یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

کبرِ کثیف Error 404 (6. کدام تروریسم؟) – محمد قراگوزلو

عملیات جنگی یا تروریسم؟

در بخش پیشین این مجموعه با مخاطب عزیز قرار گذاشتم ادامه ی مباحث خود درباره ی ابعاد مختلف نسل کشی رژیم صهیونیستی را با تحلیل دو موضوع محوری “تروریسم” و “دولت” پی بگیرم. این بخش را با ارزیابی موضوع تروریسم و عملیات ۷ اکتبر دنبال می کنم. تبیین این مسئله از آن رو حائز اهمیت است که:

الف. با جریان های راست و فاشیست کاری ندارم اما کسانی از “چپ” در منتهاالیه لیبرالیسم از مطلع عملیات جنگی “توفان الاقصا” وارد تبیین نسل کشی صهیونیست ها شده اند و با “تروریستی” خواندن آن عملیات و انتساب عملکرد “جنایتکارانه” به کوماندوهای حماس دو طرف “جنگ” را “محکوم” کرده اند. بعضی نیز بی توجه به ۷۵ سال کشتار و اشغال و جنایت، عملیات ۷ اکتبر را بسترساز نسل کشی جاری (به نظر من نکبه ی دوم) دانسته اند. به این ترتیب حمایت شرمگینانه از “اسرائیل” علیه “اسلام سیاسی” و حماس را توجیه کرده اند. برخی نیز با تاکید بر واژه ی “جنگ” این نسل کشی عریان را “جنگ میان گروه های نیابتی ایران و آمریکا” خوانده اند و به این ترتیب نشان داده اند که به جز بٌعد مکانی و دور افتادن از جغرافیای سیاسی منطقه و گیرپاژ کردن در تحلیل روابط بین الملل و منطقه به کل بیرون باغ یک نبرد خونین ۷۵ ساله تشریف دارند. این “چپ” ها با سوار شدن روی این قاطر لنگ که “حماس” به عنوان یک سازمان متکی به ایدئولوژی اسلام سیاسی، گروه نیابتی جمهوری اسلامی است، در واقع بیش و پیش از اینکه بخواهند وارد نسل کشی در غزه شوند بغض خود را از حکومت اسلامی بروز داده اند. در جریان جنگ های داخلی سوریه همین طیف با تحلیلی مشابه و با استناد به این فکت که بشار اسد متحد جمهوری اسلامی است درست مانند سازمان مجاهدین به دامن گروه های استشهادی و جهادی و ارتش آزاد سقوط کردند تا به این آرزو یا به عبارت دیگر “بلند فکر کردن” خود مجال بروز دهند که “بعد از سوریه نوبت ایران است!” پیش از این و در جریان حمله ی جنایتکارانه ی امریکا و بریتانیا به عراق با عبارت مشابه “بعد از صدام نوبت ایران است” مواجه بودیم. در خوشبینانه ترین برداشت این کمپ آرزوی “براندازی” جمهوری اسلامی به هر قیمت را جایگزین انقلاب و سازماندهی طبقه ی کارگر و تقویت تحزب لنینی کرده اند.

ب. در اینجا باید به این پرسش مهم پاسخ داد که آیا به راستی عملیات جنگی ۷ اکتبر عملکردی تروریستی و جنایتکارانه بود و قتل عام بیش از ۱۵ هزار نفر غیرنظامی تا کنون از سوی رژیم صهیونیستی حقانیت آنان در پاسخ به یک “جنایت” سازمان یافته را ثابت می کند؟ بله می دانم برخی با محکوم کردن “تروریسم جنایتکارانه ۷ اکتبر” در ادامه نسل کشی صهیونیست ها را نیز محکوم دانسته اند. مرسی! خسته نباشید از این همه “چپ روی” و “رادیکالیسم”. بیش از این لطفاً سازمان های انقلابی فلسطینی را شرمنده “محکوم” کردن های های خود نفرمائید!

پ. می دانیم که:

– اسلام سیاسی شاخه های مختلف دارد. هر یک از این شاخه ها از سوی یکی از قدرت های منطقه یی و جهانی حمایت می شوند. در نهایت و بدون این که وارد جزئیات این موضوع مبسوط شوم ناگزیر از تاکید براین نکته ی واضح و متکی به فکت های متعدد هستم که کل جریان های اسلام سیاسی از سوی امپریالیسم امریکا و در رقابت با شوروی و در مسیر هیستری کمونیسم ستیزی ناتو ساخته و پرداخته شدند. گذشته از گروه اخوان المسلمین که در جریان اصلاحات پیشروی جمال عبدالناصر تضعیف شده و رو به مرگ بود مسئله به ساده گی این است که اسلام سیاسی جدید یا نئوفاندامنتالیسم از درون جنگ های نیابتی افغانستان علیه دولت پروروس این کشور سر برآورد و سپس به شاخه های مختلف تقسیم شد. روی دیگر این اسلام سیاسی در دوران پسافروپاشی و متعاقب حمله ی امپریالیستی به افغانستان و عراق و لیبی و یمن و جنگ های داخلی لبنان و سوریه به اعتبار سیاست های هژمونی خواهانه ی جمهوری اسلامی به وجود آمد. حزب الله لبنان و حشد الشعبی و جهاد اسلامی و حوثی ها و فاطمیون که در “جبهه مقاومت” تعریف می شوند در این دسته قرار می گیرند. حماس در بخش میانی این دو گرایش است و به طور مشخص از سوی ترکیه و قطر حمایت می شود و هرچند گاه و بیگاه از ج الف نیز پول و سلاح می گیرد اما گروه نیابتی حکومت ایران نیست. در مورد القاعده و داعش و جبهه النصره و هیئت تحریر شام و بوکو حرام و مشابه که حتا یک گلوله به سمت رژیم صهیونیستی شلیک نکرده اند فقط می توان گفت که این گروه ها از سوی ناتو و با مشاوره صهیونیست ها و پشتیبانی مالی تشکیلاتی شیوخ خلیج و سلفی های دو آتشه به منظور مقابله با انقلاب های موسوم به بهار عربی و حذف سازمان های متکی به جمهوری اسلامی و تضعیف مقاومت ضدصهیونیستی به وجود آمدند. هدف دیگر این گروه ها براندازی دولت هایی بود که از درون مبارزات ضدکولونیالیستی با حمایت شوروی شکل گرفته بودند. حضور موفق این تروریست ها در لیبی یک فکت است. به خاک و خون کشیدن مدنیت سوریه و عراق فکت دیگر است. انجام عملیات تروریستی در داخل خاک ایران – از جمله انفجار (۱۳ دی ۱۴۰۲) در کرمان – فکت دیگری است که نشان می دهد گروه های بنیادگرای اسلام سیاسی یکپارچه نیستند و نمی توان عملکرد آنان را فله یی قضاوت کرد.

– اگر تا اینجای داستان را با نگارنده همراه و همرای بوده باشید می توانیم بحث را به اتفاق ادامه دهیم. عملیات جنگی ۷ اکتبر به فرماندهی حماس و با کمک و همراهی و تائید چهار گروه دیگر فلسطینی انجام شد. وارد جزئیات این عملیات و به ویژه بخش پروپاگاندای آن نمی شوم که رسانه ی برتر قصد داشت از آن یک “بوچا” ی دیگر بسازد. باری در کنار حماس گروه جهاد اسلامی (وابسته به ج اسلامی) و جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین- فرماندهی کل، جبهه ی دموکراتیک برای آزادی فلسطین و جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین نیز به اندازه ی توان نظامی خود مشارکت داشتند. از جبهه ی خلق “گردان ابوعلی مصطفا” و از جبهه ی دموکراتیک  (جریان نایف حواتمه) “گردان های مقاومت ملی” در عملیات فعالیت مستقیم داشتند. این پنج گروه طی بیانیه یی مسئولیت عملیات ۷ اکتبر را پذیرفتند و پس از برگزاری نشستی مشورتی در بیروت از آن به عنوان ” وحدت مبارزاتی همه ی جناح های نظامی مقاومت در میدان نبردی خلاقانه، کاربست تاکتیک های هوشمندانه و اقدامات فراتر از حد تصور، نقطه ی عطفی تاریخی که فضای بین المللی را به لرزه در آورد…” یاد کردند و با تاکید بر قطعنامه ی ۱۹۴ (حق بازگشت آوارگان به خانه ها و املاک خود) و ایجاد کشور مستقل فلسطین با پایتختی قدس و نفی “محاسبه بر شرط بندی پروژه امریکایی راه حل دو کشور” و “پروژه تفاهم” و رد “توافق اسلو” از “ادامه مقاومت” با شفافیت تمام دفاع کردند. علاوه بر این پنج گروه “حزب کمونیست فلسطین” نیز طی صدور بیانیه یی به دستاوردهای مهم در نتیجه ی “حمله ۷ اکتبر” اشاره کرد. از جمله:  “شکسته شدن افسانه ی امنیت و رونق سرمایه های صهیونیستی و امپریالیستی در رژیم اشغالگر” و “ضربه سخت به قدرتمندترین ارتش خاورمیانه و کاهش اعتبار قدرقدرتی آن” و “ضربه به پروژه ی شهرک سازی به ویژه در کرانه باختری و افزایش جمعیت ۷۰۰ هزار نفری این شهرک ها” و “ضربه یی قاطع به برنامه ی عادی سازی با حکومت های رو به زوال عربی” و “انزوای رژیم فاشیست صهیونیستی در میان جوامع جهانی و مردم آزادیخواه دنیا” و “تشکیل یک دولت در تمامیت خاک ملی به پایتختی بیت المقدس یکپارچه” و “کنار گذاشتن توهم صلح” و…..

– به این ترتیب عملیاتی که با حمله به پایگاه نظامی و حفاظتی “ناخال عوز” در مقابل منطقه ی شجاعیه و در ۶ کیلومتری شرق غزه شروع شد و همان ابتدا به کشته شدن ۲۴ نفر از زبده ترین افراد گردان ۴۱۴ مستقر در این پایگاه انجامید فراتر از آن پروپاگاندی است که دستگاه های تبلیغاتی غرب برای “مظلوم نمایی” رژیم صهیونیستی می سازند تا با بزرگ کردن نقش حماس – به عنوان طرف اصلی یک “جنگ میان دو دولت متخاصم”- جنایات جنگی اشغالگران را زیر خاک کنند.

ت. بیائید از رویکردهای صرفاً ایدئولوژیک موقتاً بگذریم و فرض کنیم عملیات جنگی ۷ اکتبر به رهبری سازمانِ  “سپتامبر سیاه” یا فتح (مانند حمله ی شبانه به خوابگاه دهکده ی المپیک مونیخ / ۱۹۷۲ و کشتن ۱۱ ورزشکار رژیم اشغالگر) انجام می شد. توضیح اینکه روابط چریک های فلسطینی با گروه های مارکسیست اروپایی که عملیات “تروریستی” انجام می دادند در دهه ی ۷۰ به قدری رفیقانه بود که گروه فلسطینی “سپتامبر سیاه” بعد از عملیات مونیخ و گروگان گیری خواهان آزادی ۲۳۴ زندانی خود از زندان های رژیم صهیونیستی و البته دو عضو شناخته شده و بنیانگذار “ارتش سرخ آلمان” یعنی آندره آس بادر و اولریکه ماینهوف از زندان آن کشور شدند. بیائید با توجه با بیانیه ی پنج گروه فلسطینی فرض کنیم فرماندهی این عملیات به جای حماس در اختیار جبهه ی خلق برای آزادی بود. بیائید فرض کنیم در این عملیات افرادی از گروه “بادیگارد سرخ” ایتالیا – همان رزمندگانی که الدومورو را کشتند- و یا “بادر ماینهوف” آلمان نیز مشارکت داشتند. نه مگر بخشی از افراد این سازمان ها هنگامی که “فتح” و “ساف” جریانی مترقی بود و هنوز گردن در برابر سرکرده ی تروریست های اشغالگر به سرکرده گی مناخیم بگینِ و امریکا خم نکرده بود در اردوگاه های آن آموزش نظامی می دیدند. بیائید فرض کنیم رفیق زنده یاد صفایی فراهانی – به عنوان چریکی که در نخستین قسمت عملیات نفوذی به خاک اشغالگران فرماندهی یک دسته را به عهده داشت- یکی از فرماندهان این عملیات بود. از نوستالژی ها که بگذریم نه مگر چپ ایران به خاطر دوسال میزبانی فتح از رفقا صفایی و صفاری و سایر مبارزان ضد پهلوی مرهون فلسطین است؟ من نمی دانم آن کلتی که عرفات به سبب چابکی صفایی فراهانی به او هدیه داد الان کجاست اما همین قدر می دانم که علاوه بر پارتیزان های ما جنبش کارگری سوسیالیستی ایران نیز همیشه متحد مبارزان راه آزادی فلسطین بوده است. جامعه ی ایران در پوست “جامعه مدنی”ِ متزلزل و متذبذب درجریان تسلط رسانه یی و اقتصادی سیاسی لیبرالیسم وامانده و درمانده ی “توسعه [تعدیل] اقتصادی” و “توسعه سیاسی” [دموکراتیزاسیون سبک کار هانتینگتونی و پوپری- هایکی] در متن اتوریته ی حاکمیت ۴۵ ساله و سلطه ی سرمایه داری سیاه نئولیبرال از استراتژی “مردم چرا نشستین / ایران شده فلسطین” به “نه غزه نه لبنان” و “دروغ میگن امریکاس…” و پشتیبانی از “شخصیت” های هوادار “پرواز ممنوع در آسمان ایران” سقوط کرده است. این یک فاجعه ی تبهکارانه است که باید به شدت مورد تهاجم نیروهای چپ و ترقیخواه قرار گیرد. خوشحالی فعالان این “جامعه مدنی منحط” از انفجار استشهادی در کرمان ضلع دیگری از این فاجعه است. مضاف به اینکه حمله به جوانانی که بخشی از آنان در غیاب یک سازمان فراگیر و نیرومند سوسیالیستی به حماس گرویده اند ایستادن در کنار اشغالگران است.

ث. برای سال های طولانی و به ویژه در دوران جنگ سرد واژه ی تروریسم نام رمز آن دسته از مبارزان کمونیستی بود که به جای سازماندهی طبقه ی کارگر به جنگ مسلحانه علیه رژیم های سرمایه داری روی آورده بودند. الگوی اصلی این مبارزان انقلاب کوبا و تزهای لین پیائو و مائوئیسم بود. در بخش مطالعاتی غالب این سازمان ها آثاری از مائو و چه گوارا و رژی دبره و هوشه مین به فراوانی مشاهده می شد. در واقع برای یک دوره ی طولانی که مبارزات ضد کولونیالیستی اوج گرفته بود صدای “دوزخیان زمین” از قلب تپنده ی فلسطین و دولت ها و شخصیت های حامی آزادی این سرزمین به گوش می رسید. برای سازمان های امنیتی پروامریکا حمایت از انقلاب کوبا و مقاومت ویتنام و مبارزات آزادی بخش فلسطین دقیقاً مساوی حمایت از تروریسم بود. شخص شاه که در کمونیسم ستیزی یک سور به محمد سوهارتو و خونتاهای امریکای جنوبی زده بود به ساواک دستور داده بود که در زدن کمونیست های “تروریست” بی تخفیف عمل کند. بیهوده نیست که یک مقام ارشد ساواک در تلویزیون BBC ظاهر می شود و با وقاحت تمام از عملیات کمونیست کشی ساواک دفاع می کند و به صراحت می گوید:

« با کشته شدن بهرام آرام و حمید اشرف عملیات تروریستی در داخل ایران تمام شد.»

بر پایه ی این تزهای ساواک باید نتیجه گرفت که “کمونیست های برجسته ی ایران از حیدرخان عمواوغلی مشهور به حیدر بمبی تا صفایی فراهانی و حمید اشرف و تقی شهرام تروریست بوده اند.”! نقطه سرخط!! لیبرالیسم وطنی و نماینده گان سیاسی آن در جبهه ی اصلاحات از همین سنت های تحلیلی بیرون آمده اند.  چندان بیهوده نیست که سعید حجاریان مقاله ی “مبارزه مصلحانه و رد تئوری فنا” را در “نقد” (هجو کتاب امیر پرویز پویان: “ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا” ) می نویسد و مازیار بهروز در مطلبی تحت عنوان “فدائیان خلق عمل تروریستی کردند” مبارزه ی مسلحانه را به “تروریسم” پیوند می زند و نشریه ی دست راستی و فاشیست “مهرنامه” ۴۱ مین شماره ی خود را به “پرونده ای برای چهلمین سالگرد اعدام بیژن جزنی” اختصاص می دهد و ضمن درج تصویر رفیق روی جلد مجله تیتر اصلی خود را “روشنفکران تروریست” انتخاب می کند. (۲ خرداد ۱۳۹۴) بد نیست همین جا و تا یادمان نرفته بپرسیم آیا عملیات کشتن سرهنگ پل شفر و حک ترنر امریکایی (۳۱ اردیبهشت در محله ی قیطریه تهران) و لوئیس هاوکینز (۱۲ خرداد ۱۳۵۲) تروریستی و “محکوم” بوده است؟ کشتن تیمسار زندی پور “رئیس کمیته ی مشترک ضدخرابکاری ساواک “(۲۶ اسفند ۱۳۵۲) چه؟ عملیات سیاهکل چطور؟ آیا اگر گروهی انقلابی همان زمان تیمسار نصیری و پرویز ثابتی و اصلاً خود شاه را به رگبار می بست و دخل شان را می آورد مرتکب یک عمل تروریستی ایضاً شرورانه و شنیع شده بود و محکوم بود؟ پاسخ لیبرالیسم چپ به این عملیات ها “محکوم کردن” است. نه به این سبب که چپ لیبرال ما همچون تونی نگری از “بریگاد سرخ” بریده و به اتونومیسم و دموکراسی از پائین گرویده؟ نه! چپ لیبرال با نفس خشونت و تروریسم – مستقل از اینکه از چه ماهیت طبقاتی برخوردار باشد- مخالف است. البته در مورد عملیات ۷ اکتبر این چپ لیبرال به ایدئولوژی اسلامی اخوانی حماس نیز گیر می دهد و آن را به عنوان یکی از دلائل “جنایتکارانه” دانستن عملیات جنگی فوق محکوم می کند. با اینهمه چپ لیبرال نمی گوید اگر به جای حماس مثلاً جبهه ی خلق فرماندهی عملیات ۷ اکتبر را به عهده داشت نظرش همین بود یا باز هم در نکوهش “تروریسم” و “خشونت” و “جنایت” سخن سرائی می کرد؟  توضیح اینکه چریک های کمونیست ما طی بیانیه های شان از عملیات کشتن مزدوران رژیم شاه و مستشاران امریکایی تحت عنوان “اعدام انقلابی” یاد می کردند.

تروریسم سازمان یافته و خشونت عنان گسیخته ی اشغالگران!

بی تردید تجزیه و تحلیل تیتر بالا نیازمند مقاله یی مبسوط و مستند است و حتا اشاره به آن نیز از حوصله ی این مجال مجمل بیرون است. با این حال برای اینکه بحث ما ناقص باقی نماند کوتاه می گویم و می گذرم که رژیم صهیونیستی از همان ابتدا – چنانکه در بخش پیشین این مجموعه به نقل از کتاب “اقتصاد سیاسیِ اشغال” اثر شیر هِوِر نوشتم – “قبل از تاسیس اسرائیل، نیروهای صهیونیستی تلاش حداکثری کردند تا روند توسعه مقاومت مسالمت آمیز فلسطینی ها را منهدم کنند. به همین منظور تمام رهبران خشونت پرهیز فلسطین را ترور کردند و از میان برداشتند، ساختار و زیربنای اقتصادی فلسطین را تغییر دادند، جنبش های کارگری فلسطین متلاشی شد و هسته های فعال انقلابی خاموش گردید….”

من عمداً با تکرار بحث هِوِر می خواهم روی دو نکته ی اصلی خم شوم. شروع ترور و کشتن رهبران صلح طلب فلسطینی و “انهدام جنبش های کارگری” و “هسته های انقلابی” از یک سو و “متلاشی کردن و تغییر ساختارهای اقتصادی” از سوی دیگر! این دو نکته از زوایای مختلف بسیار حائز اهمیت است و من پس از نگاهی شتابزده به بیلان “درخشان” ترور و جنایت از سوی رژیم صهیونیستی به این دو عامل اصلی خواهم پرداخت.

به گواهی اسناد معتبر زامبی های اشغالگر متعاقب تاسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ تروریسم و عملیات کشتن مخالفان خود را به عنوان یک سیاست مدون و متشکل در موساد نهادینه ساخته اند. در طول این ۷۵ سال اشغال بیش از ۲۷۳۷ ترور در داخل و خارج مرزهای رژیم صهیونیستی انجام شده است. متوسط این ترورها سالانه از ۳۷ مورد می گذرد. سازمان یا تشکیلات موسوم به “کیدون” (Kidon) – به عبری یعنی “سرنیزه”- مسئولیت مستقیم طراحی و انجام این ترورها را به عهده دارد.

 (T.Gordon. R.Maxwell,2002:pp165.212 )

