در گذر از قفسِ مردمی از سنگ
در ایهامِ غرور
کفشِ چرمینِ تراور شده
از بوقِ فرامینت را
به کدامین طرفِ
خشمِ فرو خفتهِ این نسلِ جوان
خواهی زد؟
حرفِ یک روزِ کم از حادثه ، نیست
حرفِ یک شهرِ پر از ، آسیب است
حرفِ دزدانِ سرِ گردنه است
حرفِ دزدانِ حریصی است که در آن سرِ کوه
در خیالند
حریفانِ تو را، خام کنند
پشتِ ابزارِ شنود
پشتِ آیینهِ پنهان شده از وعدهِ
یکصد درِ سبز.
تو کجایِ تله ای؟
تو کجایِ تله در خوابِ
پر از ایهامی؟
نو جوانان همگی بیدارند
درد را می فهمند
نکته را می دانند.
دست از این غرشِ بی پایه
به دار
خویش از این گوژ در آر
روز ها را به شمار
روز ها را به شمار
شاید این بیت
پر از جاسوس است.
داریوش لعل ریاحی
جمعه ۳۰ دیماه ۱۴۰۱
متوجه نمیشوم . موضوع وکالت هاست ؟
مخاطب اقای رضا پهلوی است ؟ به زبان نصیحت ؟
کاوه گرامی ، خیر مخاطب رضا پهلوی نیست . دوباره خوانی کنید .