جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

آیا کاستن از رنج دیگران شدنی است؟ – بهمن پارسا

اینک چنین تصوّر یا باوری با مراجعه به فرهنگ ِ “چو ایران نباشد تن من مباد” میتواند بسی ساده لوحانه بنظر برسد ولی مسلّمن با برداشتن اولین قدم ها در چنین مسیری در آینده یی نه خیلی دور شاهد شکوفایی تَن ها و اذهانی  خواهیم  بود که ایران را سرای همه ی ما میدانند و حکومت مرکزی و مردمی میباید که با چنین  تفکّری حافظ ِ رفاه ،آسایش، برابری های انسانی و حقوقی ِ تک تک  اقوام ِ ساکن در مرزهای ایران بوده و حقوق ایشان را بی کم وکاست به رسمیت بشناسد و هیچ مانعی در راه رشد ِ اقوام مختلف ایجاد نکند

واژه ی Astrophysic  را در فارسی به “اختر فیزیک” ترجمه کرده اند.  یکی از شناخته شده ترین دانشمندان  در این رشته ی علمی فردی است از سیاه پوستان آمریکا به نام Neil deGrass Tyson که همواره در کار تحقیق و گسترش ابعاد وارسی ِ کیهانی ِ، سیارات و ثوابت کهکشانی  است و در این زمینه در نزد ِ اهل علم از مقام و موقعیتی قابل ِ احترام و تکریم برخوردار است.

وی برای تقسیم دانش خویش با عموم مردم و ارتقا ء سطح آگاهی همگانی در برخورد با طبیعت و فضا و جایگاه ستارگان و ابر ستارگان و نقش انسان در رابطه ی با این فضای  آغاز و پایان ناپیدا، از طرق ِ مختلفی، مثل سخنرانی، پاد کَست، شرکت در مصاحبه های رادیو تلویزیونی و نشر مقالات و برگزاری کنفرانسها، بهره گیری کرده و می کند.  درست به خاطر ندارم چه موقع (شاید سال ۲۰۱۶) ولی  خوب  به یاد میآورم  زمانی  در پاسخ به سئوال ِ جوانی در یکی از همین برنامه ها، که پرسید: توصیه ی وی به کسی که  با کمال ِ اشتیاق خواهان ایجاد ِ حرکتی در در جهان است چیست؟! گفت: نخست خوبست که بخواهیم امروز بیش از دیروز در مورد ِ جهان (UNIVERS) بدانیم و سپس اینکه، از رنج دیگران بکاهیم (سببِ محدویت رنج دیگران گردیم).

آنچه در این مقطع از آن سخنان محل ِ اعتنا و مدّنظر است همین  تکّه ی آخر است “کاستن از رنج دیگران”! در بادی امر بنظر نمیرسد هیچ انسان خردمندی با چنین سخنی سر سازگاری و همراهی نداشته باشد و اگر باشند کس یا کسانی که با این امر  مخالفت هستند، هرچند در هیئت آدمی در جامعه حضور دارند ولی به یقین میشود باور کرد “انسان” نیستند!  چرا که  از پسندیده ترین ویژه گی های  آدم، درکِ آلام دیگران است و تلاشی در جستنِ راه چاره یی برای بیرون رفت از آنها.

ظاهر امر اینست که جوامع ِ “متمدن و پیشرفته”ی بشری دائما در کار بهبود بخشیدن به زندگی آدمها هستند و این را جزء  وظایف ِ پرافتخار خود میدانند  و از هر  فرصتی  به هر شیوه ی ممکن سود جسته و در این زمینه در بوق های تبلیغاتی خود می دَمَند. در همین جاست  که باید به  تمدّن و پیشرفت با تردید و شک نگریست! اگر غرض از تمدن و پیشرفت جهش از زندگی غارنشینی و بیابانگردی و دورانهایی از این قبیل به آسمانخراشهای نیویورک و یا کوالالامپور است، و یا سواری گرفتن از انواع  اتوموبیلهای برقی و گازی و هواپیماهای ریز و درشت و یا بالا بردن میانگین درازای ِ زنده بودن آدمی از ۵۵ سال در دو قرن قبل، به بالای ۷۲ سال در  سده ی حاضر و  یا تهیه و توزیع انواع داروهای تخصصی با کاربردهای درمانی کم نظیر، برای مبارزه با بیماریها و آفات زندگی و بسیاری امور ِ پرشمار دیگر در همین ردیف، باید گفت بشر در کار ِ تمدّن و  پیشرفت موفق بوده و هست امّا این به معنای آن نیست که “تمدّن و پیشرفت” سبب کاستن از رنج  ِ انسان گردیده است. 

نگاهی حتّی سطحی به تاریخ، کاملا و به وضوح نشان میدهد هیچ قرن از قرون زندگی انسان خالی از رنج و تباهی و تبهکاری نبوده و نیست. تا همین امروز  و تازه ترین جنگ  موجود میان روسیه و اوکراین، تاریخ بشر هرگز خالی از جنگ و آفات و کراهت های آن نبود. جنگها و روشهای جنگی و آلات و ادوات جنگ همواره و خیلی به سرعت در  کار ِ پیشرفت و دقیقتر شدن بوده و هستند و این  خود از بزرگترین دستاوردهای پیشرفت بشر است و سببی است تا آدم ِ امروزی رنجهای پیشین ِ خود را به راحتی های  آسمانی  ماننده کُنَد. انسان، چه نوع غربی و ملحد آن، و چه  نوع شرقی ِ عارف و فیلسوفش، موجودی است زیاده  خواه و خودمحور که جز  منفعت خویش نه خواسته و نه میخواهد و از بسیار هم بیشترند آنان که، گویند چه غم گر همه عالم مُردَند!

تا اینجا سخن جنبه ی عام داشت و ناظر به  کمّیت و کیفیتی خاص نبود و شاید می شد سببی باشد تا گفته آید این مختص ّ به یک قوم و قبیله نیست و ستمی است همگانی.

امّا در چند ماه گذشته مردم وطن ما ایران که بیش از چهل سال است انواع مظالمِ اجتماعی را تجربه کرده اند در  کار تجربه یی   بس نوین و حیرت انگیز  هستند! در آن سرزمین نه تنها ریشه های کاستن از رنجهای دیگران خشکیده و دیگر کسی را به هیچ چیز  ایمان و اعتقادی نیست و رژیم رجّاله ها و لکّاته ها، آخوندها و مداحان و حرامیان مذهبی امان از مردم بریده اند، بلکه بجای چاره یی برای کاستن از رنجهای مردم از  آخرین پدیده ی سرکوب و ایجاد رعب برای خانه نشین کردن آنها  بهره میگیرند. وقتی آدمی با  اخبار ِ چنین  اعمالی مواجه  میشود میماند معطّل که با حیوانات ِ درنده و کفتاران ِ حکومت اسلامی چه باید کرد؟ آیا در مکتب و مذهب ِ این مرده خوران ِ منبری و هیئتی هیچ محلی از اعراب برای کاستن از رنجهای مردم  ما، از هر قوم و قبیله که باشند وجود  دارد؟ 

بیش از چهل سال است این  سگهای هار جز تحمیل رنج و بدبختی بر مردم ما هیچ کار دیگری صورت نداده اند و تا میشده در همین سالها بر اندوخته های مادی خود که از چاپیدن ثروتهای ملّی حاصل آمده افزوده اند. آنچه مسلّم است عمر این مرثیه خوانان ِ اوهام و وهمیات مردم  فریب نیز مثل هر حکومت ِ دیگری در تاریخ بشر دارای تاریخ انقضاء است! کِی؟ آینده پاسخ خواهد داد.

