دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

پرسش و پاسخ با “باریش آتای” نماینده ی سوسیالیست مجلس ترکیه (بخش آخر)- برگردان: بهرام غفاری

باریش آتای معاون دبیرکل حزب کارگر و نماینده ی مجلس ترکیه دو ماه پیش در یک برنامه ی پربیننده ی تلویزیونی یوتوب با عنوان “موضوع ها در میکروفون روشن” به مجری گری “اُغوزحان اوغور” در “بابالا تی وی” و با حضور کم و بیش سیصد جوان حاضر در سالن شرکت کرده و به سوالات آنها در خصوص مسایل ترکیه و جهان بصورت زنده پاسخ داد. در دو روز اولِ پخش این برنامه از کانال یوتوب، این ویدئو بیش از شش میلیون بار و در ماه اول پخش خود شانزده میلیون بار دیده شد. در مورد این برنامه مطالب زیادی در ترکیه نوشته و پخش شده است. اکثر جوانان شرکت کننده در جلسه ی پرسش پاسخ در جهت مخالف نظرات “باریش آتای” قرار داشتند و جوانانی بسیار ناسیونالیست و طرفدار حکومت اردوغان بودند. از کل این جلسه ویدئویی به مدت سه ساعت و چهل و یک دقیقه پخش شده است که در اینجا ترجمه ی گزیده ای از پرسش و پاسخ ها و در مواردی نیز خلاصه ی پاسخ ها در اختیار خوانندگان قرار می گیرد. در برگردان سعی شده تا فضای جلسه ی پرسش و پاسخ با اشاراتی کوتاه در بین موضوعات به تصویر کشیده شود. قسمت اول و دوم این ترجمه در سایت اخبار روز در آرشیو موجود است. بخش سوم و پایانی این گفتگو را می خوانید:

( بخش آخر )

پسری می پرسد: در دنیا چهار کشور سوسیالیست وجود دارد چین، کوبا، ویتنام و لائوس. وقتی اینقدر کم در دنیا کشورهای سوسیالیستی وجود دارند شما به عنوان حزب کارگر چطور سوسیالیسم را برای ترکیه مناسب می بینید؟ و دیگر اینکه در رابطه با جوانان چه برنامه هایی دارید؟

باریش: ما به انقلاب چین به رهبری مائو در ۱۹۴۹ اهمیت می دهیم اما دیگر چین امروز را نمیشود سوسیالیستی نامید. بلکه چین را امروزه میشود یکی از کشورهایی نامید که استثمار شدیدی در آن جا اعمال میشود. مثلا کوبا، در ترکیه خیلی شنیده میشود که: میخواهید ما هم مثل کشور کوبا کشور فقیری بشویم؟ دوستان مردم کوبا هم نمی خواهند که در فقر زندگی بکنند. هیچ کس نمی خواهد که در فقر و نداری زندگی کند، ما هم میخواهیم که در رفاه و زندگی بهتر، برابر باشیم و ما از آن حمایت می کنیم. مثلا در ترکیه در هیجده سال گذشته دولت اردوغان چهار صد میلیارد دلار برای حمایت از سرمایه داری پول در اختیارشان گذاشته است و فقط امسال دولت از مالیات سرمایه داران نهصد و نود پنج میلیارد لیره در کل یا بخشیده و یا برای آنها تخفیف داده است.

 یکی از میان حضار: شما از کجا می دانید؟

باریش: ما از کجا می دانیم؟ دوست عزیز ما در مجلس داریم در مورد بودجه بحث می کنیم. [خنده ی حضار] در اصل سوال این است که شماها چرا این موارد را نمی دانید؟ [ تشویق حضار] شماها باید اینها را بدانید که دنبال حق و حقوقتان باشید.

دختری دانشجو: شما در توییتر نوشته اید که شهر” افرین” مال سوری هاست و ما نباید آتش بیار معرکه باشیم. اگر حزب شما فردا به حکومت برسد، برای محافظت از مرزهای کشور چه سیاستی را اعمال خواهید کرد؟

باریش: از مرزهایمان حفاظت خواهیم نمود و وارد خاک کشور دیگری نخواهیم شد. خیلی خوب شد که سوال به این موضوع رسید. در سال ۲۰۱۱ راهی که به جنگ سوریه ختم میشد شروع شد. در بعضی از شهرهای سوریه مخالفان تظاهرات خیابانی را شروع کردند و بعد نیز درگیری های مسلحانه و عملیات دولتی برای سرکوب و جنگ شروع شد. من آنموقع نماینده مجلس نبودم و فقط بازیگر بودم. در آنتاکیا هر هفته علیه جنگ در سوریه تظاهرات میکردیم و مورد حمله پلیس با گاز و شوک الکتریکی بودیم. ما در آن تظاهرات ها می گفتیم که در سوریه به اسلامیست ها و جهاد کنندگان کمک و یاری نکنید این کار میتواند بعدا به مسئله ای بزرگ برای ما تبدیل شود. اما به ما چه میگفتند؟ می گفتند: شما طرفدار “اسد” و دوستدار دیکتاتوری هستید، شما از قاتلین حمایت می کنید، وای و هرای که در آنجا برادران مومنمان و امت اسلام کشته میشوند و شما صدایتان را در نمی آورید و غیره…

در سال ۲۰۰۸ چنین دیده میشد که اردوغان و اسد رفیقِ شفیقِ همدیگر هستند. نه دوستان، چنین چیزی در عالم سیاست وجود ندارد بلکه در عالم سیاست، منافع همه چیز را تعیین میکند. آنموقع اردوغان و اسد میخواستند از رابطه ی تجاری بین دو کشور سودشان را ببرند. من بعنوان یک سوسیالیست امکان ندارد از رژیم فامیلی اسد حمایت کنم ولی به تبدیل مخالفت با رژیم اسد به یک جنگ امپریالیستی برای تقسیم سهم در آنجا اعتراض میکنم. من برای نوزادانی که با قنداغشان به خاک سپرده میشوند و هیچ اعتراضی شنیده نمی شود، اعتراض می کنم. امریکا، روسیه، آلمان، ایتالیا و نمی دانم کدام کشورهای دیگر و ذاتا هرجا که اسلامیست و جهادگرایان هستند فرانسه نیز در آنجا حضور دارد و متاسفانه ترکیه هم می خواست که از این جنگ سهم ببرد و سهمی برای خود داشته باشد. ازچیزی به نام بهار عربی شروع  شد و به زمستان لیبی رسید و در سوریه  فکر می کردند که اسد در عرض یک سال و نیم فرار خواهد کرد. با حمایت روس ها در سر جای خود ماند و تمامی برنامه شان از بین رفت و دست آخر چه شد؟ ما مردم ترکیه نابود شدیم. [تشویق بخشی از حضار] الان پانصد هزار جهاد گر سوری مدام بین سوریه و ترکیه در رفت و آمد هستند و ما هیچ از آنها نمی دانیم. این یک سیاست جنگی و رانتی است.

دختری دانشجو: آتاترک برای شما چه جایگاهی دارد؟

باریش: او رهبر تشکیل دولت جدید در ترکیه بود. در خصوص دوران رهبری او معلوم است مواردی وجود دارد که باید مورد بررسی و انتقاد قرار گیرد.

دختر سوال کننده: موضع ترک گرایی او شما را ناراحت می کند؟

باریش: نه اینطور نیست که چون آتاترک به ترک گرایی تاکید می کرد من را ناراحت بکند بلکه من بعنوان یک سوسیالیست با تمام ملیت پرستی ها مخالف هستم از هر ملیتی که باشد. من به این باورم هستم که در دنیا میتوان همه چیز را نقد کرد و بزرگترین ناحقی به آتاترک را در این می بینم که جلو بررسی و نقد او را گرفته اند. ما باید همیشه در حال بررسی باشیم که چه چیزهایی می توانند به ما آسیب بزنند.

دختری دیگر می گوید: قبل از اینکه به اینجا بیایم در باره  شما در اینترنت خیلی کنجکاوی و تحقیق نمودم. در مورد شما نه با نگاه مثبت و نه با نگاه منفی به اینجا آمدم. ولی بگویم که از پاسخ ها و نحوه پاسخ به سوالات شما خیلی لذت بردم چونکه اصلا ندیدم که پاسخ سوالی را بپیچانید. اما سوال من اینست خیلی ها شما را تروریست می دانند و طرفدار پ کا کا، با گوش کردن به پاسخ های شما در اینجا من اگر بخواهم نیز نمیتوانم قانع بشوم که شما تروریست  نیستید چونکه خیلی ها این را می گویند و می خواهم که شما مرا قانع کنید که چرا در مورد شما اینگونه فکر می کنند؟ در کجا اشتباه کردید که خیلی ها اینطور فکر می کنند. چرا این تصور پدید آمده است؟ [ تشویق حضار]

