اگر به عواملی که این رژیم بینظیر فاشیستی را به وجود آورده نگاه کنیم، تمامی بورژوازی ترکیه مسئول و مقصر وضعیتی است که ترکیه امروز به آن رسیده است. در اینجا، باید بر جناح دولتگرای بورژوازی که در طول تاریخ همواره جایگاهی مرکزی داشتهاند، تأکید شود. سیاستهایی که این جناح مسلط از بدو تأسیس جمهوری در پیش گرفت، منجر به تقویت جریان اسلامگرای سیاسی در ابعاد مختلف و در نهایت به قدرت رسیدن آنها شد. از یک سو با سیاست های لائیک ظالمانه و فرمالیستی که تحت عنوان سکولاریسم دنبال می کرد و با اصل جهانی سکولاریسم ناسازگار بود، در میان توده های بزرگ مذهبی زحمتکش و کارگر نارضایتی ایجاد کرد و این توده ها را به دامان اسلام سیاسی کشاند
رژیم فاشیستی به رهبری اردوغان ترکیه را از بسیاری جهات به نقطه فروپاشی رسانده است. زمین لرزه هائی که ششم فوریه رخ داد و مرکز آن شهر ماراش بود یک آزمون پایداری واقعی برای وضعیتی بود که پوسیده گی فزاینده ی بنیاد دولت را آشکار کرده و به ارمغان آورد. در واقع پوسیده گی درونِی دولت با این زلزله به اثبات رسید. به طور قابل توجهی نمایان شد که دستگاه خدمات عمومی دولت به ابزار ستم و خشونت تبدیل شده و تا حد زیادی از انجام خدمات تعیین شده اصلی عاجز گردیده است. علیرغم هشدارهای زیاد سالیان مراکزعلمی در رابطه با فجایع طبیعی، دولت هیچ تمهیدی نداشته است، برعکس پولهای جمع آوری شده به نام مالیات مخصوص از توده های کارگر و زحمتکش را با ادعای آمادگی برای وضعییت اضطرای طبیعی را بین خود پخش و پلا کرده تا تلاش های این دولت برای حفظ موجودیت خود به هر طریق ممکن به ثمر برسد. این فساد باعث قربانی شدن ده ها هزار نفر شده است و با وجود گذشت هفته ها از زلزله، هنوز شرایط اسکان موقتِ رضایت بخش نیست.
اما افزایش سرسام آور قیمتها و بالا رفتن وحشتناک هزینههای زندگی در این اواخر و پایین آمدن غیرقابل کنترل ارزش دستمزدها در مواجهه با تورم مداوم و رشد بیسابقهی فقر که همه ی این موارد آن را ایجاد کردهاند نشانه ی دیگری از فروپاشی است. در کشوری که با رشد سریع جمعیت و مهاجرت داخلی بی وقفه به شهرهای بزرگ در حداقل ۷۰ سال گذشته روبرو است، این واقعیت ها و روندها آشکار میکند که زندگی شهری با سیاست های تجاری ساختمان سازی و چپاول مردم غیر قابل تحمل شده و روستاها نیز به نقطه ویرانی شدیدی رسیده اند. اجرای سیاستهای غیر عقلانی حکومت، کشاورزی را در جنبه های مختلف محکوم به عدم خروج از بحران کرده است. ورود میلیون ها پناهجو که منجر به وخامت بی رویه یِ زندگی شهری به دلیل رویکردی که فاقد آینده نگری، برنامه ریزی و آماده گی بود، توسط سیاست خارجی توسعه طلب و جنگجو، کشور را دچار بحران و نگرانی کرده است.
در واقع، تَرَک های اخیر درزمانی رخ داد و این شکست بزرگ را آشکار کرد که اداره دولت توسط کادرهایی از پیشینههای اسلامگرای سیاسی، بیستمین سال خود را پشت سر گذاشت و جمهوری ترکیه به صدمین سالگرد خود رسید. این شکست تک بعدی نبوده بلکه چند بعدی میباشد. در یک سطح بورژوازی ترکیه یک افتضاح صد ساله را با خود دارد و در سطحی دیگر شکست اسلام سیاسی به عنوان یک جنبش سیاسی بزرگ بورژوازی است که قبلاً در ترکیه امتحان نشده بود و از بیست سال پیش این جنبش اسلامی به قدرت رسیده است. و سرانجام شکست رژیم اصلی فاشیستی، که در آن نمایندگان جریانهای فاشیستی از طریق اتحادها و تغیر سیاستها که در دوران دست یابی به قدرت طی کردند می باشد.
