جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

اتوبوسی به نام هوس – سهراب مبشری

در روزهای جمعه و شنبه ۱۷ و ۱۸ فوریه برابر با ۲۸ و ۲۹ بهمن، نگاه من نیز مانند نگاه بسیاری از ایرانیان به مونیخ دوخته خواهد شد.

البته من مرکز حادثه را نه در هتل اشرافی بایریشر هوف، بلکه در دو مکان دیگر می بینم:

– روز جمعه ۱۷ فوریه کارکنان فرودگاه مونیخ برای دستمزد بیشتر اعتصاب می کنند تا بلکه بتوانند کاهش ده درصدی قدرت خرید خود ظرف یک سال گذشته بر اثر جنگ اوکرایین را اندکی جبران کنند.

– روز شنبه ۱۸ فوریه مخالفان جنگ و میلیتاریسم در چند صد متری هتل بایریشر هوف اجتماع می کنند. مخالفت با جنگ در آلمان رو به گسترش است. چند روز پیش خانم واگن کنشت از اعضای حزب چپ آلمان و آلیس شوارتسر فعال سالخورده جنبش زنان، فراخوانی علیه کمک تسلیحاتی بیشتر به اوکرایین و در دفاع از آتش بس و صلح در این کشور منتشر کردند که بلافاصله از سوی شماری از چهره های سرشناس تقریبا از همه احزاب مورد حمایت قرار گرفت.

اما متاسفانه ایرانیان به این دو حادثه که مورد توجه من است اعتنایی نمی کنند. امیدوارم لااقل در تظاهرات ضدجنگ روز شنبه شماری از ایرانیان مقیم آلمان شرکت کنند و از این نترسند که در جبهه مقابل مهمانان هتل بایریشر هوف قرار خواهند گرفت.

در روز چهارشنبه که این یادداشت را می نویسم، هنوز برگزارکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ خبر حضور رضا پهلوی و مسیح علی نژاد در این کنفرانس را رسما تایید نکرده اند. البته رسم هر ساله این کارگردانان سیرک ناتویی مونیخ است که با مخفی نگه داشتن لیست مدعوین تا آخرین لحظه، به مضحکه پر هزینه ای که چهار هزار پلیس مامور حفاظت از آنند، رونق رسانه ای بیشتری بدهند.

انتخاب تاریخ کنفرانس جرج تاون یک هفته پیش از کنفرانس مونیخ،‌ تصادفی نبود. در جرج تاون اتوبوسی به نام هوس به راه افتاد، هوس به اصطلاح پس گرفتن ایران. من نمی دانم ایران چه وقت مال کسانی بوده است که در خیابانهای ایران و خارج از ایران، این شعار را می دهند. اما از زبان رضا پهلوی این شعار کاملا قابل فهم است. مگر او نبود که در مصاحبه با شبکه درباری من و تو گفت اگر یک وجب از نقشه ایرانی که به سینه زده بود کم شود، این ایران دیگر ایران او نخواهد بود؟ مگر این گفته از زبان کسی که ایران را به مفهوم واقعی کلمه ارث پدرش می داند عجیب است؟

همین راننده اتوبوس در جرج تاون گفت تور دور دنیا یا به عبارت دقیق تری که مسیح علی نژاد به کار برد، تور پایتختهای گروه هفت به زودی به راه خواهد افتاد. اصلا فلسفه وجودی کنفرانس جرج تاون همین بود. نکته قابل توجه در کنفرانس جرج تاون،‌ چهره دعوت کننده این کنفرانس بود:‌ کریم سجادپور.

کریم سجادپور کیست؟ او که به فارسی به زحمت و با لهجه سخن می گوید، در آمریکا به عنوان یک چهره راست افراطی طرفدار جنگ علیه ایران شناخته نمی شود. کافی است با یک جستجوگر اینترنتی تحقیق کنید که در پانزده سال گذشته چند بار در سایت نایاک از مقالات سجادپور نقل شده است. به عنوان نمونه، او در اکتبر ۲۰۰۹ در مقاله ای که در نشریه فارین پالیسی آمد و در سایت نایاک از آن نقل شد، نوشت بازداشت برخی چهره ها پس از جنبش سبز در ایران، کار افراطیونی در ایران است که می خواهند جلوی تعامل دیپلماتیک میان ایران و غرب را بگیرند. به عبارت دیگر،‌ سجادپور از صاحبنظرانی بود که رژیم ایران را به افراطی بد و میانه رو خوب تقسیم و به دولتهای آمریکا توصیه می کرد با میانه روهای تهران تعامل کنند.

پس حتما اتفاقی افتاده است که کریم سجادپور پا پیش می گذارد و بلیت اتوبوس اپوزیسیون می فروشد. به نظر می رسد حوصله محافل هیأت حاکمه آمریکا از این همه عدم کارآیی اپوزیسیون برون مرزی ایرانی به سر آمد و کسی را مأمور گرد آوردن این اپوزیسیون کردند که هم اصل و نسب ایرانی دارد و هم به قول معروف خرش در آمریکا می رود. سجادپور در همان کنفرانسی که در آن، خبرنگار کاسه لیس ایدندیپندنت فارسی، رضا پهلوی را والاحضرت می نامد، که البته افراطی تر از او هم هستند یعنی کسانی که می گویند اعلیحضرت رضا شاه دوم از هنگام ادای سوگند در بیست سالگی، شاه ایران است، آری، در همان کنفرانس جرج تاون، سجادپور با تعمدی آشکار، رضا پهلوی را  با لفظ آر پی جان خطاب قرار داد که خطابی دوستانه با حروف اول اسم شاهزاده به تحریر انگلیسی است. سجادپور می خواست بگوید ببینید من چگونه با شاه شما سخن می گویم. بدون من همه شما هیچ بودید. سجادپور خود را به درستی آمریکایی می داند، یک آمریکایی با یک ماموریت برای وطنش، ماموریت راه انداختن اتوبوسی با سرنشینانی متشکل از یک شاهزاده با بهره هوشی بسیار کمتر از متوسط و نمونه تن پروری به عنوان مشخصه ارثی شاهان، یک زن شارلاتان که راه خبرنگار طرفدار بخشی از جمهوری اسلامی تا پای ثابت مجامع طرفداران حمله نظامی آمریکا به ایران را یک شبه پیمود، یک زن دیگر که تا همین چند ماه پیش هیچ دغدغه ای درباره ایران نداشته است و یک فرد چهارم که جنایت هولناک جمهوری اسلامی در ساقط کردن هواپیمایی اوکرایینی او را به تعبیر زیبای مزدک دانشور، به میدان سیاست بی رحم ایران پرتاب کرد. من نیز مانند مزدک دانشور هنوز حساب حامد اسماعیلیون را از بقیه جدا می کنم و فقط یک نکته را به این انسان رنج کشیده و دادخواه گوشزد می کنم: آقای اسماعیلیون، شما که خواست اصلی امروزتان از دولتهای بزرگ غربی قرار دادن سپاه در لیست تروریستی است، چهار سال به عقب برگردید و به یاد آورید که ترامپ چهار سال پیش چنین کاری کرد. دستاورد کار ترامپ چه بود؟‌ کسانی بودند که همان چهار سال پیش هشدار دادند کار ترامپ، به اصطلاح نظامیان، یک آتش تهیه است. باید از آتش اصلی ترسید. چند ماه بعد معلوم شد مقصود از آتش تهیه ترامپ چه بود. در دی ماه ۱۳۹۸، ظرف چند روز چند حادثه روی داد. نخست، نیروهای آمریکایی در یک نقض آشکار حقوق بین الملل، یک مقام ایرانی به نام قاسم سلیمانی را در یک کشور ثالث همراه با چند تن از اتباع همین کشور ثالث، ترور کردند، اقدام تجاوزکارانه ای که به استناد قرار داشتن سپاه در لیست تروریستی ایالات متحده صورت گرفت.

سپس، نوبت رجزخوانی سلامی فرمانده سپاه شد که از انتقامی سخت سخن گفت. زیرزیرکی به آمریکایی ها رساندند که مجبوریم در تاریخ فلان و ساعت فلان و مکان فلان، ترقه ای به یک پایگاه شما در عراق بیاندازیم. همه پرسنل آمریکایی این پایگاه به طور معجزه آسایی هنگام اصابت موشکهای ایرانی در پناهگاه امن بودند! با همه این مسخره بازی ها،‌ باز خیال رژیم ایران از از اقدام متقابل آمریکا آسوده نبود و تنشان می لرزید. اما به جای این که احساس خطر را صادقانه به همه مقامات دولتی اطلاع دهند و مثلا از هواپیمایی کشوری بخواهند که پروازها را قطع کند، از ترس این که مبادا کسی از احساس ضعف آنها مطلع شود،‌ در پستوهایشان نشستند و چشم به صفحه رادار و دست روی تکمه آتش، چندین ساعت پردلهره را گذراندند. این سیاست بزدلانه و غیرمسئولانه،‌ به فاجعه منجر شد،‌ فاجعه ای که زندگی بسیاری را مانند زندگی خانواده اسماعیلیون سوزاند و نابود کرد. نمی خواهم در گمانه زنی شرکت کنم که به عمد هواپیمای مسافری را زدند یا نه. این اصلا مهم نیست. آنچه می دانیم برای محکومیت سران رژیم و سران سپاه کافی است. آنها در درون خود بالاترین درجه هشدار را اجرا، و در سطح کشور چنین وانمود کردند که اوضاع عادی است. آیا چنین بازی خطرناکی با زندگی انسانها به قدر کافی جنایتکارانه نیست؟ چندی پیش یک موشک ضدهوایی اوکرایین به خاک لهستان افتاد و از میان مردم بیگناه این کشور قربانی گرفت. یک مقام اوکرایینی به درستی گفت مسئول اصلی، کسی است که کشور ما را بمباران می کند یعنی پوتین، و بله،‌ موشک ما بود که در خاک لهستان فرود آمد. این مشاور زلنسکی را به خاطر یک کلام حرف حساب فورا برکنار کردند. من نمی خواهم بگویم مسئول اصلی شلیک به هواپیمای اوکرایینی ترامپ بود. مسئول اصلی، خامنه ای و فرماندهان سپاه بودند. اما دولت آمریکا در تشدید تشنج نقشی نداشت؟ آیا حامد اسماعیلیون به یاد دارد که قتل قاسم سلیمانی تنش بین ایران و آمریکا را به مرحله ای بالاتر کشاند؟ آیا به یاد دارد که کشتن سلیمانی با آتش تهیه، یعنی قرار دادن سپاه در لیست تروریستی آغاز شد؟ و به یاد دارد که قرار دادن سپاه در لیست تروریستی، یک سال پس از پاره کردن برجام توسط ترامپ صورت گرفت؟ و هر دو اقدام، بخشهایی از سیاست فشار حداکثری بودند که در دولت بایدن نیز ادامه یافته است؟ آیا حامد اسماعیلیون معنی قرار دادن سپاه در کنار گروه هایی مانند بوکو حرام و الشباب و القاعده و داعش را می داند؟ آیا خبر دارد که مدتهاست پهبادهای آمریکایی تحت عنوان زدن گروه های تروریستی، به کشورهایی از قلب آفریقا تا غرب آسیا حمله می کنند؟ آیا ما ایرانیان می دانیم یا توجه داریم که از دهه ها پیش تا کنون، مجامعی مانند کنفرانس امنیتی مونیخ محل توجیه و تدارک سیاسی – دیپلماتیک جنگهای ناتو بوده است؟ اگر حامد اسماعیلیون این روزها در مونیخ می بود، به مارین پلاتس یعنی محل برگزاری تظاهرات ضد جنگ می رفت یا به هتل بایریشر هوف، که کرایه شبانه کوچکترین اتاق آن این روزها چهار رقمی است؟

