یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

پیرامون اتحاد و همگرایی بین جمهوریخواهان سکولار دمکرات با سلطنت طلبانِ شاه اللهی – دکتر سعیدرضا راد 

این مقاله، ورودی اجمالی به بحث اتحاد و همگرایی تحت بینش عمومی “همه با هم” با اتکا به تفکر “دشمنِ دشمنِ ما، دوستِ ما است” میباشد. خواستی که صرفا تحت تاثیر مبارزات درخشان دختران زنان و جوانان ایران در جنبش انقلابی زن زندگی آزادی و گرمای ناشی از آن، اینجا و آنجا و بدون در نظر گرفتن واقعیات نظری و عملی حاکم بر چنین فرایندی و عمدتا بر مبنای آرزوهای احساسی درخواست کنندگان، مطرح میگردد.
این صحیح است، که نحله های مختلف سیاسی عمدتا شعار همگرایی و هم صدایی را در مبارزه با حکومت فاسد ولایت مطلقه فقیه مطرح میکنند، ولی این بدان معنی نیست که طیفهای مختلف سیاسی، در مفهوم این همگرایی و اتحاد هم نظرند و در بحثهایی که تحت عنوان همگرایی و یا اتحاد مطرح میگردد، الزاما مفهوم نظری واحد و مشترکی را نمایندگی میکنند.
باز هم این صحیح است که برای همگرایی و اتحاد در عمل، بین نحله های مختلف سیاسی و ورود به یک مبارزه مشترک چه محدود و چه گسترده، همیشه وجود یک همخوانی نظری حداکثری الزامی نیست، ولی برای یک همگرایی و همصدایی حتی محدود ولی اصولی و پایدار، وجود توافقات نظری حداقلی، از شروط غیر قابل اغماض میباشد.
در این رابطه اتکا نمودن صرف به تئوری وجود “دشمن مشترک” گرچه برای ورود به بحثهای نظری همگرایی از شروط لازم است، ولی برای اتحاد در عمل، به هیچ عنوان کافی نیست، چرا که همیشه دشمنِ دشمنِ ما الزاما دوستِ ما نخواهد بود.
طیف گسترده نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه و سلطنت طلبانِ شاه اللهی و تمامیت خواه، تا بحال نتوانسته اند و به نظر نویسنده هیچگاه نخواهند توانست، در عمل به همگرایی و هم صدایی میدانی و پایدار نائل شوند، چرا که همانگونه که نوشته شد، برای ورود به هر نوع همگرایی و هم صدایی عملی، وجود یکسری توافقات نظری حداقلی الزامی و اجتناب ناپذیر است.
این حداقل ها حتی اگر عدم باور مشابه به سیستم جایگزین جمهوری فاسد اسلامی را در نظر نگیریم، میبایست در باورمندی و تعهد مشترک در ارزشهای شناخته شده مدنی و سیاسی مانند باور به دمکراسی، باور به آزادی های مدنی، سیاسی و اجتماعی، قبول تکثر گرایی سیاسی، … خودنمایی کند.
در سطور ذیل بطور اجمالی و ساده، بینش نظری دو طیف یاد شده را در رابطه با ارزشها و اصول یاد شده مقایسه میکنیم، تا مشخص گردد که آیا تشابهات و ظرفیتهای حداقلی، برای ورود به یک همصدایی و همگرایی پایدار مابین این دو طیف متضاد موجود میباشد؟

