سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

«فرهنگ» – مارال سعید

Culture

دوستی به فَغان که؛ بس کن! “تغییر” سراسر به گفتار نیست / دو صَد گفته، چون نیم کِردار نیست!

گفتمش: آری؛ ناگهان، گریه آرامَم رُبود …

حق با اوست، لیک دردِ “ما” دردِ فرهنگ است، والّا “ما” بسیار کوشیده ایم تا به “استبداد” دهیم پایان. پس از چه روست که همچنان در دایره-ی شیطانیِ “استبداد” می گردیم و می گردیم؟

من مُنکِر تلاش به هر شکلِ آن برای تغییر و به زیر کشیدنِ دیکتاتور نیستم. اما؛ بدون فرهنگِ آزادیخواهی، بدون فرهنگ عدالتجوئی و بدون فرهنگ دمکراسی، می خواهیم با “دیکتاتوری” چه کنیم؟ مگر نه آنکه از زِهدانِ همین فرهنگ دیکتاتوری-ست که دیکتاتورها پا به عرصه-ی وجود می نَهند! پس؛ اگر پای به رَه می نَهیم تا تغییر دهیم و دیکتاتور را به زیر کشیم، بایست هَماره و بی وَقفه در حوضِ دمکراسی-خواهی، آزادیخواهی و عدالتجوئی، تن و جان-مان را بشوئیم و با پرسش و گفت-و-گو، قوّت و ضعف-های-مان را به چالش بکشیم، و نَهراسیم از بیماری-مان! با عبور از همین دهلیز است که می توان پا به عرصه-ی “ایرانی نوین” نهاد.

و در این راه؛ راهِ آموختن و تمرینِ فرهنگ آزادی و دمکراسی و عدالت، ما” ابتدا نیازمند تئوری هستیم و سپس تمرینِ-عملیِ این تئوری! این تئوری-ها، وَحی آسمانی نخواهند بود، و همچون کلام-الله یکبار برای همیشه نمی توانند؛ بیایند و باشند. این تئوری-ها از دلِ همین پرسش-ها و گفت-و-گو-ها و بحث-های شفّاف و بدون لُکنَت در بین خود-مان شکل می گیرند، و پا به عَرصه-ی اجتماع می نَهند. نمی توانیم کارِ-فرهنگ-سازی را به بعد از تغییر و به زیر کشیدن دیکتاتور موکول کنیم! بارِ گرانی-ست و ما ناچار به بُردن این باریم. چرا که؛ مادران و پدران-مان در بُردن این بارِ گران کاهِلی کردند. آری؛ باید دیگر شویم تا به شویم و بتوانیم به بسازیم و بهتر زندگی کنیم. و یاد-مان باشد؛ این دیگر-شدن یک رَوَند است. هیچ قوم وملّتی به یکباره دیگر-نگشته است.

باوَرَت نیست که؛ در درون هریک از ما پتانسیل بالقوّه-ی دیکتاتور-شدن هست؟! 

یک مثال ساده: آن نگاهی که بدونِ داشتنِ هیچیک از ابزارِ قَهر، امروز و در ابتدایِ جنبشِ “زن زندگی آزادی” تلاش دارد؛ میانِ ایرانیان جدائی-افکند و همان بحثِ موریانه خورده-ی “خودی و غیر-خودی” را در هر موضع و موضوع؛ و در لباسِ ایدئولوژیک به رویِ میز بگذارد، و به لطایف-الحیل تلاش دارد؛ به “ما” حُقنِه-کند: این سلطنت-خواه است و هنوز خون فدائیان و مجاهدان روی دستانش هست، این یکی زرتشتی-ست دستش تا مَرفَق در خون مَزدکیان بوده، این ارمنی-ست و همکار روس-ها بوده، این یهودیست و جاسوس اسرائیل است، آه؛ او کُرد است و تجزیه-طلب، و این یکی؛ بلوچ است و عاملِ سَلفی-ها، آن؛ آن عَرب است و عاملِ سعودی، تا بالاخره می رسیم به؛ این اصلاح-طلب است و در فَجایع جمهوری اسلامی شریک بوده، رفیق؛ پای اینها را به خانه-ی ما باز-نکن!  

حال تو بگو؛ با این نگاهِ واگرایِ ایدئولوژی زده؛ما” می خواهیم به کجا برسیم؟ آیا این نگاه با نگاهِ-جمهوری-اسلامی تفاوتی ماهَوی دارد؟ با این “فرهنگ” با این “ترازو” آیا هیچ ایرانی برای ساختنِ “ایرانی کمی بهتر و انسانی-تر” باقی می ماند؟ حتی اگر بماند، فکر-می-کنی صاحبان این اندیشه، بتوانند حقوقی-برابر برای جامعه-ی رنگین کمانیِ ایران حتّی تصوّر-کنند؟  

چرا چهره درهم میکشی؟

١۵٠ سال است در شعار همگرائیم و در عمل واگرا! چرا؟

پرسش همچنان باقی-ست: چرا “ما” که از جانمان برای به زیر-کشیدن دیکتاتور می گذریم، دوباره اسیر دیکتاتوری دیگری می شویم؟ اشکال کجاست؟

هم-میهن گرامی؛ اگر کارِ فرهنگ را کارِ گِل می اِنگاری، راهِ خویش گیر؛ که در سَرایِ “فرهنگ” باید مهربان بود و فروتن؛ صبورانه، آهسته رفت؛ شب و روز، چون مور!

https://akhbar-rooz.com/?p=186730 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ف. زُهری
ف. زُهری
1 سال قبل

خانم مورال سعید گرامی ،
لازم نبود که غول های بی شاخ و دمبی چون آدولف هیتلر ، موسولینی ، ژنرال فرانکو و…..آن دوره ی وحشتناک جنگ جهانی دوم را در سراسر جهان راه بیاندارند تا اروپا ، شمال آفریقا ، چین وژاپن و استرالیا در آتش بسوزندو میلیونها نفر جان خود را از دست بدهند تا بعداز پایان جنگ جهانی دوم مردم آلمان ، ایتالیا ، ژاپن تولد دیگری داشته باشند و براه ترقی و سازندگی روی بیاورند.

آلمان و ایتالیا و ژاپن با تمام فرهنگ غنی و تاریخی خود از مناسبات فاسد اجتماعی و بحران های اقتصادی و اختلافات منافع استعمارگران جهان و غارت ظالمانه آنها که برای سهم بیشتر به جنگ جهانی اولی متوسل شدند.در بحران های بعدی آسیب جدی خوردند که در بحران جهانی دهه ۳۰ قزن بیستم باعث ظهور نازیسم و فاشیسنم در کشورهای یاد شده گردید.
این ها را گفتم که بیاد داشته باشیم «قرار دادهای اجتماعی » از انقلاب کبیر فرانسه تا بعداز فروپاشی فاشیسم و نازیسم و بعد…. می تواند آغازی برای پروسه ی دموکراسیزاسیون در جامعه ای نابود شده مثل آلمان ، ایتالیا ، ژاپن و…. باشد.
در ایران خودمان بعداز اشغال متفقین در شهریور ۱۳۲۰ و تبعید رضاشاه ، مشروطه و دموکراسیزاسیون جان تازه گرفت و مردم از طریق احزاب مختلف به شرکت در فعالیت های اجتماعی و سیاسی روی آوردند.
بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ «قرارداد اجتماعی » دیگری حاکم شد. بعداز انقلاب ۵۷ حکومت اسلامی اصلا منکر هر نوع «قرار داد اجتماعی » ست چون همه چیز را از قبل در فقه و شرع برای این ها تعیین کرده ست و ضد فرهنگ اند !

با تمام توجه و بهائی که به نقش فرهنگ درخدمت برون رفت از بحران های فردی و اجتماعی باید داد. نقش «قراردادهای اجتماعی » را برای زمینه سازی و شرکت اقشار مختلف مردم در کارهای اجتماعی را لازم و تعیین کننده ست. همین باعث آزادی انرژی فراوانی که تحت فشاربود شد. باعث شکوفائی ما از سال ۱۳۲۰به بعد شد که موجب شتاب گرفتن فعالیت فرهنگی در جامعه ایرانی شد. تحولات و دستاورد های فرهنگی آن هرگز فراموش نخواهد شد و راهنما و الهام بخش نسل های بعد گردید.«قرار داد های اجتماعی » می تواند «ظروف» دموکراسیزاسیون و فرهنگ سازی و فرهنگ ورزی را در جامعه بسازد و از آن ها حفاظت کند.تباهی دوران ۴۴ ساله تائید این موضوع ست .حساب کنیم که مردم ایران در فراز و نشیب تاریخ و تحت سیطره حکومت های مختلف چگونه واکنش نشان داده اند و تولیدات فرهنگی در کدام برهه از نظر کمی و کیفی درخشان بوده اند.

ف. زُهری
ف. زُهری
1 سال قبل
پاسخ به  ف. زُهری

خانم مارال سعید از این که نام شما را غلط تایپ کردم صمیمانه پوزش می خواهم

مارال
مارال
1 سال قبل
پاسخ به  ف. زُهری

با تشکر از شما خانم/آقای زُهری؛ آنچه را به اشاره درباره-ی اروپا گفتید نیازمند وقت دیگریست. اما درباره-ی ایران؛ آنهم حدفاصل شهریور ١٣٢٠ تا بهمن ١٣۵٧ که شما از فعالیتها آن دوران با عنوان ظرف-سازی “قراردادهای اجتماعی” نام برده اید و مهمتر از “فرهنگ سازی” که خواست و نظر من است، برشمرده اید، باید بگویم: دوست گرامی؛ جریانهای سیاسی فعال آن دوران و بالطبع “ما” اگر اندکی مجهز به “فرهنگ” می بودیم؛ حالمان چنین زار نمی گشت که امروز تحت حکومتی دقیانوسی و به ظن بعضی “ضدامپریالیست” باشیم.

هم-میهن نازنینم؛ دمکراسی یک فرهنگ است که بنیانش بر پذیرش برابر حقوق “دیگری” نهاده شده است، بنیانی که در فرهنگ دیرینه سال ایران واقعاً جایش خالیست.

اگر آن “قراردادهای اجتماعی” برآیند یک فرهنگ می بود، شما باید پاسخ بگوئید؛ چگونه خمینی توانست در کوتاه زمان بر آن “قراردادهای اجتماعی” خط بُطلان بکشد و ما هیچ نگفتیم. و حتماً در جریان هستید که بسیار “پدرسالاران سیاسی” آن دوره با او همنوا گشتند.

ما رهروان جنبش “زن زندگی آزادی” بایست با خودمان روراست باشیم و نقطه-ی عزیمت-مان “راست گوئی” باشد. “ما” مشکلات عدیده-ی فرهنگی داریم، که باید به تک تک آنها در طول راه تا رسیدن به آن غایت مطلوب بپردازیم. 

داریوش لعل ریا حی
داریوش لعل ریا حی
1 سال قبل

اولین پرسشی که در گیر آنم این است بدانم ، غیبت نسبتآ طولانی شما در نوشتن و به بحث فرار دادن موضوعات در گیر جامعه ما ، علتش چه چیزی ، ممکن است باشد؟ در این میانه آن چه نمی توانید بر قلم جاری سازید ، این است که جهت گیری سیاسی خود را مطرح نکنید . چرایش این جاست که شما در هر دو سوی سکویی هستید که یک سوی آن خیل هم وطنانی گرفتار در ظلمت ، فساد ، خرافات و دیگر اجحافات فرار گرفته اند که خواهان برخورد ریشه ای با نظام بوده و از اصلاحات عبور کرده اند . و آن سوی دیگر انبان فکری ، رسانه ای و حتا شبه نظامی غرب در بسیاری از زمینه هاست که نمی توانید آن را نا دیده انگارید و جهت گیری سیاسی ، نکنید . هم فکران قدیمی شما ، بَردار آن چه در اندیشه دارند مدتی است که به راست پیچیده است و به نظر من که خودم نیز در این برزخ گرفتارم ، سکوت عاقلانه تر است . ….. این است که قلم تان که ناچار از نوشتن است و نمی تواند ننویسد . فرهنگ را هدفی برای شکافتن ، این معضل اجتامفی انتخاب کرده است . و شما چه موجز و حقیقی آن را نگاشته اید .. دیکتاتوری درد نهفته در ذات یک یک ماست . قبل هز هر انقلاب دیگری ، باید بیاموزیم ، آن چه را که در دامان مادر نیاموخته ایم . و دیگر کلام این که ما هنوز در ابتدای فهمیدن ، چرایی این خیزش بزرگ هستیم . و زنان ما سهمشان را زمین نخواهند گذاست .

مارال
مارال
1 سال قبل

ممنونم از توجه شما. جناب ریاحی اگر می پذیریم جنبش “زن زندگی آزادی” را بایست هرکدام بقدر وسع بکوشیم و هرآنچه باید را در طول راه بیاموزیم. اگر بنشینیم و سکوت اختیار کنیم، به این جرم که دانشمان محدود است، فردا فرزندان و فرزندان فرزندانمان بر من و شما نخواهند بخشید. پس؛ همراه شو عزیز

peerooz
peerooz
1 سال قبل

سرکار خانم مارال,
آهسته, تا با هم برویم. چگونه آب سلطنت طلب و جمهوری خواه و اصولگرا و اصلاح طلب و مجاهد و فدائی و غیره و غیره میتواند در یک جو برود؟ نرفته است و نمیرود. حکومت اکثریت راه حل عملی بوده است که به معنی ظلم به اقلیت است. در آمریکا خواستند این را درست کنند به ایالت های کم جمعیت دو سناتور دادند, اکنون آنها صاحب مملکت شده اند. اتحاد اقلیت های افراطی هم, نتانیاهو را سر کار آورد و نمونه های دیگر. “از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود”. راه حل بهتری دارید؟ 

مارال
مارال
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

پیشنهاد میکنم پاسخ را نه از زبان من که از قلم آقای جاسکی در “دیگر بس است” بخش سوم بجوئید (در اخبارروز

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  مارال

سرکار خانم مارال,
ممنون از ارایه راه حل و معرفی لابد به نظر شما خاتم الانبیاء که حجت را برای سعادت بشر با حکم لغو اعدام و شکنجه تمام کرده اند. ناگفته نماند که در مقایسه با ایجاز, در این بحر طویل ها به ندرت نکته نا گفته ای وجود دارد و جز نهادن پریشانی بر سر پریشانی و ایجاد سرگیجه بیشتر, نتیجه عملی دیگری ندارند. 

در عمر کوتاه خود در مقایسه با میلیون ها سال عمر “تکامل!” بشر, شاهد خونریزی ها و فجایع جنگ های بین الملل دوم , کره, ویتنام, افغانستان, عراق, سوریه, سودان, یمن, اکراین,کشورهای آفریقایی و غیره بوده و مصیبت ها و بدبختی های ناشی از تحریم های گسترده بر نیمی از مردم جهان را مشاهده کرده ایم. هنوز هم میبینیم که این موجود دو پا با با توسعه زراد خانه های اتمی و انگولک کردن کشورهای دیگر در پی ایجاد درگیری های بیشتر است. از تخریب محیط زیست هم سخنی نمیگویم. امید که شما درست بگوئید و مثلا با لغو اعدام و شکنحه و غیره , دنیا بهشت برین شود و چون آدمیزاده با امید زنده است باید گفت “به صحرای دل بی حاصل ما, گیاه نا امیدی هم نرویید”ه است . 

مشکل بزرگ ما اینست که در دنیا بیش از “انسان”, “حیوان” داریم و نمیدانیم چگونه میشود این مساله را حل کرد. 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x