جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳

جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳

امشب به ماه نگاه کن… خسرو باقرپور

عاشق هنوز بی مهابا می تابید
و ماه رویت خویش به رخسارِ او سپرده بود
زمین می چرخید.

شب با شب نو می شد
عاشق تکیده می شد
به هیئت هِلالی نحیف
تا سحرگاهان می ماند
و در انتهای شب
چهره بر خاکِ افق می نهاد.

پرندگان ترانه های شاد
سپیده دمان می خواندند
ابرها از ابرها می گسستند
و گوشه ی سپیدآبی ی آسمان
باز می شد
عاشق در انتهای افق می مُرد.

کلاغ های فاش از آشیانه ی راز ها می پریدند
و منقار گُستاخِ کرکس ها از حیرت وا می ماند
شب بوها به ماهِ شبانگاهِ پیشین نماز می بردند
سیاره ی مجبور خمیازه می کشید
مرغِ سحر چامه یِ دلش را
از درختی به درختی می برد
پلنگ در اندوهِ ماه می گریست.

عاشق هنوز بی مهابا می تابید
و ماه رویت خویش به رخسارِ او سپرده بود
زمین می چرخید.

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=157523 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x