یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

کیفرخواست دستمزد؛ ۱. سبد مشبک معیشت – محمد قراگوزلو

درآمد: کدام جنبش؟

برای وارد شدن به اصل موضوع و نقد شعار و مطالبات خرده بورژوایی و بورژوایی مرتبط با دستمزد ابتدا لازم می دانم که ضمن اشارتی مجمل به جنبش های خرده بورژوایی غیر مرتبط با مطالبات اصلی و اساسی طبقه ی کارگر (دستمزد و تشکل) روی تبیین مارکسی موضوع خم شوم. در ادامه خواهم کوشید چند خرده گرایش را که هم در محافلِ “چپ متحزب” و هم در میان پیشتازان جنبش کارگری – اعم از معلمان و بازنشسته گان- حاکم و مسلط است نقد و ارزیابی کنم. در ادامه ی این مباحث و ضمن مرور سیاست های دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی و به ویژه دو دولت نئولیبرالِ “شیخ خندان” مشهور به حسن روحانی و “سید محرومان” شناخته شده به ابراهیم رئیسی از این نکته سخن خواهم گفت که چرا کلیه ی جنبش ها و خیزش های اعتراضی – از خیزش بورژوایی سبز تا جنبش همه با همی و خرده بورژواییِ “زن زندگی آزادی” – کمترین تاثیری بر رفاه عمومی و بهبود سطح زندگی طبقه ی کارگر نداشته است. به ویژه آنکه پس از خیزش اخیر اگرچه توافق نانوشته یی میان بورژوازی حاکم و “دولت انقلابی” از یک سو و خرده بورژوازیِ چاق و چله ی محترم از سوی دیگر در خفا صورت گرفت اما در اوج امتیازگیری طبقه متوسطی هایِ گرامی در زمینه ی ارتقای “سبک زندگیِ” مدرن دولت بورژوازی با تحکیم مواضع خود و تدوین برنامه ی عمیقاً ضدکارگری “توسعه هفتم” در میدان “گام دوم انقلاب” تعرض سازمان یافته یی را به زنده گی کارگران آغاز کرد. ابعاد این یورش سازمان یافته و حیرت انگیز – که دست امثال تاچر و ریگان و دنگ شیائوپینگ را از پشت بسته است – در غوغای “زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم” و “گیسو بنما اگرچه کفرآمیز است” دیده نشد. غوغایی که سوگمندانه به بهای بسیار سنگین کشته شدن صدها انسان نازنین و تاریکی هزاران چشم روشنِ زیبا و بیش از آن تن و جان هایِ شیفته و خونین ساچمه خورده تمام شد، برای خیلی ها نان و نام و نوبل داشت اما برای کارگران حامل دستمزدهای فریز شده بود. دستمزدهای فریز شده به اضافه تصویب برنامه ی ضد انسانی “توسعه هفتم” و تحمیل یک شکست دیگر به کارگران و زحمتکشان. البته در حاشیه ی این خیزش تعاریف جدیدی از “انقلاب” به دست آمد و “رهبران خودخوانده یی” ظهور کردند که بعضی از آنان صرفاً به سبب کشته شدن اعضای خانواده ی خود در فاجعه ی شلیک به هواپیمای اوکراینی از “جامعه جهانی” مصرانه درخواست “پرواز ممنوع” بر فراز خاک ایران (شما بخوانید عراقیزه کردن پیشاصدام حسین) داشتند و در سخنرانی تظاهرات برلین (شنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲/ مصادف با ۳۰ مهر) با زلنسکی و ناتو عهد مودت بستند. از برلین به کاخ الیزه ی پاریس تشریف بردند تا دست مکرون را ببوسند و از آنجا رهسپار کنفرانس امنیتی هالیفاکس شدند و سرانجام با “شاهزاده” و فلان ناسیونالیست پادوی وزارت خارجه ی امریکا و خبرنگارِ دمِ دستی و بازیگر درجه چندم “منشور” نوشتند و اعلام “همبستگی، پلی به سوی آزادی” کردند و عهدی بستند که به موجب آن قرار بود ما بدبخت بیچاره های داخل را نجات دهد. در نشست دانشگاه جرج تاون علاوه بر “شخصیت های شاخص و شخیص” اپوزیسیون دست راستی “رهبر” جدیدی را به ما معرفی کردند که شب ها خواب مام جلال و فواد معصوم شدن می بیند. او بیش از سه دهه است که به این نتیجه رسیده وقتی که می شود با فانتوم های ناتو رژیم عراق را نابود کرد و مدنیت آن کشور را شخم زد مبارزه ی طبقاتی دیگر چه مرضی است که دامنگیر کمونیست ها شده. انگار از بوکان و تورجان تا جرج تاون یک وجب راه است.

نکته ی تاسف آمیز اینکه طی نزدیک به شش ماه و نیم نسل کشیِ رژیم زامبی ها در سرزمین های اشغالی فلسطین هنوز هیچ تجمع ده بیست نفره نیز از ذوب شده گان در خیزش (“انقلاب”؟) “زن زندگی آزادی” علیه صهیونیست ها دیده نشده است. در خارج از کشور تنها اعضای “اپوزیسیونی” که پرچم زامبی ها به دست در تظاهرات پشتیبانی از فلسطین شرکت پارازیت گونه و البته تخریبی می کنند همان طرح ژنریک و مشابه حزب لیکود به سرکرده گی شاهزاده هستند. حتا اپوزیسیون های دست راستی ونزوئلا و بلاروس هم با این وقاحت از آدمکشان حرفه یی حمایت نمی کنند. از سوی دیگر و با کمال تاسف فرهنگِ دوگانه ی طبقه ی حاکم اوضاع سیاسی کشور را به چنان ابتذالی کشیده که در بخشی از تجمعات اعتراضی بازنشسته گان زحمتکش شعار “فلسطینو رها کن، فکری به حال ما کن” به گوش می رسد. به یاد داشته باشیم جنبش کارگری ایران و به ویژه نفتگران قهرمان با پرچم “مردم چرا نشستین، ایران شده فلسطین” به چهره ی پلشت بورژوازی شاه دربار پنجه کشیدند. در ماجرای سرعت جامعه ی ایران به سوی اضمحلال و زوال نباید از نقش اصلی و به شدت تخریبی دولت های “شیخ خندان” و “سید محرومان” و البته پیشینیان غافل ماند. دولت “شیخ خندان” وجود خود را با هیستری روس ستیزی و ضدیت با چین تعریف می کرد. دولت “سید محرومان” نیز پُز عضویت در بریکس می دهد اما با یک تلفن مکرون به وجد می آید و وزیر خارجه اش به جوزف بورل که می رسد از فرط شادی در پوست خود نمی گنجد. این دولت به نام عدالت و مبارزه با شکاف طبقاتی، با واگذاری های شرم آور و دستمزدهای شرم آورتر شکوه مبارزه ی طبقاتی را به ابتذال کشیده است.

