جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنبش در خطر است! – شهاب برهان

جنبش انقلابی در وضعیت حاضر، محدود به جانفشانی های پارتیزانی غیر توده ای با سازماندهی محله محور و متکی بر شبکه های مجازی که کنترل اش در دست رژیم است؛ جنبشی بی ستون فقرات، بی چشم انداز، بدون استراتژی کلان، بدون مکانیسم  آنالیز و جمع بندی و اتخاذ تاکتیک ها و سیاست های کلان متناسب با وضعیت های متغیر، سخت در خطر و آینده اش مه آلود و نگران کننده است. قرار نبود کارمان با جنازه شماری و مرثیه خوانی و نفرین خاتمه پیدا کند. جنبش سه راه بیشتر ندارد:

سلسله قیام های پس از خیزش ۸۸  در ایران را جنبش های افقی، بی مرکز، بی سر و بی رهبری خصلت بندی می کنند. گرایشاتی “روشنفکری” این خصال را نقاط قوت و امتیاز و نشانه های بلوغ به حساب می آورند و آن را به عنوان عبور از سازماندهی سلسله مراتبی، رد فرماندهی از بالا به پائین و ورود به سطح دموکراتیک خود تصمیمی، خود سامانی و خودفرمانی از پائین ستایش کرده و تئوریزه می کنند. این گرایشات، نقاط قوت و امتیازات یاد شده را نه با استناد به نتایج  تجربی این شکل از جنبش ها ( نمونه های فاجعه بار بهار عربی و قیام های دی ۹۶ و آبان ۹۸ ایران)  بلکه اساساً از جنبه های منفی اخلاقی سیستم های متمرکز فرماندهی سلسله مراتبی اخذ می کنند؛ آن ها یک چشم شان را بر ضرورت های حیاتی قطب نمای واحد و استراتژی و تاکتیک های کلان و سراسری برای پیروزی جنبش انقلابی  می بندند، و چشم دیگرشان را بر ضعف ها، نارسائی ها و نتایج و عواقب فاجعه بار چنین کمبودهائی در جنبش های کورمال کورمال که آن ها  را “خودرهبر” می نامند. آن ها همیشه آینده را تئوریزه می کنند و امید می دهند که صبر کنید و ببینید جنبش راه خود را باز خواهد کرد و پیروزی اش قطعی است، ولی هیچ وقت زحمت نگاه به  پشت سر  را به خود نمی دهند.

برای درک چند و چون جنبش حاضر، پاسخ به این پرسش را لازم می دانم که خصوصیات شبکه ای، افقی، بی سر و بی رهبری جنبش های دی ۹۶ و آبان ۹۸ و جنبش کنونی از چه ناشی شده است؟ چرا در جنبش سبز ۸۸ چنین نبود و بعد از آن چه شد که دیگر سر و رهبر وجود ندارد؟ آیا انتخابی تعقلی در کار بوده است؟ آیا مردمی که امروز در کف خیابان می رزمند در فاصله ۸۸ تا ۹۶  به شکلی (نسلی و جمعی) به بررسی و درس آموزی دست زده و مثلاً به خاطر سرخوردگی از رهبری میرحسین موسوی،  تصمیم گرفته اند بعد از این دیگر جنبش شان بی رهبر باشد؟ آیا آنها به همان شکل نسلی و جمعی به مطالعۀ اشکال قدیمی سازماندهی و مبارزه در ایران و جهان پرداخته و به لحاظ نظری به ناردستی سازماندهی عمودی و وجود رهبری و تمرکز رسیده و با الگو گرفتن از سازماندهی های افقی و شبکه ای این شکل مبارزه با جمهوری اسلامی را ترجیح داده و برگزیده اند؟ آیا – آنگونه که برخی مروجان جنبش های بی سر و بی رهبری خصلت های جنبش جاری ایران را به تحولات و دگرگونی ها ی انقلابات در جهان نسبت می دهند – این دختران و پسران پانزده بیست ساله از طریق مطالعه تحولات و دگرگونی در شکل انقلاب ها  در دنیا، تحت تأثیر قرار گرفته اند ؟ آیا آنطور که برخی ادعا می کنند، قضیه، قضیۀ نسل Z  است و این شکل سازماندهی و مبارزه  را از بازی های کامپیوتری آموخته اند؟ آیا این نسل ها در شبکه های اجتماعی و اینستاگرام و توئیتر با موضوع انقلاب ها مشغول بوده از آن طریق شکل مبارزه شان را انتخاب کرده اند؟ پاسخ من به همه این پرسش ها قاطعانه منفی است. حتا ساز و کار این وسایل مجازی طوری نیست که برای کسانی که بخواهند، ایجاد ارتباطات هرمی و متمرکز و فرماندهی از بالا به پائین را به لحاط فنی ناممکن کند؛ دونالد ترامپ را ببینید برای مثال یا استفاده دستگاه فرماندهی خود رژیم از اینترنت را.