باور به دمکراسی

نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه عموما دمکراسی را به مفهوم سیستم حکومتی مردم محور (مردم سالاری) در برابر سیستم حکومتی فرد محور (فرد سالاری) تعریف میکنند و کم یا بیش، به نظریه پُوپر در رابطه با مفهوم عملی دمکراسی، یعنی ایجاد قوانین و ساختارهای لازم جهت ساماندهی مردم جهت انتخاب آزاد نمایندگان برگزیده خود، در تمام شئون مدیریتی جامعه و همچنین ایجاد ساختار لازم در رابطه با امکان عزل (خلع ید) نمایندگان انتخاب شده، آنهم بدون خونریزی و انقلاب باورمندند.
آنان هیچ باوری به سیستمهای وراثتی، مادام العمری، فرد محور و تک حزبی ندارند و چنین حکومتهایی را تحت هر نامی که باشند، در چهارچوب رژیم های استبدادی طبقه بندی میکنند. 
چنین مفاهیمی در ذهن مطلق بین و فرد محور سلطنت طلبانِ شاه اللهی (یا ولایت مدارانِ حزب اللهی) هیچ جایگاهی ندارد. آنان رهبران خود را افرادی فراقانونی، مادام العمری و مافوق خواست و اراده مردم ارزیابی میکنند. در باور آنان مشروعیت رهبری نه از طریق آراء دوره ای توسط مردم، بلکه از جایگاهی فراتر از اراده توده های مردم، مانند وراثت یا مبانی ایدئولوژیکی حادث میگردد.
از این روست که بینش سلطنت طلبانِ شاه اللهی (یا ولایت مدارانِ حزب اللهی) با کلیه ارزشهای شناخته شده دموکراسی و مردم سالاری مورد نظر نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه در تضادی ریشه ای و آنتاگونیستی قرار میگیرد. لذا پُر پیداست که، باور به دموکراسی نمیتواند بعنوان حلقه اتصالی، متحد کننده و مورد توافق نیروهای جمهوریخواه دمکرات و آزادیخواه و سلطنت طلبانِ شاه اللهی قرار گیرد.

باورمندی به آزادی های مدنی، سیاسی و اجتماعی

نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه باورمند به منشور بین المللی حقوق بشر میباشند، که شامل اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بوده و امروزه مجموعا به حقوق بین المللی تبدیل گردیده است.

آنان این قوانین را بعنوان قوانین بالاسری، برای نگارش قوانین کشوری در رابطه با آزادیهای مدنی، سیاسی و اجتماعی در سیستم مورد نظر خود در نظر گرفته و پایبندی به آن را از اصول اولیه و خدشه ناپذیر سیستم مورد نظر خود میدانند.
در اصل ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر میخوانیم:
۱- هر کس حق دارد در اداره امور کشور خود، خواه مستقیما و خواه با وساطت نمایندگانی، که آزادانه انتخاب شده باشند، شرکت جوید.
۲- هر کس حق دارد با تساوی شرایط به مشاغل عمومی کشور نایل آید.
۳- اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به وسیله ی انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و بطور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا به طریقه ای نظیر آن انجام گیرد، که آزادی رای را تامین نماید.
در چهارچوب چنین بینشی، در سیستمهای مردم سالار مورد قبول نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه، هیچ برتری فردی وجود ندارد و همه افراد جامعه بعنوان شهروندان جامعه مدنی محسوب میگردند، که بدون توجه به جنسیت، طبقه، وابستگی های اتنیکی، تعلقات مذهبی و سیاسی، … نسبت به هم و در برابر قانون از حقوقی کاملا یکسانی برخوردار میباشند.
در مقابل این تعاریف روشن و بین المللی از جامعه مدنی و حقوق بلامنازع شهروندی، حکومت مورد نظر و مورد تایید سلطنت طلبانِ شاه اللهی (یا ولایت مدارانِ حزب اللهی) سیستمی فرد محور و در چهارچوب ساختاری ارباب و رعیتی (ولایت/امت) تعریف و مدیریت میگردد. در چنین سیستمی همه راه ها به یک شخص ختم میشود و اراده و نظرات این فرد (شاه/ولایت) فصل الختمام بوده و برای همه نهاد های دولتی و عموم مردم، واجب الاجرا است.
در سیستم مورد سلطنت طلبانِ شاه اللهی، تمامی آزادیهای سیاسی و اجتماعی رعایای کشور صرفا در چهارچوب قوانین حاصل از تراوشات ذهن ملوکانه یا مورد قبول ایشان، تفصیر و اجرایی میگردد. به زبان ساده تر، در سیستمهای استبدادی فرد محور (چه سلطنتی، چه ولایی) هر آنچه آزادانه نباشد، آزاد است.
در چنین سیستم های بسته ای، شکوفایی و قد کشی رعایا حداکثر تا ارتفاع سقف تعریف شده توسط ارباب ممکن و محدود گردیده است و هر نظر و عملی که در مخالفت با نظرات شخص اول مملکت تعریف گردد، ممنوع و مستوجب توبیخ و مجازات میباشد.
کاملا واضح است که در رابطه با باورمندی به رعایت قوانین حاکم بر آزادی های مدنی، سیاسی و اجتماعی، تضادی ریشه ای، فاحش و غیر قابل چشم پوشی در بینش دو طیف یاد شده وجود دارد، که یکی دیگر از موانع اصلی برای هرگونه توافق، همگرایی و هم افزایی در مسیر حرکت به سمت فعالیتهای مشترک و پایدار میباشد.

