فرهاد عزیز. ممنون از لطف و توجه تان. در جنبش سبز که براستی اصلاح طلبان هژمونی داشتند، با آن که با کشتار کمتری روبرو بود دیدیم که تلاش برای تک صدایی کردن آن چگونه مانع مشارکت اجتماعی هرچه گسترده تر در آن جنبش شد. حال در خیزش اخیر که صدها کشته نیز بر جای گذاشت و هیچ نیرویی بر آن هژمونی نداشت، تلاش برای تحمیل تک صدایی پهلوی طلبان براستی بهت انگیز و ناشیانه بود و من عمیقا همچون یروند آبراهمیان برآنم که این اقدام ها – گذشته از سرکوب بی رحمانه آن توسط حکومت – در کاهش بعدی مشارکت مردم نه تنها در تظاهرات داخل بلکه در خارج از کشور نیز تاثیرات منفی در بر داشت. پس از تجربه به شدت منفی تظاهرات بروکسل که گذشته از عکس رضا پهلوی، عکس ثابتی و چوبه های دار نیز بالا رفت و پیام بوش و پمبئو در آن خوانده شد، دیگر کمتر شاهد تظاهرات گسترده فراگروهی ایرانیان خارج هستیم که قصدشان حمایت گسترده از آن مبارزات بود و نه مورد بهره برداری قرار گرفتن برای تحمیل رهبری پهلوی طلبان یا هر گروهی دیگر بر این جنبش.
farhad farhadiyan
11 ماه قبل
اینجا دو موضوع یکی حذف برخی رهبران مدعی یا بخشی از مردم که در توهم رهبران راست هستند سلطنت در ایران پایگاه اجتماعی ندارد پس باید مردمی را پشت این توهم دید که باید جنبش شرایطی را ایجاد نماید که خود این مردم از توهم دل بکنند و می بینیم که چنان اغتشاشی در جریان راست هست که دائم در نیروهایش ریزش می کنند پس جنبش متوهم نیست و پراگماتیست است صحبت های آقای درویش پور در رابطه با سلطنت طلبها برای مصادره کاملا درست است و تا خفه نشوند جنبش حرکت نخواهد کرد زیرا جریان اگر توده وار شود امکان کنترل جنبش وجود نخواهد داشت اما موضوع رهبری در چنین جنبشهائی با حکومتهای توتالیتر فاشیست دینی که دائما فرد یا هیات رهبری را محاصره کرده و دائم آنان را در مقابل پرسش های تخریبی قرار می دهند علنی کردن رهبری یک هبط سیاسی ست این اصل است که هیچ جنبشی بدون رهبران آزموده نیست پس رهبری جمعی فعلی نقطه ی قوت است نه ضعف . البته این بحث خوبی است . و منطق دو طرف هم دقیق است
فرهاد عزیز. ممنون از لطف و توجه تان. در جنبش سبز که براستی اصلاح طلبان هژمونی داشتند، با آن که با کشتار کمتری روبرو بود دیدیم که تلاش برای تک صدایی کردن آن چگونه مانع مشارکت اجتماعی هرچه گسترده تر در آن جنبش شد. حال در خیزش اخیر که صدها کشته نیز بر جای گذاشت و هیچ نیرویی بر آن هژمونی نداشت، تلاش برای تحمیل تک صدایی پهلوی طلبان براستی بهت انگیز و ناشیانه بود و من عمیقا همچون یروند آبراهمیان برآنم که این اقدام ها – گذشته از سرکوب بی رحمانه آن توسط حکومت – در کاهش بعدی مشارکت مردم نه تنها در تظاهرات داخل بلکه در خارج از کشور نیز تاثیرات منفی در بر داشت. پس از تجربه به شدت منفی تظاهرات بروکسل که گذشته از عکس رضا پهلوی، عکس ثابتی و چوبه های دار نیز بالا رفت و پیام بوش و پمبئو در آن خوانده شد، دیگر کمتر شاهد تظاهرات گسترده فراگروهی ایرانیان خارج هستیم که قصدشان حمایت گسترده از آن مبارزات بود و نه مورد بهره برداری قرار گرفتن برای تحمیل رهبری پهلوی طلبان یا هر گروهی دیگر بر این جنبش.
اینجا دو موضوع یکی حذف برخی رهبران مدعی یا بخشی از مردم که در توهم رهبران راست هستند سلطنت در ایران پایگاه اجتماعی ندارد پس باید مردمی را پشت این توهم دید که باید جنبش شرایطی را ایجاد نماید که خود این مردم از توهم دل بکنند و می بینیم که چنان اغتشاشی در جریان راست هست که دائم در نیروهایش ریزش می کنند پس جنبش متوهم نیست و پراگماتیست است صحبت های آقای درویش پور در رابطه با سلطنت طلبها برای مصادره کاملا درست است و تا خفه نشوند جنبش حرکت نخواهد کرد زیرا جریان اگر توده وار شود امکان کنترل جنبش وجود نخواهد داشت اما موضوع رهبری در چنین جنبشهائی با حکومتهای توتالیتر فاشیست دینی که دائما فرد یا هیات رهبری را محاصره کرده و دائم آنان را در مقابل پرسش های تخریبی قرار می دهند علنی کردن رهبری یک هبط سیاسی ست این اصل است که هیچ جنبشی بدون رهبران آزموده نیست پس رهبری جمعی فعلی نقطه ی قوت است نه ضعف . البته این بحث خوبی است . و منطق دو طرف هم دقیق است