موضوع از این قرار است: رژیم جمهوری اسلامی از روز اول با آینده نگری هوشیارانه ای، هم با تکیه بر تجربۀ انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم شاه و هم با دست کم نگرفتن مخالفان ابتدای انقلاب، استراتژی زدن سران مخالفان و در نطفه خفه کردن هر سطح و شکلی از تشکل و تحزب مستقل را در دستور گذاشت و آن را با موفقیت و قاطعیت تمام حتا تا حذف نزدیکترین هائی که طالب اندکی نرمش برای خودی ها بوده اند، دنبال کرد. از ابتدای موجودیت رژیم هرگز هیچ حزب و تشکل سیاسی یا صنفی مستقلی امکان موجودیت پیدا نکردند و هر آنچه را هم در ابتدای انقلاب به وجود آمده بود قلع و قمع و سران و رهبران  و اعضایشان را یا اعدام و ترور و یا مجبور به ترک کشور کردند. کوشیدند برای مردم هیچ امکان دیگری به جز انتخاب میان انفعال سیاسی یا رای دادن به انتخاب های رژیم باقی نگذارند. به جز گروه های بسیار کوچکی که تسلیم هیچیک از این دو “گزینه” تحمیلی نشده و به بهای گزاف در جهت ایجاد یا حفظ تشکل های مستقل غیر رسمی حاشیه ای و همیشه زیر ضرب همت کردند، اکثر مردم چندین دهه به نسبت های متغیری به جناح های متفاوتی از حکومتیان امید و توکل داشته و منجی را در بالا جستجو می کردند. جناح بندی های درون طبقۀ حاکم و حکومت و شکاف های سیاسی به بخش هائی از مردم ناراضی از اوضاع سیاسی یا معیشتی امکان فراهم می کرد تا در انتخابات، به این یا آن اصلاح طلب دخیل ببندند. این امکان ها نه مرحمتی، بلکه ناشی از تضادهای درونی رژیم و خارج از کنترل حکومت بود. میر حسین موسوی در انتخابات سال ۸۸  به ” رهبر” جنبشی تبدیل شد که از ولی فقیه بریده ولی هنوز از اصلاح نظام نا امید نشده بود. ریاست جمهوری احمدی نژاد هم در حکم یک پرانتز خونین تحمل شد تا انتخابات “بنفش”، که در آن مردم ته ماندۀ “امید” شان را روی “تدبیر” حسن روحانی شرط بندی کرده و ورشکسته به تقصیر شدند. از آن پس، بازی در بساط لاتاری نظام، به پایان رسید و شعار ” اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، پایان هر امید به رهبری اعتراضات از درون رژیم و هر سازماندهی متکی بر قوانین ضوابط ان را، در شورش دی ماه ۱۳۹۶ در سطح تمام کشور اعلام کرد. از آن مقطع وارد مرحلۀ انقلابی شده ایم. نارضایتی تمام نشده که به مراتب گسترش و افرایش هم یافته است و مبارزه با شرائط تحمل ناپذیر سیاسی و معیشتی و اجتماعی را ناگزیرتر و نیرومندتر کرده است. نکته این است که در چنین وضعیتی مبارزه و شورش و خیزش به ناگزیر در شرائطی رخ می دهد که رژیم بر مردم تحمیل کرده است یعنی در شرائط فقدان احزاب سیاسی و فقدان سخنگویان و سازماندهانی که بتوان امید رهبری بر آن ها بست، فقدان تشکل های مستقل، فقدان شبکه های ارتباطی فیزیکی و نهادهای مدنی آزاد برای رابطه گیری و سازماندهی. اگر یک چنین وضعیت اختناقی و پلیسی فاشیستی بر ایران حاکم نمی بود، اگر رژیم راه هر شکل و سطحی از تشکل و سازمانیابی مستقل را مسدود نکرده بود، اگر فضای اندکی برای مبارزات حزبی و رقابت های سیاسی مستقل را در داخل کشور باز گذاشته بود، اگر سخنگوئی ها و نمایندگی های سیاسی ممکن می بود و اگر شرائط برای تکوین رهبری هائی  جمعی یا فردی فراهم می آمد، مردم انتخاب دیگری به جز شکل فعلی می داشتند و یقیناً اعتراضات و مبارزات مردم با داده ها و شرائط دیگری صورت می گرفت و ای بسا احزابی سیاسی در بسیج و سازماندهی شان مدخلیت می داشتند و جنبش آن ها را ضمن رعایت اتونومی و ابتکارات و تاکتیک های محلی و منطقه ای شان، به استراتژی سراسری و جهت دهی عمومی جنبش مجهز می کردند. اینطور نیست که گویا مبارزان کنونی همچون خریداران سوپر مارکت ها امکان انتخاب میان اشکال متنوع ارتباطی و سازماندهی و نیز احزاب یا شخصیت هائی لایق و معتبر و مطرح برای سخنگوئی جنبش در برابر خود داشته ولی بطور ارادی و در مرز بندی با نظام هرمی و فرماندهی، خط مشی سازماندهی محله محور اتمیزۀ بدون استراتژی کلان را برگزیده و دست رد به رهبری احزاب و شخصیت ها زده باشند! نه، این شکل از مبارزه بی سر و رهبری و تکه تکه را که آنارکو لیبرتارین ها البته با حسن نیت تحسین و ترویج می کنند، رژیم فاشیستی بر مبارزان امروزی تقدیر و تحمیل کرده است: رژیم فاشیستی چهل و سه سال سر ها را زده و پیکرها را تکه تکه و متلاشی کرده است. وضع موجود تحمیل شده توسط فاشیسم را با تئوری های پست مدرنیستی پیچیده در زر ورق دموکراسی خواهی و ژست های اخلاقی مخالفت با اتوریته و فرماندهی، توجیه و ترویج می کنند. جنبش بی سر و رهبری که اینان ” خود تصمیم و خود رهبر” قلمداد اش می کنند، در سطح سیاسی و معنای تئوریک خالص، قرینۀ خود تنظیمی بازار ازاد تاچریستی است و در عمل، این خط آنارکو لیبرتاریانی ناخواسته بر خط استراتژی بی سر و اتمیزه کردن رژیم مماس می شود. مخالفان تحزب و تشکل های فراگیر که اعتراضات جنبشی و اتمیزۀ بی ستون فقرات و بی سر را تبلیغ و ترویج می کنند فرق حرکت اعتراضی مثل جنبش وال استریت را با  انقلاب برای سرنگونی درک نمی کنند. فرق سازماندهی و برنامه ریزی برای شعار دادن  در هایدپارک کورنر و برگشتن به خانه را با سازماندهی و برنامه ریزی برای جنگ با یک دولت قهار قَدَر قدرت درک نمی کنند. برای آن ها نتیجۀ جنبش مهم نیست، افقی و ضد اتوریته بودن هدف است. چنین رویکردی اخلاقی به انقلاب ، ضد اخلاق انقلابی است.

منظورم این نیست  که گویا جنبش کنونی از چنین گرایشاتی متاثر است و از آن ها خط می گیرد؛ خوشبختانه چنین نیست ولی باید با تحسین و ترویج این نقیصه ها و کمبودهای مهلک جنبش مبارزه کرد. جنبش انقلابی در وضعیت حاضر، محدود به جانفشانی های پارتیزانی غیر توده ای با سازماندهی محله محور و متکی بر شبکه های مجازی که کنترل اش در دست رژیم است؛ جنبشی بی ستون فقرات، بی چشم انداز، بدون استراتژی کلان، بدون مکانیسم  آنالیز و جمع بندی و اتخاذ تاکتیک ها و سیاست های کلان متناسب با وضعیت های متغیر، سخت در خطر و آینده اش مه آلود و نگران کننده است. قرار نبود کارمان با جنازه شماری و مرثیه خوانی و نفرین خاتمه پیدا کند.  

قدر مسلم این است که اوضاع چنین نخواهد ماند. در نهایت جنبش سه راه بیشتر ندارد: یا در غیاب مشارکت فعال میلیونی مستأصل و مستهلک می شود و درهم می شکند ( نقشه ای که رژیم با قدرت به پیش می برد)، یا از ناچاری سر به زیر رهبری فرماندهانۀ سلسله مراتبی عمودی اتوریته های خارج کشوری فرود می آورد ( نقشه ای که اپوزیسون های ضد انقلابی دنبال می کنند)، و یا  بر ضعف ها و کمبودهایش می اندیشد و بر آن ها فائق می آید و راهش را تا پیروزی ادامه می دهد. برای این راه سوم، چیزی که لازم است، یک سنتز دیالکتیکی است، تا از یک سو راه مشارکت فعال برای توده های میلیونی که جنگ تن به تن و قهرمانی در ظرفیت شان نیست باز شود، و از طرف دیگر ابتکارات توده ای از پائین و اتونومی سلول ها و پایه های توده ای جنبش از درون، با خلق مکانیسمی نامرئی و مصون از ضربه، برای آنالیز و سیاست گذاری و اتخاذ استراتژی و تاکتیک های کلان سراسری تکمیل و مجهز شوند که در عین حال، به شکل فرماندهی سربازخانه ای و رهبری فردی نباشد.

می دانم که گفتن اش آسان است اما تصور آن که جنبش به جز این سنتز و با ادامه وضعیت کنونی به پیروزی خواهد رسید دشوارتر است.

