زخمهای کهنتر از تنهایی را
من
هرگز
مرهمی از شفایِ ندامت ندیدهام.
مقصر
قابیل نیست،
قصه… چیزِ دیگریست؛
آب از سر گذشته است
وگرنه
ما
خود
خدیوِ دریاها بودهایم بدین بادیه.
دستهایت را
پنهان کن،
سخن… هیچ مگو،
این وهله سنگ
در دستِ هابیل عرق کرده است.
زخمهای کهنتر از تنهایی را
من
هرگز
مرهمی از شفایِ ندامت ندیدهام.
مقصر
قابیل نیست،
قصه… چیزِ دیگریست؛
آب از سر گذشته است
وگرنه
ما
خود
خدیوِ دریاها بودهایم بدین بادیه.
دستهایت را
پنهان کن،
سخن… هیچ مگو،
این وهله سنگ
در دستِ هابیل عرق کرده است.
https://akhbar-rooz.com/?p=231650 لينک کوتاه
خبر اول سايت
آخرين مطالب سايت
مطالب پربيننده روز