باریش: از شما تشکر میکنم  خیلی صمیمی و دوستانه سوالتان را پرسیدید. من معمولا از زندگی شخصی خودم نمونه و مثالی را نمی آورم ولی شما آنقدر صمیمی پرسیدید که اینجا می خواهم چیزی را برای شما بگویم. تروریست نامیدن من چیز تازه ای نیست و همینطور در این کشور به میلیونها انسان تروریست گفته میشود و این نیز چیز تازه ای نیست. در ترکیه دولتها همیشه یک فضای ترور خیالی را خودشان بار می آورند. یک روز میگویند در کل کوهستانهای کشور دیگر بیش از ۱۵۰ نفر تروریست نمانده است و روز دیگر می گویند فقط در داخل شهرداری استانبول [چون شهردار استانبول از حزب مخالف اردوغان است] سه هزار تروریست وجود دارند. من یکسال بعد از کودتای ۱۹۸۰ بدنیا آمدم. آن موقع پدر من دستگیر شده و در زندان بود. مادرم بیست و یک ساله و تحت تعقیب و فراری بود و خودش را به آلمان پیش پدرش رسانده بود و من در آلمان بدنیا آمده و تا سال ۱۹۸۴ در آنجا بودم. پدرم بعداز خروج از زندان با وجود شکنجه و آزاری که دیده بود ترجیح داد که در ترکیه بماند و به عنوان پناهنده به آلمان نرود و خواست که ما به ترکیه برگردیم و ما نیز برگشتیم.

آن موقع از نظر خیلی ها من فرزند یک تروریست بودم. پدرم درسالهای آخر دهه هفتاد یک فرد انقلابی بود. من آنچه را که پدر و مادرم از طرف پلیس دیده بودند همه ی آنها را بعدها شنیدم که چگونه زخمی و دستگیر شدند و عمویم نیز چهار سال و نیم در زندان بوده است. یکروز عمویم چیزی را برای من تعریف کرد او گفت: در زندان سیلی و کتک چیز مهمی نبود. روزی که کتک می خوردیم شانس آورده بودیم. زمستان آنکارا به سردی خیلی معروف است. ساعت سه شب سربازان به داخل زندان می ریزند همه را با ضرب و شتم بیدار می کنند. می گویند: پنبه های تشک ها را بیرون بریزید و داخل تشک ها را با مدفوع و کثافات توالت هایی که با خود آورده بودند پر کنید و در رویشان بخوابید. یک هفته تمام این وضع ادامه داشت. خوابیدن روی مدفوع. ببینید این یک حقیقت کشور ترکیه است. این ها را براحتی و با یک اشاره نمی توان از یاد برد و فراموش کرد. من دشمن سرباز و پلیس نیستم. من با این ساختاری که دولت ها بوجود می آورند مبارزه می کنم. مثلا من به یک گردهمایی می روم و در آنجا می بینم که چطور یک پلیس ۲۱ ساله که جای پسر من می توانست باشد با چه نفرتی به من نگاه می کند. از او اگر بپرسی این نفرت برای چیست؟ جوابی ندارد که بدهد. من یکی از چهار نماینده ی مجلس هستم که از حق داشتن سندیکا برای نیروهای پلیس دفاع می کند. میدانم که این نیروها در شرایط بسیار سختی کار می کنند و بجز وضعیت جسمی شان، وضعیت روانی سختی را نیز متحمل می شوند. اما با من که روبرو می شوند می گویند که تو تروریست هستی.

من پانزده سال ام بود که در دوره ی دبیرستان گروهی را درست کردیم بنام گروه انقلابی دانش آموزان دبیرستانها، کتاب و مقاله می خواندیم و بحث و بررسی می کردیم و غیره. مدیر دبیرستان که دشمن ما بود شکایت کرده بود که اینچنین افرادی در دبیرستان هستند که گروه غیر قانونی تشکیل داده اند. پنج نفری در خیابان داشتیم راه می رفتیم که مینی بوس پلیس نگه داشت و همه ی ما را دستگیر کردند. همانجا ما را زیر مشت و لگد انداختند و به پاسگاه پلیس بردند. واضح است که مکانی مثل آنجا برایمان خوفناک بود. ما را دوطبقه پایین تر برده و برهنه مان کردند و با لباس زیر در همانجا نشاندند و چشمانمان را بستند. یکی از ماموران پرسید مشخصاتشان را ثبت بکنیم؟ آن دیگری گفت نه لزومی ندارد اینها مهمان هستند. یازده ساعت تمام در سن شانزده سالگی کتک خوردم. پس از مدتی با حوله خیس ما را زدند تا نشانی در بدنمان نماند. بعد از یازده ساعت می دانید چه گفتند: برو هرجا که می خواهی شکایت کن. حتی نمی توانستیم راه برویم و از ترس پدر و مادرمان به خاطر زخمها و کبودی هایمان به خانه نرفته به منزل یکی از دوستانمان رفتیم. این رفتارها با برچسب و گفتن اینکه من تروریست هستم از بین نمی رود. من فقط کتک خوردم، اما در این کشور هزاران نفر کشته شدند. در این جامعه از سال ۱۹۹۶ به این طرف هستند مادران بسیاری که دنبال استخوان فرزندانشان هستند و آن استخوان ها را می خواهند. استخوان فرزندنشان را، می توانید فکرش را بکنید؟ مادرانی که راضی به یافتن استخوان های بچه هایشان هستند.