۱۹ دی ۱۴۰۱  – 9 ژانویه ۲۰۲۳

https://akhbar-rooz.com/?p=188774 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

22 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
1 سال قبل

یکی از معضلات مرحله کنونی انقلاب ما سردرگمی نیروهای سیاسی حول مفهوم اتحاد و به زبان عامیانه “همه با هم” و نگرانی از تبدیل آن به همه با منی است که در سال ۵۷ اتفاق افتد. اما آنچه فراموش شده آن است که اولا بدون همه باهم انقلاب پیروز نمیشد و نخواهد شد و دوما اشکال نه در همه با هم بلکه در سیاست های غلط در فردای آن بود . چپی که حقوق بشر و بخصوص حقوق زنان و استقلال قوه قضایه و قانون مداری و عدالت قضائی حتا در رابطه با سران رژیم پادشاهی را فدای آمریکا ستیزی میکرد نمی دانست که در این کندن زمینی که بر آن ایستاده فقط قبر خود را بزرگتر میکند. هنگامی که هنوز دمکراسی و حقوق بشر از طرف جناحی از چپ مترادف سرمایه داری و استثمار و بهره کشی قلمداد میشود در عمل طبقه متوسط را به دامن نمایندگان سرمایه داری سلطنت طلب پرت میکند. ترس چپ از همکاری با سلطنت طلبان برای سرنگونی رژیم در عدم اعتماد به خود در کسب رهبری و پیشاهنگی در فردای انقلاب است نه همه با هم. در واقع و به زبان دیگر اگر قرار است منه چپ رهبر و حاکم نشوم بهتر است هیچکس نشود.   

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  نیک

درست است که اشکال در همه با هم نبود اشکال در هرمی بودن جنبش زیر نماینده مذهبی بو د ( که اتوماتیک به همه با من تبدیل شد).
اکنون جنبش هرمی نیست و مذهب را هم کنار گزارده است و فقط می‌تواند دمکراتیک و با رهبری جمعی پیش رود.
پس همه با هم علیه دیکتاتوری!

peerooz
peerooz
1 سال قبل

شرط ائتلاف , اتحاد و وحدت؟
تا کنون در پای این مقاله – مانند بسیاری از مقالات دیگر – از ۱۸ کامنت کوتاه و بلند, اقلا ۱۰ عقیده و فرضیه گوناگون و گاه متناقض و متضاد ارایه شده است. بر این اساس معلوم نیست در بین ۸۰ میلیون ایرانی چند عقیده و فرضیه مختلف وجود دارد و یا خواهد داشت و در روز “واقعه” چه اتفاقی خواهد افتاد. تا آن زمان مثل همیشه “خدا کریم است”؟

جوینده
جوینده
1 سال قبل

درود لطفا این مطلب تصحیح شده را بجای مطلب مشابه قبلی بگذاریدو سپاس

هدف و برنامه فوری این ائتلاف موقت؟

-هماهنگی و سازمانگری اعتراضات و اعتصابات سراسری در داخل و خارج کشور جهت سرنگونی جمهوری اسلامی،

مشخص نمودن خط قرمزهای این ائتلاف، که یکیش دوری از وابستگی به هیچ دولت خارجی و ….( موارد دیگر به آن افزوده خواهد شد.)

تشکیل دولتی موقت، بعد از سرنگونی

-ترتیب دهنده رفراندم تعیین نوع حاکمیت: جمهوری مرکزی –  جمهوری فدرال –  حاکمیت شورایی توده ها –  مشروطه سلطنتی(همانند سوئد یا انگلستان و … دموکراتیک غیر مداخله گر.)

انتخابات برای نماینده گان و یا انتخاب اجماعی از قانون شناسان که مجلس موسسسان قانون اساسی را تشکیل دهند، که با در نظر گرفتن دموکراتیک ترین قوانین اساسی شناخته شده دنیا و منشور سازمان ملل و همه مصوبات الحاقی آن، قانون اساسی سکولار و دموکراتیکی تهیه گردد.

انتخابات مجلس نمایندگان

انتخابات ریاست جمهوری

تشکیل دولت و

الغای دولت موقت

 رهبری جمعی این ائتلاف چگونه تعیین می شود؟ و وظایفش چیست؟

وظیفه اش اجرا هدف و برنامه فوری این ائتلاف موقت بدون تبلیغ انحصاری برای گروه خود.

به دو گونه می شود تعیین گردد:

 اولی بر حسب چهار نوع حکومت که هر کدام ۲۵% آرا را در اختیار داشته باشند. از صد نماینده تشکیل شود که هر کدام دارای ۲۵ عضو در این رهبری باشند.

دومی بر حسب آرا فردی هر ایرانی در چهار گوشه دنیا، به این چهار گزینه رای داده شود که بر حسب آرا، درصد حضور هر نیرو مشخص می گردد نیرویی که چهل درصد آرا را داراست، چهل نماینده از صد نفر را داراست.

هر رای می تواند تا سه گزینه از چهار گزینه را انتخاب نماید، و آن رای ها به گزینه های انتخاب شده قابل شمارش می باشد. مثلا یک کمونیست می تواند گزینه حاکمیت شورایی و جمهوری متمرکز را بر گزیند یا فدرال یا هر دو را و یک نفر هم سلطنت مشروطه را بخواهد و همچنین از جمهوری متمرکز هم خوشش بیآید می تواند به این طریق به سه گزینه مطلوبش رای دهد

تذکر: بخشی از  رهبری حتی اگر۹۰% آرا را در رهبری به عهده داشته باشد، لذا تنها در چهارچوب وظایف تعیین شده در هدف و برنامه فوری این ائتلاف موقت انجام وظیفه می کند.

میشود برای تضمین حاکم نشدن نیرویی نامطلوب و سو استفاده گر ، رای گیری را هر سه ماه، یکبار تعیین گردد. که مبادا نیرویی غیر دموکراتیک و یا خارج از آرای واقعی توده ها سر نخ کارها را در دست داشته باشد.

دی ماه
دی ماه
1 سال قبل

تنها راه پیروزی، اتحاد شوراها، سندیکاها و نهادهای صنفی و مردمی و تشکیل یک بدیل قدرتمند است،
این بدبل را می‌توان «جبهه متحد مردم» نامید. 
خواست های فوری ای جبهه:
۱-آزادی فوری و 
بدون قید و شرط کارگران زندانی
 ۲-آزادی فوری و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی
۳- آزادی فوری و بدون قید ‌شرط همه دستگیر شدگان اخیر 
۴- ‌دلجویی و پرداخت غرامت به همه کشته شدگان و زخمی شدگان خیزش اخیر
۵-محاکمه فوری و علنی همه دست اندرکاران جنایات اخیر بر علیه مردم.

در حال حاضر، این راه، ممکن ترین، مطلوبتربن و امن‌ترین راه است، 
تاکتیکی که هم پیروزی را تضمین میکند و همچنین از هم اکنون بدیل قدرت سیاسی را در کشور ایجاد میکند و هم دموکراسی و انتقال قدرت به دست مردم را تضمین میکند.
وظیفه همه احزاب و سازمان ها، کمک در تشکیل این «جبهه متحد مردم » 
و نیز پشتیبانی از آن است.
راه دیگری نیست.

Amir
1 سال قبل

ان چیزی که جنبش احتیاج دارد تشکیل هسته های مسلحانه است. در این جنگ است که تاکتیها ی درست به کا ر گرفته می شود و همین هسته های نطامی به هم پیوند می خورند و ارتش خودشان را تشکیل میدهند و مبارزه را به پیروزی می رسانند. این ارتش در پیروزی انقلاب رهبر می شود و به سازندگی ایران و دفاع از دست اوردهای انقاب دست می زند.حزب در خارج نمی تواند تشکیل شود و ادعای رهبری داشته باشد. جانفشا نیها به وسیله همین هسته های نطامی است که خط درست را تعیین میکند. پیش بی سوی جنگ انقلابی با شعار بجنگ تا بجنگیم. همانطوری که انها به کشتار ما مشعولند ما هم باید به کشتار انها بپردازیم و از تمام تاکتیکهای جنگی استفاده کنیم. حزبها در خارج از کشور گیچ و منگ شده اند و نمی توانند بدون رفتن به ایران و شروع حرکتهای نطامی ادعای رهبری داشته باشند. برای مدتهای زیادی یکی به سر خودشان زدند و کتاب خواندند و نتوانستند بفهمند که مبارزه برای ازادی و برابزی به ارتش احتیاج دارد. اگر به جای اینکارها عده ای را تعلیم داده بودند تا در شرایطی مثل حالا به ایران بفرستند تا مبارزه مسلحاته را از هسته ای به هسته ها ی دیگری گسترش دهند وصعیت ما بسیار بهتر از این می بود. حر فهای بسیار بزرگ نشانه های تو خالی بودن انهاست و این را بچه های کف خیابان فهمیده اند. شاید انهایی که پیر شده اند به تشکیل گردانها ی نطامی پیرمردهان سرخ دست می زدند و در این اعواخر عمرشان با جانشان به جوانها درسهایی از رزم مسلحانه می دادند. پیش به سوی تشکیل هسته های نطامی پیرمردهای سرخ ما.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  Amir

چه تضمینی است این ارتش بعدن خودش مشکل سازنشود مثل این سپاه پاسداران همه چیز را برای خود نکند آنهم به بهانه حفاظت از دستاورده انقلابش.
البته در شرایط خاص که دیگر سر نگونی نزدیک است حرکات نظامی محدود ضرورت پیدا می کند

کاوه نمازی
کاوه نمازی
1 سال قبل

درود شهاب جان
جنبش در خطر نیست .خطر این ذهن سنتی نگر و سنتی پروریده ی نسل سوخته و سرگردان من وشماست .کلیدواژ های سنتز دیلکتیک .یا آنالیز ویا اتخاذ استراتژی وو….. کپک زده وپوسیده اند .جنبش ذیگ زاگی باید پیش میرفته که رفته و هرروز هم یک تاکتیکی نیاز هست . واستراتژی هم روشنه آزادی و دمکراسی .چشم ها را باید شست .پلک ها تکان داد و شیوه های نو را پیش گرفت که کسی دیگرآقابالاسر را بر نمی تابد. رضا پهلوی هم باید مثل پدرانش کودتا کند وگرنه جایی ندارد
شهاب جان نگران نباش فرزندان خوبت در ایران بیدارند

کامران
کامران
1 سال قبل

در این شرایط، چپ مستقل ایران به رویکردی نو نیاز دارد تا از آزمون کنونی سربلند بیرون آید: مبنا قرار دادن واقعییات، یعنی معضلات واقعی که جامعه امروز ایران درگیر آن است و دوری از نزاع های ایدئولوژیک سنتی گذشته. طرح معضلات جامعه به همراه تنظیم مطالباتی که دورنمای عبور از آنها را در اختیار جامعه میگذارد و امید ایجاد می کند، میتواند فارغ از کشمکش های بی حاصل گذشته، به دینامیزم تازه ای در میان نیروهای چپ دامن بزند و تماشاگری را به دخالتگری تبدیل کند.

آذرخش
آذرخش
1 سال قبل

درود جناب برهان
جنبش ۹۶ یا ۹۸ با جنبش ۸۸(سبز) فرق دارد
در ۸۸ مطالبات عمومی رای من کجاست بود
هرچند خیلی ها که شما آنها را دنباله رو اصلاح طلبان می دانید با این بهانه شعار های دیگری هم مطرح کردند که خیلی رادیکال بود.
در جنبش ۹۶ و ۹۸ این جنبشها بدون سر نبود ولی سری که نه سازماندهی داشت ونه برنامه.
همیشه اولین صدا از دهان یک نفر خارج می شود.بعد تبدیل به چند صدا و تبدیل به جنبش ، شورش،خیزش می شود.آن یک نفر هرکس می تواند باشد.یک مسلمان اصلاح طلب،یک سیلی خورده انقلاب!!،بازماندگان دهه شصت!!, ویا ذهنی مشوّش و کینه توزی از نسل z
آنچه سبب ساز این جنبش شد اینترنت نیست
بلکه اینترنت بهترین و کم خطر ترین وسیله برای. ارتباطشان است.
آنها همه چیز را در اینترنت جُستند وبرای این یکی هم سراغ اینترنت رفتند
چیز عجیب و پدیده خارق العاده ای نیست
چیز دیگری وجود ندارد.

و امّا در مورد اصلاح طلبی

انقلاب در صحنه های اجتماعی نامتعادل رخ می دهدکه ارزش های یک جامعه و واقعیت های محیطی آن باهم سازگار نباشند

وقتی نظام اجتماعی از حالت تعادلی خارج شود،نحوه رفتار رهبران سیاسی اهمیت می یابد.
این .این رفتار طیفی از انعطاف پذیری و اصلاحات تدریجی کامل نخبگان حکومتی را در بر می گیرد.
امٌا صورت اخیر به معنیِ تحقّق شرط دوّم برای وقوع انقلاب است.

چالمرز جانسون

آقای برهان شما شرط انقلاب را به دنباله روی نزول دادید
مثل آقای رضا پهلوی که از همان زمانی که سخن گفتند با جمله قصار هنوز دوزاری تان نیفتاد
مردم را از شرکت در انتخابات نهی می کردند و در حقیقت آنها را سرزنش می کردند.

عدم تمکین نخبه ها به اصلاحات می تواند شرایط نیمه انقلابی را به تمام انقلابی تبدیل کند.
جیمز دیویس
آقای برهان شما تکلیف خود را با جنبش و انقلاب روشن نکردید
شما خواهان چه نوع انقلابی هستید؟؟؟
انقلابی به رهبری طبقه کارگر؟؟

پس نباید نگران باشید تا جنبشِ نومید شده به خارج نشینان و یا کشور های خارجی دخیل ببندد.
کارگران که در خود وبرای خود شدند، انقلاب سوسیالیستی است.
نگران چه هستید؟؟

وامّا در مورد به اصطلاح بهار عربی

هیچ حکومتی سقوط نمی کند مگر آنکه نظارت خویش بر نیروهای مسلّح وقدرت اِعمالِ موثّر خویش بر آنها را از دست داده باشد.
برینتون
درمورد تونس، مصر. مراکش ، حکومت سقوط نکرد چون نیروهای مسلّح اعمال قدرت می کردند.
درمورد عراق نیروهای مسلٌح توسّط امریکا نابود شد.
در مورد ایران نیروهای مسلّح دست وپایشان بسته شد تا دگرگون شوند.