امروز رژیم فاشیستی مستقیماً مسئول و مقصر فروپاشی ترکیه است و بنابراین خلاص شدن از شر آن مهمترین و فوری ترین موضوعِ کشور است. این رژیم با خفه کردن انواع پویایی های آزادی خواهانه، دموکراتیک و برابری طلبانه در اجتماع، جامعه را از نفس کشیدن ناتوان کرده است. هیچ گونه شکی نیست که حکومت با برنامه ای که برای پمپاژ دین به سیاست انجام داد و با رساندن گروههای مافیایی مواد مخدر به ارکان دولت و پرکردن دولت از کادرهای نالایق و بی کفایت و با اخراج کارکنان کارآمد، عامل مستقیم غارت و خشکاندن منابع دولتی بود.
اما اگر به عواملی که این رژیم بینظیر فاشیستی را بوجود آورد نگاه کنیم، تمامی بورژوازی ترکیه مسئول و مقصر وضعیتی است که ترکیه امروز به آن رسیده است. در اینجا، باید بر جناح دولتگرای بورژوازی که در طول تاریخ همواره جایگاهی مرکزی داشتهاند، تأکید شود. سیاستهایی که این جناح مسلط از بدو تأسیس جمهوری در پیش گرفت، منجر به تقویت جریان اسلامگرای سیاسی در ابعاد مختلف و در نهایت به قدرت رسیدن آنها شد. از یک سو با سیاست های لائیک ظالمانه و فرمالیستی که تحت عنوان سکولاریسم دنبال می کرد و با اصل جهانی سکولاریسم ناسازگار بود، در میان توده های بزرگ مذهبی زحمتکش و کارگر نارضایتی ایجاد کرد و این توده ها را به دامان اسلام سیاسی کشاند.
از سویی دیگر نمونه ای را که می توان نام برد، و به ویژه در اثر زلزله آشکار شده است، برنامه های شهرسازی نیز جز سیاست هایی بوده است که کل بورژوازی را در بر می گیرد. شهرسازیهای بد و بی برنامه یی که خیلی پیش از سال های حکومت حزب عدالت و توسعه و دوره ی فاشیسم غیرنظامی آن آغاز شد، در قالب غارت وحشیانه ی مناطق غیر شهری و به طور کلی طبیعت انجام شد و هیچ بخشی از بورژوازی مخالفت ملموسی با این سیاست ها نشان نداده است. ناتوانی در مدیریت و برنامه ریزی مهاجرت داخلی، در نظر گرفتن مناطق غیر شهری به عنوان مناطقی برای ساختمانهای اجاره ای و غارت خط ساحلی به اوج خود رسیده است. حزب عدالت و توسعه ی اردوغان این روند را سریعتر و راحتر به جلو برده و به اصطلاح هیچ کم و کسری نگذاشته است.
یک موضوع دیگر سیاست هایی است که زحمتکشان را در بر می گیرد. پایه های سیاست های ضد طبقه ی کارگری که رژیم فاشیستی امروز دنبال می کند مدت ها قبل از او گذاشته شد. کاربردهایی مانند کار موقت ناپایدار، قرارداد با پیمانکاران، اتحادیه و سندیکا زدایی، غصب بسیاری از حقوق اساسی دیگر کارگران، به ویژه اعتصابات، افزایش سن بازنشستگی و کاهش حقوق بازنشستگی از جمله ی سیاست هایی هستند که حزب عدالت و توسعه آنها را پذیرفته و به پیش برده است.
بدون شک باید از مسئله ی کردستان به عنوان موضوعی یاد کرد که در ابتدا باید نوشت، دوره کنونی رژیم فاشیستی از جمله دوره گذار قبل از آن، نشان دهنده بازگشت شدید به سیاست های سنتی شوونیستی ضد کرد است. اردوغان و حزب عدالت و توسعه در دوره اول قدرت خود در برابر این سیاست های سنتی مقاومت کردند و به ویژه با نفوذ شرایط بین المللی سعی در پیش گرفتن مسیر متفاوتی داشتند و حتی ابتکاری به نام «فرایند راه حل» را آغاز کردند. با این حال، حتی این ابتکار نابسامان نیز دیری نپایید و زمانی که اردوغان دید رفتن به این راه برای دولت خودش سودی ندارد از تغییر مسیر به سمت سیاستهای شوونیستی سنتی درنگ نکرد. علاوه بر این ما به خوبی می دانیم که در دوره گذشته و حال حفظ قدرت برای اردوغان به هر نحو ضروری است. اتحاد فاشیستی که او با انگیزه ی حکومت خود با ناسیونالیستهای افراطی تشکیل داد اساساً بر اساس اشتراک در این سیاست های شوونیستی بنا شد. بدین ترتیب ترکیه به سیاست های شوونیستی صد ساله ای که از بدو تأسیس جمهوری انجام شده است، رسیده است.
حال وقتی اگر همه ی این دلایل و شواهد نام برده و نبرده را با هم در نظر بگیریم، بدیهی است که تحلیل ناقصی خواهد بود که اگر نقطه فروپاشی ترکیه را فقط به رژیم فاشیستی کنونی نسبت دهیم. گرچه ویرانی هولناک ناشی از رژیم فاشیستی آشکار است اما شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سرمایه داری جهانی نیز نقش عمده ای در رسیدن به این نقطه ایفا می کند و اینها منجر به گسست جامعه در کل شده است.
نقطه ی شکست
اگرچه تلاش می کنیم تصویری از یک فروپاشی که ترکیه به آن کشیده شده است را توصیف کنیم، اما استفاده از مفهوم فروپاشی به تنهایی برای توصیف وضعیتی که جامعه به آن رسیده است کافی نیست. این نقطه، نقطه شکست است. بحران موجود بحرانی عمیق است و همه ی طبقات و لایه های جامعه متشنج هستند. کل کشور به انتخابات ۱۴ مه قفل شده است. واضح است که این انتخابات از نوع معمولی نیست. گرچه زمینه ی بروز حوادث ی که انتخابات در آن قرار گرفته این را به اندازه کافی نشان می دهد، اما اینکه روند ملموسی که ما برای رفتن به انتخابات طی می کنیم با اتفاقات فوق العاده همراه خواهد بود نیز گویای این موضوع است. قتل های سیاسی، تیراندازیها و … نشانه های قابل توجهی از عدم برگزاری انتخابات عادی است. به احتمال زیاد در روز انتخابات و روزهای بعد تنش های شدیدی وجود خواهد داشت. مثل آخرین انتخابات امریکا و برزیل. حداقل میدانیم که این انتخابات خیلی واقع بینانه پیش نخواهد رفت. واضح است که کل اپوزیسیون به ویژه سوسیالیست ها و جنبش کرد باید برای این امر آماده باشند.
برای درک بهتر این نقطه ی شکست، لازم است وضعیت کلی سرمایه داری جهانی در معادله گنجانده شود. همانطور که برای مدت طولانی تأکید کرده ایم، سرمایه داری جهانی تقریباً در دهه ۲۰۰۰ وارد دوره انسداد و بحران تاریخی شده است. رفته رفته که بحرانهای مالی شروع شد، نسبت بدهیها به اوج تاریخی رسید. فقر و نابرابری به وسعت بیسابقهای گسترش پیدا کرد، شورشهای تودهای در کشورهای مختلف یکی پس از دیگری درگرفت. امواج بیسابقه ی مهاجرت جهانی، افزایش اقتدارگرایی و یک جنگ جهانی سوم امپریالیستی پنهانی که در نوع خود منحصر به فرد است شروع شد. بحران جهانی تغییر اقلیم که خطرات آن بیش از پیش احساس می شود، نتایج و نشانه های این انسداد تاریخی است. ما در مرحلهای هستیم که مکانیسم وامهای اعتباری که خدمات بزرگی به سرمایهداری کرده و نقشی کلیدی در غلبه بر انسدادهای آن در مراحل قبلی بحرانهای تاریخی داشته، کارکرد خود را از دست داده اند. علاوه بر این، ما در دورهای زندگی میکنیم که فناوریهای جدیدی که جهشهایی در بهرهوری نیروی کار ایجاد میکنند، وارد عمل میشوند. نرخ بیکاری در سطح جهانی در حال افزایش است، مشاغل معمولی و “ایمن” مانند گذشته اکنون استثنا هستند. مهارت با کمک فناوری به تدریج معنای خود را از دست می دهد. نسل های جوان بیکار هستند و با خطر آینده ای تیره روبرو میباشند. برای اولین بار در تاریخ سرمایه داری، نسل های جوان فقیرتر از والدین خود هستند و هیچ افقی برای تغییر آن وجود ندارد.