قبول تکثرگرایی سیاسی

نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه همواره جامعه سیاسی کشور را رنگین کمانی ارزیابی کرده و عقاید و علایق مختلف را با قبول تفاوتهای نظری و عملی و مرزبندی های مشخص سیاسی، به رسمیت میشناسند و هویت دیگران را انکار نمیکنند.
از نظر آنان تکثرگرایی یا (پلورالیسم) در برابر اقتدار گرایی (پارتیکولاریسم) در وجه سیاسی خود به معنای پذیرش گوناگونی علایق و عقاید در جامعه بوده و یکی از مهمترین مشخصه‌های مردم‌سالاری مدرن محسوب میگردد، که با اجتناب از افراط گرایی، خود محوری و جزم اندیشی، میتواند مسیر همزیستی مسالمت آمیز بین شهروندان دارای علایق و عقاید مختلف در یک جامعه مدنی را هموارتر نماید.
دگاماتیسم حاکم بر بینش فرد محوری سلطنت طلبانِ شاه اللهی (یا ولایت مدارانِ حزب اللهی) جامعه مدنی و حقوق شهروندی را صرفا در چهارچوب رعایای (یا امتی) فرمانبردار تحمل، تایید و به رسمیت میشناسد. از دیدگاه یک شاه اللهی (یا حزب اللهی) فکر و اندیشه فقط و فقط در اختیار یک فرد، داری ژن برتر (سایه خدا)، یک خاندان و یا یک رهبر (نماینده خدا) است و دیگران در بهترین حالت چاکران (یا ذوب شدگان) درگاه او هستند، که هر چه بیشتر و بهتر در خدمت به پیشبرد منویات ملوکانه کوشا باشند، ارزشمند تر و والا مقام تر میگردند.
در تفکر این جماعت، تشکل های مدنی، سیاسی، صنفی و جنبش های روشنفکری که از نمادهای جامعه مدرن و حقوق شهروندی میباشند ، هیچ جایگاهی ندارند و اگر هم قرار باشد تشکلی یا حزبی تاسیس شود، فقط حزب یا احزاب ماله کش کدخدا (رستاخیز یا حزب الله) حق فعالیت سیاسی و اجتماعی دارند، آنهم هرگاه اراده شخص اول مملکت وجود آنرا برای ساماندهی و بسیج  رعایا (یا امت) در مسیر پیشبرد منویاتش ضروری بداند و لاغیر.
در تفکر یک بعدی و جزم اندیش سلطنت طلبانِ شاه اللهی (یا ولایت مدارانِ حزب اللهی) الباقی دگر اندیشان جامعه، بدون توجه به اندیشه ای که حمل میکنند، همگی افرادی اجنبی، خائن به وطن، بیگانه پرست، جاسوس و تروریست میباشند (رهبر ما پهلویه، هر کی نگه اجنبیه؛ حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سید علی) که قطعا مستوجب زندان و شکنجه و اعدام هستند.

این تمامیت خواهی و خود همه چیز پنداری بیمار گونه در بینش فرد محور سلطنت طلبانِ شاه اللهی (یا ولایت مدارانِ حزب اللهی)، همان واقعیت غیر قابل انکاری است که همه روزه در وجه استبداد غالب توسط سرکوب بیرحمانه و بی انقطاع تمامی دگر اندیشان، توسط حزب اللهی هایِ جیره خوار نظام ولایت مطلقه فقیه و در وجه استبداد مغلوب در شعارهای مرگ بر این و آن و فحاشی و حمله به تمامی دگر اندیشان و کنشگران مدنی و سیاسی توسط شاه اللهی هایِ متصل به باندهای سلطنت طلب در جریان است و قابل لاپوشانی و چشم پوشی نیست.
لذا اصل تکثر گرایی سیاسی که در کلیت خود مورد قبول تمامی جوامع متمدن بوده و موجب ثبات سیاسی کشورها و وجود همزیستی مسالمت آمیز بین شهروندان دارای علایق و عقاید مختلف میگردد، نمیتواند بواسطه تفاوت ریشه ای نظری بین نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه با سلطنت طلبانِ شاه اللهی، بعنوان پُلی مناسب برای اتصال این دو طیف در مسیر اتحاد و همگرایی پایدار مورد استناد قرار گیرد.

احساس مشترک

از فاکتورهایی که میتواند، حتی در نبود ریشه های نظری کافی، یک مبنایی حداقلی، برای ورودی احساسی به یک اتحاد و همگرایی را ایجاد نماید، میتوان به وجود یک حس درونی مشترک، بین بدنه نیروهای یاد شده اشاره نمود. آیا واقعا چنین احساس مشترکی بین نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه با سلطنت طلبانِ شاه اللهی تمامیت خواه وجود دارد؟
واقعیت این است که در عمل یک دافعه شدید بین نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه با سلطنت طلبانِ شاه اللهی سلطه طلب وجود دارد، که ریشه های آن به گذشته تاریخی و کینه عمیقی برمیگردد که در اثر کنش ها و واکنشهای بین دو طیف یاد شده، در سالهای دور و گذشته ایجاد گشته است.
سالهایی که یک گروه در قامت استبداد حاکم، در جزیره ثبات خود، ادعای سایه خدایی میکردند ‌و لبان هر مخالف و دگر اندیشی را توسط جنایتکارانی همچون پرویز ثابتی و احمد فراستی، … میدوختند و دیگرانی که در قامت کنشگر سیاسی و مدنی در زیر ضربات کابل دستگاه سرکوب، دندان به هم می سایدند، استخوان می ترکاند و از تیرک اعدام به جمع ستارگان آسمان آزادی ایران، عروج میکردند و گاه گاهی نیز در حد امکانات محدودشان ضربه ای نه چندان کاری به اعوان و انصار استبداد حاکم وارد می آوردند.
حاصل سرکوب سیستماتیک استبداد وابسته و مغلوب، زخمی التیام ناپذیر گشت، که در جریان و پس از انقلاب ضد سلطنتی در سال ۵۷ سَر باز کرد و به دستگیری و اعدام برخی از مسئولین و کارگزاران استبداد ساقط شده، فرا رویید تا با ریختن خون بیشتر، دامنه نفرت و تضادهای موجود بین این دو طیف را احساسی تر و نهادینه تر نماید.
امروزه شکافهای خونین باقی مانده از آن کنش ها و واکنش های گذشته، بهترین فضا برای لانه گزینی، لجن پراکنی وآتش افروزی نیروهای امنیتی/صادراتی و پس ماندگان ساواک، بعنوان نزدیکترین مشاوران وارث استبداد مغلوب گشته است، که نتیجه آنرا هر روزه در فضای مجازی و حقیقی و بخصوص در خارج از کشور شاهدیم.
از این رو به صراحت میتوان گفت که هیچ رابطه احساسی و همگرایی بین بدنه نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه با دسته جات سلطنت طلبِ شاه اللهی وجود ندارد. به همین دلیل است که نتیجه تلاشهای برخی افراد، برای ورود به اتحاد و همگرایی (همچون منشور مهسا) فقط و فقط آب در هاوان کوفتن و ایجاد امید واهی در بین توده های مردم بوده و در عمل با تشدید درگیریهای بین این دو طیف به گسترش بیشتر یاس و نا امیدی در بین توده های مردم انجامیده است.

رد پیشنهاد احساسی “همه با هم” متکی بر تفکر دشمنِ دشمنِ ما، دوستِ ما است

در رابطه با بینش احساسی و غیر منطقی دعوت از نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه به اتحاد و همگرایی با سلطنت طلبانِ شاه اللهی سطله طلب در جبهه “همه با هم” با تکیه بر تئوری “دشمنِ دشمنِ ما، دوستِ ما است“، باید گفت:

اولا) برای عبور از سیستم استبدادی و تمامیت خواه امروز، فقط و فقط با نظر به جلو و حرکت در بستر آزادیخواهی و دمکراسی طلبی، میتوان به نتیجه ای بشر دوستانه و قابل قبول پس از گذار از حکومت فاسد اسلامی، امیدوار بود، نه با نگاه به عقب و آویزان شدن به استبداد مغلوب و تمامیت خواه دیروز، که نه تنها در نظر بلکه در عمل نیز هیچ تغییر ماهوی نکرده است و هنوز هم بر طبل تفکرات فرد محوری، سلطه طلبی و تمامیت خواهی میکوبد و تا مغز استخوان به سلطه طلبان جهانی و سرویس ها اطلاعاتی/امنیتی بیگانگان و اطلاعاتی/صادراتی های استبداد حاکم وابسته میباشد و هیچ ابایی هم از آشکار نمودن این وابستگی ننگین ندارد.

ثانیا) مخالفت، تضاد و دشمنی با هر سیستم استبدادی به خودی خود ارزشی مطلق نیست، چرا که در کلیت خود میتواند با تکیه بر دو نگرش کاملا متفاوت، از دو خواستگاه متضاد تئوریزه شده باشد.

طیفی از دیدگاهی والاتر، در مسیر تکامل اجتماعی و رشد و شکوفایی واقعی کشور و مردم، با سیستم استبداد حاکم در مبارزه میباشد و طیف دیگر از دیدگاهی عقب افتاده تر از سیستم استبداد حاکم و در مسیری ارتجاعی بر خلاف سیر طبیعی تکامل اجتماعی و در جهت بازگشت به عقب و قهقرا که در واقع بر ضد منافع توده های مردم نیز میباشد.
خمینی نمونه بارز اینوع نگاه قهقرایی بود که از دیدگاهی عقب افتاده تر با استبداد حاکم بر ایران مخالفت و مبارزه مینمود. سیستم مورد نظرش (حکومت اسلامی) نیز به هیچ عنوان مترقی تر و تکاملی تر از خلفش نبود، به همین دلیل هم به راحتی تبدیل به انتخابی مناسب برای سلطه طلبان جهانی، جهت جایگزینی مطلوب برای رژیم خودکامه سابق گردید، انتخابی که قادر شد با تکیه بر تفکر عقب مانده ذاتی خود، بدون اعتنا به حداقل ارزشهای انسانی و جهانی، بنیه انقلابی موجود در کشور را برای سالیان طولانی نابود سازد، همان فاجعه ای که پس از انقلاب ضد سلطنتی و تا به امروز در جریان است.
از این روست که نمیتوان صرف دشمن بودن یک جریان، با حکومت اسلامی (وجه سلبی) را بدون در نظر گرفتن خواستگاه واقعی آن جریان (وجه ایجابی)، بعنوان شرط لازم و کافی برای اتحاد و همگرایی با آن جریان ارزشیابی کرد.

یک سوال و یک جواب

خوب حالا که به نظر نویسنده اتحاد و همگرایی بین دو طیف یاد شده، امکان پذیر نیست، چه را حل منطقی و قابل قبولی برای پیشبرد امر مبارزه با استبداد حاکم بر ایران، پیشنهاد میگردد؟

به نظر نویسنده، وظیفه اولیه و ضرورت تاریخی برای نیروهای جمهوریخواه، دمکرات و آزادیخواه ایرانی در داخل و خارج از کشور، تلاش پیگیر و صادقانه جهت همگرایی و هم صدایی حداکثری در چهارچوب توافقات حداقلی در مسیر ایجاد ثقل جمهوریخواهی سکولار و دمکرات/لائیک میباشد.
هرگونه نزدیک شدن و همکاری با سلطنت طلبانِ شاه اللهی و تمامیت خواه و رهبران وابسته آنان، نقض غرض بوده و با توجه به بافت این باندهای سیاه در تحلیل نهایی از دو حالت خارج نیست:

۱- افتادن در تورهای اطلاعاتی/صادراتی ها و میزهای فکر رژیم فاسد اسلامی
۲- ورود به حیطه جیره خواری و مزدوری برای نیروهای سلطه گر بیگانه

زن زندگی آزادی

https://akhbar-rooz.com/?p=232650 لينک کوتاه

2.8 16 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرش ادیبان
آرش ادیبان
2 ماه قبل

بادرود

به نظر شما ” جمهوری خواهان سکولار دمکرات” با توجه به وزن و پایه اجتماعیشون به تنهایی قادر به پیروزی در یک حرکت اجتماعی و یک مبارزه مشخص مثلن “آزادی زندانیان سیاسی” هستند؟
خیلی خوب می شد اگر نام و اسامی این “جمهوریخواهان سکولار دمکرات ” را ذکر می کردید تا با شناخت از گذشته وحال آنها یک مقایسه ای هم از نظر عملی با “سلطنت طلبان شاه الهی”می کردیم.

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
2 ماه قبل
پاسخ به  آرش ادیبان

در هیچ کشوری که در قرن بیستم حکومت پادشاهی در آن منقرض شد . اگر حتی بعد از سرنگونی شاه یا امپراتور دوباره نوعی دیکتاتوری حاکم شده باشد . مردم برای رسیدن به دموکراسی به تلاش خود ادامه دادند. چون دیدند که در بسیاری کشور ها مردم موفق شدند بعداز دیکتاتوری فردی شاهان و امپراتوران وضع آن جوامع را بهترکنند . فقط پادشاهی خواهان ایرانند که به واقعیت های جهان نگاه نمی کنند که مردم ایتالیا ، آلمان ، اتریش ، روسیه ، ترکیه ، یونان و…. چگونه با مشکلات اجتماعی امروز خود دست و پنجه نرم می کنند ولی از بازگشت به گذشته و حکومت پادشاهی خبری نیست.

DJ0vvcVRGnYhn8px
کهنسال
کهنسال
2 ماه قبل
پاسخ به  آرش ادیبان

«هیچی بابا، من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی … حالا ما به همه گفتیم زدیم، شومام بگین زده، آره،خوبیت ناره.
قیصر

جمال
جمال
2 ماه قبل

نزاع سازمان مجاهدین با رضا پهلوی مطلقا ربطی به آزادی و آزادی بیان ندارد. مجاهدین به دلیل آن که تمام سرمایه گذاری های سازمانشان سال هاست که روی امپریالیسم و مخصوصا درنده ترین جناح های امپریالیسم آمریکاست و تنها امیدشان مورد استفاده قرار گرفتن در پروژه های رژیم چنج است، بسیار از رضا پهلوی می ترسند.

گیر دادن «مقالات» تولید شده در بخش تبلیغات سازمان به رضا پهلوی فقط به همین دلیل است. چند بار هم شانس خود را از طریق همین نام مستعار در مورد متهم کردن خانم فرح دیبا به سرکردگی اوباش سلطنت مطلقه طلب آزمودند، اما به دلیل ابتذال بیش از حد چنین اتهامی به چنان انسانی ترجیح دادند که با این کار باعث آبروریزی بیشتر خودشان و لو دادن نام مستعار مورد استفاده نشوند.

در این زمینه، تفاوت رضا پهلوی با مسعود رجوی در این است که رضا پهلوی بار ها از رفتار های سلطنت مطلقه طلبان اعلام برائت کرده است اما مسعود رجوی شخصا دستور حمله به مخالفان را می دهد و آن را تئوریزه می کند و سایت هایش پر از این حمله هاست.

خواننده
خواننده
2 ماه قبل

سلطنت باختگان سترون و منزوی به جز فضای مجازی و اتاقهای به غایت مسموم و منحرف “کلاب هاوس” جای دیگری ندارند. شایان توجه است که چگونه سلطنت باختگان با در دست داشتن عظیم ترین رسانه ها و پلاتفورمهای تبلیغاتی “منو تو”, “ایران اینترناشال” (بلا نسبت شما) کماکان هیچ غلطی نتوانستند بکنند, و هیچکدام از پروژه های سلطنت باختگان کوچکترین موفقیتی نداشته است و تمامی آنان با شکست مواجه گردیده است. و دوباره این سلطنت باختگان عقیم, سترون و منزوی هستند که ۴۴ سال در انتظار حمله آمریکا سماق مکیده اند. ۴۴ سال دیگر هم سماق بمیکند تازه می فهمند دنیا دست کیه!

خدا شفا بده!    

F Sharifi
F Sharifi
2 ماه قبل

کاملا با نویسنده مقاله موافقم .

از دیدگاه من هیچگونه اتحاد و همکاری با راست افراطی سلطنت طلب و فاشیسم ، چه در نوع کراواتی ، مذهبی و یا نوع نوستالوژیک و چراغ خاموش ان ، ممکن نیست .

زیرا در این صورت از همان ابتدا ، شکست مجدد طبقاتی زحمتکشان ،اقلیت های قومی و …….در نهایت شکست دموکراتیک و سیاسی تمام تلاش های صد ساله مردم ایران خواهد بود !

همچنان که در کشور های اروپایی و در فرانسه چپ و راست های افراطی در تمام مواضع سیاسی، اجتماعی وحتا اکولوڑیک دارای مواضع و برنامه های متضاد هستند.
به صورت منطقی در دو جبهه متضاد و حتا متخاصم قرار دارند .

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
2 ماه قبل

این انقلاب با خواست برچیدن بساط مردسالاری وبرابری زن ومرددرهمه سطوح ولغو تمام امتیازات مردسالارانه ازجمله حکومتهای وراثتی است ومبنا ازادی بدون قید و شرط حق انتخاب است لذاپافشاری حتی برخی زنان به خواست سلطنت طلبی نشان از حماقت و عدم درک انقلاب زن زندگی آزادی است این انقلاب اعلام کرده آزادی های ی قید و شرط لغو اعدام دادگستری مدرن با هیات منصفه آزادی داشتن یا نداشتن عقیده آزادی بدون قید و شرط تشکیلات اعم از شورا سندیکا اتحادیه حزب سازمان وبرسمیت شناخته شدن گروههای اجتماعی مستقل که حق داشته باشند که درمقام قانونگذار و مجری گروه های خود باشند حالا طرف می گوید من می خواهم شاه شوم با امتیازات ویژه ی وراثتی یا غیرانتخابی یا .. در حالی که دموکراسی برای اشغال یک شغل باید برای همه مردم دارای شرایط برابر باشد نه اینکه فقط به قواره ی یک نفر بدوزند جامعه خواهان لغو اعدام است چرا موضع گیری نمی کنند ؟ در مورد تمامیت ارضی صاحب نظر هستند اما برای حقوق بشر به کنوانسیونهای بین المللی حواله می دهند تا موهوم

هاشم پروانه
هاشم پروانه
2 ماه قبل

با توجه باقبال گرو کثیری از هموطنان به حکومتی پادشاهی حالا بدرست یا غلط. باور شما کاملا ضد دمکراسی و یاد اوره کلام خمینی است که گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشترنه یک کلمه کمتر. حد اقل او مثل شما ادعای دمکراسی و ازادی نداشت

فریبرز خاجیان
فریبرز خاجیان
2 ماه قبل
پاسخ به  هاشم پروانه

در اروپاو دیگر کشورهای جهان نیروهای نئو فاشیست ، نئو نازیست ، پوپولیست ، راست افراطی ، بیگانه ستیز ، نژاد پرست در خیابان ها رژه میروند و به خرابکاری مشغولند حتی نماینده پارلمان می شوند و دولت تشکیل می دهند . در برابر آین ها میلیونها نفر نگران و معترضند .بالاخره در این کشور ها این امکان وجود دارد که نیروهای مختلف با اهداف مختلف خود را به مردم نشان دهند و مثل دانالد ترامپ در ۲۰۲۰ به کنگره حمله کنند. ولی در ایران زمان شاه و امروز این امکان وجود نداشته که مردم ببینند دیگر نیروهی اجتماعی کدامند تا انقلاب ۵۷ صورت گرفت. حالا نیز طرفداران هردو حکومت تمامیت خواه طلبکارند. شما اشتباه می کنید. ما به عقب بر نمی گردیم. این دموکراسی نیست عین ارتجاع ست.

مهرداد ۱
مهرداد ۱
2 ماه قبل

با طرح عبارت سلطنت طلبان شاه اللهی به نظر می‌رسد آقای راد به وجود جناح دیگری از سلطنت طلبان اعتقاد دارد که شاه اللهی نیستند. بنابراین مشخص نیست چرا ایشان باید مسئله اتحاد را فقط با آن جناح مطرح کند که همانطور که به درستی نتیجه گرفتند ممکن نیست. این جناح از سلطنت طلبان به شکلی بیمارگونه تشنه انتقام و خونریزی هستند و تضاد عمده‌ شان نه با رژیم بلکه اشاعه ستیز و نفرت از نرگس محمدی نسرین ستوده و مسیح علی‌نژادها است که بسیار شبیه احساس چپ‌های مقاومت و هلالی در مورد سه زن ایرانی فوق است. این جناح سلطنتی‌ها همان گونه از سرکوب مخالفین داخل ایران از جمله کردها توسط حکومت اسلامی پایکوبی می‌کند که بعضی از چپ‌های بعد از انقلاب از سرکوب و اعدام رهبران رژیم سابق. اگر رضا پهلوی دوامی در آینده داشته باشد ممکن است بیشتر شاهد برآمد سلطنت طلبان میانه‌رو باشید نه فاشیست‌های ترامپ پرست. هرگونه اتحاد خارج از کشور نتیجه طبیعی برآمد شرایط عینی داخل کشور خواهد بود.

پرویز صدری
پرویز صدری
2 ماه قبل
پاسخ به  مهرداد ۱

از متن زیر [۲۱] بار بنویس اگر متوجه نشدی .حتما بپرس تا برات توضیح دهم:
در اصل ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر میخوانیم: ۱- هر کس حق دارد در اداره امور کشور خود، خواه مستقیما و خواه با وساطت نمایندگانی، که آزادانه انتخاب شده باشند، شرکت جوید.۲- هر کس حق دارد با تساوی شرایط به مشاغل عمومی کشور نایل آید.۳- اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به وسیله ی انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و بطور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا به طریقه ای نظیر آن انجام گیرد، که آزادی رای را تامین نماید

آرش ادیبان
آرش ادیبان
2 ماه قبل
پاسخ به  پرویز صدری

با درود خدمت آقای صدری

ماده ۱ – اعلامیه جهانی حقوق بشر
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.

پرویز صدری
پرویز صدری
2 ماه قبل
پاسخ به  آرش ادیبان

به همین دلیل پرونده ی متهمان جنایت بشری و نقض حقوق بشر در ایران مشمول مرور زمان نمی شود. باید در دادگاه های عادلانه مثل آنچه در استکهلم برای حمید نوری( عباسی) دیدیم.. برای تمام متهمان دو حکومت تمامیت خواه پادشاهی و ولایت فقیه رسیدگی شود. تا بعداز برائت از مواهب حقوق مساوی در ماده ۲۱ مانند همه شهروندان برخوردار شوند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x