با پوزش از طولانی شدن نظر
پیروز باشید

کیا
کیا
1 سال قبل

“رژیم فاشیستی چهل و سه سال سر ها را زده و پیکرها را تکه تکه و متلاشی کرده است. وضع موجود تحمیل شده توسط فاشیسم را با تئوری های پست مدرنیستی پیچیده در زر ورق دموکراسی خواهی و ژست های اخلاقی مخالفت با اتوریته و فرماندهی، توجیه و ترویج می کنند. جنبش بی سر و رهبری که اینان ” خود تصمیم و خود رهبر” قلمداد اش می کنند، در سطح سیاسی و معنای تئوریک خالص، قرینۀ خود تنظیمی بازار ازاد تاچریستی است و در عمل، این خط آنارکو لیبرتاریانی ناخواسته بر خط استراتژی بی سر و اتمیزه کردن رژیم مماس می شود. ”

جواب سوال
چرا ” جنبش افقی و بی سر است :
را اینجا می‌توان یافت ولی نسبتش با” بازار آزاد تاچریستی و خط آناکوندا لیبرتاریانی” احتیاج به توضیح بیشتر دارد.

” در نهایت جنبش سه راه بیشتر ندارد: یا در غیاب مشارکت فعال میلیونی مستأصل و مستهلک می شود و درهم می شکند ( نقشه ای که رژیم با قدرت به پیش می برد)، یا از ناچاری سر به زیر رهبری فرماندهانۀ سلسله مراتبی عمودی اتوریته های خارج کشوری فرود می آورد ( نقشه ای که اپوزیسون های ضد انقلابی دنبال می کنند)، و یا بر ضعف ها و کمبودهایش می اندیشد و بر آن ها فائق می آید و راهش را تا پیروزی ادامه می دهد.”

و یا مجموعه ای از هر سه!
۱.شاید رژیم بتواند مانع مشارکت فعال ملیونی شود چون در هر حال همه ماشین سرکوب و یا احتمالا رفرم حکومتی را در دست دارد و به اندازه کافی متزور است ولی به توقف جنبش دست نیابد که شرایط اینچنین پیام می‌دهد!
۲.فعالیت پوزیسیون وابسته به خارج، همیشه موجود بوده و هست و خواهد بود، ولی دلیل بر توانایی سر جنبش شود تا کنون اثبات نشده است.
۳. جنبش می‌تواند در موقعیت بهتر بعدی رهبری ای از میان خود انتخاب کند چون به اندازه کافی سر های کوچک و با تجربه تولید کرده است .

در هر حال مطلب بجا و قابل تامل و به پیش است

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

مستبد حاکم شونده بر یک جامعه با هرنگرش فکری به مرور زمان با روش های مستبدانه اش قوای دفع اش از قوای جذب اش پیشه می گیرد در این روند، مستبد برای بقای خود تنها راه را سرکوب مخالفانشان می بیند اگر مخالفانشان تشکیلاتی باشند باید ابتدا سر تشکیلات را بزند تا توان تصمیم گیری را در تشکیلات مختل کند وقتی سر را زد آنگاه مهار یا حذف بدنه و کلیت تشکیلات آسان می شود
اما نکته مهم در این روش مستبد اینست
در هر سرکوبی ریزشی در نیروهای خود مستبد نیز شکل می گیرد، مستبد بقایش فقط محدود می شود به بکاری گیری مزدورانی خاص و بودن این مزدوران خاصش.که نگهداشت مزودر دیگر با دادن امتیازات و اموال به آنهاست که این روش جذب حامی برای مستبد دراز مدت نیست در مرحله ای با تحلیل رفتن قوای نگهدارنده مستبد
توازن قوا به نفع ضد مستبد می شود که در حرکتی بساط مستبد برچیده می شود و…

علیرضاعشقی
علیرضاعشقی
1 سال قبل

باسلام وخسته نباشید!
خوشحالم که ازمنظری علمی وعقلی به جنبش
کنونی نظرافکنده اید!
درهمه مواردباشماموافقم!
امامعتقدم که بایدکمی به عقب برگردیم!
قبل ازاینکه به این بیندیشیم که آیااین جنبش
تبدیل به انقلابی پیروزمندخواهدشدیاخیر؟
این نکته رابررسی نمائیم که ایادرعصرحاضر
امکان انقلاب وجوددارد،یادوران انقلاب به پایان
رسیده است!
درواقع آیاامروزامکان تغییرات محتوایی درنظام
اجتماعی درنقطه ایی خاص وجوددارد؟
من خلاصه عرض میکنم
به نظرمن باجهانی شدن سرمایه وتسلط سرمایه
مالی برجهان وحذف مرزهای جغرافیایی برای
سرمایه.وازطرفی حذف تقریبی فقرمطلق( یعنی
ان نوع فقری که انسانهارابه میدان جنگ
مرگ وزندگی میکشاند)بدلیل رشدتکنولوژی
ودیگرتغییرات اجتماعی،دیگرآن شرائط
عینی وذهنی برای انقلاب درهیچ نقطه ایی
ازکره خاک مهیانخواهدشد!
بهارعربی و. . . رافراموش نکنیم!
بنابراین جهان به سمت اصلاحات ودرنهایت
انقلاب جهانی درحال حرکت است وبرنامه ریزی
برای انقلابهای جداازهم دیگرمعنایی نمی یابد!
درنتیجه انتظارازجنبش فعلی وتلاش برای فرارویاتدن ان به انقلاب اجتماعی.نوعی تلاش
عبث است!
بااین چشم انداز،آنگاه بهترمیتوان این جنبش
واینده احتمالی ان ونحوه استفاده بهینه از
آنرابرای خواستهای مردمی،یافت وبه پیش برد.

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل

نگرانیهای بجا و درست
ولی بدون راە حل ؟
راە حل : ائتلاف جبهە جمهوری،دمکراسی و حقوق بشر و تکثر گرا
از جبهە ملی ، احزاب ملیتها تا چپ دموکرات و رادیکال
حضور جبهە ملی حتی اگر ٣ نفر عضو داشتە باشد، بعنوان نماد ملی گرائی ایرانی و مصدق بسیار موثر است! نمادی برای خنثی کردن تبلیغات اولترا راست ها و رژیم در مورد تجزیە ایران! حضور کوملە و دمکرات، آذربایجان و بلوچ و عرب … کە واضح است- حضور چپ برای درخواستهای عدالتخواهانە هم کە روشن است! بقیە نیروهای جمهوری خواە و لائیک کە قطعی است. شخصیتهای نامدار اجتماعی و سیاسی بسرعت جذب این جبهە فراگیر می شوند!
این جبهە بسرعت می تواند امید و همبستگی را حول زن زندگی آزادی در سراسر ایران و خارج ایران زندە و پویاترکردە و خطر بازگشت فاشیسم پهلوی و رژیم چنج را خنثی کند!
بی گمان این جبهە ٣ گوشە دارد
کە از هر ٣ گوشە آن بایستی بە طرف مرکز مثلث حرکت کنند و در آنجا بە اتفاق برسند!
کاری است ضرور و ممکن! ما اگر در رژیم آیندە قانون اساسی ایران را بر پایە میثاق جهانی حقوق بشر تثبت کنیم ، آرمانهای همە جانباختگان این دیار را از مشروطە تا بە انقلاب ژینا برآوردە کردەایم!
هیچکس بە اندازە کوردها برای استقلال و آزادی در این منطقە تلاش نکردە است! هم عقلانیت جمعی مردم کوچە وبازار و هم عقلانیت احزاب کوردی، با توجە تجارب روژئاوا و عراق بە این نتیجە رسیدەاند
کە دستکاری ژئوپولیتیک در مبطقە تقریبا محال است و بهترین راە برای رسیدن بە حقوق ملی و آزادی در داخل همین مرزهای کنونی است! بنابراین تنها راە همگان اتحاد و تفاهم درون کشوری و ملی است.
لطفا برای اتحاد گامهای عملی بر دارید
از برنامەهای حداکثری خود عدول کنید!
خود پرستی و خیال بافی بس است!
برنامە های حداقلی! فاشیستها را دست کم نگیرید!

peerooz
peerooz
1 سال قبل

 جناب برهان,
راه چهارم اینست که این رژیم از جانب خدا آمده تا دست و پا ببرد و مرتد را گردن زند و میداند – تا زمانی که وحود آن مفید است – پشتیبان آن هیولایی ست که آنرا به وجود آورده و اگر این رژیم وجود نداشت اسرائیل یکی خلق میکرد تا دنیا را از ترس این لولو خور خوره بدوشد. و امثال تویتر پنج نفره نیز جوک بی مزه ایست که عرض خود میبرد و زحمت خود میدارد. و انشاالله نظر من غلط است. انشاالله, آمین.

برزویه
برزویه
1 سال قبل

همیشه گفته ایم «تحلیل مشخص از شرایط مشخص»
سوال من از نویسنده اینست ؛فرض کنیم یک رهبری با مشخصات ایده ال همین الان وجود داشت، چه کاری انجام می‌شد که الان انجام نمی‌شود ؟ هماهنگی تاکتیک ها ؟ ببینید در قروه راهپیمایی سکوت می‌کنند ، فردا در اصفهان راهپیمایی سکوت می‌شود ، وغیره و غیره هماهنگی شعارها ؟ ارتقا شعارها به شعارهای معطوف به همبستگی ملل داخل ایران ؟ سازمان دهی اعتصاب گسترده ؟ جلوگیری از اجرای اعدام از طریق تجمع در جلوی زندان ؟ هزاران مثال دیگر
واقعا من به جد از همه رفقا میخواهم مشخصا برای کن روشن کنند که وظیفه ای در رابطه با رهبری صورت نمیگیرد ؟؟؟ از همه رفقا ممنون خواهم شد که مرا روشن کنند

peerooz
peerooz
1 سال قبل

” برای این راه سوم، چیزی که لازم است، یک سنتز دیالکتیکی[!] است، تا از یک سو راه مشارکت فعال برای توده های میلیونی که جنگ تن به تن و قهرمانی در ظرفیت شان نیست[!] باز شود، و از طرف دیگر ابتکارات توده ای از پائین[؟] و اتونومی سلول ها و پایه های توده ای جنبش از درون[؟], با خلق مکانیسمی نامرئی و مصون از ضربه[؟!!!]، برای آنالیز و سیاست گذاری و اتخاذ استراتژی و تاکتیک های کلان سراسری]؟] تکمیل و مجهز شوند که در عین حال، به شکل فرماندهی سربازخانه ای و رهبری فردی نباشد. 
لابد برای مردم کوچه و خیابان نه برای افراد فوق اکابر؟, حتما, بدون شک!!

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل

گرد آییم و اهریمن ازین میدان برون رانیم…

هم میهن گرامی، آقای شهاب برهان، درود بر شما! نوشتارتان سنجیده و مسئولانه بود. نیک پیداست که از روی مهر و نگرانی نسبت به سرنوشت زحمتکشان و مزد-بگیران نگاشته شده است.
جای یک چیز مهم اما در آن خالی بود. اینکه کنشگران سیاسی (بویژه در برون از کشور) که در راستای تحقق شعار “کار، نان، مسکن، آزادی، عدالت اجتماعی” گام برمیدارند چه نقشی در بالاگیری و هدفمند شدن جنبش انقلابی میتوانند و باید بازی کنند.
آیا راه اندازی یک اتحاد چپ، متمرکز بر مشترکات همخوان با خواسته های مردم، بگونه ای که عادات دیرینه (گروه پرستی، دشمن انگاریهای کورکورانه، داوریهای کودکانه و فرصت سوزی های غیر مسئولانه) را بزداید، بعنوان یک ضرورت مبرم در برابر این کنشگران قرار نگرفته است؟ چگونه میشود بی تحرکی دردانگیز این کنشگران را درمان کرد؟ نقش شما در این میان (جز برشماری دشواریها) چه میتواند باشد؟
به شعارهای تظاهرات زاهدان – جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ (که در همین اخبار روز بازتاب یافته) توجه کنیم:
“نه سلطنت, نه رهبری, آزادی و برابری”
“نه کولبری نه سوخت بری، آزادی و برابری”
“مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”
و از زبان زنان بلوچ در همان روز: 
“کرد و بلوچ و آذری، آزادی و برابری”
“زندانی سیاسی آزاد باید گردد”

اگر این مردمان آینه ای باشند، چهره ی گروههای چپ را چگونه می نمایانند؟ آیا این آینه را باید شکست یا عادت دیرینه ی چپ را؟
کدامین نوشدارو و کدامین دست، قهرمانی را که افتاده ست، این چپ را، برای رزم با بیداد، بیدار خواهد کرد؟  

جوینده
جوینده
1 سال قبل

لطفا این مطلب تصحیح شده را جای قبلی بگذارید. ممنون

قبل از هر چیز یک احسنت لایق این نوشتار پر مغز و حرف دل خیلی ها کاملا لازم است.

بله فرار از اتوریته و گرفتار نشدن به رهبری فردی بعضی ها را از آن طرف بام پرت کرده پایین، نفی هر گونه رهبری که در این هنگامه خون و قیام مصداق تعیین کننده گی داراست.

 اهمیت رهبری احزاب و شخصیتهای شناخته شده در یک ائتلاف موقت بزرگ کاملا به هیچ انگاشته شده است.

منزه طلبی نابخشودنی چپ کمونیست در ایجاد ائتلافی موقت و سراسری برای پیروزی قیام

جنبش انقلابی مردم برای اعتلا و به سرانجام مطلوب رسیدن و تعیین حرکتهای سنجیده و سراسری در قیام کنونی احتیاج به رهبری کلکتیو دارد و مسلما، نه رهبری فرهمند این فرد و آن فرد، که البته تاکنون قیام کننده گان هم به درستی کسی را به این مقام مهم ننشانده است .

بعد از ۱۱۶ روز هنوز کرختی و یخ سیاسی احزاب و سازمانها و شخصیتهای شناخته شده مقابل خون و آتش فرا گرفته شده در ایران آب نشده و برای کمک به این جنبش انقلابی گامی در خور ور داشته نشده است.

برای من مقصود این نقد متمایل به نیروهای چپ و کمونیست است که هیچ اقدامی تاکنون در جهت ائتلاف سراسری میان نیروهای ترقی خواه در جهت فائق آمدن بر معضل رهبری جمعی و کلکتیو انجام  نداده اند، انگار اینکه اصلا وظیفه ایی هم در این جهت ندارند. راستش در مقابل استبدادی سرکوبگر و سفاک این چنینی حتی نمی بایست رو درجه ترقی خواهی بعضی ار احزاب و شخصیتها که می توانند همراه موثر و کوتاه مدت در جهت براندازی این رژیم باشند نه حتی نمی بایست مته به خشخاش گذاشت بلکه می بایست بی هیچ مکثی در جهت این ائتلاف همگانی گام برداشت. البته این نکته را بگویم قبل از شروع این قیام عمومی و تداومش تا به امروز ادر خواست چنین ائتلافی حرفی کاملا معمل و پوچ و چرندی می بود آما امروز ما در بطن یک قیام براندازی می باشیم که صدی اندی از آن می گذرد که خاموشی آن محتمل بدون درایتی در جهت رهبری فراگیر می باشد، که شکستش مطمئنا بخش بزرگی تقصیر ما(کمونیستها) خواهد بود.

نیروی راست خیلی زودتر از نیروهای چپ و کمونیست به اهمیت این مهم پی برده است، آما رخوت و بی حالی چپ و بی اعتنایی آنها به این مهم همه ما را بهت زده کرده است. البته بخشی از هیجان راست برای این ائتلافها تمام کردن رهبری بلامنازع برای خودشان است و این را همه می فهمیم، و تلاش بیهوده آنها با همه رسانه های در اختیار بجایی نرسیده و پوچ شده است. آما نباید از حق گذشت که بخشی از این راست، نبود این رهبری را در تصویر عیان جنبش و قیام بی سر توده ها بی هیچ مشکلی تشخیص داده و در جهت آن کوشیده است. البته عیان بودن آن، مستلزم هیچ استعداد خاصی از جانب راستها نبوده است.

چپ کمونیست متاسفانه با بی اعتماد به نفسی کامل در پیله خود تنیده، آرمیده است و خیال ندارد از این منزه طلبی شانه به شانه شدن با راست در ائتلافی موقت که کمک بی شائبه ایی به پیروزی این قیام خواهد بود دست بکشد. تجارب ائتلافهای بزرگ شیلی و اسپانیا و آفریقای جنوبی و … هم که به موفقیت انجامیده را هم توجه ایی ندارد و دائما همه با همی(منی) خمینی مثال معروفش است برای بر حذر نگه داشتن خویش از این مسئولیت خطیر. همه با همی یا با منی خمینی امروز را مترادف هر ائتلاف کوتاه مدتی می کند و خاطر نشان می کند که همه ائتلافها همین می شود پیروزی راستها! ای وای بر ما، چقدر بی اعتماد بنفسی، چقدر سطحی، و چه ساده زمان گرانبها را از دست می دهیم. ما کمونیستها می بایست با پلاتفرمی مقبول همه پسند برای عبور از این رژیم سفاک به سراغ دیگران برویم آما هیهات از این همه بی اعتنایی ما به این مهم!

راستش ادامه مطلب بی مورد است همه بهتر از من تا انتهای قضیه را می دانند.

در پایین می خواهم چند نقل قول بدون تفسیر برای یادآوری  از مارکس و انگلس و لنین در باب وحشت از ائتلافهای موقت با بورژوازی بیآورم تا شاید به خیال خام خود تلنگری به ما چپ و کمونیسم از وحشت و رخوت ائتلاف موقت زده باشم که در بیداری از این خواب غفلت کمکی باشد.

مارکس مانیفست کمونیست فصل چهارم:

در فرانسه کمونیستها، در مبارزه با محافظه‌کاران و بورژوازى رادیکال به حزب سوسیالیست دمکرات[٣٠] گرویده‌اند، بدون آنکه از حفظ حق انتقاد نسبت به جملات و توهماتى که از زمان انقلاب سنت شده است، صرفنظر کنند.

در سوئیس کمونیستها از رادیکالها حمایت میکنند ولى از نظر دور نمیدارند که این حزب از عناصر متضاد تشکیل شده است که قسمتى شامل سوسیالیستهاى دمکرات به سبک فرانسه و قسمت دیگر شامل بورژواهاى رادیکال است.

در میان لهستانیها، کمونیستها از حزبى که انقلاب ارضى را شرط نجات ملت میدانند، یعنى همان حزبى که در سال ١٨۴۶ قیام کراکوى را برپا کرده است، پشتیبانى مینمایند.

در آلمان حزب کمونیست، تا زمانى که بورژوازى روش انقلابى دارد، همراه بورژوازى بر ضد سلطنت مستبده و مالکین فئودال و خرده بورژوازى ارتجاعى گام برمیدارد.

سرانجام، کمونیستها همه جا براى نیل به اتحاد و توافق احزب دمکراتیک همه کشورها میکوشند.”

لنین: کتاب، بیماری کودکانه چپ کمونیست

” انگلس که همانند مارکس، در شمار آن نویسندگان نادر وحتی بسیار نادری است که هر ٔ جمله هر آفریده فکری سترگشان متضمن ژرفای شگرفی از مضمون است،

چنین در سال ١۸۷۴ علیه بیاننامه )مانیفست( سی و سه کمونار بلانکسیست مینویسد: »»…ما کمونیست هستیم« )کمونارهای بلانکیست در بیانیه خود نوشتهاند« زیرا میخواهیم بدون توقف در ایستگاههای میان راه و بدون تن دردادن به سازشها که فقط روز پیروزی را به تعویق میاندازند و دوران بردگی را به درازا میکشانند، به هدف خویش دست یابیم«. ولی کمونیستهای آلمانی کمونیست هستند، زیرا در تمام ایستگاههای میان راه و از خلل تمام سازشهایی که خود موجد آن نیستند، بلکه سیر تکامل تاریخ آنها را پدید میآورد، هدف نهایی را به روشنی میبینند و پیوسته آنرا درمد نظر دارند. … زیرا میپندارند که چون خودشان میخواهند از روی ایستگاههای میان راه و سازشها فرا جهند، دیگر همه کارها بر وفق مراد است و اگر کار در همین روزها »آغاز شود« – چیزی که بدان اطمینان کامل دارند – و زمام حکومت به دست آنان افتد، پس فردا »کمونیسم برقرار خواهد شد«. بنابراین اگر، هماکنون نتوان این کار را انجام داد، آنها نیز کمونیست نیستند. این چه ساده لوحی کودکانهای است که ناشکیبایی خویش را برهان تئوریک جلوه میدهند! )ف. انگلس »برنامه کمونارهای بلانکیست«”چپهای آلمانی در جزوه منتشره در فرانکفورت مینویسند: »… باید هرگونه سازشی را با احزاب دیگر… و هرگونه سیاست مانور و ساخت و پاخت را با قاطعیت تمام مردود شمرد«. شگفتآور است که این چپها با چنین نظریاتی چگونه حکم محکومیت قطعی بلشویسم را صادر نمیکنند! زیرا ممکن نیست چپهای آلمانی ندانند که سراسر تاریخ بلشویسم، خواه پیش و خواه پس از انقالب اکتبر سرشار از موارد مانور، ساخت و پاخت و سازش با احزاب دیگر و از آنجمله با احزاب بورژوایی است!”