خانمی می پرسد: در دوره ای که هر کسی را بخاطر مخالفت با دولت کنونی عضو پ کا کا خطاب می کنند، اول از همه از شما بخاطر حمایتتان از جنبش اعتراضی پارک گئزی سپاسگزارم. از نظر شما در یک سیستم سوسیالیستی در ترکیه زندگی زنان، دانشجویان و همجنسگرایان چگونه خواهد بود؟

باریش: در مورد زنان و جوانان و دانشجویان دیدگاه های ما و در خواست قوانینی که از طرف ما در این خصوص به مجلس پیشنهاد داده شده است در سایت حزب موجود میباشد و تکرار دوباره ی آن در اینجا موردی ندارد.

اما در مورد همجنس گرایان و دگرباشان باید بگویم که اینها اشخاصی هستند که در ناامن ترین شرایط در جامعه ی ترکیه زندگی می کنند. دو تن از فامیل های من هر دو انها ترانس بودند. هر دو آنها تغیر جنسییت دادند یکی از آنها به مرد و دیگری به زن تبدیل شدند. با یکی از اینها که خود را به زن تغیر جنسیت داد در دوران کودکی با هم بزرگ شده بودیم. در سال های دهه نود میلادی مردانگی و مرد بودن در جامعه اهمییت خیلی بیشتری داشت در جغرافیایی که ما زندگی می کنیم چنین است. قدرتمند و با غیرت و با غرور زندگی کردن، حرف خود را به کرسی نشاندن در آن دوره شاخصه مردها بود. ما نیز در آن زمان  این دوستمان را تحقیر و اذیت و مسخره می کردیم. واقعا کار شرم آوری می کردیم و او رفت، از شهرمان گذاشت و رفت. سال ها گذشت و آن یکی دیگر فامیلمان نشست و وضعییت خود را برای من توضیح داد. خیلی راحت او را می فهمیدم چونکه در آن زمان دیگر صاحب یک ایدئولوژی شده بودم و به مبارزه پیوسته بودم و حتی با کسان دیگری که ترانس بودند دوست و هم سخن شده بودم و نیروی کمک به آنها را در خود حس میکردم و کمکشان شده بودم. آن فامیل اولی را سال ها بعد در توییتر مشاهده کردم، وقتی که کشته شده بود. او از طرف دوست پسر خود با ۱۹ ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بخاطر زندگی مجبور به تن فروشی شده بود. ما اگر در آن موقع به او هم کمک میکردیم او نیز می توانست هنوز زنده باشد. به این خاطر ما به این مسایل نیز از نگاه برابری می نگریم و بین آن ها و دیگران هیچ فرقی نمی بینیم و آزار و اذیت و تحقیر آن ها را نمی پذیریم و محکوم کرده و با این رفتار ها مبارزه می کنیم.

پسر جوانی می گوید: اسم کوچکتان باریش است که معنی صلح میدهد ولی وقتی به توئیت هایتان نگاه می کنیم بیشتر می نویسید که : “شماها را عفو نخواهیم کرد. همه تان محاکمه خواهید شد و آنچه را که به مردم این کشور روا داشته اید حسابشان را پس خواهید داد و غیره…” من این را با روش صلح و مصالحه یکی نمی بینم که شما عصیان و انتقام را ترویج می کنید.