به چند نمونه از ترورهای مشهور صهیونیست ها به عنوان مشتی از خروار اشاره می کنم. ترور حسن کامل الصباح در امریکا در سال ۱۹۳۵ از دانشمندان لبنانی.  ترور فولکه برنادوت دیپلومات صلح طلب سوئدی و میانجی سازمان ملل چند ماه پس از تاسیس رژیم اشغالگر. ترور سرهنگ ارتش مصر مصطفا حافظ در ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۶ در نوار غزه. ترور صلاح مصطفا از افسران ارتش اردن در ۱۴ ژوئیه همان سال. ترور هاینتز کروگ در ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۲. وی از دانشمندان برنامه ی موشکی مصر بود و موساد وی را طی عملیات “داموکلس” کشت. در جریان عملیات داموکلس ۲ در تاریخ ۲۸ نوامبر ۱۹۶۳ کارخانه ی موشک سازی ۳۳۳ مصر منفجر شد و ۵ کارگر مهندس به قتل رسیدند. در ۱۶ اکتبر ۱۹۷۲ وائل زعیتر از اعضای ارشد جبهه خلق برای آزادی فلسطین در محل سکونتش در ایتالیا از سوی دو مامور موساد هدف قرار گرفت و کشته شد. در ۸ ژوئیه همان سال غسان کنفانی شاعر و نویسنده کمونیست و عضو ارشد جبهه خلق برای آزادی فلسطین در جریان انفجار یک بمب در خودروی شخصی اش ترور شد. در ۸ دسامبر همان سال محمود همشاری نماینده ی ساف در فرانسه از طریق جاسازی بمب در تلفن خانه اش کشته شد. در ۲۴ ژانویه ۱۹۷۳ حسین بشیر نماینده فتح در نیکوزیا به شیوه ی جاسازی بمب در تختخواب هتل محل اقامتش کشته شد. در ۶ آوریل همان سال بصیل الکبیسی عضو برجسته ی جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین و استاد دانشگاه بیروت با شلیک دو مامور موساد کشته شد. بعد از عملیات مونیخ موساد هسته ی ویژه یی تشکیل داد که ماموریت آن پیدا کردن و کشتن اعضای گروه فلسطینی سپتامبر سیاه بود. افراد این جوخه ی آتش از ورزیده ترین و مجهزترین تروریست های حرفه یی “کیدون” موساد بودند. آنان با صرف هزینه های هنگفت مالی و ارتباط با دستگاه های امنیتی دولت های متحد امریکا و غرب عملیات گسترده یی را برای رهگیری و شناسایی و ترور کوماندوهای فلسطینی شروع کردند. در تاریخ ۹ آوریل ۱۹۷۳ و کمتر از یک سال پس از عملیات شجاعانه ی مونیخ محمد یوسف النجار افسر برجسته ی گروه و کمال عدوان فرمانده سازمان سپتامبر سیاه و عضو ارشد کمیته مرکزی فتح در کنار کمال ناصر سخنگوی ساف در جریان عملیات موسوم به “بهار جوانی” در بیروت شناسایی شدند و هدف گلوله های متعدد قرار گرفتند و به قتل رسیدند. در ۲۸ ژوئن همان سال عضو دیگر گروه فرمانده محمد بودیه از طریق جاسازی مین فشاری در زیر صندلی خودرو در پاریس ترور شد. پیش از وی در ۱۱ اوریل ۱۹۷۳ زیاد موکاسی نماینده ی فتح در محل اقامت خود در قبرس به ضرب گلوله ی تروریست های موساد کشته شد. در ۲۲ ژانویه ۱۹۷۹ و متعاقب چند عملیات تروریستی ناموفق علی حسن سلامه  از رهبران برجسته ی ساف به همراه ۴ محافظ خود هدف انفجار یک بمب مغناطیسی کارگذاری شده در خودرو قرار گرفتند و همه گی کشته شدند. در ۲۸ مارس ۱۹۷۸ وادی حداد از فرماندهی جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین شاخه ی آلمان شرقی ترور شیمیایی شد ( با یک شکلات که به وی تعارف شده بود) و به قتل رسید. در ۲۶ ژوئن ۱۹۷۹ زهیر محسن فرمانده بخش “السیقا” از ساف در شهر کن فرانسه با گلوله کشته شد. در ۱۳ ژوئن ۱۹۸۰ دکتر یحیا المشد دانشمند هسته یی مصر در جریان عملیات پیجیده ی موسوم به “ابوالهول” در هتل محل اقامتش در پاریس ترور شد. دکتر المشد از مدیران برنامه ی هسته یی عراق در دوران صدام حسین نیز بود. گفته شده در جریان این عملیات برخی مقام های رسمی سیاسی فرانسه با موساد همکاری کرده اند. در ۲۱ اوت ۱۹۸۳ مامون مراعیش عضو ارشد ساف از سوی دو موتور سوار تروریست به قتل رسید. در ۲۸ آوریل ۱۹۸۴ پیکر بی جان دانشمند فلسطینی و متخصص پزشکی هسته یی نبیل فلیفل در منطقه ی “بیت عور” در غرب رام الله پیدا شد. او هنگام ترور فقط ۳۰ سال داشت. در سال ۱۹۸۶ خالد نضال دبیر جبهه ی دموکراتیک آزادیبخش فلسطین در آتن هنگام خروج از هتل کشته شد. در ۱۶ آوریل همان سال خلیل الوزیر از بنیانگذاران فتح و معاون عرفات در تونس ترور شد. در ۲۰ مارس ۱۹۹۰ جرالد بول طراح و برنامه ریز پروژه ی هسته یی عراق موسوم به بابل در منزل مسکونی خود در بروکسل کشته شد. وی کانادایی بود. در ۳۱ مه ۱۹۹۱ رمال حسن رمال دانشمند هسته یی لبنانی در یک آزمایشگاه فرانسوی کشته شد. از حسن رمال به عنوان یکی از شاخص ترین دانشمندان فیزیک معاصر یاد شده… در ۲۷ اوت ۲۰۰۱ ابوعلی مصطفا دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین با شلیک دو موشک از هلیکوپتر آپاچی به دفتر کارش در رام الله ترور شد… اینها فقط کنجی از گورستان بی مرزی است که نام سنگ قبرهای آن با آتش شرارت مسلسل های موساد حکاکی شده است. ترور به عنوان یکی از برگ های برنده ی رژیم صهیونیستی همواره در بازی خونین نسل کشی عمل کرده است. در این مورد مشخص ما با یک رژیم تروریست و نه یک سازمان خاص، مواجه هستیم. مناخیم بگین رهبر گروه تروریستی “ایرگون” در سال ۱۹۴۸ مرزهای تروریسم و آدمکشی را در روستای “دیریاسین” جا به جا کرد. او و گنگ هایش به عنوان بنیانگذار حزب لیکود در سرزمین های اشغالی کاری کردند که در سال ۱۹۴۸ از ۸۰۰ هزار عرب فلسطینی ساکن این سرزمین فقط ۱۶۵ نفر باقی بماند. همه ی باشنده گان از وحشت بگین خانه و کاشانه ی خود را به جا گذاشته و گریخته بودند. بگین در سال ۱۹۷۷ نخست وزیر زامبی ها شد. و در سال ۱۹۷۸ جایزه ی صلح نوبل را از کازینوی جنایتکاران بُرد. بگین درست مانند نتانیاهو معتقد به افکار خرافی آخرالزمانی بود و غالباً از خواب های “شیرین” خود و گفت و گو با “داوود نبی” قصه می گفت. بالاخره “جایزه نوبل” آن هم “صلح” را به هر “بی سر و پای آسمان جٌلی” نمی دهند که. می دهند؟ چنانکه از نام و تعلقات تشکیلاتی و تاریخ ترور افراد پیش گفته پیدا است در طول این دوره ی طولانی ترور هنوز از حماس و جهاد اسلامی و حزب الله و سایر گروه های اسلام سیاسی خبری نیست. در واقع به اعتبار ترور پیشتازان و رهبران همین نیروها و سازمان های چپ و ترقیخواه و تضعیف و نابودی “هسته های انقلابی” است که بسترهای شکلبندی امثال حماس به وجود می آید. به هر حال این ترورها در جنایات جنگی اخیر نیز با کشتن نایب رئیس دفتر سیاسی حماس (صالح العاروری) و دو فرمانده حزب الله با همان قوت سابق ادامه دارد.  من جایی ندیدم و نخواندم که لیبرال ها و چپ لیبرال ها ترورهای اخیر رژیم صهیونیستی را مصداق بارز خشونت عنان گسیخته ی دولتی و نماد تروریسم عریان سازمان یافته بدانند و مانند عملیات جنگی ۷ اکتبر محکوم کنند. از اینجا می خواهم به بخش بعدی بحث برسم.

ماهیت سیاسی طبقاتی و اخلاقی تروریسم و خشونت!

در ارزیابی موضوعی که در تیتر این بخش از بحث ما نشسته است لیبرال های ما کم و بیش مانند تزهای مقدس خود در انجیل های هانا آرنت و کارل پوپر می اندیشند. آنان با خشونت ناشی از ترور فقط زمانی مخالف هستند که سمت گیری آن رهایی بخش و ضد سرمایه داری باشد. محکوم کردن خشونت و تروریسم در مکتب فکری این جماعت مطلقاً از ماهیت انسان دوستانه بهره یی نبرده است. اگر فقر و بیکاری و بی آبی و گرسنگی و خاموشی های طولانی و فضای شدیداً نامناسب زیست اجتماعی و به تعبیر مایک دیویس فقید “زنده گی حیوانی در بزرگترین زاغه ی جهان” یعنی غزه را مصداق عینی و واقعی تروریسم تدریجی و خشونت علنی بدانیم و به وجود نابرابری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کنار اشغال به عنوان خاستگاه اصلی مبارزات مردم آزادیخواه فلسطین متقاعد شویم آنگاه محکوم کردن عملیات ۷ اکتبر به عنوان “عملیاتی تروریستی و جنایتکارانه” چیزی جز همدستی با رژیم صهیونیستی نیست. چرا که ساختار اصلی تمام فقر و بدبختی و فلاکت و نابرابری و اسارت و تحقیر و درد و کشتار در فلسطین – اعم از نوار غزه – از سوی زامبی های صهیونیست به فلسطینی ها تحمیل شده است. من عمداً روی نکات بسیار اساسی و تعیین کننده ی “انهدام جنبش های کارگری” از یک سو و “متلاشی کردن و تغییر ساختارهای اقتصادی” فلسطین از سوی دیگر در همان بدو حضور اشغالگران به دست زامبی های تاکید کردم تا نشان دهم که رشد جریان های اسلام سیاسی و هژمون شدن گروه حماس فقط به اعتبار حمایت های مالی قطر و ترکیه و ایران صورت نگرفته است. صهیونیست ها با دست زدن به این دو جنایت عملاً جریان های ترقیخواه و چپ و سوسیالیست را به حاشیه راندند و از طریق تغییر ساختارهای اقتصادی در فلسطین نابرابری و فقر را چنان نهادینه کردند که امکان انکشاف مبارزه ی طبقاتی به حداقل ممکن برسد.

بیائیم فرض کنیم جماعتی گنگستر و به شدت خشن و مسلح به انواع تفنگ و تانک و هواپیما خانه و محل سکونت شما را با زور اشغال کرده و کل اعضای پر جمعیت خانواده را در یک انباری یا مستراح خانه حبس کرده اند. این مستراح ظرفیت ایستادن دو یا سه نفر بیشتر را ندارد. از آب و برق و هواکش و بهداشت و درمان و سایر امکانات متعارف نیز معاف است. بیائید فرض کنیم شما می خواهید خانه تان را پس بگیرید. حداقل قصد دارید یک یا دو اتاق خانه تان را پس بگیرید. (بازگشت به مرزهای پیش از ۱۹۶۷) و حتا اشغالگران را که در طول حبس، جمعی از اعضای خانواده ی شما را کشته اند به عنوان همسایه ی تحمیلی تحمل کنید. اما اشغالگران به همین میزان عقب نشینی شما نیز رضایت نمی دهند و در جا به جای خانه ی شما ۶۰۰ یا ۷۰۰ هزار نفر جدید را نیز مستقر کرده اند (شهرک نشینان در کرانه ی باختری) بسیار خوب شما چه می کنید؟ طرف مقابل چنانکه خود اعتراف می کند قصد دارد شما را به خرابه ی جنب خانه تان (صحرای سینا) براند، طرف مقابل ارزشی بیش از یک کرم خاکی برای شما قائل نیست، حتا آب و برق آن زاغه یا مستراح را نیز بسته است و سگ های هار را گشوده است. حال با این فرضیه ها که مطلقاً واقعیت است و فرضیه نیست شما توانسته اید در این زاغه را بشکنید و با نخستین گروهان یا جوخه ی زندانبانان خود مواجه شوید. در این شرایط چه می کنید؟ بحث ایدئولوژیک می کنید؟ درباره ی حقانیت مذهب و مرام خود صحبت می کنید؟ از افراد لباس شخصی که تقریباً همه مسلح هستند می پرسید ” ساری! شما به جناح نتانیاهو رای داده اید؟” “اکسکیوز می! شما با نفس کشیدن فلسطینی ها موافق هستید یا مخالف؟” “پاردن! شما مسلح تشریف دارید؟” “پلیز! کلت خود را مرحمت فرمائید!” طرف جوری می گوید “جنایات ۷ اکتبر را محکوم می کنیم” که انگار کوماندوهای پنج گروه فلسطینی از آنهمه موانع پیچیده عبور کرده بودند تا خود را به کنسرت خانم یاسمین لوی برسانند!  

پاسخ هر اسیر در حال فرار و آزادی روشن است. “زندانبان را می کشم و می گریزم.” یا “اشغالگر را می کشم و خانه ام را پس می گیرم.” اگر کسی به شما توصیه کند حالا بیائید “صلح” کنید و یا “گفت و گو کنید” پاسخ شما همان است که غسان کنفانی دو سال پیش از ترور خود به خبرنگار امریکایی داد. “صلح و گفت و گو با چه کسی؟ این گفت و گویی است میان گردن و شمشیر….” حتا اگر بر مبنای فلسفه ی مسلط لیبرالی که از جرمی بنتام ( ۱۷۴۸-۱۸۳۲) آمده و مبتی بر فایده گرایی به سود اکثریت است وارد این قضاوت شویم نه عملیات ۷ اکتبر و نه هرگونه عملیات آزادیبخش پارتیزانی فلسطینی ها علیه اشغالگران تروریسم و ترویج خشونت نبوده است و نیست. چرا که فایده ی این عملیات ها به نفع اکثریت بوده است و کیست نداند که فلسطینی ها ساکن و آواره هنوز هم با وجود این هولوکاست های مکرر به لحاظ عددی بر زامبی های وارداتی اکثریت دارند.

بیائید کمی به عقب باز گردیم و به انقلاب فرانسه برسیم. حکومت ژاکوبن ها با روبسپیر (۱۷۸۹- ۹۱) به دوران “ترور کوتاه یا وحشت صغیر” مشهور است. در طول این “دوره وحشت” و “جمهوری اول فرانسه” ارتش پابرهنه­ گان یا ژاکوبن ها در حدود ۸۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر را با گیوتین اعدام کردند. گفته می شود در روند انقلاب فرانسه نزدیک به ۱۷ هزار نفر کشته شده اند. این ارقام را مقایسه کنید با میلیون ها انسانی که در دوران “ترور بزرگ یا وحشت کبیر” و در طول برهه ی حاکمیت فئودالیسم و پیشابورژوازی در فرانسه کشته شدند. در واقع این قیاس مقایسه یی است میان به خاک افتاده گان در یک گورستان محلی با کشته شده گانی به اندازه ی گورستانی بی مرز دست کم به اندازه ی کل مساحت فرانسه. وقتی که پای بحث سیر تطور تحولات اجتماعی در فرانسه و از جمله عروج بورژوازی به میان می آید لیبرال ها – که همه ی هستی فلسفی و سیاسی اقتصادی خود را مرهون و مدیون آن انقلاب هستند- خفه می شوند و چشم بر اعدام تبهکارانه ی کموناردها می بندند و در مقابل از مذمت انقلاب اکتبر و نکوهش “خشونت” لنین و دزرژینسکی و استالین موعظه می خوانند. لیبرالیسم و چپ لیبرال می خواهد انقلاب را تلفیقی از خشونت و ترور جا بزند و کارگران و زحمتکشان را از دست بردن به ریشه های نابرابری اقتصادی و اجتماعی از طریق خلع ید سیاسی از بورژوازی بترساند. این ماجرا در جریان انقلاب یا جنبش ضدکولونیالیستی مردم فلسطین نیز صادق است. آنان به بسترها و زمینه های اصلی شکلبندی ناگزیر عملیات جنگی ۷ اکتبر کاری ندارند. آنان به مخاطب خود نمی گویند که دلیل اول و آخر این عملیات ها ساختارهای نابرابری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در سرزمین های اشغالی است. آنان حماس را محکوم می کنند چون جریانی متکی به اسلام سیاسی است اما نمی گویند پیش از آنکه چنین سازمان عقب مانده با تفکر ارتجاعی ضد چپ – که منشا ایجاد آن نیز مشکوک است – ساخته شود سازمان های انقلابی و کمونیستی فعال در فلسطین به همین شیوه عمل می کردند. کمااینکه رژیم زامبی ها نیز از همان سال ۱۹۴۵ – چنانکه با فکت گفتیم – بر اساس خشونت و ترور شکل گرفته است. اگر فلسطینی ها ناگزیرند در دفاع از حق محرز خود و پس راندن و بیرون کردن اشغالگران و تغییر ساختارهای نابرابر کنونی دست به مقاومت بزنند و انتفاضه را سازمان بدهند و با سنگ و هر وسیله ی دیگری از حقوق مسلم و بدیهی خود دفاع کنند در مقابل زامبی ها چرا در پاسخ به یک عملیات جنگی پارتیزانی دست به نسل کشی می زنند؟ کشتار نزدیک به ۱۵ هزار نفر غیر نظامی که پیش از عملیات ۷ اکتبر در کثیف ترین زاغه ی دنیا “زنده گی” می کردند هدفی فراتر از “نظامی زدایی” و “اضمحلال نهایی حماس” دارد. نام این عملیات همانی است که هیملر و نازی ها برای کشتار یهودیان بیچاره برگزیده بود:  Final Solution “راه حل نهایی” یا همان هولوکاست مشهور. عملکرد رژیم صهیونیستی در مناطق اشغالی دقیقا روی دیگر همان هولوکاستی است که فقط فاعلان اش تغییر کرده اند. قربانی یکی است. انسان دردمند و بی پناه!

بعد از تحریر!

اجازه دهید به نقل از پیشوا و مراد لیبرال ها و اصلاح طلبان یعنی جناب کارل پوپر یک فرضیه ی دیگر را به میان کشیم. اگر این امکان وجود داشت که با عقب بردن زمان فردی پیدا می شد که هیتلر را می کشت و مانع از جنگ جهانی دوم و آنهمه کشت و کشتار می شد آیا او تروریست بود؟

من به فلسفه ی “نقش شخصیت در تاریخ” به اندازه ی کافی واقف هستم و ده ها جزوه و کتاب مانند آنچه پلخانف با همین عنوان نوشته است خوانده ام و جریان نارودنیسم را هم تا حدودی می شناسم. در نتیجه لطفاً این بحث (نقش فرد و اینجا به طور مشخص هیتلر در تاریخ) را برای نگارنده به میان نکشید.

سوسیالیست های انقلابی خشونت و ترور را تقدیس و تبلیغ و ترویج نمی کنند. چنین مولفه هایی الزاماً بخش انفکاک ناپذیر انقلاب کارگری نیستند. در عین حال سوسیالیست ها ضرورت اجتناب ناپذیر این پدیده ها را در راستای رهایی و برابری و جلوگیری از استثمار و برده گی مزدی می پذیرند. در مجموع “سوسیالیست ها از خدا باران نمی خواهند. سیل می خواهند!” این ضرورت ها در مورد حل نهایی مسئله ی فلسطین کاملاً صدق می کند. تصور اینکه رژیم صهیونیستی با گفت و گو و روش های مسالمت آمیز و مدنی و پرهیز از خشونت شرش را کم کند زیادی خوش بینانه است. این سخنان “گهربار” برای مراسم بعد از قاپیدن جایزه ی صلح نوبل کاربرد دارد نه جایی که بگین و دایان و نتانیاهو و اسموتریچ قدم نهاده باشند و زمین را سترون کرده باشند.

این داستان خونین را ادامه خواهم داد.

شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲/ ۱۳ ژانویه

https://akhbar-rooz.com/?p=230123 لينک کوتاه

3.5 33 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

26 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 ماه قبل

جناب دکتر در ایام ماضی در نوشتاری،
سرنام اشتباه را انتخاب کرد.
دکتر با این انتخاب سرنام در پی این بود که اشتباهی را پررنگ کند
اما در آورده هایش که در نوشتار اولیه ارائه داد اشتباهی هاتی را بیان کرد که می توان گفت دیگر کلیت خود نوشتار اشتباهی بیش نبوده،
اما دکتر بجای اعتراف بر اشتباه بودن نگرشش
نوشتار های اشتباهی دیگری را زنجیر وار ارائه داد که در نهایت هیچ اولی و هیچ های بعدیش هیچ بزرگی را در انظار دیگران قرار داد.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 ماه قبل

رخداد ۷ اکتبر، دلاوری همراهانه دو جریان مذهبی و سه سازمان سوسیالیست فلسطینی بود.
در این رابطه، معیار داوری درست نه سرشت حماس یا حکومت ایران که مسائل اصلی زیر هستند:

… اشغال ۷۵ ساله فلسطین (زمینه ساز همه نابسامانیها)؛
… برقراری ۶۵۰ ایست-بازرسی در غزه (برای کنترل تنفس مردم)؛
… ساخت دیوار ۲۵ میلیارد دلاری (عامل تکمیلی سیاست آپارتاید)؛
… نقش صهیونیسم و امپریالیسم (بیانیه بالفور) در حمایت از کلونیالیسم و نابود سازی فلسطینی ها؛
… هدف آمریکای مخالف صلح برای حفظ هژمونی در دنیا، بویژه خاور میانه؛
… نسل کشی اسراییل برای “تخلیه” و تصرف غزه و دست یابی به منابع گازی آن؛

جای اسرائیل پشت مرزهای ۱۹۶۷ است!
حق “دفاع از خود” از آن فلسطینی هاست نه اسرائیل اشغالگر!
هرگونه ستیز با اسرائیل، نه خشونت که گدازه خشم مردم بجان آمده از اشغال و تحقیر است!

نیروهای واپسگرا همیشه کرکس وار دنبال «روزی» خود می‌گردند. اما نمیتوان پذیرفت که فریب درکار، سرکوب و حق کشی در میدان و حقیقت زندانی باشد!

نیک
نیک
3 ماه قبل

جناب قراگزلو شما هر آنچه در باره اسرائیل و تاریخ ترور های اسرائیل و اشغال و آپارتید آن بگویید کم گفته اید. اما این مطلب درست آیا توجیه کننده هر واکنشی از سوی انقلابیون حتا ربودن و گروگان گرفتن طفل ۲ ساله هست؟ آیا شما توجیهات عملکرد سازمان مجاهدین خلق را در پاسخ به سرکوب و زندان و شکنجه افراد سازمان بدست رژیم ج.ا. می پذیرید؟ آیا ربودن هواپیماهای مسافربری و کوبیدن آنان به برج های دوقلو در نیویورک را پاسخ انقلابی به جنایات آمریکا تصور میکنید؟ آیا شما حماس را نماینده مردم فلسطین و حامل آرمان آن مردم میدانید و عملکردش را پایان گرفتن صبر انقلابی مردم فلسطین ارزیابی میکنید؟ و شاید آتش زدن سینما رکس در چارچوب نظری شما توجیه پذیر است؟ تصور میکنم انقلاب ۵۷ بخوبی نشان داد که نیروهای مختلف با نیات بسیار متفاوت و حتا متضاد در انقلاب شرکت میکنند. مردم فلسطین و غزه میباید از انقلاب و اشتباهات ما درس بگیرند و اجازه ندهند فرصت طلبان وجانیان، مبارزه بحق انان را به بیراهه ای چون جمهوری اسلامی برند.

محمد رضا اکبری
محمد رضا اکبری
3 ماه قبل
پاسخ به  نیک

من به عنوان خواننده مقالات دکتر و فردی که به نوشته ها و عقاید و تحلیل های ایشان گرایش مثبت دارم و با شناختی که از حمایت ایشان درخصوص کودکان کار و خیابان افغان دارم مطمئن هستم که مخالفت دکتر با گروگانگیری کودکان شدیدن مخالف هستند حتی اگر این کودکان فرزندان اشغالگرانی باشند که داوطلبانه به مناطق جنگی امده اند. اما در یک عملیات چریکی متاسفانه وقایع پیش بینی نشده ای اتفاق می افتد که در شرایط عادی همان چریک ها با این اتفاق مخالف هستند. از جمله کشته شدن افراد غیر نظامی. ولی این وقایع متاسفانه چنانکه در مقاله هم گفته شده اجتناب ناپذیر است. به یاد داشته باشیم که در این عملیات کنار حماس و جهاد اسلامی سه گروه مارکسیست با سابقه نیز حضور داشته اند. کشته شدن این کودکان که بعضی از رسانه های معتبر غربی از جمله نیویورک تایمز معتقدند از طرف افسران اسرائیلی به انان شلیک شده است جنبه های تراژیک ماجرا است اما توجه کنید که یک دولت عضو سازمان ملل حتی به اتش بس موقت هم تمکین نمی کند.

نیک
نیک
3 ماه قبل

جناب اکبری گرامی وقتی شما از عملیات چریکی صحبت میکنید به این معنی است که حماس را نیرویی انقلابی و مردمی میپندارید و حمایت سازمانی کمونیستی را در آن حمله دلیل برداشت خود. بسیار خوب آیا شما خمینی و انجمن موتالفه و رژیم جمهوری اسلامی را در مبارزه با شاه نماینده مردم قلمداد میکند و آتش زدن سینما رکس را اتفاق جانبی و نا خواسته و دلیل انقلابی و مردمی بودن آنان را حمایت حزب توده و بعد ها اکثریت میدانید؟ مردم و نیروهای انقلابی و چپ نباید از آنچه بر ما گذشت بیاموزند؟

عاقله
عاقله
3 ماه قبل
پاسخ به  نیک

شما حوزه کاریت غزه شده؟ اوکراین را ترک کردید؟ یا ما را چون خود فرض کردید!

محمد رضا اکبری
محمد رضا اکبری
3 ماه قبل
پاسخ به  عاقله

ببخشید خانم عاقله ( چون عاقل باید مذکر باشد احتمالن) شما حوزه تخصصی تان تجسس است؟ با عرض معذرت.

ساقی لب تشنگان
ساقی لب تشنگان
3 ماه قبل

جالب است که وقتی عرصه به صهیونیست ها تنگ می شود، متوسل به‌علی اکبر و علی اصغر می‌شوند!

عاقله
عاقله
3 ماه قبل

نخیر روانکاو هستم، کمکی از دستم برمیاد؟

امیر ابراهیمی
امیر ابراهیمی
3 ماه قبل

فرق گذاشتنن بین مبارزات مردم فلسطین با گانگستریهای حماس که امر بسیار واضح و روشنی هست انتظار زیادی نیست -همانطور که بین صفایی فراهانی و محمد منتظری تفاوت زیادی هست -و بنظرم اینگونه طفره رفتن و اسمان ریسمان بافتن درواقعیت کنار ولایت فقیه ایستادن معنا دارد که برای قراگوزلو لابد افتخار محسوب میشود ؟

مهرداد ۱
مهرداد ۱
3 ماه قبل

حمایت از یک نوع تروریسم و توجیه آن بر علیه انواع دیگر دقیقاً همان سیاست هواداری از اعدام سران رژیم سابق در اوایل انقلاب است که بعداً گریبانگیر هوراکشان چپ در ایران شد. شباهت بعضی از کامنت‌ها که هنوز کودکانه بر ترور شاه پا فشاری میکنند با سلطنت طلب‌هایی که هنوز به درستی شکنجه در رژیم شاه اعتقاد دارند عجیب است. به همین دلیل در ایران هر دو گروه بازنگشتنی و برای همیشه منقرض شدند. برای توجیه عصیان چندین ۱۰ ساله ناشی از شکست‌های پیاپی لطفاً مارکسیسم را مثل آدامس بادکنکی به اینور آنور نکشید.

کهنسال
کهنسال
3 ماه قبل

نگارنده محترم مقاله که استاد دانشگاه هستند؛معمولا مقالات خود را چنان چند وجهی می نویسند که معمولا شاگردان ودوستان ازسنندج و…برای توجیه وتکمیل آن بزحمت میافتند.ایشان که خود را متمایل به گروه های خط ۳ میدانند.درتحلیل خودازجنگ اخیرازهمه کاره اکثریت کم نمی آورد(نگهدارهم بعدازفشاردوستان خود بالاخره پذیرفت که۷ اکتبرتوسط حماس جنایت جنگی محسوب میشود-عصرنو).
دکترکه بدرستی اعتقاد دارد:”حماس سازمان عقب مانده با تفکرارتجاعی ضد چپ که منشا ایجاد آن نیز مشکوک است”حالا چرا اصراردارد مروج جذب زحمتکشان فلسطین درحماس باشد؟
همانطورکه سال۵۷ حکومتهای غربی درگوادلوپ تصمیم گرفتند خمینی را بیاورند تا چپ ایران را قتل عام کند.همانطورهم شیخ یاسین وهنیه ها…آمدند وحماس را ساختند تا انقلابیون فلسطین را نابودکنند که کردند.
۷۵ سال برفلسطین جنگ وجنایت تحمیل شد.حال هم۲۲۰۰۰(۷۰% کودک وسالخورده )کشته و۲میلیون نفرآواره

سهراب
سهراب
3 ماه قبل

متاسفانه چپ لیبرال ایران خیلی وقت است که دفاع خود را از صهیونیسم و ارزش‌های تجاوزگرانه جهان غرب آغاز کرده است .چپهای لیبرال فقط مذهب زدایی و آزادی های فردی از نوع کشورهای امپریالیستی غربی را مد نظر قرار داده و قبول دارند . متاسفانه پایگاه عمده چپ لیبرال در میان ما ایرانیان در نیروهای چپ سابق با منشا اقشار متوسط و بویژه نیروهای موسوم به اصلاح طلب قرار دارد. در خیزش زن زندگی آزادی اتحاد پرچمهای رنگین اسرائیل و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان و انواع چپ لیبرالی نشانگر سقوط چند درجه ایی مدعیان چپ و چپ لیبرال بود.سقوط چپ چنان بود که ثابتی جانی هم با افتخار در تظاهرات در آمریکا شرکت.روزی شالگونی در مصاحبه‌ای عین این کلمات گفت: آمریکا از چین بهتر است زیرا در آمریکا آزادی وجود دارد.نمونه های زیادی از اینگونه چپهای سقوط کرده و ضد کمونیست وجود دارند که به این نتیجه رسیده اند که حماس و مردم فلسطین تروریست هستند و اسرائیل این غده سرطانی و پشتیبانانش دارند از آزادی و دموکراسی دفاع میکنند.

کهنسال
کهنسال
3 ماه قبل

در عرض ۳ماه گذشته آنقدر مقاله در مورد تاریخچه فلسطین و اسرائیل نوشته شده که بی تفاوت ترین افراد هم نمیتوانند منکر نسل کشی؛فاشیسم و نژادپرستی اسرائیل که هرانسان شریفی از آن آگاه است گردند. ولی با توجه به موارد مقاله فوق ممنون میشوم اگر عزیزی به این سوالها پاسخ گوید(بعد از رای-) 
۱)آیا میتوان گفت این دست زنده یادان صفایی فراهانی؛صفاری آشتیانی؛حمید اشرف…است که از آستین حماس بیرون آمده؟  
۲)آیا رزمندگان سچفخا و مجاهدین اولیه وبعدها(م.ل:تقی شهرام وبهرام آرام؛سپاسی آشتیانی…) را میتوان با فداییان اسلام و هیئت موتلفه اسلامی(نواب صفوی؛حاج مهدی عراقی ها؛ لاجوردیها؛عسگراولادیها؛ رفیقدوستها و….) در یک ردیف قرارداد؟
نتانیاهو بچه کش میگوید:”تا تسخیر کامل غزه” آتش بس را نخواهد پذیرفت.خمینی و خامنه ای رهبران حکومت کودک کش از سال ۵۹و۶۰…تاکنون فتح قدس را در دستورکار دارند. 
با پوزش از انقلابیون به خاک افتاده:از پویان-احمدزاده تا شهرام-سپاسی…و احترام به آرمانهایشان

صادق امیر دیوانی
صادق امیر دیوانی
3 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

جناب کهنسال
سئوال شما از اساس خطا است. در تمام مقاله و این مجموعه شش قسمتی بارها و بارها بر ارتجاعی بودن و دست ساز بودن حماس از طرف نویسنده تاکید شده است. در همین بخش حداقل سه یا چهار بار گفته شده حماس به این دلیل به وجود آمد که اسرائیل “هسته های انقلابی ” و ” اتحادیه های کارگری ” فلسطینی را نابود کرد. بارها گفته شده که حماس نیروی نیابتی قطر و ترکیه است که از طرف جمهوری اسلامی نیز تغذیه مالی می شود. به این ترتیب پرسش شما خلط حقیقت و سفسطه و شلوغ کردن بحث و حاشیه روی است.

خالد ح
خالد ح
3 ماه قبل

سلام رفیق عزیز
از اینکه بدون توجه به حاشیه سازی های افراد بیکار و خارج از شعاع چپ لیبرال کماکان و به ویژه بعد از عملیات ضد فاشیستی فدراسیون روسیه در جای درست تاریخ ایستاده اید مایه دلگرمی من و رفقای دیگر است.
خوشحالیم که بیرون از مباحث انتزاعی گروه های به اصطلاح چپ و کمونیست انتزاعی ( هفت گروه و سازمان و هسته که هفتاد نفر را نمی توانند سازمان دهند) این موضع گیری تخیلی “محکوم کردن” دو طرف و “وسط بازی” را به حال خودشان رها کرده اید و رئال پولیتیک را برگزیده اید.
اینکه از داخل ایران هنوز چپ با این صدا از منافع زحمتکشان دفاع میکند باعث دلگرمی ما است.
زنده باشید و سلامت و موفق.
خالد و جمعی از کارگران سنندج

حسن م
حسن م
3 ماه قبل

جناب ایکاروس محترم
اولن که اگر این مطلب را دقیق خوانده باشی هیچ کجا از حماس حمایت نشده. نه فقط نشده بلکه این گروه را دست ساز ترکیه و قطر و جمهوری اسلامی دانسته و فعالیت و رشد آن را به عملکرد اسرائیلی ها در انهدام هسته های انقلاب و تضعیف نیروهای چپ نسبت داده. فکر نمی کنم با دقت و بدون تصمیم قبلی برای حمله غیر مستند به نویسنده مطلب را خوانده باشی.
کل موضوع این مطلب استدلال بر سر این مسئله است که آیا حمله ۷ اکتبر عملیات جنگی بوده یا تروریستی. و البته نشان دادن اینکه تروریسم دولتی اسرائیل در کل تاریخ کم نظیر است.
و طرح این نکته که کمونیست ها با خشونت ناشی از ترور اگر اجتناب ناپذیر شود مشکلی ندارند. برای این موضوع اگر نویسنده سراغ صفایی فراهانی و تقی شهرام و بهرام ارام و حمید اشرف نرود به که ارجاع دهد؟ نواب صفوی خوب است؟
در ضمن شما چرا کاسه داغ تر اش می شوید. وقتی که کمونیست های فلسطینی مانند جبهه آزادیبخش عملیات ۷ اکتبر را تایید می کنند شما چکاره هستید که در رد آن جوش می اورید؟

ایکاروس
ایکاروس
3 ماه قبل

آیا از مواضع حکومت اسلامی در درگیری با آمریکا و حمله به کشتی های تجاری و گروگانگیری و نابودی اسرائیل حمایت میکنید اگر فرض بگیرید که یک حکومت دموکراتیک جایگزین آن باشد؟
آیا متوجه این قیاس مع الفارغ خودتان شده اید؟ نوشته شما سرشار از تناقضات و استدلالهای غیر منطقیست که مجال پرداختن به آن نیست فقط مواظب باشید به زیر پرچم “از نهر تا بحر” نروید.

ایکاروس
ایکاروس
3 ماه قبل

آقای دکتر
نمیدانم این همه طرح مسائل مختلف و ربط دادن های بی منطق این رویدادها به یکدیگر به چه معناست؟ به نظر میرسد که هدف را گم کرده ایدو فقط “مبارزه” برای “مبارزه” مهم است ورنه متاسفانه اینگونه غیر منطقی دوغ و دوشاب را به یکدیگر نمیچسباندید و جایگزین یکدیگر نمیکردید و به خورد مخاطب نمیدادید.آخر رفیق عزیز، حماس کجا و لنین و صفایی فراهانی و دزرژینسکی و روبسپیر و…کجا؟چپ ایران و بلکه جهان باید از مواضع شرم آور جریان های حزب توده و “اکثریت” در انقلاب ۵۷ و فجایع منتج از آن تبری جسته و درس گرفته باشد.یکبار دیگر به نظرات خود نگاه کنید:وقتی فعلا سازماندهی مبرزه جوانان دور از دسترس است و حماس و جهاد اسلامی پرچم “مبارزه” را دردست دارند پس همه به زیر پرچم حماس(بخوانید خمینی) هدف مبارزه خلق فلسطین همان هدف حماس نیست(همچون حکومت ارتجاعی اشان در غزه و سرکوب زنان و جوانان و هرچه بوی عدالت آزادی داشته باشد) حتی اگر جریانهای چپ فلسطینی از ایران درس نگرفته باشند.سوال خودتان را خودتان پاسخ دهید:

میترا ح
میترا ح
3 ماه قبل
پاسخ به  ایکاروس

از متن مقاله :
“لیبرالیسم و چپ لیبرال می خواهد انقلاب را تلفیقی از خشونت و ترور جا بزند و کارگران و زحمتکشان را از دست بردن به ریشه های نابرابری اقتصادی و اجتماعی از طریق خلع ید سیاسی از بورژوازی بترساند. این ماجرا در جریان انقلاب یا جنبش ضدکولونیالیستی مردم فلسطین نیز صادق است. آنان به بسترها و زمینه های اصلی شکلبندی ناگزیر عملیات جنگی ۷ اکتبر کاری ندارند. آنان به مخاطب خود نمی گویند که دلیل اول و آخر این عملیات ها ساختارهای نابرابری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در سرزمین های اشغالی است. آنان حماس را محکوم می کنند چون جریانی متکی به اسلام سیاسی است اما نمی گویند پیش از آنکه چنین سازمان عقب مانده با تفکر ارتجاعی ضد چپ – که منشا ایجاد آن نیز مشکوک است – ساخته شود سازمان های انقلابی و کمونیستی فعال در فلسطین به همین شیوه عمل می کردند.”
آیا “عقب مانده و ارتجاعی و ضد چپ” خواندن حماس دفاع از حماس است. کمی منصف باشید.
الکی این و آن را محکوم نکنید.

م. خرسندی
م. خرسندی
3 ماه قبل
پاسخ به  میترا ح

دوست عزیز حضور این نوع کامنت ها و این حضرات چند دلیل دارد:
* شاید ضعف آنها در سواد زیان فارسی ست و موضوع را نمی فهمند .
* شاید هم حکایت «چو دزدی با چراغ آید ،گُزیده تَر بَرَد کالا» بیشتر صدق می کند.
بهر صورت ، این حضرات خیال می کنند که در سرزمین اشغالی پس از ۷۵ سال و یا دیگر جوامع بشری در سراسر جهان ، مردم تحت ستم نباید جیک نزنند تا همفکران این حضرات در آنجا ها به «مبارزه» روی بیاوردند. هیچ کاری هم تو ایران خودمون نمی کنند.فقط ؛ وِر وِر وِر …
با پوزش از اخبار روز و دوستان همیشگی در اخبار روز که این حضرات بسیاری از کاربران را خسته و فرار ی کردند.

نادر سلیمانی
نادر سلیمانی
3 ماه قبل
پاسخ به  م. خرسندی

در راستای تائید کامل کامنت آقا یا خانم خرسندی میخواستم اضافه کنم عجیب است که با وضوح مرزبندی شفاف و شارپ جناب قراگوزلو با گروه ها و سازمان های برخاسته از اسلام سیاسی و نقد مکرر آنان و تصریح این موضوع که این جریان های ارتجاعی به دلیل کشتار کمونیست ها از طرف اسرائیل و حمایت جناح های مختلف و دولت های رقیب در منطقه از جمله جمهوری اسلامی و ترکیه و عربستان و با حمایت ناتو بوجود آمده اند باز هم تعدادی کامنت با اسامی ثابت اینجا مشغول درفشانی و حمایت شرمگینانه از آدمکشان و جانیان اسرائیلی هستند.
از محافل ورشکسته که به نام چپ و کمونیست خوش نشین شده اند انتظار چندانی نمیرود که عملیات ۷ اکتبر را تائید کنند و حداقل در کنار جبهه خلق برای آزادی فلسطین قرار گیرند و مانند آنان موضع بگیرند. به هر حال اگر دکتر این کومنت ها را خودش میخواند و باز هم به تحلیل های بسیار ارزنده خود ادامه میدهد باید بگویم اعصابش خیلی قوی است.

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
3 ماه قبل

من [کسانی [ که در اینجا و دیگر رسانه ها با اسامی مستعار اعم از این که [ برای حکومت ] بنویسند یا [علیه مخالفان] حکومت شلوغ بازی کنند را هیچ وقت به حساب [جریانات سیاسی] اعم از چپ و راست نمی گذارم .جریانات سیاسی دارای نام و نشان و آدرس هستند آدم می تواند اگر لازم بود در مورد مواضع آنها نقد بنویسد و با آنها تبادل نظر کند. اگرچه این فرهنگ در بین ما بسیار ضعیف ست مضافا مردم می توانند با نظرات آنها آشنا شوند و بفراخور با آنها برخورد کنند. ولی [کسانی ] که اینجا و آنجا با یک یا چند نام الکی هر چه می خواهند می نویسند. بنفع هیچکس جز آنارشی و پوپولیسم تمام نمیشود.مگر سازمان مجاهدین خلق بزرگترین تشکیلات سیاسی نبود ؟ حرفهای آنها جاذبه ای نداشت و به این روز افتادند. حالا چند نفر با تراماهای روانی بعداز شکست انقلاب دق و دلی خود را اینجا تلافی می کنند. این ها تاثیر سیاسی سازنده ندارد.حیف وقت و انرژی .

سمیرا قرابیگلو
سمیرا قرابیگلو
3 ماه قبل
پاسخ به  ایکاروس

جناب ایکاروس
یک زحمتی برای شما داشتم. محبت کنید یک جمله از این شش مطلب دکتر نقل قول مستقیم و حتا غیر مستقیم کنید که در ان مفهوم ” هدف مردم فلسطین همان هدف حماس است” امده باشد.

مهرداد ۱
مهرداد ۱
3 ماه قبل

از کسی که ده‌ها سال با پیروی از تز سوسیال امپریالیسم با مشی چریکی و فدایی مخالف بود امروز جای تعجب است که شاید از فرط استیصال و توجیه ترور ۷ اکتبر در پی مخدوش کردن چهره صفایی فراهانی داشته باشد. مقایسه فراهانی و صفاری آشتیانی با تروریست‌های حماس را به عهده خود بزرگان جنبش فدایی بگذارید که امروز از آن مشی ‌های سال ها است که فاصله گرفته‌اند. حتی اگر جورج حبش و نایف حواتمه این ترورها را انجام داده بودند امروز در انظار جهانیان از جمله چپ‌ها محکوم بودند. همان گونه که به رگبار بستن و “دخل” شاه را آوردن یک عملیات تروریستی می‌بود. میراث چپ‌های واقعی که از گذشته به جا مانده‌اند کاربرد عبارات سخیف از جمله “دخل شاه را آوردن” نیست.

سمیرا قرابیگلو
سمیرا قرابیگلو
3 ماه قبل
پاسخ به  مهرداد ۱

جناب مهرداد ۱ محترم
مگر شما از طرف جنبش فدائی نمایندگی دارید که اینگونه در میدان تاخت و تاز می کنید. معلوم است که اگر دست و تفنگ چریک های فدائی خلق ایران به شاه و نصیری و ثابتی میرسید یک گلوله تو مغز پوکشان خالی می کردند. اونا که آقا سید حسین آژان نبودند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading