جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نگو «اعدام»، ‌بگو«قتل عمد حکومتی» – سهیلا وحدتی

به یاد محسن شکاری، قربانی قتل عمد حکومتی یا ابزار ترور حکومتی

«اعدام» به عنوان مجازات معنی ندارد چرا که فرد مورد مجازات، مجازات نمی شود بلکه از بین برده می شود و این عملی غیرانسانی، بیرحمانه و به شدت خشن است. مجازات یعنی تنبیه یا تادیب. نابود کردن مجرم مجازات او نیست، بلکه قتل عمدی اوست. در حقیقت این خانواده و بازماندگان او هستند که به شدت مجازات می شوند.

کشتن یک فرد به دست دستگاه حکومتی را باید «قتل عمد حکومتی» نامید چرا که قتل است، عمدی است، و به دست حکومت انجام می شود.

استفاده از واژه اعدام برای مشروعیت بخشیدن به قتل عمد حکومتی است. بنابراین نباید از این واژه استفاده کنیم زیرا پوششی برای ماهیت این جنایت است. در حقیقت، استفاده از واژه «اعدام» تلاشی است برای «حقوقی» و «قانونی» و «قضایی» جلوه دادن یک جنایت. صرف نظر از این که  چه روند و مراحل قضایی در تایید حکم «اعدام» انجام می گیرد، کشتن یک انسان جنایت است. چه فرقی می کند که چگونه و طی چه مراحلی و با چه ظاهر رسمی و توسط کدام نهادهای حکومتی انجام می پذیرد. نهایت کار گرفتن جان یک انسان است، آن هم با خونسردی و شرعی جلوه دادن و قانونی کردن قتل عمد. و این جنایت را کریه تر می سازد چرا که لحظه ای نیست، پیامد جوشش احساسات آنی نیست، بلکه حساب شده و از روی نقشه و با همدستی نهادهای گوناگون دولتی و حکومتی و مذهبی است.

حق زندگی طبیعی ترین و ابتدایی ترین حق بشر است. بر همه ماست که از حق زندگی دفاع کنیم. ما باید در هر گام از مبارزه با حکومت برای فرهنگ سازی و ترویج حقوق بشر بکوشیم و تلاش کنیم که احترام و رعایت حقوق بشر از پیامدهای مبارزات مان باشد.

«اعدام» محسن شکاری قتل عمد حکومتی بود، به این بهانه که محسن شکاری «محاربه» کرده یعنی به قصد ترساندن مردم روی آنها سلاح کشیده است. در حقیقت این حکومت جمهوری اسلامی است که اکنون با کشتن محسن شکاری به روی مردم سلاح «اعدام» کشیده و آنان را می ترساند.

محسن شکاری مجازات نشد، قربانی شد!

محسن شکاری فقط و فقط برای این کشته شد که مردم حساب کار دست شان بیاید، یعنی بترسند و به اعتراض های خیابانی پایان دهند. نام این گونه ترساندن و ایجاد وحشت عمومی «ترور» است. متاسفانه سرکوب حکومتی با این شیوه ترور می تواند موثر باشد و از همین رو حکومت های سرکوبگر از قتل عمد به عنوان ابزاری برای ایجاد ترور وحشت عمومی استفاده می کنند.

واژه «اعدام» را باید به دور انداخت!

بر تک تک ماست که با واژه ها در راستای دفاع از حقوق بشر و محکوم کردن جنایت های حکومتی گام برداریم. واژه «اعدام» را تحریم کنیم و به سادگی ماهیت قتل عمد حکومتی را آشکار سازیم. قتل عمد حکومتی هیچ ابزار اجرای عدالت نیست، بلکه ابزار ترور و ترساندن مردم است. با تاکید بر ماهیت قتل عمد حکومتی بر قربانی شدن افرادی که به اینگونه به قتل می رسند تاکید کرده و یاد همه قربانیان قتل عمد حکومتی و از جمله محسن شکاری را گرامی بداریم.

https://akhbar-rooz.com/?p=184469 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

18 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

نمره منفی و معنای آن :

آقای امیر ایرانی، در نوشته ای مستدل و علمی و منطقی، نظرخود را نوشته است، و من هم، نمی توانستم و نمی توانم که، با یک نظر علمی و اصولی موافق نباشم، و در توافق با نظر ایشان نوشتم : « وجود یا یا چند فرد بیمار، نشان از یک جامعه بیمار دارد »

در زیر نظر امیر و من، یک نمره منفی داده شده است. هر نمره منفی، نشان از یک « نقد » و یا « مخالفت » با یک نظر است. این هم حق هر انسانی است که، یک نظر را « نقد » کند، و « مخالفت »خودش را، بصورت مستدل و مستند و منطقی بیان کرده، و دیگران را به درستی نظر خود قانع سازد. اما، کسی که حرفی برای گفتن ندارد، با دادن نمره منفی، « شخصیت منفی » خودش را برملا می سازد.

