جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

ازعزاخانه دولت تا چاکرتم شهبانو؛ خمینی موهبت الهی سلطنت را «حکومت خدا» اعلام کرد – کوروش طاهرنسب

با پشتیبانی، حمایت و دلبستگی سلطنت به حکومت الهی، مذهب از خانه ها و پستوها به صحن اجتماع باز گشته بود. روحانیون بدون هیچ آرم و لوگو و یا داشتن تشکیلات علنی، بزرگترین حزب را در خفا دارا بودند. همان ...

با پشتیبانی، حمایت و دلبستگی سلطنت به حکومت الهی، مذهب از خانه ها و پستوها به صحن اجتماع باز گشته بود. روحانیون بدون هیچ آرم و لوگو و یا داشتن تشکیلات علنی، بزرگترین حزب را در خفا دارا بودند. همان تشکیلاتی که بعدها روح اله خمینی آن را -حزب اله-نامید. حزب اله، پایگاه اجتماعی اش در بین توده های متوهم و خرافاتی قرار داشت. بنگاه اقتصادی اش در میان بازاریان، حجره ها و نیمه مالکان بود. دفاتر و شعیه های سیاسی، فرهنگی حزب اله، در مساجد، دانشگاه ها، تکایا و حوزه های علمیه مستقر بود. کربلا و نجف، شعبه برون مرزی روحانیت شیعه در خارج از ایران قرار داشت

بخش دوم از گزارش ژورنالیستی با تکیه بر نکات برجسته رویدادهای اجتماعی و تحولات سیاسی ایران، و تاکید بر استفاده از تصاویر رسانه ای به منظور یادآوری این رویدادها ،در ادامه از نظرها می گذرد.

یک- در اوایل قرن شانزدهم میلادی و در زمان حکمرانی سلسله صفویان، مذهب رسمی ایران شیعه شد. بعد از این بود که پادشاهان صفوی، مذهب شیعه را ترویج و از آخوند ها و پادوهای متعلق به مذهب شیعه به طور گسترده ای حمایت کردند. پیوند شاه با دین گره زده شد و دین اسلام در مذهب شیعه در جامعه ایران، خلاصه و معنی یافت. در زمان ناصرالدین شاه قاجار، با ساختن «تکیۀ دولت» که به چند نام معروف شد، مراسم سوگواری و روضه‌خوانیِ ماه محرم، به صورت متمرکز و رسمی برگزار می‌شد. در همین زمان، علاوه بر ترویج عزاداری محرم، شیوه‌های نوینی در برپایی مراسم سوگواری  محرم پدید آمد که در دوره صفویه هم سابقه نداشت. عزاداری‌ها در دوره ناصرالدین شاه با ساخت تکیه دولت به اوج خود رسید و در ماه‌های محرم و صفر، تهران عزاخانه حقیقی بود.

 تکیۀ دولت  به «تکیۀ بزرگ شاهی» «تکیۀ همایونیِ، و تکیه قصر» نیز معروف شد. روایت است که در مواقعی از این تکیه، برای برپائی مراسم های ورزشی و نمایشگاهی نیز استفاده شده. هم چنین، مجلس مؤسسانی که در ۱۳۰۴ تشکیل و احمد شاه را بر کنار و رضا شاه را به ریاست حکومت گمارد نیز، در همین تکیه دولت برگزار شد.

در عصر جنبشِ مشروطه ‌خواهی و همزمانی با تجددخواهی و گذر از سنت گرائی به سمت نوگرائی، زمینه ای فراهم شد تا درباره رواج دین، مذهب و اشاعه خرافات و کاسبی از توهمات و باورهای خرافاتی برای تحمیق جامعه، تجدنظر صورت گیرد. در این عصر، دکان و کاسبی روحانیون و پادوهای مذهبی با رکود و بحران مواجه شد. بحران دین وقتی شدید شد که رضا شاه، به تبعیت از آتا تورک، رهبر وقت ترکیه، محدودیت‌هایی برای برگزاری مراسم های مذهبی ایجاد کرد و دولت وقت با صدور بخشنامه ای به آن وجاهت قانونی داد: «جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا کردن آنان به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسیِ داخلیِ دولت است».

قبل از تبعید رضا شاه به آفریقا و اشغال خاک ایران توسط متفقین در شهریور ماه ۱۳۲۰، رضا شاه در استعفای خود آورده بود: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چندسال مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام! حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان‌تر به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد… بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم.» فردای آن روز محمدرضا پهلوی در جمع نمایندگان مجلس شورای ملی و در حالی که ایران به اشغال متفقین درآمده بود، و انگلیس همه رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران را زیر نظر داشت، سوگند یاد کرد.

از ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۲ مثل دوران مشروطیت و سال های اندکی بعد از آن، به مدت یک دهه، تحولات اجتماعی ایران، با رویدادهای مهمی همراه شد. از جمله: آزادی رسانه ها، تشکیل و تاسیس احزاب و گروه های سیاسی و صنفی، رشد جنبش های ناسیونالیستی و سوسیالیستی، بازگشت مذهب به زندگی اجتماعی و سیاسی ایران، و از همه مهمتر ملی شدن صنعت نفت و سرانجام کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲.

بعد از تبعید رضا شاه به ژوهانسبورگ ،و روی کار آمدن محمد رضا شاه، بار دیگر مذهب از مخفیگاه خانه ها ، پستو ها و زیر زمین ها مثل قارچ سمی بیرون زد. تا جائی که سلطنت موهبت الهی و مذهب شیعه اثنی عشری (علوی به جای صفوی) مذهب رسمی ایران شد. در زمان محمد رضا شاه ،بنیاد جامعه و قانون اساسی بر اعتقاد اسلامی و شیعه گری استوار شد

دو- اهمیت آب نمک و کودتای خزنده

ملت ایران طی یک قرن گذشته، یک انقلاب، یک جنبش، یک رفورم، دو کودتا و یک کودتای خزنده موسوم به انقلاب اسلامی تجربه کرده است، انقلاب مشروطیت سال ۱۲۸۵ (۱۹۰۶ میلادی)، جنبش ملی شدن صنعت نفت ۳۲- ۱۳۲۹ (۵۳- ۱۹۵۰ میلادی) . رفورم شاه موسوم به انقلاب سفید در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی): (درهمه‌پرسی که انجام شد و به تأیید اصلاحات پیشنهادی محمدرضا شاه انجامید. ۵۵۹۸۷۱۱ نفر برای اصلاحات موسوم به انقلاب سفید و ۵۲۱۱۰۸ نفر علیه انقلاب سفید، آرای خود را به صندوق‌ها ریختند. در جریان این همه پرسی، برای نخستین بار درتاریخ ایران  زنان نیز به پای صندوق‌های رأی رفتند. در تهران ۱۶۴۳۳ رأی و در دیگر شهرستان‌ها ۳۰۰۰۰۰ نفر از زنان رأی آری خود را به صندوق‌ها ریختند). کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ رضاخان، کودتای ۲۸ مرداد  1332 محمد رضا شاه پهلوی و کودتای خزنده سال ۱۳۵۷ موسوم به انقلاب اسلامی. درجریان انقلاب مشروطیت، اولین قانون اساسی، با الهام از آموزه های مکتب ناسیونالیسم، سوسیالیسم و سکولاریسم تهیه و تصویب شد. اما پس از چهارده سال، با کودتای اسفند ۱۲۹۹ رضا شاه ،این دست آوردها از میان رفت. جنبش ملی سال ۱۳۲۹، به ملی کردن صنعت نفت ایران انجامید. اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد و بعد از حذف تدریجی احزاب و سازمان های سیاسی، صنفی و مدنی به منظور یک کاسه کردن قدرت سلطنت مطلقه، جامعه ایران با اختناق سیاسی زودهنگام روبرو شد و سلطنت با تاسیس دو حزب تشریفاتی گام به اولین دهه حکمرانی خویش گذاشت. در ابتدای دهه ۱۳۴۰، نوبت به تغییرات اجتماعی و اقتصادی ایران از فئودالیسم و تحجر به مدرنیتیه و سرمایه داری رسید. این رفورم ها و یا به تعبیر حکومت شاهنشاهی- انقلاب سفید- موسوم و معروف شد. همزمان در غیاب احزاب و تشکل های آزاد صنفی، سیاسی و مدنی، مذهب بزرگترین حزب اجتماعی را دارا بود که شناسنامه و جواز رسمی نداشت، اما در زندگی روزمره و از جمله در کاخ سلطنتی نیز، حضور داشت و تاثیرگذار بود. موضع گیری خصمانه و خشونت آمیز خمینی در برابر رفورم های محمد رضا شاه پهلوی، سرانجام منجر به تبعید وی به ترکیه و سپس عراق شد. در گمانه سازی و فرضیه سازی و تکیه بر رویدادهای تاریخی، تبعید خمینی نشانه حفظ مهره ای بود، تا هر وقت در آینده ایران به تغییرو تحول اجتماعی و سیاسی نیاز شد، آن را از آب نمک بیرون کشند. سرانجام وقتی روح اله خمینی از عراق به پاریس رفت نوبت انجام کودتای خزنده مذهبی رسید تا به نام ملت که در آن مشارکت وسیعی داشت، با موفقیت بزرگی  بنام انقلاب اسلامی جا بزنند.

عکس سمت چپ:  تبعید روح الئه خمینی با اتومبیل، اسب و قاطر به ترکیه و سپس عراق.  روح اله خمینی به هنگام تبعید (خوابیدن در آب نمک) به خارج در مرز ترکیه و در انتظار مجوز ورود به این کشور. عکس سمت راست: بازگشت به ایران با هواپیمای ایر فرانس

همواره یکی از مباحث عمده در ایران عصر پهلوی دوم، پیرامون احزاب سیاسی و آزادی های مدنی تمرکز داشت. حکومتی که از حیث اقتصادی بسیاری از مولفه‌های عصر مدرن را پذیرفته بود. اما، از منظر سیاسی به آزادی‌های سیاسی و مدنی وقعی نمی‌گذاشت و مفاد فرمان مشروطیت را اجرا نمی کرد. کارهای تشریفاتی، کذائی، غیرواقعی و کشاندن تعدای از گروه های مردم به خیابان ها بنام حامیان خاندان سلطنتی و نظام پادشاهی، عمق وضعیت استبدادی را نشان می داد.

در ویدئو کوتاهی که در تعدادی از شبکه های مجازی پخش شده و سندیت دارد .خانم فرح دیبا (پهلوی) به عنوان شهبانوی وقت ایران، اشاره به ایجاد نمایش ها و تظاهرات ساختگی در جریان بازدیدها می کند و می گوید:… بعد از دو سه شهر این را متوجه شدم که مثل این که به مردم گفته بودند (برای) کسانی که رد می شوند (منظور اعضای خاندان سلطنتی است) هورا بکشید. این یک نواختی بود که من حس کردم طبیعی نیست و چون در جاهای دیگر نبود.باعث تاسف بود. چون خیلی جالبتره که مردم خودشان عکس العمعلی که دارند نشان دهند و اصولا اینگونه فریادهای شادی برای یک عده بخصوصی است. فرض کنیم ورزشکار هورا می کشد پیش آهنگ هورا می کشد، نظامی هورا می کشد. ولی زن عشایری جیرفت هورا بکشد اصلا در دهن اش بگوید هورا جور در نمی آید اصولا غیرطبیعی است. اینجا من یک جمله ای را تکرار می کنم که دقیقا شنیدم یکی از میان جمعیت می گفت: شهبانو چاکرتم! این خیلی بهتره تا کسی بگوید هورا!

بعد از عبور از رویدادها و حوادث تاریخی، ایران از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۵۴ ثبات سیاسی را تجربه می کرد. وقتی روزنامه آیندگان که با مجموعه ای از مشروطه خواهان فعال در دستگاه سلطنت و افراد چپگرا و هم چنین منتقدان منفرد سیاسی و فرهنگی منتشر شد، بازی تغییرات اولیه از بطن سلطنت شروع شد. انتشار روزنامه آیندگان مثل پژواک در کوهستان بود که صدای اش به گوش می رسید. در نهایت نیز، ثمره این وضعیت در نخست وزیری جمشید آموزگار تجلی یافت. در همین سال ها بود که افکار و عملیات چریکی و مذهبی نیز در جامعه سیاسی ایران گسترش یافت. سرانجام با تاسیس حزب رستاخیز و با عاریت از مکتب مارکسیسم-لنینیسم، مثلث -تز، آنتی تز و سنتز- وارد عرصه دگرگونی شد. با تاسیس حزب رستاخیز که مدل و الگوئی از نظام های کمونیستی و یا رژیم های استبدادی مثل آلمان نازی بود، گمانه زنی ها و فرضیه پردازی ها بر محور یک کاسه کردن قدرت مطلقه محمدرضا شاه پهلوی متمرکز بود. محمدرضا پهلوی تصور می کرد که با تاسیس این حزب می تواند افق های تمدن بزرگ شاهنشاهی را که با برگزاری جشن های شاهنشاهی تجلی یافت، سرانجام در پادشاهی فرزنداش رضا پهلوی ببیند! اما، در واقعیت چنین نبود. این یک تاکتیک فشار از بالا و در راس آن بر شاه بود. نومشروطه خواهان و روحانیون محافظه کار پس از تاسیس حزب رستاخیز، با تکیه بر تمرکز کامل قدرت در اختیار شاه، جدای از شبکه روحانیون فعال و هم مسلک های آنان به رهبری روح اله خمینی، به صورت پراکنده و در شکل صدور بیانیه و اعلامیه، با سیاست های تک حزبی (البته قبل از این، حزب ایران نوین و حزب ملیون، هم فرمالیته بود) مخالفت می کردند. حزب رستاخیز به جای آنکه سوپاپ اطمینان سیستم و نظام حکومتی باشد، عامل تشدیدکننده جداسازی کامل مردم از حکومت بود. بدین ترتیب این حزب یکی از مطالبات اصلی شهروندان جوامع مدرن، یعنی مشارکت سیاسی را نفی کرد.

سه-حزب اله وارد می شود

روزها، ماه ها و سال ها می گذشت. مذهب در بطن جامعه در حال پوست اندازی به طرف زهر ریختن بود. هر چه که می گذشت، مساجد، تکایا، امام زاده ها به مراکز و کانون های راز و نیاز و دخیل بستن مردم تبدیل می شد. در استان هائی که اهل سنت زندگی می کردند و به مناطق اهل تسنن تعلق داشت، با تاسیس حسینیه ها برای شیعه ها و تخصیص اعتبارات و امکانات و اعزام وعاظ برای تبلیغ و ترویج مذهب شیعه در مراکز این استانها، حکومت پهلوی به سازمان دهی و تاثیرگذاری این قشر مرتجع و خرافاتی کمک می کرد. از همه بدتر با این شیوه در صدد تغییر روحیات و خلقیات مردم اهل تسنن و در نهایت گرایش آنان به مذهب شیعه بود. (البته موفق نشد). در همین استان ها هموطنان یهودی و بهائی مان، زندگی می کردند و از طرف کردها، حمایت و زندگی شان در صلح و آرامش می گذشت. اما تاسیس حسینیه ها در این مناطق، به عاملی برای اذیت  و آزار هموطنان یهودی و بهائی مان نیز، تبدیل شد.

با پشتیبانی، حمایت و دلبستگی سلطنت به حکومت الهی، مذهب از خانه ها و پستوها به صحن اجتماع باز گشته بود. روحانیون بدون هیچ آرم و لوگو و یا داشتن تشکیلات علنی، بزرگترین حزب را در خفا دارا بودند. همان تشکیلاتی که بعدها روح اله خمینی آن را -حزب اله-نامید. حزب اله، پایگاه اجتماعی اش در بین توده های متوهم و خرافاتی قرار داشت. بنگاه اقتصادی اش در میان بازاریان، حجره ها و نیمه مالکان بود. دفاتر و شعیه های سیاسی، فرهنگی حزب اله، در مساجد، دانشگاه ها، تکایا و حوزه های علمیه مستقر بود. کربلا و نجف، شعبه برون مرزی روحانیت شیعه در خارج از ایران قرار داشت. شجره نامه های شیعه از طریق این شعبه، هویت و تاریخ نکبت بار خویش را آشکار می کرد و تداوم می داد.

خیلی عجیب بود که مراکز دانشگاهی و علمی به جای تاثیرگذاری روی مذهب و افشای عملکرد و دکان روحانیون و مبارزه با توهمات و خرافات مردم، به طور فزاینده ای تحت تاثیر همین خرافات و توهمات قرار می گرفت و به جای ارائه راه حل و برخورد با آن، از ساده اندیشی توده های متوهم پیروی می کرد. در سال ۵۶-۵۷ چهره واقعی این فاجعه فرهنگی به طور کامل آشکار شد.

تردیدی نبود که در آن زمان، ایران با مشکلات و بحران هائی در داخل کشور  و از منظر سیاسی و مسایل حقوق بشر در سطح بین المللی روبرو بود، اما شرایط انقلاب زودهنگام را نداشت. آن بحران ها و مشکلات سیاسی و اقتصادی نمی توانست موقعیت انقلابی ایجاد کند. شرایط عینی هنوز آماده تغییرات بنیادی و انقلاب نبود. با تکیه به این که خاندان پهلوی دو بار از طریق کودتا به قدرت رسیده بود، لذا دلیلی به اقناع مردم برای کودتای دیگری به سبک قدیم وجود نداشت. به همین سبب بدنامی آمریکا در ایجاد کودتاهای متعدد در نقاط مختلف جهان، نیاز بود تا دکترین جدیدی جایگزین آن شیوه کهنه شود. این دکترین بعدها به انقلاب مخملی و رنگین معروف شد.

لنین بدرستی گفته بود که دین و مذهب افیون توده ها است. در مرداد سال ۱۳۵۶ شمسی، حکومت شاهنشاهی در ادامه دنباله روی ها و تابعیت از سیاست های آمریکا و فشار انگلیس به دربار، با تغییر نخست وزیر، به مثلث -تز، آنتی تز و سنتز- در بطن جامعه مذهبی ایران روی آورد، و امیر عباس هویدا را پس از ۱۳ سال نخست وزیری کنار گذاشت و جمشید آموزگار را جایگزین وی نمود. در زمان نخست وزیری آموزگار، حوادث بی‌سابقه‌ای در کشور رخ داد که بر خلاف قانونمندی موقعیت انقلابی، در تسریع ایجاد شرایط ذهنی ساخته و پرداخته شده بسیار مؤثّر بود.

تغییر سریع و مداوم چهار نخست وزیر طی چهار ماه، نشانه بحران واقعی سیاسی و اقتصادی رژیم سلطنتی نبود، بلکه ساخته و پرداخته استعمارگران بود تا شرایط ذهنی و عینی را برای تغییرات خود خواسته فراهم کند. در حالی که چنین وضعیتی با فلسفه و قانون مندی مکتب ماتریالیسم و مارکسیسم-لنینیسم، همخوانی و قرابت نداشت:

امیر عباس هویدا: ۶ بهمن ۱۳۴۳ – ۱۶ مرداد ۱۳۵۶. جمشید آموزگار ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ – ۵ شهریور ۱۳۵۷. جعفر شریف امامی: ۵ شهریور ۱۳۵۷ – ۱۴ آبان ۱۳۵۷. تیمسار غلامرضا ازهاری: ۱۵ آبان ۱۳۵۷ – ۱۱ دی ۱۳۵۷. شاهپور بختیار: ۱۶ دی ۱۳۵۷ – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷

شرایط عینی و شرایط ذهنی

بر اساس تعریف لنین شرایط عینی انقلاب دارای چند مشخصه است: ادامه حاکمیت برای رژیم حاکم بدون ایجاد تغییرات امکان ندارد؛ بحران در میان سران حاکمیت یعنی بحران سیاسی در طبقه‌ی حاکم موجب پیدایش شکافی می‌شود که نارضایتی و شورش مردم ستمدیده به آن راه می‌یابد. برای شروع انقلاب ،معمولا کافی نیست که پایینی‌ها نخواهند به روال سابق زندگی کنند، بلکه علاوه بر آن، لازم است که بالایی‌ها هم نتوانند به روال سابق حکومت کنند. تشدید بی سابقه فقر و بدبختی مردم ستم‌‌زده که کار را به نحوی بی سابقه به تشدید تضاد بین مردم و هیئت حاکمه می‌کشاند، به‌عنوان یک قانون عمومی، بدون تغییرات عینی، که مستقل از اختیارات احزاب، گروه‌ها و  مبارزه سازمان یافته طبقاتی است – انقلاب – غیر ممکن است.

جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا ۱۴۰۱

بخش نخست: جمهوری اسلامی ایران، سرانجام با دیدن عکس روح اله خمینی درماه توسط شهروندان ایرانی، از آسمان به زمین آمد و از پاریس نیز، دستور تاسیس آن داده شد. وحدت کلمه و همه با هم، آب و برق و زمین و مسکن رایگان و نفت سر سفره هر ایرانی، برای چند ماه با ساختن بهشت زیباتر از بهشت موعود، جامعه ایرانی را غرق در توهم و رویاءپردازی کرد. در این مدت به اصطلاح روشنفکران جامعه که می بایستی حداقل یک گام جلوتر از توده ها باشند، هم خویش را فراموش کردند و هم این که، به تمام خرافات، فریبکاری ها، خشونت ها و جنایات تاریخ دین و مذهب صحه گذاشتند و از آن هم دفاع کردند.

جمهوری اسلامی با تعیین شورای انقلاب توسط خمینی در پاریس، اولین گام را برای جایگزینی فاشیستی ترین حکومت مذهبی برداشت. این شورا را روح ائه خمینی تعیین کرد. ترکیب این شورا با اکثریت روحانیت و تعدادی از مذهبی های محافظه کار ولی کت و شلواری و کراواتی، تعیین شد.

در پی ورود خمینی به ایران و سقوط نظام شاهنشاهی، در ایران، شورای انقلاب به طور رسمی با دولت نیمه لیبرال مهدی بازرگان تشکیل شد. صف بندی انگلیسی، روسی، آمریکائی در داخل حکومت تازه تاسیس، خودنمائی می کرد. حزب توده و گروه های متحد آن، از حکومت اسلامی حمایت می کرد و تز راه رشد غیر سرمایه داری را  بر علم و بیرق کربلای حسین، آویزان کرده بود، تا بجای انقلاب موسوم به شاه و ملت، این بار پرچم سبز لجنی حسینی تائید کننده تئوری آنان باشد. از طرفی نهضت آزادی، همچنان آرزوهایش به آمریکائی ها وصل بود. بنیاد روحانیت مثل عصر مشروطیت و سالهای بعد از آن، با مارک انگلیسی شناخته می شد. اما در یکسال اولیه تاسیس جمهوری اسلامی، انگلیسی ها و شوروی ها علاقه ای به حضور روحانیونی که -متفکر- نام برده می شدند در قدرت نظام تازه تاسیس شده نداشتند. افرادی مثل محمد بهشتی، مرتضی مطهری.

پوست اندازی های نظام از سقوط دولت مهدی بازرگان، سرکوب های کردستان و سایر نقاط، ترورها، کودتای نوژه، مرگ مشکوک آیت اله طالقانی، اشغال سفارت آمریکا، برکناری غیرقانونی ابوالحسن بنی صدر، انفجارهای دفتر حزب جمهوری و نخست وزیری، ممنوع کردن فعایت های گروه های سیاسی و حوادث خونین سال ۶۰، جنگ ایران و عراق و اعلام آتش بس، حوادث تبریز و خلق مسلمان و کاظم شریعتمداری، برکناری آیت اله منتظری، زندگی کوپنی، اخراج دیپلمات های شوروی، اعزام صدها نیروی مذهبی به کشورهای حوزه خلیج فارس، لبنان، برای تبلیغ مذهب شیعه و ولایت فقیه و جریان مک فارلین،از جمله حوادث و مبارزات طبقاتی حکومت جمهوری اسلامی در سه ساله نخست تاسیس این نظام است.

مهم ترین رویدادها:  ژانویه سال ۱۹۷۹  شاه و خانواده اش به تبعید رفتند. روح اله خمینی پس از ۱۴ سال تبعید در فرانسه و عراق به ایران بازگشت. خمینی در بهشت زهرا به دولت شاهپور بختیار تاخت و خواهان انحلال دولت وی شد. در ۲۲ بهمن ۵۷ بعد از مذاکره با ژنرال هایزر نماینده جیمی کارتر که مخفیانه به ایران آمده بود، موجب شد تا ارتش با صدور بیانیه ای اعلام بیطرفی کند و یک روز قبل از آن ژنرال هایزر از ایران رفت. خمینی مهدی بازرگان  را به عنوان نخست وزیر موقت منصوب کرد. در یک همه پرسی، رای دهندگان با اکثریت قاطع، تاسیس جمهوری اسلامی را تایید کردند. خمینی روز اول فروردین را اولین روز «حکومت خدا» (شاه سلطنت را موهبت الهی می دانست) اعلام کرد. پنج روحانی  نزدیک به خمینی حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کردند. اولین پیش نویس رسمی قانون اساسی منتشر شد. این پیش نویس منصب ولایت فقیه را شامل نمی شد. با ارائه قانون اساسی جدید با تکیه بر ولایت فقیه پس از ماه ها بحث بر سر نقش اسلام در دولت  و اداره آن توسط ولایت فقیه و با مخالفت گروه هائی از مردم کردستان، سیستان و پلوچستان و خوزستان و تعدادی از گروه های سیاسی و صنفی، این قانون تحمیلی از طریق همه پرسی به تصویب رسید.  قانون اساسی جدید اجرایی شد و خمینی به مقام رهبری رسید. به فرمان خمینی لشگرکشی عظیم نظام برای سرکوب مردم کردستان به این استان آغاز و طی دو ماه جنگ و سرکوب، هزاران نفر از مردم استان های کردنشین را کشته، مجروح، اسیر، زندانی، شکنجه و اعدام کرد و سپاه پاسداران و نیروهای بسیج با همکاری پیشمرگان مسلمان که در زبان کردی آنان را جاش می نامند (خود فروخته، مزدور و خائن) کردستان به محاصره در آمد و اشغال نظامی شد.

دانشجویان  موسوم به پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را  اشغال و اعضای آن را به گروگان گرفتند. بحران گروگان گیری ۴۴۴ روز به طول انجامید. تلاش آمریکا برای نجات گروگان ها در کویر و طبس با کمک شوروی سابق نافرجام ماند.ن خست وزیر موقت مهدی بازرگان به همراه کابینه خود در اعتراض به گروگان گیری استعفا داد. ابوالحسن بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد. اولین مجلس شورای اسلامی انتخاب و مجلس سنا از تاریخ ایران حذف شد. در این مجلس حزب جمهوری اسلامی بیشترین اعضا را داشت، اما گروه های دیگری مانند نهضت آزادی نیز نمایندگان قابل توجهی داشتند. اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس انتخاب شد. با حضور افرادی مثل صادق زیبا کلام انقلاب فرهنگی  نظام برای اخراج دانشجویان آغاز شد، و هزاران دانشجو، استاد و کارمند از دانشگاه ها اخراج و هزاران نفر نیز بخاطر تعطیلی دانشگاه ها موفق به اتمام دوران تحصیلی خود نشدند. در همان موقع خمینی دستور تشکیل جهاد دانشگاهی را صادر کرد و «اسلامی‌سازی» دانشگاه‌ها را آغاز کرد. عفو بین‌الملل پس از ذکر حداقل ۱۰۰۰ اعدام پس از انقلاب، از ایران درخواست کرد که به اعدام‌ها و زندانی کردن شهروندان ایران پایان دهد. جنگ ایران و عراق پس از آتش توپخانه ایران در مرز بایوه و باشماق به چند روستا در خاک عراق، با بمباران تهران توسط جنگنده های عراق شروع شد. این جنگ به مدت هشت سال تا اوت ۱۹۸۸ ادامه داشت. بعد از حمله خمینی به ملی گراها، لیبرالها، چپ مجاهدین خلق و مارکسیست ها، چماقداران نظام تازه تاسیس برای فراهم کردن زمینه رسمی سرکوب این گروه ها، با حملات متعدد به تجمع های مسالمت آمیز و اعتراض های مدنی این گروه ها، زمینه سرکوب آنان را در خرداد ماه ۱۳۶۰ فراهم کردند. در جریان این سرکوب همه سازمان های در بالا آمده غیر قانونی شدند (در عمل، بجز حزب توده و سازمان فدائیان خلق اکثریت) باند خامنه ای، هاشمی رفسنجانی با همراهی احمد خمینی موفق شدند که از خمینی تائیدیه عزل ابوالحسن بنی صدر را  بگیرند و مجلس شورای اسلامی رئیس جمهور بنی صدر را پس از استیضاح برکنار کرد. 

انفجار بمب در مقر حزب جمهوری اسلامی ۷۳ مقام از جمله رئیس قوه قضاییه محمد بهشتی، چهار وزیر کابینه و ۲۷ نماینده مجلس را کشت. حکومت سازمان مجاهدین خلق را مسئول می دانست. نوبت به رئیس جمهوری محمدعلی رجایی رسید، اما در ۳۰ اوت در یک بمب گذاری به همراه محمدجواد باهنر نخست وزیر که از حزب جمهوری اسلامی بودند، آن ها نیز کشته شدند. در پی آن، علی خامنه ای برای اولین دوره از دو دوره چهار ساله به عنوان رئیس جمهور انتخاب و میرحسین موسوی به نخست وزیری منصوب شد. بنی صدر همراه مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق مخفیانه با یک هواپیمای نظامی از ایران گریختند.

 زندگی کوپنی و سهمیه بندی اقلام ضروری به خاطر جنگ هشت ساله توسط دولت موسوی کوپنی اجرا شد. اما ارزش ریال ایران در برابر ارزهای خارجی هم چنان معتبر بود. صادق قطب زاده وزیر امور خارجه سابق و بیش از ۱۰۰۰ نفر دیگر به اتهام برنامه ریزی برای کودتا و کشتن خمینی دستگیر شدند. او در تلویزیون به مشارکت خود در این کودتا اعتراف کرد. قطب زاده در شهریور ماه همان سال اعدام شد. خمینی یک اعلامیه هشت ماده ای را که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت برای مهار خودسری ها و قبیله گرائی حاکم بر نظام اسلامی صادر کرد. وی به قوه قضائیه و سپاه پاسداران نسبت به سوء استفاده از حقوق فردی در دستگیری، تفتیش و تصرف اموال و دخالت در زندگی مردم هشدار داد. او در ۲۲ دسامبر گفت: «ما نباید دست به ظلم بزنیم. ما نباید تحقیق کنیم که در خانه‌های مردم چه می‌گذرد.» در ۲۸ دسامبر، دادستان تهران و قم برکنار شدند. بعد از صدور اعلامیه خمینی و تسویه های موقت در دادگاه ها و در بین روحانیون، اختلافات درونی نظام آشکارتر شد و از نطفه صف بندی طبقاتی تعیین کننده ای در صحنه سیاسی و مذهبی ایران، رونمائی شد. آنارشیسم سیاسی حاکم بر حکومت مذهبی، چنان وسیع بود، که خمینی را مجبور به پذیرش و اعلام تعهد به مردم کند. خمینی متعهد شد که وقتی مردم “در مسیر درست قرار بگیرند” روحانیت از زندگی سیاسی عقب نشینی خواهد کرد. او در سخنرانی ۵ اکتبر ۱۳۶۳در جمع روحانیون نسبت به دامن زدن به اختلاف “شیطان” هشدار داد. دسامبر – آیت الله علی منتظری، که قرار بود جانشین و  وارث حکومت روح اله خمینی باشد، با انتقاد از انقلاب به دلیل نداشتن «شجاعت اخلاقی خاص»، اصلاحات دولت را خواستار شد.  در دومین انتخابات مجلس، حزب جمهوری اسلامی اکثریت کرسی ها را در اختیار گرفت، اما اختلافات بین محافظه کاران همراه و حامی رئیس جمهور علی خامنه ای و چپ های مرتبط با نخست وزیر میرحسین  موسوی، شدید و عریان تر شد. درخارج از ایران پس از اعلام رسمیت شورای ملی مقاومت ایران به رهبری سازمان مجاهدین خلق، رضا دوم پسر شاه متوفی در یک برنامه مخفیانه خود را پادشاه ایران اعلام کرد و خواستار سرنگونی رژیم خمینی شد. در ایران، خمینی به دلیل اختلافات داخلی حزب جمهوری اسلامی که در دولت نیز آشکار بود، این حزب را منحله اعلام کرد.

بخش دوم: از ترور بختیار، قاسملو و… این گزارش ادامه دارد.

https://akhbar-rooz.com/?p=164862 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کوروش طاهرنسب
کوروش طاهرنسب
1 سال قبل

خانم میترا گرامی
ممنون از یادآوری شما. اصل جمله مربوط به کارل مارکس است. اما لنین نیز آن را تکرار کرده بود. تذکر شما بجا و مستند تراست. شاد باشی

میترا
میترا
1 سال قبل

این گفته مارکس است. نه لینین ( لنین بدرستی گفته بود که دین و مذهب افیون توده ها است)

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x