کشورهایی مانند ترکیه به شدت به جریان پول جهانی وابسته هستند. در کشورهای توسعه یافته سرمایه داری در بعضی از دورههای زمانیِ زمینه ی ناکافی سود، سرمایه مالی با بازدهیِ نسبتا بالا به سمت کشورهای سرمایهداری کمتر توسعه یافته میرود. در واقع، حزب عدالت و توسعه در دوره های اول حکومت خود توانست از منابع فراوان و ارزان خارجی به تمام معنا بهره مند شود. بر اساس سیاستهای مبتنی بر این منابع موفق شد حمایت تودههای کارگر را به عنوان قویترین تکیهگاهی که میتوانست از نیروی کار و ارزان آنها برای رشد خود استفاده کند بهره برده و نیز نیروهای بورژوایی رانت ساختمان سازی که دائماً در معرض تهدید بودند، نجات دهد. با این حال از سال ۲۰۱۳ سود دهی سیاست مبتنی بر اجاره ی ساختمان قطع شد و دوره “شادی” اقتصادی برای حزب عدالت و توسعه و اردوغان به پایان رسید. روند انقلاب بهار عربی و مقاومت مردم در” پارک گزی ” استانبول که پس از آن آغاز شد تقریباً با این دوره منطبق است. دقیقاً در این دوره بود که جهت گیری اقتدارگرایانه حزب عدالت و توسعه و اردوغان مشخص شد. می توان گفت مشکل تامین مالی خارجی اردوغان از همان تاریخ ها شروع شد و در نهایت حتی منابع خزانه و بانک مرکزی نیز خشک شد و از این هم فراتر رفته و به کسر منفی رسید.
بحران سرمایهداری جهانی هر چه سالها میگذرد عمیقتر گشته و مشکلاتی که با سیاستهای اعمالشده با هر ضربهای از بحران رویشان پوشانده میگردند مانند کوهی بزرگ میشوند. از اوایل دهه ۲۰۰۰، به ویژه از سال ۲۰۰۸ این بحران ضربات خود را نشان داده است، همانطوریکه در ایالات متحده و اروپا بانک های بزرگی که در حال حاضر یا دارند غرق میشوند و یا در فشار زیاد قرار گرفته اند، مشخصا دیده شده است. تعداد و بزرگی شرکت های زامبی در حال افزایش است و به دلیل شرایط ایجاد شده بانک ها ضعیف تر می شوند و غیره. دیگر زمان مناسبی برای جاری کردن سرمایه به کشورهای اطراف نیست. در واقع سرمایه داری در چنان بحران بی سابقه ای قرار دارد که سرمایه ی در بن بست، نه قدرت بیرون کشیدن خرگوش از کلاه و نه دیگر به خاطر سود خود نیازی به درمان مشکلات هیچ کشوری را دارد، بلکه رفته رفته در انتظار انفجار یک بحران عظیم خود بسر میبرد.
برای بورژوازی ترکیه در اوایل دهه ۲۰۰۰، زمینه ای پدید آمد که در آن امکان تغییر نقاط تاریخی در چارچوب دیدگاه اتحادیه اروپا وجود داشت. مشخص است که بخش قدرتمندی از پایتخت به سمت ساختار سرمایه داری به سبک اروپایی گرایش دارد، حتی اگر «ضمیمه کامل» نباشد. اما می توان گفت که دوره ای بود که بورژوازی ترکیه در شرایطی که هیچ فشاری از سوی طبقه کارگر وجود نداشت، به گذار به یک دموکراسی بورژوازی مبتنی بر قانون، کم و بیش فعال نزدیک شد. با این حال نتیجه ناامید کننده بود. تضاد بخشهای مختلف بورژوازی و ساختار دولتی این جهتگیری را بی نتیجه گذاشته است. بنابراین بورژوازی ترکیه در مجموع بار دیگر ثابت کرد که در این زمینه گیج شده است. با توجه به شرایط کنونی سرمایه داری، اروپا و ترکیه و با نگاه به مسیر امروزی جهان، به نظر می رسد دیگر حتی امکان وجود چنین «پنجره ی فرصتی» وجود نداشته باشد.
مهمتر از انتخابات
می گوییم ترکیه به نقطه شکست و ریزش رسیده است. وقتی به احتمالات پس از انتخابات در چارچوب گزینه های موجود بورژوازی نگاه می کنیم، افق واقع بینانه ای را نمی بینیم که ما را تسکین دهد. اگر حکومت فاشیستی کنونی به نحوی از بحران انتخابات جان سالم به در ببرد و به حیات خود ادامه دهد، شکی نیست که مشکلات تجربه شده شتاب بیشتری گرفته و عمیق تر خواهند شد. ظلم، فقر و نابرابری که تودههای کارگر تجربه میکنند تشدید میشوند، تاوان صدقاتی که رژیم به دلیل انتخابات بی میل توزیع میکند را دوباره در خواهد آورد و برنامههای حمله اقتصادی – اجتماعی جدید بلافاصله اجرا خواهند شد. اگر این احتمال را به عنوان طوفان بعد از انتخابات فورموله و مطرح کنیم اشتباه نخواهد بود.
اگرچه در میان تودههای کارگر انباشت نارضایتی و خشم زیادی وجود دارد، اما این انباشت عمدتاً معطوف به انتخابات و اپوزیسیون بورژوازی است، زیرا سنت بیسازمانی عمومی در مبارزات تودهای ریشه دوانده است. با این حال، اگرچه جبهه اپوزیسیون بورژوازی[اتحاد ملت] با الغای رژیم فاشیستی و گذار به نظام پارلمانی موافق است، اما ساختاری چند گونه دارد که توسط گرایش های بسیار متفاوت در جهت های متضاد کشیده شده است. بیسازمانی توسط این تمایلات استتار شده است و ناتوانی در مبارزه با رژیم به وضوح دیده میشود، این عوامل از پتانسیل خشم ابراز شده توسط مردم جلوگیری و آنرا محدود میکند. در سمتی روندی وجود دارد که ” قلیچداراوغلو” نماینده آن است و از جنبههای سوسیال دمکراتیک برخوردار است. گرایش قلیچداراوغلو طرفدار تسویه حساب با گروه های سرمایه دار غارتگرِ همراه حکومت اردوغان میباشد. ودر سمت دیگر جریانی است که تسویه حساب نرم و بی ضرر را می خواهد به پیش برد و بعد از انتخابات به حل مسایل کردها نیز رسیده گی نشود.
اگرچه به نظر می رسد به بحران سیاسی در جبهه اپوزیسیون بورژوایی غلبه شده است و هر چند به نظر می رسد گرایش قلیچداراوغلو در حال حاضر غالب شده است، اما واضح است که هنوز شکاف های عمیقی وجود دارد. این موضوع حتی برنامه ی دمکراتیک قلیچدار اوغلو را که ممکن است فضای تنفسی ایجاد کند نیز مشکوک می کند. اپوزیسیون بورژوایی که با ساختار پراکنده و آشکار خود باعث ضعف اراده می شود، در صورت موفقیت در به قدرت رسیدن، معلوم نیست چگونه تصویر وحشتناک آوار و ویرانی را اصلاح می کند و حتی به طور موقت، برای کشور آرامش به همراه میآورد.
نکته مهم دیگری نیز در اینجا وجود دارد که باید به آن اشاره گردد. (اگرچه به صورت خلاصه در بالا، در چارچوب شرایط کشور و جهان سعی کردیم این اوضاع را ترسیم کنیم) این است که وضعیت ترکیه دارای امکانات عینی انقلابی است. تصویر ویرانی بزرگی که توسط آنچه بورژوازی حاکم انجام داده و رژیم فاشیستی کنونی به تاریخ صد ساله جمهوری افزوده است، آشکار است. زلزله اخیر این ویرانی را با فریاد طبیعت به اثبات رساند. در واقع، در چنین شرایطی که طبقه کارگر و توده های زحمتکش به عنوان یک نیروی سازمان یافته به صحنه می آیند، ممکن است موقعیت های انقلابی به وجود بیاید. در واقع تجارب کشورهای مختلف در دو دهه اخیر نشان میدهد که اتحاد تودههای بزرگ زحمتکش میتوانند موقعیتهای انقلابی ایجاد کنند، حتی زمانی که فقط تجمعات و تظاهرات تودهای و اعتراضات کلاسیک خیابانی وجود داشته باشد.