سایت « اخبار روز » به روی همه باز است. اگر کسی که نمره منفی به نظرات امیر و من داده است، از وابستگان سایبری حکومت خونریز« ضحاکعلی » است، خب، امیر و من، از عمله ارتجاع و سرکوب، انتظاری غیر از این نداریم.
اما، اگر این نمره منفی، از یکی از « خودمان » ( خود ما مردمی که مخالف این حکومت خونریز هستیم ) است، آنگاه من را موظف به دادن توضیح علمی در این باره می کند.
نوشتم که « وجود یک یا چند فرد بیمار، نشان از یک جامعه بیمار دارد ».

همین گفته، یا نوشته، ممکن است، یکی از « خودمان » را قانع نکرده باشد، و او، با دادن نمره منفی، می خواهد بگوید که با امیر و من، موافق نیست.

توضیحم را بدقت بخوانید : یک گونی پیاز را در نظر بگیریم که، یک عدد پیاز گندیده در گونی حاوی پیازهاست. این پیاز گندیده، به تناسب سه بعد هندسی خود ( طول و عرض و ارتفاع ) با سه پیاز دیگر ، مجاور و هم مرز است. یعنی با گذشت زمان، و شرایط محیطی و دما و فشار هوا، این پیاز گندیده، گندیگی خود را به سه پیاز دیگرمتنقل می کند ، و آن سه پیاز دیگر هم ، هر کدام گندیدگی خود را به پیازهای دیگر انتقال می دهند. به این ترتیب، گندیدگی همه پیاز های درون گونی، با « تصاعد عددی یا حسابی » پیش می رود تا اینکه، همه پیاز های درون گونی گندیده شوند. بی جهت نیست که تجربه واقعی مردم هم، در زندگی تجربی خود، « بیان ریاضی » می یابد. « یک پیاز گندیده، یک گونی پیاز را گندیده می کند » و یا « یک بز گر، یک گله را گر می کند ».

حالا پیاز ها و بزها را رها کنیم و برویم درون جامعه : در یک جامعه سالم ( سالم بمعنای نسبی و نه مطلق کلمه ) ، که از نظر تغذیه و بهداشت و خدمات درمانی و مبارزه با امراض گوناگون جسمی و روانی، وضعیت قابل قبولی دارد. خوشا بحال مردمی که در این جامعه زندگی می کنند.

اما، جامعه بشری، با شکل گیری چنین جامعه ای، فاصله دارد. در جوامع کنونی ما، بیماری های جسمی و روانی، و باصطلاح آنچه که به آن « اختلالا ت و ناهنجاری های روحی و روانی » می گویند، فراوانند.
هیچ انسان بیماری ( چه جسمی باشد و چه روانی ) در خلاء و سکون و سکوت زندگی نمی کند. در خانواده ای زندگی می کند، در رابطه با سایر افراد جامعه هست، با پزشک و پرستار و کادر پزشکی مرتبط است. در همه این روابط، « امکان سرایت بیماری » به دیگران، نهفته است.
یک بیماری مسری را در نظر بگیریم . این بیماری ( درست مانند کووید ۱۹ ) می تواند بمقیاس « ۲ به توان n » به دیگران سرایت کند. عدد ۲ از آنجا می آید که، فرد مبتلا، دستکم به یک نفر دیگر غیر از خودش، بیماری را سرایت بدهد، و عدد n هم، تعداد روابطی است که فرد ( و افراد ) مبتلا در جامعه دارند. هر فرد مبتلا شده تازه هم، باز به مقیاس « ۲ به توان n » دیگران را مبتلا می کند. به این ترتیب، همانگونه که در مورد کووید ۱۹ شاهد بودیم، یک بیماری مسری، با « تصاعد هندسی » در جامعه شیوع داده می شود.

همین امر در مورد بسیاری از لطمات و مصائب و درد ها و رنج هائی که مردم یک جامعه گرفتار آنند، مصداق پیدا می کند.

تفاوت بین « خوشبختی » و « شادی و خوشحالی » : خوشبختی، معنا و مفهومی « اجتماعی » دارد، اما شادی و خوشی معنا و مفهمی « فردی » . ممکن است در جامعه ای، افراد زیادی شادی و خوشحالی کنند، اما آن جامعه « خوشبخت » نباشد. در جامعه ای که در آن، فقر و تبعیض، ظلم و ستم و نابرایری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و جنسی و غیره، اختناق و سرکوب آزادی بیان و قلم و اندیشیدن و نقد و اعتراض وجود دارد، آن جامعه « ناخوشبخت » است، حتا اگرخیلی از افرادش شادی و خوشحالی کنند. زیرا هیج جامعه ای « خوشبخت » نیست، مگر آنکه همه آحاد آن جامعه ، این خوشبختی را تجربه کنند، و شادی کنان، نسبت به درد و رنج دیکران بی تفاوت نباشند. این امر ، هم در مورد یک جامعه معین صادق است، و هم در مقیاس کلان، در کل جامعه بشری.

بنی آدم، اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران، بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

به امیر ایرانی و با درود!

به نکته مهمی اشاره کرده ای. وجود یک یا چند فرد بیمار، نشان از یک جامعه بیمار دارد. جامعه را باید به گونه ای سازمان داد، که نه تنها بیمار تازه ای بوجود نیاید،، بلکه بیماران موجود هم درمان شوند. قتل انسان ها، پاک کردن صورت مسئله است، نه حل مشکلات جامعه. ۴۴ سال است که حکومت اسلام، به « کشتن » مشغول است.نه جامعه ای سالم ساخته است، و نه کشتن را متوقف کرده است. این حکومت در یک « دور باطل » گرفتار آمده است. هیچ راهی، بجز بزیر کشیدن آن باقی نمانده است.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

پرسشی است
آیا در جامعه جرمی رخ می دهد که برای آن جرم باید مجازاتی تعریف شود؟
گروه از اندیشمندان اجتماعی بر این عقیده هستند: در جوامع جرمی رخ نمی دهد.
هر حرکتی که از طرف افرادی از جامعه انجام می گیرد و جرم تلقی می شود آنرا نباید جرم دید بل باید
عکس العملی دید که فرد در مقابل وضعیت و شرایطی که
دیگران در جامعه ایجاد کرده اند، انجام می دهد.
در مورد شرایط ایجاد شده می توان گفت:
این شرایط ،شرایط آزار دهنده ای هستند که باعث می شود گروه های از افراد دچار آزار دیدگی
خاصی شوند، آن آزار دیدگی ی ناشی از شرایط بد اجتماعی، در افرادی ،باعث ایجادانگیزه های مقابله ای می شود که آن انگیزه ها منجر به انجام اقدامات خاصی می گردد که آن اقدامات را می توان فقط عکس العمل های طبیعی دانست.
اما این عکس العمل ها،از طرف کنترل کنندگان جوامع، خلاف پنداشته می شوند و برای خلاف انجام گرفته تنبیه ای که آنرا مجازات می دانند برای عمل خلافکاری و خلافکار تعریف می کنند که تنبیه هم یا اعدام یا حبس یا قطع دست و….می شود.
اندیشمندان خاص اجتماعی که جرمی را در جامعه قبول ندارند در دنباله نگرششان می گوید:
عکس العمل افراد ناشی از دو انگیزه است:
۱- کنترل کنندگان جوامع ، قوانینی را در جوامع زیر سلطه اشان تعریف می کنند که این قوانین شرایط ناعادلانه ای را ایجاد می کنند. در این شرایط ناعادلانه ، گروهی از افراد جامعه برای بقای خود ناچارن اقدامات تقابلی انجام میدهند و خواهند داد که این اقدامات تقابلی را نمی توان جرم دید چون برای بقاست و‌حتی بقای حداقلی است اگر بخواهیم جرمی را ببینیم و مجرمی را بیابیم مجرمان، آنانی هستند که شرایط ناعادلانه را در جوامع ایجاد کرده اند و…
۲- گروهی از افراد اگر عکس العملشان و یا اقداماتشان بر خلاف نظم جامعه تعریف می شود
اقدامات این افراد، ناشی از مشکلات روحی است که فرد دچار آنست، این مشکل روحی دو منشا دارد:
الف) بخاطر مشکلاتی که در جامعه وجود دارد فرد گرفتار توان برخورد و رفع مشکل را ندارد و از نابرابری رنج می برد در گذر زمان این ناتوانی تبدیل به مشکل روحی می شود که گاهی جنون وار اقدامات مخرب انجام می گیرد
که در اینجا فرد خاطی نباید مجرم شناخته شود بل یک بیماری است که باید بیماریش درمان شود و…
ب) بخاطر مشکلات ژنتکی و وراثتی شرایط روحی خاصی بر افرادی حاکم می شود که این افراد کنترل اعمال خود را ندارند و گاهی اعمال جنون واری از خود بروز می دهند. بخاطر اینکه این افراد کنترل خودشان را ندارند اعمال آنها جرم تلقی نمی شود این افراد را بیماران خاص تعریف می کنند اگر توان معالجه است درمان می شوند و گرنه باید در محل هایی که روی آنها کنترل است به حیات خود ادامه دهند.
البته این اندیشمند خاص اجتماعی می گوید بایدسیستم پیشگرانه وجود داشته باشد تا این افراد مشکل دار ژنتیکی از همان ابتدا شناسایی شوند و اعمالشان تحت کنترل قرار بگیردتا وقتی درحالت عدم کنترل خود قرار می گیرند دیگران را از بین نبرند و…
می بینیم در بعضی کشورها این نگرش اندیشمندان خاص دارد اجرایی می شود
در این کشورها دیگر زندانی ندارند یا اگر دارند اندک است
معمولن کشور هایی که اسکاندیناوی دانسته شدند دارند بسمت اجرایی کردن این نگرش خاص اجتماعی می شوند.
وقتی در نروژ کسی که چند نفر را کشته حاکمان زود بسمت اعدامش نمی روند تا موضوع را تمام شده تعریف کنند بخاطر اینست: چون او را یک مریض روحی و روانی می بینند که باید ببینند مرض روحیه اش از چه نوعی تعریف می شود …

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

به پیروز و با درود!
خودتان به درستی به مشکلات جامعه امروز ما، اشاره کرده ای. در آخر پرسیده ای : « کار دیگری هم از ما بر می آید ؟
آری بزرگوار ! همین کاری که همین لحظه به آن مشغولیم، خودش کار مهم و مفیدی است . مگر غیر از این است که وارد « گفتگو » می شویم، تباذل فکر و تجربه می کنیم، به غنای فکری همدیگر مدد می رسانیم ؟ با یافتن نقاط اشتراک خود، و نقد نقاط افتراق خود، به نوعی « توافق جمعی » ( Consensus ) در دراز مدت نزدیک می شویم. مگر همراه با جنبش مردم خود در داخل کشور، ما هم در خارج کشور در همبستگی با آنها، مبارزه نمی کنیم، و پژواک صدا و مبارزه آنها نیستیم؟ بنابراین، خیلی کارها از ما بر می آید. با همین اعتماد بنفس پیش میرویم، مبارزه می کنیم تا روزی که بقول بر و بچه ها توی ایران « ایران را پس بگیریم ». ایام بکام!

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

“غم به روئین تنی جام می انداخت سپر؟
غم مگو, عربده با رستم زالی کردیم” ؟
جناب نکو نام,
مجددا ممنون از توضیح و ارشاد. امید که این خوشبینی شما واگیر و همه گیر باشد ولی 
اگر این گفته درست باشد که “آدمیزاده طرفه معجونی ست, کز فرشته سرشته وز حیوان”, پس مردم (آدم های) دنیا باید طیف هایی از انسان (فرشته) و حیوان باشند. نمیدانم چند در صد از آدم های معمولی نسبت به ضعیف تر و زیردست خود, انسان و یا حیوان اند, اما مطمئنم که تعداد حیوان در بین زمامداران (نوکران کورپوریشن های) کشورهای به ویژه قوی دست, بسیار بیشتر از انسان است. و این زمامداران از تمام امکانات اقتصادی, سیاسی, نظامی, تبلیغاتی و روانی و غیره برخوردارند, و در افتادن با آنها به گفته شهریار همان عربده با رستم زال کردن است. امید که این گفتگو ها راه حلی پیش پا بگذارد, ولی مطمئنا این راه حل, “وجه تسمیه” نیست.

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

به خانم وحدتی بنا، و با درود!

در اینکه « اعلامیه یا منشور جهانی حقوق بشر » محصول مبارزات مردم، در دوران پسا جنگ دوم جهانی، و کشتار و ویرانی های حاصل از آن بوده است، گامی مهم به پیش در تاریخ مبارزه انسان ها، برای زندگی بهتر بوده است، تردیدی وجود ندارد. اما، منشورها و اعلامیه ها و مقاوله نامه ها و پیمان ها و همه آن « نوشتار ها » ئی که، بر روی کاغذ می آیند، علارغم متن تمیز و پاکیزه خود از نظر محتوائی، هم « محدودیت های زمانی و مکانی و تاریخی » خود را دارند، و هم ، همانگونه که شما بدرستی اشاره کرده اید، با مشکل « ضمانت اجرائی » روبرو هستند. در بند های مختلف این « منشور »، به حقوق انسانی مختلفی اشاره شده است . از حق آزادی بیان و قلم و تشکل و سلامت و امنیت و برابری زن و مرد و غیره. یکی از محدودیت های این منشور، تنظیم آن با چشم انداز « دمکراسی بورژوائی » است، و بر « مالکیت خصوصی » تاکید دارد. دمکراسی بورژوائی، بر آزادی « سیاسی » استوار است، و آن را به « عدالت» تسری نمی دهد. بعبارت دیگر، این منشور بر آزادی های « فردی » اشاره دارد، اما در زمینه « عدالت اقتصادی »، با تاکید بر « مالکیت خصوصی » ، استثمار انسان بر انسان را برسمیت می شناسد.
محدودیت دیگر این منشور « ضمانت اجرائی » آن است. بسیاری از کشورهائی که این منشور را امضا کرده اند، خود « ناقض » آنند. این ناقضان هم نه فقط حکومت های ارتجاعی مانند حکومت اسلامی حاکم بر ایران و عربستان و افغانستان و چین و روسیه و برمه و بلاروس و پاکستان و غیره، بلکه خود حکومت هائی هم، که در تنظیم این منشور شرکت داشته اند، می باشند.
در خود آمریکا و اروپا هم نقض این منشور وجود دارد. بطوریکه هر وقت به حکومت اسلامی در مرد قتل عمد مردم اعتراض می شود، می گوید : مگر در خود آمریکا اعدام وجود ندارد؟ در برخی از ایالات آمریکا اعدام هم وجود دارد.
مگر سرمایه دارانی که خون مردم را می مکند، و فقز مزمنی را در سراسر دنیا، و از جمله در خود آمریکا و اروپا باعث می شوند، برای توجیه منافع خود، به همین « منشور » رجوع نمی دهند. مگر انسان هائی را که برای مبارزه با فقر، دست به اعتراض می زنند، دستگیر و زندانی و شکنجه و اعدام نمی شوند؟ یک جا با پنبه سر می برند، و جائی دیگر با ساچمه و گلوله می کشند. در این منشور از برابری زن و مرد، سخن می رود. در حالی که در امروز جهان ما، زنان در زیر شدید ترین سرکوب ها و تبعیض های و حشتناک قرار دارند.
بنابراین، آن ساختار « بالا دستی » ئی که بایستی، به « ضمانت اجرائی » این منشور کمک کند، خود آلوده است. این ساختار چیزی غیر از « سازمان دول » نیست، که به غلط نام « سازمان ملل » بر آن نهاده اند. سازمانی که چند عضو معدود آن، با داشتن « حق وتو » جلو تصویب هر لایحه ای را ، که متعارض با منافع آنها باشد، می گیرند.
در این « منشور » آمده است که ، انسان هائی که تحت تعقیب و آزار و شکنجه هستند، حق دارند به کشورهای دیگر پناهند ه شوند. تا چه حد، همین کشورهای غربی به این بند منشور پایبند هستند؟ مگر هر روزه شاهد نیستیم که هزاران نفر از این انسان ها آواره بیابان ها و کوه ها و دشت ها و اقیانوس ها سرگردانند، می میرند و غرق می شوند، و اگر پایشان به یکی از این کشورها برسد، یا پس فرستاده می شوند، و یا در اردوگاه ها برای سال ها در اسارتند. در کانال مانش بین انگلیس و فرانسه چه می گذرد؟ حالا دولت انگلیس ، با قراردادی با دولت روندا، متقاضیان پناهندگی را به رواندا « تبعید » می کند. از چاله به چاه می فرستد. مگر در خود آمریکا و اروپا، فقر و بی مسکی فراوان نیست؟ جز سیستم سرمایه داری، چه کسی مسئول این فقر است. در این منشور، به حق داشتن خوراک و بهداشت و مسکن هم اشاره رفته است. آیا سرمایه داری مسئول عدم اجرای این بند از این منشور نیست؟ زدودن حق بیمه، عدم توانائی اقتصادی برای تامین دارو، سیاست مقررات زدائی از نیروی کار، اخراج های وسیع، خیابان خوابی و همه مصائبی که در دنیای امروز ما، وجود دارند، غیر از سیستم سرمایه داری، منشاء دیگری هم دارند؟ بنابراین، همین منشوری که روزی دست پخت خودشان بوده است هم، رعایت نمی شود. یقه کی را باید گرفت؟ وقتی آب از سرچشمه گل آلود است، « ضمانت اجرائی » را در کجا سراغ بگیریم؟ تا زمانی که، تولید کنندگان ثروت جوامع، دستشان از قدرت کوتاه است، و قدرت در چنگ سرمایه داران است، اجرای همین « منشور نیم بند » هم در محاق است. سوسیالیسم، تنها راه برون رفت از مصائبی است که، سرمایه داری مسبب آنست. تندرستی و شادیتان آرزوست!

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

به پیروز و با درود!

هر چند که در نوشته شما، ارتباطی با نوشته خانم وحدتی بنا نمی بینم، اما در سطر آخر نظرتان، پرسش با معنائی هست.

آیا ما هنوز همانیم؟

پاسخ اینست که، « ما » ( یعنی خانم وحدتی بنا، آقای بهکیش، آقای فانی یزدی، آقای کیا، شما و من ) همان نیستیم، و در سده بیست و یکم زندگی می کنیم، و برخوردار از همه داده های علمی و پیشرفت های دوران مدرن )

اما، حکومتی که بر مردم و جامعه ما در ایران حاکم است، « هنوز همانست » و در سده هفتم زندگی می کند.. یعنی افکار و ایده ها و رفتار و کردار و منش و همه محتویات مغز و قلب حاکمان آن، متعلق به همان « دوران شتر چرانی » است. باور می کنی که برخی از جرایم درقوانین جزائی اسلام این ها با « چند راس شتر » محاسبه می شود؟

باید منتظر باشیم تا این ها هم، غیر از اسب سوار، شترسوار هم برای مقابله با اعتراضات مردم به خیابان بیاورند. ه حسنی مبارک هم، شترها را برای مقابله با تظاهرات مردم مصر، به میدان آورده بود.

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

جناب نکو نام,
ممنون از توضیح و ارشاد. منظور این بود که آنچه جمهوری!اسلامی انجام میدهد جنایت است, نه یک حرف کم و نه یک حرف بیش. آنچه روسیه و “غرب” در اوکراین, عربستان در یمن, اروپا در آفریقا, امریکا در کره و ویتنام و شیلی و افغانستان و عراق و سوریه و غیره انجام داده و میدهند نیز جنایت و ناشی از چیزی جز پرستش زر و زور نیست. در حالی که این جنایت ها رخ میدهند ظاهرا ما تا کنون ساکت بوده و بحمدالله اکنون کوشش ما در این است که آن را چه بنامیم. کار دیگری هم از ما برمیآید؟ 

peerooz
peerooz
1 سال قبل

“این حرف ها برای کدام فاطی تنبان میشود”؟ “فکر نان کن که خربزه آب است”؟

در زمانی که کورپوریشن ها و نفوذ پول, جهان را از نظر اقتصادی, سیاسی, نظامی, تبلیغاتی و روانی و غیره میبلعد ما کجا را میخواهیم بگیریم؟

گویا زمانی در فرنگ, “شتر” موضوع انشاء دانشجویان بود. دانشجویان از ملل مختلف در باره زندگی, پرورش و فوائد شتر توضیحات مفصل دادند. دانشجوی ایرانی نیز در باره “وجه تسمیه شتر ” قلم فرسائی کرد. آیا ما هنوز همانیم؟ نمیدانم.

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

صاحب نظر لابد دنیا دیده ای به “وجه تسمیه شتر اسلامی ایران” و تلویحا برادر بسیار بسیار بزرگتر آن, امتیاز منفی داده است. کاش ایشان بجای تعارفات “چیزم به طاقی” به مبلغ افزوده میفرمودند چرا؟ 

حسن نکونام
حسن نکونام
1 سال قبل

توحش محمد و حکم « محاربه » لطفن بخوانید :

إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ

همانا کیفر آنان که با خدا و رسول به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آن‌ها را به قتل رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی و تبعید از سرزمین (صالحان) دور کنند. این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ معذّب خواهند بود

این، سوره مائده آیه ۳۳ است. گویا « خدای محمد » این آیه را بر او « نازل » کرده است، تا به نام خدای خود، توحش و بربریت را بر روز زمین گسترش دهد. این آخوند های عمامه بسر، عبا بدوش و نعلین به پا، خود را اولاد پیغمبر می دانند، و نماینده او برای گسترش « عدل و داد » بر روی زمین، آنهم با همین شقاوت و بی رحمی ای که در این آیه می بینیم.

حکم « محاربه » ای که به زنده یاد محسن شکاری داده اند، با استناد همین سوره و آیه است.

در اینکه حکم اعدام « قتل عمد دولت و حکومت » است، ذره ای تردید وجود ندارد. واژه اعدام یعنی چه؟ یعنی معدوم کردن، از بین بردن، به عدم فرستادن، از زندگی ساقط کردن، حق زندگی و زنده بودن را از انسان گرفتن. یکی را در خیابان با زدن ضربات باتوم به سرش، با زدن گلوله ساچمه ای به اعضای بدنش، با زدن گلوله فلزی به قلب و مغزش، یا زدن گاز اشک آور ، با زدن اسپری فلفل، یا هر آلت قتاله دیگری، به قتل می رسانند. یکی را هم دستگیر می کنند، بزیر شکنجه جسمی و روانی می برند، از او اعتراف اجباری می گیرند، و در یک روز معین و ساعت معین، با کمال خونسردی، با رجوع به همین سوره و آیه شقاوت بار، او را بقتل می رسانند.

حقوق و قضا، یک علم است، و با پیشرفت های دائمن در حال پیشرفت بشر، در حال تغییر، و انسانی تر شدن، و نفی و طرد مرگ و نیستی، و در خدمت احترام به حق حیات و زندگی است. اما، طویله اسلام چه ربطی به علم حقوق و قضای مدرن دارد؟ همه چیز را در « قرآنشان » دارند.

حکم معروف به « اعدام » قتل عمدی و هدفمند و با برمامه ریزی است و بایستی از متن زندگی بشر حذف شود. هیچ انسانی را، هر جنایتی هم که مرتکب شده باشد، نبایستی از حق زندگی و زنده بودن، محروم کرد.
بقول کارل مارکس : « اگر سجایای انسانی، ثمره محیط است، پس ابتدا باید محیط را انسانی کرد. »
خوانندگان احتمالن بخاطر دارند که، چند سال پیش یک مرد نروژی به کنفرانسی که شاخه جوانان حزب سوسیال دمکرات نروژ بر گزار کردند، حمله کرد و با اسلحه حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر این جوانان را کشت. این مرد هنوز در زندان است و تحت درمان.
این نوشته را با یک پرسش منازعه آمیز به پایان می برم : آیا سران حکومت اسلامی، موافقند که در فردای سقوط حتمی حکومت ننگینشان، همین حکم « محاربه » در مورد آنها اعمال شود؟

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

چه زیبا و مستند .

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  حسن نکونام

دوست گرامی آقای نکونام،
این نه بر سران حکومت اسلامی، که بر ماست که فرهنگ سازی در زمینه احترام به حقوق بشر را ترویج کنیم تا بدان حد که بتوانیم تضمین دهیم که در فردای پایان حکومت جمهوری اسلامی هیچ کس قربانی قتل حکومتی نخواهد شد.

رضا فانی یزدی
رضا فانی یزدی
1 سال قبل

آقای بهکیش گرامی، شما گرچه تلاش میکنید کشتارهای انتقام جویانه جمهوری اسلامی ایران را در چهارچوب مفاهیم حقوقی چون اعدام قرار دهید اما توجه نمیکنید که این امر باعث آن می شود که افرادی که تحت عنوان اعدام به قتل و جنایت مرتکب شده و می شوند در فردایی که حکم اعدام در ایران لغو شود در دفاع از جنایت های خود مدعی می‌شوند که در دورانی که آنها حکم اعدام صادر کرده‌اند اعدام قانونی و حقوقی و یکی از اشکال مجازات های شناخته شده در چهارچوب قوانین قضایی و حقوقی در کشور بوده است.
گرچه ما با اعدام مخالف هستیم و خواهان لغو اعدام بوده و هستیم اما این به معنای آن نیست که برای جنایتکارانی که تحت عنوان اعدام به جنایت های خود پوشش قضایی و قانونی می دهند در آینده جایی برای توجیه این جنایت ها باز بگذاریم.
در جمهوری اسلامی ایران هم اعدام چون سایر کشورهایی که هنوز حکم اعدام در آن ها ملغا نشده انجام می شود و هم جنایت تحت عنوان اعدام صورت میگیرد.
به همین دلیل ما کشتار تابستان ۱۳۶۷ را جنایت می نامیم و نه اعدام گروهی از زندانیان سیاسی.
آنچه امروز نیز تحت عنوان اعدام صورت می گیرد جنایت است که بزک قانونی و قضایی و آن می دهند و این جنایت ها را نباید در چهارچوب قوانین تعریف شده برای اعدام تلقی کرد و همچنین افرادی را که مرتکب چنین جنایت‌هایی می شوند در آینده به عنوان جنایتکار باید محاکمه کرد و نه به عنوان قاضی و یا ریس دادگاهی که حکم اعدام صادر کرده است، چرا که در هیچ کشوری که حکم اعدام قانونی بوده پس از الغای حکم اعدام، قضات و روسای دادگاه هایی را که در گذشته حکم اعدام صادر کرده‌اند را محاکمه نمی کنند.
پس از شما خواهش می کنم جنایتهای جمهوری اسلامی ایران را در این گونه موارد تحت عنوان اعدام طبقه بندی نکنید، چرا که بگونه ای به توجیه رفتار جنایتکاران در آینده کمک می کند.

جعفر بهکیش
1 سال قبل

آقای فانی یزدی گرامی، قبل از هر چیز در پاسخ به نقد دوستانه من لازم نیست که اتهام بزنید، این روش شایسته شما نیست. ثانیا در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی به اعدام پرداخته شده است. هر چند روح هر دو سند تشویق لغو کامل مجازات اعدام است (مثلا بند ۶ از ماده ۶ میثاق را ببینید) اما مثلا در بند ۲ ماده ۶ میثاق چنین نوشته شده است: “در کشورهایی که مجازات اعدام لغو نشده صدور حکم اعدام جائز نیست مگر در مورد مهمترین جنایات طبق قانون لازم الاجراء در زمان ارتکاب جنایت که آنهم نباید با مقررات این میثاق و کنوانسیونها راجع به جلوگیری و مجازات جرم کشتار دسته جمعی (ژنوسید) منافات داشته باشد. اجرای این مجازات جائز نیست مگر بموجب حکم قطعی صادر از دادگاه صالح.” (نقل از سایت بنیاد برومند) از همین روست که همه اعدام‌ها در جمهوری اسلامی (چه اعدام به دلیل اتهام به ارتکاب جرائم عادی مانند قتل و چه جرایم سیاسی) به این دلیل واضح و ساده که توسط دادگاهی صالحه صادر نشده، جنایتکارانه است. ثالثا در کشتار تابستان ۶۷ حتی همان دادگاه‌های چند دقیقه‌ای نیز تشکیل نشدند. اگر در آخرین لحظات تصویب نهایی گروه‌های سیاسی از پوشش کنوانسیون منع و مجازات کشتار جمعی (ژنوساید) خارج نشده بودند این کشتار بدون شک در ذیل این عنوان طبقه بندی می‌شدند.

جعفر بهکیش
1 سال قبل

خانم وحدتی گرامی، در ادبیات حقوق بشر واژه قتل ععد دولتی جایگزین واژه اعدام نشده است و چون مبارزه برای لغو کامل مجازات اعدام یک مبارزه جهانی است، بهتر است این زبان مشترک جهانی را حفظ کرد.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  جعفر بهکیش

آقای بهکیش گرامی،
نخست اینکه مبارزه در ایران و جهان به موازات هم پیش می تواند پیش برود و دیگر اینکه در سطح جهانی هم استفاده از state-sactioned killing یا government sanctioned killing دارد رواج می یابد و عفو بین الملل هم از آن استفاده می کند:
https://www.amnesty.org/en/latest/news/2022/05/death-penalty-2021-state-sanctioned-killings-rise-as-executions-spike-in-iran-and-saudi-arabia/

https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0955395921001717

گرچه برخی آن را هنوز فقط برای کشتار مردم توسط نیروهای انتظامی به کار می برند:
http://encyclopedia.uia.org/en/problem/government-sanctioned-killing

بهرحال در همه این موارد بحث روی اینست که ماهیت عمل، جنایتکارانه است و باید بی پرده افشا شود و زیر عبارت های پرطمطراق به ظاهر حقوقی و دادخواهانه پنهان نشود. ازین رو استفاده از واژه ها اهمیت دارد. خبر نباید این باشد که «محسن شکاری اعدام شد.» بلکه باید چنین باشد «محسن شکاری قربانی قتل دولتی شد.»

جعفر بهکیش
1 سال قبل

خانم وحدتی گرامی، در ادبیات حقوق بشر و آنچه شما نیز لینک‌های آنرا آورده‌اید، اعدام را “قتل با مجوز دولتی” (state-sactioned killing) تعریف می‌کنند. از نظر بسیاری از شهروندان از جمله اکثریت مطلق فعالان حقوق بشر و بسیاری از سیاستمداران مجازات اعدام جنایتکارانه است و به همین دلیل است که اعدام، بنا بر گزارش‌های عفو بین‌الملل در سال ۲۰۲۱ در حدود ۱۱۰ کشور ملغی شده است. البته حتما کسانی یافت می‌شوند که استفاده از واژه اعدام را مناسب نمی‌دانند. شاید حق با آنان باشد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x