چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

 جنگ اسرائیل و حماس و تاثیر آن بر سیاست ها و آینده  جمهوری اسلامی – خانلر کوشکی

این جنگ با همه عواقب خونبار خود به جمهوری اسلامی نشان داد که  سیاستهای جنگ طلبانه اش، درکش از توازن قوا در سطح جهان و منطقه و خواست نابودی موجودیت اسرائیل نادرست بوده و غیرعملی است. این نظام در طول بیش از چهل سال خود را در صف مقدم نابودی اسرائیل جای داد، تدارکات وسیعی را تحت عنوان محور مقاومت مهیا کرد؛ ولی در زمان عمل و هنگامی که به هر حال شرایط برای نشان دادن وفاداری به  شعارهای جنگ طلبانه اش فرا رسید خود را عقب کشید و تنها تحرکاتی مانند سایر کشورهای عربی نشان داد.

این بی عملی نتیجه اش  بر باد دادن حیثیت دروغین و مشروعیت نظام این بار در نگاه خیل وابستگان داخلی و منطقه ایش خواهد بود و می تواند سیاست گذاران نظام را تا مدت ها سرگردان در رفع این آسیب سیاسی کند.   

حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد و به او نشان داد در صحنه عمل توانایی آنچه را فریاد می زند ندارد و خود شکست سیاست های جنگ طلبانه اش را به روشنی دید.     

در تحلیل های جنگ جاری اسرائیل و حماس و چگونگی اوضاع منطقه در فردای پایان جنگ توجه اصلی به تغییرات ممکن و احتمالی دولت اسرائیل و آینده حماس شده است و به آینده جمهوری اسلامی و تاثیر این جنک بر این بازیگر آتش افروز مهم توجه چندانی نشده است.   

جمهوری اسلامی از ابتدای موجودیت اش سیاست خود را بر نابودی اسرائیل بنا نهاد ولی در لحظه  عمل سکوت و بی عملی پیشه کرد. واقعیت  به او نشان داد در لحظه عمل در جنگ زورگویان و نابخردان حرف آخر را کسی می زند که زورش بیشتر است.

 البته این سیاست بی عملی و پرهیز از جنگ افروزی از منظر منافع ملی درست است و به نفع جامعه ایران است. ولی جمهوری اسلامی نه از منظر منافع ملی، که هرگز در سیاست هایش جایی نداشته، بلکه از ترس هستی و بقای خود و از دست دادن فرصت های چپاول در داخل مجبور به تسلیم خفت بار و سر افکندگی در مقابل هواداران و نیروهای جنگ طلب خود شد.

جمهوری اسلامی به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۷ اکتبر رای مثبت داد. این قطعنامه ضمن در خواست آتش بس بشردوستانه موضوع مورد مناقشه راه حل دو  کشور اسرائیل و فلسطین را نیز مطرح کرده بود.

رای مثبت به این قطعنامه یعنی تن دادن اجباری به واقعیت منطقه و نگاه سایر کشورها و جامعه جهانی. بسیار عالی، سیلی روزگار و تاریخ کار خودش را کرد و لجوج ترین ونابخرد ترین نظام تسلیم واقعیت شد. نمایندگی ایران در سازمان ملل در این مورد  توضیح داد: «قطعاً جمهوری اسلامی ایران با بخش‌هایی از این قطعنامه مشکل دارد و در تعارض با سیاست‌های اصولی و قطعی کشورمان در قبال فلسطین قرار دارد …   لذا هر رای ایران غیر از مثبت به این قطعنامه، بازی در زمین رژیم صهیونیستی و حامیانش بود.”   حتی این توضیح نشان می دهد که جمهوری اسلامی به هرحال یاد گرفت که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.

از این پس جمهوری اسلامی نمی تواند خود را تنها حامی عملی و واقعی مبارزان فلسطینی و متفاوت از سایر کشورهای عربی نشان دهد. این سردر گمی وعقب نشینی سیاسی جمهوری اسلامی راه را برای کشورهایی چون عربستان جهت پی گیری سیاست نزدیکی با اسرائیل بسیار هموار کرده است و عربستان از شر موانع تبلیغی و شعارهای جمهوری اسلامی رها شد.

سخنرانی رهبر حزب الله لبنان مهم ترین بازوی نظامی جمهوری اسلامی در منطقه آب پاکی بر روی امید به حزب الله جهت گشودن جبهه جدید ریخت و مشخص شد که از این امامزاده جمهوری اسلامی نیز کاری بر نمی اید.

حملات پراکنده حزب الله و سایر نیروهای به اصطلاح مقاومت و سرسپرده جمهوری اسلامی در منطقه چیزی جز رجزخوانی و رفع تکلیف و با سرافکندگی در غیاب فرمانده وامانده کل قوا نیست.

اکنون سیاستهای جمهوری اسلامی چه ار لحاظ داخلی و چه خارجی شکست خورده است. این نظام دیگر حرفی برای پیروان جنگ طلب خود ندارد. شکست سیاست نظام در مقابله با اسرائیل پراکندگی و منفعل شدن نیروهایش را در پی خواهد داشت.

بعد از جنبش زن زندگی آزادی که ضربه ای سنگین به ارکان نظام و مشروعیت آن وارد کرد؛ این بار شکست سیاست نظام در مواجهه با اسرائیل ضربه سنگین دیگری بر مشروعیت این نظام در سطح سر سپرده گانش در منطقه  وارد کرد.

جای سئوال باقی است که در فردای این جنگ، این نظام دیگر چه توجیهی برای حفظ نیروهای نیابتی خود دارد. خود این نیروها نیز به هر حال ضمن وابستگی به مستمری ماهیانه خود به این نتیجه خواهند رسید؛ که وجودشان برای چیست؟ آیا هنوز باید منتظر باشند تا جنگ دیگری رخ دهد و در آن جنگ تکلیف اسرائیل را یکسره کنند؟ مسلم است که بخش بزرگی از این فریب خوردگان خود را از سیطره چنین افکاری رها خواهند کرد و راه صلح و آرامش و زندگی را پیش می گیرند.

خامنه ای می گوید نمی توان این نیروها را کنترل کرد؛ آنها طبق تصمیم خود عمل می کنند.  گویی قرار بود این  بزرگ جنگ طلب منطقه و مشوق اصلی گروهای نیابتی و افراطی؛ آنها را کنترل کند و بجای آتش افروزی راه آرامش را در پیش گیرد. کسی که خود عامل اصلی آتش افروزی در منطقه است اکنون به جایی رسیده که قصد کنترل این گروها را دارد.

 ترس از زور گوتر از خودش و  شکست خیالات پوشالی این فقیه لجوج را به چه دوگانگی گرفتار کرده است.     

می توان توضیح داد و توجیه  کرد که سیاست جمهوری اسلامی در این جنگ عقلانی است و مانع از گسترش جنگ و آسیب به ایران شده است و امیدوار و دلخوش به این عقلانیت اندک شد. ولی افسوس به این امید و دلخوشی. این سیاست از عقلانیت نداشته این جنگ طلبان نبوده است؛ ناشی از سیلی و توی سری خوردن و ترس از قدرت آدم کشان و ویران گرانی همچون خودش بوده است که با زبان خودش با او حرف زدنند. قدرت هایی که در مقابله با آن ها نمی تواند همچون جنبش دست خالی زن-زندگی-آزادی با گوله های جنگی و گلوله های ساچمه ای و کشتار و کورکردن کودکان و اعدام و زندانی مبارزان آنها را سرکوب کند.

آنچه جمهوری اسلامی را مجبور به سکوت و تماشاگر شدن کرد زور و قدرت زورگو تراز خودش در سطح جهانی و وحشت از خیزش جنبش های داخلی است.  تا کید بر بی عملی جمهوری اسلامی در جنگ غزه افشای سیاست های نادرست این نظام است و هشدار به افراطیونی است که هنوز شکست خود را باور ندارند.

هدف این نوشته نشان دادن  چرایی بی عملی جمهوری اسلامی، شکست سیاست خارجی و پروژه عمق استراتژیک به هزینه منابع مالی و انسانی مردم ایران است. این شکست ارکان نظام و سیاست گذاران آن را تکان خواهد داد و ریزش نیروهای اعتقادی خودش را به دنبال دارد. شکافی که بعد از این جنگ با اوج گیری جنبش های داخلی گسترش و تعمیق می یابد.

چگونگی بر خورد جمهوری اسلامی با  شکست سیاست جنگ طلبانه اش و سازش و تسلیم در خارج می تواند تشدید سیاست سرکوب را در داخل در پی داشته باشد. جمهوری اسلامی برای انحراف افکار مردم و سرپوش گذاشتن بر این شکست و انتقام گیری به تشدید فضای ارعاب و اعدام در داخل متوسل خواهد شد. اعدام زندانی سیاسی کرد قاسم آبسته  بعد از ۱۴ سال زندان در تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۲ و زمینه چینی و توطئه برای سرکوب جنبش مردم زاهدان و رهبران دینی آن ها از این گونه است.

  سیاست انفعالی نظام بر روی طیف سیاسی وابسته به خودش و حتی افراطی های پایداری نیز تاثیر می گذارد و شاید از شوق و توهم توسعه‌ی اسلام گرایی آن ها بکاهد. شرم بی عملی بعد از آن همه پای کوبی و راه پیمایی های سالانه و تهدید کشورهایی که راه صلح را در پیش گرفته اند به این زودی آنها را رها نخواهد کرد. آثارآن در فردای جنگ حتی طیف خودی ها را خواهد گرفت.

 جمهوری اسلامی توضیحی برای بی عملی خود ندارد، هیچ انتقادی را تحمل نخواهد کرد و برای پیش گیری از انتقادهای احتمالی سیاست خالص سازی را وسیع  تر می کند و مهندسی ذره ای را در هر انتخاباتی در پیش می گیرد. دایره ذوب شدگان در ولایت فقیه تنگ تر می شود و دیوار بی اعتمادی بین مردم و حاکمیت بلندتر.    

شکست سیاست جنگ طلبانه جمهوری اسلامی نوید تضعیف سیاست های افراطی در منطقه را می دهد که می تواند تا حدی باعث تقویت نیروهای صلح طلب منطقه و حتی داخل اسرائیل شود. گر چه  تضعیف موقعیت دولت مافوق راست اسرائیل در گرو تاثیرات اعتراضات جهانی، تجدیدنظرهای ناگزیر در سیاست های دول غربی و مهم تر بهم خوردن توازن قوا درون کشوری در اسرائیل به سود میانه روهاست.

این شکست سیاسی جمهوری اسلامی بر سیاست گرایش به شرق و نقش آن در جنگ اوکراین تاثیر خواهد گذاشت. جمهوری اسلامی ممکن است برای جبران بی عملی خود در جنگ اسرائیل و حماس و بازیابی حیثیت از دست رفته اش تلاش کند در سایه قدرت روسیه نقش خود را در جنگ اوکراین پررنگ تر نشان دهد.  بهره گیری باز هم بیشتر روسیه درگیر جنگ اوکراین از جمهوری اسلامی سرخورده در بزنگاه غزه.      

شایسته است که نیروهای سیاسی اپوزیسیون بر این شکست سیاست جنگ طلبانه نظام از هم اکنون و بخصوص بعد از جنگ تمرکز کنند. باید دقت کرد که توجه این نیروها بر محکوم کردن بیش از ۴۰ سال سیاست جنگ طلبی و هدر دادن سرمایه عظیم مالی و انسانی به بهای فقر و فلاکت و ویرانی داخلی باشد. لازم است دقت شود  که با انتقادهای جناح های جنگ طلب داخلی و سرسپرده گان و مواجب بگیران منطقه ای این نظام نزدیکی نداشته باشد.

فردای پایان این جنگ و آدم کشی و ویرانی طرف پیروزی در افکار بشریت و تاریخ ثبت نمی شود. تنها لکه ننگ این وحشی گری بر دامن انسانیت باقی می ماند. زخم عمیقی بر جان ادمی که هرگز بهبودی نمی یابد. جایی برای خوشحالی و پایکوبی هیچ گروهی وجود ندارد. نه اینگونه مبارزه حماس قابل تشوق و ارزش است برای کسب حقوق ملت فلسطین  و نه ویرانی زندگی ملیون ها انسان و نسل کشی مردم غزه می تواند توجیهی برای کابینه جنگ اسرائیل در حمایت از ملت خود باشد.  

 شاید بشریت بخود آید و نیروهای صلح طلب جبهه وسیع صلح خواهی و نه به جنگ تشکیل دهند و عرصه را بر جنگ طلبان و نفرت پراکنان تنگ کنند تا دیگر امثال  جمهوری اسلامی جایی برای نفرت پراکنی و دشمنی با صلح نداشته باشند.

هم اکنون عقلانیتی در سطح جهانی در حال بر آمدن است و نوید افق های روشنی را می دهد. تظاهرات نفرت از جنگ و فریاد صلح خواهی در اکثر نقاط جهان دیده می شود. بشر هزینه گرانی تا رسیدن به این حد از خرد جمعی جهانی تا کنون پرداخته است. کشتار هزاران انسان و ویرانی و آواره گی و کشتار باور نکردنی کودکان درغزه بخشی ازاین هزینه انسانی است. قدر این آگاهی جمعی، این یگانه ترین ابزار آزادی خواهان و صلح جویان در مقابله با جنگ طلبان را بدانیم و به سهم خود به آن یاری رسانیم.

خانلر کوشکی –۲۳ آبان ۱۴۰۲ –    Nov. 14 , 2023   

https://akhbar-rooz.com/?p=223588 لينک کوتاه

2.3 14 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راه رهایی
راه رهایی
5 ماه قبل

جمهوری اسلامی جنگ را اول با زنان و کارگران و سایر قربانیان سلطه جویی آغاز کرد که ادامه سیاستهای شاه و اسرائیل و آمریکا و استالین و دولت چین و بقیه ارتجاعیون دنیا برای حفظ سلطه و استثمارگری بود. جنگ طبقاتی به جنگ کشوری منجر می شود. جنگ کشوری در خدمت سلطه طبقاتی است. سرنگونی جمهوری اسلامی فقط باید برای رهایی زنان از مردسالاری و کارگران از سرمایه داری باشد وگرنه بازی با توده ها و سرنگونی ارتجاعی و ادامه جنگ طبقاتی و کشوری علیه اقشار تحت ستم جامعه خواهد بود. جنبش ضد جنگ، جنبش سرمایه داران و مردسالاران نیست، جنبشی است که پتانسیل انقلاب علیه ارتجاع دارد و آنهم باید از جریانات فرصت طلب پاک شود. جنبش زن زندگی آزادی هم باید از مردسالاران، سرمایه داران و امپریالیستهای خودی و خارجی پاک شود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x