جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

چند مهسای دیگر باید قربانی شود تا به این گونه فجایع در کشور پایان داده شود؟ – مسعود امیدی

فهم این نکته نباید چندان مشکل باشد که این درد به هیچ وجه کوچک تر از غم نان نیست. اگر می توان برای نان و کار و  معیشت به خیابان آمد و حقوق حداقلی خود را بر صاحبان قدرت تحمیل کرد، چرا نباید برای دفاع از حیثیت و...

یک فاجعه دردناک دیگر از زن ستیزی و طالبانیسم در کشورمان

فهم این نکته نباید چندان مشکل باشد که این درد به هیچ وجه کوچک تر از غم نان نیست. اگر می توان برای نان و کار و  معیشت به خیابان آمد و حقوق حداقلی خود را بر صاحبان قدرت تحمیل کرد، چرا نباید برای دفاع از حیثیت و آزادی و امنیت و آرامش و شرافت زنان، دختران، مادران و خواهران مان در سطح ملی فریاد خشم مان را بلندتر کنیم و خواسته عمومی برچیدن گشت ارشاد و لغو حجاب اجباری را به صاحبان قدرت تحمیل کنیم؟!

اهمیتِ امنیت، احترام ، آسایش و حقوق طبیعی و انسانی و شرافت دختران، خواهران، مادران و زنان ما کمتر از نان و کار و معیشت مان نیست.

از دیروز خبر بازداشت مهسا توسط گشت ارشاد و انتقال او به بازداشتگاه وزرا و انتقال پیکر نیمه جان او دو ساعت پس از بازداشت به بیمارستان کسری و پس از آن هم اعلام  پلیس مبنی بر سکته قلبی و مغزی ناگهانی او جامعه را در شوک و خشم فروخفته ای قرار داده است.  خبرهای روز جمعه حاکی از مرگ مهسا در بیمارستان است.

 از ۱۱۸ تلفن بیمارستان کسری را می گیرم. با بیمارستان تماس می گیرم. جویای حال مهسا امینی می شوم. (این گفتگو قبل از مرگ مهسا صورت گرفته است)

در کدام بخش بستری است؟

– مراقبت های ویژه.

در بخش مراقبت های ویژه گوشی را برمی دارند:

– می خواستم از حال مهسا امینی باخبر شوم.

شما چه نسبتی با ایشان دارید؟

نسبتی ندارم. یک شهروند و هموطنش هستم و نگران حالش هستم.

چطور بگویم آقا ، تمام سیستم های بدنش از کار افتاده، وضعیتش به هیچ وجه خوب نیست.

– آیا امیدی به بازگشت و احیایش وجود دارد؟

باید معجزه ای رخ بدهد!

یک عضو کمیسیون امنیت ملی در واکنش به این حادثه نوشت:

«مهمان عزیز سنندجی، زنده بمان
مرگ سهم تو نیست
حق ما مسئولانی است که این گونه ارشاد و هدایت را می بینیم و ساکتیم!
پاشو دختر ایران
ظلم ابدی نیست»

در ادامه این نوشته آمده است :

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند / نظر حرام بکردند و خون خلق حلال.

دردا که مهسا اولین قربانی ارشاد طالبانیستی و زن ستیزی ارتجاعی و قرون وسطایی در کشور ما نیست. اگر سازوکاری برای شناسایی، محاکمه و مجازات اسیدپاشان اصفهان وجود داشت، اگر سیستم اثربخشی برای محاکمه و مجازات قاتلین محفلی کرمان وجود داشت، اگر سیستمی برای محاکمه و مجازات قاتلین دکتر زهرا بنی یعقوب و زهرا  کاظمی  خبرنگار ایرانی – کانادایی وجود داشت، اگر سیستمی برای پیگیری و روشن کردن چگونگی مرگ ترانه موسوی و شناسایی و محاکمه و مجازات قاتلین او وجود داشت، اگر کسی وجود داشت که پاسخگوی اعتراف تلویزیونی سپیده رشنو و آثار به جا مانده از ضرب و جرح بر صورت و چشم راستش باشد، اگر اثری از استقلال قوا به عنوان رکن مهم جمهوریت وجود داشت و از اراده و اختیار محاکمه و مجازات چنین مجرمانی برخوردار بود، و اگر مطبوعات آزاد و احزاب آزادی در این جامعه وجود داشتند، اگر حق اعتراض عمومی و راه پیمایی برابر اصل ۲۷  قانون اساسی مجاز بود و اگر حداقلی از شرافت در نمایندگان مجلس یافت می شد تا در نطق های پیش از دستورشان این پدیده های توحش را به نقد و چالش بکشند و دولت را به دلیل نقض حقوق طبیعی و شهروندی مردم مورد استیضاح قرار دهند و اگر به جای ترویج و توصیه تجاوز به حقوق زنان تحت عنوان آتش به اختیار، به نظارت و کنترل رعایت حقوق حداقلی طبیعی و قانونی مردم توصیه می شد و …. امروز شاهد این گونه فجایع نبودیم.

این فجایع محصول انباشت سال ها و دهه ها توصیه، توجیه، حمایت و هدایت رویکرد آتش به اختیاری است. امروز زنان و دختران و مادران و خواهران ما در سطح کشور در معرض تهدید چنین توحش ها و فجایعی قرار دارند.

مشکل جامعه ما فقط اجرای دستورکارهای نئولیبرالی و به فلاکت کشاندن مردم، نابودی اقتصاد ملی، فساد نهادینه شده و ساختاری و سرکوب فعالان کارگری و …نیست. در تمام رژیم های سرمایه داری این رویکردها را دنبال می کنند. ما در اینجا با نوعی رویکرد قرون وسطایی به حقوق انسان ها به ویژه حقوق طبیعی زنان و نوعی زن ستیزی ریشه دار در ارکان ایدئولوژیک و هویتی نظام مسلط مواجهیم که هر از چند گاهی فاجعه ای از این دست را خلق می کند و وجدان جامعه را به شدت دچار آزردگی و خشم نفرت می کند. توده های مردم در مهسا، دختر، خواهر و عزیز خود را می بینند.

مسئولیت این جنایت تنها به کسی که مهسا را مورد ضرب و شتم قرار داده است، مربوط نمی شود بلکه به:

  • همه آنهایی مربوط است که جنایات و نقض حقوق طبیعی و قانونی شهروندان به ویژه زنان را دیدند و می بینند و سکوت می کنند.
  • آن ها که در جایگاه قضایی، وظایف قضایی خود را برای شناسایی و بازداشت و محاکمه متجاوزان به حقوق انسان ها و به ویژه زنان هیچ گاه به درستی انجام نداده، مماشات با مجرمان را پیشه کرده  و به هر دلیل متجاوزان به حقوق زنان را مجازات نکرده اند.
  • آن هایی که به جای توصیه به رعایت قوانین و حقوق طبیعی انسان ها، فرمان آتش به اختیار داده و متجاوزین به حقوق انسان ها را در دایره ای از امنیت قرار دادند.
  • آن هایی که به عنوان نماینده در مجلس نه تنها هیچ گامی برای تامین حقوق انسانی مردم  و به ویژه زنان برنداشتند بلکه در قالب روابط رانتی و باندهای فساد، منافع شخصی خود را دنبال کردند و از شجاعت و شهامت نقد این فضای ضد دموکراتیک و ضد انسانی هیچ گاه سخنی از آن ها شنیده نشد و گامی برنداشتند.
  • مسئولیت این جنایت امروز بر عهده آن هایی هم هست که کژاندیشانه و ساده لوحانه در ساختار حاکم در جستجوی جهت گیری ضدامپریالیستی و عدالتخواهانه و تامین مطالبات معیشتی مردم اند و حتی علاقمندند که از چشم انداز دموکراتیزاسیون این ساختار نیز سخن بگویند. همان ها که تمرکز بر مطالبات و حقوق طبیعی زنان را اولویت خود نمی دانند و دست و دهان مزدوران غربی و رسانه هایشان را برای سخنگویی و هدایت و دفاع از این مطالبه گری ها و اعتراضات و اعمال هژمونی بر آن ها باز گذاشته اند. عاملان و توجیه کنندگان و هدایت کنندگان و آمران این توحش اگر جهت گیری ضدآمریکایی هم داشته باشد و اگر هم در راستای تقویت چندجانبه گرایی در برابر جهان تک قطبی تحت سیطره آمریکا حرکت کنند، همچنان ارتجاعی و ضدمردمی خواهند بود.

چه اتفاقی باید بیافتد که اراده جامعه ایرانی به کار بیافتد و با اعتراض گسترده خود، با درخواست محاکمه و مجازات عاملین و آمرین این جنایت و  اهانت و نقض حقوق طبیعی و انسانی زنان پایان دهد؟!

فهم این نکته نباید چندان مشکل باشد که این درد به هیچ وجه کوچک تر از غم نان نیست. اگر می توان برای نان و کار و  معیشت به خیابان آمد و حقوق حداقلی خود را بر صاحبان قدرت تحمیل کرد، چرا نباید برای دفاع از حیثیت و آزادی و امنیت و آرامش و شرافت زنان، دختران، مادران و خواهران مان در سطح ملی فریاد خشم مان را بلندتر کنیم و خواسته عمومی برچیدن گشت ارشاد و لغو حجاب اجباری را به صاحبان قدرت تحمیل کنیم؟! تجربه نشان داده است که این شدنی است و مطالبه گری و کنشگری گسترده جواب می دهد. تجربه جنبش سراسری بازنشستگان را از یاد نبریم. 

۲۵ شهریور ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=168976 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
peerooz
peerooz
1 سال قبل

سر تا سر نشریات مجازی فارسی مملو از اعلامیه های گوناگونی ست که با عرض معذرت “برای فاطی تنبان نخواهد شد”. بجای آن, اگر ما این نبودیم که هستیم, فردای این مصیبت, تمام بانوان همدرد باید از این فرصت استفاده کرده و بی حجاب به خیابان می آمدند. آمدند؟ نه نیامدند. یعنی “ما اینیم”. بقیه باد هواست,”نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش”.اما اگر آمدند ,با طلب پوزش حرف خود را پس میگیرم. همین.

سعید صالحی
سعید صالحی
1 سال قبل

آقای نویسنده پرسیده چند مهسای دیگر باید قربانی شوند.

تا زمانی که این رژیم زن ستیز بر سر کار است ، زن ها قربانی می شوند.

مریم سرشار
مریم سرشار
1 سال قبل

وقتی در سال ۵۷ فریاد میزدیم که مردم از آخوند حمایت و طبعیت نکنید که بیچاره تان میکنند. بخرج اکثریت مردم مسلمان نمیرفت و رفتند و به جمهوری اسلامیشان رای آری دادند.این است نتیجه آن اسلام عزیزشان. که آیت الله میگوید مگر مردم حقی هم دارند؟ و حقیقت را میگوید اسلام همینست که متخصص اسلام میگوید نه آنکه مادر بزرگ میگفت.

مازنی
مازنی
1 سال قبل

نقل قول نویسنده از عضو جنایتگار کمیسیون امنیت مجلس اسلامی در تأیید بحث خودش بازهم نشانه ای است از خطی که مایل است جمهوری اسلامی را دو تکه (خوب و بد) معرفی کند و این همان خط راه توده است با این تفاوت که اینبار خوبها طرفداران روسیه و چین هستند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x