در شرایط کنونی ترکیه به همان اندازه که ضرورت دفع رژیم فاشیستی برای طبقه کارگر و تودههای وسیع زحمتکشان در اولویت قرار دارد. نگرش تکیه بر اپوزیسیون بورژوایی نیز به همان اندازه نامطلوب است. علیرغم همه ی خشم انباشته شده زحمتکشان، به دلیل سطح ناکافی آگاهی و سازماندهی طبقه کارگر در مرحله کنونی، استفاده از شکاف های ایجاد شده ناشی از مبارزه بین گرایش های بورژوایی طرفدار رژیم و ضد رژیم اهمییت دارد تا ایجاد شرایط مساعد را برای مبارزه طبقه کارگر فراهم کند. مناسب ترین راه برای دستیابی به این امر در مرحله کنونی، گسترش هر چه بیشتر پویایی کارگران، تقویت جبهه زحمتکشان و اعمال فشار کارگر-زحمتکش بر اپوزیسیون بورژوازی از سمت چپ است. اگرچه طبقه کارگر به طور کلی از نظر آگاهی و سطح سازماندهی در وضعیت منفی قرار دارد، اما همدردی عمومی اجتماعی برای خط سیاسی سوسیالیستی در ارتباط با نارضایتی و خشم انباشته شده برای اولین بار در دهه ها افزایش یافته است. شکی نیست که همبستگی بزرگی که سوسیالیست ها و زحمتکشان بر خلاف رژیم در جریان زلزله اخیر از خود نشان دادند به عنوان یک دستاورد در مبارزه ثبت شد.
در وضعییت امروز ترکیه، پر اهمیت است که نیروهای حامی زحمتکشان، دموکراسی و آزادی، متحد و با هم مبارزه را پیش ببرند و ائتلاف چپ های ترکیه در انتخابات با “اتحاد کار و آزادی” که ایجاد گردیده به عنوان ملموس ترین بیان این امر ظاهر شده است. بنابراین تلاش برای تقویت “اتحاد کار و آزادی” از جمله در انتخابات و حمایت از تلاش برای افزایش نفوذ آن بهترین راه برای پیشبرد مبارزات طبقه کارگر است. باید از نظر دور نداشت که ترکیه وارد دوره جدیدی شده و فضای سیاسی جدیدی در حال شکل گیری است. رژیم فاشیستی فعلی تاریخ صدساله جمهوری را به نقطه ی شکست بزرگی رسانده است و باید بدانیم که حتی غصب انتخابات با زور و سرکوب و تقلب برای نجات این رژیم کافی نخواهد بود. با وجود تمام قدرت شیطانی که رژیم در اختیار خود دارد، او به هر شاخه ایی که برای نجات وضعیتش دست می برد یکی یکی آنها هم می شکند. ادامه حکومت در ویرانی موجود که اردوغان در شرایط کنونی کشور و جهان به وجود آورده است برای او ممکن نیست و هر قدمی که از این پس او بر دارد مبارزه و مقاومت زحمتکشان را بیشتر می کند. از این نظر، گسترش و تحکیم پویایی بیان شده در “اتحاد کار و آزادی” حیاتی است. نتیجه انتخابات هر چه که باشد، ما مبارزه ای را در پیش داریم و در این روند نمی توان روی اپوزیسیون بورژوایی ترکیه حساب باز کرد.
۰۶ آوریل ۲۰۲۳
منبع: https://marksist.net/levent-toprak/turkiye-tarihsel-bir-kirilma-noktasinda
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- سقوط تاریخی ارزش پول ملی ترکیه؛ لیر در برابر دلار ۱۵ درصد سقوط کرد
- دیدهبان حقوق بشر: ترکیه از قوانین بین المللی حقوق بشر سرپیچی میکند
- ارکان باش، دبیر کل حزب کارگر و نماینده ی مجلس ترکیه از نگاهش به سیاست می گوید (بخش آخر)- برگردان بهرام غفاری
- پرسش و پاسخ جوانانِ ناسیونالیست ترکیه و “باریش آتای” نماینده ی سوسیالیست مجلس ترکیه از حزب کارگر – برگردان: بهرام غفاری
با درود، رژیم حاکم در ترکیه نه بر مبنای عدالت وتوسعه است و نه رژیم فاشیستی است، بلکه از نظر شاخص های سیاسی رژیم دیکتاتوری دینی به سردمداری اردوغان می باشد.