  ولی در همین مقطع در همین روزهای تاریک و وحشتناک در همین اوقات، چگونه ممکن است از شرّ این حکومت ِ جهنّمی رهایی یافت؟ چگونه میتوان اسبابی فراهم آورد تا از آلام و رنجهای ملّت ما کاسته شود؟

در مواقعی ازین قبیل که سوهانی است بر روح  و ذهن ِ انسان ِ خردمندِ دردمند، واکنشِ طبیعی معمولن خاستگاه ِ عاطفی و احساساتی دارد که در عمل بُرد ِ موثری ندارد. این خاصّ موقعیت فعلی کشور ما نیست، در همه ی تاریخ و همین زمان حاضر نیز در هر جای دیگر که واکنشی علیه مظالمِ اجتماعی بروز میکند در ابتدا ناشی از احساسات ِ مجروح  جمعی است. دلیل ِ اینکه حرکات ِ احساسی علیه حکومت سرکوب و ستم پیشه ی اسلامی ایران در عمل موثر واقع نمیشود آنست که این هیولا بیش از چهل سال است با تکیه به تشکیلاتی وسیع و پیچیده با عواملی سرسپرده که قائل به هیچیک از صفات انسانی نیستند در مقابل مردم ایران ایستاده و هر روز مصمّم تر از سابق و حتّی  بسی  مجرّب تر در داخل و خارج  از ایران هر گونه صدای حق طلبی را  با توّسل به شیوه های ترور خاموش کرده.

طبیعی است که  تا زمانیکه نیروی رزمنده علیه این حکومت آدمکشان دارای تشکیلات ِ منسجمی نگردیده باشد امر مبارزه محدود  به همین حرکات “گاهگاهی و دوره یی” خواهد شد که خود برای حکومت اسلامی به سان سوپاپ اطمینان و یا شیر فشار شکن عمل میکند. یعنی که در هر چند سال یکبار خیزش و حرکتِ  به حقّ و  سزاوار ِ ملّتی را در نهایت خشونت و بی رحمی سرکوب میکند، شماری از جوانان و مردم  ما را در خیابانها به گلوله می بندد و  تعدای دیگر را به طرق مختلف اعدام میکند و باین وسیله امنیت خویش  را برای چند سالی تضمین میدارد.

در مقابل ِ چنین حکومتی حرکتهای آرمان خواهانه ی مبتنی بر “جانفشانی و از جان گذشتگی” و یا به زبانی دیگر مردن و یا کشته شدن برای  آزادی و رهایی وطن و کاستن از رنجهای دیگران ممکن است به لحاظ ِ احساسی ارجمند قلمداد شود ولی در عمل راه به جایی نبردن و بر شمار ِ “شهدا” افزودن است، که  به اعتقاد من به چنین خون دادن ها و از خود گذشتگی نیازی نیست و تا آنجا که میشود باید با ایجاد ِ تشکیلات منسجمی از  مردم  ِ کاردان و مجرّب، مشروعیت این حکومت را در داخل و خارج  طوری از بین برد  که هیچ دولتی در جهان مایل به تعامل با آن نباشد.

واضح است که دول ِ بیگانه در رابطه ی با حکومت اسلامی همواره در کار منفعت طلبی برای اهداف گوناگون خود هستند امّا نباید از نظر دور داشت که همین دول با همه ی روابط  سِفت و محکمی  که با رژیم آپارتاید ِ آفریقای جنوبی داشتند و از حامیان آن بودند، در مقابل تشکیلات منسجم و عمل کرد تشکیلاتی نیروهای مبارز داخلی و خارجی  علیه  آن رژیم (آپارتاید) مجبور ِ به عقب نشینی شدند و شد آنچه که در تاریخ معاصر با نام جاودانه ی چهره ی اصلی آن مبارزات یعنی (نِلسُن ماندلا) گره خورده.

در اینجا قصد پرداختن به یک شخص و اثر وی در مبارزه مردم ایران علیه حکومت ِ اسلامی نیست، بلکه  آنچه  موردنظر و نیاز است ایجاد نوعی تفاهم ِ ملّی است آنهم بر اساس حفظ برابری های سیاسی، اجتماعی تک تک اقوام ِ حاضر در چارچوب و محدوده ی  سرزمینی ِ ایران، که این نیز خود نمی باید محملی باشد برای  اینکه صدای حق طلبانه ی مردم  ما را در  گوشه کنار آن سرزمین با توّسل به  حفظ ِ یکپارچگی ِ ایران سرکوب و خاموش کرد. 

یکی از نکاتی که می باید با بکارگیری شیوه های مستدل و منطقی در جامعه ی کنونی ِ ایران و مخالفین بیرون مرزی روشن سازی  شده و سبب تفاهم  و توافق گردد اینست که با نگاهی به تاریخ جهان به این دریافت نایل آییم که، عمر رژیم های سلطنتی عمومن  پایان یافته و بازگشتِ به سلطنت به لحاظ تاریخی منتفی و غیرقابل ِ اجرا است و فقط به نوعی آرمانخواهی ِ مبتنی بر تصوّرات و خیالاتی است که نسل ِ بازمانده از ماجرای ۵۷ به جوانان بعد از آن ماجرا القاء کرده اند. البتّه وحشیگری های حکومت اسلامی خود اساسی ترین عنصر ِ تقویت ِ چنین خیالاتی است و همین جا باید اذعان داشت اگر نیروی های پادشاهی خواه دارای چنان انسجامی  باشند که توانایی بسیج نیرو و سرنگونی حکومت اسلامی را با تکیه به همان نیروها داشته باشند و این ظاهرا ناممکن را به امکان عملی تبدیل نمایند و از حمایت بیشترین مردم آگاهِ  ایران نیز برخوردار باشند، از پذیرش آن چاره نخواهد بود! ولی از آنچه در همین چند ماه ِ گذشته میتوان دریافت این است که غیر از قشر ِسلطنت خواه ِ خارج از ایران که به سختی  میتوان باور داشت رقمی بیش از چند ده هزار را  شامل میشود، بازگشت به پادشاهی فقط در مرحله ی آرزویی سیاسی باقی خواهد ماند.

آنان که برای پوشانیدن ِ لباس ِ مشروعیت به رژیم پادشاهی پیوسته چند کشور ِ اروپایی را بهترین مثال توفیق چنین حکومتی  هایی میدانند هرگز به این امر که  سلطنت های اروپاییان متکی به سوابقِ تاریخی بس دور دراز است و هیچ  جای مقایسه  با خانواده ی  پهلوی را ندارد که  بدون ریشه های اشرافی/سلطنتی و به نوعی  مصنوعی برای مدّتی بس کوتاه در تاریخ معاصر ایران حضور یافت. البتّه  این هیچ سببی نیست تا اگر همان دو پادشاه منشاء  کارهایی مثبت نیز بودند نادیده گرفته شود. 

باور من اینست که جمهوری فدرال را باید هرچه بیشتر و بهتر مورد مداقه و ملاحظه قرار داد و مسلّمن در این راه نیز میشود از جمهوری های موفق اروپایی نمونه برداری کرده و موافق فرهنگ ایرانی مورد بهره برداری قرار داد.

و امّا بازگشت به آنچه دستمایه ی این نوشته شد، آیا کاستن از رنجِ دیگران شدنی است؟!  گمان من اینست که  تا ما از محدوده های خویش و آنچه که فقط برای ما هدفِ غایی و نهایی است بیرون نیامده و “دیگران” نشویم از امری زیر عنوان ِ “رنجِ دیگران”  دریافت و شناختی نخواهیم داشت، ازین رو برای کاستن از رنجِ دیگران باید دیگران باشیم و در این مسیر دیگران را، دیگران ندانیم. با چنین برداشت و باوری است که  ملیّت و ملّی گرایی ناشی از خود محوری و خویشتن باوری و تنگ ساختن عرصه های  حیات بر آنان که “دیگران” تلقّی  شده اند و میشوند رنگ می بازد. 

اینک چنین تصوّر یا باوری با مراجعه به فرهنگ ِ “چو ایران نباشد تن من مباد” میتواند بسی ساده لوحانه بنظر برسد ولی مسلّمن با برداشتن اولین قدم ها در چنین مسیری در آینده یی نه خیلی دور شاهد شکوفایی تَن ها و اذهانی  خواهیم  بود که ایران را سرای همه ی ما میدانند و حکومت مرکزی و مردمی میباید که با چنین  تفکّری حافظ ِ رفاه ،آسایش، برابری های انسانی و حقوقی ِ تک تک  اقوام ِ ساکن در مرزهای ایران بوده و حقوق ایشان را بی کم وکاست به رسمیت بشناسد و هیچ مانعی در راه رشد ِ اقوام مختلف ایجاد نکند. این یعنی که دیگران شدن و در  راه ِ کاستن از رنجِ دیگران گام برداشتن. اینگونه است که میتوان باور کرد “کاستن از رنج دیگران شدنی است”.

یکشنبه ۲ آوریل ۲۰۲۳

https://akhbar-rooz.com/?p=198774 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سعید یکتا
سعید یکتا
1 سال قبل

تا زمانیکه طیف های مختلف جمهوری خواهان ایران [ وسعت ] نظرهای خود در «تئوری» را از یک طرف و[ابعاد وسیع ] از تنوع ِ کار و زندگی ِ شهروندان را از طرف دیگر در چارچوب یک [جمهوری پارلمانی] «پراکتیک»در ارتباط با [گذار از جمهوری اسلامی] تعریف نکنند .
بحث در مورد [جزئیات] جمهوری آلمان ، فرانسه ، آمریکا ، اتریش ، کانادا ، ایتالیا ، فنلاند و…. نمی تواند ، نه کمکی به تشکیل جبهه وسیع جمهوریخواهان ایران و نه به پیشبرد دوران [گذار از جمهوری اسلامی ] بنماید.

جمهوری پارلمانی به عنون یک[ پلاتفرم حداقل] می تواند ما را برای غلبه بر پراکندگی ها یاری کند .
بجای الویت به تشکیل جبهه وسیع جمهوریخواهان ، هّم و غّم خود را به اهداف استراتژیک و جزئیات حکومت جمهوری مثل فدرال ، سوسیالیستی ، کارگری و ..معطوف نکنیم.
جبهه وسیع جمهوریخواهان می تواند به مردم در داخل و خارج نشان دهید که [نظرات ]جمهوریخواهان در تئوری و عمل از نظرات پادشاهی خواهان و صد البته حکومت اسلامی بازتر و وسیعتر ست و برای ایجاد نهاد های انتخابی و [غیر موروثی] ست .
تنگ نظری های پادشاهی خواهان، ایران بزرگ را به فقسی تبدیل کرده بود که مردم آنرا در سال ۵۷ شکستند.
توهمات حکومت اسلامی نیزبرای اکثریت مردم غبر قابل تحمل ست .

جمهوری پارلمانی با جنبش «زن ، زندگی ،آزادی » همخوانی کامل دارد.
به امید پیوستن تمام جمهورخواهان حول جبهه وسیع برای گذار از جمهوری اسلامی

کیا
کیا
1 سال قبل

دو نکته مهم از نوشتار!
۱.”طبیعی است که تا زمانیکه نیروی رزمنده علیه این حکومت آدمکشان دارای تشکیلات ِ منسجمی نگردیده باشد امر مبارزه محدود به همین حرکات “گاهگاهی و دوره یی” خواهد شد که خود برای حکومت اسلامی به سان سوپاپ اطمینان و یا شیر فشار شکن عمل میکند. ”
۲.”باور من اینست که جمهوری فدرال را باید هرچه بیشتر و بهتر مورد مداقه و ملاحظه قرار داد و مسلّمن در این راه نیز میشود از جمهوری های موفق اروپایی نمونه برداری کرده و موافق فرهنگ ایرانی مورد بهره برداری قرار داد. “

بهمن پارسا
بهمن پارسا
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

حضورِ خوانندگانی از قبیل شما (کیا) سببی است برای مداقّه و تفحّص بیشتر پیش از نوشتن. نکته سنجی شما را ارج می نهم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x