سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

ابوالحسن بنی صدر و منوچهر محجوبی – هادی خرسندی

منوچهر محجوبی، طنزنویس پرمایه، سردبیر مجله توفیق ماهانه و از نویسندگان اصلی روزنامه توفیق بود که بعد از انقلاب با همکاری گروهی از طنزنویسان و کارتونیست ها، نشریه طنز «آهنگر» را در تهران منتشر کرد. بعد از تهدیدهائی که با آن روبرو شد به انگلستان پناهنده شد و انتشار «آهنگر» را در لندن ادامه داد.

متاسفانه این طنزنویس موفق که ذوق و ابتکار او در سردبیری نشریات طنز، همواره طنزکاران پیشرو را به همکاریش جلب و جذب میکرد، ۳۲ سال پیش به سرطان در لندن درگذشت.

برای خاکسیاری او اعضای کانون نویسندگان در تبعید از کشورهای اروپائی و خویشاوندان او از تهران به لندن آمدند و در مجلس یادبود باشکوهی در سالن بزرگ شهرداری غرب لندن، پیام های تسلیت فعالان سیاسی، سازمان های سیاسی (اغلب چپ) و شخصیت های ادبی و مطبوعاتی خوانده شد.

از میان شخصیت های سیاسی، – تنها – آقای ابوالحسن بنی صدر پیام همدردی و دریغ -از پاریس- فرستاده بود، با اینکه محجوبی همواره او را -هم- هدف طنز ضربه های خود می گرفت و می شد حدس زد بنی صدر دل خوشی از او نداشته باشد. بخصوص که لقب کنائی «مثلث بیق» هم از او بود: (بنی صدر، یزدی، قطب زاده).

وقتی قرار شد من پیام ها را در مجلس یادبود بخوانم یکی دو تن از اعضای هیئت دبیران «کانون نویسندگان در تبعید» در گوشم گفتند که «لزومی ندارد به پیام بنی صدر اشاره کنی!»، اما من دیدم که لزومی ندارد این نامه را که عطر خوش دمکراسی و احترام به حق آزادی بیان در آن پیچیده شده بود، باز نکنم و در مجلس یادبود محجوبی نخوانم!

امروز که عکس خاکسپاری آقای بنی صدر را میدیدم یاد آن پیام برایم زنده شد. دریغم آمد که در این موقعیت مناسب، یادآوریش نکنم.

هادی خرسندی – لندن – ۲۵ مهر ۱۴۰۰ – ۱۷ اکتبر

https://akhbar-rooz.com/?p=129424 لينک کوتاه

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمود دلخواسته
محمود دلخواسته
2 سال قبل

من آن روز را خوب به یاد دارم. مراسم زنده یاد، منوچهر محجوبی در سالن شهرداری ایلینگ برادوی غرب لندن بر گزار شده بود. آقای خرسندی پیام بنی صدر را که در رثای آقای محجوبی عزیز و شرحی کوتاه از زندگی ادبی-هنری وی نوشته بود را دید (اصل پیام را بعد در نشریه انقلاب اسلامی خواندم.) و بعد عبارتی به این مفهوم گفت:
با وجود اختلافات سیاسی باید گفت: درود بر بنی صدر

این را هم بگویم که هم مثلث بیق را آقای محجوبی ساخته بود و هم در نشریه های آهنگر خود دروغی را که کیهان سلطنت طلب لندن در باره اشعه موی سر و بنی صدر ساخته بود تکرار می کرد. در این باره چندین بار با آقای محجوبی، قوم و خویش عزیزمان که از کودکی با احترام به قلم او بزرگ شده بودیم، در آپارتمانش که نزدیک اتاقم در گرین فورد بود، در حالیکه کمک می کردم تا ورقهای نشریه را درست چیده شوند، بحث می کردم و اینکه این دروغ است. در حالیکه چای معروفش را برایم می ریخت، می گفت که همه می گویند که اینگونه است. تا بالاخره نامه ای به بنی صدر نوشتم و ایشان پاسخ دادند و پاسخ را به اقای محجوبی دادم. ایشان پاسخ را با دقت خواندند و بعد در حالیکه هنوز به نامه نگاه می کرد بمن گفت که دیگر، این سخن را تکرار نخواهد کرد و نکرد.
یاد محجوبی عزیز بخیر. از او جز بزرگواری ندیدم. زمانی که وارد لندن شدم و هنوز دست راست از چپ را نمی شناختم، من را به کلاس زبان ایلینگ کالج برد و اسم نویسی کرد و توانستم چند ساعت در هفته به کلاس زبان بروم.
در کارهای در رابطه با شهرداری هم کمکم کرد و وقتی که دیگر پولی حتی برای خریدن نان را نداشتم و یک پنس ها و دو پنسهای خود را روی هم گذاشته تا ارزانترین نان را بخرم، بمن قرض می داد. هنوز ۷۳ پوند به او بدهکار هستم. مرتب من را تشویق به درس خواندن می کرد و می گفتم که اصلا هدفم از خروج از ایران درس خواندن به عنوان روش برای مبارزه با استبداد است، ولی باز تکرار می کرد و از خود انتقاد می کرد که چرا به تحقیق روی نیاورد و استعداد خود را در پژوهش بکار نگرفت.
یادش بخیر. دلم تنگ آن خانه گرم در زمستانهای سرد و چایی های پر رنگ و بحث هایمان تنگ شده است. زود از میان ما رفت. روحش شاد.

محمد مفیدی
محمد مفیدی
2 سال قبل

بدبختی در این ست که دوستداران آقای بنی صدر چنان واله و شیدا ایشان هستند که مثل اینکه حضرتش لیبرال منش و دموکرات بود .
یادشان رفته از پاریس تا کودتای خرداد ۱۳۶۰ با دیگران اعم از طرفداران حکومت گذشته ، مخالفان حکومت گذشته ( به استثنای خمینی و روحانیون تا بعداز انتخابات ریاست جمهوری و مجاهدین خلق بعداز ترک ایران و چند مورد دیگر ) چه برخورد عقب مانده ای داشت. البته بعداز مرگش این تبلیغات بی ثمر افزایش یافته ست.
به فرض که ایشان دموکرات ترین و آزادمنش ترین سیاستمدار بود . افسوس که دیگر فائده ای ندارد.

موضوع به آقای بنی صدر خلاصه نمیشود.
شاهدوستان در صدر افسانه سازی قرار دارند. اصلا مثل اینکه کشور ما مثل «ساعت» کار می کرده یک مرتبه در سال ۵۷ فنرش در رفته و از کار افتاد! ( البته این ها داستان های خود را برای باز سازی حکومت پادشاهی سر هم می کنند)
طرفداران دکتر بختیار هم همین طور ، بجای اینکه بررسی شود که چرا جبهه ملی که در سال ۵۶ با نامه ی سرگشاده ی آقایان سنجابی، فروهر و بختیار به موقع با شاه و حکومت ارتباط برقرار کردند. بعداا متفرق شدند هر کس یک طرف رفت ! جبهه ملی هم هنوز در باره ی چرائی آن همه تشتت تحلیل مشخصی ارائه نکره ست.
مجاهدین خلق هم داستان دیگری دارند.
نیروهای چپ هم به ده ها گروه تبدیل شده اند.
آیا این ن نیروها بخصوص آن ها که در حکومت بودند ( سلطنت طلب ها و شاهدوستان ) بعداز ۱۰۰ سال ست که آنها مسئول اصل فجایع بوده اند خیال ندارند که سر عقل بیانید ؟
چرا ما مثل کشور های آزاد حق حاکمیت مردم را با انتخابات آزاد رعایت نمی کنیم؟

peerooz
peerooz
2 سال قبل

خواب جادویی, مهدی اخوان.

” زمانی که وارد لندن شدم و هنوز دست راست از چپ را نمی شناختم،” گوئی اکنون دست راست از چپ میشناسد! کسی که هنوز معتقد به دین و مذهب و اسلام و “انقلاب اسلامی” آن, و رجعت به ۱۴۰۰ سال پیش است هنوز گاه گاهی هم زین خواب جادوئی بیدار نشده است:

“گاهگه بیدار می‌خواهیم شد زین خواب جادویی،
همچو خواب همگنان غار،
چشم می‌مالیم و می‌گوییم: آنک، طرفه‌قصر زرنگارِ صبحِ شیرینکار.
لیک بی‌مرگ‌ست دقیانوس.”.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

اصحاب کهف
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

اطلاعات شخصی
دین مسیحی
نام‌های دیگر یاران غار، هفت خفتگان، هفت خوابنده
مرتبه
موقعیت غرب آسیای صغیر
سال‌های فعالیت دقیانوس، تئودئوس دوم، امپراتوری روم شرقی
اصحاب کهف (به فارسی: یاران غار) عده‌ای مسیحی بودند که مطابق روایات دینی در دوران حکمرانی یکی از حکمرانان محلی روم باستان به نام دقیانوس، در شهری به نام افسوس که در ترکیه امروزی واقع بوده، زندگی می‌کردند و همگی جز یکی از آنان که یک چوپان به همراه سگش بود از اشراف‌زادگان و درباریان بودند و دین خود را مخفی نگاه می‌داشتند.

اینان سرانجام از ظلم حاکم روزگار به ستوه آمده بر اساس الهامی که از خداوند دریافت نمودند، «پس هنگامی که از خدایان دروغین دوری جستید به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند». چون به غار رسیدند. به خواب عمیقی رفتند و در آنجا سیصد و نه سال (طبق نص صریح قرآن در سوره کهف) خواب بودند؛ پس از این مدت که بیدار شدند گمان بردند که چند ساعتی بیش نخوابیده‌اند.اما هنگامی که وارد شهر شُدند همه چیز را دگرگون یافتند.

روایتی موجود است که اصحاب کهف پس از بیداری به شهر می‌روند و می‌بینند همه چیز عوض شده‌است. بعد از جست وجو در شهر دوباره به غار بازمی‌گردند و همگی با هم به عبادت می‌پردازند و هنگام عبادت همگی با هم به سوی معبود،شتافتند.

پیروز آدمیت
پیروز آدمیت
2 سال قبل

البته کار آقای بنی صدر و ارسال پیان همدردی بعداز مرگ آقای محجوبی درست بوده ست.
کار جناب هادی خرسندی هم که این موضوع را با ما در میان گذاشتند هم درست ست.
فقط یک سئوال از دوستان ؛
آیا تساهل و تسامح بستگی به شرائط آدمها دارد ؟
موقعی که اسلام گرایان خمینیست از پاریس تا تهران و مادامیکه در قدرت بودند و «خدا » را به «بندگی » قبول نداشتند ؟
یا وقتی که از گردونه قدرت به بیرون پرتاب شدند ؟
یا فرقی نمی کند هر وقت که مصلحت بود؟
نمی دانم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x