در افزوده: در عصر امپریالیسم و سرمایه داری متعفن و گندیده ضرورت حیاتیِ رهبری و هژمونی طبقه ی کارگر بر کلیه ی جنبش های ترقی خواه و حتا مبارزه برای تحقق مطالبات بورژوا دموکراتیک یک فرض اثبات شده و مسلم و قطعی است. در همین راستا نیز پیگیری مطالبات زنان ایران – از پوشش اختیاری تا احقاق سایر حقوق مدنی – بر دوش پرولتاریا است. این نکته از سوی بعضی به “کارگر پناهی” و “کارگر کارگری” و حتا اکونومیسم تعبیر شده. بسیاری نیز به آن پوزخند زده اند. اگر طبقه ی کارگر به عنوان آخرین سوژه ی انقلابی تاریخ از این رسالت تاریخی برخوردار است که با دفن نظام اجتماعی تولید بورژوایی خود و دیگر اقشار تحت ستم را از قید ستم و استثمار سرمایه رها کند – که به لحاظ تاریخی جز این نیست- تمام این پوزخندها باد هوا است. و در نهایت اینکه جنبش افزایش دستمزد و حق ایجاد تشکل مستقل به لحاظ موتور محرکه ی طبقاتی با جنبش های حقوق بشری و “دمکراسی خواهی” ماهیتاً متفاوت است. این تفاوت الزاماً به معنای تخالف نیست. به خاک افتادن جمعی از کارگران و مردم زحمتکش در جنبش اخیر هنوز چیز زیادی به ما نمی گوید.

 ادامه دهیم….

یادآوری این نکته شاید غیرضروری و نوشتن از روی دست خود باشد که نگارنده پیش از این علاوه بر تالیف یک کتاب (کیفرخواست دستمزد/ سلسله مباحثی درباره ی جنبش افزایش دستمزد/ انتشارات ساتراپ) ۱۶ مقاله ی کوتاه و بلند و پنج مصاحبه ی رادیویی و تلویزیونی نیز در زمینه ی مباحث مختلفِ مرتبط با دستمزد عرضه کرده است. با وجودی که بخش قابل توجهی از نکات مورد نظر در این سلسله آثار آمده است اما ضرورت اقتضا می کند که در مواجهه با تجدید آرایش بورژوازی حاکم، سوسیالیست های جنبش کارگری نیز ضمن مرور رویکردها و مباحث گذشته و حال روش ها و راهبردهای مبارزه برای افزایش دستمزد را به طور مشخص تری معین و مدون کنند.

باری تبیین مساله ی دستمزد و تدقیق میزان حداقل آن از منظر سوسیالیست ها بدون تاکید و تامل در نظریه ی ارزش مارکس موضوع و دغدغه ی جنبش های خرده بورژوایی و بورژوایی است. به این اعتبار می توان گفت دستمزد معادل ارزش نیروی کاری (کار اجتماعاً لازم نهفته در بطن کالا) است که باید به پشتوانه ی تبدیل آن به کالا بتواند خود را بازتولید کمی و کیفی کند. به این ترتیب دستمزد در چهارچوب مارکسی آن هیچ ربطی به توزیع عادلانه و منصفانه ی ثروت و درآمد ندارد.

معیشت یا مزد بخور و نمیر

ابتدا باید به دو نکته اشاره و تاکید کنم. نخست اینکه بنا به اخبار موثقی که از مذاکرات اسفند ماه ۱۴۰۲ “شورای سه جانبه ی عالی کار” به ما رسیده است و به اعتبار منابع و اخبار رسانه های رسمی داخل مخالف اصلی افزایش متعارف حداقل دستمزدها (۶۰ درصد پایه ی مزد و دریافتیِ ۲۲ میلیون تومانی) همانا دولت سید محرومان بوده است. در نتیجه تمام بازوگرفتن های این دولت در راستای دفاع از منافع محرومان توخالی و پوچ است. نکته ی دیگر اینکه مخاطب من در اینجا صرفاً کارگران و به ویژه عزیزان بازنشسته یی است که طی مدت های مدید با از خود گذشته گی کم نظیر سهمی فراتر از توان خود در جنبش افزایش دستمزد ایفا کرده اند. پرتوان باد اتحاد بازنشسته گان. افزایش سن بازنشسته گی در برنامه ی هفتم توسعه زیست مادی و روانی این طیف وسیع از طبقه ی کارگر را به شدت مورد تهدید قرار داده است. به همین منوال و به تبع این نکته مخاطب من مطلقاً نیروها و سازمان ها و افراد چپ و کمونیستی نیستند که بدون مطالعه ی کافی در مورد مبانی اقتصاد سیاسیِ “معیشت” – حالا “منزلت” بماند – شعار بورژواییِ “معیشت منزلت حق مسلم ماست” را طوطی وار تکرار کردند و می کنند. بسیار خوب. چرا سوسیالیست ها و پیشتازان جنبش کارگری نباید زیر پرچم شعار پیش گفته و به ویژه “معیشت” متحد شوند و از آن دفاع کنند؟ معیشت یعنی چه؟ و چرا قابل دفاع نیست؟ آیا رد شعار معیشت به مفهوم “زیاده خواهی” است؟ آیا طرح میزان حداقل دستمزد مکفا (سال جاری ۴۶ میلیون تومان) از سوی پیشتازان ج ک رویاپردازی است؟ واضح است که من اینجا از حداقل دستمزد سخن می گویم و فعلاً نگاهم معطوف به “درآمد” نیست. در ادامه استدلال خواهم کرد که به دلیل انباشت تورم و عقب ماندن ۴۵ ساله ی حداقل دستمزد از نرخ تورم نه فقط مطالبه ی افزایش دستمزد منطبق بر نرخ تورم قادر به پاسخگویی به نیازهای ابتدایی زنده گی و رفاه کارگران نیست بلکه اساساً افزایش دستمزد هیچ ربطی به افزایش تورم ندارد. تبعاً من در ارائه ی این مباحث به دنبال آمارهای “کسل کننده ی” هزینه ی تولید و تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه و حداکثر درآمد و مشابه نخواهم رفت.  

موضوع معاش و معیشت در ارتباط با “میزان حداقل مزد کارگران کشور” بر پایه ی بند دوم از “ماده ۴۱ قانون کار” جمهوری اسلامی مدون شده است. بر مبنای این بند:

“حداقل مزد بدون آن که مشخصات جسمی و روحی کارگران و ویژگی های کار محول شده را مورد توجه قرار دهد باید به اندازه ای باشد تا زندگی یک خانواده، که تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمی اعلام می شود را تامین نماید.”

 خبرگزاری ایسنا (۹ اسفند ۱۴۰۲) به نقل از “یک کارشناس حوزه کار” (ناصر چمنی) می نویسد: «دستمزد سال ۱۴۰۳ باید منطبق با ماده ۴۱ قانون کار و بند ۱ و ۲ آن که به محاسبه ی نرخ تورم و هزینه سبد معیشت تاکید دارد، تعیین شود.»

به این ترتیب روشن است که “نماینده گان” زرد شوراهای اسلامی کار از “هزینه ی سبد معیشت” به عنوان مابه ازای مستقیم بند دوم ماده ی ۴۱ قانون کار در جریان افزایش دستمزد دفاع می کنند. بسیار خوب. حالا اجازه دهید کمی جلوتر برویم و ببینیم داستان این “سبد معیشت” از کجا آمده است که کمونیست های دو آتشه ما نیز همزبان با “نماینده گان” خود خوانده ی کارگری سنگ آن را به سینه می زنند.

برای اینکه کمی جلوتر برویم ناگزیریم کمی زیاد عقب تر برویم تا جا به جا شویم!!

این فقط یک داستان نیست!

در دوران پیشاسرمایه ‌داری دسپوتیک که مساله ی دستمزد به شکل روابط اجتماعی متکی به کار کالایی در مناسبات اقتصادی حاکم نبود، با ماجرایی مواجه می‌ شویم که به نوعی موید استثمار توام با کار برده ‌گی است. جالب این که از چنین برهه ‌یی به عنوان “دوران اصلاحات غازانی” یاد شده است. به طور کلی با شناخت دقیقی که آکادمیسین های روس و به ویژه پطروشفسکی از “کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عصر مغول” (دو جلدی ترجمه کریم کشاورز) به دست داده اند و دریچه‌هایی که از این مدخل به جامعه ی طبقاتی نیمگاه تاریخ ایران گشوده اند می‌ توانیم رعیت را طبقه ‌ی مولد و فرودست و به یک مفهوم طبقه ‌ی تحت ستم زندان سه گانه‌ ی اصحاب قدرت به شمار آوریم. سه ضلع قدرت طبقه‌ ی حاکم  عبارتند از:

       فئودالیسم شرقی (ده‌گانان)، قدرت نظامی ایلخانی و ایلغاری.

 در حدود سال ۶۷۰ ه.ق رشیدالدین فضل‌الله همدانی – که خود از نخبه ‌گان عضو طبقه ی استثمارگر و وابسته به دربار و قدرت حاکم بود- وصف حال طبقه‌ ی مولد (رعایا) را که بر اثر حمله‌ ی مغول به خاک سیاه نشسته بودند، چنین به ثبت رساند:

      « در ولایت یزد یکی از ملاک به دیهی رفت تا باشد که از ارتفاع ملکی که داشت چیزی تواند ستد. هر چند سعی نمود در سه شبانه روز هیچ آفریده از کدخدایان را به دست آورد نتوانست و هفده محصل صاحب برات و حوالت در میان دیه نشسته بودند و دشت‌بانی؛ و دو رعیت را از صحرا گرفته بودند و به دیه آورده و به ریسمان در آویخته، می‌ زدند، تا دیگران را به دست آورند.»(رشیدی ۱۳۳۸:۱۰۳۰)

      جالب است. دو نفر نیروی مولد در مقابل هفده نفر صاحب مکنت و مصرف کننده! و این یعنی رعایا زیر فشار جنگ و قتل‌ عام و گرسنه‌ گی و استثمار تار و مار شده بودند. بدیهی است چنان وضعی نمی ‌توانست به سود طبقه‌ ی حاکم ادامه یابد. اصلاحات غازانی به منظور “بهبود بازار کسب و کار” در همین دوره آغاز شد. بر پایه‌ ی همین مصالح اجتماعی و پیش‌گیری از فروپاشی اجتماعی و بازگشت رونق تولید کشاورزی و دامپروری است که غازان خان به سپاه خود دستور می‌ دهد:

       « تا امروز جانب رعیت مرعی نمی ‌داشتیم. اگر مصلحت باشد بیائید تا همه را غارت کنیم و هیچ چیز را از امتعه و غیره بدیشان نگذاریم، اما به شرط آن‌که دیگر علوفه و مرسوم نطلبید و اگر بعد از این یکی از این نوع التماس را از من کند، او را در حال به سیاست رسانم. ترتیب و جمعیت و جمیع مصالح ما و شما و آبادانی از سعی و کار رعایا باشد و از زراعت و کار و تجارت. و چون ایشان را غارت کنیم، آن زمان این چنین توقعات از که توان کرد؟ و شما اندیشه کنید که اگر گاو و تخم از رعایا بستانیم و غلات ایشان را بخورانیم؛ ایشان را به ضرورت ترک زراعت باید کرد. و بعد از آنکه ترک زراعت کنند و محصول نباشد، شما چه خواهید کرد۱؟»

      توضیح مساله ساده است. ضرورت استمرار استثمار به غازان خان فهمانده بود که نباید با گرسنه‌ گی دادن و قتل‌عام رعایا، تولید را تعطیل کرد. دستمزد “بخور و نمیر” نیز از همین منطق مادی و فیزیکی پیروی می ‌کند! “ترک زراعت” که در “تدبیر سیاسی اقتصادی” غازان خان آمده است در حال حاضر خود را در قالب مهاجرت کارگران ایرانی به عراق برای دریافت دستمزد خیلی بیشتر نشان می دهد. به هر حال مباحثی که امروزه تحت عناوینِ “معیشت منزلت حق مسلم ماست”، “هزینه ی معاش” و “دستمزد منطبق بر خط معاش” یا بالاتر از “خط فقر نسبی” در جنبش‌های کارگری رایج شده، برخاسته از همین مناسبات است. مهم نیست که نظریه ‌پردازان بورژوازی تا کجا با تاریخ آشنا هستند و از آن درس گرفته‌اند، مهم این است که بورژوازی منطبق با منطق منافع طبقاتی خود از چنان انعطافی برخوردار است که می‌تواند مساله‌ ی دستمزد را با توجه به شرایط خاص تولید (بحران، بهبود، رونق، رکود) حل و فصل کند.

در واقع دفاع رسانه های اصلاح طلب از شرق و دنیای اقتصاد تا اعتماد و آرمان ملی از افزایش دستمزد منطبق بر سبد معیشت ۲۲ میلیون تومانی را در همین چهارچوب باید تبیین کرد. آنان “منصفانه” و “مصلحانه” و “برادرانه” به بورژوازی حاکم و دولت آن توصیه می کنند برای “رونق و جهش تولید” و مضاف بر آن برای زنده ماندن خودتان هم که شده حداقل دستمزد را ۶۰ درصد افزایش دهید. چنین موضعی هیچ ربطی به دفاع از منافع طبقه ی کارگر ندارد و صرفاً ثبات بورژوازی را پی می گیرد.

در ادامه ی این بحث، موضوع معیشت را در دو دستگاه بورژوایی – آدام اسمیتی از یک سو و مارکسی از سوی دیگر ارزیابی خواهم کرد و ریشه های معاصر آن را از لابه­ لای متون مکتوب و مکتوم بیرون خواهم کشید.

بعد از تحریر: تحقیقاً شک ندارم نقد خیزش “زن زندگی آزادی” و البته به هم زدن بساط شعار انحرافی “معیشت منزلت” به مزاج و مذاق چپ دموکرات و لیبرال خوش نخواهد افتاد. درست مانند دفاع از نبرد تدافعی ارتش فدراسیون روسیه علیه نئونازیسم و ناتو در اوکراین. درست مانند حمایت بی قید و شرط از عملیات جانانه ی پنج سازمان فلسطینی در ۷ اکتبر ضمن مرزبندی نظری و ساختاری با حماس و جهاد اسلامی. از اظهار نظرهای نامربوط افراد بی هویت که بگذریم، نامه ها و تماس های رفیقانه با وجود انتقادهای راه و بی راه برایم سخت مشفقانه و دلگرم کننده بود. به هر حال در این مورد نیز من تابع نظر همان پیرمرد و استاد خودمان هستم که در ابتدای مجلد اول کاپیتال به نقل از دانته گفت:

“Go on your own way, and let the people talk.” Marx altered Dante’s words to make them fit in here

 جنبشی که من و رفقایم خود را متعلق به آن می دانیم – چنانکه در روز بزرگداشت فرمانده صفایی فراهانی هم به تاکید گفتم – جنبش سوسیالیستی کارگران است که به طور مشخص در زمین افزایش دستمزد و حق ایجاد تشکل مبارزه می کند. تا انجا که به این قلم مربوط می شود ما در این راه یک سانت عقب نخواهیم نشست. جمع آوری صد هزار یا یک میلیون امضا و لایک برای دفاع از درختان پارک قیطریه مانند همان کمپین متوفای “یک میلیون امضا” لابد جنبشی است که صاحبان خود را دارد. [ اکثریت آنان که در قیطریه و اندرزگو و الاهیه و زعفرانیه می نشینند از طریق رشوه و تراشیدن درختان جنگل های شمال ایران ویلاهای آنچنانی ساخته اند!! پورشه سواران و زیرمیزگیرانِ ساعتی ۲۰۰ میلیون تومان ساکن مناطق پیش گفته و بهره مند از استخر و آبشار و چشمه در حیاط های خود برای دفاع از طبیعت زیادی لوس تشریف دارند.] همین قدر بگویم که  اکوسوسیالیسم – از انگلس تا کنون – با انداختن هر درختی شدیداً مخالف است. لیبرال ها و دمکراسی خواهان در این راه خیلی تازه کار هستند. مضاف به اینکه بلشویک ها ۱۰۷ سال پیش از این خیزش های خرده بورژوایی پرچم دفاع از حقوق زنان را برافراشتند و نشان دادند که دفاع از حقوق دموکراتیک نیز در شمار وظایف پرولتاریا است. در مورد حمله به استالین در آخرین کتابم (هیملر به جای هیتلر) به نکاتی خم شده ام. درست مانند ماجراهای مربوط به خمرها که در کتاب اخیرم (تروریسم ارتش نئولیبرالیسم/ انتشارات روزآمد) به اعتبار مباحث نوام چامسکی و پاسخ او به یاوه های اسلاوی ژیژک مورد توجه واقع شده. اگر کتاب مبسوط “هیملر….” بدون ممیزی از وزارت ارشاد مجوز گرفت و منتشر شد، در حاشیه ی آن به مساله ی “استالینیسم” نیز خواهم پرداخت. فعلاً بماند!

ادامه دارد…..

۱۸ فروردین ۱۴۰۳/ ۶ آپریل


۱ – ارشادالزراعه، نسخه‌ی خطی بانو ا.م پشچروا/ این متن با تفسیر کامل در کتاب دو جلدی “تاریخ عصر مغول پطروشفسکی آمده است.

https://akhbar-rooz.com/?p=237729 لينک کوتاه

4.5 26 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

24 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرداد ۱
مهرداد ۱
25 روز قبل

نویسنده همیشه با یک تیتر شروع می‌کند از جمله سبد معیشتی در بالا اما طبق معمول به پراکنده گویی‌های ملی و بین‌المللی می‌انجامد از این جهت بسیار مشکل است از ایشان چیزی یاد گرفت. اما باید در مورد این نکته بسیار مثبت که این گونه مقالات و مباحث در پایین که باعث تجزا و تجلی چپ محور مقاومتی است اذعان داشت. در نتیجه رنگ باختن این به اصطلاح چپ در مقابل چپ مدرن ایرانی که سال‌هاست از جزمگرایی و غرب ستیزی دست برداشته است کاملاً مشخص است. شکوه و شکایت از اینکه ایرانیان تحت ستم ولایت فقیه با صهیونیسم و امپریالیسم کاری ندارند ز این جمله‌اند.  تا زمانی که مذلت و تباهی زندگی ایرانیان تحت این رژیم را فقط به ستیز کار و سرمایه تنزل می‌دهید در اقلیت خواهید ماند.

رامین حمیدی
رامین حمیدی
25 روز قبل

مراسمِ پُرشکوه خاک‌سپاری رفیق پرویز بابایی از مبارزان پیش‌کسوت جنبشِ چپِ ایران، کوشنده راهِ سوسیالیسم و حامی زحمت‌کشان، روز دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ در آرامستانِ بهشت سکینه کرج برگزار شد.
در این مراسم که با حضور پُرشور خانواده و بستگان و اعضای کانون نویسندگان ایران و همر‌رزمان رفیق برگزار شد، اکبر معصوم‌بیگی به ایراد سخنرانی پرداخت‌. رضا خندان (مهابادی) ضمن ایراد بیاناتی بیانیه کانون را برای حاضرین قرائت کرد. محمد قراگوزلو نیز از سخنرانان این گردهمایی بود.
در این مراسم فرزندان و بستگان پرویز بابایی نیز چند ترانه ماندگار را هم‌خوانی کردند. این مراسم بدون مزاحمت نیروهای امنیتی در فضایی گرم و رفیقانه برگزار شد و با بیان خاطره یا خواندن شعر از طرف دوستداران رفیق زنده‌یاد پرویز بابایی به پایان رسید.
یادش گرامی و راه سرخش پُر رهرو باد
***
گزارش اخبار روز. جالب اینکه در گزارش کانون نویسندگان مطلقا نامی از رفیق دکتر نیست. گویا هر نویسنده و فعال سیاسی که عضو کانون نباشد نویسنده نیست.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
25 روز قبل

حکومت حاکم بر کشورمان به روش خودش
مقابلین خودش را مورد حمله قرار می دهد
دکترمان همان مقابلین حکومت را با لفاظی خاص خودش تحت عنوان بورژوازی مورد حمله قرار می دهد
که هردو اما بموازات هم مقابلین با حکومت حاکم را
مورد حمله قرار می دهند.
که باید گفت
حکومت حاکم براساس موقعیت حاکمیتش و ایده لوژی خاصش برای دفاع از موجودیتش چاره ای نمی بیند حتا پلیدانه به مقابله با مقابلیش بر خیزد.
اما رفتار دکتر آنهم با یک ادبیات فرا دانی که به آن رنگ بوی مبارزاتی هم می دهد به گونه ای در راستا روش حکومت حاکم عمل می کند تمام حرکات اعتراضی مردم در داخل و بیرون با بورژوایی آنها بسمت محاکمه آنها می رود این رفتار دکترمان پرسش برانگیر و حتا مشکوک است.
یادی کنیم از دولت زنده یاد دکتر مصدق که قانون تامین اجتماعی کارگران را مطرح و اجرایی کرد
اما در شرایط فعلی سازمان تامین اجتماعی چنان گسترده شده است که بیش از نیمی از جمعیت ایران به سازمان وابسته شده اند که اگر مشکلی برای این صندوق پیش بیاد نیمی از جمعیت

الف باران
الف باران
26 روز قبل

مقاله نویسنده پس از اشاره به تشریح بجای مسایل صنفی کارگران و وارد شدن به مسائل درست سیاسی ایران و منطقه ، این‌ بار قابل تحسین است . آنجا گه که اورده اند :

“..هنوز هیچ تجمع ده بیست نفره نیز از ذوب شده گان در خیزش (“انقلاب”؟) “زن زندگی آزادی” علیه صهیونیست ها دیده نشده است… “. و یا در جای دیگر :
“..وقتی که می شود با فانتوم های ناتو رژیم عراق را نابود کرد و مدنیت آن کشور را شخم زد مبارزه ی طبقاتی دیگر چه مرضی است که دامنگیر کمونیست ها شده…” تا بحال کسی شهامت گفتن این مطالب را نداشته بود .
اگر ” الف باران” به این مسائل یا نقد نویسنده ، حزب و یا سازمانی می‌نمود در اولین مرحله نوشتارش قابل بازگشت به “تراشکاری” حتی برای یک نقطه اضافی،در مرحله دوم به قطع عضو (نیمی از کامنت) و در نهایت به حذف فیزیکی ام می‌انجامید . بخود اطمینان دارم که هیچگاه بیگدار خود را به قفس “شیران” نیانداخته ام …

مهرداد ۱
مهرداد ۱
28 روز قبل

واقعیت مقالات یک ساله گذشته آقای قره گوزلو نشان می‌دهد ایشان نمی‌تواند راجع به یک مسئله مشخص بنویسد و به پراکنده گویی منتج نشود از جمله مقاله بالا که از سبد مشبک معیشت در ایران شروع می‌شود و به هالیفاکس، ناتو، زلنسکی، فرمانده صفایی و یا دفاع از چامسکی در انکار جنایات خمرهای سرخ منجر می‌شود. او و همفکرانش که در ۱۰۰ سال گذشته از برقراری جنبش سوسیالیستی کارگران ناامید شده‌اند حالا برای دفاع از به اصطلاح اکو سوسیالیسم انگلس برای درختان قیطریه امضا جمع می‌کنند. بر طبق معمول به جای دفاع از حقوق زنان درجنبش اخیر مهسا آنان را بلشویک‌های ۱۰۷ سال پیش رجوع می‌دهد.

مقاله فوق دفاع از به اصطلاح سوسیالیسم را با حمله به پورشه سواران الهیه و قیطریه ابتذال کشیده است.

رامین حمیدی
رامین حمیدی
25 روز قبل
پاسخ به  مهرداد ۱

ابتذال دفاع از پورشه سواران قیطریه است که طبقه بورژوازی حاکم را تشکیل می دهند و اکثریت مطلق آنان بازاری و سپاهی و امنیتی و رانتخوار هستند.
شما حالتان خوب است آقای مهرداد نامبر وان. تو یک سایت چپ از بورژوازی دفاع کردن خیلی شهامت می خواهد البته وقتی قرار است هویت واقعی تو پشت یک اسم جعلی پنهان شود شهامت جای خود را به فرصت طلبی می دهد.

نرگس الف
نرگس الف
25 روز قبل
پاسخ به  مهرداد ۱

بنده خدا نویسنده سیاه بر سفید نوشته که امضا کردن برای عدم قطع درختان پارک قیطریه جنبش ما نیست بعد این “استاد” مهراد مرقوم فرموده که قراگوزلو و رفقایش در دفاع از درختان پارک قیطریه امضا جمع می کنند. حق با مولانا جلال الدین بلخی بود که در پاسخ این دوست محترم آقا مهرداد گفته بود:
مردم اندر حسرت فهم درست….
کامنت های زیر مقالات دکتر قراگوزلو واقعا عجیب است. و عجیب تر اینکه ادمین اخبار بی توجه به نامربوطی آنها همین طور کامنت ها را منتشر می کند. البته این سیاست سایت را پرخواننده می کند.

احمد صبوری جهرمی
احمد صبوری جهرمی
24 روز قبل
پاسخ به  مهرداد ۱

عزیزم چرا خودتان را ازار می دهید نوشته هایش را نخوانید. شما الان ده دوازده سال است که مداوم کامنت منفی می نویسید . اقای قره گوزلو هم تیپ مخاطب خود را دارد، انهایی که توحش سرمایه در پوشش شیک و الامد بنام دموکراسی را می بینند و زجر می کشند. امیدوارم که روزی زجر خانواده داغدار فلسطینی را احساس کنی چنانجه زجر کودکان کار در هر جای گیتی. دوست من ،قره گوزلو قلمی زیبا دارد و دلی مملو از غم برای انسان لت و پار شده در بربریت پول و حرص . شما طور دیگری هستید.

مینا حدادی
مینا حدادی
28 روز قبل

آقای دکتر قراگوزلو یک سئوال ساده دارم.
فرض کنیم تا قیامت این طبقه کارگر منجی مورد نظر شما برای آزادی ما خرده بورژواهای کلافه از دست حکومت اسلامی به میدان نیامد آنگاه تکلیف ما چیست؟ آیا از نظر شما ما باید تحقیر حجاب و تضییع سایر حقوق مدنی خود را تحمل کنیم؟

محمد مفیدی
محمد مفیدی
26 روز قبل
پاسخ به  مینا حدادی

بهتر ست که توجه خود را بر مناسبات سرمایه داری و تضاد بنیادی کار و سرمایه معطوف کنیم.
در دنیای کنونی که دستاوردهای دیچیتالی غول های جدید سرمایه را پس انداخته ست.
مگر تغییری در اساس و بنیاد کار و سرمایه ایجاد شده ست؟اقشار میانی زیادتر شده.
به صرف این که متخصصان بخش های دیچیتالی جهان درآمدهای بالائی دارند و خدمات کامپیوتری در تمام بخشهای عمومی و خصوصی کشور ها هزینه ای را بشدت بالا برده..طبقات و اقشار پائینی با پرداخت مالیات و گرانی هر روز فقیر تر می شوند . در تحلیل نهائی طبقه کارگر بیش از همه تحت فشار قرار گرفته ست که با برنامه ای بروز شده توسط سوسیالیست ها و کمونیست ها در هر کشورسرماته داری می توان با پشتیبانی اقشار دیگر برای جلوگیری از فقر و فاقه که بیش از همه به بیکاری و پراکندگی طبقه کارگر دامن میزند جلوگیری کرد. سرمایه آگاهانه جنبش کارگری را تضعیف می کند چون هنوز ستون فقزات گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم ست.

کهنسال
کهنسال
28 روز قبل

نگارنده محترم مقاله فوق به درستی آورده اند :  

“مضاف به اینکه بلشویک ها ۱۰۷ سال پیش از این؛ خیزش های خرده بورژوایی پرچم دفاع از حقوق زنان را برافراشتند و نشان دادند که دفاع از حقوق دموکراتیک نیز در شمار وظایف پرولتاریا است.”  

حالا سوال این است: پس چرا وقتی نوبت به ایران میرسد؛ و خیزش سال ۱۴۰۱ و شعار: “زن زندگی آزادی”که نهفته و پنهان و ادامه ی همان خیزش های انقلابی دی ۹۶ و آبان ۹۸ و جنبش انقلابی نان- کار- آزادی؛ اداره شورایی کارگران نیشکر هفت تپه و…..شعار انقلابی دانشجویان: فرزند کارگرانیم – کنارشان می مانیم است از آن با عنوان:  

جنبش همه با همی و خرده بورژواییِ یاد گشته؛ و وظایف پرولتاریا فراموش میشود؟!

آیا مرغ همسایه غاز است؟ یا به قولی :

“The Grass Is Greener on the Other Side” (چمن آن طرفی ها سبزتره)

رادیکالیسم خیزش اخیر در شعارهای ۱۸ماهه این جنبش علیرغم افت وخیزهایش متبلور است. با سپاس.

ایرج
ایرج
28 روز قبل

این کامنت ربطی به این مقاله ندارد اما به سایت اخبار روز و دکتر قراگوزلو مربوط می شود.
روز گذشته مطلع شدیم که پرویز بابایی مترجم و فعال قدیمی چپ درگذشت. به همه دوستداران او از همین جا اطلاع می دهم که مراسم خاکسپاری رفیق روز دوشنبه ساعت ده صبح در بهشت سکینه کرج برگزار خواهد شد.
اما اخبار روز….اگر خبر مربوط به گریپ خانم نرگس محمدی بود الان با سی تا عکس در راس سایت کار می شد. درست مانند اینستاگرام اخبار روز که پر است از تصاویر جناب سعید مدنی. تئوریسین اصلاحات و ملی مذهبی ها. اینکه چنین مسائلی خبر رسانی شود ماهیتا مفید است اما اینکه خبر درگذشت یک فعال چپ قدیمی مانند پرویز بابایی فقط دو کلمه در تلگرام اخبار روز بیاید و حتی خبر آن در سایت درج نشود کار رفقای سایت را در آینده مشکل خواهد کرد و از مخاطبان و خوانندگان آن خواهد کاست.
اما خطاب به رفیق دکتر.
با توجه به رفاقت شما با استاد زنده نام پرویز بابایی انتظار داریم یادداشتی به همین مناسبت لااقل در باره آثار او بنویسید.
با تشکر
ا. کامران

میترا ح
میترا ح
26 روز قبل
پاسخ به  ایرج

یادداشت دکتر قراگوزلو در مورد مراسم خاکسپاری رفیق زنده نام پرویز بابایی به نقل از کانال تلگرامی *خوشه های خشم:
 
⚀ یادداشت کوتاه دکتر قراگوزلو از مراسم خاکسپاری پرویز بابایی

امروز ساعت ده صبح در میان انبوهی از سوگواران، اعضای خانواده، همرزمان، دوستداران و ناشران و نویسندگان و فعالان چپ و سوسیالیست پیکر رفیق نازنین‌مان پرویز بابایی را با دریغ و درد در بهشت سکینه به خاک سپردیم. حضور صدها نفر در روز غیرتعطیل موید جایگاه اجتماعی رفیق زنده‌یاد پرویز جان بابایی بود.
ابتدا و پس از آوای نی، اکبر معصوم‌بیگی از طرف کانون خاطراتی را با جمعیت در میان گذاشت. سپس بیانیه کانون از سوی رضا خندان خوانده شد. پس از خوانش شعری از بهار و ابوالقاسم لاهوتی و خسرو گلسرخی و قطعه‌یی کوتاه، من دقایقی با سوگواران سخن گفتم.
ابتدا فقدان رفیق را به خانواده گرامی پرویز و طبقه کارگر ایران و جنبش کارگری سوسیالیستی تسلیت گفتم.
ادامه در کامنت بعدی.

میترا ح
میترا ح
26 روز قبل
پاسخ به  ایرج

سپس با ذکر خاطره‌یی کوتاه از پرویز عزیز و یادی از استادم اسماعیل شاهرودی به این نکته پرداختم که با ظهور انقلاب رهایی بخش بلشویکی خیلی‌ها از جمله عارف و بهار به لنین و سوسیالیسم گرویدند. سپس با طرح این نکته که پرویز بابایی یک کارگر کمونیست چاپخانه و یک روشنفکر سوسیالیست طبقه کارگر بود تاکید کردم اهمیت پرویز بابایی فقط در کتابهای وی نبود و نیست. هرچند ما شناخت جورج نواک را مدیون او هستیم. ارزش و جایگاه بی بدیل پرویز زمانی دانسته می‌آید که در دوران پسافروپاشی بسیاری از سوسیالیست‌های قدیمی لیبرال شدند اما او تا واپسین لحظه زندگی پر بارش کمونیست باقی ماند. مراسم با قطعه‌یی موسیقی و وداع با خانواده رفیق پرویز در ساعت دوازده پایان یافت.

در میان برنامه آقای لطف‌الله میثمی فرصتی یافت که عقده‌های قدیمی را با رفیق ما تقی شهرام تصفیه کند و خزعبلاتی ضدکمونیستی ببافد.

شرمنده لطف و محبت همه رفقای عزیزی هستم که پس از صحبت‌هایم با آغوش گرم خستگی را از تن من تکاندند.
ادامه….

سعید ش
سعید ش
28 روز قبل

با احترام به مدیر و ادمین سایت چپ لیبرال اخبار روز که مقالات طیف های مختلف از چپ رادیکال تا راست کمونیسم کارگری را منتشر می کند و نوعی سایت پربیننده چپ به شمار می رود من اگر جای قراگوزلو بودم ترجیح می دادم که همزمان مقالاتم را به یکی دو سایت انقلابی کمونیستی نیز بفرستم.
مگر اینکه انحصار مقالاتم در اختیار اخبار روز باشد. که در این صورت می شود قانون دست راستی کپی رایت.
در ضمن با بخش های عمده این مطلب علی الخصوص بخش ابتدایی و مقدمه آن یعنی ” کدام جنبش” صد در صد موافقم.
ممنون

حسین اکبری
حسین اکبری
28 روز قبل

امیدوارم این آرزو روزی تحقق یابد تا مقاله ای از جناب قره گزلو بخوانیم که ۱-صورت بندی درستی داشته باشد ۲-خالی از تعریف و تمجید و خودستایی نویسنده باشد۳- بی دلیل به آش ولاش کردن دیگران نپردازد و نقدخلاق، نه آتشباری کوررا شاهد باشیم (هدفمند و منطقی).۴- اینهمه بزرگنمایی در ارادت و شاگردی نسبت به بزرگانی از شاملو تا مارکس را در آن نبینیم ۵- این همه آسمان و ریسمان کردن های حوصله برباد ده در متن شاهد نباشیم. ۶- اینهمه برای کتاب ها( تالبفات و ترجمه‌ها) در مقاله، بی‌ربط و باربط تبلیغ نشود مگر درصورت ضرورت با ارجاعات مختصرهر موضوع به منبع۷- اینهمه چپ را خاک برسر نکند؛ آتشباری‌های بورژوازی کافی نیست؟ ۸- این همه بی مورد ازادبیات برای تفصیل بیجا استقاده نشود ۹-نویسنده باورکند پیام هرچه منطقی،مختصر و مفید تر؛ تاثیرگذارتراست ۱۰-درهمین مقاله اگر به مساله، بدون همه حواشی غیر ضرور، پرداخته میشد نیازی به انتظارخواندن مقالات زنجیره‌ای برای اینکه بالاخره بفهمیم جریان از نگاه دکترقره‌گزلو چگونه است،نبود.

احمد صبوری جهرمی
احمد صبوری جهرمی
28 روز قبل
پاسخ به  حسین اکبری

عزیزم
ازارتان می دهد نخوانید . شاید فکر می کنید انقدر کلامش نافذ و منطقی است که شاید در بعضی قلب های سرد شده اثر کند نگرانتان می کند. بروید سطل رنگتان را بردارید زیر سقف مهتابی رنگ زردی بزنید.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
25 روز قبل

هم میهن اکبری نکاتی در مورد نوشتار های
فرا دانایی جناب دکتر آوردنده اینکه
شخص در مقام وکیل مدافع دکترمان ، آنهم دکترمان که گاهی خودش هم نمی داند چه می خواهد ، بگوید خوشت نمی آید نخوان
این نوع برخورد ….

احمد میبدی
احمد میبدی
27 روز قبل
پاسخ به  حسین اکبری

جناب اکبری
اگر مخالف ماده ۴۱ هستید این گوی و این میدان. به جای امضا جمع کردن بردارید و نقدی در مورد سبد معیشت و تورم دستمزد بنویسید.
خودتان را به در و دیوار نزنید لطفا. برخورد سیاسی با غر و لند متفاوت است. در ضمن شما که مخالف کتاب های قراگوزلو هستید و تبلیغ آن را با تبلیغ شکلات یکسان گرفته ای بفرما یک کتاب در مورد دستمزد معرفی کن که ترجمه نباشد. مخالفت با مارکس را هم بگذار به عهده نیلی و نوبخت و غنی نژاد و نهاوندیان. برای “فعال کارگری” و ” سندیکالیست رفرمیست” زشت است کد آوردن از مارکس را تقبیح کند. ناراحتی شما از جنگ اوکراین را هم می دانیم. طرفدار زلنسکی باش اما در جناح اصلاح طلبان و ظریف ضد روس نایست.
سلامت باشی

کاظم ع
کاظم ع
26 روز قبل
پاسخ به  حسین اکبری

در ضمن فراموش کردم بگویم که بخش عمده ای از کتاب کاپیتال مارکس از ادبیات و شعر و اسطوره تشکیل شده است. وارد کردن ادبیات به مقاله سیاسی و کارگری بر غنای آن می افزاید مگر کسی مانند جناب آقای اکبری با شعر و ادبیات و نثر شیوا مشکل داشته باشد. شما که اینقدر سنگ کمونیست ها را به سینه می زنید چرا از نقل قول آوردن از مارکس ترش کرده اید؟ دو خط نقل قول که اینهمه بلوا ندارد.
و نکته پایان اینکه جناب اکبری آیا شما می توانید گزارشی از امضاهای موسوم به طومار ۸ هزار امضا در رابطه با افزایش دستمزد منتشر کنید.

آخرین ویرایش 26 روز قبل توسط کاظم ع
سلیم صابرنیا
سلیم صابرنیا
25 روز قبل
پاسخ به  حسین اکبری

این جناب اکبری جوری نسبت به مقاله قراگوزلو واکنش نشان داده که گوئی کسی یا کسانی تفنگ بالای سر ایشان گذاشته اند و جنابش را وادار به خواندن این مقالات کرده اند. شما که با نویسنده اینهمه مشکل داری و مشکلاتت به قول خودت فق، به همین مورد ختم نمی شود برای راحتی اعصابت نخوان برادر. مگر مجبوری. در ضمن کسی که نویسنده سیاسی را از بهره گیری از شعر و ادبیات منع می کند مانند کسی است که شاعری را از شعر سیاسی نوشتن تقبیح می کند.
مراقب باشیم برخورد شخصی را با نقد سالم سیاسی مخدوش نکنیم.

کهنسال
کهنسال
28 روز قبل

حقوق پایه حداقل بگیر تامین اجتماعی که؛ در حال حاضر با جمعیت بازنشسته ۴ میلیون و۶۰۰ هزار نفر بزرگترین صندوق بازنشستگی کشوراست؛ در دوران روباه بنفش(تدبیروامید) وآیت الله قتلعام(سیدمحرومان):

سال۹۵: ۸۱۲ هزارتومان(حدود ۲۰۳$)

 ۹۶: ۹۳۰ هزارتومان

 ۹۷: ۱,۱۱۴,۰۰۰

۹۸: ۱,۵۱۶,۰۰۰

۹۹: ۱,۹۱۲,۰۰۰

۱۴۰۰: ۲,۶۵۵,۰۰۰

۱۴۰۱: ۴,۱۸۰,۰۰۰

۱۴۰۲: ۵,۳۰۷,۰۰۰(حدود۱۰۲$)

و سال ۱۴۰۳حدود ۷میلیون و۱۶۵هزارتومان(حدود۱۰۵$) (تقریبا به نصف “افزایش” یافته)

جهت اطلاع:شعاربازنشستگان فقط به“معیشت؛منزلت”محدود نیست. سایرشعارها:

حقوق ما ریالیه-هزینه ها دلاریه

درمان رایگان حق مسلم ماست،

هم مجلس،هم دولت ظلم می کنند به ملت 

رییسی دروغگو،اجرای وعده هات کو؟!

فقط کف خیابان بدست میاد حقمون

شاغل وبازنشسته اتحاد!

ظلم وستم کافیه سفرۀ ما خالیه

نه صندوق،نه آراء،تحریم انتخابات

کشوری؛لشکری؛فولادی؛تامین اجتماعی اتحاد

اتحاد،علیه ظلم و فساد!

تقی م ( بازنشسته تامین اجتماعی)
تقی م ( بازنشسته تامین اجتماعی)
28 روز قبل
پاسخ به  کهنسال

دقیقا همین است. اما شعار ” معیشت منزلت حق مسلم ماست” شعار و گفتمان غالب بود. راستش دروغ چرا من پیش از مطالعه این مطلب جناب قراگوزلو نمی دانستم “معیشت” همان دستمزد بخور و نمیر مندرج در بند دوم ماده ۴۱ است.
ضمن همراهی با دوست گرامی کهنسال از نویسنده تشکر می کنم.

کارگران پتروشیمی بخش...
کارگران پتروشیمی بخش...
28 روز قبل

با سلام و خسته نباشید خدمت دوستان اخبار روز و رفیق نویسنده
به اتفاق چند همکار این مقاله را خواندیم. خواستم از طرف یک گروه ۲۵ نفره کارگری بگویم که در پتروشیمی ماهشهر بخش…..در امد کارگران ساده به سختی به ۱۴ میلیون می رسد. مرخصی ماهانه نیز وحشتناک است. بعد از چند اعتصاب هنوز خوابگاه ها و حمام ها و دستشویی و غذاخوری ها بهبود کافی نیافته….
در حالی که مدیران رانتی بنا به اطلاع دقیق بیش از ۸۰ میلیون تومان درامد مثلا قانونی دارند حالا غیر قانونی به جای خود.
چه کسی جز خودمان به داد ما خواهد رسید شاه بیت صحبت همه دوستان کارگر است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading