دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

خویش را آموزگاری دان،منا! – سروده منتشرنشده ای از اسماعیل خویی

حرفِ خود را بی سخنرانی بگو:

بی سخنرانی ی بُرهانی بگو!

ناسخنران نیست در محفل کسی:

حرفِ خود را بی سخنرانی بگو!

با سخنرانان سخنرانی خطاست:

پس، تو کوتاه آنچه می دانی بگو!

نیست منطق ناشناس اینجا کسی:

بگذر از تفصیلِ بُرهانی، بگو!

دیگران هم گفتنی دارند، پس،

مختصرتر، هر چه بتوانی، بگو!

فهم را بر کس مکن دشوار، هان!

وَ سخن آسان، به آسانی، بگو!

خویش را آموزگاری دان، منا!

با روش های دبستانی بگو!

بی هراس از ریشخند، آسان چنان

تا به طفلان هم بفهمانی بگو!

پُرسش انگیز است اگر، هر گفته را،

تا خمُش زآن زودتر مانی، بگو!

گر نخواهی گفته ات مانَد به ژاژ،

بی اشارت های عرفانی بگو!

بی نیازستی ز گفتاوردها:

آنچنان منما که پُردانی، بگو!

دانش افزاید تو را، البتّه، لیک

راستی نآید ز پُرخوانی، بگو!

خواهی از اسلام و ما گویی سخن،

از تضادِ آن و ایرانی بگو!

از جدالِ ضد و ضد در جان، ز رنج:

رنجِ ایرانی ـ مسلمانی بگو!

از خرافاتی که در جان و جهان

پروَرَد هر دینِ دو جْهانی بگو!

هیچ گفت وکردِ ما جاوید نیست:

بگذر از باقی و از فانی بگو!

از جفنگ و جنگ و نیرنگِ فقیه،

مُلهَم از آیاتِ قرآنی، بگو!

وز شرارت ها که آخوندان کنند

وز وطن مان، رو به ویرانی، بگو!

دوزخِ اوّل خداشان ساخته ست:

از وطن، چون دوزخِ ثانی، بگو!

زآنچه این اشرار گویند و کنند

ضدِ ارزش های انسانی بگو!

از بهشت و از پلاستیکی کلید

وز شهادت های مجّانی بگو!

شد گران هر چیزی، از جانِ جوان،

چون متاعی رو به ارزانی، بگو!

از یکی شیخِ دغل، کاو را مقام

گشت بالاتر ز سلطانی، بگو!

رهبرش دیگر مخوان، رهزن بدان:

مُنجی ی جان هاش نه، جانی بگو!

بیتِ مقطع را، منا! با این قرار

کز چنین دُرها کم افشانی بگو!

وَ بگو بایسته یابی، گر به شعر

می کنی گاهی سخنرانی، بگو!

وَ به هر کاو «نظم»داند دونِ «شعر»،

ـ«نظم»را دان «شعرِ میدانی»، بگو!

بیست و پنجم آذرماه ۱۳۹۸،

بیدرکجای لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=192345 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x