جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

دیوِ دیوان، رشگ – سروده ای منتشر نشده از اسماعیل خویی

خواهم ات از دل، چو یادی دل شکن، بیرون کنم:

حُفره ای می مانَد، امّا، بی تو دردل، چون کنم؟

حفره ای تاریک تر از مرگ و ماناتر بدان:

گر بر این انگاره هیچِ ناب را افزون کنم!

وآن گه اش، با نیشِ غم، زخمی زنم بر هر جدار

وز تراوه هاش دل را ساغری پُرخون کنم.

وآن گه از یادِ تن ات عطری در آن ساغر دَمم:

تا که، شاید، دیوِ رشگِ خویش را افسون کنم!

دیوِ دیوان تا بنوشد ساغرِ خون را و من

از کُنام اش، دل، مگر دیوانه را بیرون کنم!

دیوِ رشگ، آری، که می بیند تو را با دیگری:

وآرَدَم حالی که درمانم که با آن چون کنم!

کاین بدان مانَد که، در پرهیزم از دیوانگی،

سخت کوشم تا مگر دیوانه را مجنون کنم!

بی درنگ، امّا، خودْ او درّد به ناخن سینه ام:

تا، به سیلِ خونِ خود، دریایی از هامون کنم!

تا به یاری مْ آید از دریا نخستین موج و من

زورقِ تن را، در آن دریای خون، وارون کنم!

تا مرا غوّاصِ جان یابد دُری شایانِ تو:

دُرّی از شعرِ دَری، کآن را به خون گُلگون کنم!

ورنیابد، آشتی را، ارمغانی زین گهر،

من، به پادافره، در آن دریاش خود مدفون کنم!

وینچنین، بر جا نمانم تا به یاد آرم؛ که من

خواهم ات از دل، چو یادی دل شکن،بیرون کنم!

بیست و چهارم فروردین۱۳۹۸،

بیدرکجای لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=205258 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x