سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

دفتر خاطرات غزه (۳۴) – آرزوی یک روز استراحت در رختخواب گرم

فلسطینی ها در منطقه دیرالبلاح غزه. بسیاری از مردم در باد و باران شدید زمستان فقط لباس های نازک و دمپایی یا صندل دارند به تن دارند. عکس خبرگزاری آنادولو

زیاد، یک فلسطینی ۳۵ ساله از زندگی روزانه در زیر بمباران های غزه حکایت می کند. سختی های اضافی که باران زمستانی به همراه دارد، دوستی از آخرین باری که کاپوچینو خورده با حسرت یاد می کند. خاطرات او در گاردین منتشر می شود.

۸ صبح
من هرگز طرفدار خورشید و هوای آفتابی نبودم. عاشق باران و زمستان و ریزش برگ درختان هستم. یادم می آید در دبیرستان معلم زبان انگلیسی همیشه از من و سایر دانش آموزان می خواست در طول تعطیلات زیر نور آفتاب بایستیم. “خورشید را در آغوش بگیرید، گرمای آن را احساس کنید. سرشار از ویتامین D است.» من آنچه او می خواست را انجام می دادم اما هرگز آن را دوست نداشتم.

از طرفی این معلم دریچه ای را برای من گشود تا ادبیاتی را که دوست داشتم یاد بگیرم. در کلاس، خلاصه‌ای از آثار کلاسیک مانند انتظارات بزرگ، غرور و تعصب و داستان دو شهر را می‌خواندیم.

دوستم نتایج جایزه بوکر را با من به اشتراک گذاشت؛ کتاب «آهنگ پیامبر» امسال برنده شده است. با توجه به توضیحات مختصر درباره کتاب‌های انتخاب شده، بیشتر علاقه‌مند به خواندن کتاب «خار عسل» هستم.

من فقط آرزو دارم یک روز کامل در حالی که بیرون باران می بارد، در رختخوابم بمانم و از خواندن کتاب ها یکی پس از دیگری لذت ببرم. ترسی که داشتم این بود که قبل از خواندن ِ به اندازه ی کافی ی تمام کتاب های زیبا و عالی در این دنیا بمیرم. اکنون، از مرگ حتی قبل از اینکه زندگی‌ام را ادامه دهم می‌ترسم.

در این مواقع نتوانستم به اندازه ی کافی برای آفتابی شدن هوا دعا کنم. اول، برای کسانی که در مدرسه و چادر زندگی می کنند تا کمتر رنج ببرند و بعد بتوانیم باتری ها و تلفن های خود را با استفاده از انرژی خورشیدی همسایگان شارژ کنیم. متأسفانه از دیروز باران شدیدی می بارد. تگرگ داشتیم.

در کمترین زمان، بیشتر خیابان های اطراف ما به دلیل زیرساخت های نامناسب پر از آب شد. بیشتر مردم هنوز دمپایی به پا دارند. کفش‌ یک کالای لوکس است که کسی از عهده اش بر نمی آید. بسیاری از افراد دمپایی پاره به پا دارند و نمی دانم چگونه می توانند در خیابان ها حرکت کنند؟

و در مورد غذا چطور؟ معمولا افراد برای حفظ گرمای بدن خود بیشتر غذا می خورند. اما حالا عکس آن شده است. یکی از دوستانم که وزن متوسطی دارد تا به حال بیش از ۸ کیلوگرم وزن کم کرده است. غذای بسیار کمی در دسترس است، با این حال آنها تلاش زیادی می کنند تا چیزی گیر بیاورند. او می‌گوید: «می‌دانی برای کاهش رنج‌مان چه کردیم؟ همه خانواده تصمیم گرفتند روزه بگیرند. این همه ما را موظف می‌کند که در تمام طول روز در مورد غذا سؤال نکنیم یا هوس آن را نکنیم. وقتی خورشید غروب می کند، بسته به آنچه در دسترس است، تنها وعده غذایی خود را می خوریم.»

بسیاری از خانواده ها به آرد دسترسی ندارند، بنابراین حتی نمی توانند نان داشته باشند. دوستی در منطقه ای دیگر به من می گوید: «چهار روز است که یک لقمه نان نخورده ایم. ما بچه داریم که بدبختی ما را بیشتر می کند. مقداری غذا داریم اما کافی نیست. مردان بالغ در خیابان ها گریه می کنند و التماس می کنند، نه برای آن که کسی به آن ها آرد ببخشد، بلکه برای آن که آن را بخرند.»

برادر کوچکتر احمد برای گفتن صبح بخیر به اتاق می آید. در مورد این که چقدر غمگین هستیم و چقدر هوا سرد است، گفتگو می کنیم. او همچنین از یک لوکسی که دیگر نداریم صحبت می کند: نوشیدنی های گرم که هر زمان که می خواستیم در دسترسمان بود.

امروزه با کمبود گاز پخت و پز، نوشیدن چیزی داغ، فرآیندی طولانی است که با ایجاد حرارت از طریق سوزاندن چوب یا نایلون، کارتن و پلاستیک آغاز می شود. اما همیشه باید حواسمان باشد آیا نوشیدن داغ به سوزاندن چوب و کارتن می ارزد؟

او خاطره آخرین کاپوچینویی که خورده را برایمان تعریف می کند: «تند و خوشمزه بود. من واقعا لذت بردم و طعم آن را تا الان در دهانم حس می کنم. چیزی که بیش از همه مرا آزار می دهد این است که یادم می آید کاپویچینویم را تا ته نخوردم چون عجله داشتم. نیمی از آن را خوردم و رفتم و نمی دانستم این آخرین باری است که کاپوچینو می نوشم. حالا، دو ماه بعد، امکان نداشت تا آخرین قطره آن را ننوشم.»

۳ بعدازظهر
احمد برای کمک به کودکان آواره در مدارس و مناطق دیگر داوطلب شده است. او با گروهی از جوانان نزد بچه ها و والدینشان می روند، با آن ها بازی می کنند، برایشان قصه می گویند و با هم آواز می خوانند. او هر روز صبح ساعت ۸ صبح می رود و حدود ساعت ۳ برمی گردد. از او درباره احساسش از این کار می پرسم.

می گوید وضعیت وحشتناک است. هر کلاس درس حدود ۷۰ نفر از جمله حداقل ۳۰ کودک دارد. او نمی تواند بفهمد چگونه آنها توانسته اند یک اتاق کوچک را برای چهار یا پنج خانواده تقسیم کنند. می گوید زمین بازی خودش یک کمپ است. نمی توان در آن جا پا گذاشت. بوی طاقت فرسای فاضلاب بسیار وحشتناک است.

اما بچه ها و والدینشان از فعالیت های آن ها لذت می برند. احمد می گوید: یک کاری که انجام دادیم نقاشی بود. یک دختر سگ زرد می خواست. دیگری یک پروانه می خواست. و پسری خورشید خواست. والدین آن‌ها از اینکه در این زمان‌های تلخ، لحظات شادی را ایجاد می‌کنیم، سپاسگزارند.»

در پایان این گفتگو او پسر جوانی را که با او آشنا شده و می گفت: دلش برای خانه‌اش در شمال تنگ شده و می‌خواهد برای زندگی شادش به آنجا برگردد، به یاد آورد. مادر پسر به احمد گفت نمی داند خانه اش ویران شده است یا نه. دلخراش است.

۶ بعدازظهر
اگرچه کسانی که غزه را ترک کردند در مکان بسیار بهتر و امن‌تری هستند، اما همچنان با چالش‌های زیادی روبرویند. به عنوان مثال، یکی از دوستانم تقریباً بدون پول، غزه را همراه با خانواده اش ترک کرد. الان از دوستان خارج از کشور وام می گیرد. او به من گفت دنبال کار است. جایشان امن است اما بالاخره باید زنده بمانند.

بزرگترین نگرانی شان برای عزیزانشان و احساس گناه از این است که آن ها را گذاشته اند و رفته اند. یکی از آشنایان این دوست من در خارج خبر کشته شدن برادر و دیگر اعضای خانواده اش را دریافت کرد. او ویران شده است.

۱۰ شب
در حالی که روی مبل پوشیده از پتو دراز کشیده و سعی می کنم خودم را گرم کنم، به یکی از بهترین معرفی کتاب هایی که خوانده ام فکر می کنم. چارلز دیکنز: «این بهترین زمان بود. بدترین زمان ممکن بود. عصر خرد بود. عصر حماقت بود. دوران اعتقاد بود. دوران ناباوری بود. فصل نور بود. فصل تاریکی بود. بهار امید بود. زمستان ناامیدی بود.»

نشسته در تاریکی، در زمستان ناامیدی غزه، تعجب می‌کنم که غزه چگونه بدترین زمان‌ها را می‌گذراند و توصیف دیکنز از وضعیت کنونی جهان چقدر دقیق است.

دعا می کنم این کابوس تمام شود. دعا می کنم رنج و بدبختی ما پایان یابد. اما در حال حاضر بیش از هر چیز آرزویم این است که سرما برود و خورشید طلوع کند تا غزه ای ها بتوانند زیر آن بایستند و بدن و قلب و روح خود را گرم کنند.

https://akhbar-rooz.com/?p=227132 لينک کوتاه

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading