شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

نیمه دوم انقلاب – حسن نادری

 انقلاب نسخه از پیش نوشته ای نیست که وعده سرانجام یابی در فلان زمان را  بدهد. انقلاب مجموعه ای از فعل و انفعالات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی و رفتاری بخش اکثریت به خشم آمده جامعه علیه اقلیت غیر مشروع حاکم است. دراین فرآیند نمی توان لحظه رخ داد واقعی انقلاب را از پیش تعیین کرد. اما در صورت روشن کردن محورهای مختصات جامعه مورد نظر و هدایت نیروی دگرگون ساز، می توان میزان ضایعات و تلافات و طولانی شدن فرآیند انقلاب را کاهش داد

در ۶ دسامبر۲۰۲۲ برابر ۱۵ آذر ۱۴۰۱، در مقاله«در نیمه راه انقلاب» نوشتم:

«در آستانه سومین ماه شروع اعتراضات از یک نقطه و اعتلای آن به جنبش سراسری در نیمه راه انقلاب هستیم.

به رغم اتهامات نیروهای نظامی، امنیتی و کاست روحانیت حاکم علیه جنبش با انگ اغتشاشگر، عوامل دست نشانده خارجی، هدایت از خارج… اینک نظریه پردازان نظام حاکم اعتراف می کنند که اعتراضات کنونی یک جنبش است و پایدار».

انقلاب

انقلاب به معنای تغییر مسالمت آمیز و یا ناگهانی خشونت آمیز در ساختار سیاسی و اجتماعی یک کشوراست و زمانی اتفاق می افتد که گروهای اجتماعی مستاصل از فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، علیه سیاست های کلی نظام اقتدارگر و دیکتاتوری بپا خاسته و قدرت را به دست بگیرند و موفق شوند انقلاب را حفظ کنند.

انقلاب سیاسی

انقلاب سیاسی یک عمل برای تحول عمیق است که در آن یک رژیم سیاسی جایگزین نظام دیگر می شود اما روابط مالکیت عمدتاً دست نخورده باقی می ماند. انقلاب فرانسه در سالهای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ اغلب به عنوان انقلابهای سیاسی ذکر می شوند.در مقابل، در انقلاب اجتماعی روابط تولید و مالکیت دگرگون می شود. یک انقلاب اجتماعی دلالت بر یک انقلاب سیاسی دارد اما برعکس درست نیست. انقلاب لزومأ مترادف با تلاش یک اقلیت برای تحمیل اراده خود بر مردم نیست. از سوی دیگر، واژه ی انقلاب همچنین می تواند به سادگی به معنای از بین بردن موانع مخالف اراده مردم،از جمله نهادهای قدیمی منسوخ شده باشد که توسط گروه های ذینفع سعی در حفظ و کنترل آنها دارند. بنابراین، انقلاب اساساً در پیوند دو فرآیند است: از یک سو، ظهور نیروهایی که می خواهند اساس روش های جدیدی را در اجرای قدرت ارائه دهند، و از سوی دیگر، با اجرای یک سری اقدامات می خواهند داده های اجتماعی را کاملا دگرگون کنند: از لغو همه گونه امتیازات تبعیض آمیز اجتماعی ـ فرهنگی گرفته تا امتیازات رانتی و اختلاس اقتصادی حاکم. هر یک از این تعارض ها باید کم و بیش موضوع کار دستور روز و روش های کارآمدی قرار گیرند. البته با در نظر داشت تقدم و تاخر موضوع و نسبت توازن قوا در جامعه.

مطالعه روش هایی که براساس آن، شخصیت ها، خانواده ها، گروه های حرفه ای یا طبقات اجتماعی با حفظ یا تغییر وضعیت آنها یک چشم انداز کلاسیک از تاریخ اجتماعی را می گذرانند و روش هایی که در تمام دوره های انقلابی  قابل اجرا که قابل تامل می باشند. این رویکرد لزوماً در هر دوره انقلابی مختص خودش است. در کوتاه مدت خواسته های کلی مشخص می شود، در حالی که قضیه انقلاب اغلب زمان بر است. اما هر دو از جمع  دو تغییر در معیارهای تمایز اجتماعی و شرایطی که برموقعیت های یکدیگر تأثیر می گذارد، حاصل می شوند.

در وضعیت کنونی کشورمان، به نظر می رسد حرکت انقلاب با سرکوب ضد انقلاب حاکم «متوقف» شده است یا به زعم نظریه پردازان کلاسیک باقیمانده از بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،اعتراضات ۱۴۰۱ به واسطه نداشتن برنامه، شکست خورده است. این نظریه پردازان هر آنچه را که در قالب فکری و تحلیلی شان نباشد،آرزوی شکست خوردن می کنند. انقلاب نسخه از پیش نوشته ای نیست که وعده سرانجام یابی در فلان زمان را  بدهد. انقلاب مجموعه ای از فعل و انفعالات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی و رفتاری بخش اکثریت به خشم آمده جامعه علیه اقلیت غیر مشروع حاکم است. دراین فرآیند نمی توان لحظه رخ داد واقعی انقلاب را از پیش تعیین کرد. اما در صورت روشن کردن محورهای مختصات جامعه مورد نظر و هدایت نیروی دگرگون ساز، می توان میزان ضایعات و تلافات و طولانی شدن فرآیند انقلاب را کاهش داد.

بر این اساس، هدف انقلاب باید ساخت چند جانبه ای از روابط پیچیده بین افراد متعلق به گروه های مختلف (خانواده ها ،جوامع) و تأسیس قوانین جدید حاکم بر زندگی جمعی از نظر روابط کار و نظم عمومی باشد. ما می توانیم  با تلاش برخی از این مطالعات، مطالبات را به این موارد که اغلب به طور جداگانه در نظر گرفته می شوند را به هم نزدیک کنیم. با یک سؤال اساسی برای انقلابی که اغلب به عنوان ظهور فردی یک رهبر ارائه می شود، پس چگونه رابطه بین فرد و جمع پیش بینی شده در سطوح مختلف سیستم اجتماعی را مد نظر قرار دهیم .درحالی که پایداری این جمع در تداوم حرکت انقلابی و تحکیم دستاوردهای مثبت لازم و ملزوم است. قدرمسلم، جانشینی نظام های حاکم تابع میزان رشد فرهنگی و سیاسی هر کشور است. بازگشت به نظام پیشاـ حاکمیت نظام جهل و جنایت کنونی که خود زاده رژیم پیشین بود غیر محتمل به نظر می آید. زیرا محمد رضا شاه پهلوی در ۱۴ آبان ۱۳۵۷، در نطق خود با تاخیر ۳۷ ساله می گوید: «ملت عزیز ایران،در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد ‌شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خاستید. انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد… من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که بنام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود… بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می‌کنم و متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد می‌شوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادی‌های اساسی و انجام انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خون‌بهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحلۀ اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم».

پس کدام شکل سیاسی جایگزین (آلترناتیو) استبداد کنونی  محتمل است؟

به احتمال یقین، همگان شرایط سقوط کشورهای اروپای شرقی بعد از فروپاشی بلوک موسوم به شرق را به یاد دارند. کشورهای غربی فاتح با خشنودی از شکست بلوک شرق، با همه تمهیدات سعی در برآمد نیروهای وابسته و نزدیک به معیارهای ارزشی خود کردند، اما تمایلی به بازگشت رژیم های سلطنتی از خود نشان ندادند. برای نمونه کشورهای رومانی و بلغارستان در دروازه اروپا  و کامبوج در آسیا را در نظر بگیریم که هر یک با فرازو نشیب های مبارزاتی تثبیت شدند یا تا رسیدن به شکل نهایی نظام سیاسی فاصله دارند.

رومانی و سرنوشت پادشاه آن: میشل اول (Michel 1e 2017ـ۱۹۲۱) در سینایا (Sinaia) رومانی به دنیا آمد. کارول و شاهزاده هلنا یونان و نوه پادشاه فردیناند اول که در سال ۱۹۲۱ سلطنت می کرد به همراه معشوقه خود ماگدا لوپسکو کشور را ترک کرد و بدین وسیله از حق خود بر تاج در ۲۸ دسامبر ۱۹۲۵ چشم پوشی کرد. اما شورای سلطنتی، میشل اول را که تنها ۴ سال داشت به عنوان وارث تعیین کرد.او در سن پنج سالگی در ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۷ در اثر مرگ فردیناند اول، تحت شورای سلطنتی مرکب از عمویش، شاهزاده نیکولا، اسقف بزرگ میرون کریستیا و گئورگی بوزدوگان و رئیس دادگاه تجدیدنظر به تخت سلطنت رومانی رسید. نایب السلطنه به مجلس اجازه داد تا او در ۸ ژوئن ۱۹۳۰ حکومت کند. اما پدرش کارول با حمایت جنبش کارلیست ها، ناراضی از ناکارآمدی رژیم پارلمانی در مواجهه با تحریکات افراطی، به رومانی بازگشت. کارول با انتصاب میشل اول به عنوان ولیعهد، خود را پادشاه معرفی کرد، قانون اساسی را به حالت تعلیق درآورد، جبهه رنسانس به نام دیکتاتوری کارلیست را تشکیل داد و با کمک ارتش و ژاندارمری یک جنگ داخلی واقعی علیه گارد آهنین ( راست های افراطی بیگانه هراس و ضد یهود) رهبری کرد. در ۵ سپتامبر ۱۹۴۰،دولت طرفدار نازی های آلمان با رهبری مارشال یون آنتونسکو ( ION ANTONESCU)علیه کارول که  ضد آلمان نازی بود کودتا کرد. آنتونسکو کارول را مجبور می کند تا در ۶ سپتامبر ۱۹۴۰ به نفع پسرش از سلطنت کناره گیری و کشور را ترک کند. او میشل را پادشاه اعلام می کند. بنابراین، میشل اول، برای دومین بار در سن ۱۸ سالگی، بر تخت سلطنت رومانی نشست اما هیچ قدرتی نداشت: او به عنوان یک پرده مشروعیت برای رژیم نازی آنتونسکو خدمت میکرد. گفته می شود که او به مادربزرگش گفته است: “یاد گرفتم که حرفم را نزنم و به کسانی که بیشتر از همه از آنها متنفرم لبخند بزنم”. با این حال، او از رهبران سابق دموکرات تحت حبس خانگی مانند ایولیو مانیوIuliu Maniu) (و یون براتیانو( ION Bratianu)هنگامی که به سیاست‌های آنتونسکو که از اعتراضات و از مقاومت رومانیایی در پشت صحنه حمایت می‌کردند، محافظت می‌کرد.

در ۲۳ اوت ۱۹۴۴، زمانی که ارتش سرخ در شرق رومانی حضور داشت، پادشاه و سیاستمداران طرفدار متفقین علیه دیکتاتوری آنتونسکو  که گرایش به نازی های آلمان داشت، کودتا و او را دستگیرکردند. سپس میشل اول وفاداری رومانی به متفقین را اعلام کرد، به آلمان نازی اعلام جنگ داد و کشور را به روی ارتش سرخ باز کرد و مانع از آن نشد که اتحاد جماهیر شوروی تا ۱۲ سپتامبر منتظر آتش بس بماند تا رومانی را به عنوان یک دشمن شکست خورده اشغال کند. در ۶ مارس ۱۹۴۵،نیروهای مقاومت کمونیستی با حمایت ارتش سرخ شوروی، شاه را مجبور به تعیین یک دولت طرفدار شوروی کرد. در این رژیم، پادشاه دوباره به عنوان یک دست نشانده ظاهر می شود،این بار اتحاد جماهیر شوروی به او نشان پیروزی می دهد.

در ۳۰ دسامبر ۱۹۴۷، کمونیست ها با تهدید به حمله به دانشجویانی که به نفع او تظاهرات کردند، شاه را مجبور به کناره گیری قبل از تبعید کردند، سلطنت را در رومانی لغو و جمهوری خلق رومانی را اعلام کردند.اعلامیه کناره‌ گیری او تصریح می‌کند که «سلطنت به مانعی جدی در برابر توسعه رومانی تبدیل شده است [و اینکه پادشاه] به مردم رومانی این آزادی را می‌دهد تا شکل جدیدی از دولت را انتخاب کنند». با اعلام جمهوریت،میشل اول با ترک تابیعت جمهوری، رومانی را ترک و شهروند دانمارک شد،به بریتانیا نقل مکان کرد، سپس به سوئیس رفت و در آنجا برای شرکت تجهیزات هوانوردی کار کرد. میشل اول در دسامبر ۱۹۹۰، یک سال پس از سقوط حکومت کمونیستی نیکلای چائشسکو در ۱۹۸۹، به رومانی بازگشت تا بر سر مزار خانواده‌اش در کورتئا د آرگش، نماز بخواند. اما دولت پسا کمونیستی یون ایلیسکو و پتر رومن از فشار دانشجویان و دموکرات‌ها می‌ترسید و احیای سلطنت را وسیله ای برای مقابله با قدرت جدید می دانستند. اگرچه میشل اول اعلام کرد که «تحریک و تشویق تحریکات سیاسی» را نمی‌خواهد. اما دولت وقت، نیمه ‌شب او را تا مرز اسکورت کرد. با این حال، روز بعد تظاهرکنندگان طرفدار او مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا دستگیری شدند و وضعیتی را بازتولید کردند که پادشاه قبلاً چهل و سه سال قبل با آن روبه رو بود. زمانی که قدرت کمونیستی تهدید کرد در صورت امتناع از کناره‌گیری، به شدت به هوادارانش حمله خواهد کرد، پادشاه سابق، که تلویزیون او را «مدعی» و وارث سلطنت توصیف می‌کرد، می‌گوید: «اگر مردم بخواهند من برگردم ،من برمی گردم، اما رومانی‌ها آنقدر رنج کشیده‌اند که حق دارند در مورد آینده‌شان مشورت کنند». اما این خواست از سوی حامیانش هرگز انجام نشد. زیرا کفه توازن قوا به نفع جمهوری پسا ـ کمونیست تثبیت شده بود.

رئیس جمهور یون ایلیسکو به اندازه کافی از این توازن قوا اطمینان داشت که به میشل اول اجازه داد در سال ۱۹۹۲ در جشن عید پاک به رومانی بازگردد. با این حال، در بخارست، بیش از یک میلیون نفر برای استقبال او گرد هم آمدند که باعث نگرانی دولت شد. سپس میشل اول به مدت پنج سال از اقامت محروم شد.

از سال ۱۹۹۷، میشل اول و خانواده اش به دولت رومانی به اندازه کافی حسن نیت نشان داده اند تا پس از ورود رئیس جمهور لیبرال جدید، امیل کنستانتینسکو، تابعیت رومانیایی را به میشل و خانواده اش بازگرداند و به آنها اجازه داد هر طور که می خواهند رفت و آمد کنند. دولت رومانی که اکنون او را به عنوان رئیس دولت سابق می‌داند، بخشی از املاک سلطنتی سابق را به او واگذار کرد که باعث ناراحتی ده‌ها هزار مالک کوچک شد که از سال ۱۹۹۰ به بعد هنوز منتظر بازپس‌گیری زمین یا ساختمان‌هایشان هستند و برای احقاق حقوق خود با هزینه‌های فوق العاده در دادگاه ها متحمل خسارات شدند. میشل اول در نودمین سالگرد تولدش، در ۲۵ اکتبر ۲۰۱۱، زمانی که از او برای سخنرانی در هر دو مجلس دعوت شد، از محبوبیت دوباره برخوردار شد. این سخنرانی توسط رئیس جمهوری، ترایان باسهسکو، و نخست وزیر، امیل بوک، پرهیز و نادیده گرفته شد اما مخاطبان خوبی در تلویزیون داشت. پادشاه سابق از طبقه سیاسی رومانی خواست تا رفتاری مناسب از خود نشان دهند، طوری که کشور بتواند «شأن و احترام را در صحنه بین المللی بازیابد». اما سلطنت طلبان در این برهه از زمان تأثیر بسیار کمی بر سیاست رومانی داشتند. پادشاه،میشل اول تا ۱ مارس ۲۰۱۶ با همسرش بین شهر اوبون در سوئیس و رومانی زندگی می‌کرد. تا زمانی که یک بیانیه مطبوعاتی منتشر کرد و در آن بازنشستگی خود را از زندگی عمومی اعلام کرد. سپس پزشک او،بیماری سرطان سلول کلیه با متاستاز و لوسمی مزمن تشخیص داد. مرگ همسرش در ۱ آگوست ۲۰۱۶، او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. وی در ۵ دسامبر ۲۰۱۷ در سن ۹۶ سالگی درگذشت. نمایندگان چندین خانواده سلطنتی اروپایی از جمله شاهزاده چارلز بریتانیا(پادشاه کنونی بریتانیا، شاه بازنشسته خوان کارلوس اسپانیا و ملکه سوفی، دوک بزرگ هنری لوکزامبورگ، چارلز شانزدهم گوستاو پادشاه سوئد و ملکه سیلویا، پادشاه سابق سیمئون دوم بلغارستان  در مراسم خاکسپاری حضور داشتند. اما ملکه آن ماری، همسر کنستانتین دوم پادشاه یونان، شاهزاده اسکندر صربستان، پرنسس آسترید بلژیک و همسرش لورنز اتریش استه با شرکت در مراسم دینی در کلیسای جامع جدید،در آرامگاه خانوادگی کرته آ دو آرجش((curtea de arges حضور و بدین شکل پایان سلطنت به خاک سپرده شد.

بلغارستان ـ نمونه دوم سرنوشت پادشاهی بلغارستان است.

سیمئون دوم(Siméon) از پادشاهی بلغارستان بین ۱۹۴۶-۱۹۴۳تا نخست وزیر بلغارستان از سال ۲۰۰۱ تا۲۰۰۵.

پدر سیمئون، بوریس سوم در ۲۸ آگوست ۱۹۴۳ در شرایط مرموزی درگذشت که علت مرگ او را گاهی حمله قلبی و گاهی مسمومیت می دانند. ولیعهد جوان که در آن زمان شش ساله بود (در ۱۶ ژوئن ۱۹۳۷ در صوفیه به دنیا آمد) با نام سیمئون دوم بر تاج و تخت نشست.نایب السلطنتی به عمویش شاهزاده سیریل، وزیر سابق جنگ ژنرال نیکولای میهوف و رئیس سابق شورا، بوگدان فیلوف سپرده شد. در سپتامبر ۱۹۴۴ بلغارستان در سیاست خود تجدید نظر کرد و به آلمان نازی اعلام جنگ داد،این در حالی بود که ارتش سرخ شروع به نفوذ به این کشور کرده بود. سه نایب السلطنه  در فوریه ۱۹۴۵دستگیر  و به جرم خیانت و همکاری با نازی ها اعدام شدند. سلطنت جدید تأسیس شد، اما همه پرسی ۸ سپتامبر ۱۹۴۶ به سلطنت پایان و جمهوری را اعلام کرد. سیمئون و مادرش ملکه جِآن(Jeanne) به تبعید می روند. پادشاه جوان سرانجام در مادرید اقامت گزید و در سال ۱۹۶۲ با یک اشراف زاده اسپانیایی ازدواج کرد. پس از تحصیل در رشته حقوق، به یک تاجر با نفوذ تبدیل شد.

چند سال پس از سقوط نظام کمونیسی (نوامبر ۱۹۸۹)، سیمئون دوم از کشور خود دیدن کرد. اکثر دارایی های سلطنتی در سال ۱۹۹۶ به او بازگردانده شد. در آوریل ۲۰۰۱، سیمئون دوم تشکیل «جنبش ملی سیمئون دوم» را اعلام کرد تا در انتخابات مجلس ملی که برای ژوئن همان سال برنامه ریزی شده بود شرکت کند. هنگامی که دادگاه اعلام می کند که حزب او تمام معیارهای لازم را ندارد، سیمئون دوم به ائتلاف دو حزب اقلیت می پیوندد تا مجاز به ارائه نامزدی خود شود.این حزب ۱۲۰ کرسی از ۲۴۰ کرسی را به دست آورد و با جنبش «حقوق و آزادی ها» که نماینده اقلیت ترک زبان در بلغارستان است، ائتلاف تشکیل داد. در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۱، سیمئون دوم موافقت کرد که نخست وزیر بلغارستان شود. او با تشکیل دولتی متشکل از بازرگانان فاقد تجربه سیاسی، وعده انجام اصلاحات اقتصادی و پایان دادن به فساد را داد. او همچنین تلاش کرد بلغارستان را برای ورود به اتحادیه اروپا و ناتو آماده کند. تلاش‌های او کشور را قادر ساخت تا در سال ۲۰۰۴ به عضویت سازمان ناتودرآید. سرگی استانیچف، نامزد حزب سوسیالیست بلغارستان، در راس دولت، جایگزین او شد. بلغارستان در ۱ ژانویه ۲۰۰۷ وارد اتحادیه اروپا شد. شکست سنگین او در انتخابات قانونگذاری ۲۰۰۹ او را بر آن داشت تا سیاست را برای همیشه ترک کند.

کامبوج ـ سومین نمونه کامبوج است.

کامبوج در دهه ۷۰ میلادی قرن بیستم وارد مناقشات و جنگ داخلی شد. این جنگ داخلی نتیجه ترکش جنگ آمریکا علیه ویتنام بود. نورودُم سیهانُک( (Norodom Sihannoukپادشاه کامبوج در سال ۱۹۷۰از مقام خود برکنار و جمهوری خمر استقرار شد. در سال ۱۹۷۷،حوادث و درگیری های مرزی با ویتنام چند برابر شد و واحد های خمربا مشکلات زیادی مواجه شدند. فرماندهی عالی خمر در پنوم پن، واکنش کم نیروهای خمر در مقابل نیروهای ویتنام را عدم وفاداری به حاکمیت دولت مرکزی دانست و دستور پاکسازی گسترده با هدف از بین بردن همه عناصر مشکوک به “مزدوران” هانوی را صادر کرد. برای فرار از این پاکسازی ها بود که هون سون(Hun Sun)  پیش از این بخشی از ائتلاف خمر بود تصمیم گرفت از مرز عبور کند و سرانجام توانست در دسامبر ۱۹۷۷ به ویتنام برسد. او ابتدا چند ماه در ویتنام زندانی و سپس آزاد شد. وبا هنگ “سمرین و چیا سیم”،«جبهه متحد وفاق ملی کامبوج» را با هدف سرنگونی رژیم دیکتاتوری خمرهای سرخ شرکت کرد. در سال ۱۹۷۸  به عضویت کمیته مرکزی این جبهه درآمد.

در ۳۰ دسامبر ۱۹۷۸، یک لشکر نظامی ویتنامی متشکل از ۱۱۰۰۰۰ نفر به درخواست «جبهه متحد وفاق ملی کامبوج»از مرز عبور کرد و به سرعت تقریباً تمام قلمرو کامبوج را اشغال کرد. هون سون با استفاده از سقوط رژیم خمرهای سرخ، به پنوم پن بازگشت و در آنجا به عنوان وزیر امور خارجه و نایب رئیس شورا ی دولت ایجاد شده توسط سربازان هانوی انتخاب شد. در سال ۱۹۸۵ نخست وزیر «جمهوری خلق کامبوچیا» شد.

اما درگیر های نظامی داخلی طرفداران جمهوریت و سلطنت نورودم سیهانوک ادامه داشت. در پایان دهه ۱۹۸۰ زیر فشار پاریس و واشنگتن، توافقنامه صلح در ۱۹۹۱ بین هون سون و سیهانوک در پاریس به امضا رسید.

در حالی که بازگشت سلطنت اجتناب ناپذیر می شود،هون سون سعی می کند از پیشرفت سیاسی سریع خود استفاده کند و خود را به عنوان یکی از شخصیت هایی معرفی کند که “دارای شایستگی هایی” هست که در اساطیر کامبوج به وفور یافت میشود. «اگر پادشاهی شایسته حفاظت از قلمرو خدایان را ندارد،باید سرنگون شود و پادشاهی را که میتواند از قلمروی خدایان حفاظت کند به سلطنت رساند”. هون سون با استفاده از این نقل اساطیری،در سال ۱۹۸۹ شروع به بازسازی مجسمه «نی کان»، معروف به غاصب سلطنت اما دارای شایستگی، نمود. اگرچه هون سون در انتخابات ۱۹۹۳ شکست خورد و برای مدتی نتیجه  انتخابات را زیر سئوال برد، با این وجود توانست خود را به عنوان نخست وزیر دوم در کنار نخست وزیر اول در چارچوب نظام سلطنتی تحمیل کند.وی در عین حال به ارتقای «شایستگی» خود ادامه داد و مرمت صومعه قصر قدیمی گورستان سلطنتی اودونگ را بر عهده گرفت.

با بروز اختلافات درونی دولت ائتلافی طرفداران سلطنت و درگیری مسلحانه بین آنها،هون سون با اقدام نظامی پیشگیرانه در سال ۱۹۹۷،نخست وزیراول،نورودوم رانارید(Norodom Ranariddh) که در حال آماده شدن اتحاد سیاسی با سام رینسی(Sam Rainsy) و خمرهای سرخ بود را برکنار کرد. چندین ده تن از مقامات دولتی اعدام شدند.

پیروزی حزب مردم کامبوج در سال ۱۹۹۸ که هون سون معاون رهبری آن بود، به او اطمینان می دهد که تنها نخست وزیر کشور خواهد شد. حزب هون سون در انتخابات پارلمانی ژوئیه ۲۰۰۸ تقریباً ۷۵ درصد از کرسی ها را به دست آورد. با این حال، چهار حزب مخالف، حزب مردم کامبوج را متهم کردند که در انتخابات به نفع خود «تقلب» کرده است. سازمان‌های غیردولتی بین‌المللی مانند عفو بین‌الملل این پیروزی را به دلیل تضعیف اپوزیسیون در رقابت ‌های سیاسی داخلی و خارجی، و همچنین فضای ارعاب رای‌دهندگان و مطبوعات  می دانند.

برعکس درانتخابات سال ۲۰۱۳، جوانان شرکت فعال داشتند،هون سون ۴۴ درصد آرا را به دست آورد .حزب مخالف در انتخابات ۲۰۱۸ رسمأ غایب بود اما با زیر پوشش احزاب تازه تاسیس و شناخته نشده نمایندگی می شد. احزاب مخالف هون سون،در انتخابات شهردازی پنوم پن که در تحولات کشور بسیار اثر گذار است، به پیروزی رسیدند.

اما رهبر حزب مخالف هون سون به «توطئه» با ایالات متحده متهم  و سپس منحل می شود و صد نفر از مدیران اجرایی به مدت پنج سال از فعالیت سیاسی محروم می شوند. مشاهده میکنیم که نبرد نهایی «که برکه» در استقرار یک نظام سیاسی بین جمهوریت و پادشاهی پایان نیافت. نظام همزیستی بین شکل پادشاهی و دولت جمهوری ادامه دارد. موقعیت  نورودوم سیهامونی( Norodom Sihamoni)  پادشاه مورد توافق طرفین سلطنت و جمهوریت  در این شرایط قابل پیش بینی نیست. اگر ما اغلب در مورد دیگر پادشاهی های آسیای جنوب شرقی – ژاپن، تایلند، بوتان و مالزی صحبت می کنیم – پادشاهی کامبوج به سختی صفحه اول مطبوعات بین المللی را به خود اختصاص می دهد.

پادشاه کنونی کامبوج، نورودوم سیهامونی شش ماه قبل از استقلال پادشاهی در ۱۴ مه ۱۹۵۳ در پنوم پن متولد شد وپسر پادشاه نورودوم سیهانوک و ملکه مونینه است و ۱۴ برادر و خواهر ناتنی از طریق پدر و یک برادر کوچکتر دارد.

در آستانه هفتادمین سالگرد استقلال کامبوج و هفتادمین سال تولد او، فرصتی برای بازگشت به این شخصیت برجسته ناشناخته و در عین حال جذاب و شخصیتی آرام بخش پس از آسیب های سال های وحشتناکی که مردم خمر تجربه کردند، می باشد. پادشاه نورودوم سیهامونی بدون ایجاد موج که دقیقاً به خاطر نقش خود به عنوان تعدیل کننده و نماد ملی ستایش می شود، تقریباً بیست سال است که از زمان به تخت نشستن در ۱۴ اکتبر ۲۰۰۴، سلطنت می کند.

شاهزاده سیهامونی در دوران کودکی در مدرسه نورودُم و دبیرستان دِکارت در کامبوج تحصیل کرد و سپس در سال ۱۹۶۲ برای تحصیل به کشور چکسلواکی فرستاده شد. شاهزاده جوان علاقه اولیه خود را به هنر نشان داد و به ویژه در کنسرواتوار پراگ آموزش رقص خواند و حتی در آن رقصید. او علاوه بر زبان خمر به زبان های چکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی نیز مسلط است. در چکسلواکی بود که از کودتا مطلع و پدرش در سال ۱۹۷۰ سرنگون و مجبور شد به چین پناهنده شود. سیهامونی مدرک رقص و موسیقی کلاسیک را از آکادمی هنرهای نمایشی پراگ و سپس مدرک کارشناسی ارشد خود را در همان رشته دریافت کرد و همچنین در رشته سینما و فنون سینماگری تحصیل کرد .در سال ۱۹۷۶ تحت حاکمیت خمرهای سرخ به کامبوج بازگشت، اما دیکتاتور رژیم پُل پوت، خانواده سلطنتی را در حبس خانگی قرار داد. بسیاری از اعضای خانواده او در زمانی که خمرهای سرخ در قدرت بودند، قبل از حمله ویتنام به کشور و سرنگونی رژیم پُل پوت کشته شدند. در زمان اقامت خانواده سلطنتی در چین، سیهامونی به عنوان منشی پدرش، پادشاه نورودوم سیهانوک، که دوباره  در سال ۱۹۹۳پادشاه کامبوج شده بود کار میکرد. او از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۰، شغل خود را به عنوان معلم رقص باله در فرانسه و نماینده دائم کامبوج در سازمان ملل متحد و یونسکو در پاریس تا سال ۲۰۰۳ ادامه داد. او “باله سلطنتی کامبوج” را به عنوان میراث فرهنگی که پیش از این ناملموس بود به یونسکو معرفی کرد. هنگامی که پادشاه نورودوم سیهانوک در سال ۲۰۰۴ استعفا داد، شورای ۹ نفره تاج و تخت، سیهامونی را به عنوان پادشاه جدید انتخاب کرد. احتمالاً به این دلیل که بعید بود که هون سون، نخست وزیر قدرتمند را تحت الشعاع قرار دهد. اگرچه او تمایلی به پذیرش نداشت اما در ۱۴ اکتبر ۲۰۰۴ پادشاه کامبوج شد. پادشاه جدید کامبوج، نورودوم سیهامونی، بسیار انسان دوست و در حوزه هنر بسیار فعال است. او پس از مراسم تاجگذاری خود در کاخ سلطنتی پنوم پن،در ۲۹ اکتبر ۲۰۰۴، عفو ۸۸ جنایتکار را امضا کرد.!

سیاستمداران طرفدار سلطنت از او می‌خواهند پر سر و صداتر باشد،او اما از وارد شدن به درگیری‌های سیاسی اجتناب می‌کند.از نظر مردم، او به عنوان یک پادشاه معتدل اما فداکار به مردمش توصیف می شود. او از کانون توجهات دور می ماند و در بسیاری از رویدادهای بین المللی که معمولاً اعضای خانواده های سلطنتی خارجی در آن شرکت می کنند، شرکت نمی کند. شیوه زندگی او شبیه یک راهب بودایی است. او مجرد است و فرزندی ندارد. مقامات خمر(کامبوج) به کسانی که نگران فوت او و آینده سلطنت هستند، یادآوری می کنند که کامبوج یک «سلطنت انتخابی» است نه موروثی و پادشاه بعدی توسط شورای سلطنتی تاج و تخت در زمان مناسب انتخاب خواهد شد. درمراسم جشن هفتاد سالگرد سیهامونی، دو فعال اپوزیسیون دولت در انتقاد ازنحوه رفتار دولت نخست وزیر هون سون با پادشاه نورودوم سیهامونی در فیس بوک خود پیام‌هایی مبنی بر کاهش نقش پادشاه تحت حکومت هون سون و ادعای اینکه رهبر کامبوج واقعاً نقش پادشاه را برای خود غصب کرده است، دستگیر شدند. آنها در مقاله خود نوشتند که دولت «به طرق مختلف از پادشاه سوء استفاده و او را تحقیر میکند.« ما به عنوان نسل جدیدی از سیاستمداران، متعهد می شویم که تمام ظرفیت های خود را با رهبر سابق مخالفان، کیم سوخا، برای محافظت از پادشاه و تاج و تخت بسیج کنیم». مخالفان دولت هون سون میگویند که او با زندانی کردن مخالفان، یعنی کسانی که می خواهند قدرت سلطنتی را تقویت کنند، علیه پادشاه ظلم میکند. آیا میتوان گفت که شاه هنگام رقصیدن در حرکات آزادتر از میدان  سیاست است!.

با ارایه این سه نمونه از تحولات آیا می توان یکی از فرآیندهای فوق را برای کشورمان در نظر داشت؟

با توجه به مجموعه داده ها و اطلاعات  موجود و فارغ از شعارهای سلبی و احساساتی ، زمینه گرایش به جمهوریت وجه غالب در ایران است.

اما سناریوهای محتمل در کوتاه مدت بعد از برخاستن شهروندان تهرانی در محکومیت به قتل یک هموطن کردستانی در تهران، همه اقشار وطبقات جامعه ایران، حتی مردم کردستان را غافلگیر کرد و حرکتی غیر قابل برگشت آغاز شد. اگر پیش از این حادثه  اخبار درگیری های مسلحانه در جراید رسمی کشور و احزاب کردی و سیستان و بلوچستان …  با «بی تفاوتی» سراسری مواجه بود، اینک اعتراض به قتل یک هموطن کُرد به عنصر مرکزی اعتراضات و همبستگی تبدیل شد. این نشانه اعتلای انقلاب در نیمه نخست راه است. انقلاب در متن جامعه علیه ضد انقلاب حاکم، همه سیاست های ویرانگر و ناکارآمد ۴۳ ساله حاکم را به زیر سئوال برد و در قالب شعار زن، زندگی،آزادی سر برافراشت. این شعار در متن خود حامل انقلاب سیاسی برای انحلال نظام جهل و جنایت جمهوری اسلامی و خواست برابری و ضد تبعیض از جایگاه اجتماعی، حقوقی،فرهنگی و اقتصادی در جامعه است. این انقلاب از یک سو، سوت پایان ارتجاع حاکم را به صدا درآورد، و از سوی دیگر پیام مدرنیته را با خود دارد. این حرکت به نوبه خود جوابی است در جواب ندادن طرح های انتخابات مهندسی شده و عبور از دو بال نیروهای حاکمیت اصلاح طلبان ـ اصولگرایان . بنابراین، ادامه نظام حاکم دیگر برای اکثریت جامعه قابل پذیرش نیست.

جامعه در دوجهت مخالف حرکت می کند: از یک سو، انزوای بیش از پیش حاکمیت تحت فرمان سیدعلی خامنه ای و با تکیه بر نیروهای سرکوبگر داخلی و مزدوران خارجی، و به قول خامنه ای “نیروهای بسیجی فقط به زبان فارسی صحبت نمی کنند بلکه با نیروی بسیجی با زبان خارجی هم همراه است”. از سوی دیگر، رشد موزون و آرام در متن جامعه برای رهایی از استبداد، وشناخت نسل بعد از انقلاب از مفاهیم جامعه مدنی، فعالیت های غیر رسمی به قیمت خطرات جانی در مسائل اجتماعی، سیاسی،اقتصادی، و زیست محیطی…  و تماس با جهان خارج با کمک انقلاب دیجیتال، اراده زیستن در دنیای مدرن و مدرنیته قوت گرفت.

فاجعه قتل مهسا امینی، ناشی از استیصال و درماندگی سبک زندگی متضاد جامعه و واکنش ضد انقلاب حاکم در مقابل یک خواست فرهنگی در حال گسترش است. قدر مسلم حاکمیت از ابعاد واکنش و همبستگی ملی و بین المللی علیه این جنایت دچار سرگیجه شد. حرکت متحدانه هموطنان کُرد،بلوچ و عرب.. باجنبش سراسری ایران نقطه عطف محور جمهوریت است. این بهترین روش تقویت جنبش رهایی بخشی است. باید از هر گونه انحراف و افراط گرایی قومی ـ دینی اجتناب کرد.

این حرکت انقلابی از نوادر اعتراضات بعد از ۴۳ حاکمیت اسلامی ـ امنیتی و مهمتر از همه، شکست تبلیغات نظام در جدایی سری هموطنان کُرد، بلوچ و عرب … می باشد. نظام سعی دارد با کشاندن نیروهای نظامی سپاه به مرزها،به سراسر ایران القاء کند که موضوع اعتراضات از نوع اغتشات با دسیسه های دست های بیگانگان علیه ایران است. نظام ولایت فقیه  هر گاه در تنگناه قرار میگیرد،منافع خود را با منافع ایران یکی میداند. این درحالیست که نظام، منافع ایران و منافع کشور را درگرو بند و بست های مخرب سیاست خارجی خود،به چوب حراج گذاشته است.

گرچه نظام خود را در مقام و آلترناتیو حل بحران های ناشی از عملکرد اسلامی ـ امنیتی میداند،اماهمه شواهد مادی و عینی و ناکارآمدی مدیریتی خلاف ادعای مسئولین بزرگ و کوچک کشور را نشان میدهند. شایسته است به این تراژدی پایان داد.

انتخاب دوم برای جایگزینی نظام، گرایشات و تلاش به بازگشت سلطنت است که بعد از سال ها خاموشی در اعتراضات علنی پا به میدان گذاشتند و از همه ابزارها و شبکه های اجتماعی و لابی گری در نهادهای غربی، ضمن  مبارزه علیه نظام حاکم، اما علیه غیر خودی های اپوزیسیون نظام هم تلاش کرده و تلاش میکنند. همه شواهد حاکی برآنست که در جریان اعتراضات عمومی در خارج از کشور،این نیروها سعی در تحمیل نماد خود کردند و با درگیری و خشونت موجب خشنودی رژیم شدند. اینک آقای رضا پهلوی در برابر انتخاب ، به قول خودش ترجیح جمهوری بر سلطنت قرار دارد. یا سلطنت را به عنوان یک نظام سیاسی در سر دارد، یا وارث سلطنت بی چون و چرای سلطنت پدرش است. رژیم سلطنتی دارای اشکال، مطلقه، مشروطه، مشروعه، سلطنت پارلمانی و سلطنت انتخابی است. این گوی و برزن!

آلترناتیو سوم در برگیرنده همه نیروهای جمهوریخواه و چپ در راستای استقرار نظام مبتنی بر اراده واقعی همه مردم درانتخاب رهبری بر پایه برنامه دموکراسی و عدالت اجتماعی و فارغ از قدرت موروثی و استقلال طلبانه است. اگرچه این نیروها آرزوی آزادی را بر سر دارند و برای این هدف متحمل رنج و زندان و تبعید شدند،اما در عین حال حامل گرایشات خودمحوری و کمبود درک از مفاهیم دموکراسی هستند. ارزیابی من اینست که ایران یکی از کشورهای نادر در دنیا با صدها تشکل سیاسی  با دو، سه تا ۶۰ نفر عضو فعال است. اینها هر یک گرچه خواهان اتحاد و ائتلاف هستند اما هنوز در کلاف اما،اگر، دال و ره و واو.. محبوس هستند.در این بین چه بسا سازمان هایی با چندهزار نفر عضو با انظباط آهنین با بند و بست با امپریالیسم ها و لابی گری از نوع احمد چلبی عراقی هستند. اما جامعه بالنده و نسل بعد از انقلاب راه خود را طی میکند و استعداد یافتن راه حل در خور در راستای دموکراسی و حاکمیت مردم در خدمت مردم است.

تاریخ ایران از انقلاب مشروطه گرفته تا کنون بسیارآموزنده است و به ما نشان می دهد که همه تلاش های شکست خورده ناشی از رهبران مستبد و فقدان میدان دموکراسی و توان دیالوگ بود.

حوادث اخیردر اعتراضات و فروکش کردن خیزش انقلابی در ایران و دیگر کشورها  و خارج از کشور به ما می آموزد که نمی توان بدون برنامه و راستاها و همراهان مشخص به هدف رسید. به قول معروف باید از این جمله آموخت که “کبوتر با کبوتر  باز با باز، کند هم جنس با هم جنس پرواز”. در غیر اینصورت همان داستان لندن و جاهای دیگر رخ خواهند داد که موجب خشنودی و مستمسکی برای رژیم حاکم خواهد بود. بیش از این نباید صفوف را مغشوش و نیز نباید به صفوف دیگران تعرض شود. این هم به نفع جنبش است و هم تصریح در آلترناتیو و هدف مبارزه.

نیروهای جمهوریخواه باید یادبگیرند که سیاست های مماشات چه با بخشی از نظام و چه با بخشی از سلطنت طلبان تاکنون نتیجه نداده و نتیجه نمی دهند. افرادی در این بین سر سازگاری با گرایش سلطنت یا با طیفی از اصلاح طلبان دارند. یعنی همان کسانی که بدون پند آموزی از نامه نگاری و حمایت از خاتمی گرفته تا رفسنجانی و پیام تبریک به مردم به انتخاب تغییر(انتخاب روحانی).

نیروهای اصیل جمهوریخواه شانس آن را دارند با اتکا به زمینه توازن قوا به سوی جمهوریت و تقویت و تماس با کارگران سراسری، اتحاد با اعتراضات دانشجویان و کارمندان و همه اقشار و طبقات مخالف نظام از طریق شبکه های اجتماعی بیش از پیش منسجم شوند. این اتحاد و ائتلاف میتواند از یک جمهوریخواه لیبرال تا کمونیست سرسخت تشکیل شود. زیرا مصلحت و منافع ملی و دموکراسی به مثابه لنگر ثبات سیاسی در چشم انداز بلند مدت است. این اتحاد و ائتلاف ضامن پیروزی و تکمیل نیمه دوم انقلاب است. باید از نشستن بر دو صندلی فرصت طلبانه امتناع شود.

اما با فرض پیروزی نیمه دوم انقلاب، انقلاب باز هم کامل نخواهد بود مگر با داشتن برنامه منسجم و برخوردارنمودن همه ایرانیان در تعیین سرنوشت کشوربدون تبعیض دینی، قومی، زبانی. استقرارنظامی در قالب جدایی دین از حکومت و درج آن در قانون اساسی جدید، تضمین آزادی بیان و بستن درهای زندانها از زندانیان سیاسی برای همیشه، چرخش قدرت و نپذیرفتن هرگونه قدرت وراثتی، ولایت محوری. مهمتر از همه تاکید بر دو بال دموکراسی ـ عدالت اجتماعی و توسعه موزون و پایدار همه استان های کشور در راستای حفاظت از محیط زیست و زیست محیطی است.

موارد اختصار فوق و دستیابی به آنها منوط و مشروط به ائتلاف همه جریان های سیاسی جمهوریخواه سکولار،لائیک حول احترام به اصول جهانشمول حقوق بشر، همراهی روشن نیروهای منطقه ای کشور به جنبش سراسری است.

اینک در نیمه دوم انقلاب، سلطان سید علی خامنه ای بر تخت لرزانی نشسته است که تاجش(عمامه ها) در خیابان ها به هوا پرتاب می شود. به گِل نشستن ضد انقلاب حاکم با پیش کشیدن موضوع عفاف و حجاب و گشت نجات نخواهد یافت. زیرا خانه نظام ولایت فقیه از پای بست به« امر به معروف، نهی از منکر» بمثابه فکر و کنش رفتار واحد از اسلام در حال ویرانی است. کاست روحانیت حاکم با همه ترفندها و روایت های قرون وسطی ای،به عبث دست و پا می زند تا چند صباحی در قدرت بماند. این را می توان ازجمله از زبان فرد خبیثی مثل علم الهدی شنید: «غدیر برای ما مشخص کرد مدیریت جریان وحی در جامعه زیستی، اجتماعی و سیاسی بر عهده چه کسی است که به جز امام معصوم اگر باشد، تجاوز به حق عزیزان پیامبر(ص) است. بر همین اساس،اینکه قرار باشد در جامعه ما غیر ولی فقیه حکومت کند و غیر معصوم زمامدار امور باشد،مصداق غصب حق ولایت اهل بیت(ع) خواهد بود».

در جواب به این مُهره ارتجاع و شریک فساد و اختلاس باید گفت همه شواهد عینی در فعل و انفعالات کشور حاکی از غصب این جماعت فاسد و غارتگر بر اموال ملت ایران، توقف ایران درقطار پیشرفت، منزوی کردن ایران و جوانان کشور از پیشرفت ها است. پس برای خلع این غاصبان متحد شویم.  

https://akhbar-rooz.com/?p=209520 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الف باران
9 ماه قبل

حال بیاییم به طرف دیگر قضیه اشاره کنیم :
اگر زنان و جوانان و ملت مبارز ما در مصاف با رژیم تبهکار اسلامی ایران بجای شعار”زن، زندگی ، آزادی “، متشکل و متحد وار در خیابان ها میشدند و علیه سیاست خصوصی سازی، علیه گرانی و تورم، علیه تحریم‌ها و  مداخلات بیگانگان شعار میدادند و خواستار آزادی  همه زندانیان سیاسی میشدند آیا جایی برای عرض اندام  بایدن ، مکرون ، شولتس ، دولتمردان انگلیسی ، پمپئو و 
نظیر معصومه علینژاد ، سیما ثابت ،  معصومه میرصادقی ، فرناز معصومی ، فرداد فرحزاد ، پوریا زراعتی ، محسن سازگارا ، شهریار آهی ، مجید محمدی ، حسن داعی ، فرناز قاضیزاده و غیره میماند؟!
آیا این غلامان مزد بگیر و حلقه بگوشان آمریکا ، اتحادیه اروپا، اسراییل و عربستان جراتمخالفت با اقتصاد  نئولیبرالیستی ، همان اقتصاد خصوصی سازی ایران برباد ده سرمایه‌داران مستقر در اتاق بازرگانی رژیم اسلامی و یا علیه مداخلات و تحریم‌های غرب در ایران و جهان را  داشتند ؟!

کهنسال
کهنسال
9 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

موضع گیریهای رسانه هایی مانند آیت الله بی بی سی؛ اینترنشنال؛ صدای آمریکا و …..مگر چیز تازه ای است؟ گمان دارید به کشفی مهم و تاریخی دست یافته اید؟
والله اینا که شما نوشتی و رنگ و لعاب دادید کم و بیش همان چیزهایی است که در جراید داخلی مانند کیهان شریعتمداری؛ قدس؛ جوان؛ رسالت؛ وطن امروز…..و رسانه های وابسته به سپاه مانند فارس و تسنیم ……تبلیغ میشود.(مواضع شما در مورد جنگ اوکراین هم همین است ) بسیار جای تاسف و حیرت است. معلوم نیست آنها از روی دست شما کپی می کنند یا برعکس. اخبار را خوب تعقیب می کنید در مورد جزایر سه گانه خبری؛ چیزی به گوش شما رسیده؟

الف باران
9 ماه قبل

سازمان مجاهدین در سال ۶۰ اعلام کرد که رژیم تا دو ماه دیگر سرنگون خواهد شد.سپس دوماه را به شش ماه افزایش داد و به همین ترتیب درخلال ۴۴ سال حاکمیت جمهوری اسلامی از قریب الوقع بودن انقلاب سخن گفته است.چنین تحلیل ذهنی و اراده گرایانه ای از انقلاب جز بی اعتباری این جریان حاصلی نداشته است . همین برخورد ذهنی درمورد انقلاب را حزب کمونیست کارگری ایران درکنگره حزبی از قریب الوقوع بودن انقلاب در ایران سخن گفت و با بیان اینکه “رژیم اسلامی بزودی با سربه زمین فرود خواهد آمد ” . ازآن تاریخ تا کنون پیروانش هر حرکت اعتراضی درایران را انقلاب تعریف می‌کنند و قول سرنگونی را درکوتاه مدت میدهند. این حزب اعتراضات خرداد ۸۸ تحت رهبری موسوی و کروبی را انقلاب نامید. به همین ترتیب اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ انقلاب نام گرفتند….ادامه

کهنسال
کهنسال
9 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

در مورد قرار داشتن سازمان مجاهدین در قطب راست در چهل سال گذشته و همچنین جریانی به نام  حزب کمونیست کارگری که علیرغم یدک کشیدن عناوین سنگین؛ طبل توخالی بیش نیست؛ شکی وجود ندارد.اما کسی که درچند ماهه اخیر نظرات و کامنتهای شما را درهمین سایت دنبال کرده باشد به این نتیجه میرسد که شما نیز با “شورش” خواندن خیزش اخیرو فراز ونشیب هایش که سر باز ایستادن ندارد و با توسل به “مارکسیسم-لنینیسم” و استفاده ازاصطلاحات ادبیات چپ و انواع “ایسم” در پی ترویج نومیدی؛ بزک کردن زیرکانه حکومت جهل و جنایت اسلامی  بوده وخجولانه ازآن دفاع میکنید.
چشم بستن برنرمشهای قهرمانانه ولایت فقیه که رذیلانه در داد وستد با غرب برای نجات خویشند؛ دفاع عجیب وغریب شما از اراذلی مانند پوتین و روسیه و رهبرچین که حاکمان جنایتکار اسلامی مانند “کوه” پشت آنانند  و آنها نیز متقابلا کشتارمبارزان را ندیده میگیرند؛ در تک تک نظرات شما موج میزند و بی اختیار یاد آورهمان حزبی است که با چنگ ودندان به دنبال حفظ دارودسته آدمکش خمینی بود

الف باران
9 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

جواب شما و نقد شعار بی محتوای ” زن زندکی آزادی ” خواهد آمد .

کهنسال
کهنسال
9 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

شما و امثال شما دست به دعایند تا این جنبش شکست خورده تا بلکه آرزوها و “ تیوریهای” ورشکسته آنان تحقق یابد.

کهنسال
کهنسال
9 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

برای تکمیل نظرات “مشعشع” خود؛ لطف کرده و بی زحمت شعارهای زیرین را هم که در ۱۰ ماه گذشته سر داده شد نقد نمایید:
نه نون داریم؛ نه خونه؛ حجاب شده بهونه 
فقر؛ ستم؛ گرونی؛ میریم تا سرنگونی 
سقف؛ کتاب و گندم؛ قدرت بدست مردم
از کردستان تا جلفا؛ قدرت بدست شورا
نان کار آزادی – اداره شورایی
نه به ستمگر؛ چه شاه باشه چه رهبر
نه سلطنت – نه رهبری؛ دموکراسی برا بری  
فقط کف خیابان به دست میاد حقمون 

الف باران
9 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

نه تعداد شرکت کنندگان در قیامی مهم است و نه نیت پاک اکثریت شرکت کنندگان در قیام و یا جنبشی . هیچ یک از این فاکتورها ماهیت یک جنبش را تعیین نمی‌کند. آنچه اهمیت دارد ماهیت گرداننده و سیاست حاکم بر قیام است. ماهیت هر جنبشی را سیاست حاکم رهبران آن،اهداف تعیین شده آن تعیین می‌کند نه نیت خوب وخوش قلبی افراد .
آقای کهنسال جواب پرسش شما بعلت طولانی بودن در چهار قسمت نوشته شده بود که دو قسمت آن فرستاده ولی چاپ نشد . ما در سایتی نظرات خود را برای نویسندگانی می‌آوریم که اکثریت آنها در تظاهرات برلین شرکت داشتند و یا از آن حمایت می‌کردند . در این تظاهرات شانزده حزب و سازمان تجزیه طلب ایران و منطقه با پرچمهای خود وجود داشتند . تجزیه طلبان در ایران انتظار فرشته نجاتی را می‌طلبند که با بالهای آهنین و بمب‌های خوشه‌ای از آسمان فرود آمده و آزادی آنان را از زندان اسلامی ایران با “نقلابی رنگین کمانی ” فراهم سازد . حکومت‌ها هیچگاه دائمی نبوده ولی از تمامیت ارضی ایران باید پاسداری کنیم .

کهنسال
کهنسال
9 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

من هم برای شما زیاد نوشتم که چاپ نشد.نگران نباشید.انگ زدن به مبارزات مردمی پیشینه ای طولانی دارد.منتسب کردن مبارزان سازمانهای چریکی به خارج درزمان دیکتاتوری پهلوی(شوهای تلویزیونی)ویا قیام تبریزدر بهمن۵۶ که شرکت کنندگان درآن تظاهرات را وارداتی نامیدند فراموش نشده.ازفردای بهمن۵۷ نیزجنبشهای دهقانی درکردستان را که به دنبال خلع یدمالکین وفئودالها بود برچسب تجزیه طلبی زدند تا بتوانند افکارعمومی را برعلیه آنان تحریک کرده و زمینه لشکرکشی ارتش به کردستان در بهار۵۹ را فراهم آورند.شرکت کنندگان درتظاهرات سال ۸۸ را به کسانی نسبت دادند که ازاروپا به ایران آمده اند.ماشاالله ازم.ل. زیاد “میدانید”.درمورد تعیین حق سرنوشت وتفاوت آن با تجزیه طلبی چه؟جنگ ارتجاعی ۸ ساله پراز”خیر” و”برکت” که به جزمرگ وآوارگی ونابودی زیرساختها چیزی به دنبال نداشت ونسلی را قربانی صدورانقلاب اسلامی کرد؛از نظر شما جنگ “میهنی” لقب میگیرد. میتوانید با شازده به ایران رفته وهمراه با سپاه وارتش ازتمامیت ارضی ایران دفاع کنید. 

الف باران
9 ماه قبل

این گونه برخوردهای ذهنی و انحرافی و آلودگی سیاسی و ایدئولوژی این گونه تشکیلات ، به لیبرالیسم بورژوایی و تفکرات شبه ترتسکیستی سرانجام آن را به ورطه خیانت و به ابزار دست امپریالیسم و صهیونیسم در ایران و منطقه خواهد کرد .

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
9 ماه قبل

انقلاب سیاسی یعنی انطباق مناسبات اجتماعی با شیوه ی تولید هر فرماسیون اجتماعی اینکه شما تعریف می کنید جابجائی قدرت است انقلاب نیست مثل خمینی جانشین شاه شد با ارتجاعی تر کردن مناسبات . به این می گویند براندازی نه سرنگونی و انقلاب . اما چگونه پیروز می شود اینست که اقتصاد ایران سرمایه داری رانتخوار و اخیرا نئولیبرالیست یعنی گرایش به نرخ سود بیشتر سرمایه برای کسب سود تعیین شده است که بهترین نوع کسب سود همین جمهوری اسلامیست که شکاف فقیر و غنی نیز کاملا مشهود است که سود سرمایه چنان است که تا کنون نبوده است پس سرمایه داری و مناسبات سرمایه داری دیگر رسالتی برای حل بحران کشور ندارد اما ایران توسعه ی ناموزون داشته و توسعه ی صنعتی بخصوص در ۴۴ سال اخیر بسیار عقب مانده است از اینرو حکومت آینده بدون مشارکت طبقه ی سرمایه دار باید توسعه ی سرمایه ی صنعتی را نیز در دستور قرار دهد از اینرو تنها نیروی مردم و مشارکت جمعی و دخالت مستقیم مردم در سرنوشت خودشان از طریق شوراهاست که می توانند این توسعه را موفق پیش

نادر
نادر
9 ماه قبل

مقاله خوبى که اطلاعات جالبى را به خواننده میدهد و معلوم هست که روى مقاله بسیار کار شده و با ارزش
اما دو سوال از نویسنده مقاله
١. نوشته اید که “انقلاب به معنای تغییر مسالمت آمیز و یا ناگهانی خشونت آمیز در ساختار سیاسی و اجتماعی یک کشوراست ” بعبارتى بنظر شما انقلابات فرانسه،آمریکا علیه استعمار انگلیس، چین، ویتنام، کوبا، شوروى و غیره یک انقلاب “ناگهانى” بود؟ چرا که بنا به نظر شما “خشونت آمیز” بود؟ اکر چنین هست میتوانید تنها بعنوان نمونه نشان دهید کدامیک از ” انقلابات مسالمت آمیز” توانست ساختار سیاسى و اجتماعى جامعه را تغییر دهد؟
٢.” به زعم نظریه پردازان کلاسیک باقیمانده از بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،اعتراضات ۱۴۰۱ به واسطه نداشتن برنامه، شکست خورده است” آیا شما واقعن بر این باور عستید که یک جنبش “بدون برنامه” میتواند در جدال با حاکمیت دیکتاتورى موجود، پیروز شود؟ اگر چنین نیست، بس غرض از به سخره گرفتندیگران چیست

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
9 ماه قبل
پاسخ به  نادر

تعریف پیروزی انقلاب دو گونه است اینکه انقلاب به اهدافش رسیده یا اینکه انقلاب برای سرنگونی به هدف رسیده است برای انقلاب کردن هیچ گزینه ای از جمله خشونت هم همیشه باید روی میز باشد تمام ابزارها را داریم بنابر موقعیت آنرا به شکلی مناسب استفاده می کنیم تا بی درد ترین با کمترین مصیبت برای مردم پیروزی کسب کنیم از اینرو ما در یک جنگی وارد می شویم که بسیاری از نکاتش از قبل قابل پیش بینی نیست و نمی توانیم از قبل خودمان را محدود به این یا آن روش کنیم ولی آنچه که یک آدم عاقل می داند اینست که طرف یک ارتش مسلح با انواع سلاحها می خواهد شما را سرکوب و نابود کند خوب معلوم است که با دست خالی نه تنها نمی روید بلکه باید قوی تر ظاهر شوید . پس باید به همه ی گزینه ها توجه کرد . زن زندگی آزادی برنامه دارد منشور حداقلی ۲۰ تشکل بعلاوه اینکه قرار است برنامه برای قیام داشت که تا کنون رهبری انقلاب توانسته یک حکومت فاشیست تا بن دندان مسلح را اینگونه به زانو درآورده و مردم هم با گوشت و پوست و استخوان انقلاب را فهمیده

نادر
نادر
9 ماه قبل
پاسخ به  farhad farhadiyan

آقاى فرهادیان ممنون از پاسخ تان ولى خودمانى هستیم که به هیچ کدام از دو سوال من پاسخ نداده اید (شاید هم یک سیاستمدار واقعى هستید). چرا باید در مبارزه (بقول خودتان “آدم عاقل”) باید با “دست خالى” به جنگ با دشمن برود؟ واقعن تعریف شما از مبارزه مسلحانه، مبارزه با دست خالى هست؟ بعبارتى ویت کنگ ها که نیروى نظامى کشتارگر آمریکا با تمامى ابزار و الات مدرن نظامى اش، با دست خالى دست زدند و یا “ادم هاى عاقلى” نبودند و چرتکه انداختن تا ببینند چه جورى با کمترین هزینه آمریکا را شکست میدهند؟ دیگر قبول دارید هر جنبشى میباید برنامه داشته باشد، پس مسخره کردن کسانى که داشتن برنامه را تجویز میکنند براى چیست. بنظر میرسد شما مایلید که دیگران به سخره بگیرید، اینطور نیست؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading