خطر نیفتد، آنها را نادیده گرفت.

بعد از اینکه زلنسکی قدرت ریاست جمهوری اش را با کنترل کامل بر روی قوای مقننه و مجریه مستحکم کرد، با صراحت اعلام کرد که منظورش از “عادی سازی” و “مدنیت” اوکراین خصوصی سازی زمین و املاک دولتی و عمومی، مقررات زدایی روابط کار، کاهش قدرت اتحادیه های کارگری، افزایش نرخ سوخت، برق و غیره می باشد

وعده های انتخاباتی زلنسکی، که در حاشیه های مجازی و حقیقی داده شد، عمدتا در مورد “پیشرفت” اوکراین بود، که به عنوان  “نوسازی،” “غرب گرایی،” “مدنیت،” و “عادی سازی” درک شد. این گفتمان مترقی مدنیت است که به زلنسکی اجازه داد تا برنامه هایش را برای رفرم های نئولیبرالی پنهان کند، و این برنامه ها را فقط سه روز بعد از به قدرت رسیدن شروع کرد. در طول کمپین انتخاباتی، ایده “پیشرفت” که به وسیله زلنسکی برجسته شده بود، هرگز به خصوصی سازی، فروش زمین، حذف بودجه و غیره ارتباط داده نشد. فقط بعد از اینکه زلنسکی قدرت ریاست جمهوری اش را با کنترل کامل بر روی قوای مقننه و مجریه مستحکم کرد، با صراحت اعلام کرد که منظورش از “عادی سازی” و “مدنیت” اوکراین خصوصی سازی زمین و املاک دولتی و عمومی، مقررات زدایی روابط کار، کاهش قدرت اتحادیه های کارگری، افزایش نرخ سوخت، برق و غیره می باشد.

تو اشاره کرده ای که تعداد زیادی از خارجی ها به پست های مهم اقتصادی و اجتماعی بعد از کودتای سال ۲۰۱۴ و قبل از دوره زلنسکی منصوب شدند. همینطور به این اشاره کرده ای که بسیاری از مقامات دولت زلنسکی ارتباط نزدیک با موسسات جهانی نئولیبرالی دارند و مدارکی وجود دارد آنها زلنسکی را که درک ساده لوحانه ای از اقتصاد و امور مالی دارد، کنترل می کنند. می توانی از آن جنبه پیامدهای تغییرات دولتی به طرفداری از غرب در سال ۲۰۱۴ صحبت کنی؟ منافع دست های بزرگتر در اینجا چیست و آیا آنها منافع مردم عادی اوکراین را در نظر دارند؟

بله، تغییر قدرت به خاطر تحول میدان در سال ۲۰۱۴ اعلام آغاز یک دوران کاملا جدید در تاریخ اوکراین به لحاظ نفوذ غرب بر روی حاکمیت مستقل اوکراین بود. البته، از زمان استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱، این نفوذ همیشه وجود داشت. اتاق بازرگانی آمریکا، مرکز روابط آمریکا و اوکراین، شورای تجارت آمریکا و اوکراین، انجمن تجاری اروپا، صندوق بین المللی پول، بانک اروپایی بازسازی و توسعه، سازمان تجارت جهانی، و اتحادیه اروپا همه این موسسات لابی و کنترل کننده بر تصمیم گیری های سیاسی اوکراین تاثیرات قابل ملاحظه ای دارند.

ولی، هرگز در دوران قبل از تحولات میدان، اوکراین شهروندان خارجی را به سمت های بالای وزارت منصوب نکرده بود. این فقط بعد از میدان ممکن شد. در سال ۲۰۱۴، ناتالی جارسکو (شهروند آمریکایی) به وزارت امور مالی اوکراین منصوب شد، آیواراس آبروماوسیوس (شهروند لیتوانی) وزیر اقتصاد و تجارت اوکراین شد، آلکساندر کویتاشویلی (شهروند گرجستان) وزیر مراقبت های بهداشتی  شد. در سال ۲۰۱۶، اولانا سوپرام (شهروند آمریکا) به سمت وزیر موقت بهداری منصوب شد. خارجی های دیگری پست های پایین ترین را احراز کردند. احتیاج به گفتن ندارد که همه این انتصاب ها خواسته مردم اوکراین نبودند بلکه توصیه های موسسات جهانی نئولیبرالی بودند، که با توجه به اینکه تحولات میدان را نیمی از مردم اوکراین حمایت نکردند، تعجب آور نیست.

