در تمام خبرگزاریها و تلویزیونهای شما سهیمه داریم
بخشی از اشتغال خود را مدیون ما هستید
چون ما به روشهای عجیب و احمقانه میمیریم
وقتی با روسری، چادر، دشداشه، …
با لباس کوردی، ترکی، عربی، …
با زبان، کوردی ترکی عربی فارسی،… از دنیا میرویم
وقتی سرمان با شمشیر یا داس از بدن جدا میشود
زیر بمب یا آوار گم میشویم
عتیقههای زیرخاکی کدام عصر حجریم، نمیدانیم.
اصلاً کدام دیوانهای در قرن بیست و یکم
در فصل گل و گشت میان دشت سبز
پایش روی مین میرود و قطع میشود؟
ما بازماندگان به تماشای شما میایستیم
برایتان دست میزنیم
عاشقتان میشویم
آنقدر دست میزنیم آنقدر عاشق میشویم
که از عشق منفجر شویم.
قیافههای ما را ببین، لباسها، زبان، خط و کلماتمان
که شرقی ست و به هم ریخته
انگار قرار نیست زندگی کنیم
وقت اتو کردن لباس و شانه زدن موهایمان را نداریم
باید به مرگی جدید فکر کنیم پیش از آنکه شما خسته شوید
وقتی آب ولرم قرقره میکنید گلویتان را صاف میکنید
وقتی پودر مخصوص بر گونهها میزنید و موهایتان را صاف میکنید
دست میبرید به میکروفن و یقهتان را صاف میکنید
ما باید دست بکشیم روی ناهمواری تن و سرمان
و آماده باشیم که به روشی مبتذل و حال خراب کن، صاف بمیریم.
از دشتهای ناهموار خیابانهای ناهموار زندانها و تختها و چارپایههای ناهموار
همواره خبری میرسد که تکراری ست و فوری نیست.
فرقی ندارد در سرمای کوهستان به وقت کولبری
یا در خیابان به وقت دستفروشی
یا زندان و خانههای مخفی
وقت کتک خوردن از دست مامورها
باید یاد بگیریم بلرزیم
یا «عین سگ» کتک بخوریم
آنقدر که از زیرِ خط زیر نویس به سر خط اخبار راه پیدا کنیم
و به یک خبر داغ پس از قرقرهای داغ در دهان شما تبدیل شویم
تمام تلاشمان را میکنیم تا از انفرادی از پادگان از مسجد از خیابان
از هر زیر نویسی از این دست، به سر خط اخبار راه پیدا کنیم
چرا که ما عاشق شما هستیم
حق و سهمیه داریم در اخبار هر روزهی شما
این نوع از مردن برایمان وظیفه شده است
همانطور که برای بینندگان عزیز عادت شده است
(از کتاب «دو قلب، کشالههای ران و شعرهای ممنوعه» انتشار تابستان۱۴۰۰ نشر مهری در لندن. نسخه اینترنتی رایگان این کتاب، از سایت نشر مهری قابل دانلود است. همچنین نسخه کاغذی کتاب نیز از طریق ارتباط با ناشر و مراجعه به همان سایت قابل تهیه است)