شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

اسناد دولت آمریکا: بمباران اتمی ژاپن برای خاتمه ی جنگ ضروری نبود – مانتلی ریویو، برگردان: علی اورنگ

وزارت دفاع آمریکا یک بررسی انجام داده است تحت عنوان “مطالعه بمباران راهبردی” که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد و به وضوح اعلام کرد: « براساس بررسی دقیق همه حقایق، و به گواهی رهبران ژاپنی درگیر در جنگ، از دیدگاه “مطالعه بمباران راهبردی” مطمئنا قبل از ۳۱ دسامبر ۱۹۴۵، و به احتمال قوی قبل از ۱ نوامبر ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم می شد، حتی اگر بمب های هسته ای به کار گرفته نشده بودند، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمی شد، و حتی اگر حمله ای برنامه ریزی نمی شد یا در نظر گرفته نمی شد

اسناد دولت آمریکا نشان می دهد که بمباران اتمی ژاپن برای به پایان رساندن جنگ جهانی دوم ضروری نبود

برای دولت های غربی و رسانه های جمعی امری عادی است که به بقیه جهان بگویند که نگران کره شمالی و تسلیحات هسته اش باشند، یا از این امکان که روزی ایران بتواند به بمب هسته ای دست یابد بترسند.

اما واقعیت امر این است که فقط یک کشور در تاریخ انسان وجود دارد که از تسلیحات هسته ای بر علیه مردم غیرنظامی استفاده کرده است – و نه یکبار، بلکه دو بار: آمریکا.

در ۶ اوت و ۹ اوت ۱۹۴۵، ارتش آمریکا بمب های هسته را در ژاپن روی شهرهای هیروشیما و ناگاساکی انداخت. حدود ۲۰۰۰۰۰ غیر نظامی کشته شدند. 

امروز، حدود ۸۰ سال بعد، هنوز شنیدن این ادعا از جانب مقامات دولتی آمریکا، روزنامه نگاران، و آموزگاران بسیار متداول است: برای تسلیم ژاپن و پایان دادن به جنگ جهانی دوم، واشنگتن به جز بمباران هسته ای ژاپن گزینه دیگری نداشت. بسیاری استدلال می کنند که این قساوت هولناک در واقع یک عمل پسندیده ای بود، و باعث نجات زندگی بیشتری از انسان ها شد چرا که ادامه جنگ تلفات بیشتری را می توانست به همراه داشته باشد. 

این روایت، گرچه  بطور گسترده ای رایج است، کاملا نادرست می باشد.

اسناد دولت آمریکا تایید می کنند که ژاپن در سال ۱۹۴۵ قبل از بمباران هسته ای در شرف تسلیم شدن بود. بمباران های هسته ضروری نبودند.  

وزارت جنگ آمریکا (که در دهه ۱۹۴۰ به وزارت دفاع تغییر نام داده شد) یک بررسی انجام داده است تحت عنوان مطالعه بمباران راهبردی، که بمباران های هوایی اش را در جنگ جهانی دوم تجزیه و تحلیل می کند.

مطالعه بمباران راهبردی در سال ۱۹۴۶ منتشر شد و به وضوح اعلام کرد:۱

“… به نظر واضح می آید که، حتی بدون حملات هسته ای، برتری هوایی روی ژاپن می توانست فشار کافی اعمال کند که منجر به تسلیم بدون قید و شرط ژاپن شود و نیاز حمله به آن را مرتفع کند.

براساس بررسی دقیق همه حقایق، و به گواهی رهبران ژاپنی درگیر در جنگ، از دیدگاه “مطالعه بمباران استراتژیک” مطمئنا قبل از ۳۱ دسامبر ۱۹۴۵، و به احتمال قوی قبل از ۱ نوامبر ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم می شد، حتی اگر بمب های هسته ای به کار گرفته نشده بودند، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمی شد، و حتی اگر حمله ای برنامه ریزی نمی شد یا در نظر گرفته نمی شد.

حملات هسته ای به ژاپن یک تصمیم سیاسی به وسیله آمریکا بود، که در آن شوروی هدف مستقیم بود؛ این اولین حرکت برای جنگ سرد بود.

در اوت ۱۹۴۵، شوروی برای حمله به ژاپن و سرنگونی رژیم فاشیست حاکم آماده می شد، که متحد آلمان نازی بود – آلمان نازی که در آن مقطع ارتش سرخ شوروی آن را در جبهه اروپا شکست داده بود.

واشنگتن نگران بود که، اگر شوروی فاشیسم ژاپن را شکست دهد و توکیو را مثل برلین آزاد کند، آنوقت دولت پسا – فاشیست ژاپن می تواند متحد شوروی شود و تبدیل به دولت سوسیالیستی شود.

بنابراین، بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی هدفش عمدتا فاشیست های ژاپنی نبودند بلکه هدف نهایی کمونیست های شوروی بودند.

در واقع چندین مقام بالای نظامی با  تصمیم کاملا سیاسی استفاده از تسلیحات هسته ای مخالفت کردند.

به عنوان یکی از معروفترین ژنرال های تاریخ ارتش آمریکا، دوایت آیزنهاور رهبری عملیات در جبهه اروپا در جنگ را به عهده داشت، و بر تصرف متعاقب سرزمینی که قبلا آلمان نازی نامیده می شد ، نظارت داشت.

آیزنهاور بعدا رئیس جمهور آمریکا شد، یعنی بعد از هری ترومن، رهبر آمریکا که ژاپن را بمباران هسته ای کرد.

آیزنهاور به خاطر رهبری اش در جنگ بر علیه فاشیسم در اروپا معروفیت جهانی پیدا کرد. اما آنچه که خیلی ها نمیدانند این است که او با حمله هسته ای به ژاپن مخالف بود.

بعد از ترک کاخ سفید، آیزنهاور در سال ۱۹۶۳ کتاب خاطراتش تحت عنوان ماموریت برای تغییر۲ را منتشر کرد. در این کتاب، او مشاجره ای را به یاد آورد کرد که در جولای ۱۹۴۵ با وزیر جنگ وقت آمریکا هنری استیمسون داشت.

استیمسون به آیزنهاور اطلاع داده بود که واشنگتن در حال برنامه ریزی بمباران هسته ای  ژاپن است، و آیزنهاور از این تصمیم انتقاد کرد، گفت که او “تردید جدی” در باره آن دارد و اطمینان دارد که “ژاپن شکست خورد ه است و استفاده از بمب هسته ای کاملا غیر ضروری است”.

آیزهاورنوشت:۳

“این مکالمه در (جولای) ۱۹۴۵ بوقوع پیوست وقتی که وزیر جنگ استیمسون، در دیدار مرکز فرماندهی من در آلمان، به من اطلاع داد که دولت ما در حال آمادگی برای برای بمباران هسته ای ژاپن بود. من یکی از افرادی بودم که احساس می کرد که دلایل منسجمی برای به زیر سوال بردن خرد این کار وجود داشت…. اما وزیر جنگ، به مجرد اینکه خبر آزمایش موفقیت آمیز بمب هسته در نیومکزیکو را به من داد، و برنامه استفاده از بمب های هسته ای، و عکس العمل مرا خواست، ظاهرا انتظار رضایت شدید مرا را ازاین کار داشت.

در خلال توضیحاتش در رابطه با واقعیت های مربوط، من متوجه احساس پریشانی در خودم بودم و بنابراین تردید جدی ام را به او ابراز کردم، اول بر اساس اعتقادم که ژاپن شکست خورده بود و استفاده از بمب هسته ای کاملا غیر ضروری بود، و دوم چون فکر کردم که کشور ما باید از تکان دادن افکار عمومی جهان با استفاده از اسلحه ای که بکارگیری آن دیگر به عنوان معیاری برای نجات زندگی آمریکایی ها ضروری نبود اجتناب کند. معتقد بودم که ژاپن، در آن مقاطع، در جستجوی راهی برای تسلیم (با کمترین تحقیر) بود. وزیر جنگ عمیقا به خاطر طرز برخورد من برآشفته شد. تقریبا با عصبانیت دلیلی را که من برای نتیجه گیری سریع ارائه دادم رد کرد.

این حملات هسته ای “کاملا غیر ضروری” بر علیه هیروشیما و ناکازاکی ۲۰۰۰۰۰ غیر نظامی را کشت. اما یک هدف سیاسی بر علیه شوروی داشت.

دلیل سیاسی پشت بمباران هسته ای ژاپن علنا به وسیله اداره تاریخ دپارتمان انرژی آمریکا تایید شده است، که وب سایتی را همراه با اطلاعات آموزشی درباره پروژه منهتن۴، ابتکار علمی که بمب را ساخت، اداره می کند.

وب سایت دولت آمریکا تایید کرد که تصمیم دولت ترومن برای بمباران اتمی ژاپن با انگیزه سیاسی بود، می نویسد:

“بعد از این که رئیس جمهور هری اس. ترومن خبر آزمایش موفقیت آمیز ترینیتی را دریافت کرد، نیاز او به کمک شوروی در جنگ بر علیه ژاپن به مقدار زیادی کاهش پیدا کرد. رهبر شوروی، ژوزف استالین، قول داده بود که تا ۱۵ اوت به جنگ بر علیه ژاپن به پیوندد. ترومن و مشاورانش حالا دیگر مطمئن نبودند که به این کمک احتیاج داشته باشند. اگر استفاده از بمب هسته ای امکان پیروزی را بدون یک حمله فراهم می کرد، در اینصورت قبول کمک شوروی باعث دعوت آنها به گفتگوهای مربوط به آینده ژاپن پس از جنگ می شد.