همانطور که قبلا گفتم، اکثریت “دیگران” ضد میدان در مناطق جنوب شرقی اقامت دارند. هرچه دورتر به شرق نظر بیندازید، مخالفت و همبستگی شدیدتر بر علیه میدان و برنامه اروپایی اش را شاهد خواهید بود. بیش از ۷۵ درصد آنهایی که در استان های دونتسک و لوهانسک (دو منطقه اوکراین که اکثریت اهالی اش روس زبان هستند) زندگی می کنند از میدان حمایت نکردند، در حالی که فقط ۲۰ در صد از اهالی کریمه از آن حمایت کردند.

این ارقام آماری که به وسیله موسسه جامعه شناسی اوکراین در آوریل ۲۰۱۴ ارائه شده است، مانع از این نشد که موسسات دولتی غربی استدلال کنند که میدان یک قیام “مردم اوکراین” بود (یک فریب پر قدرت ایدئولوژیک). ۱اعضای “جامعه بین المللی” وقتی که میدان اوکراین را بازدید می کردند، به میلیون ها اوکراینی که اعتقادات ضد میدان را داشتند بی احترامی کردند، بنابراین به تشدید جنگ داخل کمک کردند، که در نهایت منجر به فاجعه ای شد که ما با درماندگی شاهد آن هستیم.

اجازه بدهید درباره منافع خارجی که در نئولیبرالیزه  کردن اوکراین، که با اسم مردم اوکراین، سرمایه گذاری کرده اند، صحبت کنم. آن سرمایه گذاری ها متنوع اند‌، ولی پشت اصلاحات ارضی، که من با دقت تجزیه و تحلیل کرده ام، لابی های مالی در غرب هستند. صندوق های بازنشستگی غربی و صندوق سرمایه گذاری می خواستند روی پولی سرمایه گذاری کنند که ارزشش در حال پایین آمدن بود. به خاطر سرمایه گذاری در دارایی های پر منفعت، آنها حمایت صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، بانک اروپا برای ساخت و توسعه، و گروه های مختلف لابی را برای ترویج منافع شان و ایجاد زمینه های لازم برای سرمایه گذاری را به دست آوردند. البته هیچکدام از این اقدامات در خدمت منافع مردم اوکراین نبود. 

سابقه زلنسکی در رابطه با دموکراسی و آزادی بیان و قلم، پلورالیسم سیاسی و رفتارش با احزاب گوناگون چگونه بوده است؟ در مقایسه با روسای جمهور پیشین پسا شوروی اوکراین چطور بوده است؟

من با جودی دیین موافقم که استدلال می کند دموکراسی یک فانتزی است به این معنا که در نظام های نئولیبرالی دولت به جای کنترل به وسیله مردم، در کنترل موسسات فراملی است، بنابراین دموکراسی نمی تواند وجود داشته باشد. همانطور که قبلا گفتم، بعد از میدان وقتی که وزرای خارجی به وسیله این موسسات برای حفظ منافع شان در اوکراین منصوب شدند، این پدیده بیشتر مشهود بود. اما زلنسکی به خاطر اشتیاق شدیدش به رفرم حتی شدیدتر عمل کرد. در اوایل فوریه ۲۰۲۱، اول سه کانال تلویزیونی مخالفین اش ( نیوز وان، زیک، و اکراین ۱۱۲) را تعطیل کرد. کانال مخالف دیگری را (نش) در شروع سال ۲۰۲۲، قبل از آغاز جنگ، ممنوع کرد. بعد از شروع جنگ، در ماه مارس، ده ها خبرنگار، وبلاگ نویس، و تحلیلگر دستگیر شدند; بیشترشان چپ گرا هستند. در ماه آوریل، کانال های تلویزیونی با گرایش های راست (کانال ۵ و پریماتی) همچنین تعطیل شدند. علاوه بر آن، زلنسکی فرمانی امضا کرد که همه کانالهای اوکراینی را مجبور به پخش تله تون انفرادی (برنامه تلویزیونی انفرادی طولانی م.) کرد، که فقط یک برنامه با دیدگاه دولتی در مورد جنگ ارائه می دهند.

همه این تحولات در تاریخ اوکراین از مقطع استقلال آن بی سابقه است. طرفداران زلنسکی استدلال می کنند که همه دستگیری ها و ممنوعیت های رسانه ای به خاطر جنگ باید نادیده گرفته شود، این واقعیت را در نظر نمی   گیرند که تعطیلی رسانه ها یک سال قبل از حمله روسیه شروع شد. به نظر من زلنسکی از این جنگ برای تثبیت گرایش های دیکتاتوری در درون دولتش استفاده می کند، که در واقع این گرایش ها بعد از به قدرت رسیدنش شروع به شکل کیری کرد (وقتی که او یک ماشین حزبی برای کنترل پارلمان و تصویب رفرم های نئولیبرالی اش بدون توجه به خواسته مردم به وجود آورد).

