دستت را می گیرم
و تو برمی خیزی.
ای سرزمین برخاسته ی من!
خشم ما
بزرگتر از قدرت آن هاست
که ما را
به جرم گرسنگی
گلوله می خورانَد.
من پریروز مُردم
دیروز مُردم
امروز مُردم
ساعتی پیش مُردم
میمیرم ساعت به ساعت
دم به دم.
ای سرزمین من
بلند میشوی و می ایستی بر تَرسَت
و با تمام بودت
میکوبی پای بر سینه ی زمین و
دست به دست
و می افروزی آن به آن
در چشمان هراس زده ی قدرت
آتش جهنم را.
می گویی:
تشنه ام
تشنه ی این پنج حرف و پنج واژه:
آ فتاب
ز ندگی
ا نتخاب
د وست داشتن و
ی کرنگی
ای سرزمین سرخ من
می گویی
پیوند آزادی و قفس
گنجشک و گلوله
خون و خیابان
من
و مرگ
که نیمه ی دیگر من است
دیگر چه چیز را میخواهد بگیرد
از من
ای سرزمین تشنه ی من
ای سرزمین…
آبان ۱۴۰۱