تاریخدانان دیگر استدلال کردند که ژاپن حتی بدون بمباران هسته ای تسلیم می شد و در واقع ترومن و مشاورانش فقط برای ترساندن شوروی اقدام با استفاده از بمب هسته ای کردند.        

ترومن امیدوار بود که مجبور نباشد که اداره ژاپن را با “مشارکت” شوروی به عهده بگیرد.

تاریخدانان جریان اصلی هم این واقعیت را تایید کرده اند.

وارد ویلسون، پژوهشگر اندیشکده گروه حاکم (استبلیشمنت) در لندن تحت عنوان “شورای امنیت اطلاعات آمریکا و انگلستان”، مقاله ای تحت عنوان “بمب ژاپن را شکست نداد، استالین باعث شکست آن شد”۵ در نشریه نخبگان واشنگتن فارن پالیسی در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد.

ویلسون توضیح داد:

“اگر اصولا ژاپنی ها نگران بمباران شهرها یا مشخصا نگران بمباران هسته ای هیروشیما نبودند، نگرانی شان چه بود؟ جواب این سوال ساده است: شوروی.

حتی انعطاف ناپذیرترین رهبران دولت ژاپن می دانستند که جنگ نمی توانست ادامه یابد. سوال این نبود که آیا جنگ را ادامه دهند یا نه، بلکه چگونه جنگ را به بهترین شرایط خاتمه دهند. 

یک راه برای سنجش این که آیا بمباران هیروشیما یا حمله و اعلان جنگ به وسیله شوروی باعث تسلیم ژاپن شد مقایسه شکلی است که این دو رویداد روی شرایط استراتژیک تاثیر گذاشتند. بعد از بمباران هیروشیما در ۶ اوت، هنوز هر دو گزینه زنده بودند…. بمباران هیروشیما هیچ یک از گزینه های استراتژیک ژاپن را مسدود نکرد.

اگرچه، تاثیر اعلان جنگ به وسیله شوروی و حمله به سرزمین منچوریا در شمال شرقی چین و جزیره ساخالین کاملا متفاوت بود. به محض این که شوروی اعلان جنگ داده بود، استالین دیگر به عنوان واسطه نمی توانست عمل کند – او حالا یک متخاصم بود. بنابراین گزینه دیپلماتیک با این حرکت شوروی حذف شد. تاثیر آن بر وضعیت نظامی به همان اندازه قابل توجه بود.

وقتی که روس ها با منچوریا حمله کردند، آنها سریعا به درون آنچه که ارتش نخبگان (ژاپن) محسوب می شد نفوذ کردند و بسیاری از واحدهای روسی فقط وقتی توقف کردند که بنزین شان تمام شد.

حمله شوروی قاطعیت استراتژیک جنگی ارتش (ژاپن) را باطل کرد، همانطور که استراتژی دیپلماتیک را باطل کرد. با یک حرکت، همه گزینه های ژاپن بر باد رفتند. حمله شوروی از نظر استراتژیک قاطع بود – در حالی که بمباران هیروشیما (که هیچکدام از گزینه ها را مسدود نکرد) قاطع نبود.

نسبت دادن پایان جنگ به بمب هسته ای به اشکال گوناگون به منافع ژاپن کمک کرد. اما همچنین به منافع آمریکا هم خدمت کرد. اگر بمب هسته ای باعث برنده شدن جنگ می شد، آن وقت ادراک قدرت نظامی آمریکا بالا می رفت، نفوذ دیپلماتیک آمریکا در آسیا و در جهان افزایش می یافت.

اگر، از طرف دیگر، ورود شوروی  به جنگ باعث تسلیم شدن ژاپن می شد، آن وقت شوروی می توانست ادعا کند که در عرض چهار روز قادر بود کاری را کند که آمریکا در عرض چهار سال نتوانست آن را انجام دهد، و ادراک قدرت ارتش شوروی و نفوذ دیپلماتیک شوروی بالا می رفت. و وقتی که جنگ سرد شروع می شد، این استدلال که ورود شوروی فاکتوری تعیین کننده بود معادل این است که به دشمن کمک می شد و شرایط را برای آن تسهیل می کرد.        

بنابراین، قبل از اینکه جنگ جهانی دوم حتی به پایان برسد، آمریکا جنگ سرد را بر علیه “متحد” صوری اش، شوروی – و برعلیه گسترش بالقوه سوسیالیسم در اقصی نقاط جهان شروع کرده بود.

آژانس های جاسوسی آمریکا فورا شروع به استخدام همدستان فاشیست ها و نازی ها سابق۶ کردند، و جنایتکاران جنگی درجه یک ژاپنی را از زندان آزاد کردند، که برخی از آنها رهبری دولت توکیو را بعدا به عهده گرفتند.

بسیاری از این افراد در ساختن حزب دست راستی لیبرال دموکرات دست داشتند، که اساسا اداره ژاپن را به عنوان یک دولت تک حزبی از سال ۱۹۵۵ به عهده داشته اند (به جز یک دوره ۵ ساله که اپوزیسیون حاکم بود).

مثال خیلی واضح آن نوبوسوک کیشی بود، یک جنایتکار جنگی بدنام که رژیم دست نشانده امپراتور ژاپن منچوریا را اداره می کرد و ناظر بر جنایات نسل کشی بود و، با حمایت واشنگتن، در دهه ۱۹۵۰ نخست وزیر ژاپن شد.

خانواده کیشی با گذشته مرتبط با فاشیست ها هنوز کنترل قابل توجهی روی سیاست در ژاپن دارد. نوه پسری اش، شینزو آبه، پرسابقه ترین نخست وزیر تاریخ ژاپن بود.

امروز، هنوز تصحیح این روایت بسیار گسترده در مورد تاریخ  اهمیت دارد، چرا که بر فرهنگ عامه تاثیرات عمیق می گذارد.

در ژوئیه ۲۰۲۳، هالیوود فیلم بلاک باستر (پرفروش)، “اوپنهایمر”، از کارگردان برنده جایزه، کریستوفر نولان، پخش کرد. این فیلم همراه با موفقیت عظیم تجاری بود، اما همچنین از دیدگاه سیاسی اش انتقاد شد.

فیلم اوپنهامر به جولیوس رابرت اوپنهایمر (معروف به پدر بمب اتمی)، چهره انسانی می دهد. اوپنهایمر فیزیکدان نظری آمریکایی و رئیس آزمایشگاه لس آلاموس پروژه منهتن بود و در جنگ جهانی دوم در ساخت بمب هسته ای کمک کرد.

بعدا اوپنهایمر از نقشی که در تولید سلاح هسته ای داشت اظهار پشیمانی کرد، و بر علیه تکثیر سلاح هسته مبارزه کرد.

نکته جالب این بود که اوپنهایمر همچنین قربانی ماکارتیسم دولت آمریکا شد، و به خاطر روابطش با گروهای چپ گرا تحت تعقیب قرار گرفت.

اما در حالی که این فیلم به خاطر به تصویر کشیدن درگیری های پیچیده درونی اپنهایمر تحسین شد، متهم به پوشاندن قساوت بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی شد.

۲۰۰۰۰۰ غیرنظامی ژاپنی که زندگی خود را در این حملات کاملا غیر ضروری از دست دادند در فیلم بطور ترسناکی غایب بودند.۷                              

منبع: مانتلی ریویو     

https://akhbar-rooz.com/?p=212708 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایرج آزادی
ایرج آزادی
8 ماه قبل

متاسفانه در این مقاله هیچ اشاره یی به بمباران های آمریکا روی بیش ۶۰ شهر ژاپن در مارس ۱۹۴۵ – ۵ ماه قبل از بمباران اتمی ژاپن – نشده است. در آن بمباران ها توکیو دو شب پیاپی بمباران شد که ۱۵۰ هزار نفر از مردم این شهر با خانه های چوبی با سقف های قیر اندود داشت، جزغاله شدند. در گفتگویی با رابرت مکنامارا که در آن زمان از افسران تحت فرمان ژنرال لومی فرمانده این بمباران ها بوده او با صدایی بغض آلود این اقدام را مورد سوال قرار می دهد و یاد آوری می کند که وقتی خلبان یکی از بمب افکن ها که کمک خلبان آن در اثر شلیک دفاع ضد هوایی ژاپن کشته شده بود ژنرال لومی را مورد انتقاد قرار می دهد( گویا ژنرال لومی برای اصابت حداکثر بمبها به هدف دستور بمباران از ارتفاع کم را داده بود) به او می گوید«مادر قبحه تو کمک خلبانت از دست دادی من توکیو را ویران کردم». مصاحبه مکنامارا تحت عنوان «فوگ آف وار- مه جنگ»* در یوتیوب قابل دسترس است.
https://youtu.be/RceLAhPOS9Q?list=PLN-MLv-79blY6K6eeQc45LtFudyDzhN7 _

پگله
پگله
8 ماه قبل

عالی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x