آیا از خود پرسیده ایم هدف از هزینه کردن صدها میلیون یورو برای یک کنفرانس امنیتی، و هدف از راه دادن اتوبوس جرج تاون به آن، چیست؟‌ آیا آتش تهیه ناتو را می بینیم؟ آیا می دانیم که بدون جنگ نظامی هم فشار حداکثری از مردم ایران قربانی می گیرد؟

https://akhbar-rooz.com/?p=193178 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

چنین بر می آید
که آقای مبشری در نوشتارش،
امنیت جهان را بر اساس جهان دو قطبی دیده است
در این مورد می توان گفت
جهان دو قطبی دوران جنگ سرد در دو سطح پی ریزی شده بود:
– یکی جنگ و رقابت ایده لوژیکی
-دیگری رقابت تسلیحاتی برای توازن قوا بمنظور دفاع از ایده لوژی های مورد نظرشان.
بعد از فروپاشی یکی از قطب های
تعریف جهان بشکل دو قطبی دیگر بی اساس است چون دیگر تقسیم بندی جهان بر اساس ایده لوژی موضوعیتش را از دست داده است
پس هر تحلیلی که براساس جهان دو قطبی باشد اعتبار لازم برای توجه به آن وجود ندارد و گاهی فاقد ارزش توجه است.
اما باید گفت
بعد از فروپاشی جهان دوقطبی
اگر چه رکن ایده لوژیکیش از بین رفته است
اما تسلیحات نظامیش هنوز وجود دارد که ممکن است این تسلیحات در خدمت اهداف دیگری بکار گرفته شود
که یکی از اهداف می تواند توسعه طلبی سرزمینی باشد.
که می بینیم روسیه که خود را وارث شوروی می داند با حمله به کشور همسایه اش شکل توسعه طلبی سرزمینش را از خود بروز داده است که این حرکت روسیه نگرانی بسیاری را در کشورهای کوچک ایجاد کرده است. این کشور ها این احتمال را می دهند روسیه بخواهد آن ابزار جنگی بجا مانده از جنگ سرد را علیه آنها نیز بکار گیرد.
این نشست های را می توان در راستای نگرانی
کشورهای دیگر از توسعه طلبی روسیه دید آنهم روسیه ای که دارای سلاح های مخربیست .
در این میان حکومت حاکم بر ایران و رهبریش در این بازی وارد بازی روسیه شده است که با اینکارشان
سرزمین ایران و موجودیت ایران را وارد بازی خطرناکی کرده اند. که می بینیم گردانندگان این نشست برای هشدار به حکومت ایران جمعی را بعنوان نمایندگان اپوزیسیون حکومت ایران دست چین کرده است و آنها را در این نشست و یا نشست های دیگربکار می گیرند.
اینکه این مجموعه منتخب شده از طرف دیگران چقدر واجد شرایط هستند
چقدر این برگزیده شدن بنفع خصلت فرصت طلبانه اشان است چقدر بعضی از این مجموعه روش شیادانه ای را پیشه کردند
هرکدامشان چقدر وزن دارند و….
بحث دیگری می طلبد

Minna
Minna
1 سال قبل

آقا یا خانم آرمان شیرازی.
در بخش نظرات جای نوشتن مطالب طولانی نیست در نتیجه خلاصه نوشتم. اشاره من به ضد امپریالیسم جهان سومی ناسیونالیست پوپولیست اکثر چپ در ایران در دهه ۱۳۵۰ بود که آنها را به هواداری و حمایت از خمینی کشاند و مانع درک ماهیت مرتجع و خطرناک خمینیسم و اسلام گرایان شد. حرکتی که به خودکشی جمعی انجامید. آنها به جنبش زنان و طبقه کارگر خیانت کردند.در این مورد زیاد نوشته شده ولی چپ ایران هیچگاه به انتقاد جدی از خود نپرداخته است. برای مثال مراجعه کنید
به Fred Halliday, Anti Imperialism of Fools
در مورد جنگ گرم با ایران :اگر امریکا/ ناتو می خواستند با ایران وارد جنگ شوند بهانه و فرصت تا به حال زیاد بوده است و احتیاجی لزوما به تروریست نامیده شدن سپاه نیست. میدانند که هزینه این جنگ بسیار بالا خواهد بود. برای منطقه و برای آنها. ایران در ۲۰۲۳ افغانستان یا عراق ۲۵ سال پیش نیست. این نیروهای مرتجع با ج.الف مشکلی اساسی ندارند و بسیار ترجیح می دهند که ج.الف دوام یابد ولی با چهره ای و ظاهری انسانی.

آقای مبشری معمولا تحلیل های خوبی دارند. نمی دانم چرا این مطلب بسیار اشتباه و حتی تا حدی مترجعانه را نوشته اند. هر نوع دفاع ضمنی از جنایتکاری مانند سلیمانی غیر قابل قبول است. ببخشید ولی مقایسه ترور او با اشغال سفارت ربطی به هم نداشت. ما باید شرایط تاریخی وقایع را در نظر بگیریم.
بیش از این نمی توان نوشت. مطلب طولانی شد.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل
پاسخ به  Minna

“آقا یا خانم آرمان شیرازی”؟
انسان انسان است. آقا یا خانم، قراردادی ست. گزینش اش اما از آن شماست…

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل

با درود بر هم میهنان گرامی، جمشید برومند، مینا و پیروز! 
و با سپاس از آقای سهراب مبشری!
به پیروز:
۱ – جوانه های اعتراض (مانند مخالفان جنگ و میلیتاریسم و …) همواره مایه ی دلخوشی اند حتی اگر آنجا و آنگونه که ما میخواهیم نروییده باشند. 
۲ – بیگمان ایستگاه گذشته ی هیچکس (مانند علینژاد) که “پشت و رو” گشته ست، نه تنها اعتباری برای “اکنونش” نیست که “ننگ”ی نیز هست. بویژه اگر باور داشته باشیم که شناسنامه ی انسان ها با تغییر جایگاه و نگرش آنان نیز دگرسان میشود.
۳ – هر گاه کسی از روی واقعیت ها سخن بگوید، دسته بندی داوری او زیر “تئوری توطئه” کار آسانی ست اما برهانمند نیست. 

به مینا:
۱ – بهانه ی حکومت های هار برای حمله به کشورهای دیگر رنگارنگ است. گاه برای “داشتن سلاح های کشتار جمعی” (که هیچگاه نبود!)، هنگامی “کمکهای بشر دوستانه” (که نفع پرستانه ست اما رگه ای از دوستی در آن نیست!)، و زمانی “حمله ی تلافی جویانه به افغانستان به دلیل انهدام ساختمانهای آمریکایی بدست تروریست های عربستانی!” است. باید توجه داشت که زیرساز اصلی این بهانه ها آزمندی بی پایان برای کنترل بهتر جهان و بدست آوردن سود و منابع بیشتر است. اینبار نیز حمله ی آنان به ایران میتواند به بهانه تروریست بودن سپاه پاسداران (مستقل از اینکه من و شما چه اندازه از آن نفرت داریم) زمینه سازی شود. وانگهی، اشغالگری،تروریسم و جنایتکاری ارتش اسرائیل در سرزمین فلسطین، اگر تقبیح و محکوم نمیشود، چرا همواره با پشتیبانی سیاسی-مالی نظامی بزرگترین “دموکراسی” غرب روبروست؟
۲ – روابط دیپلوماتیک بخشی از همزیستی مسالمت آمیز بشمار می آیند. هر اندازه که اشغال غیر قانونی سفارت آمریکا از سوی حکومت فریبکار اسلامی پذیرفتنی بود، ترور خادم آن حکومت (قاسم سلیمانی) بدست آمریکا نیز پذیرفتنی میتواند باشد. نمیتوان ناظر بر دو رفتار غیر قانونی بود، و گزینشی، یکی را ستود و دیگری را محکوم کرد. 
۳ – پیدا نیست که شما “چپ” (به معنای سوسیالیست) هستید یا در سوی دیگر ایستاده اید. اما یکی از ویژگیهای برجسته سوسیالیست ها (در نظام بهره کشانه جهانی) ضدیت با امپریالیسم (سرمایه داری و بهره کشی) است، که “ورشکسته” نه اما انسانی ست! 