باریش: من بخاطر این توئییت بازجویی شده و بعدا نیز آزاد شدم. عده ای میگویند که من با این نوشته تمام کسانی را که به حزب اردوغان رای داده اند تهدید کرده ام. چنین چیزی اصلا درست نیست. من با مردم کشورم که به احزاب دیگر رای می دهند هیچ مشکلی ندارم. بگذارید واضحتر بگویم مقصود من رجب طیب اردوغان است. از نظر من در این حکومت بیست ساله اینها خیلی کارهای خلاف کرده و مقصر هستند و باید از این ها حساب پرسیده شود. من همیشه گفته ام که شما محاکمه خواهید شد و از این فکر خود نیز هیچوقت گذر نکرده و نخواهم کرد. این ها حتما محاکمه خواهند شد… [تشویق بخشی از حضار] این را هم بگویم که چون اسم من باریش [صلح] است این دلیل نمی شود که از میدان مبارزه کنار بکشم و به مجادله نپردازم. من می خواهم که در این کشور و در کنار خانواده ام زندگی کنم و به خاطر این اگر لازم باشد، در این مبارزه دعوا هم می کنم، فحش هم می خورم، حقارت هم می شنوم و زندان هم می کشم. ما فریبکاری نمی کنیم، ما کسانی نیستیم که تقیه کنیم و دروغ بگوییم. یکی از بزرگترین خلاف ها از نظر حزب ما دروغ گفتن به مردم است. از این رو هم هست که ما هیچ نمی خواهیم از آب گل آلود ماهی بگیریم و فرصت طلبی هم نمی کنیم. کمی قبل نیز گفتم که بعنوان یک حزب به تنهایی نمی توان در یک کشوری سوسیالیسم را بوجود آورد باور ما چنین است که با فقط سازماندهی مردم سوسیالیسم بوجود می آید. ما با کودتا نیز مخالف هستیم به هر شکلی که میخواهد باشد.

پسری می پرسد: چند سال پیش شما در خیابانی در استانبول مورد ضرب و شتم قرار گرفتید، با اینکه همه ی ما میدانیم دست چه کسی در کار بود [خنده ی حضار]، ولی آیا مشخص شد که چه کسی پشت این ضرب و شتم قرار داشت؟

باریش: بعد از آن حمله من به بیمارستان مراجعه کردم و در آنجا پلیس هم از من گزارش واقعه را جویا شد با اینکه پلیس اصرار بر این داشت که از محل واقعه گزارشی تهیه نکنند ولی ما در عرض یک روز به مدارکی از آنجا دست یافتیم. پلیس در آن ساعاتی که من در بیمارستان بودم از من پرسید آیا به کسی مظنون یا شکایتی از کسی دارید گفتم: بلی به “سلیمان سویلو” وزیر کشور. [خنده ی حضار] پلیس از فرمانده خود پرسید؟ آیا این را بنویسیم؟ رییس اش نیز گفت: آره بنویس. او هم نوشت به سلیمان سویلو شک دارد…

ببینید دوستان آنروز سر مسئله ی قتل و تجاوز به زنان با وزیر کشور در توییتر درگیری داشتم و در نیمه های آن شب در یکی از خیابان ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. همانجا به پلیس گفتم که این مغازه روبروی دوربین دارد و همه را ضبط کرده است نکند فردا این دوربین ها خراب از کار در بیایند؟ فردا گفتند که خراب نبودند ولی آن شب کار نمی کردند. متاسفانه در ترکیه دیگر این گونه حرکات و اتفاقات برای فعالین سیاسی معمول و عادی شده است.

اوعوزحان: باتشکر، امیدوارم که این برنامه برای شما و بینندگانمان پربار بوده باشد. انتظار سخن آخر را از شما دارم.

باریش: اول از همه از شما تشکر میکنم که ترتیب این برنامه را دادید. همانطوریکه در طی برنامه هم گفتم من در بیان سخنان خود صادقانه و صمیمی بوده و هستم. ما سیاست را برای منفعت شخصی خود و همینطور نیز برای کسانی که مثل ما فکر می کنند پیش نمیبریم زیرا که میدانیم ثمری ندارد. شما جوانان در پیش روی خود سالهای طولانی را دارید و بایستی برای زندگی بهتر هیچ شک و شبهه ایی نداشته باشید که مجادله بکنیم. روش من سیاستمداری حرفه ای نیست و طرز رفتار و برخوردهایم و حتی طرز صحبت کردنم با شما نشانگر این صمیمیت من است. تمام احساساتم در اینجا صمیمی و صادقانه بود. بگذارید در سخن آخرم بگویم که حزب کارگر ترکیه حقیقتا با روش های سیاسی خود در ترکیه یک آزمایش و تلاش متفاوت و تازه ای را آغاز کرده است و چه خوب که شما جوانان در اینجا حضور دارید و این شماها هستید که مبارزه و مجادله حزب کارگر را گسترش خواهید داد. از همه شما تشکر می کنم. برای من حضور در بین شما یک تجربه بسیار خوبی بود. ممنون از صبر و تحملتان.

لینک کامل برنامه پرسش و پاسخ در یوتیوب

https://akhbar-rooz.com/?p=199908 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading