* خودآگاهی ی ناب؟
ره نیست کسی را به خودآگاهی ی ناب:
کاین حال نبود و نیست جُز واهی ی ناب!
زیرا که به نفیِ «منِ» ما انجامد،
بالاتر اگر رود ز خودخواهی ی ناب!
بیست و هشتم آبان۱۳۹۶،
بیدرکجای لندن
* مسجدها همه!
تا مسجدها همه دبستان نشود،
آموزش و پرورش به سامان نشود:
لیک، این شدنی مگیر، تا سایه ی شیخ
کم از سرِ مردُمانِ ایران نشود!
نهم مهر۱۳۹۶،
بیدرکجای لندن
* فرداست که خلق اراده ای خواهد داشت
فرداست که خلق اراده ای خواهد داشت:
هر خانه بساطِ باده ای خواهد داشت.
شیخا! چه پزی خیالِ روزی که، در آن،
هر کوی امام زاده ای خواهد داشت؟!
نهم مهر۱۳۹۶،
بیدرکجای لندن
* چندین که نفورم ز تو
۱
ای شیخ! بدان که دشمنِ دینِ تو ام!
یاسای شرارت است آیینِ تو ام!
چندین که نفورم ز تو، گویی، از من
آن «من» که به جاست نیست جُز کینِ تو ام!
۲
گر آنچه تپد دل است در سینه ی تو،
ای کاش که گردد دمی آیینه ی تو:
تا در نگری به خویش و روشن بینی
کز چیست دل ام چنین پر از کینه ی تو!
۳
هر گاه که نبضِ خویش را گیرم من،
بینم نه چنان به جان و دل پیرم من،
تا تاب نیاورم نظام ات، یعنی
نا دیده بر افتادنِ آن، میرم من!
دهم مهر۱۳۹۶،
بیدرکجای لندن