زلنسکی در سال ۲۰۲۱ از سازمان  امنیت ملی و شورای دفاع برای مجازات افراد خاصی (عمدتا مخالفین سیاسی اش) استفاده کرد. می توانی توضیح بدهی که  شورای امنیت ملی و دفاع چیست و چرا زلنسکی اینکار را کرد و آیا این کار قانونی بود یا نه؟

در سال ۲۰۲۱، زلنسکی پروسه غیرقانونی و غیر رسمی تحریم مخالفانش را که به وسیله امنیت ملی و شورای دفاع تحمیل شده بود، شروع کرد

بعد از فروپاشی حمایت مردمی اش در سال ۲۰۲۱، زلنسکی پروسه غیرقانونی و غیر رسمی تحریم مخالفانش را که به وسیله امنیت ملی و شورای دفاع تحمیل شده بود، شروع کرد. این تحریم ها شامل تصرف املاک بدون هیچ گونه مدرک بر علیه کارهای غیرقانونی به وسیله افراد یا نهادهای قانونی بود. در بین افرادی که به وسیله امنیت ملی و شورای دفاع تحریم شدند دو عضو پارلمان از اعضای “برنامه اپوزیسیون، برای همیشه” (ویکتور مدودچاک ، بعدا دستگیر شد و با صورت کتک خورده بعد از بازجویی در تلویزیون نشان داده شد) و تاراس کوزاک (که موفق به فرار از اوکراین شد) همراه با اعضای خانواده شان بودند. این در فوریه ۲۰۲۱ اتفاق افتاد؛ در ۱۱ مارچ ۲۰۲۱ احزاب اپوزیسیون ممنوع شدند. تصمیمات برای منع احزاب اپوزیسیون به وسیله امنیت ملی و شورای دفاع گرفته شد؛ آنها با فرمان ریاست جمهوری به اجرا گذاشته شدند.

بر طبق قانون اساسی اوکراین شورای امنیت ملی و دفاع یک تشکل هماهنگ کننده است: این نهاد “فعالیت دستگاه های اجرایی را در حوزه امنیت ملی و دفاع هماهنگ و کنترل می کند.” کارش هیچ ربطی به تحت پیگرد قرار دادن مخالفان سیاسی و مصادره اموالشان ندارد (کاری که شورای امنیت ملی و دفاع از سال ۲۰۲۱ این کار را کرده است). احتیاج به گفتن ندارد که روش رژیم زلنسکی برخلاف قانون اساسی است (فقط دادگاه ها می توانند تصمیم بگیرند که فردی مقصر است یا نه و اموالش را ضبط کنند. ولی مسئله این است که دادگاه های اوکراین معلوم شد که برای خدمت به زلنسکی به عنوان نوکر آمادگی ندارند. بعد از اینکه رئیس دادگاه قانون اساسی اولکساندر توپیتسکی رفرم های زلنسکی را برخلاف قانون اساسی “کودتا” خواند، زلنسکی تنها کاری که کرد با اتکا به شورای امنیت ملی و دفاع سیاست های غیر مردمی اش را جلو برد. در رابطه با مخالفت توپیتسکی با رفرم ها، در ۲۷ مارس ۲۰۲۱ و با زیر پا گذاشتن قانون اساسی، زلنسکی فرمانی را امضا کرد که منجر به لغو انتصاب او به عنوان قاضی دادگاه شد.

لیست “صلح ساز” وابسته به دولت و سرویس امنیتی اوکراین است، این یک لیست “دشمنان کشور” است و اطلاعات شخصی دشمنان شناخته شده را انتشار می دهد. تعداد زیادی از اسامی که در آن لیست ظاهر شدند، کشته شده اند

تحت حاکمیت استالین، کمیسارهای امور داخلی گروهای رهبری سه گانه (trioka) به وجود آوردند تا بعد از بازجویی های سطحی و سریع و بدون محاکمه علنی و عادلانه برای مردم حکم صادر کنند. آنچه که ما در مورد کارهای شورای امنیت ملی و دفاع شاهد هستیم خیلی شبیه به آن محاکمات است، ولی دادگاه های خلاف قانون اساسی شورای امنیت ملی و دفاع تعداد شرکت کنندگانش بیشتر است (همه شخصیت های اصلی دولت، شامل رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس سرویس امنیتی اوکراین، دادستان کل اوکراین، و غیره).  یک جلسه شورای امنیت ملی و دفاع  می تواند در مورد آینده صدها نفر تصمیم بگیرد. فقط در ماه ژوئن ۲۰۲۱ زلنسکی یک تصمیم شورای امنیت ملی و دفاع را به اجرا گذاشت که ۵۳۸ نفر و ۵۴۰ شرکت را تحریم کرد.

دوست دارم درباره لیست “صلح ساز” (Myrotvorets) که گزارش شده است که وابسته۶ به دولت اوکراین و سرویس امنیتی اوکراین است ، از تو بپرسم. تا آنجایی که می دانم این یک لیست “دشمنان کشور” است و اطلاعات شخصی دشمنان شناخته شده را انتشار می دهد. تعداد زیادی از اسامی که در آن لیست ظاهر شدند، کشته شده اند. می توانی در مورد این لیست صحبت کنی؟ چطور اسامی این افراد سر از این لیست در آورد؟ و چطور این با دولتی که به ما گفته شده است که دموکراتیک است خوانایی دارد؟

سایت اینترنتی ملی گرای “صلح ساز” ( Myrotvorets) در سال ۲۰۱۵ “به وسیله قائم مقام مردم که پست مشاورت وزارت کشور اوکراین را به عهده داشت” به وجود آمد (این همانطوری است که گزارش سازمان ملل آن را توضیح می دهد). اسم قائم مقام مردم انتان گراشنکو، مشاور سابق وزیر امور داخلی آرسن آواکف، است. تحت حمایت آواکف بود که در سال ۲۰۱۴ گردان های تادیبی ناسیونالیستی برای اعزام به دونباس و سرکوب مقاومت مردم بر علیه میدان به وجود آمدند. سایت اینترنتی “صلح ساز” بخشی از استراتژی عمومی ترساندن مخالفان کودتا (کودتای میدان) بوده است. هر “دشمن مردم” (هر کسی که جرات ابراز علنی عقاید مخالف با “کودتای” میدان داشته باشد یا اینکه برنامه ناسیونالیستی اوکراین را به چالش بکشد) ممکن است که اسمش در این سایت ظاهر بشود. اولس بوزینا،  ناشر و روزنامه نگار، که با شلیک گلوله ناسیونالیست ها نزدیک آپارتمانش در کیف کشته شد، و اولگ کالاشنیکف، یک مقام دوم اپوزیسیون که در خانه اش به وسیله ناسیونالیست ها کشته شد، آدرس هایشان در لیست اینرنتی “صلح ساز” بود، که به قاتلان آنها کمک کرد تا قربانی ها را پیدا کنند. اسامی قاتلان کاملا شناخته شده است; ولی آنها به زندان نیفتاده اند چون در اوکراین امروزی، که زندگی سیاسی به وسیله رادیکال ها کنترل می شود، آنها قهرمان به حساب می آیند.

حتی بعد از یک رسوایی جهانی وقتی که سایت “صلح ساز” اطلاعات شخصی سیاستمداران خارجی را انتشار داد، شامل صدراعظم سابق آلمان گرهارد شرودر، این سایت بسته نشد. ولی، برخلاف این که آقای شرودر ساکن آلمان است، هزاران اوکراینی که اطلاعات شخصی اشان در سایت “صلح آمیز” است، احساس امنیت نمی کنند. همه آنهایی که در ماه مارس ۲۰۲۲ دستگیر شدند اسمشان در این سایت بود. بعضی از آنها را من شخصا می شناسم (یوری تکاچف، سردبیر روزنامه اودسا تایمر، و دمیتری دژانگیروف، سردبیر کاپیتال، یک کانال یوتیوب).

بسیاری از آنهایی که اسمشان در “صلح آمیز” است، بعد از میدان موفق به فرار از اوکراین شدند؛ بعضی ها بعد از دستگیری های دسته جمعی ماه مارس قادر به فرار شدند، یکی از آنها تریک نزالژکو،  همکار دژانگیروف است. در ۱۲ آوریل ۲۰۲۲، وقتی که خارج از اوکراین بود، پستی در یوتیوب گذاشت که در آن سرویس امنیتی اوکراین را “گشتاپو” خطاب کرد و بینندگانش را راهنمایی کرد که چطور از دستگیری به وسیله ماموران پرهیز کنند.

با توجه به این صحبت ها، اوکراین یک کشور دموکراتیک نیست. هرچه بیشتر اوضاع اوکراین را بررسی می کنم، بیشتر به مسیر مدرنیزاسیون آگوستو پینوشه، که در واقع، به وسیله نئولیبرال ها تحسین شده است، فکر می کنم. برای مدت طولانی جنایات پینوشه مورد بررسی قرار نگرفته بود. ولی در نهایت، بشریت حقیقت را کشف کرد. من فقط امیدوارم که این در اوکراین زودتر به وقوع بپیوندد.

پژوهشگر اوکراینی ولودیمیر ایشچنگو در مصاحبه اخیرش۷ با نیو لفت ریویو گفت که، بر خلاف اروپای غربی، مشارکت بین ناسیونالیسم و نئولیبرالیسم در پسا شوروی اروپای شرقی وجود دارد. این حتی در دونباس در بین مردم مرفه ملاحظه شده است. اگر درست است، می توانی توضیح بدهی که چطور این رابطه توسعه پیدا کرد؟

با ولودیمیر موافقم. آنچه که ما در اوکراین ملاحظه می کنیم اتحاد ناسیونالیست ها و لیبرال ها بر اساس عدم تحمل تعصب آمیز روسیه و همه آنهایی که از همکاری با روسیه حمایت می کنند، می باشد. در پرتو جنگ فعلی، این یگانگی لیبرال ها و ناسیونالیست ها ممکن است قابل توجیه باشد. ولی، این اتحاد خیلی قبل از جنگ (در سال ۲۰۱۳، در طول شکل گیری جنبش میدان) به وجود آمد.  توافقنامه با اتحادیه اروپا (معاهده بین اتحادیه اروپا و یک کشور غیر عضو برای همکاری م.)، که میدان حامی آن بود، از دید لیبرال ها عمدتا پروسه دموکراتیزه شدن، مدرن شدن، و مدنیت بود (اعتقاد بر این بود که آنها وسیله ای بودند که اوکراین را با استاندارهای دولت های اروپایی همگام بکند). در مقام مقایسه با آن (از دید آنها)، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، تحت رهبری روسیه، با سیر قهقرایی تمدنی دولت گرایی شوروی و استبداد آسیایی ارتباط دارد. در اینجاست که مواضع لیبرال ها و ناسیونالیست ها همگرا می شود: ناسیونالیست ها فعالانه از میدان حمایت کردند. حمایت فعال ناسیونالیست ها از میدان به خاطر دموکراتیزه کردن اوکراین نبود بلکه به خاطر موضع روشن ضد روسی اشان بود.

از روزهای اول تظاهرات، ناسیونالیست های تندرو فعال ترین ستیزه گر میدان بودند. وحدت بین لیبرال ها که یورومیدان را در ارتباط با پیشرفت، حقوق بشر و غیره، و افراطی ها که جنبش را برای برنامه ناسیونالیستی خود پذیرفتند، پیش نیاز مهمی بود برای تبدیل تظاهرات عمومی به جنگ مسلحانه که نتیجه اش سقوط دولت و مغایر قانون اساسی بود. نقش تعیین کننده افراطی ها در انقلاب همچنین فاکتور مهمی در شکل گیری جنبش انبوه ضد میدان در شرق اوکراین برعلیه “کودتا” بود، آنطور که گفتمان غالب ضد میدان تغییر قدرت در کیف را (کودتا) خطاب کرد. لااقل بخشی از آنچه که ما شاهد آن هستیم نتیجه فاجعه آمیز این کوته نظری و وحدتی است که در خلال میدان شکل گرفت.

می توانی توضیح بدهی که رابطه زلنسکی با جناح راست افراطی در اوکراین چگونه است؟

زلنسکی خودش هرگز نظریات راست افراطی را ابراز نکرده است. در سریال های تلویزیونی اش “خدمتگزار مردم،” که به عنوان برنامه غیر رسمی انتخاباتی اش استفاده شد، ملی گراهای اوکراین به طور منفی به تصویر درآمده اند: آنها به صورت عروسک های خیمه شب بازی احمق الیگارشی های ظاهر شده اند. به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، زلنسکی از قانون زبان که به وسیله رئیس جمهوری پیشین پوروشنکو امضا شده بود انتقاد کرد. این قانون دانستن زبان اوکراینی را برای کارمندان دولتی، سربازان، دکترها و آموزگاران اجباری کرده بود. به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۹ ادعا کرد که “ما باید قوانین و تصمیماتی را اتخاذ کنیم که به جای اینکه در جامعه دودستگی  به وجود بیاورد آن را یکپارچه کند.”

