سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

بیماری توهم قدرت سید علی خامنه ای،ضرورت مبارزه باکاست روحانیون نظامی – حسن نادری

مقدمه

از دست دادن حس واقعیت، عدم تحمل نقد و تعارض، دخالت در همه امور، وسواس نسبت به تصویر خود و سوء استفاده از قدرت.. اینها برخی از علائم یک بیماری روانی مرتبط با اعمال قدرت، علائمی از بیماری غرور هستند.

شخصیت به عنوان یک سنتز در نزد یک فرد معین، ادغام پویای اجزای شناختی، محرکه و عاطفی تعریف می شود. ترکیب این عوامل مختلف ویژگی های شخصیتی را تشکیل می دهد، یعنی شیوه های ارتباطی فرد، نحوه درک او از جهان و نحوه  تفکر او ازمحیط اطرافش است.

شخصیت تنها زمانی دچار آسیب‌شناسی(پاتولوژی) می‌شود که انعطاف خود را از دست می دهد و منجر به پاسخ‌های نامناسب و هذیانگویی می شود و منبع رنجی که بیمار احساس می‌کند یا تغییر قابل توجهی درعملکرد اجتماعی او دیده می‌شود. سازمان جهانی بهداشت در ویرایش دهم طبقه‌بندی بین‌المللی بیماری‌ها،پاتولوژی را  اینطور تعریف می کند:

«الگوهای رفتاری عمیقا ریشه‌دار و ثابت که از واکنش‌های انعطاف‌ناپذیر به موقعیت‌های فردی و اجتماعی با ماهیت بسیار متنوع تشکیل می شوند. الگوهای رفتاری نشان دهنده انحرافات شدید یا قابل توجه در ادراک، افکار، احساسات و به ویژه روابط با دیگران نسبت به افراد عادی در فرهنگ معین هستند».

 مطالعه شخصیت آسیب شناسی بر دو رویکرد استوار است:

رویکردی چند بُعدی، که شامل توصیف شخصیت یک سوژه بر اساس مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی کم و بیش مشخص شده(چند بُعدی) است: بنابراین، یک فرد می تواند کم و بیش عملکرد واکنشی برونگرا، درونگرا، فاقد اراده و غیره باشد.

رویکرد دیگربا اصطلاح مقوله ای است که شامل تعریف چند نوع شخصیت بیمارگونه و تحقیق در مورد سوژه مشخصی است که ویژگی های یک یا چند نوع از اینگونه بیماری را ارائه می دهد یا خیر. این رویکرد مربوط به کلینیک روانپزشکی است .ارتباط بین اختلالات شخصیت و آسیب شناسی روانپزشکی دیده می شود.

یکی از آسیب شناسی شخصیتی پرستش افراطی مرید و مراد در ادای دینی  است که انسان به خدا، پیامبر یا قدیس ابراز می کند. برای یک دین معین، پرستش نیز مجموعه ای از مناسک و مراسمی است که به وسیله آنها ادای احترام می شود. در معنای مجازی، پرستش به معنای تحسین و آغشته به احترام است. احترام پایدار یا موقت تا زمان دستیابی به چیزی که در حال انتظار است.

اما کیش شخصیت، تحسین  افراطی نسبت به رئیس دولت، یا رهبر در یک رژیم است. به طریق اولی، می تواند برای هر فرد برجسته ای که تبلیغات رسانه ای بالایی دارد اعمال شود. یا تقبیح قدرت بیش از حد یک رهبر. کیش شخصیت با ابزارهای مختلف تبلیغاتی حفظ می شود و به ویژه نیاز گسترده ای به خودجوش بودن یا نبودن رسانه ها و رویدادها، راهپیمایی ها و تظاهرات دارد.

عبارت کیش شخصیت  از”سخنرانی نیکیتا خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۶ می آید که اشاره به کیش شخصیت استالین است”. این عبارت که در ابتدا برای محکوم کردن استالینیسم و ​​تبلیغات به نفع «پدر خلق‌ها»، جوزف استالین، به کار می‌رفت به سرعت در مورد تمام افراط‌های خودمحورانه در رژیم‌های توتالیتر(مانند رومانی با نیکولای

چائوشسکو، در چین با مائوتسه تونگ …) یا ضد کمونیست ها با نازیسم و ​​تاکید مداوم آن بر پیشوایی هیتلر(فورر)، فرانکیسم اسپانیایی که «به لطف خدا»(کائودیلو) به قدرت رسید، سالازاریسم پرتغالی یا فاشیسم ایتالیایی با کیش « دوچه » رهبر،پیشوار بنیتو موسولینی ترویج می شدند.

کیش رهبری هرگز از ایجاد یک مشکل سیاسی و اجتماعی متوقف نشد:

 امپراتورهای روم در طی یک مراسم به درجه خدایی می رسند، پادشاه اغلب به عنوان “پدر ملت” در نظر گرفته می شود و اقتدار اواغلب با یک فرمان الهی ترکیب می شود. شخصیت «رهبر» در همه جا حاضر است و سوژه هایش را از اسکناس تا تمبر، از سکه تا پرتره های آویزان شده در دادگاه ها و ادارات و… توالت های عمومی! همراهی می کند و در همه جا حضور دارد.

جامعه ای که می خواهد دموکراتیک باشد اجازه ندارد این عادات فئودالی را در یک رانش خود محورانه کپی کند.

 قرن بیستم و بیست و یکم ابزارهای فنی را برای پوشش رسانه ای بی سابقه ای از کیش دوران فئودالی ارائه می دهند و از طریق رادیو روزنامه ها یا بیلبردها و بُنر بزرگ شخص رهبر، پیشوا، پدر کوچک مردم، سکاندار بزرگ، کائودیلو اسپانیایی، دوچه ایتالیایی، رئیس جمهور یا نامزد ریاست جمهوری بطور دائم در زندگی خصوصی هر شهروند فاقد فرهنگ تامل روزانه تلقین شده ونفوذ می کند. و شخصیت « برادر بزرگ» در رمُان جرج اورول را می پروراند.

متاسفانه « کیش شخصیت» هنوز بر بی فرهنگ ترین افراد و ویرانه های فقر فرهنگی لانه کرده است. چند نمونه زیر حاکی از رفتار آنهاست.

تروخیو که از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۱ در جمهوری سنت دومینیک در قدرت بود، کیش شخصیتی قوی را در اطراف خود ایجاد کرد و رسماً خود را “عالیجناب دکتر رافائل لئونیداس تروخیلو مولینا، رئیس جمهور محترم جمهوری، خیرخواه میهن و بنیانگذار استقلال مالی میهن” نامید. هزاران مجسمه از او ساخته شد و نام پایتخت کشور را به شهر تروخیو تغییر داد.

در کره شمالی، از سنین کودکی، شهروندان در برابر مجسمه های غول پیکر کیم ایل سونگ، ملقب به رئیس جمهور ابدی، یا جانشین خاندانش، کیم جونگ ایل، پسرش،با خطاب دادن رهبرعزیز تعظیم می کنند.

در خاورمیانه، این عبارت در مورد سران کشورهای غیر دموکراتیک که تقریباً درهرگوشه خیابان پرتره های خود را تحمیل می کنند و رهبران مذهبی مانند خمینی را به درجه امام،پیشوا و جانشین او سیدعلی خامنه ای را به مقام معظم، رهبر و امام علی و نماینده امام زمان ارتقاء می دهند. خضوح در مقابل قبرهای امامان شیعه و خمینی،حد پرستش را از قالب غیر مادی به مادی تقلیل می دهند.

در عراق، صدام حسین پس از اعدام تمام مخالفان احتمالی در درون حزب بحث که او را به قدرت رسانده بود، قدرتی را با محوریت شخصیت خود ایجاد کرد. برای این کار، محتوای آموزشی در مدارس ابتدایی را تغییرداد ، با قرار دادن افرادی از قبیله یا روستای زادگاهش در نهادهای اداری

برای کمک به او و با نشانه‌ای از فرقه مرتبط با صحنه‌پردازی‌اش، خود را در قالب‌های مختلف نشان می‌دهد. ادامه دهنده امپراتوری دوران بین النهرین و آشور که این کشور بخشی از تاریخ خود را جذب کرده بود.

در ترکمنستان، رژیم صفرمراد نیازوف، خود رابا عنوان « پدر ترکمن» یک کیش شخصیتی ایجاد کرد. ترکمن ها هم با میل یا با اجبار به تقلید از کتاب سرخ مائو، کتاب روهنما« کتاب روح» نوشته نیازوف را که به گفته او از قرآن الهام گرفته است را تقدیس می کنند.

نمونه های اینگونه کیش شخصیت را کم و بیش می توان در خاورمیانه،آفریقا و آسیا و قاره آمریکا دید. کیش شخصیت با میزان دموکراسی و اعتلای فرهنگی  نسبت معکوس دارد.

مسئله توهم قدرت دوران و زمانه ای را پشت سر گذاشته است. این یک واقعیت همیشگی و جهانی است که همه فرهنگ ها و تمدن ها را تحت تأثیر قرار می دهد. مردان همیشه تمایل به داشتن قدرت و تسخیر قدرت داشته و دارند. فقط  درروند تسخیر قدرت و حتی در اثربخشی آن، بسیاری از آنها توسط امتیازاتی که این قدرت به آنها می‌دهد، غرق فساد می شوند . برخی دیگر با ایجاد جهنم بر روی زمین برای مردمی که انتظار خوشبختی دارند خیلی سریع در توهم قدرت لغزیدند.

تار و پود اعمال قدرت در آفریقا،آسیا، خاورمیانه و خاور نزدیک نیز پیچ و خم های توهم قدرت را برای ما آشکار می کند. همچنین پیچ و خم های توهم قدرت که رژیم ها و سیاستمداران به آن سوق می دهند را آشکار می کنند. همه اینها، با کمال تعجب وعلیرغم برخورداری از قانون اساسی با تاکید بر تفکیک قوای سه گانه: اجرایی، مقننه و قضائیه، همراه است.

تئوری تفکیک قوا که توسط جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴) و مونتسکیو (۱۷۵۵-۱۶۸۹)  با هدف تفکیک کارکردهای مختلف دولت، به منظور محدود کردن خودسری و جلوگیری از سوء استفاده‌های مرتبط با اعمال مأموریت‌های حاکمیتی و دیکتاتوری ابداع شد.

هدفی که مونتسکیو برای این نظریه تعیین کرده است، دستیابی به توازن قوای مختلف است: «برای اینکه از قدرت نتوان سوء استفاده کرد، لازم است که با درنظر گرفتن همه چیزها، قدرت(قدرت مردم) باید قدرت حاکم را متوقف کند».

این نظریه قویاً الهام‌بخش تدوین‌کنندگان قانون اساسی آمریکا بود که در سال ۱۷۸۷ یک سیستم ریاست‌ جمهوری را براساس تفکیک شدید سه قوه تنظیم کردند. با این وجود، ابزارهای کنترل و اقدام متقابل طراحی شده که مطابق با دکترین” کنترل و تعادل ” بود . به منظور جلوگیری از سوء استفاده هر یک از قوا ازاختیارات خود، رای دهندگان آمریکایی تقسیم دقیق اختیارات بین نهادهای فدرال و ایالت های فدرال را پیش بینی کرده اند. آنها همچنین قدرت قانونگذاری را بین دو مجلس تقسیم کردند، به رئیس جمهورحق وتو درمتون قانونگذاری دادند و درعین حال توانایی سنا در مخالفت با انتصابات رئیس جمهور یا حتی معاهدات بین المللی مورد مذاکره توسط دولت را به رسمیت شناختند.

بنابراین، بسیاری از رژیم‌ها اصل همکاری قوای مختلف را به جدایی دقیق آنها ترجیح می‌دهند: تمایز بین قوه مقننه، مجریه و قضائیه همچنان باقی است، اما این قوا ابزارهای عمل ویژه خود را در اختیار دارند.

نظریه کلاسیک تفکیک قوا، سه کارکرد اصلی را در رژیم های سیاسی مختلف متمایز می کند:

ـ وظیفه وضع قواعد کلی، کارکرد قانونگذاری را تشکیل می دهد،

ـ وظیفه اجرای این قوانین تحت عملکرد اجرایی قرار می گیرد،

ـ کارکرد حل و فصل اختلاف، کارکرد قضایی را تشکیل می دهد.

در رژیم سلطنت مطلقه، سلطانی، این سه کارکرد غالباً توسط یک شخص اشتباه گرفته می‌شود و زمینه اطاعت کورکورانه از معظم اله را فراهم می آورد.

نظریه تفکیک قوا می‌خواهد که هر یک از آنها توسط ارگان‌های متمایز مستقل از دیگر قوا هم در نحوه تعیین و هم درعملکردشان اعمال شوند. بنابراین هر یک از این نهادها به یکی از سه قوه تبدیل می شود.

در کشور بحران زده مان، ایران، کیش شخصیت سید علی خامنه ای  درماورای قانون اساسی و مصون از جوابگویی انباشت بحران و خسارات بر جامعه قرار دارد. خامنه ای رئیس کابینه دولت واقعی است، و سپاه پاسداران دولت رانتی و لانه فساد و نیروی ترور و سرکوبگر است.، دولت اجرایی در همه ادوار مجری منویات مخرب خامنه ای بوده و هست.

برآمد کنونی نظام جهل و جنایت حاصل تداوم تبلیغات و تاکید برداشت های ۱۴۰۰ قبل است که اینک با خیزش فلسفه زن،زندگی و آزادی به چالش کشیده شده است.

در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۹۳، در مقاله «بیمارانی که در قرن بیست و یکم بر ایران حکومت می کنند نوشتم : « جامعه ایران همانند هر موجود بالنده کم کم از زیر خاکستر سربرآورد و راه پر پیچ و خمی را با به جان خریدن همه مخاطرات و بدون مدیون به احزاب “اپوزیسیون” طی نمود. نسل جدیدی از درون ویرانه ها ی رژیم جهل و جنایت برخاست تا آنچه را پیشینیان نتوانستند، با هوشیاری خود به مادیت وجامعه ایران را به سپهر انسان قرن بیست و یکمی ارتقاء دهد. در این بازه زمانی به همان اندازه ای که جامعه مدنی با استفاده ازهمه ابزارها و وسایل ارتباطات جمعی برخاسته از انقلاب اطلاعاتی و انفورماتیکی و بصورت آرام اما مداوم نگاه به جلودارد.نظام برخاسته از اندیشه ۱۴ قرن پیش اما با استفاده از این ابزارها و وسایل سعی در”باز داشتن و مهار” جامعه در منویات شوم قرون وسطائی خود دارد وبه تحمیل خسارات بیشتر برکشور و به خطر انداختن منافع ملی پا می فشارد».

در ۳۰ آذر ۱۴۰۰ در مقاله « و اکنون در شکوفایی جمهوری اسلامی ایران آوردم :

انسان در مرکز توجه شکوفایی و توسعه قرار دارد. انسان ها حق دارند زندگی سالم و مولد هماهنگ با طبیعت داشته باشند. دربیانیه منشورزیست محیطی به رسمیت شناخته شده سازمان ملل متحده آمده است ” شکوفایی فرد و جوامع تحت تأثیر شیوه های نظام سیاسی قرار دارد “. در واقع، اگر درپی کشف آسیب های جبران ناپذیری که نظام سیاسی برجامعه وارد می کند وشهروندانی که درمعرض سرکوب سیاسی هستند، برای شکوفایی و توسعه خود توانایی اعتراضات را ندارند ، بناچاردر فرآیند تغییرات و کسب آگاهی از محیط زیست و زیست محیطی و شکوفایی خویش در خلاف اراده سیاسی قدرت حاکم قدم بر می دارند و پیگیری شکوفایی وتوسعه پایدار به یک اولویت تبدیل می شود. شکوفایی و توسعه پایدار باید قبل از هر چیز اجازه «ارضای نیازها و آرزوهای انسان» را بدهد. انسان فقط موجود عقل و نیازها نیست، بلکه همچنین افراد با احساسات و اشتیاق است ».

آخوند صدیقی، امام جمعه برگزیده خامنه ای می گوید:  « بهترین فردی که نزدیکترین شخص به وجود امام زمان(عج) باشد، به عنوان ولی فقیه جامعه، نیابت امام عصر(عج) را برای هدایت جامعه بر عهده می گیرد و فردی که نائب امام زمان(عج) می شود مورد عنایت خود حضرت خواهد بود و برای من یقین است این فرد را دشمن نمی تواند بشکند امام خامنه ای است. صدیقی اضافه کرد: وجود امام عصر، روحانیت را در برابر گرگ های درنده حفظ کرده و حفظ خواهد کرد، چرا که روحانیت، مرزبان دین و اعتقادات تشیع هستند». صدیقی، در ادامه تبلیغات کیش شخصیت می گوید: ولایت فقیه استمرار حرکت انبیا و مقدمه سازی ظهورامام عصر(عج) است و جهان به سرعت در حال نزدیک شدن به ظهور است. او جهاد تبیین را یک رسالت دانست و گفت: امروز باید به داد آموزش و پرورش رسید و روحانیت باید در راستای جهاد تبیین در میان دانش آموزان حاضر شوند و به شبهات آنان پاسخ دهند و هرکس کوتاهی کند، روز قیامت باید پاسخگو باشد».

حرف های او در نزد فرهیختگان جامعه فاقد ارزش و فارغ از هر گونه استدلال عقلگرایانه است.

در شرایط کنونی و وحدت حاکمیت مطلق کاست روحانیون با نظامیان سپاه، وظیفه نیروهای بالنده و سازنده فردای بهتر درایران باید این باشد که مبارزات خود را ضمن خنثی سازی نیروهای سرکوبگربا وسایل متمدنانه، از مبارزه علیه آخوندهایی که با عمامه و لباس نظامی فضای رعب و وحشت ایجاد می کنند کوتاهی نکنند. عمامه پراکنی علیه کاست روحانیون  نوعی مبارزه علیه حاملان و اقتدار حاکمیت است. اما شاید جالب باشد که بدانیم سابقه عمامه پراکنی به بیش از ۲ دهه قبل برمی‌گرد. پیش از این گروه‌های تندرو اصولگرا در سال ۱۳۷۸ با حرکت توهین آمیز عمامه عبدالله نوری،وزیر کشور وقت را به زمین انداختند. همین رفتار را در سال ۱۳۸۸ علیه مهدی کروبی انجام دادند.

عمامه پراکنی حرکتی واکنشی علیه نیرو و ایدئولوؤی است که  بیشترین رفتار خرافاتی طی قرن ها از خارج از کشور و با کمک سلاطین قدرت طلب بر همه اقشار ملت تحمیل شد. چاره ای جزگذر از این مرحله نیست. مگر آن که پیشه روحانیت به مثابه یک فعل خداجویانه ومستقل از رانت حکومتی باشد. این بخش از روحانیون با اعلام برائت از نظام می توانند در کنارمردم  برای ساختمان جامعه ای سکولار و جدایی دین از دولت قرار گیرند. به عبارت دیگر،قطع کردن حرفه روحانیت بمثابه اهرم تحکیم قدرت سیاسی، آغاز گشایش به سوی مدرنیته است.

روحانیون ضد منافع ملی که سیاست راهبردی خامنه ای را کورکورانه تبلغ و مرد م را تهدید می کنند،کشور را به سمتی سوق دادند که کمتر کشوری در جهان این نظام  رابا احترام می نگرند.

صدیقی می گوید: موفقیت های چشم گیر ایران اسلامی دشمن را به زانو درآورد، به قدرت اول دنیا تبدیل شده ایم. ایران اسلامی با رهبری فرزانه انقلاب و مردم بصیر و آگاه به قدرت اول دنیا تبدیل شده است! البته در میان کشورهای بحران زده اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و رانت خواری و فحشای اسلامی در ردیف های نخست است.

سید احمد خاتمی، دیگر بال تبلیغات جهل و جنایت در خطبه های نماز جمعه تهران می گوید: « ولی فقیه جانشین عام امام زمان است و اگر حکمی صادر کرد و کسی نپذرفت،به نوعی کم شمردن حکم خداوند ست و در حقیقت به انبیاء رد گفته است و ایستادن در برابر خداوند است. و کسی که دین دارد و ایمان به روز قیامت دارد ننشیند در مجلسی که امام عادل جامعه اسلامی  در آن تخریب می شود، یا بد گویی می شود از بسیجی ها که مصداق مومن هستند یا از حزب الهی ها. باید دفاع کرد از ولی فقیه که دفاع از امام زمان است». او به طور طنز آمیزی می گوید: در کشور نظام اسلامی نظام قانون است و همه باید مقید به پذیرش آن باشند ولو خلاف نظرشان باشد!!!!

خاتمی در ادامه سخنان خود گفت:« حفظ حریم ولایت فقیه را مصداق حفظ حریم پیامبران دانست و تاکید کرد بسیجی‌ها باید از ولی فقیه دفاع کنند و دفاع از ولی فقیه دفاع از امام زمان است».

بی شرمانه تر از همه و همیشه حرف های احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد است که می گوید : «این اصطلاح “حجاب اجباری” که به غلط بر زبان‌ها جاری می‌شود، این را آمریکایی‌ها دارند در دهان مردم قرار می‌دهند در حالی که حجاب ما مردمی است نه حکومتی»!!

اگر حجاب مردمی است پس به خواسته مردم در انتخاب ازاد حجاب احترام بگذارید. گرچه دیر یا زود مردم با تصمیم آزادنه مُهر خود را با انحلال نظام جهل و جنایت خواهند گذاشت و موضوع حجاب به امر اختیار تبدیل خواهد شد.

همگان بیاد داریم که در زمان جلسه مجلس خبرگان برای انتصاب رهبری، سید علی خامنه ای گفته بود: بر کشور جمهوری اسلامی باید گریست که من را رهبر انتخاب کند. «نقل از حافظه».

ما هم چاره ای نداریم درشعار روزانه علیه دیکتاتوری حاکم بگوییم: ای رهبر ای رهبر مرگ به نیرنگ تو خون جوانان وطن می چکد از چنگ تو.

https://akhbar-rooz.com/?p=186937 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x