کل کتاب بیماری کودکانه چپ کمونیسم حاوی مثالهای بسیار است که همه رفقا بخوبی می دانند.

شیوا نزهتی
شیوا نزهتی
1 سال قبل
پاسخ به  جوینده

“جوینده” یابنده ست !
ولی این مطلب کمکی برای راه جوئی نمی کند. وقتی تصویر درستی از شرائط ایران نمی دهد
و به تجربیات غیرایرانی و غیرمشابه می پردازد:
.
“چپ کمونیست متاسفانه با بی اعتماد به نفسی کامل در پیله خود تنیده، آرمیده است و خیال ندارد از این منزه طلبی شانه به شانه شدن با راست در ائتلافی موقت که کمک بی شائبه ایی به پیروزی این قیام خواهد بود دست بکشد. تجارب ائتلافهای بزرگ شیلی و اسپانیا و آفریقای جنوبی و … هم که به موفقیت انجامیده را هم توجه ایی ندارد و دائما همه با همی(منی) خمینی مثال معروفش است برای بر حذر نگه داشتن خویش از این مسئولیت خطیر. همه با همی یا با منی خمینی امروز را مترادف هر ائتلاف کوتاه مدتی می کند و خاطر نشان می کند که همه ائتلافها همین می شود پیروزی راستها! ای وای بر ما، چقدر بی اعتماد بنفسی، چقدر سطحی، و چه ساده زمان گرانبها را از دست می دهیم. ما کمونیستها می بایست با پلاتفرمی مقبول همه پسند برای عبور از این رژیم سفاک به سراغ دیگران برویم آما هیهات از این همه بی اعتنایی ما به این مهم!” ( پایان نقل قول از همین مطلب)

چه در مورد شیلی ، اسپانیا ، آفریقای جنوبی و…….شرائطی کاملا متفاوت با ایران داشته اند.
ـ در سال ۵۷ اکثر نیروهای داخلی و خارجی حتی بخشی از حکومت پادشاهی با کنار رفتن محمد رضا شاه موافق و همسو بودند .بدون حضور احزاب سیاسی و ائتلافی رسمی و دخالت مجلس نمایندگی و قانون اساسی که راه را برای به قدرت رسیدن بدون قید و شرط حکومت مشروعه ی خلافتی هموار کرد.
ـ بعداز ۵۷ تا امروز نیز با حذف تمام نیروهای سازمان یافته بعداز انقلاب از شرکت در انتخابات و سرکوب خونین آنها امکانی برای فعالیت نیروهای غیر حکومتی چپ، راست ، دموکرات ، لبرال ، مذهبی و… در داخل کشور وجود نداشته ست . حساب رای گیری های جناح های مختلف حکومت از دیگر نیروهای غیر حکومتی موافق و مخالف حکومت فاشیستی جداست.
ـ در خارج از کشور شرائط بسیار استثنائی ست و نه با داخل ایران و نه با سایر کشور ها و تبعیدان آنها قابل مقایسه ست.

جناب جوینده
میلیونها ایرانی در زندگی مهاجرت اجباری با پیشینه های متفاوت نظاره گر اوضاع داخل ایرانند و دیدیم که درسال ۸۸ و هم اکنون چه پشتیبانی باشکوهی از جنبش های داخل ایران نمودند.
اما واقعیت این ست که در میان این جمعیت میلیونی فعالیت های سازمان یافته ای سیاسی وجود داشته و دارد که هریک دنبال اهداف خود می باشند.
شما انتظار دارید که کوشندگان دو نظام دیکتاتوری پادشاهی و خلافت ولایت فقیه شمول نیروهای چپ بعداز عمری افت و خیز برای ایرانی آباد و آزاد دست در دست طیف های شاه الهی ها برای بازگشت حکومت پادشاهی یا طیف های حزب الهی هابرای حفظ حکومت اسلامی یا ایجاد مشابه آن بگذارند؟

جناب جوینده “شما و دیگران حق دارید که از نیروهای چپ بخواهید که دست از پراکندگی بردارند و با دیگر نیروها که برای ایرانی آباد و آزاد اعم از راست و میانه همراه شوند تا بساط حکومت اسلامی جمع و شانتاژهای شاه الهی ها کم و تعطیل شود.
اما با شاه الهی و حزب الهی ائتلافی نداریم.

آرمان
آرمان
1 سال قبل

آقای برهان: این نوشته شما به قولی شبیه خواندن آیه یاس بود. اولا تمام رژیم های فاشیستی روش از بین بردن سران مخالف را اجرا می کنند. مگر رژیم شاه همین کار را نمی کرد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد رژیم شاه نیز دکتر فاطمی را اعدام کرد وخود دکتر مصدق را نیز عملا با تبعید و خاموش کردن صدایش از بین برد. رهبران حزب توده نیز مجبور شدند که تبعید کنند یا در زندانها برای دهها سال زندانی شدند یا مانند خسرو روزبه اعدام شدند. این رژیم هم همان راه رژیم مستبد قبل از خودش را ادامه داد. اما اینکه جنبش رو به خاموشی برود بعید است چرا که هنوز بعد از ۴ ماه ادامه دارد و به نظر می رسد که آتش زیر خاکستر به زودی با یک رویداد دیگر شعله ور خواهد شد و شرکت میلیونها ایرانی را در شکل وسیع خواهیم دید. از راه سوم شما هم که چیزی سر در نیاوردم و با کلی صغرا کبرا کردن های به اصطلاخ دیالکتیکی در واقع راهی را نشان ندادید. آقای عزیز شما مجبور نیستید که تحیل های از این دست را که فقط به عدم اعتماد به مردم و انقلاب جاری را دارد سرهم کنید!

آذرخش
آذرخش
1 سال قبل
پاسخ به  آرمان

علّت این است که این دوستان چپ روشنفکر ما می خواهند مردم بگردند و پیدایشان کنند.
در صورتیکه از ذهنیّت خود خارج شوند خواهند دید که پتانسیل عظیمی برای انقلاب در کشور وجود دارد.ضعف از نیروهای سیاسی است که نمی توانند آنها را پیدا کنند.هرچند صادقانه بخواهند وشکّی در آن نیست ولی توانش را ندارند ولی در قلم و روی کاغذ قوی می نمایند و نسخه میپیچند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


22
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x