اما بعد از دستیابی به مقام ریاست جمهوری، زلنسکی به برنامه ناسیونالیستی پیشینیانش ملحق شد. در ۱۹ می ۲۰۲۱، دولت او یک برنامه عملیاتی برای ترویج زبان اوکراینی در همه حوزه های زندگی اجتماعی موکدا در همان راستای قانون زبان پوروشنکو (که ناسیونالیست ها را خوشحال و روسی زبان ها را به هراس انداخت) تصویب کرد. زلنسکی هیچ کاری برای تعقیب قانونی جنایات  افراطی ها بر علیه مخالفان سیاسی شان و مردم دونباس نکرده است. نماد حرکت به  راست زلنسکی را باید در تایید او به وسیله مدودکو (یکی از افرادی که متهم به قتل بوزینا شده است) دید که علنا از ممنوعیت کانال های روسی زبان در سال ۲۰۲۱ به وسیله زلنسکی حمایت گرد.

سوال این است که چرا زلنسکی اقدام به چرخش ۱۸۰ درجه به ناسیونالیسم (راست) کرد، علیرغم اینکه مردم امیدوار بودند که او سیاست مصالحه را پیگیری بکند؟ خیلی از تحلیلگران معتقدند که علتش افراطی ها (اگرچه اقلیت کوچکی از مردم اوکراین را نمایندگی می کنند) هستند که  در بکارگیری زور بر علیه سیاستمداران، سازمانهای اجرایی قانون، کارمندان رسانه ها و غیره  تردید نمی کنند، به عبارت دیگر، به زبان ساده، آنها  در ترساندن جامعه، شامل همه جناح های قدرت، موثرند. پروپاگاندیست ها ممکن است این مانترا را هرچقدر که دوست دارند  تکرار کنند “زلنسکی یک یهودی است، بنابراین نمی تواند نازی باشد،” ولی واقعیت این است که افراطی ها فرایند سیاسی را، از طریق خشونت برعلیه آنهایی که جرات مخالفت با برنامه ملی گرایی و برتری طلبی آنها را دارند، در اوکراین کنترل می کنند. مورد آناتولی شاریی۸ (یکی از محبوب ترین وبلاگ نویس ها در اوکراین که در تبعید به سر می برد) مثال خوبی برای توضیح این نکته است. نه تنها او همراه با خانواده اش دائما در حال تهدید به مرگ شدن است، بلکه افراطی ها به طور دائم فعالان حزب اش (در مارس ۲۰۲۲ به وسیله زلنسکی ممنوع شد) را مرعوب کرده، مضروب و تحقیرشان می کنند. این آن چیزی است که افراطی های اوکراینی آن را “سافاری (سفر برای شکار حیوانات م.) سیاسی” خطاب می کنند. 

در حال حاضر زلنسکی با نفوذترین فرد در صحنه جهان در رابطه با جنگی است که اگر تشدید شود می تواند پیامدهای جدی داشته باشد. من نگران هستم که او همان روش هایی را بکار می برد که در شوهای تلویزیونی اش با مهارت به کار برده است: جلب حمایت از تصویری از دموکراسی و عدالت بر علیه نیروهای شیطانی و استبداد. مثل فیلم سینمایی است که بر اساس کمیک بوک مارول ساخته شده است. فکر می کنی که زلنسکی نقش سازنده ای به عنوان رهبر زمان جنگ اوکراین بازی می کند؟

من سخنرانی های زلنسکی را در رابطه با جنگ پیگیری  می کنم، و با اطمینان می توانم بگویم که طوری که او این مناقشه را فرمول بندی می کند به سختی می تواند منجر به راه حل دیپلماتیک بشود چون دائما تکرار می کند که نیروهای خوب مورد حمله نیروهای شر قرار گرفته اند. به وضوح، هیچ راه حل سیاسی برای آن آخرالزمان نمی تواند وجود داشته باشد. آنچه که این تصویر افسانه ای قادر به توضیح این جنگ نیست، زمینه گسترده تر وضعیتی که اوضاع را به سوی جنگ سوق داد می باشد: واقعیتی که برای چندین سال اوکراین زیر بار اجرای موافقتنامه مینسک، موافقتنامه ای که در سال ۲۰۱۵ بعد از شکست ارتش اوکراین در جنگ دونباس امضا شد، نرفته است. بر طبق این موافقتنامه ها، دونباس باید صاحب خودمختاری سیاسی در چارچوب اکراین می شد (نکته ای غیر قابل تصور و غیر قابل تایید افراطی هاست). به جای اجرای این سند، که به وسیله سازمان ملل تصویب شد، کیف در خط علامت گذاری شده به مدت ۸ سال در حال جنگ با دونباس بوده است. زندگی اوکراینی هایی که در این مناطق اقامت دارند تبدیل به کابوس شده است. برای افراطی هایی که گردان هایشان در آنجا مشغول جنگ بوده اند مردم دونباس (به عنوان سووکی و وتنیکی تصور شده اند) را درخور رحم و شفقت نمی دانند.

تایید ریشه تاریخی این جنگ به منزله تایید “عملیات نظامی” روسیه نیست ولی اشاره ای است به اینکه اوکراین هم مسئول اوضاع فعلی است

جنگ فعلی ادامه جنگ ۲۰۱۴است، وقتی که کیف ارتش را برای سرکوب طغیان بر علیه میدان با منطق به اصطلاح “عملیات ضد تروریستی” شروع کرد. تایید ریشه تاریخی این جنگ به منزله تایید “عملیات نظامی” روسیه نیست ولی اشاره ای است به اینکه اوکراین هم مسئول اوضاع فعلی است. تعریف مسئله جنگ فعلی در رابطه با جنگ تمدن بر علیه بربریت یا دموکراسی بر علیه استبداد چیزی به جز کنترل اوضاع نیست، و این نکته برای درک اوضاع ضروری است. فرمول بوش “شما یا با ما هستید یا با تروریست ها،” که به وسیله زلنسکی در جلب “دنیای متمدن” بکار گرفته شده است، نشان داده است که برای پرهیز از قبول بار مسئولیت فاجعه ای که در حال وقوع است خیلی موثر بوده است.

زلنسکی کمدین سابق حتی سعی نمی کند احساس رضایت اش را از جنگ پنهان کند. درجواب سوال یک روزنامه نگار فرانسوی دردهمین روز حمله روسیه در اینکه چگونه زندگی اش با شروع جنگ دچار دگرگونی شده است، با یک  تبسم شوق آمیز جواب داد: “امروز، زندگی من زیباست”

در رابطه با فروش این داستان یک بعدی به جهان، مهارت های هنری زلنسکی به نظر فوق العاده با ارزش می آید. او سرانجام در صحنه جهانی است، و جهان او را تحسین می کند. کمدین سابق حتی سعی نمی کند احساس رضایت اش را پنهان کند.  در جواب سوال یک روزنامه نگار فرانسوی در ۵ مارس ۲۰۲۲ (در دهمین روز حمله روسیه) در اینکه چگونه زندگی اش با شروع جنگ دچار دگرگونی شده است، زلنسکی با یک  تبسم شوق آمیز جواب داد: “امروز، زندگی من زیباست۹. من معتقدم که به من نیاز است. احساس می کنم که این مهمترین معنای زندگی است (دیگران به تو محتاج بودن). احساس اینکه تو فقط برای پوچی، یعنی فقط برای نفس کشیدن، قدم زدن، و خوردن، موجودیت نداری. تو زندگی می کنی.”

این توضیح برای من هشدار دهنده است: اشاره ای به این است که جنگ فرصت بی نظیری در صحنه جهانی در اختیار زلنسکی گذاشته است که خودش را به نمایش بگذارد. جنگ زندگی اش را زیبا کرده است؛ او زندگی می کند. برخلاف میلیون ها اوکراینی که زندگی شان ابدا زیبا نیست و هزاران نفرشان دیگر زنده نیستند.  

آلکساندر گابواف گفته است۱۰که رهبری روسیه در مورد کشوری که با آن شروع به جنگ کرده است اطلاعات کافی ندارد. من همچنین شنیده ام که مفسران روسی می گویند که اوکراین این ذهنیت برتری طلبانه  را در رابطه با طرفداری از غرب نسبت به روسیه دارد. فکر می کنی که این یک فاکتور مهم در این جنگ برای هردو طرف بوده است؟

با این ادعا در رابطه با عدم درک کافی بخشی از رهبری روسیه در مورد فرآیندهای اجتماعی که از زمان میدان در اوکراین به وقوع پیوسته است، موافقم. درواقع، نیمی از مردم اوکراین آن را تایید نکردند، و میلیون ها نفر که در جنوب شرق اوکراین زندگی می کردند می خواستند که روسیه دخالت کند. این را مطمئنا می دانستم چون اقوام و دوستان قدیمی من در این مناطق اقامت دارند. ولی آنچه که در ۲۰۱۴ واقعیت داشت الزاما امکان دارد که حالا واقعیت نداشته باشد. هشت سال گذشته است؛ نسل جدیدی از جوانان، که در یک محیط اجتماعی جدیدی بزرگ شده اند، رشد یافته اند؛ و خیلی از مردم با واقعیت های جدید خو گرفته اند. اگرچه اکثریت آنها علیرغم اینکه از افراطی ها و سیاست های اوکراینی کردن بیزارند، تنفرشان از جنگ حتی بیشتر است. واقعیت های زمینی نشان داده اند که پیچیده تر از انتظارات تصمیم گیران هستند.