به جمشید برومند:
۱ – اگر شما جای “پوتین و شرکاء” بودید چه راهکار خردمندانه و موثری برای خنثی کردن “تحریکات شناخته شده ناتو”، بزبان صریح تر، حمله ی برنامه دار، نهانکارانه و گاز انبری “آمریکا و شرکاء” (یعنی به دام ناتو کشانیدن ۱۴ کشور پیرامونی تا لب مرزهای کشورتان که کاربرد “سلاح های هسته ای تاکتیکی” را ممکن میسازد) بکار میگرفتید؟
میدانید که روسیه هر راه حل دیپلوماتیک ممکن را آزمود اما نتیجه ای نگرفت؟ با راهبردهای استراتژیک آمریکا برای کنترل روسیه (رهنمودهای سیاسی- نظامی پل ولفویتز و زبیگنیو برژینسکی و نتایج مورد نظر آنان) که آشنایی دارید؟ 
بیگمان، جنگ یک راهکار انسانی نیست! اما نشستن و منتظر آوار بلا شدن نیز هیچ چیز را، در برابر دشمن زوراوری که حاضر به گفتگو نیست، عوض نمیکند.
۲ – شما در یادداشت خود، پیشگویانه، به باخت یا “شکست محتوم روسیه” اشاره کرده اید. اما به رشد اعتراضات انسان ها و نیروهای ترقی خواه در کشورهای عضو ناتو که میتواند سرنوشت “کمک های بشر دوستانه” این پیمان تجاوزکار به اکراین را تغییر دهد بی توجه مانده اید.
۳ – سازماندهی “جنگ در اکراین” برای الف) سودبری بیمانند شرکت های جنگی آمریکا، ب) پیشگیری از تغییر توازن نیروها در جهان (یعنی از دست رفتن جایگاه برتر آمریکا)، پ) ناتوانسازی یا از میان برداشتن روسیه و تصاحب منابع فراوان آن، و ت) زمینه چینی برای رویارویی با چین، در شرایطی که متحد نیرومندی چون روسیه را از دست داده، بوده است. اگر به حضور چین و کشورهای دیگر در جبهه ی حمایت (فعال یا واکنشی) از روسیه توجه کنیم، میتوان نتیجه گرفت که فرو افتادن آمریکا از جایگاه برتر از هم اکنون آغاز شده است. با این چشم انداز، تمرکز ما روی همراهی و بیشینه سازی نیروها برای سرنگونی حکومت تبهکار اسلامی وظیفه ای مبرم است. راه اندازی جبهه های فرعی مانند “جبهه ضد حمایت جمهوری اسلامی از روسیه” جز رقیق کردن و کاهش توان انقلابی نیروهای میهنی نخواهد بود.

جمشید برومند
جمشید برومند
1 سال قبل

لطفا درست نقل قول کنید.
من نوشتم:[ با توجه به شکست محتوم روسیه و یا آتش بس و روحیه انتقامجوئی فاتحان جنگ از دشمن و حامیان آن، کشور ما بر خلاف دو جنگ جهانی و جنگ سرد در معرض تهدید قدرت های جهانی به خاطر حمایت از روسیه خواهدبود.]
این نظر من بر اساس برداشتم از صف بندی دوطرف جنگ ست.
حال شما فکر کنید روسیه برنده می شود. خوب ، اتدلال کنید.
این فکربا تجربیات تاریخی و جبهه ی انگلیس ، فرانسه ، آمریکا و…. که آلمان و ژاپن هم به آن اضافه شده جور در نمی آید. این جنگ با چنگ اول جهانی قابل مقایسه ست نه با جنگ دوم جهانی که همه علیه فاشیسم و نازیسم متحد شدند و پیروز شدند.
در هر صورت جمهوری اسلامی مانند از دیوار سفارت بالا رفتند و تمام حقه بازی هایش با غرب چند سالی ست پشت روسیه و چین ماهیت کثیف خود را پنهان کرده ست این که مبارزه با امپریالیسم نیست.
این ها تمام برای منحرف کردن موضوعات از جنایت ها و فساد مافیای حکومت ارتجاعی ولایت فقیه ست.
حالا شما خطراتی را که مردم ایارن را بیش از پیش تهدید می کند را کنار بگذارید تا پوتین و رسیه به نوائی برسند.
این که مبارزه ی ضد امپریالیستی نیست.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل

آقای برومند گرامی،
با بیشینه آنچه گفته اید، همراهم بویژه در رابطه با حکومت اسلامی. . 
باورم، پرورده بر بنیاد علم، اما اینست: 
هستی جهان از تغییر است! بگفته ی هزار و چند سال پیش فردوسی بزرگ: “نگردد جهان تا نگردد جهان!” 
در جهانی اینچنین، هیچ چیز برای خود و در جای خود نمی ماند. پیشگویی در چنین هستی پر از تغییر، نیازمند داده های بسیار و بررسیهای پیچیده و دشوار است. 
در بسیاری از موارد، به دلیل دست-اندر-کار بودن عوامل شناخته و نشناخته، پدیده ها در راستای انتظارات ما شکل نمیگیرند.
برای همین، نمیتوان از پیش گفت که روسیه “پیروز” میشود یا خواهد باخت. یک چیز پیداست که جنگ “برنده” ندارد اما ویرانی چرا…
نکته هایی نیز که توجه برانگیزند: 
الف) بوریس جانسون، نخست وزیر پیشین انگلیس، در جریان پیشبرد دیپلوماسی جنگی واگذار شده، پیش بینی میکرد که اقتصاد روسیه در شش ماه فرو خواهد پاشید، که پاشیده نشد.
ب) روسیه در آرزوی آن بود که در کوتاهه ای به اهداف خود برسد، که میدانیم نرسید.
پ) تلاش آمریکا-ناتو در این بود که همه کشورها در برابر روسیه بایستند، دیدیم که نشد.
ت) کشورهای “سوسیال-دمکرات” اروپا، نمایندگان “مترقی” کنگره آمریکا و… همه تاکنون بر طبل جنگ کوبیده اند. این نیز همخوان با انتظار ما نبود.
ث) گفتگو از صلح ممنوع ست چون سازندگان اسلحه (سوداگران مرگ) و اقتصادهای تبهکار و جنگ-بنیاد، جهان را همچنان در دست خود دارند. شاید این همان باد وزانی ست که “آرزوهای انسان را ترانه ای میخواند”!

جمشید برومند
جمشید برومند
1 سال قبل

من واقعا نمی خواهم وقت دوستان عزیزاخبار روز بگیرم
ـ در جنگ جهانی اول کشورهای ضعیف ترسرمایه داری (امپراتوری های آلمان ، عثمانی ، اتریش و.)
با استعمارگران بزرگ ( انگلیس ، فرانسه ، روسیه و..) در افتادند.
ـ حزب سوسیال دموکرات آلمان ( کائوتسکی ها ) در آن زمان به جنگ استعماری رای دادند و در حزب شکاف ایجاد کرد و این شکاف رفت در تمام احزاب سوسیال دموکرات و انترناسیول دوم
ـ در روسیه لنین وبلشویکها سربازان را علیه جنگ دعوت کردند و بعداز انقلاب ۱۹۱۷ حزب کمونیست روسیه تشکیل شد.
ـ در مورد تبین ماهیت جنگ جهانی اول در بین نیرو های سیاسی جهان اختلاف نظر و اشتباهات بزرگی وجود داشت. مثلا برخی از انقلابیون مشروطه از جمله سید حسن تقی زاده ها بعداز استبداد صغیر و بتوپ بستن مجلس و اعدام انقلابیون مشروطه مجبور به ترک ایران شدند بعداز شروع جنگ در برلین مستقر شدند. تحلیل آنها حمایت از جبهه آلمان بود .دلیل آنها دخالت ها و ظلم های انگلیس و روسیه در ایران بود( دشمن ِ دشمن من دوست من ست) عده ای از روشنفکران ایران در برلین ساکن شدند و برای معرفی المان به ایرانیان نشریه کاوه را منتشر کردند. البته بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و شکست جبهه آلمان ، عثمانی ، اتریش گرایش های مختلف راست و چپ در ایرانیان مقیم آلمان شکل گرفت.در داخل ایران نیز همیطور بود.
نتیجه جنگ را قدرت برتر اقتصادی و نظامی انگلیس و فرانسه رقم زد

ـ در جنگ جهانی دوم هم ارتش بزرگ آلمان هیتلری ، ایتالیای موسولینی وژاپن فاشیستی در برابر جبهه وسیع متفقین شکست خورد.
ـ در جنگ سرد نیز جهان سرمایه داری بر خلاف تحیل های آکادمیسین های کشور شوراها که در سال ۱۹۶۰ و ۱۹۶۹ در قطعنامه های احزاب برادر اعلام کرده بودند که گذار سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی با موفقیت انجام شده و برگشت ناپذیرست. چنین ادعائی واقعیت نداشت و با تحلیل نادرست از توازن قوا و اتخاذ سیاست های نادرست و چپ روانه در صدور انقلاب موجب بحران درونی و ساختاری گردیدند و در ناباوری جهانی از هم فروپاشید.
ـ جهان پسا جنگ سرد. سرمایه داری در جهانی تک قطبی و در راس آن پنتاگون و ناتو شروع به تصفیه حساب با دیگر کشور ها که در جنگ سرد وقعی به سیاست های غرب نگذاشتند. از یوگسلاوی شروع شد تا عراق ، افغامستان ، سوریه ، لیبی و…

به باور من در چنین جهانی که بیش از یک صد سال انگلیس ، فرانسه ، آمریکا ، استرالیا ، کانادا رقبای خود را با تکیه بر اقتصاد کلان و تجهیزات نظامی در جنگ ها شکست دادند و سالها با کمک اکثر کشور های اروپائی ـ سی کشور ـ ( بجز سوئیس ، اتریش و صربستان وبوسنی و اوکرائین ) جهان سرمایه داری را علیه روسیه تجهیز کرده اند ( به جز چین و ایران و چند کشور کوچک ) روسیه می بایست به فعالیت دیپلوماتیک و سیاسی ادامه می داد که خسارتش کمتر از چنین جنگی بود و می توانست کشور هائی را در حالت بینا بینی حفظ کند .در صورتیکه شروع جنگ فشار را بر فنلاند و سوئد افزایش داد و این دو کشور که تابحال عضو ناتو نشده بودند ناچار در خواست عضویت کردند.
انگلیس فرانسه ، آمریکا و متحدین آنها در جنگ جهانی دوم امروز آلمان ، ایتالیا ، ژاپن و اسپانیا را نیز در کنار خود دارند.
چین از سال ۱۹۷۹ طبق قرار دادی با جیمی کارتر در هیچ عملیات نظامی شرکت نکرده ست. بر اساس همین فاصله گیری از سرمای گزاری های نظامی در ۳ سال پیش جیمی کارتر پیش بینی کرد که چین تا سال ۲۰۴۰ قدرت اول اقتصادی جهان می شود . آمریکا هم اکنون سالی ۳۰۰ میلیارد کسری موازنه ی صادرات و وادرات با چین دارد که ترامپ نتوانست کاری بکند. گمان نمی رود که چین اهداف استراتژک خود را در این جنگ به مخاطره بیاندزد.
ابر قدرت ها بر اساس شانس و حوادث پیش بینی نشده به اینجا نرسیده اند . در جای خودش با استالین علیه فاشیسم متحد میشوند ولی بعدا آنرا شکست می دهند.
مائو هم در جنگ دوم با حکومت مرکزی چین علیه فاشیسم ژاپن ائتلاف کرد و بعداز جنگ به قدرت رسید.
حکومت روسیه امروز خود را در شرائط پیچیده ای قرار داده که بدون انعطاف چشم انداز خطرناکی برای روسیه و حامیانش پیش بینی می شود.
روسیه هم مثل شوروی قدرت خود را بیش از رقبا تخمین زده ست عجیب نیست؟
ما نباید منتظر حوادث غیر مترقبه باشیم .باید برای آتش بس تلاش کرد که بنفع طرفین مخاصمه و بخصوص مردم ایران ست.حساب حکومت فاسد ایران را همیشه باید از مردم ایران جدا کرد.