در باره احساس برتری طلبی اوکراینی ها که خودشان بیشتر به غربی ها نزدیک می دانند تا روسیه چی فکر میکنی؟

این درست است، برای من، این تراژیک ترین بخش کل داستان پسا میدان می باشد، چرا که دقیقا این احساس برتری طلبی است که مانعی شد تا نیروهای طرفدار “مترقی” میدان زبان مشترکی با هموطنان “عقب افتاده”طرفدار روسیه خود پیدا کنند. این منجر به قیام دونباس، “عملیات َضد تروریستی،” دخالت روسیه، توافقنامه های مینسک، عدم اجرای آن توافقنامه ها و نهایتا جنگ فعلی شد.

یادداشت ها

  1. https://www.usatoday.com/story/news/politics/2019/12/18/trump-impeachment-path-vote-started-zelensky-call/2674518001/
  1. https://twitter.com/ClintEhrlich/status/1496709505396051968?t=UZSQ0LIMKXM2X7w5eq95nw&s=09
  1. https://www.bbc.com/news/world-europe-48007487
  1. https://abtc.ng/volodymyr-zelensky-approval-rating-2022/
  1. https://jacobinmag.com/2022/02/us-russia-nato-donbass-maidan-minsk-war
  1. https://www.mintpressnews.com/volodymyr-zelensky-secret-police-hunted-down-opposition-anatoly-shariy/280200/
  1. https://newleftreview.org/issues/ii133/articles/volodymyr-ishchenko-towards-the-abyss
  1. https://www.mintpressnews.com/volodymyr-zelensky-secret-police-hunted-down-opposition-anatoly-shariy/280200/
  1. https://youtu.be/Z-R4sh2z0EM
  1. https://twitter.com/AlexGabuev/status/1501713416574193673?t=1ptOqAGLt0irrL1aIdOYbg&s=09

ناتیلی  بالدوین

ناتالی بالدوین درباره سیاست خارجی روسیه و آمریکاست و نویسنده کتاب دیدگاه از مسکو: فهم روسیه و روابط آمریکا و روسیه است.

متن بالا برگردانی است از:

https://akhbar-rooz.com/?p=153296 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایکاروس
ایکاروس
1 سال قبل

مقاله تقریبا واقع بینانه ای است فقط با یک مشکل و آن هم این است که اولگا بایشا “حوادث” اوکراین را فقط در چهارچوب محدود کشور اوکراین می بیند و نه در یک بستر گسترده تر بین المللی. گویی که فقط نیروهایی در درون اوکراین با یکدیگر رقابت می کنند. در حالی که وقایع اوکراین را باید در گستره بین المللی و استراتژیهای ارتجاع امپریالیستی غرب دید همانگونه که به وضوح می بینیم و تاکنون آشکار شده است.

جلال
جلال
1 سال قبل

واقعا مطلب بیطرفانه، واقعبینانه و روشنگری است.ممنون از کار خوبتان!

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

با تشکر از اقای اورنگ.
این مصاحبه در حقیقت تائید برداشت من از وضعیت اوکراین و وقوع این جنگ است. چیزی که نمیدانستم افت محبوبیت زلنسکی شارلاتان قبل از جنگ است. چندان خیر نداشتم که با چه دموکراسی بازی آمد و به چه دیوی تبدیل شد، اما صورت کلی مسئله را میدانستم. احتمالا روسیه هم بروی از بین رفتن محبوبیت او حساب باز کرد.
این شرح حال دموکراسی خواهان ما هم هست. دموکراسی خواهان ما هم سعی میکنند خود را غربی و مترقی و پیشرفته جلوه بدهند، اما چیزی نیستند جز اربابان زورگوی محل کار با وعده و وعیدهای کارگر گول زن. آنها در حقیقت از زورگوئی های رژیم و ضدیت رژیم با کارگران استفاده میکنند تا کارگران را گول بزنند. از خدا میخواهند که این زورگوئی بر کارگران بماند تا آنها ایدئولوژی دموکراسی امپریالیستی شان را جا بیاندازند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x