احسان
احسان
1 سال قبل

تصور کنید، وقتی مملکت به خاطر سیاست‌های فاشیستی و جنگ‌طلبانه، و انواع و اقسام بی‌کفایتی رو به اضمحلال کامل است، جناب مبشری از ایرانیان خارج از کشور می‌خواهد در تظاهرات صلح در اوکراین شرکت کنند و صدای اعتراض خود را به گوش ناتو برسانند! خیر جناب مبشری، ایرانیان اگر مسئولیتی داشته باشند همان شوریدن علیه سپاهی است که نه تنها ایران، بلکه منطقه را هم به آشوب کشیده است و حالا هم یک پای تجاوز پوتین به اوکراین است.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل
پاسخ به  احسان

احسان گرامی، درود بر شما!
به نگر می آید که پای گونه ای بدفهمی در میان باشد.
من نیز همراه شما هستم که ما درد و رنج خود را داریم. اما نمیتوان “از محنت دیگران بی غم” بود.
درخواست صلح در اکراین؛ وظیفه ی همه انسان های روی زمین است! 
این درخواست ما را به “یک پای تجاوز پوتین به اوکراین” و یا به مدافع ناآگاه پروژه ی ویرانسازی برنامه ریزی شده آن کشور بوسیله ناتو تبدیل نمیکند!
درخواست صلح در اکراین ندای انسانی برای پیشگیری از ویرانی و تباهی بیشتر است! شگفت اورست که “دموکراسی های غربی” تا کنون آتش بیار این جنگ بوده اند و کوششی برای آتش بس فوری، برقراری صلح و گفتگو میان دو کشور روسیه و اکراین (بدون دخالت پیمان تجاوزکار ناتو) نکرده اند!

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

محض اطلاع آقای مبشری، هیأت هاکمه آمریکا بر خلاف ایران و روسیه نه یک دست است و نه ماندگار که بتواند به این سادگی مامور تعیین کند. آن “اتفاقی” که ایشان در مورد سجادپور به آن اشاره دارد همان جنبش نوین ایرانیان است که جناب مبشری و هم مسلکان از بیخ و بن با آن ایراد دارند، چون نه چپ است و نه از اظهار دلبستگی به مظاهر غرب یعنی آزادی و دمکراسی خجول است.

حال که بر اساس گزارشات مختلف از جمله رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و هیأت‌های اروپایی روسیه رسما در تکتیک و استراتژی شکست خورده. التماس برای صلح طبیعی به نظر میرسد. اما ارتباط آن با نقش حامد اسماعیلیون فقط قیاسی بی‌ربط است.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

جناب مبشری,
– آلمان و اروپا و بسیار نقاط دیگر, مناطق اشغال شده نظامی , مالی و فرهنگی و غیره میباشند بنابر این دل خود را به کارکنان فرودگاه مونیخ و مخالفان جنگ و میلیتاریسم و خانم واگن کنشت و غیره خوش نکنید.

– قبل از آنکه “یک زن شارلاتان که راه خبرنگار طرفدار بخشی از جمهوری اسلامی تا پای ثابت مجامع طرفداران حمله نظامی آمریکا به ایران را یک شبه” بپیماید ایشان از طرفداران امیر پرویز پویان – فعال سیاسی، نظریه‌پرداز کمونیست و از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدائی خلق – بود و به اقرار خود, نام تنها فرزندش را پویان نهاد. “مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ , چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد”.

– جهت بقیه مطالب, به گمانم با وجود وقایع و شواهد آشکار و غیر قابل کتمان و انکار, شما بدون لزوم, بد جوری در دام تئوری های توطئه سازی افتاده اید.

Minna
Minna
1 سال قبل

آقای مبشری نگران است که قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریست ها بهانه یا سر آغاز جنگ گرم با ایران خواهد بود، و در نتیجه ایشان مخالف چنین حرکتی ست. درست است؟
به نوعی ظریف لحن این نوشته کمی ناراحت کننده است. مرگ قاسم سلیمانی جنایتکار در هر حال و شرایطی مرگ خوبی بود حتی اگر “تجاوز گرانه”. آقای مبشری دوران “ ضد امپریالیسم” ورشکسته چپ ها به پایان رسیده است. شما که چپ محور مقاومتی نیستید!.
در ضمن اینطور به “زن” ها اشاره می‌کنید و یادآوری زن بودن آنها ، که بی ربط است، ولی از مرد ها بعنوان “فرد” ذکر می کنید. نکته بزرگی نیست ولی گفتم که بدانید که ما می دانیم .

جمشید برومند
جمشید برومند
1 سال قبل

آقای مبشری
شما نوشتار خود را بنا بر ضرب المثل «همه راه ها به رم ختم میشود» به ناتو ختم کردید و ۳ سئوال طرح نمودی که لابد فکر می کنید جواب سئوال ها ی همه یکسان ست.

” آیا از خود پرسیده ایم هدف از هزینه کردن صدها میلیون یورو برای یک کنفرانس امنیتی، و هدف از راه دادن اتوبوس جرج تاون به آن، چیست؟‌
آیا آتش تهیه ناتو را می بینیم؟
آیا می دانیم که بدون جنگ نظامی هم فشار حداکثری از مردم ایران قربانی می گیرد؟” ( نقل از متن نوشتار)

آقای مبشری
اتفاقا امروز با یک از دوستان قدیمی شما تلفنی صحبت می کردیم.
رسید یم به همین جنگ لعنتی روسیه اکرائین که وضع جهان را شدید مختل کرده ست و اسلحه سازی و فروش آن پر رونق و ما در این مورد اختلاف نظر داشتیم.
حالا برای شما نظر خودم را می نویسم.
روسیه در جنگ جهانی اول با انگلیس و فرانسه علیه آلمان ، خلافت عثمانی و اتریش جنگید ولی بلشویکها و لنین مسیر جنگ را به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تبدیل کردند.آلمان و خلافت عثمانی و اتریش شکست خوردند و نقشه جهان از دو سمت عوض شد. ولی روسیه مسئول شروع جنگ نبود.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم در جنگ جهانی دوم علاوه بر دفاع از کشور خود در کنار متفقین علیه فاشیسم و نازیسم هیتلری تا غلبه بر آن عفریت ترس و نکبت فداکارانه برای سوسیالیسم و نجات بشریت تلاش کرد و قهرمانانه وارد برلین شدند.
خیلی مختصر بگویم که روسیه در دو جنگ جهانی شروع کننده نبود و آلمان در هر دو جنگ شروع کننده بود و شکست خورد و هزینه های جبران ناپذیری به خود و جهانیان تحمیل کرد.

با این وجود در ماهیت استعماری و جنگ طلبانه روسیه انگلیس، فرانسه و.. که در جنگ جهانی اول علیه آلمان ، خلافت عثمانی و اترش جنگیدند تغییری نمیکرد که آن جنگ استعماری برای تقسیم بازارهای جهان رقم زدند.
یا در جنگ جهانی دوم انگلیس ، آمریکا ، فرانسه ، کانادا، آسترالیا ، چین در برابرفاشیسم آلمان ، ایتالیا ، ژاپن و…( شوروی برای حفظ قلمروی سوسیالیستی خود با متفقین ائتلاف کرده بود که بعداز جنگ دوم وسیعتر شد)

نتیجه:فاتحان دو جنگ شکست خوردگان و حامیان آنها را گوشمالی دادند و به تقسیم سرزمین های آنها نیز دست زدند.
حتی بعداز پایان جنگ سرد پنتاگون و سیاست گزاران امریکا به بهانه ی واقعه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گوشمالی لیبی ، عراق و سوریه را در دستور کار خود قرار دادند که چون متحد شوروی بودند.
با این تجربه های ی خوفناک و صف بندی کشورها ی مخالف روسیه معلوم نیست پوتین و شرکاء با کدام تحلیل این جنگ را شروع کرد که جز باخت ـ باخت نتیجه ای ندارد . مگربرای نگارنده روشن کنید که نه روسیه پیروز خواهد شد. ایا به صرف تحریکات شناخته شده ناتو از سالها پیش می توان به چنین جنگ نابرابری رفت؟چرا؟
از پوتین و روسیه افتضاح تر ، وضع حکومت نادان و فرصت طلب ولایت فقیه ایران می باشد که بر خلاف حکومت احمد شاه قاجار و رضا شاه که در دو جنگ جهانی اول و دوم اعلام بیطرفی کردند با این وجود متفقین در شهریور ۱۳۲۰ ایران را اشغال و رضا شاه را تبعید کردند و مردم ایران از دو جنگ جهانی بدلایل دیگری لطمات زیادی خوردند.جنگ همه را رنج میدهد فقط کم و بیش دارد.
بدبختانه امروز حکومت جنگ افروز ایران که ماهیت جنایتکارانه اش بر مردم ایران دانسته ست و در سراسر منطقه حضور نطامی دارد . در ارتباط با جنگ روسیه و اوکرائین با کمال خیره سری به تبلیغات و حمایت از روسیه ادامه میدهد و رسانه های جهانی نیز این موضوع را باکمال میل و اشتهاء با آب و تاب پوشش می دهند.
با توجه به شکست محتوم روسیه و یا آتش بس و روحیه انتقامجوئی فاتحان جنگ از دشمن و حامیان آن، کشور ما بر خلاف دو جنگ جهانی و جنگ سرد در معرض تهدید قدرت های جهانی به خاطر حمایت از روسیه خواهدبود.
بی دلیل نیست که بسیاری از مخالفان حکومت ایران در این روزها همراه با داسنانهای ماجراجویانه پهیاد ساخت ایران برای رژیم چنج شکم های خود را صابون زده اند.
به باور من باید جبهه ضد حمایت جمهوری اسلامی از روسیه را برای پیش گیری از وقایع بعد از جنگ سازمان دهیم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x